نت ده بهار جهانبخش پازوکی کاظم عالمی حمیرا
این نت در دستگاه شور سل تهیه شدهاست.
متن آهنگ ده بهار از حمیرا
تو رو هرگز ندیدن میدونی که سخته عزیزم
دست من نیست به خدا بی اختیار اشک میریزم
یه بهار و دو بهار و تا حالا گذشته ده بهار
دنیا داد میزنه دیگه بسه انتظار دیگه بسه انتظار
شاید که امشب به طلوع صبح فردا نرسه
شاید این تشنه خسته پا به دریا نرسه
نمیدونم واسمون چه خوابی دیده روزگار
تو رو قسم به اون خدا نزار بگذره بهار نزار بگذره بهار
عزیزم یه حدی داره لحظه های انتظار
تو رو قسم به اون خدا نزار بگذره بهار نزار بگذره بهار
شاید که امشب به طلوع صبح فردا نرسه
شاید این تشنه خسته پا به دریا نرسه
تو رو هرگز ندیدن میدونی که سخته عزیزم
دست من نیست به خدا بی اختیار اشک میریزم
یه بهار و دو بهار و تا حالا گذشته ده بهار
دنیا داد میزنه دیگه بسه انتظار دیگه بسه انتظار
شاید که امشب به طلوع صبح فردا نرسه
شاید این تشنه خسته پا به دریا نرسه
نت خاکستر من مجید وفادار اسماعیل نواب صفا دلکش آوانگاری احمد جباریان
این آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شدهاست.
آواز دشتی
ترانهسرا: زاون
خاکستر من
وصلت در نظرم خواب و خیالی بود
عشقت قصه ای از رنج و ملالی بود
هجرت میکشدم این چه وصالی بود
چو امید تو پروردم به جفای تو خو کردم
با شمع و پروانه هم عهد و هم دردم
عشقت قصه ای از رنج و ملالی بود
هجرت میکشدم این چه وصالی بود
بیتو که باشم من آتش خاموشی
عاشق جانبازی مست قدح نوشی
بنگر بر خاکستر من
که چه آوردی بر سر من
ز نسیمی چون برگ خزان
شود آشفته بستر من
بخدا ای افسونگر من
نت افسانه وفا علی تجویدی بیژن ترقی دلکش آوانگاری احمد جباریان
این آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شدهاست.
دستگاه سهگاه
افسانه وفا
نه برق نگهی نه بیم گنهی بلرزاند دل تو را
به هر جا نگری ز هر جا گذری نمیروید گل وفا
کجا پیدا کنی چو من یاری دگر
پریشان تر ز من ز من آشفته تر
ترکم کردی کی من دم زدم کی بر سر دست غم زدم
تو که بر این آتش دل بنشاندی چون سپندم
نشنیدی ناله هرگز ز دل محنت پسندم
تو که از من بیخبری پی دلدار دگری همه عالم گر نگری
پنجه از خون دل ماست که رنگین دارد
آن که با دست بلورین دل سنگین دارد
تلخکامان غمش را نگذارد دلتنگ
آن که صد تنگ شکر در لب شیرین دارد
ناله بلبلش ار خواب رباید چه عجب
هر که در خانه درخت گل و نسرین دارد
او بر اشکم نگران من نگران بر اویم
من نظر سوی مه او جانب پروین دارد
نت افسانه کمتر حبیبالله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی دلکش آوانگاری احمد جباریان
این آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شدهاست.
دستگاه همایون
افسانه وفا
نه برق نگهی نه بیم گنهی بلرزاند دل تو را
به هر جا نگری ز هر جا گذری نمیروید گل وفا
کجا پیدا کنی چو من یاری دگر
پریشان تر ز من ز من آشفته تر
ترکم کردی کی من دم زدم کی بر سر دست غم زدم
تو که بر این آتش دل بنشاندی چون سپندم
نشنیدی ناله هرگز ز دل محنت پسندم
تو که از من بیخبری پی دلدار دگری همه عالم گر نگری
پنجه از خون دل ماست که رنگین دارد
آن که با دست بلورین دل سنگین دارد
تلخکامان غمش را نگذارد دلتنگ
آن که صد تنگ شکر در لب شیرین دارد
ناله بلبلش ار خواب رباید چه عجب
هر که در خانه درخت گل و نسرین دارد
او بر اشکم نگران من نگران بر اویم
من نظر سوی مه او جانب پروین دارد
شهزاده رویای من ترانهای سروده بیژن ترقی است که آهنگ آن در دستگاه موسیقی ایرانی به نام آواز بیات اصفهان ساخته شده است. شهزاده رؤیا داستانگونهای عاشقانه است. خواب سبک سحرگاهی عاشق را به دیدن شهزاده زرین کمر میبرد و اشک را از چشمان او جاری میسازد. این کشمکش عاشقانه تا بیدار شدن عاشق و پی بردن به رؤیایی بودن این دیدار ادامه دارد.
شهزاده رویای من از آهنگهای زیبای همایون خرم است که ابتدا سال ۱۳۴۶ شمسی برای فیلم دالاهو به کارگردانی سیامک یاسمی ساخته شد. بسیاری صرفاً به خاطر شنیدن آهنگی که سازنده آن همایون خرم بود، برای تماشای فیلم به سینما رفتند. عهدیه در آن زمان تنها پانزده سال داشت که این ترانه را اجرا کرد و صفحه این آهنگ به پرفروشترینهای بازار تبدیل شد. در همان سالها خوانندهای به نام یاسمین این ترانه را مطابق معمول با سلیقه شورای شعر رادیو دستکاری و برای اجرا در رادیو بازخوانی کرد. تا امروز خوانندگان بیشماری این ترانه را بازخوانی کردهاند که از معروفترین آنها میتوان به الهه، شکیلا، علی زندوکیلی، همخوانی حامد فولاد قلم و راز و… اشاره کرد. متن ترانههای سالهای اخیر نسبت به متن شهزاده رویای دهه چهل اندک تفاوتی دارند؛ به همین سبب متن ترانه منتسب به شهاب حسینی (شهاب حسینی خواندن این ترانه را تایید نکرده است)،
متن آهنگ شهزاده رویا
دیدم به خواب وقت سحر
شهزادهای زرین کمر
نشسته بر اسب سفید
میرود از کوه و کمر
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش
میرفت و دیدم که بود چشمم به راهش
ترسم دلم رسوا شود
دریا شود این دو چشم پر آبم
تا آنکه در بیداریام پیدا شود آنکه آمد به خوابم
شهزاده رویای من شاید تویی
آنکس که روزی در برم آید تویی
از خواب نوشین ناگه پریدم
دردا که دیگر او را ندیدم بهخدا
جانم رسیده از غصه بر لب
بس آه سوزان از دل کشیدم بهخدا
دیدم تو خواب وقت سحر
شهزادهای زرین کمند
نشسته بر اسب سفید
میاومد از کوه و کمر
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پُر آبم
روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم
شهزاده رؤیای من شاید تویی
اون کس که شب در خواب من آید تویی تو
از خواب شیرین ناگه پریدم
او را ندیدم دیگر کنارم به خدا
جانم رسیده از غصه بر لب
هر روز و هر شب در انتظارم به خدا
دیدم تو خواب وقت سحر
شهزادهای زرین کمند