نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله

استاد “لطف الله مجد”

هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.

“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی

برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.

در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:

“لطف‌الله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنان‌که از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایه‌ها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی

بداهه‌نوازی دستگاه سه‌گاه تار لطف‌الله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4

مقاله طنز موسیقایی اندر قضایای موزیک مدنی نوشته نیما فریدونی

مقاله طنز موسیقایی اندر قضایای موزیک مدنی نوشته نیما فریدونی

دانلود پی‌دی‌اف مقاله‌ی طنز موسیقایی اندر قضایای موزیک مدنی نوشته‌ی نیما فریدونی
از: نیما فریدونی (خواجوی موسیقاجو)

 

اندرقضایای موزیک مدنی

(طنزموسیقی)

در شرح احوالات موسیقی ایران معاصر جبراً به قدیم نظری می کنیم، از جایی که به آن دوره ی پیش ازتمدن گویند. البته این دوره  دوره ای است بس طویل ، به گونه ای که در علم الارض بدان دوران گویند و آن را ازپالئوزوئیک تا اوایل خرداد یک هزارو سیصد و هفتاد و شش هجری شمسی متصل دانند. دراین دوران یا آدمی نبود یا اگر هم بود آدمی نبود. چون آدمی را تمدن باید و بی حضارگی نشاید. نگارنده منت پذیر حق جل و اعلی ست از آن رو که تنها اندکی از عمرش را در این دوران تباه بنمود. به هر جهت هر چند بررسی این دوره را ارزش چندانی نشاید، اما به اجمال بدان رو می کنیم.

الف. دوره ی پیش از انحراف

 این عصر از هنگام ابداع موسیقی آغاز شد و تا ورود یک فرنگ زده به ایران ادامه داشت. البته مقام موسیقی دانان را درهر دوره گونه ای خاص بود: گاه در بارگاه همایونی وگاه در جایگاه ارتدادیونی . گهی ارباب طرب، گهی عمله ی کیف. اما مهم نگهبانی از میراث موسیقی بود. در کاوشی سطحی دو گونه موسیقی دان یافتیم. عده ای اشتیاق تام درایشان بود برای نوازش ساز در جایی که زیر آن آبی باشد. از این رو بر حوض خانه، تخته همی افکندند و استادان بر آن تخته رنگ همی بر گرفتند و اهل خانه را ناگزیر به کار قر همی کشیدند. امروزه بدان موسیقی، موسیقی مردمی گویند. زیرا نغمات آن، عامه را خوشایند بود وایشان را به آن موسیقی، تفکر به زندگی از یاد همی رفته و بسی شادی به وجودشان تحفه آور بود. عده ای معدود نیز به تقابل با عامه، موسیقی می ساختند که البته در تمامی ادوار نظیر ایشان بسیار است و چون عامه را بدیشان بذل عنایتی نبود ، موسیقی ایشان را ضد مردمی دانستند.

ب. دوره ی انحراف

باختریان عزم جزم کردند که بالکل بساط فرهنگ از این مملکت بر چینند و به جای تکرارهای مکرر، نو آوری وابداع را مرسوم نمایند. از این رو در موسیقی نیز بسان دیگر صنایع مستظرفه دست به تحریف آلودند و فوجی از مزیک دانان باختری را به مملکت گسیل داشتند تا به نیاتپلید خود دست یابند. دراین میان، جز عده ای قلیل، بسیاری هنرمندان به شیوه های  باختری روی کردند. از آنجا که هر چیز را فایدتی هست ، در این هجوم نیز سودی بود: موسیقی دانان دانستند ماهور همان ماژور است وتنها در لفظ مختلف، یا بیات اصفهان همان مینور و نوا از اطفال شور است. به هر حال از آنجا که هر چه مردمی ست ماندگار است، موسیقی مردمی نیز با اختراع اسباب استماع وابتصار عام، بسیار ترویج یافت وموسیقی دانان خشک و سخت کوش، کم کم از عرصه ی هنر خارج شدند.

پوشیده نماند که عامه را از آن جهت نیاز به موسیقی است که با آن بیاسایند و مفرح گردند و ذر بزم به غناء درآیند. هر که این چنین دانست، دنیا و آخرت خود خرید و هر که بر تقابل عوام گرایید و با آنان درافتاد، وراافتاد وشاهد ما تاریخ است. با رونق بسیار موسیقی مردمی، وضع و حال موسیقی دانان مردمی نیز بهبود یافت. از خصوصیات این موسیقی، سادگی نغمات و عاشقانگی اشعار سهل الوصولی آن بود وگاه نیز موجب حرکات موزون در جماعت می گشت. اوضاع به این منوال بود وترانه ها بر زبان مردم جاری، تا این که انقلابی عظیم حادث گشت و بساط موسیقی مردمی بر چیده شد. چنین شد که بسیار ساز بشکست و بسیار سازنده اردنگی بخوردند وبسیارنوازنده را تیپا نصیب آمد. اما در گذر ایام، در این فرازونشیب، شور دگر گونی بکاهید و موسیقی را سرود و آهنگ های انقلابی نام کردند. در این فراز و نشیب، عرصه بر موسیقی دانان مردمی تنگ شد و ایشان را جز جلای وطن چاره ای دگر نماند. پس از وطن بریدند و در کاباره ها و مهمان پذیرهای  بلاد فرنگ، موسیقی عامیانه برخواندند ونواختند.مردم را که عشق ایشان از دل برون نمی شد، این بار شوق ابتیاع آلبوم های نوین آنها در سر افتاد. اما این کار به مذاق بعضی خوش نیامد و هر جا کسی را در این فعل حرام دیدند، نوارش را یا از مگنتیک عبور دادند یا از زیر پا.

ج. دوره ی بعد از انحراف

اداره ی صوتیه و بصریه ی وقت به اهمیت شگرف موسیقی در جامعه پی می برد و پر و گرامی را برای تولید انبوه ، تنظیم می نماید و به تصویب می رساند. این اداره ی فخیمه که پی برده بود برای جامعه ی تازه به تمدن رسیده می بایست فرهنگی نوین اجرا نمود و موسیقی نیز از جمله اسباب ایجاد فرهنگ است- هر چند حرام باشد- به سرعت در پایه گذاری اصول موسیقی مدنی کوشید. در ماده ی ثانویه ی پروگرام در تعریف موسیقی جدیده (مدنی) آمده است:

موسیقی جدیده همان موسیقی مردمی است و از نوع همان موسیقی های دوران پیش ازدگرگونی، با این تفاوت که:

  1. از اصوات سوپرانو و آلتوی بانوان تنها در هماوایی استفاده گردد (استماع صوت سلوی بانوان حرام است)
  2. اشعار را معانی اجتماعی، عشقی، سیاسی،فرهنگی و … نباشد و اگر ناچاراً بود، طوری با عنصر ملودیک، هارمونیزه گردد که یا معنای آن خدشه دار شود و یا به صورت گنگ آن را بخوانند.
  3. نغمه ی ساز در ملودی قطعه ها تلاش نماید چند تم از تم های ترکی (خاصه از نوع استانبولی) ، عربی ،بندری، خانقاهی،کردی،گیلکی و… را به کار گیرد. چرا که این موسیقی، مدنی است و مردمی و فراگیر.
  4. حتی الامکان از خوانندگانی استفاده شود که با خوانندگان دوران پیش از دگرگونی مشابهت صوتی داشته باشند. چرا که جامه ی متمدن حالتی پست مدرن دارد و باید به طریقی با گذشته در ارتباط باشد، زیرا که مردم را هنوز عشق آ نغمات در سر است.
  5. بنا به استقلال فوق، در گزینش نغمات نیز اصل شباهت مراعات گردد.
  6. در نغمات به هر شکل ممکن رابطه ای با مبارزه علیه اعتیاد حاصل شود.

در ماده ی دیگری که مربوط به اهداف پروگرام است آمده است: در جامعه ی متمدن، واردات باید به حداقل برسد ومملکت در مواد مورد نیاز خود کفا شود.  این امر در باب موسیقی مردمی نیز صادق است. زیرا در سالهای دگرگونی واردات موسیقی مردمی بسیار بود. از این رو با آغاز پروگرام حاضر، از ورود لااقل 80 درصد این واردات بی نیاز شده و سالانه 300 کرور دلار صرفه جویی ارزی برای اداره میسر خواهد شد. در ضمن عده ی کثیری از جوانان بی کار فرصت شغلی خواهند یافت. این پروگرام، روابط عمومی اداره ی فخیمه را مکلف به نشر اعلانیه ای بدین شرح نموده است:

با توجه به اهداف جامعه ی متمدن، اداره ی صوتیه و بصریه ی مملکت در راستای تحقق برنامه ی خودکفایی فرهنگی، یک عده از جوانان بی کار را با خصوصیات زیر به استخدام در می آورد.

  1. در مقام آهنگساز

 الف. حافظ تمام یا نیمی از نغمات دوران طاغوت (پیش از دگرگونی)

ب. دارای انگشتانی سالم برای کار با ابر رایانه های صوتی

ج. واجد بخت و اقبال بلند

د. عدم آشنایی با آلات موسیقی و ارکستراسیون و نیز اصول هارمونی

( توضیح : این آگاهی ها موجب انحراف از هدف اصلی موسیقی مردمی است ).

  1. در مقام نوازنده

الف. دارای گوش نسبتاً قوی

ب. دارای هوش متوسط

ج. توانایی کار با ارگهای برقی و سینتی سایزرها به طوری که برای اجرای هر نغمه نیازی به آلات دیگر نباشد.

د. کمی هم آشنا به آلت گیتار برقی

  1. در مقام خواننده

الف. داشتن صوتی مشابه یک یا چند تن از خوانندگان دوره ی طاغوت ( پیش از دگرگونی )

ب. توان خواندن در تمام ساعات شبانه روز

ج. توان خواندن با هر نوع موزیک

بدین گونه بود که تولیدات انبوه آغاز گردید : به طور متوسط هر دقیقه یک سرود و هر هفته یک آلبوم. خوانندگان به سرعت مقبولیت عامه یافتند و در مجالس مختلف به اجرای برنامه پرداختند. گروهی نیز آن قدر پرتلاش ظاهر شدند که شب و روز را در اماکن ضبط صوت بیتوته می کردند.

القصه، موسیقی مدنی چنان ارج و قربی یافت که در اداره ی مذکور از زیر سیکل خواننده بود تا فوق تخصص های علوم مختلفه و این خود به قوام موسیقی مدنی بیفزود . در این گیرودار موسیقی دانان غیر مردمی با مشاهده این سیل مشتاق  موسیقی مدنی به مقابله لفظی و عملی با این موسیقی بر آمدند و جراید موافق ایشان که البته بسیار اندک بودند ، اداره فخیمه را محکوم به ابتذال و سطحی نگری نمودند .

حال که بر زبان هر طفل زبان باز کرده ای ، سرودهای مدنی جاری است و در کل دستگاههای حافظ الاصوات وسایل نقلیه سنگین و نیمه سنگین و سبک ، نغمه های موسیقی مدنی مترنم است ودراکثر دکاکین ساندویچ و پیتزا ، کافی شاپ ها ، سفره خانه های سنتی ، فرهنگسراها ، منازل و در هر کوی و برزن ، طنین نغمات آن سامعه ی فلک را کر کرده است ، پس واضح و مبرهن است که موسیقی مدنی میخ خود را کوبیده است و جایی برای ادعاهای بیهوده مدعیان عوامیون نیست و کماهوحقه، حرکات اعتراضی مذبوحانه ی ایشان، در حکم آب در هاون کوبیده است. نیکوست که این مدعیان دست از مقابله با موسیقی سازان مدنی بردارند و شعار ایشان را آویزه گوش کنند که :                  آقا مردم می خرند ، پس هستیم !

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله


نصرالله زرین‌پنجه

آثار روان و دلنشین استاد “نصرالله زرّین‌پنجه” حکایت از ذوق سرشار و هنرِ او، در ملودی‌پردازی دارد. “زرّين‌پنجه” با نوشتن هارمونی‌های ساده، با حداقل تركيب سازها، ارکستر های خوش ‌صدایی را هدايت كرده است.

زیبایی نغمه‌پردازیِ او در مقدمه‌ها و جوابِ فواصلِ ابيات، موجب ماندنی شدنِ آثارش در ذهن و ضمير شنوندگان، گردیده و آهنگ‌هايش، در عين تازگی، حكايت از پيوند عميق وجودش با سنت‌های موسیقایی نسل‌های گذشته دارد.

“استاد زرین پنجه”، در برنامه گلها، با خوانندگان نام داری چون، بانو “مرضیه”، “الهه”، “قوامی”، “شهیدی” و… همکاری داشت و همچنین “استاد غلامحسین بنان نیز”، با صدای مخملين خود جلوه‌ای ديگر به آثار فاخر “زرّين‌پنجه” بخشیده است.

با تاسیس رادیو، اساتیدی چون “علی اکبرخان شهنازی” و “عبدالحسین خان شهنازی”، به ظهور رسیدند و نسل بعد از آنها، اساتید تار نوازی چون “لطف الله مجد”، “جلیل شهناز” و “فرهنگ شریف” بودند و در بین آهنگسازان، اساتیدی چون، “کلنل علینقی خان وزیری”، “روح الله خالقی”، “پرویز یاحقی”، “نصرالله زرین پنجه”، “حبیب الله بدیعی”، “همایون خرم” و…، تاریخی را رقم زدند که امروز اگر آثار این اساتید به درستی شکافته شود، شاید سالها نیاز به تفسیر و بررسی داشته باشد.

استاد “زرین پنجه”، روحیه ای بسیار لطیف داشتند و در آهنگسازی و نوازندگی ساز تار، بسیار استاد بودند. مضراب رسا، پنجه های لطیف، پرقدرت، پرمطلب، پروسعت، و دارای تکنیک و فن تارنوازی بالا، از ویژگیهای نوازندگی ایشان بود. نوع مضراب زدن ها، دراب‌ها، و حالتها و جملات ایشان منحصر بفرد بود.

وی از كودكی با صدای خوشش مناجات می‌خواند و با نی‌لبك آهنگ‌هایی را می‌نواخت. عشق به موسیقی او را به مدرسه‌ی نظام كشاند. ابتدا نوازندگیِ “بوگْل” (يك ساز بادی برنجی)، بعد “ترومپت” و پس از چندي “آلتو برنجی” را فرا گرفت و سپس در اركستر، نوعی “بالالايكا” می‌نواخت. “زرّين‌پنجه” در مدرسه‌ی نظام به‌خوبی با نت آشنا شد و قطعات زیادی از موسیقی فرنگی را نواخت. به سبب علاقه اش به “تار” به كلاس ميرزا ربيع (برادر درويش‌خان) رفت.

او بعدها مدتی نزد “مرتضی نی‌داوود”، “يحيي زرین پنجه” و “علی‌اكبر شهنازی” مشقِ تار كرد. “زرّين‌پنجه” از سال ۱۳۲۲ همکاری خود را با راديو آغاز، و علاوه بر نوازندگی تار در اركستر شماره‌ی يك، رهبر ارکستر سازهای ايرانی راديو شد. او با تكنيك نوازندگی سه‌تار، عود و رُباب هم آشنایی كامل داشت و اولين كسی است كه ساز رُباب را وارد ارکسترهای ايرانی كرد. استاد “زرین پنجه” در ۱۲۸۵، خورشیدی در تهران به دنیا آمد و در ۲۵ آذر ۱۳۶۰ در تهران از دنیا رفت. یادش گرامی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

پردیس پیراهش مدرس سلفژ و آواز کلاسیک اپرا

پردیس پیراهش مدرس سلفژ و آواز کلاسیک اپرا

تلفن ثبت نام:‌۲۲۹۵۲۸۲۰

درباره‌ی پردیس پیراهش


سابقه‌ی فعالیت حرفه‌ای ۶ ساله در فضای موسیقی و آواز، شامل اجراهای زیر: 

  • ایوان شمس با اقای ابراهیمی
  • برج میلاد با ارکستر میراترا به رهبری میرامیر میری
  • عضو گروه استاد نادر مشایخی اینتر ارکستر و دو اجرا در تالار وحدت و سالن رودکی
  • اجرای تالار وحدت با میرامیر میری و استاد داوود آزاد
  • موسیقی تیاتر در کار ننه دلاور و فرزندانش از امیر دژاکام با آهنگسازی میرامیر میری اجرا در سالن چهارسو تیاتر شهر
  • تیاتر ایولف کوچولو سالن انتظامی آواز سولو
  • موسیقی تیاتر شاخه نبات در تالار وحدت
  • نمایش شاه لیر در سالن اصلی تیاتر شهر به کارگردانی دکتر دلخواه و آهنگسازی استاد مشایخی
  • مدرس سولفژ و آواز کانون موسیقی دانشگاه الزهرا

نت درنه جان

نت درنه جان

نت درنه جان آواز بیات اصفهان آهنگ محلی مازندرانی
این نت در بیات اصفهان سل و دو تهیه شده‌است.

در انه جان
در اِنه جان یا درنه جان (معنی فارسی: دارد می‌آید جان) یک آهنگ محلی مازندرانی است.این ترانه تا کنون توسط خوانندگان بسیاری بازخوانی شده است. منیر وکیلی[۱] نخستین بار یک نسخه اپرا از این ترانه را در فرانسه ضبط و در آلبومی به نام Chants Et Danses De Perse منتشر کرد. این نسخه بعدها در سال ۲۰۰۳ بازسازی و در آلبوم بازگشت او منتشر شد. پری زنگنه هم یک نسخه اپرای دیگر از این ترانه را ضبط و در آلبوم فولکوریک خود منتشر کرده است. کوروش یغمایی نیز نسخه‌ای دیگر از این ترانه را خوانده است. علاوه بر آن، این ترانه در کنسرت ارکستر فیلارمونیک ایران به رهبری علیرضا شفقی‌نژاد و با تنظیم گریکوریان هم اجرا شد که این کنسرت، در روزهای ۲۴، ۲۵ و ۲۶ تیر ماه ۱۳۸۹ در سالن رودکی اجرا شد. احمد پژمان هم نسخه‌ای دیگر از این ترانه را خوانده است.

متن ترانه
عزیز جون دست من بر دامنته
عزیز جون دست من بر گردنته
چرا خون مرا کردی تو شیشه
به درگاه خدا نالم همیشه
دگر نشوم من بهار حموم
دگر نکمه شیخ جلال سلوم
الهی شیخ جلال تینوم باوه گوم
ها کردمه امضا بیمه پشیمون
درنه جان درنه جان درنه
خدا خدا مه فاطمه جان درنه
درنه جان درنه جان درنه
خدا خدا مه فاطمه جان درنه
منابع
«منیر وکیلی: از «درنه جان» تا «مادام باتر فلای»». بخش فارسی دویچه‌وله، 02.03.2010. بازبینی‌شده در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۴.
«کنسرت ارکستر فیلارمونیک ایران برگزار می شود». موسیقی ما. بازبینی‌شده در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۴.

باباطاهر
سری دارم ز سودای تو پر شور
دلی در سینه ام چون مرده در گور
همی خواهم به بالینم بیایی
که باشم تا قیامت با تو محشور