نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

سخنرانی حسین علیزاده و آواز علیرضا فریدون‌پور در مراسم خاکسپاری هوشنگ ظریف

هوشنگ ظریف استاد بزرگ موسیقی ایران درگذشت.

در آغاز روز پدر رفت. شاید، یادآوری بر آن بود که ظریف برای همه‌ شاگردانش پیش از آن که معلم تار باشد، پدری بزرگ بود. روزت گرامی باد و صدای پنجه‌ات سترگ و جاودان.

نیما فریدونی ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ | تهران

آواز علیرضا فریدون‌پور در مراسم خاکسپاری هوشنگ ظریف.mp4

آواز علیرضا فریدون‌پور در مراسم خاکسپاری هوشنگ ظریف.mp4

سخنرانی حسین علیزاده در مراسم خاکسپاری هوشنگ ظریف

هوشنگ ظریف (زادهٔ ۱۶ آذر ۱۳۱۷ در تهران – درگذشتهٔ ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ در تهران) موسیقی‌دان و نوازندهٔ تار اهل ایران بود.
زندگی هنری
هوشنگ ظریف در سال ۱۳۱۷ متولد شد و پس از پایان دوره ابتدایی وارد هنرستان موسیقی شد و از حضور اساتیدی چون موسی معروفی، روح‌الله خالقی، جواد معروفی و حسین تهرانی بهرمند شد. پس از فارغ‌التحصیل شدن در سال ۱۳۳۷ به استخدام وزارت فرهنگ و هنر در آمد و فعالیت خود را به عنوان نوازنده و تکنواز در گروه‌های مختلفی مانند ارکستر موسیقی ملی، ارکستر صبا و… آغاز کرد.
وی در دورهٔ عالی هنرکدهٔ موسیقی از محضر علی‌اکبر شهنازی جهت فراگیری ردیف بهرمند شد. هوشنگ ظریف از سال ۱۳۴۲ به مدت ۱۷ سال به تدریس تار در هنرستان موسیقی پرداخت و از جمله شاگردان وی می‌توان حسین علی‌زاده، داریوش طلایی، ارشد طهماسبی ، حمید متبسم و محمد شجاعی را نام برد.
هوشنگ ظریف سال‌ها سولیست تار در ارکسترهای متعدد سازمان ملی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر در اجرای برنامه‌های موسیقی ارکسترهای مزبور در سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، او اجراهای متعددی با گروه فرامرز پایور داشت و با این گروه در کشورهای اروپایی و آسیایی متعددی٬ به اجرای موسیقی ایرانی پرداخت.
از دیگر فعالیت‌های وی می‌توان به نوازندگی تار در برنامه‌های موسیقی ملی ایران در رادیو تلویزیون ایران به مدت ۲۰ سال، اجرای برنامه‌های موسیقی اصیل و سنتی ایران در شهرهای مختلف ایران و کشورهای دنیا از جمله آمریکا، شوروی، کانادا، ژاپن، فرانسه، انگلیس، آلمان غربی، ایتالیا، مصر، تونس، مراکش، الجزایر، هندوستان، پاکستان، ترکیه و تمام کشورهای اروپای شرقی همراه با ارکسترهای موسیقی سنتی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر سابق اشاره نمود.
هوشنگ ظریف در سال ۱۹۷۳ نیز به منظور اجرای برنامه‌های آموزشی موسیقی سنتی و ملی ایران٬ در بخش موسیقی تعدادی از دانشگاه‌های آمریکا٬ به سراسر این کشور سفر کرد. او همچنین در فستیوال موسیقی «شانکار لعل» که در سال ۱۹۷۵ در هندوستان برگزار شد٬ شرکت و در بیست و یکمین فستیوال جهانی موسیقی که در همین سال در فرانسه بر پا شده بود حضور داشت.
هوشنگ ظریف با شرکت فعال در اجرای کنسرت‌های متعدد موسیقی ایرانی در وین پایتخت اتریش٬ موجب شناسایی هرچه بیشتر موسیقی سنتی ایران به این مرکز موسیقی و فرهنگی اروپا گردید، سپس در سال ۱۹۸۵ در فستیوال اینسبورگ شرکت کرد و موجب شناسایی و اشاعه موسیقی سنتی ایران شد. هوشنگ ظریف علاوه بر سمت استادی تار با نواختن سه‌تار و تنبک آشنایی کامل داشت و شاگردان متعددی را در هنرستان موسیقی و مؤسسه‌های فرهنگی و کلاس‌های خصوصی و عمومی تعلیم داد. او همچنین در جهت تدوین متد نوازندگی تمبک با حسین تهرانی همکاری داشت که حاصل این همکاری در کتابی تحت عنوان آموزش تنبک به چاپ رسیده‌است. دیگر همکاری وی در تصحیح ردیف‌های آوازی محمود کریمی استاد آواز ایران بوده‌است که تحت عنوان کتاب ردیف آوازی موسیقی سنتی ایران به بازار عرضه شده‌است. او شش سال متوالی عضو هیئت مدیره خانه موسیقی و چهار دوره رئیس هیئت مدیره کانون نوازندگان سازهای ایرانی بود.
درگذشت
هوشنگ ظریف در ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ در سن ۸۱ سالگی به علت ایست قلبی درگذشت.
آثار
از دیگر آثار او می‌توان به کتاب‌ها و مجموعه‌های صوتی زیر اشاره کرد:
نت نگاری و ویرایش چهار کتاب دربارهٔ لطف‌الله مجد، جلیل شهناز و فرهنگ شریف و ابراهیم سرخوش
مجموعه‌های صوتی تکنوازی‌های هوشنگ ظریف از جمله دشتی و اصفهان، همنوازی با فرامرز پایور در آثار متعدد وی، اجرای گوشه‌هایی از ردیف موسی معروفی به کوشش کامبیز روشن روان
کتاب دستور مقدماتی تار، کتاب اول و دوم هنرستان
کتاب مجموعه قطعات تألیف هوشنگ ظریف

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

داوود پیرنیا مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

داوود پیرنیا مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله


داوود پرنیا

چهل و هفت سال است که از مرگ داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه “گلها”ي رادیو ایران می گذرد. برنامه اي که در بیست و دو سال فعالیت خود، به معتبرترین جایگاه پیوند شعر و موسیقیِ سنتی تبدیل شد و گنجینه اي کمیاب از این پیوند را در دسترس همگان قرار داد. موسیقی سنتی ایران، در سال هاي پایانی دهه دوم قرن جاري، به پیروي از نیازِ زمان و همپاي هنرهاي دیگر، شعر و قصه و نمایش و نقاشی، به سوي نو شدن گام بر می داشت. فرآیند این نو شدن البته پیش از اینها آغاز شده بود. “عارف قزوینی” و “درویش خان” از زمانِ مشروطیت و پس از آن “کلنل علینقی وزیري” در سال هاي نخست قرنِ خورشیدي، هر یک متناسب با امکانات و توانایی هاي خود، کوشش هاي ارزندهاي در این راه به کار زدند. پس از آن ها نیز شاگردان مکتبِ “علینقی وزیري” و “ابوالحسن خانِ صبا” به سهمِ خود در پیشبرد فرآیند نوآوري، نقشی مهم ایفا کردند و کوشیدند با آفرینشهاي تازه زنگار ملال و یکنواختی را از بدنه موسیقی سنتی بزدایند. از طرفی ارکسترهاي تازه ي به وجود آمده، آوازخوانیها و تصنیفها از ریتمها و تم هاي تاثیرگذار، برخوردار شد و تلفیقِ شعر و موسیقی مورد توجه و دقت ویژه قرار گرفت و شعرهاي »گل و بلبلی« و »روي حوضی«، جاي خود را به متنهاي توصیفی و تمثیلی می داد. موسیقی سنتی نیز، هم در حوزه ي تصنیف و هم در قلمرو آواز، جاي خود را تثبیت کرده بود. پس از این اتفاق و پس از چند سال، در جامعه موسیقی سنتی پدیدهاي دیگر رخ نشان داد، پدیدهاي که پیوند شعر و موسیقی را به صورتی دقیق و فاخر عرضه میکرد و میانِ تکنوازي و گروهنوازي از یکسو و میان شعر و موسیقی از نظر نوع و شیوه ي اجرا از سوي دیگر، تطابق و تعادلی برقرار می ساخت. بدیهی است که براي ساختنِ شعر و موسیقیِ فاخر، می بایست از مهارتهاي دست اول بهره میگرفت و در گزینشِ هر یک از آن دو معیارهاي سختگیرانهاي را به کار میبست. این پدیده که در آغاز، نامِ »گلهاي جاویدان« بر آن نهادند از ابتکارات زنده نام “داوود پیرنیا” بود که اگر چه حقوق خوانده بود و حرفهاش قضاوت بود ولی دل و جانش در گروِ شعر و موسیقی سنتی ایران بود. “داوود پیرنیا” که در تهران زاده شد، پدرش، “حسن پیرنیا” – مشیرالدوله- از دولتمردان

روشنفکر و تاریخ پژوه دوره قاجار بود. او پس از به پایان بردن تحصیلات ابتدایی وارد »مدرسه فرانسوي سن لویی« شد و پس از چند سال براي تحصیل حقوق رهسپار سوییس گردید. او در بازگشت به ایران، به خدمت وزارت دادگستري درآمد و در آنجا »کانون وکلا« را بنیاد کرد. پس از چندي، به وزارت دارایی منتقل شد و در آنجا »اداره آمار« را به وجود آورد. وي در مدت اقامت در اروپا، با موسیقی کلاسیک مغرب زمین آشنا شده و حتی به فراگیري پیانو پرداخته بود ولی با این همه در بازگشت، بیشتر به موسیقی سنتی ایران اندیشید و به فکر نوسازي آن افتاد. او دانسته بود که شعر و موسیقی سنتی همزاد یکدیگرند و از پیوند آن دو اگر به درستی صورت پذیرد آثار درخشانی پدید خواهد آمد. “پیرنیا” در جلسات هفتگی گرد همایی دوستان که در خانه خود او تشکیل میشد، اندیشه هاي خود را در مورد وضعیت شعر و موسیقی در ایران با آنان در میان میگذاشت. در یکی از این جلسات، صحبت از بنیادگذاشتن برنامه اي براي تهیه شعر و موسیقی فاخر به میان آمد. یاران همه او را به این کار ترغیب کردند و او دست به کار شد و نخستین برنامه »گلهاي جاویدان« را در نوروز سال 1335 به مرحله پخش از رادی ورسانید

وپسازآنهرماهوهرسالبرتنوعوغنايآنافزود. پس از »گلهاي جاویدان« که هر هفته اختصاص به عرضه آثار یکی از شاعران برجسته ایران داشت، »گلهاي رنگارنگ« به میدان آمد که شعرهاي گونه گونی را با شماري قطعات موسیقی در خور عرضه میکرد. چیزي نگذشت که براي عرضه موسیقیِ بومی »گلهاي صحرایی« پدید آمد و پس از آن »یک شاخه گل« براي تک شعرها و تک آهنگهاي درخشان و »برگ سبز« براي اجراي شعر و موسیقی عرفانی. از آن پس، »برنامههاي گلها«، جایگاهی براي هنرنمایی بزرگان شعر و موسیقی سنتی ایران شد. ادیبان و شاعرانی چون “رهی معیري”، “پژمان بختیاري”، “علی دشتی”، “لطفعلی صورتگر” و آهنگسازان و نوازندگانی چون “روحاالله خالقی”، “جواد معروفی”، “مرتضی محجوبی”، “ابوالحسن صبا”، “جلیل شهناز”، “احمد عبادي” و “حسن کسائی” از همکارانِ ثابت قدمِ »برنامه گلها« بودند. که البته در میان آنان باید بر اهمیت حضور دو تن تاکید بیشتري گذاشت. نخست استاد فقید “روحاالله خالقی”، موسیقی دانی آگاه از مکتبِ “کلنل علینقی وزیري” که به همت او »ارکسترِ بزرگ گلها« نیز بنیاد شد و دیگري “رهی معیري”، شاعر و ترانه سراي معروف، که با موسیقی نیز آشنایی داشت.

از همکاري نزدیک این دو استاد بزرگ، بخش گرانقدري از گنجینه ي گلها فراهم آمده است. بیشتر آنچه را که این دو ساخته و سرودهاند یکی از غنیترین صداهاي موسیقی سنتی یعنی استاد کامل”غلامحسین بنان” به اجرا درآورده است. در واقع اساتید “خالقی”، “رهی” و “بنان” مثلث قدرتمندي را در برنامه گلها پدید آوردند و آثار فاخري از خود به یادگار گذاشتند. در سالهاي بعد، هنرمندان دیگري نیز، به گلها پیوستند که از میانشان می توان به اساتید بزرگی چون، “مرضیه”، “الهه”، “علی تجویدي”، “همایون خرم”، “حبیباالله بدیعی”، “فرامرز پایور”، “عبدالوهاب شهیدي”، “اکبر گلپایگانی”، “بیژن ترقی”، “نواب صفا”، “معینی کرمانشاهی”، “تورج نگهبان”، “پرویز یاحقی”، “هایده” و “مهستی” یاد کرد. البته آمار نه چندان دقیقی که در دسترس ماست، نشان می دهد که در طول تقریباً ده سال سرپرستی “داوود پیرنیا” بر برنامه گلها،» 157 گلهاي جاویدان«، »48 گلهاي رنگارنگ«، »465 شاخه گل«، »312 برگ سبز«، و»62 گلهاي صحرایی«، در جمع 1437 برنامه در رادیو تولید شده است. شادروان “داود پیرنیا” در سال 1344 به سبب ناراحتی قلبی از یک سو و ناخرسندي از مسئولان تازه رادیو از سوي دیگر، از کار کناره گرفت و شش سال بعد در یازدهم آبان ماه سال 1350 چشم از جهان فرو بست. پس از زنده یاد “داوود پیرنیا” به ترتیب “رهی معیري” و “محمد نقیبی” هر یک چند سالی سرپرستی گلها را بر عهده گرفتند و سرانجام در سال 1351 کار به دست “هوشنگ ابتهاج”، شاعر متخلص به »ه.الف.سایه«، که »گلهاي تازه« را جانشین گلهاي “پیرنیا” ساخته بود، افتاد.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

گواهینامه‌ و فیلم اجرای شایان ایزدی دستجردی هنرجوی سنتور مریم پیرایش باغبان

گواهینامه‌ی پایان‌دوره‌ی ابتدایی شایان ایزدی دستجردی هنرجوی سنتور مریم پیرایش باغبان

دونوازی تار سنتور آتش دل فاطمه ندیم شایان ایزدی دستجردی.mp4

شایان ایزدی دستجردی دوش دوش علی اکبر شیدا هنرجوی سنتور مریم پیرایش باغبان آموزشگاه موسیقی فریدونی

این اجرا در کنسرت کلاسی خانم مریم پیرایش باغبان در مرداد ۱۳۹۷ صورت گرفته است.

شایان ایزدی رنگ دشتی شیوه ی سنتور نوازی هنرجوی سنتور مریم باغبان آموزشگاه موسیقی فریدونی.mp4

شایان ایزدی خوابهای طلایی جواد معروفی هنرجوی سنتور مریم باغبان پیرایش آموزشگاه موسیقی فریدونی.mp4

این اجرا در کنسرت کلاسی خانم مریم پیرایش باغبان در اسفند ۱۳۹۶ صورت گرفته است.

گواهینامه‌ی پایان‌دوره‌ی ابتدایی شایان ایزدی دستجردی هنرجوی سنتور مریم پیرایش باغبان
گواهینامه‌ی پایان‌دوره‌ی ابتدایی شایان ایزدی دستجردی هنرجوی سنتور مریم پیرایش باغبان آموزشگاه موسیقی نیما فریدونی
نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مرتضی خان نی‌داوود نوشته جواد ظل طاعت

مرتضی خان نی‌داوود نوشته‌ی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما

مرتضی خان نی‌داوود نوشته‌ی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

تصنیف ای نوع بشر علی‌اکبر شهنازی و قمرالملوک وزیری پالایش صوتی نیما فریدونی

ای نوع بشر – گیسوشاکری 2015

“مرتضی خان نی داوود”

اغلبِ موسیقی دانانِ سنتیِ ایران که در فاصله جنبشِ مشروطیت و نخستین دهه، از قرنِ جاري خورشیدي سر برآورده اند، پیش از هر چیز نوازنده بوده اند، هر چند که گه گاه به سراغِ آهنگسازي نیز رفته اند. مهارت هاي فنی و گاه شگفتی آورِ این نوازندگان، آن چنان جمعِ شنوندگان را مجذوب خود می ساخته، که آهنگسازيِ آنها را غالباً از یاد می برده اند. “درویش خان”، “ارسلان خانِ درگاهی”، “موسی خانِ معروفی” و زنده یاد “حبیب سماعی” از این گونه موسیقی دانان به شمار می روند. در کنار این اساتید گرانسنگ، به چهره ي برجسته و استثنایی برمی خوریم، به نامِ استاد “مرتضی خان نی داوود”. از یک سو تمایل به آهنگسازي در او، همپايِ شوقِ نواختن، در جوش و خروش بوده و از سوي دیگر در میان پیش درآمدها، چهار مضراب ها، رِنگ ها و تصنیف هاي او، که به گفته ي خودش به دویست فقره بالغ می شود. یکی از پر آوازه ترین تصنیف هاي قرن، که بر تارك موسیقی اصیل ایران می درخشد، تصنیف مشهور و خاطره سازِ »مرغ سحر« بوده، که نام او را براي همیشه در تاریخِ موسیقیِ ایران نگاه خواهد داشت. اگر چه می توان شعرِ پرخون، »مرغ سحر«، سروده “محمد تقی بهار” )ملک الشعرا( و سازگاري آن را با آرمان ملی و آزادي جویی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاري آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زیبایی آهنگ “نی داوود” نیز نمی توان غافل ماند. کما اینکه “بهار” متن هاي زیباي دیگري نیز براي پیوند با موسیقی سروده، اما هیچکدام شهرت و تاثیر »مرغ سحر« را پیدا نکرده است. شعر و آهنگ، در »مرغ سحر« توانایی بیانی همانندي دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پیوند خورده اند. ملوديِ روانِ “نی داوود”، زبان کمابیش روشنفکرانه ي “بهار” را حتی براي مردم عادي دلپذیر و دریافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار »مرغ سحر« سبب شده که پس از نخستین اجرا با صداي “ملوك ضرابی” )و نه آنگونه که می گویند، “قمرالملوك وزیري”( خوانندگان زن و مرد دیگري نیز آن را در بازساري هاي تازه بخوانند.

“مرتضی نی داود” در تاریخ معاصر موسیقی ایران نامی ماندگار است. او به مبانی موسیقی سنتی ایرانی و اجراي اصیل و درست آن ایمان داشت. از اختلاط کورکورانه ي موسیقی غربی با موسیقی و ردیف هاي ایرانی و همچنین از بدعت گذاري هاي نابخردانه در نوازندگی پرهیز می کرد و دیگران را نیز برحذر می داشت. او از لحاظ موسیقایی، در نوازندگی تار، تصنیف سازي و ساختن پیش درآمد، چهار مضراب و رِنگ، تابع قُدما بود و ساخته هایش در سبک “درویش خان” و “رکن الدین مختاري” است، با همان استحکام، قدرت، صلابت، شفافیت ملودي ها، ضربت شناسی دقیق، خلاقیت در بدیهه نوازي و احساس گرم و دلنشین. هنوز اندك اند کسانی که قادر باشند همپاي صفحه ي ماهور او که حدود 26 سالگی نواخته، نوازندگی کنند. از امتیازات خاصِ “نی داوود” در نوازندگی، پنجه و مضرابِ بسیار پر قدرت اوست که در بین نوازندگان هم عصرش به ندرت نظیر او یافت می شود. به خصوص در نواختن ضربی ها که “نی داوود” در آن مهارت کاملی را داراست. )به خاطر فراگیري تنبک در حین آموزش که از ارکان آموزش موسیقی سنتی ایران در قدیم بوده است.( صدادهی درخشان تار از ویژگی هاي نوازندگی اوست. شادروان “علی تجویدي” نوازنده ي ویولن و آهنگ سازِ برجسته ي گلها، درباره او می گوید: »”نی داود” سبک جدیدي در تارنوازي، پیش درآمد سازي و ترانه سازي، باب کرد. به نظر من تارنوازيِ ایشان حد فاصلِ بین قدیم و جدید است. به این معنی که دیگرانی که تار نواخته اند از جمله “لطف االله مجد” که خود از هنرمندان برجسته بود، الهام بخششان، “مرتضی نی داود” بود. همچنین “فرهنگ شریف”، چهارمضراب هایی که در تار “نی داوود” ساخت از هر جهت تازگی داشت. در واقع اینان اشاعه دهنده سبک نی داود بودند.”« آنچه که “نی داوود” را جانشینِ خَلَف براي “درویش خان” می سازد، اخلاق انسانی و نجابت عظیم اوست که همواره مورد نقل و تایید اساتید موسیقی بوده است. خوشرویی، حوصله زیاد، فروتنی، فداکاري و نوع دوستی، عزت نفس و مناعت طبع او، این استاد دقیق و صدیق را در جایگاه رفیع خود، مستحکم تر می سازد.

“پرویز نی داوود” درباره “مرتضی خان” می گوید: “او در زمانه اي می زیست که همه نوع فساد امکان داشت هنر و هنرمند را ببلعد، اما او نه اهل فساد اخلاقی بود، نه اهل فساد جسمانی. نجیب زیست و با اصالت. نه می گساري کرد، نه بوالهوسی.” همچنین او از همان قافله اي بود که کسب درآمد از راه موسیقی اصیل را، سبب کاهش کیفیت موسیقی می دانستند و ماجراي پول و سودآوري مادي را از هنر جدا می کردند. او هیچگاه حاضر نشد به خاطر انتفاع مادي بیشتر، سطح کیفی موسیقی سنتی را پائین بیاورد. _آن هم در زمانی که می توانست از راه موسیقی درآمد خوبی به دست آورد_ تدریس موسیقی را دینی بر گردن خود می دید و آن را تقریباً به رایگان انجام می داد. او نه تنها سود مادي از مدرسه اش دریافت نمی کرد، بلکه همواره به شاگردان بی بضاعت خود کمک می رساند. تقریباً تمامی کنسرت ها و برنامه هاي هنري او به نفع امور خیریه اجرا می شد. “نی داوود” با موسیقی و براي موسیقی زنده بود و می گفت: “اگر روزي دستهایم از کار بیفتد، خواهم مرد.” و از زمانی که خود را شناخت، تارش را رها نکرد و در اواخر عمر براي فرزندان و نوه هایش تار می زد. خاطره اي که “نی داوود” در مصاحبه اي بیان می کند، حکایتی از پنجه ي گرم و تار نوازي شیرین اوست : »وقتی کوچک بودم و مدرسه می رفتم، می آمدند می گفتند که “داود شیرازي” ساز زده و بلبل آمده و نشسته روي دسته سازش. من با این که کوچک بودم، هیچ نمی توانستم باور کنم که یک چنین چیزي می شود. “داوود شیرازي”، ردیف “آقا علی اکبر فراهانی” و “میرزا حسینقلی” را خیلی خوب می نواخت. بنده ساز زدنش را دیده بودم و می گفتم که این را نمی توانم باور کنم که بلبل روي دسته تار بنشیند…تا اینکه یک شبی مهمانی بود در باغ صاحب جم بودیم، بنده سازي می زدم. باغ باصفایی بود. دیدم بلبل روي دسته ساز من نیامد ولی خیلی نزدیک روي یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمی کردم تا این که این پیشامد براي خود من پیش آمد. البته بلبل روي دسته تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. روي یک شاخه نشسته بود. آنهایی که داشتند گوش می کردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه می شود و من تنها ساز زدم بلبل هم جواب می داد مثل سوال و جواب آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش من دیدم

مردم حرف هایی می زدند که من باور نمی کردم. دیدم به خودم دارند می گویند: آن شب فلان جا در باغ صاحب جم شما ساز زدي بلبل روي دسته سازت نشسته بود. گفتم آقا )اینطور( نیست، گفتند که باید افتخار کنی….گفتم خدا شاهد است روي دسته ساز من نیامد، گفتند آمده، تو نمی خواهی بگویی! خلاصه هر چه از بچگی می گفتم که یک چنین چیزي نمی شود، باور نمی کردند… فقط این را می گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می آید. از ساز نرم، بلبل خیلی خوشش می آید.« “مرتضی نی داوود” در سال 1279 و به روایتی دیگر 1280 خورشیدي در یک خانواده ي هنردوست یهودي در خانواده اي اهل موسیقی ، در تهران به دنیا آمد. پدرش ” بالا خان” با تار و تنبک آشنایی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصیل دروس همگانی پرداخت، ولی ده یازده ساله بود که پدر با دریافت ذوق و علاقه به موسیقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه “آقا حسینقلی” سپرد. “مرتضی خان” دو سال نزد “آقا حسینقلی” و سه سال نزد برجسته ترین شاگرد او، “درویش خان”، ردیف موسیقی سنتی و شیوه تار نوازي را آموخت و آن چنان پیش رفت که در کلاس “درویش خان” توانست »تبرزین طلایی«، یعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد. “مرتضی خان” هنوز بیست سالی بیش نداشت که خود کلاسی براي آموزش تار و ردیف موسیقی بنیاد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام “درویش خان” توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نیز بر عهده بگیرد. در همین سال هاست که “مرتضی خان” بزرگ ترین کشف موسیقی خود را نیز آشکار می کند. او در یک محفل خصوصی، با صداي گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترین صداي زنانه در عرصه موسیقی سنتی تبدیل می گردد: قمرالملوك وزیري. “مرتضی خان” آموزش موسیقیِ او را بر عهده می گیرد و پس از آن که به شهرت می رسد همکار جدایی ناپذیر او باقی می ماند. بیشتر آنچه “قمر” از تصنیف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شیرین و پر صلابت “مرتضی نی داوود” همراه بوده است. “نی داوود” از سال 1319، سال بنیاد رادیو ایران، به این سازمان پیوست و در برنامه هاي مختلف موسیقی آن به همکاري و همنوازي با هنرمندان برجسته اي چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازي، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.

او طی ده سال همکاري تنگاتنگ با رادیو، براي خوانندگان معروفی چون “قمرالملوك وزیري”، “ملوك ضرابی”، “روح انگیز”، “ادیب خوانساري”، “جواد بدیع زاده” و “غلامحسین بنان” تصنیف ساخته یا پا به پاي آوازشان تار نواخته است. بسیار گفته شده است که “مرتضی خان” عشقی پنهانی به

“قمر” داشته است و گواه این مدعا را مصاحبه ي “مرتضی خان” درباره شور و شوقش از نخستین آشنایی با “قمر” نوجوان و شنیدن قدرت آواز او و سپس تدریس و تشویق و حمایت وي و همچنین همراهی و همکاري هنري سالیانش با “قمر” دانسته اند. در نخستین ملاقات، “نی داوود” جوان که در یک مجلس عروسی براي گذران زندگی خود تار می زده، با دختر نوجوانی روبرور می شود که بی پروا از اندرونی به جمع مردان آمده و میخواهد همراه با نوازندگان آواز بخواند. ” … تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت … باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتادهام… بقیه ساز زنها هم مثل من، گیج و مبهوت شده بودند… تار را روي زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشهاي را که مایه میگرفتم، میخواند … گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی میزنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت میزنم! … بعد از آنکه از “قمر” جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم. دیگر دلم نمی آمد براي کسی تار بزنم… دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توي حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم …”

منابع:

1-رادیو زمانه، گفتگو با دکتر آلن)خسرو( شائولی، نویسنده کتاب “موسیقیدانان یهودي در ایران”)قرن نوزدهم و بیستم(، انتشارات لرمتن، پاریس، 1387.

2-وبسایت موسسه فرهنگی-هنري ماهور، 2008.

3-نصیري فر، حبیب االله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، جلد اول، انتشارات سنایی، تهران، فروردین 1383. )این مجموعه کتاب 5 جلدي می باشد که در جلد اول و چهارم آن به مرتضی نی داود نیز پرداخته است.(

4-خوشنام، محمود، یادي از استاد مرتضی نی داود خالق آهنگ مرغ سحر، BBC فارسی، 22 ژوئیه سال 2005.

5-نی داود، پرویز، تقلاي ماهیان در تور، تهران، 1354. 6-پایاب، ژان، یهودیان و موسیقی اصیل ایرانی، وبسایت انجمن کلیمیان تهران، آذرماه 1388. 7-مبصري، بهروز، مرغ سحر موسیقی ایران)مصاحبه با مرتضی نی داود(، وبسایت انجمن کلیمیان

تهران. 8-مرتضی نی داود، ویکی پدیا فارسی و انگلیسی.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

محمود تاج‌بخش نوشته جواد ظل طاعت

محمود تاج‌بخش نوشته‌ی جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما


استاد “محمود تاج بخش”

استاد “محمود تاج بخش” از هنرمندان قدیمی بود که عمري را با عشق به موسیقی ایرانی گذراند و در سالهاي آخر عمرش به تدریس سه تار مشغول بود. “تاجبخش” علاوه بر تسلط استادانهاش بر ردیفهاي موسیقی ایران، در بداهه نوازي نیز استادي بیبدیل بود. براي تجلیل از یاد این نوازنده قدیمی، هیچ شرحی بهتر از نوشته شادروان “حسینعلی ملاح” نیافتیم، “ملاح فقیه”، این متن را در سال 1365 نوشته است:

))در بهار سال 1302 خورشیدي، شکوفه وجود “محمود” در گلستانی که تمام گلهایش از گلزار هنر، آبشخور داشته اند، شکفته شد. عمویش »کریم تاجبخش« از دست پروردگان مرحوم “درویش خان” بود- سه تار می نواخت و خوش می خواند. در این محیط، براي برادر “محمود” )که پنج سال از وي بزرگتر بود( سه تاري تهیه شد، تا نزد عمویش تعلیم بگیرد »محمود« نیز که هشت سال بیشتر نداشت، در جلسات درس حضور می یافت و گوشه هاي آوازها را بخاطر می سپرد و به هنگام تمرین برادر، یادآورش می شد- اندك اندك برادر بزرگتر که درمی یابد هوش و استعداد “محمود” در فراگیري موسیقی در خور توجه است، سه تار را به او وا می گذارد. از این زمان، سه تار، به “محمود” تعلق می گیرد- تمرین ساز، جدي تر می شود و به روزي چهار تا پنج ساعت می رسد- این پشتکار موجب می گردد که در نواختن قطعات تا حدي دشوار، توفیق قابل ملاحظه اي پیدا کند و تا آنجا آواي سازش شنیدنی بشود که اولیاي مدرسه، بوي تکلیف کنند در جشن سالانه مدرسه در برابر شاگردان و اولیاء ایشان نوازندگی کند. خود او می نویسد: »وقتی وارد دبیرستان شدم سه تار را خوب می نواختم و در جلسات انجمن ادبی مدرسه‌گاهی از من خواسته می شد، سه تار بنوازم – در دوره دبیرستان بودم که آقاي “سپهري” به عنوان بازرس و کارشناس موسیقی به دبیرستان ما آمدند. ایشان ویولن می نواختند، ارکستري از شاگردان صاحب استعداد مدرسه تشکیل دادند که من هم در آن ارکستر سه تار می نواختم«.

از این زمان “محمود تاج بخش” بسوي ساز ویولن کشیده می شود. ویولن یکی از هم کلاسی هاي خود را به امانت می گیرد و به نواختن می پردازد، ادامه این نوازندگی، به ابتیاع ویولن و تمرین مداوم می انجامد. روزي اگهی گشایش کلاسهاي شبانه موسیقی، در هنرستان عالی موسیقی نظرش را جلب می کند. خود “تاج بخش” در این باب نوشته است: »در شهریور 1320 هنرستان موسیقی دولتی، کلاسهاي شبانه اي براي تعلیم موسیقی به علاقمندانِ این رشته ترتیب داده بود. با اینکه براي رشته ویولن فقط 20 نفر، آنهم از طریق آزمون می پذیرفتند من در میان حدود 440 نفر شرکت کننده، قبول شدم. معلم کلاس ویولن آقاي “اسماعیل زرین فر” بود.« در این جا رواست یادي از این هنرمند وارسته که نخستین استاد “تاج بخش” بوده است، بشود. استاد “اسماعیل زرین فر” از اولین فارغ التحصیلان دوره نخستین )سال 1312 خورشیدي( مدرسه موسیقی دولتی است، وي قطع نظر از بهره مند شدن از تعلیمات “استاد علینقی وزیري” )کلنل« از محضر درس چند تن ویولونیست خارجی نیز استفاده کرده است. استاد “زرین فر” پس از فراغت از تحصیل وارد خدمات فرهنگی می شود. وي از هنرمندانی است که در پیشرفت موسیقی نقش پرارجی داشته اند. در آن هنگام که “محمود تاج بخش” به شاگردي این استاد مفتخر می شود، آقاي “زرین فر” در هنرستان موسیقی سمت نظامت و استادي هنرستان را داشته است. “تاج بخش” می نویسد: »متد ویولن استاد “وزیري” را نزد ایشان تعلیم گرفتم، در آن زمان اتفاق می افتاد که بعضی روزها 12 ساعت تمرین می کردم، به همین سبب در مدت کوتاهی توانستم علاوه بر متد استاد وزیري و نواختن تعدادي از آهنگهایی را که معظم له براي ویولن ساخته بودند و همچنین ردیف شادروان “علیرضا چنگی” )دایی استاد “زرین فر”( را که از کمانچه نوازان ماهر بود بنوازم. در بهار سال 1323 – استاد زرین فر، شاگرد محبوب و با استعداد خود را به شادروان روح االله خالقی )که سمت معاونت هنرستان و مسئولیت موسیقی رادیو را داشت( معرفی می کند. استاد خالقی پس از استماع ویولن تاجبخش موافقت می کند که این هنرمند به گروه نوازندگان رادیو بپیوندد. بهتر است که در این باب قلم را بدست خود “تاجبخش” بدهیم: »ویولن زدن من، مورد توجه دانشمند و موسیقی دان نامدار، استاد “روح االله خالقی” قرار گرفت. از همان موقع، هفته اي یک روز در رادیو نوازندگی می کردم تا ارکستر انجمن موسیقی ملی تشکیل

گردید و من هم به عنوان یکی از نوازندگان آن ارکستر برگزیده شدم. این همکاري ، هم در آن زمان که ارکستر وابسته به انجمن موسیقی ملی بود، و هم در آن دوره که بنام »ارکستر شماره یک« وابسته به رادیو شد، ادامه داشت«. لازم به یادآوري است که آقاي “تاجبخش” از تعلیمات مرحوم استاد “ابوالحسن صبا” نیز برخوردار شده است در این باب خود ایشان نوشته اند: »در همان اوائل سال 1323 که به رادیو راه یافتم ، استادم “زرین فر” مرا با استاد “صبا” آشنا کرد و از ایشان خواست که تعلیم به من را بپذیرند: استاد “صبا” پس از استماع ساز من پذیرفتند که به سلک شاگردان ایشان در آیم.« “تاجبخش” شش ماه از تعلیمات استاد بهره می گیرد و بنا به توصیۀ استاد “صبا” با مرحوم “دکتر مفهوم پایان” که از شاگردان “صبا” بود آشنا می شود و نزد ایشان یکبار دیگر ردیف مرحوم “صبا”، یا درست تر گفته شود آثار چاپ شده و چاپ نشده “صبا” را می نوازد و مجدداً توفیق درك افاضات استاد “صبا” نصیبش می گردد. خود او می نویسد: )نوازندگی من و آشناییم با موسیقی ایرانی تا به آنجا رسیده بود که هروقت استاد کسالت داشت و در اندرون خانه خود بسر می برد، مرا می پذیرفت و با تعلیم دادن خصوصی به من منت می گذاشت . اشتیاق، و حتی باید گفت زیاده جوئی “تاجبخش” در فراگرفنن شیوه ها و اسلوب نوازندگی ویولن نوازان زمان خود، سبب بود، تا هرجا شخصیتی را سراغ می کرد که شیوه اي خاص در نواختن ویولن داشت به سویش بشتابد و زانوي تلمذ به زمین بزند و درك فیض کند. چند صباحی از محضر درس مرحوم “حسین یاحقی”- و مدتی کوتاه از راهنمائیهاي استاد “دکتر مهدي برکشلی” و زمانی نیز از – تعلیمات چندتن از موسیقیدان هاي خارجی بهره می گیرد- خود او می نویسد: »حتی مدتی نزد شادروان استاد هنرمند “موسی معروفی” ردیفهاي تدوین شده به وسیله ایشان را فرا گرفتم و به شیوه نت نویسی این کتاب )مراد کتاب، ردیف موسیقی ایرانی است که به اهتمام مرحوم “موسی معروفی” تدوین شده است و طرز اجراي آن با سه تار، به خوبی آشنا شدم. همین آشنایی سبب شد که بتوانم ردیف قدما را بشناسم و از کم و کیف آن آگاه شوم. ناگفته نماند که مدتی هم نزد مرحوم “حسین تهرانی” قطعات ضربی را تمرین می کردم همین مشارکت، موجب گردید که درس مشترکی با این استاد در هنرستان موسیقی داشته باشیم.(

آقاي “تاجبخش” در نوروز سال 1333 که در سمت ریاست بانک کشاورزي ملایر انجام وظیفه می کرده است در آن شهرستان براي اولین بار با استاد “احمد عبادي” )سه تار نواز نامدار این عصر( آشنا می شود. خود او می نویسد: )افتخار آشنایی و میهمانداري استاد “عبادي” سبب شد که مجددا به سه تار روي آورم و به طور جدي به تمرین و نوازندگی بپردازم و زمانی از تعلیمات و اضافات این استاد ارجمند، بهره بگیریم.( در خور یادآوري است که تاجبخش، قطع نظر از مقام هنري، در کار دیوانی نیز مقامی شامخ داشته است. وي کارمند عالی رتبه بانک کشاورزي بوده و به دفعات ریاست بانک کشاورزي پاره اي از شهرستان هاي کشورمان و سرپرستی و مدیریت شعب بانک در منطقه گرگان و دشت و استانهاي گیلان و اصفهان را برعهده داشته است. اکنون بی مناسبت نمی نماید که فهرست گونه، آنسان که خود “تاجبخش” برقلم آورده است اشاره اي به خدمات هنري و فرهنگی این شیداي موسیقی بشود. ویولن نوازي – در ارکستر انجمن موسیقی ملی ویولن نوازي در ارکستر شماره یک رادیو.

سه تار نوازي- در ارکستر سازهاي ملی ویولن نوازي در ارکستر گلهاي رادیو ویولن نوازي – در ارکستر شماره چهار هنرهاي زیباي سابق )به رهبري مرحوم حسن رادمرد( ویولن نوازي- در ارکستر شماره یک هنرهاي زیباي سابق به رهبري استاد حسین دهلوي(

تدریس سه تار – در مکتب صبا تدریس سه تار – در هنرستان موسیقی ملی تدریس سه تار – در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تدریس ویولن- در هنرستان موسیقی ملی )دوره دوم هنرستان( تدریس ویولن- در هنرستان آزاد موسیقی به مدیریت دانشمند و موسیقیدان روان شاد امیر جاهد سرپرستی یک ارکستر کوچک، براي تربیت خواننده و اجراي برنامه در تلویزیون معاونت سازمان برنامه هاي موسیقی ایرانی در تالار رودکی( ساختن آثار موسیقی )پیش درآمد. تصنیف – رنگ(. نوشتن متدي براي تدریس سه تار

نوشتن و تنظیم گوشه هاي چند دستگاه به خط موسیقی )این مقدمه اي است براي تهیه یک ردیف دیگري از موسیقی ملی ایران( نأسیس یک کلام موسیقی بنام ترانه به سال 1326. . استادان این کلاس، ظاهرا این هنرمندان بوده اند: بدیع زاده )آواز( – حسین تهرانی )ضرب(۔ حسین علی وزیري تبار )قره نی(- حسین صبا )سنتور(- نصراالله زرین پنجه )تار( – و خود تاجبخش )ویولن( . قطع نظر از این موارد، باید مهمترین خدمت استاد محمود تاجبخش را تربیت شاگردانی دانست که هم اکنون برخی از آنها از لحاظ نوازندگی به درجه کمال رسید اند. نگارنده، با “محمود تاجبخش” زمانی آشنا شد که ایشان به جمع نوازندگان ارکستر انجمن موسیقی ملی پیوست – این همکاري تا زمانی که ارکستر شماره یک رادیو منحل گردید ادامه داشت. . . خصیصه بارز این هنرمند که در نخستین برخورد آشکارا خود را می نمایاند، فروتنی اوست. دومین ویژگی او، اشتیاق و تا حدي، زیاده جوئی او در امر فراگیري است. وي معتقد است که پرسیدن، خواستن است – به مقام معرفت کسی نائل می شود که بپرسد. به همین سبب از هر کسی که در او بینشی با معرفتی در موسیقی سراغ می کرد می پرسید. در نوازندگی، به تکنیک و یا تدابیر نوازندگی بیشتر راغب بوده و هست. اصول فنی را در نوازندگی بیشتر رعایت می کند تا نوانسهایی را که اصطلاحاً به آن »حال« می گویند. به درست نوازي، و شسته و رفته اجرا کردن قطعات موسیقی، بیشتر اهمیت می دهد تا شورانگیز کردن نغمه ها با مالشها و نغمه هاي خاصی که به آن نوازندگی کیفی می گویند(. به همین دلایل است که برخی از نوازندگان، ساز “تاجبخش” را ساز کیفی نمی دانند. شاید هم تا حدي نظر این کسان دور از واقعیت نباشد شنیده بودم که گفته بودند: پاي ساز کلنل نمی شود حالی کرد( حقیقت این است که: بر کرسی استادي نشستن، و قطعه اي را عاري از هر گونه زوائد، تدریس کردن، تفاوت آشکاري با مجلس آرایی و احتمالاً اشکی در آوردن و با شوري و تواجدي را موجب گشتن دارد. “محمود تاجبخش”، در نوازندگی ویولن و سه تار، استادي است در معنی واقعی کلمه )متاسفانه، این واژه استاد ، آنقدر نابجا و نه در خور افراد به کار رفته که حکم ادات تفخیم با عناوینی مانند: آقا، حضرت و جناب … را پیدا . کرده است.(، وي به هنگام نوازندگی همان “محمود

تاجبخشی” است که استاد موسیقی است و به همین سبب هم استادانه می نوازد – از او نباید انتظار نوعی نواختن کرد که خاص محفل باده گساري و یا تدخین است )البته این موضوع به آن معنا نیست که “تاجبخش” ناتوان از نواختن به اسلوب متعارف است. بی تردید، روشی را در نوازندگی برگزیده است که در خورِ شأن استادي چون اوست(. اخیرا توسط این هنرمند نوارهائی در آوازهاي دشتی- بیان ترك – افشاري و ابوعطا )که از متعلقات دستگاه شور هستند( به عنوان ردیف نوازي و بدیهه نوازي تهیه شده است و قصد دارد تمام دستگاههاي موسیقی ایرانی را یکدوره به همین ترتیب به منظور حفظ آثار خودشان ضبط کنند این شیوه نوازندگی بیشتر به روش کلاسیک با آموزشی نزدیک است تا به آیین کیفی- در حقیقت گوشه هائی هستند تقریباص عاري از زوائد لحنی و تزیینی که به نیت ادراك واقعی ردیف موسیقی ایرانی نواخته شده اند- تردیدي نیست که در عین »متدیک« بودن کوشش شده است از لطف اجراء و تنوع ریتم نیز بی نصیب نباشند- بهمین سبب گرمی پنجه استاد، و منظور کردن قطعات ضربی مناسب در لابلاي گوشه ها، چنان لطفی به کار ایشان بخشیده است که بزحمت می توان خشکی و متدیک بودن را در مجموع اثر احساس و نکته در خور یادآوري، ذکر نام گوشه هاي اجرا شده در انتهاي هر نوار است، بعضی ها بهتر می دانستند که نام هر گوشه قبل از اجرا ذکر می شد، و سپس آن گوشه بگوش می رسید این کار، دامنه استفاده نوار را محدود می کرد و صرفاً جنبه آموزشی به آن می داد- در حالیکه نوارهاي فعلی را می توان از ابتدا تا انتها شنید، بی آنکه کلام، رشته لحن را، بگسلد. نکته دیگري که سزاوار تذکار می نماید، چگونگی اجراي گوشه ها است. عالمان علم موسیقی وقوف دارند که گوشه ها حکم اتودهائی را دارند که شاگرد ناگزیر است در آغاز ، نت به نت آنها را تقلید کند- ولی همینکه به مرحله مهارت در فن، می رسد، مجاز است که در محدوده نتهاي سازنده هر گوشه، در چگونگی اجراي آن تصرف کند- جاي تأکیدها و تکه ها را )ضمن حفظ اهمیت نتهاي شاهد – ایست و متغیر( عوض نماید و بر تعداد نت هاي زینتی بیفزاید و یا از آنها بکاهد، یعنی در عین رها نکردن کاراکتر لحنی هر گوشه، بدیهه در همان محدوده ننها، لحنی بیافریند- اگر دیده می شود که روایتهاي ردیف موسیقی ایرانی یکسان نیست، بهمین سبب است. استاد “تاجبخش” نیز بر بنیاد همین سنت متداول، پاره اي از گوشه ها را به همان نحو، اجرا کرده است که ذوق و احساس و

مهارت فنی او، به هنگام نواختن حکم کرده است. این هنرمند به سال 1326 خورشیدي ازدواج کرده است و ثمره این ازدواج سه فرزند است )یک پسر و دو دختر که هرسه داراي تحصیلات عالی می باشند(. “تاجبخش” به سال 1354 از خدمات موظف بانکی بازنشسته می شود و مجالی مشبع می یابد تا به نحو دلخواه به کار موسیقی بپردازد. هم اکنون که 61 سال از عمر او می گذرد از تلاش نایستاده و ضمن تدریس خصوصی به مشتاقان، بر آن شده است که حاصل یک عمر تعلم و تعلیم و تمرین و آزمودگی و پختگی، آفریده هاي خویشتن را در زمینه موسیقی ایرانی بورت چاپ با خط موسیقی، و ضبط روي نوار، پیشکش صاحبنظران و دوستداران موسیقی ایرانی بنماید. امید است کوشش او مشکور باشد و اثر مجاهداتش مقبول افتد.((

بیست و هشتم آبان ماه یکهزار و سیصد و شصت و چهار

“محمود تاج بخش” پس از 75 سال زندگانی پر حاصل به تاریخ 27 خرداد ماه 1378 چشم از جهان فروبست . روانش شاد و یادش همواره گرامی باد.

منبع: -پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پرتال جامع علوم انسانی