نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مدها و مقام‌های کلیسایی

مدها و مقام‌های کلیسایی

مد های کلیسایی (Church modes)
مدهای کلیسایی در حقیقت اساس گام های دیاتونیک امروزی هستند و مانند همه گام های دیاتونیک از 7 نت (به استثنای نت آخر که تکرار نت اول در فاصله اکتاو است)ساخته شده اند. مدها کلا 12 نوع می باشند که 6 عدد از آنها را مود اصلی(Authentique) و 6 عدد دیگر را مودهای فرعی (Plagal) می نامند.

در حقیقت گام های دیاتونیک مینور طبیعی همان مد نهم یا ائولین (َAeolian) و گام های ماژور همان مد یازدهم و یا یونین (Ionian) هستند که در فصل قبل توضیح دادیم و الگوی ساختاری آنها را کامل برسی کردیم و در این فصل برسی 10 مد باقی مانده را انجام خواهیم داد. توجه داشته باشید که 10 مد مورد نظر مربوط به موسیقی قرون وسطی اروپا می باشند و تقریبا دیگر در موسیقی امروزی به عنوان یک گام شناخته نمی شوند و کاربردی نیز مانند یک گام ندارند ولی به صورت جمله موسیقیایی در موسیقی غربی و سبک راک بسیار شنیده می شوند و یا هنوز در برخی موسیقی های محلی کشورهایی نظیر اسکاتلند شنیده می شوند لذا برسی آنها خالی از لطف نیست.

در جدول زیر می توانید اسامی دوازده مد کلیسایی را مشاهده فرمایید:

مد فرعی
مد اصلی
(2)HypoDorian
(1)Dorian
(4)HypoPhrygian
(3)Phrygian
(6)HypoLydian
(5)Lydian
(8)HypoMixolydian
(7)Mixolydian
(10)HypoAeolian
(9)Aeolian
(12)HypoIonian
(11)Ionian

مدهای کلیسایی
بخشی از کیفیت آسمانی سرود گرگوریایی از گام های نا متعارف به کار رفته در آن سرچشمه می گیرد . این گام ها ” مد های کلیسایی ” نامیده می شوند . این مد ها مانند گام های ماژور و مینور از هفت صدای متفاوت و یک صدای هشتم که تکرار صدای اول در یک اکتاو بالاتر است تشکیل می شود اما الگوی پرده ها و نیم پرده ها در آن متفاوت است . مد های کلیسایی گام های اساسی موسیقی غرب در قرون وسطا و رنسانس بوده اند و در موسیقی مذهبی و نیز غیر مذهبی به کار گرفته شده اند . بسیاری از ملودی ها و آوازهای عامیانه غربی نیز از الگوی مد های کلیسایی پیروی می کنند . یکی از نمونه های شکوهمند و شادمانه سرود گرگوریایی ” بخش آله لویا از مس مراسم عید تجلی مسیح ” است . واژه آله لویا به معنی ” تو را می ستایم ای خداوندگار ” است . در این سرود نت های متعددی بر یک هجای متن خوانده می شوند . صداهای پیاپی و متعددی که بر هجا ادا میشوند بیانگر لذت و خلسه مذهبی و توصیف ناپذیری است .
مدهای کلیسایی تا اواخر دوره رنسانس(1600-1450) و اوایل باروک به بقای خود ادامه دادند. پلیفونی در دوره رنسانس مقام ارجمندی داشت اما در دوره باروک به تدریج فقط مدهای ماژور و مینور (شاید به دلیل تطابق بیشترشان با هارمونی طبیعی) باقی ماندند. در هر صورت هر کار علمی ابتدا از حالات ساده آغاز میگردد و سپس تعمیم مییابد. در مورد موسیقی چندصدایی هم چنین شد؛ زیرا آهنگسازان امپرسیونیست(در اوایل قرن بیستم) نه تنها دوباره به مدهای کلیسایی روی آوردند بلکه مدهای جدیدی با استفاده از اصول علمی موسیقی ابداع نمودند و همه را به شکلی مدرن و به صورت موسیقی چندصدایی و مملو از احساساتی بدیع ارائه کردند.
اغلب مدهای قرن بیستم اسامی قرون وسطی خود را دارند و فقط از لحاظ ساختمانی و نه شیوه استعمالشان به هم متشابه اند . مد ایونین (Ionian) همانند گام مرسوم ماژور و مد آئولین (Aeolian) نیز همانند گام تئوریک مینور است ، مد لوکرین(Locrian) که خیلی کم مورد استفاده قرار می گیرد به خاطر آکورد کاسته تونیکی که دارد کاملا متمایز است . از چهار مد باقی مانده دو تا آکورد تونیک ماژور و دو تا آکورد تونیک مینور دارد . مد لیدین(Lydian) همانند گام ماژوری است که درجه چهارم نیم پرده بالا رفته باشد و مد میکسولیدین(Mixolydian) همانند گام ماژوری است که درجه هفتم آن نیم پرده پایین آورده شده باشد . دورین(Dorian) گام مینور تئوریکی است که درجه ششم آن نیم پرده بالا رفته و بالاخره فریژین(Phrygian) همام گام مینور تئوریک است که درجه دوم آن نیم پرده پایین آمده است .

مدهای کلیسایی و ساختار آنها

مُدها یا مقام های کلیسایی اساس تئوری موسیقی قرون وسطا را تشکیل می‌دادند که بعدها همین مدهای کلیسایی پایهٔ گام های دیاتونیک امروزی (مد ماژور و مد مینور) شد. با اینکه مدهای کلیسایی مربوط به قرون وسطا هستند و امروزه کاربرد آنها به عنوان گام منسوخ شده اما آهنگسازان بسیاری در دورهٔ مدرن به خصوص در موسیقی جز و راک از آنها در کارهایشان استفاده کرده‌اند، همچنین در بعضی موسیقی‌های محلی می‌شود مدهای کلیسایی را شنید. برای همین بد نیست با این مدها هم آشنا شوید و شاید شما هم علاقه‌مند شدید در آهنگ‌هاتان از آنها استفاده کنید!

مدهای کلیسایی چه طور ساخته می‌شوند؟

مثل گام‌های امروزی، مقام های کلیسایی هم هشت نتی بودند که نت اول در اکتاو تکرار می‌شد. در ابتدا هشت مد کلیسایی وجود داشت و  بعدها در قرن هشتم چهارتای دیگر هم بهشان اضافه شد و به دوازده مد رسید.

از هشت مد اولیهٔ کلیسایی چهار تایشان مد اصلی یا اُتانتیک (Authentique) بودند، هرکدام از مدهای اصلی یک مد  فرعی یا پلاگال (Plagal) هم داشتند که اول اسمش یک «هیپو» می‌گذاشتند. هر دو مد با یکی از نت‌های «ر» ، «می» ، «فا» و «سل» شروع می‌شد و به همان هم ختم می‌شد. به این نت پایانی هم فینالیس (Finalis) می‌گفتند.

پلاگال ها کارشان این بود که وسعت صوتی را افزایش بدهند. وسعت صوتی مدهای اصلی در محدودهٔ فینالس و اکتاو بوده و دوباره به فینالیس برمی‌گشته اما در مدهای فرعی می‌شد تا چهارم درست پایین فینالس و پنجم درست بالای فینالیس هم رفت ولی قضیه در هر صورت آخرش باید به همان فینالیس ختم می‌شد.

غیر از فینالیس که نت اصلی و مهم مدهای کلیسایی بود، نت مهم دیگری هم بود به نام دومینانت، تنور یا رسیتاتیف. در مدهای اصلی یا اتانتیک، نت دومینانت همیشه درجهٔ پنجم مد بود. فقط وقتی که روی نت سی می‌افتاد، به جای سی روی نت دو قرار می‌گرفت. در مدهای فرعی هم نت دومینانت دو درجه پایین‌تر از دومینانت مد اصلی‌اش بوده. اینجا هم اگر خدای نکرده روی نت سی می‌افتاد، یک درجه بالاتر می‌رفت و روی نت دو قرار می‌گرفت. در شکل پایین فینالیس با رنگ قرمز و دومینانت با رنگ آبی نشان داده شده.

مدهای اصلی عبارت بودند از: دورین، فریژین، لیدین، میکسولیدین و مدهای فرعی‌شان به ترتیب : هیپودورین، هیپوفریژین، هیپولیدین و هیپومیکسولیدین نام داشت.

مدهای اصلی که بعدا اضافه شدند هم ائولین و یونین بودند و مدهای فرعی‌شان به ترتیب هیپوائولین و هیپویونین نام داشت.

حالا ببینیم این مدها چه‌طور ساخته می‌شدند. گفتیم هر مد اولیه روی یکی از نت‌های ر، می، فا و سل ساخته می‌شد. فاصلهٔ بین نت‌ها در این مدها برابر فواصل طبیعی بین نت‌های گام دو ماژور بوده یعنی تمام نت‌ها بدون علائم تغییردهنده بودند. به این صورت که شما از نت ر شروع می‌کردی و به ر در اکتاو بالا می‌رسیدی و این می‌شد یک مد و طبق همین هم فواصل بین نت‌ها مشخص می‌شد. اینجوری فرض کنید که از یکی از این چهار نت شروع کنیم و کلاویه‌های سفید پیانو را به ترتیب بزنیم. مدهای ائولین و یونین که بعدها اضافه شدند به ترتیب از نت‌های لا و دو شروع می‌شدند.

ابتدا مدهای کلیسایی اولیه و اصلی را به همراه مد فرعی هرکدام بررسی می‌کنیم و پس از آن مدهای جدیدتر.  مدهای کلیسایی

دورین (Dorian)

این مد اصلی از نت ر شروع می‌شده و به نت ر اکتاو بالا ختم می‌شده بنابراین فواصل بین نت‌ها به این صورت می‌شده:

پرده – نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده.

هیپودورین (Hypodorian)

این مد، مد فرعی دورین بوده به این صورت که فینالیس همان ر بوده اما محدودهٔ حرکت متفاوت بوده. این مد از پایین به نت لا به فاصلهٔ چهارم درست پایین ر می‌رسیده و در بالا به نت لا یعنی پنجم درست بالای فینالیس ختم می‌شده.

فریژین (Phrygian)

فریژین مد اصلی دوم بوده که از نت می شروع می‌شده و به می اکتاو بالا ختم می‌شده پس فواصل بین نت‌ها در مد فریژين به این صورت است:

نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده اگر دقت کنید می‌بینید که فواصل مد فریژین درست عکس فواصل مد ماژور خودمان است.

هیپوفریژین (Hypophrygian)

هیپوفریژین مد فرعی فریژین بوده که محدوده‌اش همانطور که گفتیم بین چهارم درست پایین فینالیس فریژین (یعنی نت می) و پنجم درست بالای آن بوده یعنی از سی اکتاو پایین تا سی خط سوم.

لیدین (Lydian)

مد اصلی سوم لیدین بوده که از نت فا شروع می‌شده و به فا در اکتاو بالا ختم می‌شده. پس فواصل در این مد به این ترتیب می‌شود:

پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده

هیپولیدین (Hypolydian)

مد فرعی لیدین بوده که در محدودهٔ دو وسط تا دوی بین خط سوم و چهارم حرکت می‌کرده.

میکسولیدین (Mixolydian)

میکسولیدین مد اصلی چهارم بوده که از نت سل شروع می‌شده و به سل در اکتاو بالا می‌رسیده. فواصل در این مد به صورت بوده:

پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده

هیپومیکسولیدین (Hypomixolydian)

این مد هم که مد فرعی میکسولیدن بوده در محدودهٔ ر تا ر اکتاوش حرکت می‌کرده.   حالا می‌رسیم به دو مد اصلی و پلاگال‌هایشان که بعدا به هشت مد اولیه اضافه شدند و در آخر هم مد لوکرین بیچاره که مورد خشم و غضب بوده و کسی تحویلش نمی‌گرفته!   مدهای کلیسایی

ائولین (Aeolian)

این مد اصلی که در قرن هشتم به مدهای کلیسایی اضافه شد، از نت لا شروع می‌شده و فواصل آن به این ترتیب بوده:

پرده  – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده

 ائولین همانطور که می‌بینید درست مطابق گام لا مینور است و در حقیقت مد مینور بازماندهٔ مدهای کلیسایی است.

هیپوائولین (Hypoaeolian)

این مد، مد فرعی ائولین بوده که محدودهٔ حرکتش بین می تا می اکتاوش بوده.

یونین (Ionian)

یونین هم مانند ائولین مد اصلی‌ای بود که بعدها به نظام هشت مدی کلیسا اضافه شد. این مد از نت دو شروع می‌شود پس فاصلهٔ بین نت‌هایش به این صورت است:

پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده این مد درست مانند گام دو ماژور فعلی است و می‌توانیم ببینیم که پایهٔ مد ماژور، مد یونین است.

هیپویونین (Hypoionian)

هیپویونین مد پلاگال یا فرعی یونین بوده که محدودهٔ حرکتش همانطور که در شکل می‌بینید بین نت‌های سل تا سل خط دوم بوده است.

لوکرین (Locrian)

در بین مدهای کلیسایی مد لوکرین وجود داشته که فینالیسش نت سی بوده اما به خاطر اینکه روی درجات یکم و پنجمش صداهای شیطانی (فاصله پنجم کاسته یا چهارم افزوده) وجود داشته، مورد استفاده قرار نمی‌گرفته است.

هیپولوکرین (Hypolocrian)

این مد کلیسایی که مد فرعی لوکرین بوده، مثل بقیهٔ پلاگال‌ها محدودهٔ چهارم درست از پایین و پنجم درست از بالا را پوشش می‌داده یعنی از فا تا فای اکتاوش.     

 

موسیقی مسیحی ،گونه ای از موسیقی است که برای بیان باور های شخصی یا عمومی در مورد زندگی و ایمان مسیحی نوشته میشود. موضوعات رایج در موسیقی مسیحی شامل ستایش، عبادت، توبه، ضجه و زاری است و انواع مختلف آن در سراسر جهان، به طور گسترده ای متفاوت است.

همانند سایر فرم های موسیقی؛ خلق، عملکرد، اهمیت، و حتی مفهوم موسیقی مسیحی با توجه به فرهنگ و بافت اجتماعی؛ شکل های متفاوتی به خود میگیرد. موسیقی مسیحی برای اهداف مختلفی اعم از لذت زیبایی شناسی، اهداف مذهبی و یا تشریفاتی، و یا ارائه ی پیامی مثبت به عنوان محصولی جهت سرگرمی برای بازار، نوشته و اجرا میشود.

مد های کلیسای قرون وسطی، گامهای دورین و میکسولیدین​

در این بخش از مقاله، به مد های باستانی کلیسایی، به خصوص گام های دورین و میکسولیدین و کاربرد آنها در موسیقی مدرن و جز، میپردازیم.

مدها (مد های قرون وسطایی کلیسا)

موسیقی قرون وسطایی کلیسا، بر اساس یکی از هشت گام یا مد بوده است. برخی از مد ها برای موسیقی های نشاط انگیز استفاده می شده، و بقیه برای سرود خوانی و برخی هم برای گفتن داستان های غم انگیز به کار میرفته اند. همه این مد ها از نت های گام دو ماژور ساخته می شده اند (کلید های سفید روی پیانو). برای مثال، مد اول D، E، F، G، A، B، C، D بود. مد سوم از E شروع میشد و فقط از نت های بکار استفاده میکرد: E، F، G، A، B، C، D، E مد پنجم از F به F میرفت و مد هفتم از G به G. این مد های شمارشی فرد، مد های authentic نامیده میشدند و مدهایی که از هر یک از این مدهای فرد ایجاد میشد را مد های پلاگال میخواندند. مد های پلاگال همان مد های authentic بود که از همان نت ها استفاده می کرد و به همان “finalis” (نت نهایی) ختم میشد، اما محدوده ملودی متفاوت بود.

محدوده ملودی: در شعر گرگورین (موسیقی کلیسای قرون وسطی)، ملودی در حدود یک اکتاو باقی ماند. بنابراین، اگر سرودی در مد اول میخواندید، فقط می توانستید از یک اکتاو نت استفاده کنید و آن نت ها باید D، E، F، G، A، B، C، D. بودند.

dorian.gif

هرچند، این حالت میتوانست با استفاده از مد دوم (مد پلاگال مربوط به مد اول) به آرامی تغییر کند. حالت دوم از همان مجموعه نت ها استفاده می کرد، اما به جای رفتن از D به D، شما می توانید محدوده ای از A تا A داشته باشید – ولی با یک امای بزرگ – اما باید به D برسید ( نت پایانی باید D باشد.)

dorian.gif

بیشتر متون مقدس (متون کلیسایی) با استفاده از اعداد، به مد های اشاره می کنند، اما جایی در طول این مسیر، نظریه پردازان موسیقی، از نامیدن مدهای کلیساهای قرون وسطی با اعداد یونانی، سردر گم شدند و قرار بر این شد که مد ها را، به جای اعداد، با نام های یونانی بخوانند. (چقدر گیج کننده!) بنابراین، مد ها را اغلب به این نام ها میخوانند:

مدها و مقام‌های کلیسایی

در قرن شانزدهم، سیستم هشت مد سرود های گرگورین به چهار حالت دیگر گسترش یافت: دو تا از A و دو تای دیگر از C شروع میشدند. توجه داشته باشید که در فرم های authentic آنها، مانند گام های ماژور و مینور ما هستند!

upload_2017-8-1_12-50-27.png

متوجه شدید که موسیقیدانان قرون وسطی و میانه، از مد هایی که با B آغاز میشوند، اجتناب میکرده اند؟ آنها فقط این شکل از صدادهی را نمی پسندیدند. پنجمین فاصله ی نت پایانی، پنجم دیمینیشد بود به جای پنجم پرفکتی که در موسیقی آنها غیرقانونی محسوب میشد.

بعدها، آهنگسازان مدرن، مدهای سیزدهم و چهاردهم را بر پایه ی B اضافه کردند.

upload_2017-8-1_12-51-4.png

آهنگسازان مدرن اغلب برای اینکه احساسی خاص را به موسیقی خود ببخشند، از مد ها استفاده می کنند، اما، هیچ محدودیت اکتاوی در موسیقی ما وجود ندارد! بنابراین اکنون که آهنگسازان به مد ها مراجعه می کنند، معمولا تنها از مد های authentic استفاده میکنند یا:

upload_2017-8-1_12-51-57.png

این تنها تاریخ باستان نیست! کاملا برعکس! آهنگسازان مدرن از مد های متداول در نوشتن موسیقی استفاده می کنند و موزیسین های جز، از گام های مدال برای بدیهه نوازی استفاده می کنند! …

… گام های DORIAN و MIXOLYDIAN​

…. همانطور که در بالا دیدیم، هر دو از گام ماژور مشتق می شوند.

گام های دورین

گام دورین گامی است که از درجه ی دوم گام ماژور شروع می شود و سر کلید گام ماژور را حفظ می کند. مثال: d dorian شبیه به C Major است و در سرکلید، بمل و دیز ندارد، اما از D شروع می شود.

image_318.gif

شکل دیگری که میتوان به گام d Dorian نگریست (و بسیاری از نوازندگان جز هم از این شیوه استفاده میکنند)، این است که همان گام D Major را در نظر میگیرند با این تفاوت که درجه ی سوم و هفتم آن پایین تر است. (D major دارای F # و C # است؛ که درجات سوم و هفتم هستند، بنابراین آنها را نیم پرده پایین می آورند.) هر دو شیوه ی تفکر شما را به همان نتایج می رساند. دو نمونه را امتحان کنید:

c dorian:

میتوانید تمام درجات گام Bb را در نظر بگیرید با این تفاوت که از C شروع میشود -یا- گام C ماژوری را در نظر آورید که درجات سوم و هفتمش پایین آمده اند ( Eb,Bb )

a dorian:

میتوانید تمام درجات گام G را در نظر بگیرید با این تفاوت که از A شروع میشود -یا- گام A ماژوری را در نظر آورید که درجات سوم و هفتمش پایین آمده اند ( C,G تنها F# را به حال خود رها کنید)

سر کلید ها مشابه گام ماژور مربوطه هستند یا اینکه هر بمل یا دیزی که وجود داشته، در گام نشان داده شده میشود. نمودار سر کلید زیر را ببینید:

image_757.gif

به عبارتی، گام های دورین نوعی صدادهی مینور با سوم بمل هستند، به همین دلیل، برای نشان دادن آنها معمولا از حروف کوچک استفاده می کنیم: d dorian، eb dorian، f # dorian …

گام دوریان در جز

نوازندگان جز از گام Dorian برای بداهه سازی بر روی آکورد های هفتم مینوری استفاده میکنند که روی نت دوم گام ساخته شده است.

مثال: dm7 در کلید C – از گام d dorian استفاده کنید. اگر کورد را تصور کنید، می توانید ببینید که گام d dorian کاملا در آن میگنجد و نت های مابین، در هم حل می شوند.

dm7 = D، F، A، C

dorian scale = D، E، F، G، A، B، C، D.

آه، پس به همین دلیل است که این گام اینقدر برای موزیسین های جز مهم است! بله، آنها هر روز انواع مختلفی از گام ها را، در تمام کلید ها، اجرا می کنند !!! اگر میخواهید به برخی از آهنگهای جز در حالت Dorian گوش کنید، اینها را ببینید:

So what از Miles Davis

Little sunflower از Freddie Hubbard

Impressions از John Coltrane

همچنین آهنگ ” Thriller ” مایکل جکسون نیز در مد دورین است!

موسیقی Scarborough fair هم در G Dorian نوشته شده است. توجه داشته باشید که اگر در کلید F نوشته شده باشد، باید از G شروع شود و با G به پایان برسد.

scarboro_fair.gif

گام های میکسولیدین

گام mixolydian گامی است که از درجه ی پنجم گام ماژور شروع می شود و سر کلید گام ماژور را حفظ می کند. مثال: g mixolydian مربوط به C Major و بدون بمل و دیز است، اما از نت G شروع می شود.

image_207.gif

شکل دیگری که میتوان به گام G mixolydian نگریست (و بسیاری از نوازندگان جز هم از این شیوه استفاده میکنند)، این است که همان گام G Major را در نظر میگیرند با این تفاوت که درجه ی هفتم آن پایین تر است. (G major دارای F # است که درجه ی هفتم است، بنابراین آن را نیم پرده پایین می آوریم.) هر دو شیوه ی تفکر شما را به همان نتایج می رساند. دو نمونه را امتحان کنید:

F mixolydian :

میتوانید پنجم Bb را در نظر بگیرید با این تفاوت که از F شروع میشود -یا- گام F ماژوری را در نظر آورید که درجه ی هفتمش پایین آمده است ( Eb، بنابراین در سرکلید Bb و Eb خواهیم داشت.)

D mixolydian :

میتوانید پنجم G را در نظر بگیرید با این تفاوت که از D شروع میشود -یا- گام D ماژوری را در نظر آورید که درجه ی هفتمش پایین آمده است (C طبیعی – پس در سرکلید F # خواهیم داشت).

سر کلیدها مشابه گام ماژور مربوطه هستند یا هر گونه بمل یا دیز در گام نشان داده شده است. نمودار سر کلید زیر را ببینید.

به هر حال، گام های میکسولیدین نوعی صدا دهی ماژور دارند تا زمانی که به هفتم برسید، بنابراین برای نشان دادن آنها از حروف بزرگ استفاده می کنیم:

G mixolydian، Eb mixolydian، B mixolydian

گام Mixolydian در جز:

نوازندگان جز از گام های میکسولیدین برای بدیهه نوازی کورد های هفتم دومینانت استفاده می کنند. به عنوان مثال: G7 – از گام G mixolydian استفاده کنید. اگر کورد را تجسم کنید، می توانید ببینید که گام G mixolydian درست در آن میگنجد!

G7 = G، B، D، F

G mixolydian = G ، A، B، C، D، E، F

برخی از آهنگ ها در حالت Mixolydian عبارتند از:

All Blues” by Miles Davis

Norwegian Wood” by the Beatles

همچنین میتوانید آهنگ بومی آپالاچی به نام Black is the Color of my True Love’s Hair را در D mixolydian را بشنوید. توجه داشته باشید که در سر کلید تک دیزی است (اغلب G major) ، اما در D پایان می یابد و حول نت D میگردد. با این ویژگی هاست که به D mixolydian تبدیل میشود.

blkisthecolor.gif

منابع:

Christian music – Wikipedia

The Medieval Church Modes, Dorian Scales &

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

کتاب نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی داریوش طلایی

کتاب نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی داریوش طلایی

با توجه به اینکه این کتاب ارزشمند که حاصل تحقیقات بسیار زیاد استاد ارجمند جناب داریوش طلایی است به چاپ مجدد نرسیده و در بازار نایاب می باشد ، لازم دانستم آن را به این شکل در اختیار پژوهشگران ارجمند قرار دهم . در صورتی که این کتاب به چاپ مجدد رسید و جهت خرید در بازار قابل دریافت گردید لطفا با شماره ی تلفن ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰ و یا تلگرام همین شماره جهت حفظ حقوق نویسنده و انتشارات ما را مطلع فرمایید تا نسبت به حذف این مطلب از سایت اقدام نماییم .

با سپاس نیما فریدونی

“نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی” کتابی است که در سال ١٣٧٢ به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است. هدف از نوشتن این کتاب ارائه‌ی سرفصل‌هایی از دیدگاه‌های مؤلف به‌منظور دستیابی به تئوری جامع موسیقی ایرانی است. در این دیدگاه جدید ـ با نگاهی عمل‌گرایانه و واقع‌گرایانه به مقوله‌ی تئوری در موسیقی ایرانی ـ عناصر بنیادین یک تئوری جدید پایه‌گذاری می‌شود که از ساختار درونی و ذاتی موسیقی ایرانی اخذ شده است.
تا پیش از چاپ کتاب مذکور، گفتمان غالب در موسیقی ایرانی نظریات علینقی وزیری و روح‌الله خالقی بود که مبتنی بودند بر انطباق تئوری موسیقی مغرب زمین با موسیقی ایرانی. اما، بنا بر آنچه در مقدمه‌ی این کتاب آمده است، «همان‌گونه که دستور هر زبانی از درون همان زبان کشف و تدوین می‌شود، تئوری موسیقی هر ملتی نیز فقط با شناخت و تحلیل درون مایه‌ها و ویژگی‌های موسیقی همان ملت به دست می‌آید و قواعد و اصول موسیقی ملل مختلف لزوماً قابل تعمیم نیستند.»
کتاب نگرشی نو ابتدا به موضوعاتی چون تعریف ردیف، ارائه‌ی چشم‌اندازی از پیشینه و انگیزه‌های شکل‌گیری ردیف، تعریف مقوله‌ی “مُد” و سیستم مدال و شرح تفاوت آن با ردیف، ویژگی‌های ملودی در موسیقی ایرانی و ساختار منعطف آن می‌پردازد و سپس موضوع اصلی را ـ یعنی معرفی سلول‌های سازنده‌ی سیستم مدال موسیقی ایرانی ـ طرح می‌کند. بدین ترتیب، پس از برشمردن مفاهیم اولیه، ساختار مدال پیچیده‌ی دستگاه‌ها و آواز‌ها و همچنین چگونگی به‌هم‌پیوستن و کارکرد سلول‌های ژنتیکی آن‌ها را تشریح می‌کند و در عین حال همواره جنبه‌های پراتیک موسیقی ایرانی را مدنظر دارد.
نگرشی نو متنی است موجز که طی سال‌های پس از انتشار در دوره‌های آموزشی گوناگون تدریس، بسط و شرح داده شده است و جنبه‌های کاربردی آن در شناخت جامع‌تر از افق‌های خلاقیت در موسیقی ایرانی نقشی مؤثر ایفا کرده است.
این کتاب سالهاست که نایاب است. بنا بر درخواست مخاطبان، نسخه‌ی الکترونیکی این کتاب به‌صورت رایگان در دسترس قرار می‌گیرد تا امکان بیشتری برای استفاده‌ی علاقه‌مندان به موسیقی ایرانی فراهم گردد.
داریوش طلائی

بعد از سال‌ها کوشش (تلمذ و تأمل) درزمینهٔ موسیقی ایرانی و اجرا و تجزیه‌وتحلیل این موسیقی و اندازه‌گیری فواصل آن به این نتیجه رسیده‌ام که تمامی مُد های موسیقی ایرانی فقط از چهار نوع دانگ ساخته‌شده است. این چهار دانگ اصلی عبارت‌اند از چهار‌گاه ، شور ، ماهور و دشتی. این دانگ‌ها در اولین پوزیسیون یک ساز زهی (به صورتی که در نمودار زیر نشان داده‌شده است) نواخته می‌شوند ولی وقتی به پوزیسیون‌های دیگر انتقال می‌یابند در اثر تلاقی باهم ناگزیر بعضی از فواصل آن در حدودی که پرده‌های ثابت به آن تحمیل می‌کنند، تغییر مختصری می‌پذیرند که این تغییر را «تعدیل» می‌نامیم.

می‌دانیم که مشکل اساسی موسیقی ما محدود بودن دامنه‌ی خلاقیت آن است. مهم‌ترین علت این محدودیت بدون تردید، فقدان یک تئوری مدون بر مبنای موسیقی سنتی ما است. روش سنتی آموزش موسیقی روشی است که در آن هدف اصلی، حفظ کردن تعداد زیادی ملودی است، روشی که با ایجاد قالب‌های ذهنی در هنرجو (یعنی حفظ کردن گوشه و قطعات سنتی به‌عنوان ملودی‌های الگو و اتکای صرف به آن‌ها برای شناخت موسیقی) پویایی و قدرت تحلیل را در او بسیار محدود کرده و دامنه‌ی آفرینش او را منحصر به محدوده‌ای بسته می‌کند.

بخشی از مقدمه‌ی کتاب نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی نوشته‌ی داریوش طلایی

نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به ناوبریپرش به جستجو

نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی

نویسنده داریوش طلایی
ناشر ماهور
محل نشر تهران
تاریخ نشر ۱۳۷۲
تعداد صفحات ۵۵
موضوع تئوری موسیقی، ردیف موسیقی ایرانی

نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی کتابی است از داریوش طلایی که به تحلیل ردیف موسیقی ایرانی از دیدگاه مُدال می‌پردازد.

نویسنده

داریوش طلایی، نوازندهٔ تار و سه‌تار و نظریه‌پرداز در زمینهٔ موسیقی سنتی ایرانی است. او که از هنرمندان سرشناس در حوزهٔ موسیقی ایرانی دانسته می‌شود، استاد موسیقی در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.[۱] طلایی پس از انقلاب، ایران را به مقصد ایالات متحده ترک کرد و مدتی در دانشگاه واشینگتن در شهر سیاتل به تحقیق پرداخت. او کتاب نگرشی نو را در همین دوره نوشت و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۷۲ به فارسی و انگلیسی به چاپ رساند.[۲] همزمان با نگارش کتاب، طلایی همچنین ردیف موسیقی ایرانی را به طور کامل با سه‌تار ضبط کرد.[۳]

محتوا

این کتاب ابتدا با تعریف مفاهیمی نظیر ردیف و مد آغاز می‌شود و سپس به ویژگی‌های ملودی در موسیقی ایرانی می‌پردازد. در ادامه موضوع اصلی کتاب که معرفی واحدهای سازندهٔ سیستم مدال موسیقی ایرانی هستند مطرح می‌شوند. در انتها، ساختار دستگاه‌ها و آوازها با استفاده از این واحدهای سازنده و به صورت نمودارهایی شرح داده شده‌است.[۴]

نقد

یکی از دیدگاه‌های طلایی که در این کتاب نیز منعکس شده و مورد توجه منتقدان هم قرار گرفته، شناسایی چهار دانگ اصلی است که با آن می‌توان تمام دستگاه‌های موسیقی ایرانی را ایجاد کرد.[۵] این تئوری را طلایی ابتدا در کتاب نگرشی نو مطرح کرد و بعداً در کتاب تحلیل ردیف به کامل رسانید.[۶] علی‌اکبر شکارچی از این نظریه به عنوان «دربی جدید برای فهم تئوری موسیقی دستگاهی» یاد می‌کند.[۷]

منابع
↑ «کتاب «تحلیل ردیف» استاد پردیس هنرهای زیبا کتاب برتر سال شد». دانشگاه تهران. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۸.
↑ «داریوش طلایی:موسیقی ایرانی نیاز به خوانشی جدید دارد». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳ خرداد ۱۳۹۳. بازبینی‌شده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸.
↑ «روشی نوین برای آموزش موسیقی ایرانی در گفتگو با داریوش طلایی». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۴ بهمن ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸.
↑ «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی – داریوش طلایی». موسیقی ایران. بازبینی‌شده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸.
↑ طلایی، داریوش. تحلیل ردیف. تهران: نشر نی، ۱۳۹۴. صفحهٔ ۱۴.شابک ‎۹۷۸-۰-۸۰۲۶۰۵-۰۲-۲.
↑ طلایی، داریوش. نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی. تهران: مؤسسه فرهنگی و هنری ماهور، ۱۳۷۲. صفحه ‎۲۲–۲۳. شابک ‎۹۶۴-۸۱۰۵-۳۸-۳.
↑ شکارچی، علی‌اکبر. «سروی بلند در عرصه تئوری موسیقی ایران». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۴ مارس ۲۰۱۷.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

کلاس تئوری موسیقی

کلاس تئوری موسیقی

در آموزشگاه موسیقی نیما فریدونی این اساتید در زمینه آموزش تئوری موسیقی ایرانی و جهانی همکاری دارند:

این کلاس‌ها به دو صورت حضوری و آنلاین تشکیل می‌گردد.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

کانال تلگرام کتاب موسیقی

کانال تلگرام کتاب موسیقی

کتاب نت و پارتیتور همه سازها و آواز

کتاب تار سه‌تار سنتور تنبور دف تمبک و …

کتاب آموزش آهنگسازی و صدابرداری

کتاب تئوری موسیقی

کتاب آموزش موسیقی

کتاب تاریخ موسیقی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

رمز گشایی آواز ایرانی به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

رمز گشایی آواز ایرانی  به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

نقدی بر کتاب آواز نوشته‌ی داریوش طلایی

سخن از آواز ایرانی است. آوازی به وسعت شور و به بلندای ماهور. از کرانه های سی لحن باربد تا کمرکش ردیف دوامی. آواز، همان عنصر اساسی و رکن موسیقی سرزمین ما. همان مظهر تفاخر و غرور موسیقی ایرانی، همان نجوای همیشگی طبع سلیم و همان مرهم جدایی ناپذیر آلام بشری.

انتشار “کتاب آواز” نوشته استاد گرامی داریوش طلایی مرا بر آن داشت تا با تأمل و فراغت بال؛ فارغ از هر تعصب یا نظر تنگی؛ از هنری سخن به میان آورم؛ که قرن هاست همچون آفتابی بی زوال؛ از سرچشمه ای زلال، بر افق سرزمین ایران می درخشد. باشد که مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. 

آن طور که نویسنده ی کتاب در پیشگفتار ذکر کرده، هدفش تئوریزه کردن آواز ایرانی بوده است. به قصد بنیانگذاری علم شناخت آواز. امر مهمی که تا قبل از این انتظار می رفت استادان آواز، نسبت به نگارش آن مبادرت ورزند. اما از آنجایی که اغلب خوانندگان موسیقی آوازی تجربی کارند و از نوشتن تحلیل های علمی و پژوهشی در آواز عاجز؛ طلایی تلاش نمود تا بتواند با تکیه بر دانش آکادمیک و تجاربی که به عنوان یک نوازنده از همنشینی با استاد عبدالله دوامی کسب کرده؛ این خلأ را پر کند. 

نگارنده نیز پژوهشی را در سال 96 با هدف زیبایی شناسی آواز ایرانی، تحت عنوان کتاب” هزاردستان؛ انگاره موسیقی ایران” منتشر نمود و علیرغم آنکه تنی چند از اهل فن و موسیقیدانان سرشناس نسبت به آن ابراز خرسندی و اطمینان نموده، از طرف کتابخانه دانشگاه ایلینوی امریکا، مورد حمایت قرار گرفته و در فضای رسانه ای نیز بازتاب خوبی به دنبال داشته است؛ اما جشنواره های کتاب داخلی بر اساس سیاست گذاری هایی که همه ساله آثار ارزشی را نیز تحت الشعاع قرار می دهند؛ نتوانستند حق مطلب را ادا کنند. کم لطفی نیست اگر حاکمیت رابطه بر ضابطه را در شرایط فرهنگی هنری کشور برقرار بدانیم. 

در این سال ها همواره از صاحب نظران موسیقی شنیده می شد که آواز ایرانی بر خلاف ساز ایرانی رپرتوار مشخصی ندارد. به عبارت دیگر اگر در نوازندگی تار و سه تار و سنتور، به همت استادی چون نورعلی برومند، ردیف میرزاعبدالله، رپرتوار سازی شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد؛ در آواز ایرانی چنین مشخصه ای مورد قبول واقع نشده است. که البته نگارنده آن را بی ارتباط با روش های آموزش آواز توسط استادانی چون شجریان، سروستانی، صدیف، ناظری، شاهزیدی و دیگران نمی داند. چرا که رپرتوار آموزشی آنان متکی بر ردیف یا آوازهای شخصی خویش بوده و در این سال ها از تدریس آوازهای مرجع امتناع می ورزیدند. این رویه عملاً باعث پراکندگی رپرتوار آموزشی آواز ایرانی شد. هرچند از دیدگاهی دیگر باعث تنوع بخشی به سبک های آواز ایرانی می گردد؛ اما بحث سبک شناسی در دوره های عالی آواز مطرح است؛ و تعدد رپرتوار های آموزشی باعث تشتت ذهنی هنرجویان آواز در چند سال نخست آموزش می گردد. از طرف دیگر چون آموزش آواز بر اساس شنیده های گوناگون و آوازهای پراکنده از چندین خواننده مختلف و حتی بی ربط به لحاظ سبکی، استوار بوده و رپرتوار شاخص آموزشی تعریف نشده است؛ لذا ذهنیت هنرجو را در سال های ابتدایی تعلیم تحت تأثیر قرار می دهد و بافت جمله پردازی های آواز متأثر از انگاره هایی قرار می گیرد که از نظر زیبایی شناسی صاحب الگویی پذیرفته شده نزد استادان فن نیست. به عبارت دیگر، آواز عیار خود را از دست می دهد. آسیب دیگری که این رویه به موسیقی آوازی وارد نمود؛ باعث شد خوانندگان جدید در بهترین حالت نسخه ی کپی استادان خود باشند و عملاً روش متفاوتی در اجرای آواز ایرانی پدید نیامد. ازین رو مطرح کردن علم شناخت آواز بر اساس ردیف استاد دوامی خود به محقق شدن این مهم یعنی تمایز و بروز سبک های اصیل دیگر، دوری از تقلید کورکورانه، بالابردن عیار و اعتبار آواز ایرانی و زدودن زوائد و آسیب های آواز خوانی کمک شایانی خواهد نمود. در حقیقت این همان حرکت به سوی “خوانندگی آگاهانه” است.

در تالیف تازه ای که داریوش طلایی تحت عنوان “کتاب آواز” در اواخر سال ۹۷ منتشر نموده است؛ بخشی با عنوان “آوازنگاری” به چشم می خورد. نویسنده در پیشگفتار کتاب مدعی است این روش ابداع شده و از پیش روی حرکت صوت آواز در زمان (در جهت افقی) و بسامد صوت (در جهت عمودی) دیاگرامی خطی را ارائه می دهد که گویای حرکت ملودی در ردیف عبدالله دوامی است. اما مساله اینجاست که چرا نویسنده کتاب به عنوان استادی که حقی بر گردن موسیقی ایران دارد؛ به پیشینه این کار اشاره ای نکرده و آن را تماماً زاده ذهن خود می داند ؟ در صورتی که نگارنده متن حاضر، طبق اسناد پیوست شده در ذیل، ایده اولیه نمودار حرکت نغمات ردیف استاد دوامی را در تاریخ ۹ آبان ۹۵ در فضای مجازی منتشر نموده و بالغ بر ۳۰۰۰ نفر آن را بازدید نموده اند. بنابراین چه طور ممکن است دو نفر که با یکدیگر بی ارتباط بوده اند؛ به صورت اتفاقی یک مدل ذهنی مشابه ارائه دهند؟ پس یکی مأخذ دیگری بوده است. چنانچه حکما گفته اند: الفضل للمتقدم. برتری از آن پیشی جوینده است. البته منظور از این گفته کپی برداری محض نیست؛ بلکه نوعی ایده برداری یا تقلید است که بدون ارجاع به ایده اولیه، به صورت تکامل یافته، تحت عنوان روش ابداعی ایشان مطرح شده است. در حقیقت اساس کار که همان ترسیم خطوط و نمایش حرکت پلکانی ملودیک است قبلاً توسط اینجانب به صورت ابتکاری پیشنهاد شده و شباهت زیادی با نمودارهای منتشر شده دارد. 

در آوازنگاری ارائه شده توسط استاد طلایی، المان هایی مانند حرکت پلکانی، نغمه های بالارونده و پایین رونده و تحریر های بلبلی با تقریب بالایی به صورت مشابه با روش پیشنهادی نگارنده ترسیم شده اند. به اضافه ریزه کاری هایی مانند غلت، سکوت، اشاره ها و … که به طرح اولیه اضافه شده اند. البته اختلاف هایی هم وجود دارد. مانند نحوه نمایش تحریر زیر و رو. که در روش پیشنهادی اینجانب از خطوط زیگزاگی و دندانه دار استفاده شده اما در روش طلایی همچنان خطوط پلکانی مورد استفاده قرار گرفته است. که بر اساس نظریه آوانگاری شنگر در علم اتنوموزیکولوژی این نحوه آوانگاری امری قراردادی بوده و می تواند بر اساس تجربه و سلیقه نگارنده شکل گیرد. بنابراین اگر قرار است از ذهنیت یک خواننده آواز در جهت بنیانگذاری علم شناخت آواز استفاده شود، سزاوار است اشاره ای کوچک- حتی در قالب یک پاورقی- به پیشینه آن نیز بشود. 

در سال های اخیر استادان موسیقی ایرانی در آثار انتشاری خود اشاره ای به پیشینه کارشان نمی کنند. این نوعی پخته خواری از ذهنیت یا دسترنج دیگران است که با استفاده از اعتبار و نفوذ این افراد در سیستم های دولتی و اداری به نام خودشان به منصه ظهور می رسد. در حقیقت این مسأله، بی اعتنایی به قواعد مسلم اخلاقی است که در عرف زندگی و فرهنگ ایرانیان همواره جاری بوده است. بی اعتنایی که می رود تا در لایه های عمیق هنر ایرانی نهادینه شود و شاگردانی که به تبعیت از استادان خود در آینده سهمی از موسیقی را عهده دار می شوند؛ همین روال را ادامه داده و نتوان به کسی خرده گرفت. برای مثال، انتشار کتاب ردیف دوره عالی استاد علی اکبر شهنازی در سال 92، نوشته داریوش پیرنیاکان نیز بحث های بسیاری را برانگیخت. منتقدان که از چهره های صاحب نام بودند و داریوش طلایی نیز خود از انتقاد کنندگان صریح به شمار می رفت؛ برداشت عینی و علنی از کار استاد حبیب الله صالحی را به کتاب داریوش پیرنیاکان نسبت داد. نویسنده کتاب نیز در پاسخ های رسانه ای پذیرفت که می بایست به این موضوع در مقدمه کتاب اشاره می کرده است. بدیهی است که معرفی مرجع، اساس هر کار پژوهشی است و این عیب برای استادانی که سال ها عمر خود را وقف اعتبار خود در موسیقی کرده اند دو چندان تلقی می شود. 

مشهور است زمانی که استاد برومند در اواخر عمر، تار نوازی محمدرضا لطفی را شنید؛ گفت: “حالا دیگر آقای لطفی به جایی رسیده که ما باید از او تار یاد بگیریم ! ” بله. این جمله برومند است. برومند به خوبی می دانست که حالا دیگر با بیان این جمله؛ پایان دهنده به موسیقی لطفی نیست. بلکه آغازگری است که باعث می شود لطفی با انگیزه تر از قبل تلاش کند. چرا که برای رشد موسیقی ایرانی پتانسیل او را کافی می دید. استاد برومند بیش از آنکه مهارت لطفی را تحسین کرده باشد؛ مناعت طبع و مهر بی دریغ خود را نشان داده است و باعث شده لطفی جوان تا دم مرگ از هنرش جدا نشود و در قبال دست پروردگان خود نیز چنین مرامی را پیش گیرد. بله ! این است راز بقای موسیقی ایرانی. باشد که استادان موسیقی این سرزمین که بنیه و اعتبار این هنر فاخر و اصیل محسوب می شوند؛ این مهم را بیشتر مد نظر قرار داده و در راه اعتلای فرهنگ ایرانی بیشتر بکوشند. به طوری که الگویی درست برای نسل های بعدی به حساب آیند. چرا که مهمترین وظیفه استادان الگوسازی است. الگوسازی که اگر به درستی انجام نشود؛ می رود تا لایه های عمیقی از فرهنگ ایرانی را از بین ببرد.