فوق لیسانس :تاریخ- گرایش ایران اسلامی از دانشگاه شهید بهشتی (حوزه مورد پژوهش عصر صفویه)
دوره های سلفژ و تئوری موسیقی را نزد علیرضا شفقی نژاد،لوریس هویان،رازمیک اوحانیان و حمید پناهی
دوره های تخصصی صدا سازی و آواز را نزد استاد محمد نوری، حمید پناهی،شهلا میلانی و لوریس هویان گذرانید
دوره فن بیان و مجریگری نزد اساتید حوزه تئاتر و اجرا از جمله نصراله مدقالچی، فریدون محرابیان ،سهیل ساعی…
رهبرو سرپرست گروه کر دانشگاه شهید بهشتی
سولیست و خواننده موسیقی کلاسیک و پاپ
عضو ارکستر سمفونیک صدا و سیما از سال 1390 و همراهی این ارکستر در تمامی اجراها
عضویت درکر ارکستر سمفونیک تهران
عضویت در کر ارکستر ملی
همکاری با ارکستر البرز
سابقه اجرا سولو در گروه های موسیقی بلکانتو،ایستگاه،کر نوری،فیلارمونیک ایران،آواسا
همکاری در ضبط بسیاری از قطعات کر صدا و سیما در استودیو های این سازمان و همچنین ضبط های تصویری
مسئول اجرایی امور همایشها و سمینارهای شرکت فرهنگی و هنری دهلیز هفت هنر
مدرس تئوری موسیقی ، سلفژ- صداسازی وآواز پاپ و کلاسیک و گروه کر با بیش از 10 سال سابقه تدریس
از جمله اجرا ها و کنسرت های ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد““
کنسرت خلیج فارس به رهبری استاد شهداد روحانی در برج میلاد به عنوان خواننده گروه کر
همراهی با ارکستر ایستگاه به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با استاد مجید انتظامی در سمفونی حماسه و حضوراجرا شده در موزه دفاع مقدس
همراهی با گروه کر نوری به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کرفیلارمونیک ایران به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر آواسا به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر بلکانتو به عنوان سولیست و خواننده کر
عضویت در گروه کر ارکستر سمفونیک صدا و سیما از سال 1390
مجریگری در چهارمین جشنواره ملی دریا مسیر پیشرفت
مجریگری در سمینار ملی معماری
مجریگری در چندین گردهمایی ملی وزارت علوم
کنسرت در تالار آوینی دانشگاه تهران
اجرای کنسرت در تالار شهید چمران دانشگاه تهران
اجرای کنسرتهای متعدد در تالار ابوریحان دانشگاه شهید بهشتی
اجرای کنسرت متعدد در تالار مولوی دانشگاه شهید بهشتی
اجرای کنسرت در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
اجرای کنسرت در جشنهای فارغ التحصیلی دانشکده برق دانشگاه تهران،دانشکده ادبیات ، مدیریت ،حقوق ،علوم ، تربیت بدنی و … دانشگاه شهید بهشتی در سالهای متمادی
اجرای زنده در شبکه قم در نوروز 1393
اجرای زنده تلویزیونی در نوروز 1394 شبکه تهران همراه با ارکستر صدا و سیما
ضبط سرود باشگاه ماهان تندیس به آهنگسازی حامد جهانبخش
پخش تلویزیونی کنسرت جشن فارغ التحصیلی دانشگاه شهید بهشتی در سال1391 از شبکه های سراسری
اجرای قطعات کلاسیک در تالار رودکی در جشنواره فجر1391
اجرای کنسرت به همرا ه ارکستر نیروی انتظامی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی تهران
اجرا ی سرود بنیاد ملی نخبگان در تالار وحدت به همرا ه گروه آواسا
کنسرت شب موزیسین های ایرانی – شب هوشنگ کامکار-همراه با ارکستر البرز
همراهی با استاد رازمیک اوحانیان در کنسرت های متعدد
همکاری با رهبران برجسته موسیقی ایران از جمله شهرداد روحانی ، لوریس چکناواریان،سهراب کاشف،فریدون شهبازیان
همکاری با استاد افتخاری در اجراهای ارکستر ملی
اجرای زنده تلویزیونی در برنامه سازهایی که برای وطن کوک شد شبکه 2
و اجرای کنسرت های متمادی در ژانرها و سبکهای مختلف به صورت انفرادی و یا به همراهی گروه های ذکر شده در تالار وحدت ، تالار رودکی،آوینی،برج میلاد ، ارارات و . . .
استاد علی اکبر شهنازی، فرزند “آقا حسینقلی” در سال 1276 در تهران زاده شد و از همان کودکی به شاگردی پدر نشست. پس از مرگ پدر، نزد عموی خود “میرزا عبداالله” فراگیری موسیقی را ادامه داد و پس از مرگ عمو، دیگر به آن درجه از توانایی رسیده بود که بتواند چراغِ خاندان هنر را روشن نگاه دارد. وی از نوازندگانی بود که در تار نوازی ایران، سبک و امضای خاص خود را داشت. در آثارِ به جامانده از وی، قدرت اجرا در تکنیک و سونوریته، در تمام دوران نوازندگی اش، یکسان بوده، هرجا از”استاد شهنازی” سخن به میان آمده، تکنیک های فردی، مانند ریز های طولانی چپ و راست های متوالی و …مشهود است. در ردیف سازی، به ردیف دوره های عالی شهرت داشت، و با ترتیبی خاص، قطعات سازی را می ساخت. استاد “شهنازی” شگرد خاصی در تار نوازی داشت. پرش های پیاپی از پایین دسته به بالای دسته ی تار و خط سیرِ نغمه ها با فاصله های بزرگ، شیوه ی خاص او بود. در ریزه کاری ها و پیچ و خم های تکنیکی، از همه امکانات فنی تار، بهره می برد. تا آنجا که از نخستین زخمه ها، تارِ او قابل تشخیص می شد. شیوه ی تار نوازی “شهنازی” شباهتی کامل، به شیوه ی پدرش داشت و با قدرت و صلابت می نواخت. البته عادت به این صلابت، گاه نواخته های او را از ظرافت خالی می کرد. او برخلاف پسرعموی خود استاد “احمد عبادی”، با نوآوری میانه ی چندانی نداشته و تار را تمام عمر، به سبک و سیاق گذشتگان می نواخت و می آموخت. حال آن که در عالم نظر، بیشتر جانبدارِ تحول بود. به عنوانِ نمونه در گفتگویی اختصاصی با »ماهنامه رودکی« در سال 1352 گفته بود که: »موسیقیِ ما آنقدر وسیع و پرقدرت است که هرکاری با آن می توانید بکنید… این که می گویند این، موسیقی محفلی و خصوصی است و برای اجرا با ارکستر بزرگ مناسب نیست، حرفی است که از خود درآورده اند. برعکس، وسعت موسیقی ایران و ظرفیتش برای اجرا با ارکستر های بزرگ خیلی زیاد است. قدیم خود ما ارکسترهایی داشتیم که خیلی هم موفق بود. “علینقی خان وزیری” و “روح الله خالقی” هردو موسیقی ایرانی را با ارکسترهای بزرگ رهبری کرده اند.«نواخت مضراب های پـرقدرت، پـرکار، شفاف و بلورین و در عـین حال پـیـچـیده در کنارِ حس زیـباشناسی قوی موسیقی دستگاهی ایران، ابداع تکـنیک هایی جدید در تار نوازی مـبتـنی بر اصول صحـیح موسـیـقی ایرانی، استـفاده زیاد از امکانات ساز تار، پرش های ممتـد از بالا دسته ساز به پایـین دسته ساز و برعکس، و ایجاد صداهای متـنوع در ساز از ویژگی های نوازندگی “شهـنازی” به شمار می آید که موجب می شود در سازش، نشاطی عـمیق، حرکت مدام، امید گـسترده و روحیه ی خروش موج بزنـند. هـمه اینها، بی گـمان نشان از مهـارت و تسلط او به دقایق موسیقی ایرانی داشت که مورد استـفاده و تـقـلید بـسیاری از نوازندگـان هـمدوره وی و نیز آینده قرار گرفت. استاد “شهنازی” در چهارده سالگی نوازنده ای چیره دست بوده و از صدای سازِ ایشان، به همراه آواز جناب “دماوندی” در دوره ی اولِ ضبط، صفحاتی موجود است. شاید شیوه ی نوازندگی وی را بتوان به دو دوره تقسیم کرد: در دوره ی اول بیشتر تحت تاثیر فضای سازِ پدر و عمویش بود. از این دوره صفحه ای به نام »با یاد پدر« “میرزا حسینقلی” ) شور( موجود است.در دوره ی دوم در ساز وی، به دلیل تاثیراز محیط اجتماعی، تفکر غالب زمانه و گسترش تجربیات شخصی در تکنوازی، تغییراتی بوجود آمد و باعث پیدایش شیوه ای شخصی، با شکوه و منحصر به فرد شد. مختصات عمده ی ساز وی در دوره ی دوم بدین شرح است: استفاده از مضرابِ بلندتر نسبت به گذشتگان بکار گیری انواع ریز از نظر نرمش، درشتی، شدت، عمق و تعداد در واحدزمان ایجاد نوانس های متنوع با تغییر فشار دست راست روی خرك، استفاده از چپ های مکرر، دامنه ی چرخش و نوانس های متفاوت استفاده از ضربه زدن با چوبه ی کاسه با مضراب در قطعه های ضربی برای دست یابی به رنگ آمیزی جدید، ابتکارِ بدیع در انگشت گذاری ضمن تسلّط و اتکاء به شیوه ی قدما از جمله کندن سیم بــم با شصت. استفاده ی بیشتر از همزمان گرفتن سیم های اول و دوم و سیم بــــــــم، استفاده از نت های هم صدا و هم نام در سیم های مختلف اجرای دوبل نت به کار گیری بیشتر و متنوع تر خفه کردن) گاهی گرفتن یکباره و همزمان همه سیمها(، اجرای دو سیمه اجرای پاساژهای سریع در سکوت های بین جمله ای.
یکی دیگر از وجوه بارز این هنرمند، توجه و صرف سالیانِ طولانی عمر به آموزش و انتقالِ فرهنگ فاخر موسیقی ملی و نوازندگی تار، اجرای ردیف “میرزا حسین قلی” و تدوینِ ردیف عالی تـــار با ضربی های متنوع و گسترش تکنیک های نوازندگی تــــار است. استاد “شهنازی”، بیشتر روی اشعار شعرایی نظیرِ، “ملک الشعرا بهار”، “حسین مسرور”، “وحید دستگردی” و “امیر جاهد”، آهنگ گذاشته و با خوانندگانی نظیرِ،”اقبال السلطان”، “حسینعلی خان نکیسا”، “رضا قلی ظلی”، “طاهر زاده” و “ادیب خوانساری”، همکاری داشته و در اوایل در رادیو با اعضای ارکستری که عبارت بودند از : “ابراهیم منصوری”، “یگانه”، “یوسف زاده”، کار می کرد.
از شاگردانِ وی می توان، به “میرزا حسن خان مشار”، “میرزا عیسی خان حاتم”، “باصرالدوله”، “منتظم الحکما” )دکتر مهدی صلحی(، “حاج آقا محمد ایرانی مجرد”، “جلیل االله صالحی”، “محمدرضا لطفی”، “نصراالله زرین پنجه”، “هوشنگ ظریف”، “فرهنگ شریف”، “ژان دورینگ”، “رضا وهدانی”، “اسداالله حجازی”، “داریوش طلایی”، “حسین علیزاده”، “عطاءاالله جنگوك”، “داریوش پیرنیاکان” نام برد. از تصانیفی که ساخته می توان به تصنیف »ای نوع بشر«، »به اصفهان رو«، »سرود جوانان وطن«، »تصنیف چهارگاه«، اشاره کرد. استاد “شهنازی” یکی از دوستان نزدیک “عارف قزوینی” بود و همراه با صدای او، آهنگهای بسیاری نواخت و درباره او می گفت: »”عارف” دارای دو دانگ صدا بود ولی خیلی با حالت و گرم می خواند به طوری که شنونده را به سوی خود جذب می کرد.« خاطره ای از “استاد شهنازی” با زنده یاد “عارف” مانده، که شنیدنش خالی از لطف نیست. استاد “شهنازی”، باغی در جعفرآباد شمیران تهران داشت که از پدر مرحومش، به وی به ارث رسیده بود. مادرش در تابستانها به آنجا سفر می کرد و استاد نیز آخر هفته ها، پس از یک هفته تلاش و تدریس به شاگردان، عزم به دیدار مادر می کرد. “عارف” و “اسماعیل قهرمانی” از تردد هفتگی “استاد شهنازیآواز بیات اصفهان مایه دو علیاکبر شهنازی تار” در آن مسیر خبر داشتند و در یکی از همان روزها به اتفاق چند دوست دیگر، روبروی سفارت انگلیس، انتظار کشیده تا استاد را می بینند و به اصرار، وی را به منزل برادر دکتر “رضازاده شفق” برده و پس از صرف نهار و کمی استراحت، تاری می آورند و استاد هم می نوازند که عارف با شنیدن نوای دلنشین تار استاد سر کیف آمده و چند بیتی را با استاد “شهنازی”، همراهی می کنند.
استاد “شهنازی” نقل می کنند که: “عارف” هنگام استراحت، شمدی را روی سرش کشید و مشغول به استراحت شد، از آنجایی که هوا گرم بود و ادامه مسیر برای بنده نیز دشوار بود، من هم خوابیدم و تصمیم گرفتم که عصر بروم. یک کسی آن جا بود و مشغول به ساز شدن شد. “عارف” یک مرتبه شمدرا از سرش برداشت وچپچپ به وی نگاه کرد و گفت:لااله الاالله!مجددا دراز کشید و یکبار دیگر نیز این کارتکرارشد که پس بار سوم،عارف بلندش دو ساز را دست او گرفت و گفت: من گوش استماع ندارم. بعد از شنیدن ساز”شهنازی”، من دیگر گوش شنیدن صدای ساز دیگریراندارم.من درحالت وجه به آهنگی که به گوشم نرفته،هستم،وازآن لذتمی برم وتو با این کار، آن آهنگها را از گوشم خارج می کنی. و او را از خانه خارج کرد. سپس من به “عارف” گفتم: عارف جان چرا دماغش را سوزاندی؟ عارف گفت: آخر ایشان می بایست، این قدر فهم داشته باشدکه یکچنین آهنگی راکه ما زدیم وازآن لذت بردیم و هم اکنون نیزدرحال وهوای آن هستیم را از گوشمان خارج می سازد. زنده یاد “علی اکبرخان شهنازی” در سال 1363 در تهران درگذشت.
به راستی اگر موسیقی سنتی سازِ تار را نداشت و آن هم تارِ جلیل شهناز نبود، از آن چه باقی می ماند و چه صفایی داشت؟ تار از زمانِ “محمد فارابی” تا عصرِ حاضر، رساترین ابزارِ بیان موسیقی سنتی ایران بوده است.
گروه نوازندگانی که این سازِ مادر و اصیل، در آن غایب باشد، همیشه احساس لنگی دارد. مانند این است که قلبِ خود را از دست داده باشد. البته مهم تر از آن این است که نوازنده اش چه کسی باشد؟ منظور تاری است که “درویش خان” با آن توانست زن پیانونواز در انگلستان را شگفت زده کرد، “مرتضی خان نی داوود” دانه دانه جوابِ تحریرهای بانو “قمرالملوک وزیری” را می داد، و “جلیل شهناز” زمینه را برای اوج گیری صدای فاخرِ بنان، قوامی و شجریان و… آماده می ساخت.
زنده یاد “شهناز”، گرانمایه، روان و زیبا و شیرین می نواخت. به قول استاد “محمدرضا شجریان”، درباره ی تارِ “شهناز” نمی توان چیزی گفت، فقط باید آن را با جان و دل شنید. سازِ شهناز، حالتی آوازی دارد، یعنی به آوای انسانی بسیار شبیه است. سر در گروِ ردیف یا تقلیدِ از دیگران ندارد. در لحظه مانند آبشار سرریز می گردد. از پسِ ریتم های طرب ناک، نغمه های غمگینانه ای سربرمی کشد و درون آدمی را به آتشفشانی مبدل می نماید. گفتنی ست که غمی که زیرِ پنجه ی همه نوازندگان سنتی نهفته است، با هر پنجه ای جلوه نمی کند. سینه ای می خواهد شرحه شرحه از فراق، ذهنینی می طلبد که توانایی بازتاب آن را داشته باشد.
تار استاد “شهناز” چنین است، چنان ماهرانه غم ها را درون مضراب های شاد می پیچد که سرخوشانه به پهنای صورت اشک خواهی می ریزد. از این روست که او به شیرین نوازی بی نظیر مشهور است. سنگواره های سنت شیرین نوازی را برنمی تابد. تلخ کاری و تلخ کامی، دستاورد آنهاست. ظاهراً هرچه عبوس تر اصیل تر و هرچه تُرش تر، استادتر. موسیقی سنتی، بیماری تاریخی یعنی ملال خود را از همین ترش رویان و مرده ریگان به ارث برده است. لبخندی اگر گاه بر گوشه ی لب می نشیند، ثمره ی جسارت شاگردانی است که نافرمان شده اند و راه خود را از سنگواره ها جدا کرده اند.
آری، زنده یاد استاد “جلیل شهناز” استثنایی در میانِ سنگواره هاست. با آنکه چندسالی ست که از میانِ ما رخت بربسته است اما، هنوز پنجه اش جوان و مضرابش چالاک است، هنوز جویبار شادمانی در سینه اش جاری است. هنوز برمی انگیزاند و یک مضرابش به صدها مضراب چپ و راست بردگانِ ردیف می ارزد. او همه ی فوت و فن های نخستین را در اصفهان، نزد پدر و برادر آموخت. به تهران هم که رفت آن قدر مهارت داشت که دیگر به فرمان های ریز و درشت سنت گرایانِ محض توجه ننماید. استقلال در آموزش، به استقلال در اجرا انجامید. تارِ استاد “شهناز”، بدون آلایشِ تقلید، طنین خود را دارد. اگرچه او از کسی تقلید نکرده ولی مقلدان بسیار یافته است.
سبک و شیوه ی وی در موسیقی سنتی نهادینه شده و روز به روز بر جمع پیروانش افزوده شده و لبخند بر لب ره پویانش، هوای تازه نشانده است. چه جاذبه ها که این شیرین کاران در سالهای پیش از دگرگونی در تالار رودکی و جشن هنر شیراز نیافریدند. استاد “شجریان” که مفتون شده ی تار “شهناز” است می گوید: «اولین بار که ساز شهناز را شنیدم، مرا در خود فرو برد و تا امروز همچنان در من زندگی می کند… ساز او مرا به جایی برد که دیگران نمی شناسند. “شهناز” بیان واقعی موسیقی ما را یافته است. تأثیرِ تارِ “شهناز” چنان بود که بعدها استاد “شجریان” نام ارکستر بزرگ تازه ی خود را «شهناز»، گذاشت.