نوشته شده در 2 دیدگاه

شرایط نام‌نویسی هنرجویان و آیین‌نامه آموزشگاه موسیقی نیما فریدونی

شرایط نام‌نویسی هنرجویان و آیین‌نامه آموزشگاه موسیقی نیما فریدونی

نام‌نویسی سه‌ماهه تابستان

مهلت نام‌نویسی :‌ ۲۳ خرداد

شهریه:‌ ۳۵۰۰ هزار تومان

در صورت نام‌نویسی تا ۱۰ اسفند ۳۰۰۰ هزار تومان

آغاز کلاس‌ها از ۲ تیر

‎⁨

روابط عمومی آموزشگاه موسیقی فریدونی شرایط ثبت نام هنرجویان در سال ۱۴۰۳ را بدین شرح اعلام نمود :

  • ثبت نام بصورت فصلی می باشد و هزینه ی ثبت نام برای هر فصل  جهت کلاسهای  خصوصی کلیه ی رشته ها ۳۵۰۰ هزار تومان می باشد و این مبلغ به صورت یکجا و در آغاز فصل دریافت می‌گردد. در صورت تمایل  به پرداخت ماهانه شهریه ۱۳۰۰ هزار تومان و در صورت  پرداخت جلسه ای ۳۶۰ هزار تومان می‌باشد.
  • هنرجویانی که تا روز ۱۰  ماه آخر فصل قبل ثبت نام نمایند، ۱۲ درصد تخفیف خواهند گرفت (شهریه ۳۰۰۰ هزار تومان).
  • هنرجویانی که پس از شروع فصل کلاس خود را آغاز می‌کنند، می‌توانند از ثبت نام ماهانه و جلسه‌ای استفاده نمایند. 
  • آموزشگاه از ۲۵ تا ۳۱ مرداد و ۲۴ تا ۳۰ آذر تعطیل می باشد ونیز تعطیلات رسمی آموزشگاه تعطیل می‌باشد و موظف به برگزاری جلسه جبرانی نیست.
  • نَهَست (غیبت) هنرجو به هر دلیل موجه نبوده و آموزشگاه به هیچ دلیل جلسه جبرانی برای این مورد ندارد.
  • هزینه کلاسهای گروهی (یا گروه نوازی) برای یک فصل ۱۳۰۰ هزار  تومان می باشد. 
  • در پایان هر دوره (ابتدایی، متوسطه، عالی و ممتاز)  هنرجویان ارزیابی شده و کارنامه آن فصل را دریافت می‌نمایند.        
  • شهریه پس از تشکیل جلسه نخست به هیچ عنوان پس داده نمی‌شود.

مدارک مورد نیاز:

یک قطعه عکس ،
کپی شناسنامه و کارت ملی،
رضایت نامه والدین برای کودکان زیر ۱۸ سال

هنرجویانی که تمایل به ثبت نام در رشته های آموزشگاه را دارند می توانند با شماره های ۲۲۳۳۳۴۲۵  و ۲۲۹۵۲۸۲۰ و تلگرام ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰ تماس حاصل فرمایند.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

شرایط همکاری اساتید آموزشگاه موسیقی فریدونی

شرایط همکاری اساتید آموزشگاه موسیقی فریدونی

اساتید محترم  در صورت تمایل به همکاری با آموزشگاه لطفا رزومه ی خود و اطلاعات تماس را به نشانی ایمیل [email protected] یا تلگرام ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰
ارسال فرموده 
یا با شماره تلفن ۲۲۹۵۲۸۲۰ تماس حاصل فرمایند. 

مدارک مورد نیاز:

۱-        گواهی صلاحیت تدریس ۲-       یک قطعه عکس۳-      کپی کارت ملی و صفحه اول شناسنامه۴-      کپی آخرین مدرک تحصیلی۵-      رزومه کاری و بیوگرافی۶-      شرح درس ( برای دوره های ابتدایی، متوسطه ، عالی و ممتاز)


شرایط همکاری:

۱-       شهریه از هنرجویان در ابتدای فصل برای کل فصل گرفته می شود.۲-      تعطیلات رسمی جزء ترم سه ماهه محسوب می گردد.۳-      حضور و غیاب هنرجویان در آموزشگاه ثبت نمی شود. به همین دلیل غیبت به هر دلیل (حتا در صورت اطلاع دادن از قبل یا حتا در آغاز فصل به آموزشگاه ) جزء جلسات فصل به حساب خواهند آمد و آموزشگاه و استاد به هیچ وجه برای هنرجو کلاس جبرانی تشکیل نمی دهد.۴-      در صورت غیبت هنرآموز(استاد) جلسه ی جبرانی توسط خود هنرآموز در صورت امکان انجام می شود ، در غیر این صورت  مبلغ یک دوازدهم شهریه به عنوان تخفیف به هنرجو در فصل آینده باز پس داده می شود و اگر هنرجو تمایل به ثبت نام در فصل آینده نداشته باشد این مبلغ به او باز گردانده می شود.۵-     هنرآموزان می توانند فردی با صلاحیت تدریس را به جای خود در روزغیبت خود برای تدریس به هنرجویان معرفی نمایند.۶-     حقوق هنرآموزان در نخستین روز فصل بعد تا ساعت ۱۲ ظهر به حساب بانکی ایشان واریز خواهد شد.۷-     هنرآموزان بابت هر هنرجو مبلغ ۴۵ درصد کل شهریه ی تعیین شده در فصل مربوطه را دریافت خواهند نمود.۸-     هیچ گونه تاخیری نسبت به واریز حقوق کامل هنرآموزان از طرف آموزشگاه مورد پذیرش نبوده و هرگونه دیرکرد در این زمینه می تواند زمینه ی حق خواهی هنرآموز از آموزشگاه را فراهم نماید.۹-       در آخرین جلسه ی پایان هر فصل با حضور استاد و نمایندگان آموزشگاه ، میزان مهارت هر هنرجو درجه بندی می گردد. و نقاط ضعف و قوت ایشان در کارنامه ای به ایشان داده خواهد شد.۱۰-     هر هنرجو دارای کارت برای هر فصل آموزشی خواهد بود که در آن دوره ی آموزشی او ، نام هنرآموز ، شماره ی هنرجویی و دیگر اطلاعاتش ثبت خواهد بود.۱۱-     هرگونه فروش وسیله یا ساز یا معرفی هنرجو به فروشگاهی جهت تهیه به هنرجویان ممنوع می باشد و موجب عدم همکاری آموزشگاه با هنرآموز مربوطه در فصل بعد خواهد بود.  ۱۲-    رعایت شئونات اسلامی  و اخلاقی الزامی می باشد.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

زندگی‌نامه ابوالحسن صبا استاد موسیقی ایران

زندگی‌نامه ابوالحسن صبا استاد موسیقی ایران

ابوالحسن صبا در سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد
پدرش‌، ابوالقاسم کمال‌السلطنه‌، فرزند محمد جعفرخان صدرالحکما، فرزند محمودخان صبا، شاعر و نقاش بلند آوازه عهد ناصری‌ و از مردان فاضل و هنردوست عصر خویش بود.
کمال‌السلطنه طبیب و ادیب و دوست‌دار موسیقی بود. سه‌تار را دل‌نشین می‌نواخت و اولین استاد پسرش بود.
استاد ابوالحسن صبا از اساتید بزرگ موسیقی اصیل ایران است‌.
صبا علاوه بر نوازندگی‌، گاه آهنگ نیز می‌ساخت و علاوه بر موسیقی‌، ادبیات کلاسیک ایران را به خوبی می‌شناخت و زبان انگلیسی را می‌دانست‌.
ابوالحسن صبا، 40 سال ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریان‌های موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت.
وی در تمام رشته‌های موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت و دانشنامه‌ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود. ساز اصلی وی ویولن بود که آن را نزد حسین‌خان هنگ آفرین فراگرفت‌.
هم‌چنین سنتور را نزد علی‌اکبر شاهی و حبیب سماعی‌، کمانچه را نزد حسین‌خان اسماعیل‌زاده‌، ضرب را نزد حاجی‌خان ضربی‌، نی را نزد اکبرخان‌، تار را نزد استاد علی‌نقی وزیری و سه‌تار را در مکتب استاد میرزا عبدالله و غلامحسین درویش به کمال فراگرفت.
در جوانی به مدرسه کمال‌الملک رفت و نقاشی را فراگرفت‌. هم‌چنین‌، مهارت‌هایی چون سوهان کاری‌، نجاری‌، ریخته‌گری‌، معرق‌کاری و خاتم‌کاری به دست آورد که بعداً  در ساختن آلات موسیقی به کار بست.
استاد صبا در سال 1306 از طرف استاد علینقی وزیری مامور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تاسیس کند.
وی نزدیک 2 سال در رشت اقامت کرد و در آنجا ضمن تعلیم موسیقی، به روستاها و کوهپایه های شمال رفت و به جمع آوری آهنگ های محلی پرداخت و ارمغان‌های بی‌نظیری از این سفر به همراه آورد.
زرد ملیجه، دیلمان، رقص چوبی قاسم آبادی، امیری مازندرانی و چند قطعه دیگر یادگار همین دوره از زندگی اوست.
در سال 1318 که رادیو تهران تاسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی در همه حال در هنرستان موسیقی به کار تدریس و تحقیق موسیقی اشتغال داشت و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و علاقه مندان را تعلیم می داد.
شاگردان معروف صبا عبارتند از: علی تجویدی، فرامرز پایور، حسین تهرانی، حسین ملک، حسن کسایی، غلامحسین بنان، محمد بهارلو، ابراهیم قنبری، رحمت الله بدیعی، مهدی خالدی، عطاء الله خرم، همایون خرم، داریوش صفوت، لطف الله مفخم پایان و …
صبا علاوه بر اینکه ادبیات کلاسیک ایران را به خوبی می شناخت، زبان انگلیسی را خوب می‌دانست و از ادبیات جدید ایران نیز اطلاع داشت.
این موسیقیدان بزرگ، آثار نیما و هدایت را می‌خواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.
او با شهریار از ایام جوانی دوست بود. این دوستی تا پایان عمر او دوام کرد و در زمان مرگ نیز شهریار بر بالین او حضور داشت.
استاد ابوالحسن صبا پس ار سال‌ها کوشش و پرورش شاگردان فراوان، در سال 1336 و به علت ناراحتی قلبی در سن 55 سالگی چشم از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
بعد از مرگ استاد، بر طبق وصیت وی و به خاطر تجلیل و قدردانی از این هنرمند نامی‌، خانه وی در 29 آبان 1353، به موزه تبدیل شد و همسر ایشان به کمک فرزندان استاد، اشیا و لوازم متعلق به استاد را جمع‌آوری و به موزه اهدا کردند.
زندگی نامه استاد ابوالحسن صبا

تاریخ تولد:۴ فروردین ١٢٨٢
محل تولد: تهران تاریخ وفات: ۲۹ آذر ۱۳۳۶
محل وفات : تهران
ابوالحسن صبا فرزند کمال‌السلطنه به سال ۱۲۸۱ خورشیدی در خانواده‌ای آشنا به موسیقی و اهل ادب دیده به جهان گشود.نخستین پویه‌های موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد میرزا عبدالله فراهانی و درویش خان تار ، نزد حسین اسماعیل‌زاده کمانچه ، نزد حسین هنگ‌آفرین ویولن ، نزد علی اکبر شاهی سنتور و نزد حاجی خان ضرب را آموخت. صبا به نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی را در حد استادی می‌نواخت و ویولن و سه‌تار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علی‌نقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد. ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریان‌های موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت. وی در تمام رشته‌های موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت و دانشنامه‌ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود. مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.

………………….شاگردان صبالطف‌الله مفخم پایان، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح، محمدعلی بهارلو، حبیب‌الله بدیعی، علی تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، حسین تهرانی، حسن کسایی ، داریوش صفوت، فرامرز پایور،غلامحسین بنان ، ابراهیم قنبری مهر، رحمت‌الله بدیعی، سعید قراچورلو، ساسان سپنتا و شهریار از شاگردان صبا بودند.

………………….
آثار
صبا صفحات بسیاری حاوی تکنوازی‌ها و همنوازی‌های او منتشر شده‌است که مهارت فوق‌العاده او را در نواختن ویولن نشان می‌دهد. همچینین نوارهای خصوصی بسیاری پر کرده که مرجع هنرجویان و گویای تسلط فوق‌العاده او در نواختن سه‌تار است.
از استاد صبا، سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سه‌تار منتشرشده و باقی آثار او هنوز منتشر نشده‌اند.
شعر، سرود با آهنگ‌سازی حسین ملک است نیز از اوست. صبا نخستین موسیقی‌دان ایرانی است که موزه‌ای ویژه از او (منزل شخصی صبا) تأسیس شده و به نام خود او در خیابان ظهیرالسلام تهران واقع است.
روی هم رفته کارهای به‌جا مانده از استاد ابوالحسن صبا را می‌توان اینگونه دسته بندی کرد:

کارهای مستقل
* کتاب دوره اول، دوم، سوم ویلون
* کتاب دوره اول و دوم، سوم، چهارم سنتور.
* کتاب دوره اول سه‌تارکارهای غیرمستقل  * سلوی ای وطن کتاب دستور ویلون وزیری
* چهار مضراب سه‌گاه، کتاب دستور ویلون وزیری
* رنگ بیات ترک، کتاب ۲۳ قطعه ضربی‏
* پیش درآمد ترک، ۱۸ قطعه پیش درآمد‏
* نوید بهار، کتاب اول ویلون
* چهار مضراب ساده در ماهور، کتاب اول ویلون
* دستور ضرب
* ردیف کامل آوازهای ایرانیکارهای الهام گرفته از موسیقی محلی  *دیلمان (دشتی)‏
*امیری یا مازندرانی (دشتی)‏
* زرد ملیجه (دشتی)‏
* به زندان (شوشتری)‏
* در قفس (دشتی)‏
* رقص چوبی (دشتی)‏
* کوهستانی (دشتی)‏ زندگی نامه استاد ابوالحسن صبا

نشر این خبر با ذکر منبع: www.sarzaminjavid.com  شایسته است
ابو الحسن خان دنبلی معروف به صبا، استاد فقید موسیقی ایران، فرزند کمال السلطنه و نواده محمود خان ملک الشعرا صبا و از دنبلی های کاشان در سال ۱۲۸۱ به دنیا آمد. (خانواده وی بدلیل تخلص فتحعلی خان ملک الشعراء دنبلی به صبا ، به این نام معروف شده اند)پدرش پزشکی نامدار و با کمال بود و به شعر و موسیقی علاقه داشت به همین جهت هم پسران خود عبد الحسین خان و ابوالحسن خان را برای فراگیری موسیقی به استادان زمانه سپرد.

ابوالحسن خان صبا محضر اغلب استادان بزرگ مانند میرزا عبد الله، حسن خان اسماعیل زاده، حاجی خان ضربی، حسین خان هنگ آفرین، علی اکبر شاهی، نایب اسد الله نی زن، اکبر خان فلوتی، درویش خان، علی نقی وزیری را درک کرد و از هر یک از این شاخه ها گلها چید و به کمک استعداد و هوش سرشار خداداد،سبکی خاص در موسیقی ایران به وجود آورد و آن را به هنرجویان تعلیم داد و یادگاری هایی نفیس از خود باقی گذارد که همواره مورد استفاده هنر پژوهان خواهد بود.

ابو الحسن خان صبا از اوان کودکی گوشش به موسیقی آشنا بود و به تحصیل آن اشتیاق فراوان داشت. زیرا ندیمه عمه اش ربابه روان بخش که پیوسته در خانه آنها بود خوانندگی می کرد و ضرب می گرفت و کمال السلطنه نیز در ایام فراغت خود به نوازندگی سه‌تار مشغول بود. صبا مقدمات نواختن سه‌تار را از پدر و ضرب را از ربابه فرا گرفت و مدت چند سال از محضر استاد زمان میرزا عبد الله در نوازندگی سه‌تار استفاده فراوان برد و پس از درگذشت آن هنرمند بزرگ برای تکمیل این ساز نزد درویش خان رفت و چند دوره ردیف را هم پیش ان نابغه هنر موسیقی کار کرد.

صبا به نواختن انواع سازهای موسیقی علاقه فراوان داشت. از اینرو مدتی نیز پیش درویش خان تار زد و نواختن سنتور را نزد علی اکبر شاهی فرا گرفت، پس از در گذشت این هنرمند در سال ۱۳۱۷ شمسی به مدت یک سال نزد حبیب سماعی به فراگیری سنتور پرداخت ولی چون حبیب سماعی مردی پریشان و نا منظم بود نتوانست نوازندگی این ساز را به پایه سه‌تار و ویلون برساند.
صبا برای تکمیل نوازندگی ضرب، استاد معروف ضرب حاجی خان عین الدوله را انتخاب کرد و برای نواختن ویلون را از روی کمانچه شروع کرد، ولی چون تکنیک و خصوصیات نوازندگی ویلون با کمانچه فرق داشت جزو شاگردان حسین هنگ آفرین که نوازندگی ویلون را در شعبه موزیک دارا فنون از معلمین اروپایی فرا گرفته بود فرا گرفت، نزد این استاد با نت موسیقی نیز آشنایی پیدا کرد.

در سال ۱۳۰۲ خورشیدی کلنل علی نقی وزیری از اروپا به ایران آمد و مدرسه موسیقی را تاسیس کرد و صبا برای تکمیل هنر خود به آن مدرسه رفت و با استفاده از سبک وزیری و در اثر آشنایی با اسلوب صحیح ویلون، روشی نوین برگزید ولی از آنجا که سوابق کافی در موسیقی ایرانی داشت مانند سایر نوجوانان مفتون عظمت موسیقی اروپایی نشد و از نغمات موسیقی محلی که به آن دلبستگی داشت جدایی نگرفت و کوشش کرد آنها را به سبکی نو بسازد.
در سال ۱۳۰۸ مدیریت مدرسه جدید التاسیس صنایع ظریفه در رشت به عهده صبا گذارده شد. بعد از دو سال و نیم که از عمر مدرسه صنایع ظریفه گذشت استاد صبا در اثر ناسازگار بودن آب و هوای رشت با وضع جسمی اش به تهران برگشت و کلاس درس موسیقی خود را در محل فعلی ( موزه صبا) واقع در کوچه ظهیر الا سلام، تشکیل داد.
از سال ۱۳۲۰ به سمت هنر آموزی به خدمت وزارت فرهنگ در امد. و بعد استاد هنرستان موسیقی ملی و نیز سرپرستی ارکستر شماره یک هنرهای زیبای کشور را به عهده گرفت.
صبا ساز ویلون را که سازی خارجی بود به عنوان سازی کامل در خدمت موسیقی ایرانی گرفت و امروز این ساز در موسیقی ما شناسنامه ای همپایه شناسنامه خود در اجرای موسیقی دارد.
آثار ابو الحسن خان صبا:
ـ کتاب دوره اول، دوم، سوم ویلون
ـ کتاب دوره اول و دوم، سوم، چهارم سنتور
ـ کتاب دوره اول سه‌تار
ـ سلوی ای وطن کتاب دستور ویلون وزیری
ـ چهار مضراب سه‌گاه، کتاب دستور ویلون وزیری
ـ رنگ بیات ترک، کتاب ۲۳ قطعه ضربی
ـ پیش درآمد ترک، ۱۸ قطعه پیش درآمد
ـ نوید بهار، کتاب اول ویلون
ـ چهار مضراب ساده در ماهور، کتاب اول ویلون
ـ دستور ضرب
ـ ردیف کامل آوازهای ایرانی
ـ دیلمان(دشتی)
ـ میری یا مازندرانی(دشتی)
ـ زرد ملیجه( دشتی)
ـ به زندان(شوشتری)
ـ در قفس(دشتی)
ـ رقص چوبی( دشتی)
ـ کوهستانی(دشتی)
امروزه اگر موسیقی آلمان به بتهوون, اتریش به موتزارت, روسیه به چایکوفسکی و ایتالیا به وردی می بالد, ما هم باید به ابوالحسن خان صبا افتخار کنیم که نام موسیقی ایرانی را در جهان مطرح کرد، بدون تردید اگر وی و فعالیتهایش نبود، موسیقی ما به این پیشرفت و اعتلا دست نمی یافت.
استادصبا توانست اساتید زیادی را به جامعه موسیقی ایران معرفی نماید. افرادی چون: مهدی خالدی, علی تجویدی, همایون خرم، حسین ملک، فرامرز پایور، حسن کسایی،حسین تهرانی، حسین صبا، رحمت الله بدیعی، ابراهیم قنبری مهر و غیره از آن جمله اند که از شاخص ترین اساتید زمان ما به شمار می روند. استاد صبا در مصاحبه ای قبل از وفاتش گفته بود دو هزار نفر را آموزش داده است.
استاد شهریار شاعر بلند آوازه عصر ما ، با ابوالحسن خان صبا روابط بسیار نزدیکی داشت . وقتی استاد صبا درگذشت درباره وی چنین گفت :
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟ / چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
تو که آتشکده عـشـق و مـحـبـت بـــودی / چه بـلا رفت که خاکسـتـر خاموش شدی؟
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را / که خـود از رقت آن بـیخود و بـیـهوش شدی؟
تو بصد نغمه، زبان بودی و دلها همه گوش / چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من / نه گمان دار که رفـتـی و فـرامـوش شـد
تـا ابـد خـاطـر ما خونی و رنگین از تست / تو هم آمـیـخـتـه بـا خـون سـیاوش شـدی
استاد ابو الحسن خان صبا موسیقی دان بزرگ ایران در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۳۶ در ساعت ۵ بامداد بر اثر پاره شدن یکی از شریانهای قلبش جهان را در ۵۵ سالگی به درود گفت و جامعه موسیقی ایران را برای همیشه در سوگ خود فرو برد، مدفن این بزرگ مرد و یگانه موسیقی ایران در ظهیر الدوله شمیران است .

زندگی نامه استاد ابوالحسن صبا

ابوالحسن صبا، استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی، آهنگ‌ساز و نوازندهٔ سرشناس ایرانی بود. او از برجسته‌ترین چهره‌های موسیقی ایران در هفتاد سال گذشته‌است.

زندگی و تحصیلات

ابوالحسن صبا فرزند دکتر ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند جعفرخان حکيم باشي معروف به صدرالحکماء و از نواده هاي فتحعلي خان صبا ملک الشعراي دربار قاجار بوده است. او در سال 1281 خورشيدي در خانواده اي تولد يافت که اهل هنر و  ادبيات و طبابت بودند. به علت تسلط پدر صبا به ادبيات فارسي و عربي، به او لقب کمال السلطنه داده بودند. پدرش سه‌تار نیز می نواخت و اولین استاد پسر بود.

مادر صبا نقل کرده است که ابوالحسن از بچگي لب ايوان مي نشست و چند تار به انگشت خود مي بست و با دهان صداي سازهاي مختلف را در مي آورد. کمال السلطنه پسر ديگري داشت به نام عبدالحسين و سه دختر داشت که همه هنرمند و دلبسته به موسيقي بودند.

ابوالحسن تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه و سپس در کالج آمريکايي به پايان رسانيد و به زبان و ادبيات فارسي و انگليسي آشنايي يافت.

او نزد میرزا عبدالله فراهانی، درویش خان و علی‌نقی وزیری تار و سه‌تار، نزد حسین هنگ‌آفرین ویولن، نزد حسین اسماعیل‌زاده کمانچه، نزد علی اکبر شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت.

او همچنین در جوانی به مدرسه کمال‌الملک رفت و نقاشی را فرا گرفت. به علاوه در رشته‌هایی مانند سوهان‌کاری، نجاری، ریخته‌گری، معرق‌کاری و خاتم‌کاری مهارت کسب کرد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست. صبا، آثار نیما و هدایت را می‌خواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.

استاد درباره فراگرفتن موسيقي چنين مي گويد: پدرم علاقه مفرطي به موسيقي داشت، يعني خودش هم آشنا به ساز ايراني بود و از کودکي يعني از شش سالگي مرا نزد اساتيد وقت راهنمايي کرده بود. قبل از اين که شروع به مشق ويلن بکنم با سازهاي ايراني از قبيل سه‌تار، تار، سنتور و ضرب آشنا شدم، حتي قدري هم کمانچه زدم. بعداً اطلاعات خودم را به ويولون منتقل کردم و تقريباً يک مکتب خصوصي براي ويولن ايجاد شد و کتابهايي در اين خصوص نوشته و انتشار دادم.

صبا، در سال ۱۳۱۱ با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نام‌های غزاله، ژاله و رکسانا می‌باشد. سبا فرزند رکسانا آخرین و کوچک‌ترین دختر استاد صبا و اسماعیل خویی است که دستی به تار دارد و فعالیت‌های هنری مادربزرگش را در کار تهیه مزون لباس‌های محلی ایرانی ادامه می‌دهد. سبا خویی در حال حاضر مجری اتاق خبر تلویزیون من و تو ۱ و یکی از برنامه‌سازان این شبکه تلویزیونی است. نوه دیگر استاد صبا، ابوالحسن میر ولی، پسر غزاله دختر بزرگ استاد است که مانند پدر بزرگ به آموزش موسیقی مشغول است.

متأسفانه استاد ابوالحسن صبا زود از جهان رفت. او در تاريخ 29 آذر سال 1336 در سن 55 سالگی به علت عارضه قلبی درگذشت و  پیکرش در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

فعالیت های هنری و خدمات ارزنده

ابوالحسن صبا در سال ۱۳۰۲ در مدرسهٔ عالی موسیقی که توسط علی‌نقی وزیری بنیان گذاشته شده بود، مشغول به تحصیل شد. هرچند صبا از کودکي در نواختن انواع سازهاي اصيل ايراني مهارت داشت، اما شگفتي هنر او را بايد از زمان تأسيس این مدرسه عالي دانست. صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تک‌نواز برنامه‌های مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق اساتید و دوستانش قرار گرفت. نخستین اثر ضبط‌شدهٔ صبا قطعهٔ ” زرد ملیجه” با ویولن بود که در میان دو بند سرود “ای وطن” در سال ۱۳۰۶۶ در قالب صفحه، تولید شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.

او در سال ۱۳۰۶ از طرف استاد علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایه‌های شمال رفت و به جمع‌آوری آهنگ‌های محلی پرداخت و ارمغان‌هایی از این سفر به همراه آورد. آهنگ‌های دیلمان، رقص چوبی قاسم‌آبادی،کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.

صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف، چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سه‌تار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و نیز پیانو را در حد استادی می‌نواخت ولی ویولن و سه‌تار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علی‌نقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.

در سال ۱۳۱۸ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقه مندان آموزش می‌داد.

بعد از مرگ و بر طبق وصیت او، خانه‌اش توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا در ۲۹ آبان ۱۳۵۳ به موزه تبدیل شد. این موزه در سال ۱۳۸۳ به کوشش سبا خویی، نوهٔ استاد، مرمت شد و به وضعیت فعلی‌اش رسید که امروز میزبان هنردوستان ایرانی است.

صبا چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریان‌های موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت. در تمام رشته‌های موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت، زبان انگلیسی می‌دانست و دانشنامه‌ای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود.

مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
شاگردان صبا

از میان انبوه شاگردان او می توان به حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، لطف‌الله مفخم پایان، علی تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، رحمت‌الله بدیعی، ساسان سپنتا، ابراهیم قنبری مهر، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح، محمدعلی بهارلو، حبیب‌الله بدیعی، محمد طغانيان دهكردي، سعید قراچورلو، و شهریار و بابک رادمنش اشاره کرد.

آثـار

از معروفترین آثار صبا که تا کنون منتشر شده است می توان به  سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سه‌تار اشاره کرد.
در مجموع،  کارهای به‌جا مانده از استاد ابوالحسن صبا را می‌توان این گونه دسته بندی کرد:

کارهای مستقل
کتاب دوره اول، دوم، سوم ویلون
کتاب دوره اول و دوم، سوم، چهارم سنتور
کتاب دوره اول سه‌تار

کارهای غیرمستقل
سلوی ای وطن کتاب دستور ویلون وزیری
چهار مضراب سه‌گاه، کتاب دستور ویلون وزیری
رنگ بیات ترک، کتاب ۲۳ قطعه ضربی‏
پیش درآمد ترک، ۱۸ قطعه پیش درآمد‏
نوید بهار، کتاب اول ویلون
چهار مضراب ساده در ماهور، کتاب اول ویلون
دستور ضرب
ردیف کامل آوازهای ایرانی
چهر مضراب نوا

کارهای الهام گرفته از موسیقی محلی
دیلمان (دشتی)‏
امیری یا مازندرانی (دشتی)‏
زرد ملیجه (دشتی)‏
به زندان (شوشتری)‏
در قفس (دشتی)‏
رقص چوپی (افشاری)‏
کوهستانی (دشتی)‏
او در 1281 ش ، در تهران متولد شد. پدرش ، ابوالقاسم کمال السلطنه ، فرزند محمد جعفرخان صدرالحکما، فرزند محمودخان صبا، شاعر و نقاش بلند آوازه عهد ناصری ، و از مردان فاضل و هنردوست عصر خویش بود. کمال السلطنه طبیب و ادیب و دوست دار موسیقی بود.

زندگینامه استاد ابوالحسن صبا

سه‌تار را دل نشین می نواخت و اولین استاد پسرش بود. صبا علاوه بر نوازندگی ، گاه آهنگ نیز می ساخت و علاوه بر موسیقی ، ادبیات کلاسیک ایران را به خوبی می شناخت و زبان انگلیسی را می دانست . او به پرورش گل نیز علاقه مند بود. ساز اصلی استاد ویولن بود که آن را نزد حسین خان هنگ آفرین فراگرفت . هم چنین سنتور را نزد علی اکبر شاهی و حبیب سماعی ،  کمانچه را نزد حسین خان اسماعیل زاده ، ضرب را نزد حاجی خان ضربی ، نی را نزد اکبرخان ، تار را نزد استاد علی نقی وزیری و سه‌تار را در مکتب استاد میرزا عبدالله و غلامحسین درویش به کمال رسانید. در جوانی به مدرسه کمال الملک رفت و نقاشی را  فراگرفت .

مهارت های استاد صبا

هم چنین ، مهارت هایی چون سوهان کاری ، نجاری ، ریخته گری ، معرق کاری و خاتم کاری به دست آورد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست .
صبا در شب جمعه 29 آذر ماه 1336 در سن 55 سالگی به علت ناراحتی قلبی چشم از جهان فروبست . بعد از مرگ استاد، بر طبق وصیت ایشان و به خاطر تجلیل و قدردانی از این هنرمند نامی ، خانه ایشان در 29 آبان 1353، به موزه تبدیل گردید و همسر ایشان به کمک فرزندان استاد، اشیا و لوازم متعلق به استاد را جمعآوری و به موزه اهدا کردند.

ابوالحسن صبا، (۱۲۸۱ در تهران – ۱۳۳۶[۳])، استاد موسیقی ایرانی، آهنگ‌ساز و نوازندهٔ سرشناس ایرانی بود.
او از برجسته‌ترین چهره‌های موسیقی ایران در هفتاد سال گذشته‌است. صبا پس از سال‌ها کوشش و پرورش شاگردان فراوان در شب جمعه ۲۹ آذر سال ۱۳۳۶ دیده از جهان فروبست و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

محتویات  [نهفتن]
۱ زندگی
۲ فعالیت هنری
۳ شاگردان صبا
۴ آثار
۴.۱ کارهای مستقل
۴.۲ کارهای غیرمستقل
۴.۳ کارهای الهام گرفته از موسیقی محلی
۵ پانویس
۶ پیوند به بیرون

زندگی[ویرایش]
ابوالحسن صبا، فرزند ابوالقاسم کمال‌السلطنه در سال ۱۲۸۱ خورشیدی در خانواده‌ای آشنا به موسیقی و اهل ادب متولد گردید. پدرش، کمال‌السلطنه، پزشک، ادیب و دوست‌دار موسیقی بود. او سه‌تار می‌نواخت و اولین استاد پسرش بود.[۳]
صبا نخستین پویه‌های موسیقی را از پدرش فرا گرفت. او نزد میرزا عبدالله فراهانی، درویش خان و علی‌نقی وزیری تار و سه‌تار، نزدحسین هنگ‌آفرین ویولن، نزد حسین اسماعیل‌زاده کمانچه، نزد علی اکبر شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت.[۳]
او در جوانی به مدرسه کمال‌الملک رفت و نقاشی را فرا گرفت. هم‌چنین، در رشته‌هایی مانند سوهان‌کاری، نجاری، ریخته‌گری،معرق‌کاری و خاتم‌کاری مهارت کسب کرد که بعداً در ساختن آلات موسیقی به کار بست.[۳] صبا، آثار نیما و هدایت را می‌خواند و با نیما و شهریار روابط نزدیک داشت.[۳]
صبا، در سال ۱۳۱۱ با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نام‌های غزاله، ژاله و رکسانا می‌باشد. ابوالحسن صبا در سال ۱۳۳۶ و به علت ناراحتی قلبی در سن ۵۵ سالگی درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. بعد از مرگ، بر طبق وصیت او، خانه‌اش در ۲۹ آبان۱۳۵۳، توسط دانشکدهٔ هنرهای زیبا به موزه تبدیل شد.[۱] این موزه که در سال ۱۳۸۳ به کوشش نوهٔ استاد سبا خویی، که آنقدر پیگیر ماجرای مرمت خانه و موزه شد تا بالاخره کار نتیجه داد به وضعیت فعلی‌اش رسیده مهمان هنردوستان ایرانی است. سبا فرزند رکسانا آخرین و کوچک‌ترین دختر استاد صبا و اسماعیل خویی ست و دستی به تار دارد و فعالیت‌های هنری مادربزرگش را در کار تهیه مزون لباس‌های محلی ایرانی ادامه می‌دهد. سبا خویی در حال حاضر مجری اتاق خبر تلویزیون من و تو ۱ و یکی از برنامه‌سازان این شبکه تلویزیونی است. نوه  دیگر استاد صبا ابوالحسن میر ولی پسر غزاله دختر بزرگ استاد است که مانند پدر بزرگ به آموزش موسیقی مشغول است.
فعالیت هنری[ویرایش]
ابوالحسن صبا در سال ۱۳۰۲ در مدرسهٔ عالی موسیقی که توسط علی‌نقی وزیری بنیان گذاشته شده بود، مشغول به تحصیل شد. صبا در ۲۲ سالگی دانشجوی ممتاز و تک‌نواز برنامه‌های مدرسهٔ عالی موسیقی شد و مورد احترام و تشویق اساتید و دوستانش قرار گرفت. نخستین اثر ضبط‌شدهٔ صبا قطعهٔ زرد ملیجه با ویولن بود که در میان دو بند سرود ای وطن با صدای روح‌انگیز در سال ۱۳۰۶ در قالب صفحه تولید شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.[۱]
ابوالحسن صبا، در سال ۱۳۰۶ از طرف استاد علینقی وزیری مأمور شد تا در رشت مدرسه‌ای مخصوص موسیقی تأسیس کند. او نزدیک ۲ سال در رشت ماند و در آنجا ضمن آموزش موسیقی، به روستاها و کوهپایه‌های شمال رفت و به جمع‌آوری آهنگ‌های محلی پرداخت و ارمغان‌هایی از این سفر به همراه آورد. آهنگ‌های دیلمان، رقص چوبی قاسم‌آبادی،کوهستانی و امیری مازندرانی یادگار این دوره از زندگی اوست.[۱]
صبا در نواختن همه سازهای موسیقی ردیف چیرگی پیدا کرد و تمام سازهای ایرانی همچون سنتور، تار، سه‌تار، تنبک، نی، کمانچه، ویولن و نیز پیانو را در حد استادی می‌نواخت ولی ویولن و سه‌تار را به عنوان سازهای تخصصی خود برگزید. سپس در مدرسه عالی موسیقی به شاگردی علی‌نقی وزیری درآمد و تکنواز ارکستر او شد.
در سال ۱۳۱۸ که رادیو تهران تأسیس شد، صبا در رادیو به کار نوازندگی پرداخت ولی همچنان در هنرستان موسیقی مشغول آموزش و پژوهش در زمینهٔ موسیقی بود و در اواخر عمر نیز در منزلش کلاس موسیقی دایر کرده بود و به علاقه‌مندان آموزش می‌داد.[۳]
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟
شهریار در سوگ مرگ ابوالحسن صبا.
«»

ابوالحسن صبا، چهل سال تمام ساز نواخت، تعلیم داد، در ارکسترها شرکت کرد، کتاب نوشت و درتمام جریان‌های موسیقی ایران تأثیر مستقیم و مثبت داشت.[۳] وی در تمام رشته‌های موسیقی ایران و حتی سایر هنرها همچون ساختن ساز و نقاشی و ادبیات مهارت داشت، زبان انگلیسی می‌دانست و دانشنامهای جامع از علم و عمل موسیقی ایرانی بود.
مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید وشاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند.
شاگردان صبا[ویرایش]

فرامرز پایور، ابوالحسن صبا، منوچهر صادقی
حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، منوچهر صادقی، غلامحسین بنان، لطف‌الله مفخم پایان، علی تجویدی، جهانگیر کامیان، همایون خرم، اسدالله ملک، رحمت‌الله بدیعی، ساسان سپنتا، ابراهیم قنبری مهر، اسماعیل چشم آذر، مهدی خالدی، عباس شاهپوری، مهدی مفتاح، محمدعلی بهارلو، حبیب‌الله بدیعی، محمد طغانیان دهکردی، سعید قراچورلو، شهریار، بابک رادمنش، حسین خواجه امیری (ایرج)، ایرج کیایی ،پرویز یاحقی و فرهاد فخرالدینی از شاگردان صبا بودند.
آثار[ویرایش]
از صبا صفحات بسیاری حاوی تکنوازی‌ها و همنوازیهای او منتشر شده‌است که مهارت فوق‌العاده او را در نواختن ویولن نشان می‌دهد. همچینین نوارهای خصوصی بسیاری پر کرده که مرجع هنرجویان و گویای تسلط فوق‌العاده او در نواختن سه‌تار است.
از استاد صبا، سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سه‌تار منتشرشده و باقی آثار او هنوز منتشر نشده‌اند.
شعر، سرود با آهنگ‌سازی حسین ملک است نیز از اوست. صبا نخستین موسیقی‌دان ایرانی است که موزهای ویژه از او (منزل شخصی صبا) تأسیس شده و به نام خود او در خیابان ظهیرالسلام تهران واقع است.
روی هم رفته کارهای به‌جا مانده از استاد ابوالحسن صبا را می‌توان این گونه دسته‌بندی کرد:
کارهای مستقل[ویرایش]
کتاب دوره اول، دوم، سوم ویلون[۱]
کتاب دوره اول و دوم، سوم، چهارم سنتور[۱]
کتاب دوره اول سه‌تار[۱]
کارهای غیرمستقل[ویرایش]
سلوی ای وطن کتاب دستور ویلون وزیری
چهار مضراب سه‌گاه، کتاب دستور ویلون وزیری
رنگ بیات ترک، کتاب ۲۳ قطعه ضربی
پیش درآمد ترک، ۱۸ قطعه پیش درآمد
نوید بهار، کتاب اول ویلون
چهار مضراب ساده در ماهور، کتاب اول ویلون
دستور ضرب
ردیف کامل آوازهای ایرانی
چهر مضراب نوا
کارهای الهام گرفته از موسیقی محلی[ویرایش]
دیلمان (دشتی)
امیری یا مازندرانی (دشتی)
زرد ملیجه (دشتی)
به زندان (شوشتری)
در قفس (دشتی)
رقص چوپی (افشاری)
کوهستانی (دشتی)
پانویس[ویرایش]
↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ «ابوالحسن صبا». ماهنامهٔ ادبی – اجتماعی – فرهنگی دانشجویان دانشگاه واترلو. بازبینی‌شده در مرداد ۱۳۹۰.
پرش به بالا↑ «ابوالحسن صبا». وب‌گاه آفتاب. بازبینی‌شده در مرداد ۱۳۹۰.
↑ پرش به بالا به:۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ «زندگینامه: ابوالحسن صبا (۱۲۸۱–۱۳۳۶)». همشهری آنلاین. بازبینی‌شده در مرداد ۱۳۹۰.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔابوالحسن صبا موجود است.
ترانه‌شناسی ابوالحسن صبا
رده‌ها:
آهنگسازان سده ۲۰ (میلادی)آهنگ‌سازان اهل ایراناهالی بهارستاناهالی تهراندرگذشتگان ۱۳۳۶درگذشتگان ۱۹۵۷ (میلادی)زادگان ۱۲۸۱زادگان ۱۹۰۲ (میلادی)مدفونان در گورستان ظهیرالدولهموسیقی‌دانان اهل ایراننوازندگان تار اهل ایراننوازندگان سنتور اهل ایراننوازندگان سه‌تار اهل ایراننوازندگان کمانچه اهل ایراننوازندگان نی اهل ایراننوازندگان ویولن اهل ایران

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

بهنام پورشهاب آموزش گیتار

بهنام پورشهاب آموزش گیتار

بهنام پورشهاب . رومبا در سبک فلامینکو، از خوان مارتین، گرید 3، تنالیته سل ماژور

بهنام پورشهاب . رومبا در سبک فلامینکو، از خوان مارتین، گرید 3، تنالیته سل ماژور.mp4

قطعه بلاریاس Buleras گرید 5 خوان مارتین در متر 3:4 بهنام پورشهاب مدرس گیتار آمو

قطعه بلاریاس Buleras گرید 5 خوان مارتین در متر 3:4 بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی

قطعه باران در فضای پاپ بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی.mp4

قطعه باران در فضای پاپ بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی.mp4

قطعه آب و آتش . پاپ فلامنکو بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی

قطعه آب و آتش . پاپ فلامنکو بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی

قطعه رومبا Rumba گرید 4 خوان مارتین 4:4 تنالیته C ماژور بهنام پورشهاب مدرس گیت

قطعه رومبا Rumba گرید 4 خوان مارتین 4:4 تنالیته C ماژور بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی

قطعه گرانایٔینا گرید 3 تنالیته G ماژور بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدون

قطعه گرانایینا گرید 3 تنالیته G ماژور بهنام پورشهاب مدرس گیتار آموزشگاه فریدونی.mp4

مدرس گیتار فلامنکو و پاپ، تئوری موسیقی، هارمونی (متد: والتر پیستون)، نرم افزارهای موسیقی (finale 2012, guitar pro)، آهنگساز و ترانه سرا بیوگرافی بهنام پورشهاب متولد ۲۸ دی ۱۳۶۱ از تهران می باشد. آموزش گیتار به سبک فلامنکو را از سال ۱۳۸۳ در محضر استاد شهرام چاپاریان (مدرس سبک فلامنکو) آغاز کرد. پس از ۴ سال آموزش مستمر در سبک فلامنکو، به مدت ۲ سال نزد استاد مهرتاش با فضای پاپ و آهنگسازی آشنا شد. پس از این زمان به تشکیل، سرپرستی و اجرای بندهای موسیقی (پاپ- فلامنکو و سنتی) برای رسانه پرداخت که از آن جمله می توان همکاری با سیمای کرج و موسسه چرخ نیلوفری با مدیریت آقای بابک رحیمی را نام برد.
از آنجائیکه یکی از علاقه مندی های اصلی وی همواره تدریس موسیقی بوده است، بنابراین طی سال های اخیر تدریس بخش عمده ای از فعالیت های اجتماعی و کاری او را تشکیل داده است و در این راستا هنرجویان فراوانی را هم در کلاس های خصوصی و هم در آموزشگاه های موسیقی پرورش داده است. از دیگر فعالیت های او می توان به ضبط های استودیو و سولیست در کنسرت های خوانندگان مطرح همانند پیام حصیری اشاره نمود.
علاوه بر تحصیلات آموزشگاهی، به منظور کسب دانش و توانمندی بیشتر، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته نوازندگی از سال ۱۳۹۳ در دانشگاه فرهنگ و هنر البرز آغاز کرده و با نوازندگی سنتور وارد فضای موسیقی سنتی ایرانی شد.
لازم به ذکر است که ترانه سرایی همواره در کنار فعالیت های موسیقی وی وجود داشته است.روش تدریس:آموزش نوازندگی گیتار (سبک فلامنکو) از مقدماتی تا پیشرفته
درس های درنظرگرفته شده برای آموزش شیوه نواختن صحیح دستگاه های فلامنکو بر پایه کمپاس و اصول نوازندگی گیتار فلامنکو در دستگاه های:سولئا (solea)
تانگو (tango)
رومبا (rumba)
سگریاس (segerias)
آلگریاس (alegrias)
گواخیرا (guajiras)
بولریاس (bulerias)شرح آموزش:بسته به اکول هر هنرجو و میزان آشنایی وی با ساز گیتار و تکنیک های مربوط به آن در هر سبک مورد علاقه، روش تدریس، آموزش تکنیکال و مدت زمان آموزش از ۲۰ جلسه تا ۴۰ جلسه متغیر خواهد بود. برای این منظور گرفتن آزمون تعیین سطح از هر هنرجو قبل از شروع آموزش توسط استاد مربوطه انجام می شود.منابع و مراجع مورد استفاده کتابهایی که برای شروع تدریس بکار برده می شوند عبارتند از:آموزش گیتار خوان مارتین۴۲ قطعه خوان مارتین کتاب های مربوط به اجرای تکنیک های فلامنکو و کتاب های مربوط به تربیت و آماده سازی دست چپ و راست برای اجرای صحیح


نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

درباره گروه موسیقی هوربانگ نوشته نیما فریدونی

درباره گروه موسیقی هوربانگ نوشته نیما فریدونی

درباره‌ی هوربانگ

نوشتاری از نیما فریدونی

یادم هست . دیروز بود انگار، وقتی صبح روز سه شنبه ، مثل همیشه صبح زود برای بازکردن اتاق مرکز موسیقی تجربی گروه[1] موسیقی دانشگاه تهران ، با شتاب وارد کریدور دفتر گروه موسیقی شدم که اشکان[2] مرا صدا کرد … .
آنوقتها من مدیر مرکز بودم و شب و روز وقتم را گذاشته بودم برای آنجا .گروه موسیقی کوچک و بی امکانات بود .
بعد از جریانهای انقلاب فرهنگی هم اصلا جو گروه خراب بود. مدیران گروه ( پانویس به تعریف مدیر گروه ) نیز هرچند از استادان برجسته بودند ولی در زمینه مدیریت عملکرد بسیار ضعیفی داشتند.
ما که آمدیم ، اصغر وفایی مدیر مرکز بود : مردی وزین و دانشجویی دلسوز ؛ او و آرش عباسی و علی رادمان ، روزبه باطبی و علیرضا فرهنگ مرکز را اداره می کردند . تا زمان ورود ما به دانشگاه آنها خیلی کارها کرده بودند. وفایی پر از فکرهای موثر بود. من در جریانشان وارد شدم . دانشکده جانی داشت . هنرهای زیبا در آن دوره ( 81-77 ) تاثیر گذار بود و کنسرت ها ، نمایشگاهها ، همایش ها و انجمن های دانشجویی به راه .
وفایی هم در گروه موسیقی بچه ها را بیدار کرده بود . او می دانست که کارها خوب پیش نمی رود . استادان خسته شده اند . مسوولین دانشکده هم نگاهشان به موسیقی و موسیقیدان از جنس همان نگاهی است که سیمای دیروز و امروز به ساز داشت و دارد.
آنها فکر می کردند ما مطربیم . اصلا موسیقی علمی نمی دانستند چیست . مگر موسیقی هم علم دارد ؟
در دیدارم با رییس وقت دانشکده برای بیان مشکلات دانشجویان موسیقی متوجه شم که او ، هنر موسیقی و نمایش را هنر به حساب نمی آورد . او برای تماس با ما احتیاط می کرد.
من که آمدم پر بودم از حرف و انرژی . وفایی من را نشان کرد . در اولین انتخابات رای آوردم . شدم معاون مرکز . او هنوز مدیر بود. اعضای قبلی با مدیر گروه کنار نیامده بودند . اصلاحاتشان ، بسیار ریشه ای و به زعم بالایی ها تند بود . از جمعشان وفایی مانده بود تا ادامه دهد .
صبح ها شش صبح قبل از اینکه انتظامات دانشکده درها را باز کرده باشد مرکز موسیقی تجربی باز بود تا شب که جزو آخرین نفرها بودم که از دانشگاه بیرون می رفتند .
بعد هم که در انتخابات دوره پنجم مدیر شدم ، طرحهای بسیاری را آغاز نمودم ،  در کنار یارانی که در شورای مرکز حضور داشتند : برپایی کنسرت ها ، کارگاههای اجرایی و پژوهشی موسیقی و سخنرانی ها و ….
جو پویای دانشجویی به استادان هم سرایت کرد و تا حد زیادی کیفیت بالا رفت . تقاضای امکانات کردیم و در جلسه ای با معاون دانشکده  یک میلیون تومانی بودجه گرفتم برای ساز . ( البته قرار شد ما تاسقف این مبلغ ساز بخریم و هزینه را از دانشکده بگیریم. )  شاید بعد از برومند و نسل اولی های گروه موسیقی من اولین خرید ساز را انجام می دادم . احتمال می دهم تا سالها هم این رکورد تکرار نشود!
همان موقع حرفهای زیادی پشتم گفته شد . می دانستم که طبیعی است پس سرد نمی شدم . گاهی اتهام هم زدند و جای سپاسگزاری روی اعصاب من راه رفتند.
حاصل خرید سازهایی بود که از لحاظ تعداد با آنچه پیشتر بود به 2 برابر نزدیکی می کرد و از لحاظ کیفیت خیلی ها اذعان کردند که به نسبت فوق نزدیکی می کرد.
کا را با بالا گرفتن اتهامات متوقف کردم .
بعد از من تمام کسانی که بر من شوریده بودند حتی یک نی هم برای گروه نتوانستند بخرند.
گاهی عادت کرده ایم از دور قضاوت کنیم : غرض ها تیره دارد دوستی را      غرض ها را بیا از دل برانیم
صفحه های خاک خورده را از کمد های مرکز بیرون کشیدم . خیلی ها دوست داشتند آنها را بشنوند. سلمان سالک که از تار نوازان قلدر عصر ماست پیش قدم شد.
آن روزها با نرم افزارهای رایانه ای آشنا نبودم. او هم آنچنان مطلع نبود . کار را به یکی از آشنایان سپرد. هر چند کار اساسی صورت نگرفت ولی تمام صفحه های خاک خورده زنده شد و روی سی دی ثبت گردید. ( قصد دارم حالا که روی نرم افزارهای صدابرداری مسلط شده ام آن ها را با روش قانونمند و علمی بازیافت کنم و در اختیار علاقمندان قرار دهم .)
کار بر روی ریلها را هم شروع کردیم که من بیرون زدم. می دانم که هنوز هم به جایی نرسیده است. اصلا تا آنجا که اطلاع دارم مرکز را تعطیل کردند.
این مرکز همگام با مرکز تیاتر تجربی توسط پیروز ارجمند که هم اکنون هم از آهنگسازان نسل جوان است تاسیس شد. اساسنامه مخدوشی داشت که ما در همان روزهای اول برای بازبینی و تکمیل آن جلسات مداومی گذاشتیم.
آن شورهای شور انگیز و آن شتاب های دانشجویی بعد از ما فرو نشست . دانشکده سرد و یخی شد. مرکز موسیقی تجربی تعطیل گردید و از حرکت دانشجویی تنها خاطره ای ماند . هر چند امید وارم که دوباره دانشکده پویایی گذشته خود را باز یابد. چون تاثیر گذار ترین منطقه ایران برای فعالیت های جدی هنری بوده و خواهد بود.
***
کجا بودیم ….؟!
در کریدور گروه موسیقی ، روز سه شنبه از اردیبهش ماه 1380 که اشکان مرا صدا زد ….
پیشتر کوتاه ، چند بار ، اختلاط کرده بودیم .یکسال بعد از ما به دانشگاه آمده بود و ارتباط ما آنقدر ها جدی نشده بود. او هم پر بود از انرژی های نهفته ( همیشگی بادش ) . در گفتگوهای کوتاهمان از فعالیت های من تقدیر می کرد و ایده های جدید می داد و روحیه کاری داشت و می خواست کارهای مثبتی انجام دهد.
آن روز فکر جالبی داشت . تشکیل یک گروه موسیقی ایرانی برای اجرای قطعاتی در دستگاه چهار‌گاه و اجرای برنامه در کنسرت تجربی دانشجویان دانشگاه تهران . کانون موسیقی تازه تشکل یافته بود. اصغر وفایی بعد از تصویب طرح تشکیل کانونهای چند گانه در سطح وزارت آموزش عالی ( وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری ) و ابلغ آن به  دانشگاه تهران بود.
این کانون فعالیت های خوبی را آغاز کرد و بعدها در دوره تصدی گری مهدی تجلی و علی بهرامی نیز به برنامه های موثر  خود ادامه داد. انتشار اولین مجموعه صوتی دانشجویان دانشگاه تهران به نام گشایش ( در دو سی دی ) ، ساخت آهنگ دانشگاه تهران ، برگزاری کنسرت های متعدد ، کنسرت های تجربی و … از جمله فعالیت های این کانون بوده است.
***
فکر اشکان جالب بود . گفتم : چه می زنیم ؟ گفت : فعلا چکاد مشکاتیان . فهمیدم که جای نگاهش بالاست. اما من آن روزها در فکرهای دیگری بودم . وقت سر خاراندن نداشتم چه برسد تمرین گروهی .
مرکز موسیقی تجربی و سرو سامان دادن به آن و دنبال کردن هدفهایی که برنامه ریزی کرده بودم ، کار روی سازم و…. آن روزها در محضر استادم حسین علیزاده درس می گرفتم و هر جلسه دنیایی از مطلب داشتم برای کار کردن.
تا آن زمان البته با چند گروه فعالیت کرده بودم. روحیه آزاد و در عین حال قانونمند من در چارچوب شکسته بسته آن گروهها نمی نشست. یا سرپرست سالاری بود یا بی هدف . فعالیتهایی که انرژی زیادی از بچه ها می برد ، و به اندازه کار آنها ثمر نمی داد ، بعد هم ول می شد. دوباره روز از نو روزی از نو .
من با تجربه های قبلی در این فکر بودم که چگونه می شود گروهی آفرید هدفمند و دنباله دار . دنباله داری تا دور دستها . من به یک جریان می اندیشیدم. دوست داشتم خانه ای محکم بسازم که در برابر زلزله ها نلرزد و ایمن باشد .
کارهای گروهی در ایران مثل چادرهایی بود( و هست ) که برای زمانی اندک پهن می شد و تمام . اگر یک باران هم می زد فرو می ریخت. گاهی خانه هایی ساخته شدند مثل گروه پایور ، شیدا و عارف که یا بی سکنه اند یا اجاره داده شده اند . ولی باید اعتراف کرد از آنها خاطره های خوبی در ذهن ماست.
من به یک خانه بلکه به یک شهر می اندیشیدم. به شهری یا شهرکی که درآن کار اساسی بشود. کار ریشه دار . هرچیزی جای خودش باشد ، هرکسی به اندازه تلاشی که می کند مزد بگیرد و هر کسی تا هر قدر که می خواهد بی هیچ مخالفتی خود را بالا بکشد. شهری هنری با تمام زوایا و چشم اندازهای زیبا. شهری انگیزه مند برای کار حول محور موسیقی ایرانی .
من فقط می دانستم باید کار شود و ریشه ای کار شود.
***
پیشنهاد اشکان را تا حدی پذیرفتم . گفتم : فکر می کنم. گفت : ما یکی دو جلسه تمرین کرده ایم ، بیا ببین. بازدیدم از تمرین بچه ها که همه دانش جوی موسیقی و از سال پایینی های ما بودند حس خوبی در من برانگیخت. نت ها را گرفتم . تمرین ها را شروع کردم . سرور حسین علیزاده را برای گروه تنظیم کردم و خودم یک قطعه نوشتم به نام که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها  ” با ایجاد یک فضای تازه . چند نفر دیگر را هم به گروه دعوت کردیم . و گروه شکل گرفت. چون همه دانشجوی موسیقی بودیم اسم گروه را گذاشتیم گروه دانشجویان موسیقی دانشکده هنر های زیبا . هر چند یک دوره بسیار کوتاه با نام ” دلشدگان ” فعالیت کردیم و وقتی روشن شد که این نام مربوط به گروه دیگری است آن را عوض کردیم. با جدی شدن فعالیت گروه و سازماندهی آن دو ماهی به اعضا فرصت داده شد تا در جلسه ای که به منظور انتخاب نام گروه تشکیل می گردید نام های پیشنهادی خود را مطرح نمایند. درآن جلسه هر چند نام های زیادی مطرح شد اما اتفاق آرا بر  نام “هوربانگ ” ( نام پیشنهادی محمد باقر زینالی ) قرار گرفت. وجود بخش معرفی کننده سیستم و نوع تشکیل گروه و رابطه آن با موسیقی ( بانگ ) ، پارسی بودن دو بخش این نام ( هور : خورشید ، آفتاب – بانگ : آواز ، ندا ، صدا ) تجریدی و غیر عینی بودن آن که هم نوع نگاه جدی ، در هوربانگ است ( برعکس نام های پیش نهادی دیگر که مثلا اسم یک خواننده ، موسیقی دان یا نوازنده قدیمی بود . ) ، متفاوت بودن آن  با اسامی گروههایی که در ایران تشکل یافته اند ، سادگی تلفظ و سهولت ماندگاری در ذهن و سنگینی ظاهری این نام از دلایل انتخاب نام فوق بود . اولین کنسرت گروه در کلاس دکتر شاهین فرهت ارایه شد :  ” قطعه که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها ” . استقبال و تمجید دانشجویان موسیقی از کار فوق ما را برای ادامه راه بسیار تشویق کرد . به زعم عده ای کار گروه کاری نوع بود . ما قدم اول را خوب برداشته بودیم . با نزدیکتر شدن به کنسرت موسیقی تجربی که در روزهای آخر خرداد 1380 برگزار می شد تمرین ها جدی تر شد . گرمای بسیار زیادی در میان بچه ها بود . محل تمرین ها دانشگاه بود اما بعضی از تمرین ها را به محلی که من آماده کرده بودم انتقال دادیم .! اغلب بچه ها از تجربه کافی برخوردار نبودند اما آنقدر کار می کردند که کم تجربگیشان پنهان می شد . همان روزها محمد تقی حسینی که خدمات زیادی را برای گروه به انجام رسانیده است و پیشتر ها از من برای اجرای دونوازی های پربار دعوت به عمل آورده بود ، در گفتگوی کوتاهی به من گفت : چرا گروهی تشکیل نمی دهی ؟ خیلی کارها می شود کرد …
در پاسخش گفتم : همین گروه را می سازیم.
حرفهای او هرچند در لفافه بیان می شد ، اما من منظور اورا در یافتم . او نیز در جستجوی یک تشکل قانونمند بود.
***
 از همان روز کار برای من از حد محدوده زمانی تمرین تا کنسرت تجربی گذشت . نگاهم رفت تا قرنهخای آینده .
به دعوت اشکان سیگارچی و به اصرارمحمد تقی حسینی ، هوربانگ را برای نسل های آینده تشکیل دادیم . به هدف کاری کارستان کردن . از جمله کارهایی که آن ور آبی ها از رنسانس کلیدش را زدند. و نسل های امروزشان بر پله های محکمی برای اخلافشان تدارک می بینند.
ما در این جایی که هستیم بر دوش گذشتگانمان سوار شدن را از دست داده ایم . پیران ما ، یا ما را بر پشتشان نمی نشانند یا ما آنقدر قدر دانشان نبوده ایم که بتوانیم از کول آنها بالاتر را ببینیم.
هوربانگ را تشکیل دادیم تا یک جریان ماندگاربه یادگار بگذاریم. معتقد شدیم اگر کاری می کنیم آنقدر قوی باشد که قرن ها تاثیر خود را حفظ کند.
با تذکر محمد تقی ، آیین نامه ای را برای گروه تهیه کردم. در نگارش آن اصول زیادی مد نظرم بود :
1-       تعریف هدف و آرمان
2-       دموکراسی و عدالت در تمام ابعاد
3-       توان پیشرفت هر عضو تا بالاترین مدارجی که در گروه قابل تصور است.
4-       آزادی اندیشه و عدم اعمال نظرات فردی .
5-       مشارکت و نظر سنجی همه اعضاء در تک تک کارهای گروه.
6-       راهکارهای موثر در ادامه حیات دادن گروه.
7-       تعیین حقوق معنوی و مادی اعضاء و همکاران.
8-       محور قرار دادن مقدار انرژی و کار صرف شده به عنوان فراسنجی برای تعیین حقوق.
***
با بررسی گذرای تاریخچه گروههای موسیقی آزاد در ایران به نتایج مختلفی رسیدم. اشکالاتی در تمام آنها وجود داشت که البته بسیاری از آنها مشترک بود. این اشکالات موجبات از هم پاشیدگی و عدم ادامه حیات را برای آنها فراهم می آورد. در زیر به چند مورد از آنها اشاره می کنم :
1-       محوریت یک نفر که به عنوان سرپرست یا آهنگساز یا خواننده گروه است به عنوان مدیر یا ریس : اوست که تصمیم می گیرد چه بشود ، چه نشود، و … . در گروه او شاخص می شود . دیگران توان رسیدن به موقعیت او را ندارند. دیگران جز در حکم نوازنده یا هر عنوانی که در سیستم گروه به آنها سپرده شده است نمی توانند دخالتی بکنند. به طور کلی تجربه های بشری نشان داده همیشه تک روی شکست خواهد خورد . لزوم مدیر و حرکت او در مسیر شورا و زیر نظر شورا موثر ترین روش برای اداره تشکل هاست . که البته در گروههای ایرانی دیده نمی شد.
2-       عدم وجود قوانین یا آیین نامه مشخص ، و عدم وجود آرمان و هدف غای برای حرکت در مسیر آن: گروههای ایرانی به صورت مقطعی هدفمند شده اند . یا مساله ای سیاسی و اجتماعی آنها را ایجاد می کند یا هدفی مالی در تشکل آنها مطرح ات یا نوعی احساس نیاز بزای دور هم بودن و یا خود نمایی . کمتر گروههایی در عرصه فرهنگ ما پا به عرصه ظهور گذاشته اند که هدف فرهنگی و میل به فرهنگ سازی آرمان اصلیشان بوده باشد . آنهایی هم که همچنین هدفی داشته اند از سازماندهی خوبی برخوردار نبوده اند . تا آنجا که می دانم فقط گروه شیدا ست که آیین نامه ای مکتوب دارد و اعضا به آن عمل می کنند. شاید از عوامل بقای آن بعد از بیست واندی سال همین قانونمندی باشد.
3-       عدم پیش بینی جانشین و عدم پیش بینی انتقال پذیری حرکت گروهی به نسل ها ی بعد. : سازمانی می تواند در طول نسل ها عمل کند که برای بازسازی عوامل خود برنامه ای را پیش بینی کرده باشد. اگر نیروها کارآمدی خود را از دست دادند ادامه حیات تضمینی داشته باشد. و آن جایگزینی عوامل جوان به جای عوامل از کار افتاده باشند. به طور خلاصه گروههای موسیقی ما بر محور اعضا ست تا بر محور موسیقی. گروه به اعضا بسیار وابسته است. بروز اختلاف میان اعضا و جدایی یک فر یا بیشتر از گروه موجب از هم پاشیدگی گروه می گردد. ما در ایران باید اعتراف کنیم که فرهنگ گروهی کار کردن را پیدا نکرده ایم. بسیاری از کارها به صورت انفرادی پیش نرفته است . فعالیت های گروهی به جای اینکه انرژی های فردی را در یک راستا جمع کند ، در بسیاری از اوقات انرژی های فردی را در مقابل با یکدیگر می شوراند و نابود می کند.
4-       عدالت : از یک اندیشمند نقل کرده بودند حکومتها به ظلم می مانند اما به ناعدالتی نمی مانند. گاهی به همه فشاری می آید . چون مساوی است کسی اعتراض نمی کند . اما اتفاق می افتد که انسانها در رفاهند و ناعداتی آنها را معترض می کند . در گروههای ایرانی میان نوازندگان و اعضات گاهی نا عدالتی است . حقوق بدون رعایت فراسنج های کافی و بدون وجود توجیه منطقی با نا عدالتی تقسیم می گرد.
5-       عدم سازمانمندی اقتصادی گروه ها : گروهها درآمدهای خود را میان اعضا تقسیم می کنند و برای گروه و پیش برد کارهای غیر شخصی برنامه ای ندارد. هر چند که وجود صندوق مالی امری اجتناب ناپذیر و متضمن حات گروه می باشد.
***
مواردی از این دست در نگاه من تاثیر گذار بود. تا امروز من بارها موارد مذکور را در فعالیتهای گروه هوربانگ لمس کرده ام ولی پیش بینی های انجام شده ما در مورد آنها بزذگترین مشکلات را هم  تا کنون  از میان برده است. البته می دانم که مشکلات بسیاری در پیش رو ست. اعضایی از میان ما رفتند و اعضای جدید جایشان را گرفتند، گروه ادامه داد.
درآمد های ما اندک بود ، اما همه با همان روحیه آغازین ادامه دادند ، چون می دانستند که اگر کم است برای یکا یک هوربانگیان کم است و حقی به قدر سوزنی پایمال نخواهد گشت. و ….
***
پیش نویس آیین نامه تهیه شد . قبل از کنسرت تجربی آن را با حضور همه اعضا تصویب کردیم . مواردی را اضافه کردیم و چیزهایی را خط زدیم . بر طبق  آن  تقسیم وظایف صورت گرفت و نقش هر کس مشخص شد : مدیر گروه ، سرپرست گروه ، منشی ، مسوول آرشیو ، مسوول مالی ، هیات امنا و …
ما می دانستیم که هر چیزی را کجا قرار دهیم و از هر کس چه بخواهیم. کنسرت تجربی سر رسید و گروه 11 نفره ما روی صحنه رفت . یکهو در دانشکده کار ما صدا کرد. شاید مشکلات اجرایی کم نبود اما خودمان را باور کردیم . دانستیم که یک چیزی را مثل راه یا مثل نهضت یا مبارزه آغاز کرده ایم. می دانستیم که آغاز تنها 1 درصد از کل کار است. و به بزرگی نسبت تداوم و پشتکار در معادله فوق می اندیشیدیم. ما آمده بودیم که ادامه بدهیم. ادامه بدهیم برای موسیقی ، برای موسیقی ناب . تا برای آن زندگی کنیم و زیبایی را در یابیم . و زیبایی را به دیگران بشناسانیم. تا آنها به گونه بهتری زندگی کنند. می دانستیم که هدف زیبایی است.
کنسرت خاطره انگیز دیگری را در همان روزها برگزار کردیم : کنسرت آزاد در حیات دانشکده هنرهای زیبا در فضای باز. این نخستین بار بود که همچنین کاری صورت می گرفت. یادم هست رییس دانشکده و معاونین کاملا مخالف بودند. روز انجام برنامه که خبر به مدیر گروه موسیقی و معاونش رسید آنها من را خواستند و خواهش کردند که برنامه انجام نشود. اما ما سازهایمان را برداشتیم و یک کنسرت خوب اجرا کردیم. در میان برنامه که با استقبال بسیار بالایی روبرو شده بود عوامل زیادی تصمیم گرفتند کنسرت را به هم بزنند که دانشجویان به صورت خود جوش جلوی آنها را گرفتند. با این کار ما نشان داده بودیم که موسیقی اصلا چیز خطرناکی نیست!!!!
***
تشویق من به عنوان سرپرست گروه برای شروع آهنگسازی ، پژوهش ها و … تا کنون محصولات خوبی به دست داده است. وجود صندوق مالی گروه ، پشتیبانی محکم برای اعضا و اهداف گروه است. و خلاصه ما تبدیل به یک سازمان شدیم.
محمد باقر زینالی که در ابتدا با ما نبود امروز بسیاری از کارهای گروه را برنامه ریزی می کند و بار عظیمی از فعالیت ها را به دوش می کشد . او با شنیدن ” که عشق آسان …. ” راه گروه را شناخت. فهمید ما پی چه چیزی می گردیم . وقتی تمایلش را به همکاری احساس کردم و فهمیدم سخت کوش و کاری است و اهل عشق ، طرح عضویتش را میان اعضاء مطرح کردم . چند تمرین با ما بود . بچه ها با من هم عقیده بودند : آمد و یک یار خوب به ما اضافه شد. او بی شک از تاثیر گذاران مهم گروه  بوده و می دانم که تاثیراتش بیشتر خواهد شد.
گاهی دو شبانه روز بدون خواب و غذا کار می کند و خم به ابرو نمی آورد. تا کار تمام نشود و خوب تمام نشود دست بر نمی دارد. مرد است و قوی است . خیلی چیزها از مشکلات زندگیش ، کارهاش و تلاشهاش در ذهن مانده . شاید یک روزی آنها را به نگارش در بیاورم : خود قصه ای است مفصل و درس آموز . مثل وزیری بزرگ که سخت کار می کرد و به کار معتقد بود و می توان گفت : نگاه درست و علمی در موسیقی ایرانی را پایه گذاری کرد. همیشه برای موسیقی ایرانی ، ِک دعا کرده ام : در هر نسل ده نفر با تلاش و جدیت و جسارت و نگاه قانونمند و علمی و نظام یافته علینقی وزیری و با روحیه خلاق و هویتمند حسین علیزاده ، موجود باشد. ( اینکه چرا این دو نفر ؟ ) باید پذیرفت که از برگهای تاریخ معاصر موسیقی کشور صفحات پر بار و زیادی توسط این دو موسیقیدان پر شده است. و چیزی است غیر قابل انکار )
موضوع دیگری که برای موسیقی ایرانی باید انتظارش را کشید ، چیزی است نظیر همان مساله گفتگوی تمدن های مطروحه توسط محمد خاتمی . موسیقیدانان ایرانی با هم دوست نیستند . همدیگر را نفی می کنند . سر یک میز نمی نشینند . پشت هم نیستند. در کلاس های درسشان ، پشت موسیقیدانان دیگر سخن می گویند. این به این دلیل است که آموزش ما درست نبوده.  غرور زیادی داشته ایم . اصلا در فرهنگمان نفی بیش از ثبات جا افتاده. دوست داریم آنچه دیگران دارند و ما از آن بی بهره ایم با یک جمله نفی کنیم. نفی هنر نیست . بیایید همدیگر را اثبات کنیم. این چوبی که می خوریم در نهایت منتهی به دستهای خود ماست . همین امروز بیاییم از نقد منفی گرایانه و غیر مستدل بکاهیم. مثبت باشیم و مثبت نظر بدهیم. خواهیم دید چه نتیجه مطلوبی در پی خواهد داشت.
***
از باقر می گفتم ….
 خودش را میان ما بالا کشید. من و برخی از دوستان کسوت مدیریت را شایسته او دیدیم . مدیریت او با رای اکثریت تثبیت شد.
آهنگسازی را آغاز کرد . یادم رفت بگیم رشته تحصیلی اش نقاشی بود . قطعاتش را با ظرافت خاصی کنار هم می چید و به هرکدام مدتها می اندیشید. دوست دارم به زودی ضبطشان کنیم.
وقتی کار ضبط ها را در کارگاه موسیقی هوربانگ شروع کردیم او هم دخالت کرد. امروز در ضبط ها ناظری است که نوازندگان را پشت میکروفن به  صلابه می کشد. آنها به سختی از زیر دستان او فرار می کنند . تا آن چیزی نشود که می خواسته ، گاه تا 20 بار تکرار می کند.
به نوازندگی سازهای زیادی احاطه دارد و این امر به ما کمک شایانی رسانده است. یرای او آرزوی استقامت در راه و صبر دارم.
فردیس فیض بخش از همان روزهای اول با ما بود . موسیقی در وجودش است. با سواد است و سخت گیر. کم تر تایید می کند . همیشه وقتی بگوید خوب است ، خیالم راحت می شود. نظراتش برای همه هوربانگی ها مهم است.
ایده های تازه ای دارد . به هدف غایی هنر بسیار می اندیشد. کمتر دیده ام در دستش کتابی نباشد. در مکاشفه است. اگر کم حرف بزند یا دوره ای کم کار باشد می دانم چند وقت بعد شاهد یک خبر خوب از او هستم . او هم مثل باقر با نوازندگی سازهای مختلفی آشناست . برای موسیقی مرزی قائل نیست. نگاهش بسیار عمیق و ژرف است.
علی ساجدی صبا از دیگر دوستان خوب هوربانگی است . او یک همراه واقعی است . با تو صادق است . فوتن و بی ادعاست. با تمام ارزش هایی که در وجودش نهفته است یکبار هم شده غروری در وجودش نیافتم. در کشف و شهودی خاص است. وقتی ساز می زند یک لحظه هم قصدی برای خودنمایی پیدا نمی کند.
محمد تقی حسینی ، جدی است. صبور است. و مثل کوه مقاوم. گاه فکر می کنم او اینجایی نیست. جلوه های مادی این جا برای او مهم نیست. کار می کند ، ساز می زند و می نویسد .
امیر حسین رحمتی آوازی عاشقانه می خواند. محکم و گیرا و جدی . همراه است با همه و جدا نیست. با آن که رشته تحصیلی اش دکترای دندانپزشکی است اما تحصیلاتش را در باب آواز ادامه می دهد. آرزو می کنم همواره آوازش ، مثل امروز بی ریا و ساده بماند.
اشکان سیگارچی روی شیوه های مختلف سنتور نوازی کار کرده است. او تحقیقاتش را در این زمینه ادامه می دهد. او گرم و پویا ادامه راه را به هوربانگیان نوید می دهد.
سعید اشتوی ، در دنیای صدای کوبه ای ها میل به بازی دارد. اخلاق نیکو دارد. من از او و بقیه هر روز نکته های اخلاقی می آموزم.
رسول عباسی آرام و بی ادعا. تا با او نباشی به وسعت مردانگیش پی نمی بری. روی سازهای کششی کار می کند. پیشرفت های زیادش موجب خرسندی اعضاست. او با آرامش خود تنش ها و عصبیت ها را تعدیل می کند. مجید رهنما و علی توکلی از ابتدا با ما نبودند. علی وقتی آمد فکرهای تازه ای داشت. تجربه های دیگر گونه اش و ارتباط های خوبش تحول زیادی در گروه به وجود آورد. مجید هم که آمد مشغول تمرین ” مرثیه ” [3] و ” نگار “[4] بودیم.
صدای صاف و زلال و پخته و محکم نی او صدای گروه را متحول کرد. شاید جسارت باشد ولی همواره گفته ام صدای نی او میان هم رده ها و جوانانی که دیده ام یک سر و گردن و بلکه بیشتر خوش صدا تر است. او هنوز کارهای زیادی برای انجام دادنروی سازش دارد ولی می دانم که آینده چشمگیری دارد. به هر حال دوستان یکرنگی در هوربانگ گرد آمده اند. تصور جدایی آنان برایم سخت و مبهم است. اما می دانم شرایط زندگی ، و مسایل مختلف این پیش آمد را پدید خواهد آورد.
هوربانگ بر پایه افراد بنا نمی شود . همانگونه که تا امو ز این چنین بوده است . وقتی موسیقی محور باشد، هر کس که بیاید بار را به دوش می کشد . این نهضتی که آغاز شده با ما تمام نخواهد شد. ما آغاز گر بوده ایم.
خوشبختانه نظم و رعایت آن در هوربانگ در موفقیتمان تاثیر گذار بوده است. مشخصات هر یک از جلسات تمرین ، مشخصات هر جلسه ضبط ، مشخصات هر یک از کنسرت ها ، صورتجلسه گردهمایی های اعضا و … توسط منشی گروه ثبت شده است . ما هر لحظه خود را مطالعه می کنیم . همه سوابق را داریم و این کمک شایانی به ما نموده است.
نخستین کتابچه  هوربانگ شامل آیین نامه ، اهداف ، تاریخچه ، گزارش فعالیت ها و … در سال 1382 در تیراژ بسیار پایینی  به نشر رسید .  هر سال این کتابچه کامل تر شده و در پایان سال به چاپ می رسد.
سفرهای گروهی به پختگی روابط و وحدت ما افزود. من بهترین سفرهایم را با هوربانگی ها کرده ام. کار گاه هوربانگ هم که از سال 1376 تاسیس شده بود از سال 1381 به صورت رسمی به این نام مفتخر گردید. تمرین ها ، ضبط ها ، جلسات و … اعضا در این مکان انجام می شود. فکرهای خوبی برای این کارگاه داریم که با گذشت زمان صورت خواهد گرفت.
وب سایت هوربانگ فکری بود که توسط علی توکلی ارایه شد. با مطالعه دقیق و برگزاری جلسات متعدد این طرح با موافقت همه رای آورد. اعضا تصویب کردند در راستای اهداف گروه سایت بخش کوچکی را به معرفی هوربانگ و فعالیتهایش و بخش اصلی را به مجله هوربانگ که به پیشنهاد محمد باقر زینالی تصویب شد ، اختصاص دهد. ایجاد مکانی مناسب برای ارایه مقالات پژوهشی و علمی ، آموزش رایگان ، خبر و … از اهداف مجله فوق است. بدهی است ادامه حیات سایت هوربانگ وابسته به حمایت کسانی است که تفکرات هوربانگ را می پسندند. از شما برای همکاری دعوت می کنیم.
اینها چیزهایی بود که به ذهنم می رسد . به مرور قصد دارم آنچه در هوربانگ می گذرد را در سلسله مقالاتی ارایه کنم. این از جهتی است تا ارتباطمان با جامعه و کسانی که موسیقی ما را می شنوند بیشتر کنم و با ایده گرفتن از آنها ، از اشکالات کار بکاهیم و محکمتر پیش رویم.
نیما فریدونی
از اعضاء گروه موسیقی هوربانگ  


1   در این مقاله دقت داشته باشیم که یک مدیرمرکز ( مرکز موسیقی تجربی دانشگاه تهران ) یک مدیر گروه ( گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ) وجود دارد . مدیر مرکز از بین دانشجویان انتخاب می شد. مدیر گروه توانایی داشت او را عوض کند یا صلاحیت او را تایید نکند.  اما مدیر گروه از بین استادان انتخاب می شد و اداره مستقیم گروه موسیقی به عهده او بود. ( و هست. )
2  اشکان سیگارچی : نوازنده سنتور – کارشناس موسیقی –  دانش آموخته گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران 
3   عنوان قطعه ای  بلند از نیما فریدونی برای سازهای ملی – این قطعه به عنوان پایان نامه کارشناسی ایشان در گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا ارایه شده است.
4   عنوان قطعه ای از محمد باقر زینالی برای سازهای ملی