با توجه به اینکه این کتاب ارزشمند که حاصل تحقیقات بسیار زیاد استاد ارجمند جناب داریوش طلایی است به چاپ مجدد نرسیده و در بازار نایاب می باشد ، لازم دانستم آن را به این شکل در اختیار پژوهشگران ارجمند قرار دهم . در صورتی که این کتاب به چاپ مجدد رسید و جهت خرید در بازار قابل دریافت گردید لطفا با شماره ی تلفن ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰ و یا تلگرام همین شماره جهت حفظ حقوق نویسنده و انتشارات ما را مطلع فرمایید تا نسبت به حذف این مطلب از سایت اقدام نماییم .
با سپاس نیما فریدونی
“نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی” کتابی است که در سال ١٣٧٢ به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است. هدف از نوشتن این کتاب ارائهی سرفصلهایی از دیدگاههای مؤلف بهمنظور دستیابی به تئوری جامع موسیقی ایرانی است. در این دیدگاه جدید ـ با نگاهی عملگرایانه و واقعگرایانه به مقولهی تئوری در موسیقی ایرانی ـ عناصر بنیادین یک تئوری جدید پایهگذاری میشود که از ساختار درونی و ذاتی موسیقی ایرانی اخذ شده است.
تا پیش از چاپ کتاب مذکور، گفتمان غالب در موسیقی ایرانی نظریات علینقی وزیری و روحالله خالقی بود که مبتنی بودند بر انطباق تئوری موسیقی مغرب زمین با موسیقی ایرانی. اما، بنا بر آنچه در مقدمهی این کتاب آمده است، «همانگونه که دستور هر زبانی از درون همان زبان کشف و تدوین میشود، تئوری موسیقی هر ملتی نیز فقط با شناخت و تحلیل درون مایهها و ویژگیهای موسیقی همان ملت به دست میآید و قواعد و اصول موسیقی ملل مختلف لزوماً قابل تعمیم نیستند.»
کتاب نگرشی نو ابتدا به موضوعاتی چون تعریف ردیف، ارائهی چشماندازی از پیشینه و انگیزههای شکلگیری ردیف، تعریف مقولهی “مُد” و سیستم مدال و شرح تفاوت آن با ردیف، ویژگیهای ملودی در موسیقی ایرانی و ساختار منعطف آن میپردازد و سپس موضوع اصلی را ـ یعنی معرفی سلولهای سازندهی سیستم مدال موسیقی ایرانی ـ طرح میکند. بدین ترتیب، پس از برشمردن مفاهیم اولیه، ساختار مدال پیچیدهی دستگاهها و آوازها و همچنین چگونگی بههمپیوستن و کارکرد سلولهای ژنتیکی آنها را تشریح میکند و در عین حال همواره جنبههای پراتیک موسیقی ایرانی را مدنظر دارد.
نگرشی نو متنی است موجز که طی سالهای پس از انتشار در دورههای آموزشی گوناگون تدریس، بسط و شرح داده شده است و جنبههای کاربردی آن در شناخت جامعتر از افقهای خلاقیت در موسیقی ایرانی نقشی مؤثر ایفا کرده است.
این کتاب سالهاست که نایاب است. بنا بر درخواست مخاطبان، نسخهی الکترونیکی این کتاب بهصورت رایگان در دسترس قرار میگیرد تا امکان بیشتری برای استفادهی علاقهمندان به موسیقی ایرانی فراهم گردد.
داریوش طلائی
بعد از سالها کوشش (تلمذ و تأمل) درزمینهٔ موسیقی ایرانی و اجرا و تجزیهوتحلیل این موسیقی و اندازهگیری فواصل آن به این نتیجه رسیدهام که تمامی مُد های موسیقی ایرانی فقط از چهار نوع دانگ ساختهشده است. این چهار دانگ اصلی عبارتاند از چهارگاه ، شور ، ماهور و دشتی. این دانگها در اولین پوزیسیون یک ساز زهی (به صورتی که در نمودار زیر نشان دادهشده است) نواخته میشوند ولی وقتی به پوزیسیونهای دیگر انتقال مییابند در اثر تلاقی باهم ناگزیر بعضی از فواصل آن در حدودی که پردههای ثابت به آن تحمیل میکنند، تغییر مختصری میپذیرند که این تغییر را «تعدیل» مینامیم.
میدانیم که مشکل اساسی موسیقی ما محدود بودن دامنهی خلاقیت آن است. مهمترین علت این محدودیت بدون تردید، فقدان یک تئوری مدون بر مبنای موسیقی سنتی ما است. روش سنتی آموزش موسیقی روشی است که در آن هدف اصلی، حفظ کردن تعداد زیادی ملودی است، روشی که با ایجاد قالبهای ذهنی در هنرجو (یعنی حفظ کردن گوشه و قطعات سنتی بهعنوان ملودیهای الگو و اتکای صرف به آنها برای شناخت موسیقی) پویایی و قدرت تحلیل را در او بسیار محدود کرده و دامنهی آفرینش او را منحصر به محدودهای بسته میکند.
بخشی از مقدمهی کتاب نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی نوشتهی داریوش طلایی
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبریپرش به جستجو
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی
نویسنده داریوش طلایی
ناشر ماهور
محل نشر تهران
تاریخ نشر ۱۳۷۲
تعداد صفحات ۵۵
موضوع تئوری موسیقی، ردیف موسیقی ایرانی
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی کتابی است از داریوش طلایی که به تحلیل ردیف موسیقی ایرانی از دیدگاه مُدال میپردازد.
نویسنده
داریوش طلایی، نوازندهٔ تار و سهتار و نظریهپرداز در زمینهٔ موسیقی سنتی ایرانی است. او که از هنرمندان سرشناس در حوزهٔ موسیقی ایرانی دانسته میشود، استاد موسیقی در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.[۱] طلایی پس از انقلاب، ایران را به مقصد ایالات متحده ترک کرد و مدتی در دانشگاه واشینگتن در شهر سیاتل به تحقیق پرداخت. او کتاب نگرشی نو را در همین دوره نوشت و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۷۲ به فارسی و انگلیسی به چاپ رساند.[۲] همزمان با نگارش کتاب، طلایی همچنین ردیف موسیقی ایرانی را به طور کامل با سهتار ضبط کرد.[۳]
محتوا
این کتاب ابتدا با تعریف مفاهیمی نظیر ردیف و مد آغاز میشود و سپس به ویژگیهای ملودی در موسیقی ایرانی میپردازد. در ادامه موضوع اصلی کتاب که معرفی واحدهای سازندهٔ سیستم مدال موسیقی ایرانی هستند مطرح میشوند. در انتها، ساختار دستگاهها و آوازها با استفاده از این واحدهای سازنده و به صورت نمودارهایی شرح داده شدهاست.[۴]
نقد
یکی از دیدگاههای طلایی که در این کتاب نیز منعکس شده و مورد توجه منتقدان هم قرار گرفته، شناسایی چهار دانگ اصلی است که با آن میتوان تمام دستگاههای موسیقی ایرانی را ایجاد کرد.[۵] این تئوری را طلایی ابتدا در کتاب نگرشی نو مطرح کرد و بعداً در کتاب تحلیل ردیف به کامل رسانید.[۶] علیاکبر شکارچی از این نظریه به عنوان «دربی جدید برای فهم تئوری موسیقی دستگاهی» یاد میکند.[۷]
منابع ↑ «کتاب «تحلیل ردیف» استاد پردیس هنرهای زیبا کتاب برتر سال شد». دانشگاه تهران. بازبینیشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۸. ↑ «داریوش طلایی:موسیقی ایرانی نیاز به خوانشی جدید دارد». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳ خرداد ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ «روشی نوین برای آموزش موسیقی ایرانی در گفتگو با داریوش طلایی». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۴ بهمن ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی – داریوش طلایی». موسیقی ایران. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ طلایی، داریوش. تحلیل ردیف. تهران: نشر نی، ۱۳۹۴. صفحهٔ ۱۴.شابک ۹۷۸-۰-۸۰۲۶۰۵-۰۲-۲. ↑ طلایی، داریوش. نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی. تهران: مؤسسه فرهنگی و هنری ماهور، ۱۳۷۲. صفحه ۲۲–۲۳. شابک ۹۶۴-۸۱۰۵-۳۸-۳. ↑ شکارچی، علیاکبر. «سروی بلند در عرصه تئوری موسیقی ایران». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴ مارس ۲۰۱۷.
کاملاً روشن است که چابک دستی ها و مهارت ها به یک سوی جهان تعلق ندارد و در هر سوی آن قابلِ رؤیت است. به عنوانِ مثال در ایران و یا در کشورهای همجوارِ خودمان، در هند و پاکستان و سرزمین های عربی و در جمهوری آذربایجان و حتی در همه ی سرزمین های حاشیه ی شمالی دریای خزر و آن سوی رودِ ارس.
سالهایی بود نه چندان دور، که کمانچه در ایران رو به فراموشی بود، کمانچه نوازان، سازی به عمرِ تاریخِ ایران را کنار می گذاشتند و ویلنِ فرنگی به دست می گرفتند تا از معاش نیفتند. در محافلِ هنری، ویولن زنِ ناشی را می گفتند سازش، صدای کمانچه می دهد و این ساز می رفت تا واپسین ناله هایش را در آغوش «تال نوازان» لرستان سر کند.
تلاش های استاد فقید “روح الله خالقی” در هنرستان موسیقی ملی برای احیای این ساز نیز، رهِ چندانی به جایی نمی برد و ناله ی درونگرای کمانچه می رفت تا زیرِ آوای رسای ویولن، خفه شود. در همان سال ها، در آن سوی مرزهای شمالی ایران، به برکتِ سیاستِ حاکمانِ کمونیست در پشتیبانی از هنرِ «خلق ها»، کمانچه که در نبود دربار و بزم های امیران و خوانین، تنها در دست کولی های دوره گرد مانده بود، قدر و منزلتی دوباره دید و جایگاهی برجسته یافت و رشد و نمو کرد. کمانچه در هنرستان ها تدریس گردید و به ارکسترهای بزرگِ مجلسی راه یافت، بر روی ساخت و صدادهی اش تحقیقات علمی شد و در این ساز بی آنکه در ساخت و ظاهرِ سنتی اش دستی برده شود، به سازی توانمند برای هم آوایی با سازهای اروپایی بدل شد.
در آغاز، نوازندگانِ ارمنستانِ شوروی سابق بودند که در تکنیک نوازندگی این ساز سرآمد شدند و کمانچه نوازان بزرگی همچون “نفتون گریگوریان” از میانشان برخاست. در زمانه ای که در کنار نام کمانچه، نام های گوناگون ارمنی می نشست، زنده یاد استاد “هابیل علی اف” برخاست و به این ساز، هویتی آذربایجانی بخشید. چه در تکنیک و چه در تسلط بر مقام های سنتی، وی به جایگاهی رسید که در نیم قرنِ اخیر، نامش بر صدرِ کمانچه نوازان ثبت شد، اما آنچه او را بیش از همه شاخص کرد و آوازه اش را در جهان انداخت، یگانگی سبک او و آذربایجانی بودن پنجه اش بود. جداً که از ساز “هابیل علی اف”، صدای آذربایجان بود که برمی خاست.
“هابیل علی اف” در همان سالهای آغازینِ شهرتش، به ایران هم دعوت شد و هنرنمایی نمود. در همان سالهایی که دیواری به سترگی اتحاد جماهیرِ شوروی، راه بر تبادل فرهنگی مستقیم میان ایران و پاره های جداشده از تاریخ و فرهنگش بسته بود، نام و صدای سازِ “هابیل علی اف” برای اهلِ موسیقی در ایران شناخته شده بود اما با فروریختن این دیوار و دعوت دوباره او به ایران در میانِ هنردوستانِ کشورمان، مرتبه ای عظیم یافت و نامش، بر سرِ زبان ها افتاد.
از طرفی در همین ایام و به همت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و استقبال و همدلی مدیریت جدیدِ موسیقی در رادیو، کمانچه در ایران، جانِ تازه گرفت و گروه های «عارف و شیدا» بارِ دیگر این ساز را به جایگاه سازهای اصلی ارکستر های ایرانی برگرداندند. نوازندگانِ قدیمی همچون “اصغر بهاری” ارج یافته، کمانچه نوازان جوانِ چیره دست و صاحب سبک و تکنیک، بالیده و آوازه ای یافته بودند. اما هنگامی که در آذر ۱۳۷۱ “هابیل علی اف” در تهران روی صحنه رفت و کنار استاد “محمدرضا شجریان” نشست، فاتحان قله کمانچه نوازی در ایران، قله ای رفیع تر قد کشیده، در برابر خود دیدند.
استاد “هابیل علی اف” همان شهرت و محبوبیت را دارد که “نایگل کندی”، ویولن نوازِ برجسته در سرزمین های غربی. “علی اف” کمانچه می نوازد، اما نه از آن نوع که نوازندگانِ دیگر کمانچه می نوازند. او نیز زبانِ تفسیر دارد. در واقع تنها نمی نوازد بلکه بیان می کند و بسیار هم با احساس بیان می کند. “علی اف” بارها به ایران سفر کرده و به موسیقی ایرانی سخت عشق می ورزد. دلیلش هم آنکه در تمامِ برنامه های خود چند فقره از آهنگ ها و تصنیف های ایرانی را نیز می نوازد. او با خوانندگان و نوازندگانِ ایرانی مشهور بسیاری همکاری داشته و آثاری را آفریده و یا بازنوازی کرده است. از جمله با اساتیدی چون، “محمدرضا شجریان”، “علی اصغر شاهزیدی”، “حسن کسایی” و …
جواد ظل طاعت
تکنوازی کمانچه هابیل علیاف بیات شیراز موسیقی آذری