قرعه فال به نامم کردی
زندگی را تو به کامم کردی
خواجه به فروختیم صد ره و باز
به یکی حلقه غلامم کردی
باده به جامم کردی
برو ای دوست حلالت نکنم
زندگی را تو حرامم کردی
عمر هجران تو هم گشت تمام
لیک روزی که تمام کردی
باده به جامم کردی
قرعه فال قدیمی شور سل نیما فریدونی سهتار
گردش چرخ
تصنیفی از اسماعیل مهرتاش بر اساس شعری از شهریار از برنامه گلهای تازه برنامه ۹۸ با اجرای آواز و عود: عبدالوهاب شهیدی، تار: جلیل شهناز، نی: حسن ناهید، تنبک: امیرناصر افتتاح
اطلاعات تکمیلی
آهنگساز: اسماعیل مهرتاش
شاعر: شهریار
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
نوازنده: امیرناصر افتتاح,جلیل شهناز,حسن ناهید,عبدالوهاب شهیدی
شیوه اجرا: ارکستر
فرم: تصنیف
دستگاه/آواز: دشتی
گردش چرخ به کامم کردی
قرعه ی بخت به نامم کردی
خواجه بفروختی ام صد ره و باز
به یکی حلقه، غلامم کردی
باده به جامم کردی ،باده به جامم کردی
برو ای دوست! حلالت نکنم
زندگی را تو حرامم کردی
عمر هجرانِ تو هم گشت تمام
لیک روزی که تمامم کردی
باده به جامم کردی،باده به جامم کردی
قرعه فال به نامم کردی
زندگی را تو به کامم کردی
خواجه به فروختیم صد ره و باز
به یکی حلقه غلامم کردی
باده به جامم کردی
برو ای دوست حلالت نکنم
زندگی را تو حرامم کردی
عمر هجران تو هم گشت تمام
لیک روزی که تمام کردی
باده به جامم کردی
گردش چرخ
تصنیفی از اسماعیل مهرتاش بر اساس شعری از شهریار از برنامه گلهای تازه برنامه ۹۸ با اجرای آواز و عود: عبدالوهاب شهیدی، تار: جلیل شهناز، نی: حسن ناهید، تنبک: امیرناصر افتتاح
اطلاعات تکمیلی
آهنگساز: اسماعیل مهرتاش
شاعر: شهریار
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
نوازنده: امیرناصر افتتاح,جلیل شهناز,حسن ناهید,عبدالوهاب شهیدی
شیوه اجرا: ارکستر
فرم: تصنیف
دستگاه/آواز: دشتی
گردش چرخ به کامم کردی
قرعه ی بخت به نامم کردی
خواجه بفروختی ام صد ره و باز
به یکی حلقه، غلامم کردی
باده به جامم کردی ،باده به جامم کردی
برو ای دوست! حلالت نکنم
زندگی را تو حرامم کردی
عمر هجرانِ تو هم گشت تمام
لیک روزی که تمامم کردی
باده به جامم کردی،باده به جامم کردی
کاروان تنها ماندم مرتضی محجوبی دشتی لا نیما فریدونی تار
کاروان تنها ماندم مرتضی محجوبی دشتی لا نیما فریدونی تار
کاروان مرتضی محجوبی دشتی لا نیما فریدونی تار.mp4
کاروان مرتضی محجوبی دشتی لا نیما فریدونی تار.mp4
کاروان (تصنیف)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبریپرش به جستجو
«کاروان»
تکآهنگ از غلامحسین بنان
از آلبوم گلهای رنگارنگ شمارهٔ ۲۱۷
سبک موسیقی سنتی ایرانی (آواز دشتی)
ترانهسرا رهی معیری
آهنگساز مرتضی محجوبی
تنظیم کننده جواد معروفی
کاروان نام یک تصنیف است با خوانندگی غلامحسین بنان که در گوشهٔ دیلمان از آواز دشتی اجرا شدهاست.
تاریخچه
این تصنیف نخستین بار در برنامهٔ رادیویی گلهای رنگارنگ شمارهٔ ۲۱۷، با همکاری مرتضی محجوبی (آهنگساز) و رهی معیری (شاعر) اجرا شدهاست. در این برنامه ابتدا یک قطعهٔ چهارمضراب از ابوالحسن صبا اجرا میشود، سپس بنان یک قطعهٔ آوازی در گوشهٔ دیلمان از آواز دشتی و پس از آن تصنیف کاروان را با آهنگسازی محجوبی و شعر معیری اجرا میکند.[۱] این قطعات را جواد معروفی برای اجرا با پیانو و ارکستر تنظیم کردهاست.[۲] بنابر توضیحات تقی روحانی (گویندهٔ برنامه)، اعضای ارکستر گلها در این برنامه عبارتند از مرتضی محجوبی، جواد معروفی، علی تجویدی، همایون خرم، حبیبالله بدیعی، عباس شاپوری، سلیم فرزان، محمد میرنقیبی، علیرضا ایزدی، و امیرناصر افتتاح[۳]. برخی منابع به اشتباه حسینعلی وزیریتبار را به عنوان نوازندهٔ ساز قرهنی این اثر معرفی میکنند[۴][۵] اما مشاهده میشود که تقی روحانی هنگام معرفی اعضای ارکستر گلها در این اجرا، اسمی از حسینعلی وزیریتبار نمیبرد و سلیم فرزان تنها نوازندهٔ قرهنی در بین این هنرمندان است.[۶] همچنین غلامحسین بنان در برنامهٔ رادیویی «سرگذشت رادیو» از سلیم فرزان به عنوان نوازندهٔ قرهنی این اثر نام میبرد. بنابر توضیحات رهی معیری در یک مصاحبهٔ رادویی، ترانهٔ کاروان به یاد رضا محجوبی ساخته شده است.[۷] همچنین تقی روحانی در ابتدای برنامه به این نکته که این اثر به یاد رضا محجوبی تنظیم یافتهاست، اشاره میکند. از طرفی به گفتهٔ همسر صبا، قطعهٔ کاروان را محجوبی در واکنش به خبر درگذشت صبا خلق کردهاست و ترجیعبند شعر آن («با ما بودی، بی ما رفتی») نیز به همین حادثه اشاره دارد.[۸] اما شهرخ پیرنیا فرزند داوود پیرنیا ساخت این قطعه را به یک گردهمایی هنرمندان در منزل پدرش منتسب کردهاست.[۹][۱۰] تصنیف کاروان یکی از آثار گرانبهای بنان دانسته میشود.[۱۱]
شعر
همه شب نالم چون نی که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم
با ما بودی، بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی
چو کاروان رود، فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون میبارم
فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم، چنانکه دانی
رهایی از غم نمیتوانم
تو چارهای کن، که میتوانی
گر ز دل برآرم آهی، آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم، اشک آتشین ریزد
چو کاروان رود، فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون میبارم
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما، سوی کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی
به کجایی غمگسار من، فغان زار من بشنو بازآ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو بازآ
بازآ سوی رهی
چون روشنی از دیدهٔ ما رفتی
با قافلهٔ باد صبا رفتی
تنها ماندم، تنها رفتی[۱۲]
بازخوانی
تاکنون خوانندگان فراوانی این تصنیف را بازخوانی کردهاند از جمله محمدرضا شجریان (در یک اجرای خصوصی همراه با سهتار پرویز مشکاتیان و نی محمد موسوی) و مرضیه (برنامهٔ رادیویی گلهای رنگارنگ شمارهٔ ۲۲۰).
پانویس
آقاییپور، به یاد آن نغمهخوان فراموشنشدنی، ۳۵.
میرعلینقی، سرودههای محلی در اقلیم نوا، ۲۱۱.
روحانی، گلهای رنگارنگ، ۲۱۷.
میرعلینقی، سرودههای محلی در اقلیم نوا، ۲۱۱.
سیجانی، نوازندهای که تاریخ زنده موسیقی ایران است.
روحانی، گلهای رنگارنگ، ۲۱۷.
معیری، مصاحبهٔ رادیویی رهی معیری و مرتضی محجوبی.
صبا، خاطرههایی از پدر و همسر، ۴۴.
پیرنیا، یادی از خانه مشیرالدوله، ۵۶۸.
روحانی، گلهای رنگارنگ، ۲۱۷.
تهرانی، یادی از استاد آواز ایران، ۲۷.
نوسخن، دیوان رهی معیری.
منابع
آقاییپور، شهرام (۱۳۷۲). «به یاد آن نغمهخوان فراموشنشدنی». ادبستان فرهنگ و هنر (۵۱): ۳۴–۳۵. دریافتشده در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
پیرنیا، شاهرخ (۱۳۸۹). «یادی از خانه مشیرالدوله و خاطراتی از پدرم داود پیرنیا». بخارا (۷۵): ۵۵۵–۵۶۹. دریافتشده در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
تهرانی، امیرحسین (۱۳۷۳). «یادی از استاد آواز ایران (به مناسب هشتمین سال درگذشت غلامحسین بنان)». ادبستان فرهنگ و هنر (۵۲): ۲۶–۲۷. دریافتشده در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
صبا، منتخب الملوک (۱۳۸۱). «خاطرههایی از پدر و همسر». مقام موسیقایی (۱۸): ۴۱–۴۴. دریافتشده در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
میرعلینقی، سید علیرضا (۱۳۷۶). «سرودههای محلی در اقلیم نوا». شعر (۲۱): ۲۰۸–۲۱۳. دریافتشده در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
رهی، معیری. «مصاحبهٔ رادیویی رهی معیری و مرتضی محجوبی». دریافتشده در ۱۳ فوریه ۲۰۱۹.
روحانی، تقی. «گلهای رنگارنگ ۲۱۷». دریافتشده در ۲۲ فوریه ۲۰۱۹.
سیجانی، ندا (۶ شهریور ۱۳۹۶). «نوازندهای که تاریخ زنده موسیقی ایران است». ایران آنلاین. دریافتشده در ۱۳ فوریه ۲۰۱۹.
نوسخن. «دیوان رهی معیری».
هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.
“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی
برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.
در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:
“لطفالله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنانکه از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایهها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی
بداههنوازی دستگاه سهگاه تار لطفالله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4