کتاب بیست قطعه برای عود شهرام غلامی

کتاب ۲۰ (بیست) قطعه برای عود شهرام غلامی انتشارات ماهور

کتاب بیست قطعه برای عود شهرام غلامی انتشارات ماهور
دسته‌بندی: کتاب موسیقی
عنوان: 20 قطعه برای عود
موضوع: آموزش عود
نویسنده : شهرام غلامی
ناشر: ماهور
قطع: رحلي
سال انتشار: ۱۳۹۷
تعداد چاپ: ۱
عرض: ۲۱
ارتفاع: ۲۸.۵
نوع جلد: نرم
تعداد صفحات: ۶۰
فهرست:
علائم و نشانه ها
کویر
ماوا
طلوع
چهارمضراب آب و آتش
سماع دیوانه
رقصان
بیکران
نسیم
رقص بهاری
رویای پاییزی
زمستان
برفراز لاجورد
سلوک
سرمستی
راز و نیاز
پرواز
آسمان
آتش درون
هفت ضربی مخالف سه گاه
به همت انتشارات ماهور و با اجرای شهرام غلامی و پریچهر خواجه
20 قطعه برای عود و 33 قطعه برای ساز قانون منتشر شد
به همت انتشارات ماهور، کتاب 20 قطعه برای عود ساخته و اجرای «شهرام غلامی» به همراه یک سی‌دی و همچنین کتاب سی‌وسه قطعه برای ساز قانون از استادان موسیقی ایران، گردآوری، تنظیم و اجرای «پریچهر خواجه» به همراه یک سی‌دی به انتشار درآمده است.
«شهرام غلامی» درباره‌ی کتاب 20 قطعه برای عود می‌گوید:«در موسیقی ایرانی معمولاً رسم بر این است که وقتی نوازنده‌ای اثر یا آهنگی خلق و منتشر می‌کند روی جلد آثار خود می‌نویسد، قطعاتی برای تار، بربت، سه‌تار… و این بدان معناست که نوازنده یا صاحب اثر، برای ساز قطعاتی را ساخته که ویژگی‌های و روند تکنیکی خاصی را برای آموزش و بهبود کیفیت نوازندگی دارد… این مقدمه را گفتم که اشاره کنم به این نکته که قطعات این مجموعه از این قاعده مستثنی نیستند….. اگر بخواهم مختصر توضیحی راجع به قطعات داشته باشم باید اشاره کنم به تکنیک‌هایی از موسیقی‌های مختلف، از موسیقی‌های قومی ایران که در این شیوه‌ی بربت‌نوازی جا می‌گرفته و یا به نوعی با این شیوه تلفیق شده است. به واسطه‌ی همین تاثیرپذیری و تلفیق که در اکثر قطعات وجود دارد تکنیک‌هایی برای بربت خلق شده که نه تنها تازگی و طراوت را برای نوازندگان به ارمغان می‌آورد بلکه برای سازهای مضرابی دیگر و حتا تا حدودی برای سازهای کششی قابل استفاده می‌باشد.»
همچنین سی‌وسه قطعه برای ساز قانون از استادان موسیقی ایران، گردآوری، تنظیم و اجرای «پریچهر خواجه» به همراه یک سی‌دی به انتشار درآمده است.
پریچهر خواجه درباره‌ی این اثر چنین نوشته است:«تهیه‌ی منابع مکتوب و صوتی مدون یکی از اصلی‌ترین نیازهای آموزش آکادمیک موسیقی در ایران است. از آن‌جا که آموزش و پروش ساز قانون (این ساز ایرانی) در قرن‌های گذشته به دست فراموشی سپرده شده بود با لطف خدا و همت هنرمندان در چند دهه‌ی اخیر دوباره رونق گرفته و شکوفا شده است. یادآور می‌شود، بیشترین قطعات منتخب در این مجموعه ساخته‌ی آهنگسازان بزرگ و اثرگذار در عرصه‌ی موسیقی این سرزمین است، به علاوه اکثر این آثار در زمره‌ی رپرتوار موسیقی دستگاهی بوده و تاکنون نیز با ساز قانون شنیده نشده‌اند. افزون بر آن این قطعات از حیث تنوع کوک و تغییرات گسترده‌ی پرده‌گردان‌ها بسیار حائز اهمیت‌اند، و در هنرجویان در جهت پیشرفت توان نواختن به ویژه تقویت دست چپ آنان تاثیر چشمگیر دارند. ضمناً، قطعات تمرین دشتی، سامانی . زنگ شتر از آثار استاد ابوالحسن صبا با دو نگرش در مضراب‌گذاری و سرعت متفاوت، تنظیم، نگاشته و اجرا شده‌اند.»
شابک : 9790802628304

نت آهنگ سبز نیما فریدونی

دانلود نت و آهنگ سبز (مقام دادوبیداد) نیما فریدونی اجرا گروه پنج و محمود صفی‌زاده

دانلود نت و آهنگ سبز مقام داد و بیداد نیما فریدونی اجرا گروه پنج و محمود صفی‌زاده


آهنگ سبز ساخته ی نیما فریدونی شعر سهراب سپهری آواز محمود صفی زاده اجرا گروه پنج

آهنگ سبز ساخته ی نیما فریدونی شعر سهراب سپهری آواز محمود صفی زاده اجرا گروه پنج


Sabz-Music Nima Fereidooni-Avaz Mahmud Safizadeh.mp3

شعر :‌سهراب سپهری
به خاطره ی دوست و هنرمند از دست رفته : اشکان سیگارچی
رخت ها را بكنيم :
آب در یک قدمی است.روشنی را بچشيم.
شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را.
گرمي لانه لك لك را ادراك كنيم.
روي قانون چمن پا نگذاريم.
در موستان ، گره ذايقه را باز كنيم.
و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد.
و نگوييم كه شب چيز بدي است.
و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ.و بياريم سبد
ببريم اين همه سرخ ، اين همه سبز.
وقتی اشکان سیگارچی در تصادفی جان سپرد ، دلم پر از خاطرات سازش و خودش شد. یاد تمام خلوت ها و تمرینات و موسیقی ها و اجراهایمان افتادم . دست به قلم شدم و روی شعری از سهراب ، آنچه در دل گذشت را نوشتم و شد تصنیف سبز .
نیما فریدونی . آذر ۱۳۹۵ . گلپایگان
از دریچه ی نگاهش ، اگر چه انسان مجموعه ای از مکاشفات روزمره بود، خود، وارستگی را در خویش روزمره کرده بود.
دور باد اگر با او از مرگ سخنی بگویم.
اویی که شگفتی زیستن بود و برایمان از دریچه های راستین زندگی ، هر از گاه و گاه و بی گاه حرفهای چکیده و رمزآلود گفته بود.
سازش ، نگاه عاشقانه ی آدمها و درختان و آبشار حقیقتی محزون و انتشار رنگین شی ء تپنده ای بود که در وقت خوشی آن را دل می نامید.
حاشا اگر جز از زندگی با او سخنی بگویم.
باهم خواندیم و سازِ ِمان را سالها با هم کوک می کردیم و لحظه های چندی همدل بودیم و از چکاد تا بیداد و تا جدایی ، مضرابْ مضراب ْ حرف زدیم و آنقدر خوب بود که زود ِ زود، سازش آسمانی شد.
آسمانی که شد ، دیگر حتا نشانی از ما نگرفت.
اشکان ِ ما ، اشکْ اشکْ گریاند ِمان.
من از گریه تا شکوه ِشادی با نیروی بی امانش ، جان می گرفتم.
صداش هست ، چه آن چه شور بود که مثل نور بود ،  چه آنچه ماهور که با دلش جور بود.
لبانش اگر چه جز به خنده باز نبود ، غوغاشْ ، محروم  ِ انکار بود.
در رقص بود و بی شک ، هر کدام از ما ، شبی نبود که در رقص از شورش در نیامده باشیم .
چکامه ی لحظه های پاک بود ، حرفش و سازش.
آنگه که آسمانی شد ، خواندم :
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را ، خواب یک آهو را
وزن کنیم.
رخت ها را بکنیم
دور باد اگر با او جز از زندگی سخنی بگویم .
نیما فریدونی
به یاد اشکان سیگارچی
روزی که از پیشمان رفت

اجرا گروه پنج
سرپرست گروه و تار و سه‌تار و بم تار : نیما فریدونی
کمانچه : ایمان ملکی
تنبک : شایان ریاحی
آواز : محمود صفی زاده

“اشکان سیگارچی ” در تاریخ ششم مهرماه ١٣۵٨ در خانواده‌ای فرهنگی در شهر رشت متولد شد . هنوز ١٠ سال بیشتر نداشت که از میان سازهای پدر هنرمندش ، ” احمد سیگارچی” ، ساز سنتور را انتخاب کرد و در همان سال رتبه اول را در میان آموزشگاه‌های استان گیلان کسب نمود.
وی در سال‌های بعد بر ممارست و تمرین خود افزود ، به طوری که دوره‌های ردیف نوازی را تا ١٩ سالگی به پایان برد و چند بار از نو تمرین نمود.
سیگارچی در کنکور سال ٧٨ توانست ، با رتبه‌ای ممتاز در رشته موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شود و در ابتدای سال ١٣٨٣ با اخذ مدرک کارشناسی فارغ التحصیل گردد.
وی در خلال سال‌های دانشگاه ، آموزش و فراگیری را در خارج از دانشگاه نیز دنبال کرد و از جمله شاگردان موفق اساتیدی چون کیانی ، کامکار و ثابت بود.
سیگارچی پس از سال‌ها ، اولین گروه منسجم موسیقی دانشکده هنرهای زیبا را به همراه نیما فریدونی و جمعی از همکلاسی‌هایش با نام “هوربانگ” تاسیس نمود که فعالیت قابل توجهی داشت و از جمله آن می‌توان به کنسرت در کاخ سعد آباد ، دانشگاه تهران ، قشم ، کرج و … اشاره کرد.
وی همچنین با همراهی گروه ” فاخته” نیز چند کنسرت در تالار وحدت ، کاخ سعد آباد ، برخی استانهای کشور اجرا کرد . او در طول فعالیت هنری خود قریب یک‌‏صد کنسرت گروهی و انفرادی برگزار نمود. وی همچنین در سال‌های اخیر در رشته سنتور نوازی در جشنواره‌های موسیقی فجر ، جشنواره سنتورنوازان یادواره استاد ” فرامرز پایور ” و همچنین جشنواره موسیقی دانشجویان ، همواره حائز رتبه ممتاز گردید.
این هنرمند جوان ، ٢٢ بهمن ماه سال ١٣٨۴ ، در حالی که وکالت نامه “آرش سیگارچی” برادر روزنامه نگار و زندانی خود را به تهران می‌آورد ،در ابتدای اتوبان قزوین-تهران تصادف کرد که به دلیل ضربه مغزی جان سپرد.

کتاب هم‌نواز سیامک جهانگیری

کتاب هم‌نواز (18 قطعه برای هم‌نوازی ساز نی و سازهای کلاسیک ایران) سیامک جهانگیری انتشارات ماهور

کتاب هم‌نواز ۱۸ قطعه برای هم‌نوازی ساز نی و سازهای کلاسیک ایران سیامک جهانگیری انتشارات ماهور
فهرست:
کوک ساز
پیش درآمد بیات ترک
چهارمضراب دشتی
رنگ همایون
دخترک ژولیده
رنگ دشتی فرامرز
رنگ نوا
رنگ چهارگاه رضا محجوبی
رنگ سه گاه
پیش درآمد افشاری
رنگ ماهور علی اکبر شهنازی
چهارمضراب ابوعطا علی اصغر بهادری
رنگ سه گاه روح الله خالقی عود ونی
رنگ ماهور
هم‌نواز
سال انتشار : 1397
شابک : 9790802628397
۱۸ قطعه برای هم‌نوازی ساز نی و سازهای کلاسیک ایران
آوانویسی و اجرا برای ساز نی: سیامک جهانگیری
با همکاری جمعی از دانشجویان موسیقی دانشگاه تهران
به همراه دو سی‌دی

درباره‌ی این اثر، به قلم سیامک جهانگیری می‌خوانیم:«مجموعه‌ی هم‌نواز، گزیده‌ای از قطعات موسیقی کلاسیک ایران است که در سه فرم رایج سازی  ‌ــ پیش‌درآمد، چهارمضراب و رنگ  ‌ــ برای سازهای کلاسیک ایران با همراهی ساز نی، به صورت دونوازی، آوانگاری، تدوین و اجرا شده است. از آنجا که نخستین هم‌نوازی‌ها با دست‌کم دو ساز ملُدیک و یک ساز کوبه‌ای همراه است این مجموعه نیز با این رویکرد شامل مایه‌ها، فرم‌ها و ریتم‌های مختلف است. اجرای این هم‌نوازی‌ها برای ساز نی به عنوان ساز اصلی ــ خصوصاً با سازهایی با کوک ثابت‌ و فواصل دقیق‌تر، مانند تار، سه‌تار، سنتور و قانون   ‌ــ می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری و پرورش شنوایی هنرجویان داشته باشد زیرا کنترل کوک و ثبات صدا در ساز نی در هم‌نوازی امر بسیار مهمی است. به همین خاطر، اجرای این قطعات برای ساز نی که سازی است انتقالی با کوک‌ها و مایه های مختلف می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. در این مجموعه سعی شده است تکنیک‌های مختلف و ترکیب‌بندی صوتی ساز نی برای اجرای بهتر با ساز همراه مدّ نظر قرار گیرد. تغییر و تنوع در کوک، مایه، ریتم و سرعت در سه فرم یادشده، ضمن آموزش محتوایی قطعه‌ها، ترکیب‌بندی و قابلیت‌های اجرایی ساز نی را در صدادهی با سازهای کلاسیک موسیقی ایران نشان می‌دهد.»

کتاب ردیف سازی پیانو موسیقی سنتی ایران مرتضی محجوبی بهار برخوردار

کتاب ردیف سازی موسیقی سنتی ایران (ردیف پیانو مرتضی محجوبی) انتشارات هنر و فرهنگ

کتاب ردیف سازی پیانو موسیقی سنتی ایران مرتضی محجوبی بهار برخوردار انتشارات هنر و فرهنگ
این کتاب برگردان به خط نت بین المللی و نت نویسی بهار برخوردار است.
فهرست:
درآمد
چهارمضراب
رهاب
کرشمه
شاهین
رضوی
مویه
ضربی
سیخی
سلمک
حسینی
عزال
گریلی
شهناز
کردبیات
یتیمک
حجاز
چهارپاره
گبری
مسیحایی
روح الارواح
مهدی ضرابی
دوگاه
شهابی
فیلی
شکسته
مثنوی
جامه دران
عراق
رهاب
عشاق
نیریز
خسروانی
سپهر
زنگوله
مثنوی
اوج و حضیض
ابولچپ
بیداد
حدی و پهلوی
فیلی
قرایی
تخت طاقدیس
کتاب ردیف پیانو مرتضی محجوبی به نگارش بهار برخوردار، توسط انتشارات هنر و فرهنگ،پخش و راهی بازار موسیقی شد.
کتاب ردیف پیانو مرتضی محجوبی، ردیف موسیقی دستگاهی ایران به روایت مرتضی محجوبی (۱۲۷۹-۱۳۴۳) را شامل می‌شود که توسط بهار برخوردار و برای ساز پیانو به نگارش درآمده است.
برخوردار در مورد این اثر گفت: مبنای نگارش این ردیف موسیقی ارزشمند ایرانی، دست نوشته‌ های باقیمانده از زنده‌یاد مرتضی محجوبی است. این موسیقیدان چیره دست، شیوه نت‌ نگاری ویژه خود را داشته که با روش نت‌ نگاری بین‌المللی و متداول کاملا متفاوت بوده است. این سیستم نگارش، نوآوری ایشان بوده و علائم تعریف شده ویژه خود را داراست. ردیف پیانوی استاد محجوبی، علیرغم ارزشمندی آن، به دلیل نامأنوس بودن روش نت‌ نگاری، مهجور واقع شده و علاقه ‌مندان به موسیقی ایرانی تاکنون از آن بی‌بهره بوده‌اند. از این رو، در آغاز به پژوهش در مورد نحوه نت‌نویسی استاد پرداختم و سپس دست نوشته‌های ردیف پیانوی استاد محجوبی را به خط نت موسیقی بین‌المللی که برای همه هنر دوستان قابل درک است برگردانده و در پایان نت‌نویسی کامپیوتری آن را انجام دادم که حاصل آن کتاب 366 صفحه‌ای حاضر، که هفت دستگاه و پنج آواز را در بر دارد. این کتاب نخستین و تنها کتاب از ردیف پیانوی استاد مرتضی محجوبی به خط نت موسیقی بین‌ المللی است و از هفته ‌های آغازینِ پس از پخش در بازار، با استقبال خوبی از طرف هنر دوستان و اساتید موسیقی ایرانی روبرو شده و در چهارشنبه سی و یک مرداد هم، طی مصاحبه زنده‌ای که با برنامه رادیو کتاب از رادیو فرهنگ داشتم به معرفی بیشتر آن پرداختم.
از ویژگی‌های مهم این کتاب علاوه بر نوشته شدن به صورت حامل دو چندان برای ساز پیانو قابلیت اجرای نت‌های دست راست آن (نت‌های کلید سل) به وسیله کلیه سازهای سنتی است. دیگر ویژگی این کتاب دو زبانه بودن آن است بدین معنی که پیش گفتار و فهرست کتاب علاوه بر زبان فارسی به زبان انگلیسی هم آورده شده تا توضیحات مربوط به تکنیک‌های لازم برای پیانو نوازی ایرانی و نحوه کوک شدن ساز پیانو و همچنین نت ‌نگاری استاد محجوبی برای غیر فارسی زبانان علاقه‌مند به موسیقی کلاسیک ایرانی قابل استفاده باشد. علاوه بر آن در این کتاب، در زیر عنوان فارسی هر گوشه، آوا نگاری لاتین آن نیز آورده شده است.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مصاحبه‌ای از مرتضی نی‌داوود در مورد قمر الملوک وزیری

مصاحبه‌ای از استاد نی‌داوود در مورد قمر الملوک وزیری

مصاحبه ای از استاد نی داوود در مورد قمر الملوک وزیری

بارها برای عروسی و میهمانی بزرگان به باغ عشرت‌آباد دعوت شده بودم. برای عروسی، مولودی و… اما هرگز حال آن شب را نداشتم. پائیز غم‌انگیزی بود و من به جوانی و عشق فکر می‌کردم. از مجلسی که قدر ساز را نمی‌شناختند خوشم نمی‌آمد اما

چاره چه بود، باید گذران زندگی می‌کردیم. چنان ساز را در بغل می‌فشردم که گوئی زانوی غم بغل کرده‌ام. نمی‌دانستم چرا آن کسی که قرار است در اندرونی بخواند، صدایش در نمی‌آید. در همین حال و انتظار بودم که دختر نوجوانی از اندرونی بیرون آمد… حتی در این سن و سال هم رسم نبود که دختران و زنان اینطور بی پروا درجمع مردان ظاهر شوند. آمد کنار من ایستاد.

نمی دانستم برای چه کاری نزد ما آمده است و کدام پیغام را دارد.

چشم به دهانش دوختم و پرسیدم: چه کار داری دختر خانم؟

گفت: می‌خواهم بخوانم!

گفتم: اینجا یا اندرونی؟

گفت: همینجا!

نمی‌دانستم چه بگویم. دور بر را نگاه کردم، هیچکس اعتراضی نداشت. به در ورودی اندرونی نگاه کردم. چند زنی که سرشان را بیرون آورده بودند، گفتند : بزنید، می‌خواهد بخواند!

گفتم: کدام تصنیف را می‌خوانی؟

بلافاصله گفت: تصنیف نمی‌خوانم، آواز می‌خوانم!

به بقیه ساز زنها نگاه کردم که زیر لب پوزخند می‌زدند. رسم ادب در میهمانی‌ها، آنهم میهمانی بزرگان، رضایت میهمان بود.

پرسیدم: اول من بزنم و یا اول شما می‌خوانید؟

گفت: ساز شما برای کدام دستگاه کوک است؟

پنجه‌ای به تار کشیدم و پاسخ دادم: همایون.

گفت: شما اول بزنید!

با تردید، رنگ و درآمد کوتاهی گرفتم. دلم می‌خواست زودتر بدانم این مدعی چقدر تواناست. بعد از مضراب آخر درآمد، هنوز سرم را به علامت شروع بلند نکرده بودم که از چپ غزلی از حافظ را شروع کرد. تار و میهمانی را فراموش کردم، چپ را با

تحریر مقطع اما ریز و بهم پیوسته شروع کرده بود. تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت. باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتاده‌ام:

معاشران گره از زلف یار باز کنید / شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است / چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

بقیه ساز زنها هم، مثل من، گیج و مبهوت شده بودند. جا برای هیچ سئوالی و حرفی نبود. تار را روی زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشه‌ای را که مایه می‌گرفتم می‌خواند.

خنده‌های مستانه مردان قطع شده بود. یکی یکی از زیر درختان بیرون آمده بودند. از اندرونی هیچ پچ و پچی به گوش نمی‌رسید، نفس همه بند آمده بود. هیچ پاسخی نداشتم که شایسته‌اش باشد.

گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی می‌زنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت می‌زنم!

آنشب باز هم خواند، هم آواز هم تصنیف. وقتی خواست به اندرونی باز گردد گفتم:

می‌توانی بیایی خانه من تا ردیف‌ها را کامل کنی؟

گفت: باید بپرسم.

وقتی صندلی‌ها را جمع ‌و ‌جور می‌کردند و ما آماده رفتن بودیم، با شتاب آمد و گفت: آدرس خانه را برایم بنویسید.

و تکه کاغذی را با یک قلم مقابلم گذاشت، اسمش قمر بود.

بعد از آنکه از قمر جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم دیگر دلم نمی آمد برای کسی تار بزنم. در خانه‌ام که انتهای خیابان فردوسی بود، چند اتاق را به کلاس موسیقی اختصاص داده بودم و تعدادی شاگرد داشتم اما دیگر هیچ صدایی برایم دلنشی نبود و با علاقه سر کلاس نمی‌رفتم. دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توی حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه‌کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم.

از همان روز شروع کردیم، خیلی با استعداد بود، هنوز من نگفته تحویلم می داد و وقتی ردیفهای موسیقی را یاد گرفت، صدایش دلنشین تر شد… و کنسرت پشت کنسرت است که در گراند هتل لاله زار، آوازه قمر را تا به عرش می گسترد…

اولین کنسرت قمر با همراهی ابراهیم خان منصوری و مصطفی نوریایی (ویولن)، شکرالله قهرمانی و مرتضی نی‌داوود (تار)، حسین خان اسماعیل زاده (کمانچه) و ضیاء مختاری (پیانو)، پسر عموی استاد علی تجویدی برگزار شده است.

یک شب در گراند هتل تهران کنسرت می‌داد. تصنیفی را می‌خواند که آهنگش را من ساخته بودم و بعدها در هر محفل سر زبانها بود. تصنیف را بهار سروده بود و من رویش آهنگ گذاشته بودم، حتماً شما شنیده‌اید: مرغ سحر را می‌گویم.

آنشب در کنسرت گراند هتل وقتی این تصنیف را می‌خواند، آه از نهاد مردم بلند شده بود. در اوج تحریر آوازی که در پایان تصنیف می خواند، ناگهان فریاد کشید “جانم، مرتضی خان!” و این نهایت سپاس و محبت او نسبت به کسی بود که آنچه را از موسیقی ایران می‌دانست، برایش در طبق اخلاص گذاشته بود…

بارها برای عروسی و میهمانی بزرگان به باغ عشرت‌آباد دعوت شده بودم. برای عروسی، مولودی و… اما هرگز حال آن شب را نداشتم. پائیز غم‌انگیزی بود و من به جوانی و عشق فکر می‌کردم. از مجلسی که قدر ساز را نمی‌شناختند خوشم نمی‌آمد اما

چاره چه بود، باید گذران زندگی می‌کردیم. چنان ساز را در بغل می‌فشردم که گوئی زانوی غم بغل کرده‌ام. نمی‌دانستم چرا آن کسی که قرار است در اندرونی بخواند، صدایش در نمی‌آید. در همین حال و انتظار بودم که دختر نوجوانی از اندرونی بیرون آمد… حتی در این سن و سال هم رسم نبود که دختران و زنان اینطور بی پروا درجمع مردان ظاهر شوند. آمد کنار من ایستاد.

نمی دانستم برای چه کاری نزد ما آمده است و کدام پیغام را دارد.

چشم به دهانش دوختم و پرسیدم: چه کار داری دختر خانم؟

گفت: می‌خواهم بخوانم!

گفتم: اینجا یا اندرونی؟

گفت: همینجا!

نمی‌دانستم چه بگویم. دور بر را نگاه کردم، هیچکس اعتراضی نداشت. به در ورودی اندرونی نگاه کردم. چند زنی که سرشان را بیرون آورده بودند، گفتند : بزنید، می‌خواهد بخواند!

گفتم: کدام تصنیف را می‌خوانی؟

بلافاصله گفت: تصنیف نمی‌خوانم، آواز می‌خوانم!

به بقیه ساز زنها نگاه کردم که زیر لب پوزخند می‌زدند. رسم ادب در میهمانی‌ها، آنهم میهمانی بزرگان، رضایت میهمان بود.

پرسیدم: اول من بزنم و یا اول شما می‌خوانید؟

گفت: ساز شما برای کدام دستگاه کوک است؟

پنجه‌ای به تار کشیدم و پاسخ دادم: همایون.

گفت: شما اول بزنید!

با تردید، رنگ و درآمد کوتاهی گرفتم. دلم می‌خواست زودتر بدانم این مدعی چقدر تواناست. بعد از مضراب آخر درآمد، هنوز سرم را به علامت شروع بلند نکرده بودم که از چپ غزلی از حافظ را شروع کرد. تار و میهمانی را فراموش کردم، چپ را با

تحریر مقطع اما ریز و بهم پیوسته شروع کرده بود. تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت. باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتاده‌ام:

معاشران گره از زلف یار باز کنید / شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است / چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

بقیه ساز زنها هم، مثل من، گیج و مبهوت شده بودند. جا برای هیچ سئوالی و حرفی نبود. تار را روی زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشه‌ای را که مایه می‌گرفتم می‌خواند.

خنده‌های مستانه مردان قطع شده بود. یکی یکی از زیر درختان بیرون آمده بودند. از اندرونی هیچ پچ و پچی به گوش نمی‌رسید، نفس همه بند آمده بود. هیچ پاسخی نداشتم که شایسته‌اش باشد.

گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی می‌زنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت می‌زنم!

آنشب باز هم خواند، هم آواز هم تصنیف. وقتی خواست به اندرونی باز گردد گفتم:

می‌توانی بیایی خانه من تا ردیف‌ها را کامل کنی؟

گفت: باید بپرسم.

وقتی صندلی‌ها را جمع ‌و ‌جور می‌کردند و ما آماده رفتن بودیم، با شتاب آمد و گفت: آدرس خانه را برایم بنویسید.

و تکه کاغذی را با یک قلم مقابلم گذاشت، اسمش قمر بود.

بعد از آنکه از قمر جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم دیگر دلم نمی آمد برای کسی تار بزنم. در خانه‌ام که انتهای خیابان فردوسی بود، چند اتاق را به کلاس موسیقی اختصاص داده بودم و تعدادی شاگرد داشتم اما دیگر هیچ صدایی برایم دلنشی نبود و با علاقه سر کلاس نمی‌رفتم. دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توی حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه‌کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم.

از همان روز شروع کردیم، خیلی با استعداد بود، هنوز من نگفته تحویلم می داد و وقتی ردیفهای موسیقی را یاد گرفت، صدایش دلنشین تر شد… و کنسرت پشت کنسرت است که در گراند هتل لاله زار، آوازه قمر را تا به عرش می گسترد…

اولین کنسرت قمر با همراهی ابراهیم خان منصوری و مصطفی نوریایی (ویولن)، شکرالله قهرمانی و مرتضی نی‌داوود (تار)، حسین خان اسماعیل زاده (کمانچه) و ضیاء مختاری (پیانو)، پسر عموی استاد علی تجویدی برگزار شده است.

یک شب در گراند هتل تهران کنسرت می‌داد. تصنیفی را می‌خواند که آهنگش را من ساخته بودم و بعدها در هر محفل سر زبانها بود. تصنیف را بهار سروده بود و من رویش آهنگ گذاشته بودم، حتماً شما شنیده‌اید: مرغ سحر را می‌گویم.

آنشب در کنسرت گراند هتل وقتی این تصنیف را می‌خواند، آه از نهاد مردم بلند شده بود. در اوج تحریر آوازی که در پایان تصنیف می خواند، ناگهان فریاد کشید “جانم، مرتضی خان!” و این نهایت سپاس و محبت او نسبت به کسی بود که آنچه را از موسیقی ایران می‌دانست، برایش در طبق اخلاص گذاشته بود…