‎⁨نت اسماء الحسنی سید محمد سید مکاوی آوانگاری نیما فریدونی⁩

‎⁨نت اسماء الحسنی سید محمد سید مکاوی آوانگاری نیما فریدونی⁩

‎⁨نت اسماء الحسنی سید محمد سید مکاوی آوانگاری نیما فریدونی⁩
سه‌گاه سی‌کرن


Sayed Mekkawy- Asmaa Allah Al Hosna | سيد مكاوى – اسماء الله الحسني

اجرای گروهی و زیبا «اسماء الله احسنی» توسط گروه مصری

نسئلک یا من هو الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم الملک القدّوس السلام المؤمن المهیمن
العزیز الجبّار المتکبّر الخالق الباریء المصوّر الغفّار القهّار الوهّاب الرزّاق الفتّاح العلیم القابض الباسط
الخافض الرافع المعزّ المذلّ السمیع البصیر الحکم العدل اللطیف الخبیر الحلیم العظیم الغفور الشکور
العلیّ الکبیر الحفیظ المقیت الحسیب الجلیل الکریم الرقیب المجیب الواسع الحکیم الودود المجید
الباعث الشهید الحق الوکیل القویّ المتین الولیّ الحمید المحصی المبدىء المعید المحیی الممیت
الحیّ القیوم الواجد الماجد الواحد الصمد القادر المقتدر المقدّم المؤخّر الاول الآخر الظاهر الباطن
الوالی المتعالی البر التوّاب المنتقم العفو الرئوف مالک الملک ذو الجلال و الاکرام المقسط الجامع
الغنیّ المغنی المانع الضار النافع النور الهادی البدیع الباقی الوارث الرشید الصبور الذی لیس کمثله
شیء و هو السمیع البصیر
اللهم صل افضل صلاه علی اصعد مخلوقاتک سیدنا محمد و علی آله و صحبه و سلم عدد معلوماتک
و مداد کلماتک کلما ذکرک الذاکرون و غفل ان ذکرک الغافلون

به گزارش ایکنا به نقل از مصری الیوم، در زادگاه او یعنی مصر بسیاری او را با صدای زیبایش در سحرهای ماه رمضان می‌شناسند. بسیاری از مردم مصر که کودکی خود را در دهه هفتاد میلادی گذرانده‌اند، صدای زیبای «مسحراتی» را به یاد می‌آورند که در حالی که پیراهن بلند سفیدی پوشیده بود و روی آن عبایی با زر دوزی‌های زیبا و در دست طبلی کوچک داشت و با چوب کوتاهی بر آن می‌کوبید و در محلات راه می‌رفت. عینک دودی بر چشم او نشان می‌داد که او نابیناست و دختربچه زیبایی دست او را گرفته بود و او را در کوچه‌ها و محلات قاهره هدایت می‌کرد.
مسحراتی می‌خواند:
برخیز ای خفته ز خواب و…
این تصاویر، اشعار و آهنگ‌ها خاطراتی است که بسیاری از مردم مصر با آن بزرگ شده‌اند، تصویر مردی با عینک دودی با طبلی کوچک بر دست که مردم قاهره را در سحرهای ماه مبارک رمضان بیدار می‌کند. سید مکاوی این‌گونه در خاطر مردم مصر جاودانه شده است.
با این حال در ایران نیز اگرچه ممکن است کسی سید مکاوی را به اسم یا صورت نشناسد اما کمتر کسی است که در هنگام افطار اسماء الحسنی را نشنیده باشد.
سید مکاوی با تلاش‌ها و محدودیت‌های بسیار و با وجود اعتراضات گسترده از سوی برخی علمای الازهر بدون استفاده از هیچ سازی، این اثر بزرگ و ماندگار را تنظیم کرده و با وجود گذشته بیش از دو دهه از مرگ سازنده آن همچنان در مناسبت‌های مختلف به ویژه در ماه مبارک رمضان حاضر است.
سيد محمد سيد مكاوی، خواننده و آهنگساز مصری که در هشتم می ۱۹۲۸ در قاهره در یک خانواده ساده در محله سیده زینب به دنیا آمد و در جوانی بینایی خود را از دست داد. خانواده‌اش او را برای حفظ قرآن کریم و فراگیری ابتهالات دینی به نزد قاریان بزرگ فرستادند و در جوانی در نزد شیخ اسماعیل سکر و شیخ مصطفی عبدالرحیم تلاوت قران و ابتهالات دینی را آموخت.
وی در ادامه زندگی هنری خود نواختن عود و مقام‌های موسیقی شرقی را آموخت. برای سال‌ها در رادیوی مصر به اجرای آهنگ‌های سنتی با نواختن عود می‌پرداخت، با این حال زمانی که تصمیم گرفت تا اسماء الحسنی را با استفاده از مقام‌های موسیقی تنظیم کند با اعتراض گسترده از سوی برخی از علمای الازهر مواجه شد اما وی با احترام به قوانین شریعت اسلامی از هیچ سازی در تنظیم این اثر استفاده نکرد و با استفاده از هنر تلاوت و ابتهال مشهورترین قاریان و مبتهلان مصری از جمله سید نقشبندی این اثر جاودانه را تنظیم کرد. اثری که تاکنون در افطارهای ماه مبارک رمضان مهمان خانه‌های بسیاری از مردم ایران است.
از جمله دیگر آثار دینی این آهنگساز مصری می‌توان به اثر مشهور «المسرحاتی» اشاره کرد که اشعار او از سوی فؤاد حداد شاعر مصری و دوست سید المکاوی سروده شده است.
سید مکاوی علاقه بسیاری به مسائل ملی نیز داشت و هنگامی که در سال ۱۹۵۶ میلادی مصر در پی ملی کردن کانال سوئز مورد هجوم انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی قرار گرفت او آهنگی به نام «می‌جنگیم» ساخت و در آن از ملی شدن کانال و مبارزه با استعمار حمایت کرد و زمانی که کارخانه ابوزعبل بمباران شد، آهنگی به نام «ما کارگران کشته‌شده‌ایم» ساخت.
سید مکاوی در ۲۱ آوریل سال ۱۹۹۷ در سن ۷۰ سالگی درگذشت. با این حال میراث هنری و مذهبی او همچنان زنده است. در ادامه می‌توانید نخستین ضبط از اثر ماندگار «اسماء الحسنی» را مشاهده کنید.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

موسیقی آذربایجان

موسیقی آذربایجان

“موسیقی آذربایجان”

تارنوازی آذربایجان

آذربایجان، سرزمینی که تاریخی بلند و پرفراز و نشیب دارد و نامِ آن از زمانِ مادها، در تاریخ آمده است. آذربایجانِ ایران از نظرِ فرامرزي میانِ ترکیه و عراق و ارمنستان و جمهوري آذربایجان واقع شده، و در درونِ ایران نیز، میان کردستان و گیلان قرار دارد. قله هاي بلندي چون سهند و سبلان بزرگ ترین نشانه ها در سیماي طبیعی آذربایجان است. در دشت هاي حاصلخیزِ آن نیز، رودخانه هاي زندگی سازي چون ارس و سفیدرود جریان دارد. علاوه بر آن، دریاچه اي در دلِ نیمه غربی آن جاي گرفته است. آب وهواي معتدل و زمین حاصلخیز، همیشه توجه اقرام بیگانه را به سوي آذربایجان کشیده و تاریخ آن را سرشار از تهاجم، پایداري و قیام ساخته است. آذربایجان در گذشته هاي دور، جزیی از سرزمین مادها و بخشی از امپراتوري هخامنشی به شمار می رفت. در زمان اسکندر مقدونی، »آتورپاتکان«، نهاد. همین نام است که بعدها، به صورت هاي مختلف درآمد و رایج ترین آن ها، آذرآبادگان و آذربایجان بوده است. در تاریخ آذربایجان پرورش اعراب، مغولان ، ترك ها و روس ها، تأثیرات عمیقِ سیاسی و فرهنگی بر جاي نهاده و حتی روس ها، بخش بزرگی از سرزمین باستانی آذربایجان را براي همیشه به تصرف خود درآوردند. همان بخشی که امروزه جمهوري مستقل آذربایجان نامیده می شود. در برابر هجوم بیگانگان، ولی قیام هاي ملی بسیار نیز برپا شده که برجسته ترین آن ها، قیام بابک خرمدین در برابر سلطه تازیان است. زندگی و سرانجام فاجعه بار بابک، چون حماسه اي ملی همچنان در افسانه هاي آذري باقی مانده و در موسیقی بومی آن تاثیر نهاده است. از سوي دیگر، همین یورش هاي بیگانه که سبب جابه جایی اقوام نیز شده، هنر و فرهنگ آذربایجان را چند وجهی و چند صدایی ساخته است. در حال حاضر تُرکها، کُردها، آسوري ها و ارمنی ها مهم ترین اقوامی هستند که در آذربایجان زیست می کنند و از نظر فرهنگی به مرور زمان در یکدیگرتأثیرات متقابل داشته اند. همین ترکیب قومی- فرهنگی است که شعر و موسیقی آذربایجان را غناي بسبار بخشیده است. آذربایجان داراي سرشارترین فرهنگ و ادبیات شفاهی است و در این میان نوازندگان و خوانندگان معروف به »عاشیق ها«، صادق ترین راویان این فرهنگ، به شمار می روند. به ظاهر می توان »عاشیق

ها« را همان عشق ورزان دانست ولی بسیاري از پژوهشگرانِ موسیقی بومی آن را از ریشه عربی عشق نمی دانند و نسبت آن را به زبان اوستایی می رسانند. آشو و آشا در زبان اوستا، به معناي مقدس آمده که اشگ و اَشوگ، مشتقاتی از آن است. شاید در دگرگونی هاي زبانی، اَشوك به عاشیق تبدیل شده باشد. در این صورت می توان سبب ارج و قربی را که عاشیق ها در آذربایجان دارند، دریافت. آن ها نیز چون بخشی هاي ترکمن و خراسانی از عنایت هاي ویژه خداوند بهره گرفته و توانایی هاي استثنایی در گفتن و سرودن و خواندن و نواختن پیدا کرده اند. عاشیق ها نیز چون بخشی ها از نوادگان »اوزان« ها خنیاگران کهن به شمار می روند. “محمدرضا درویشی”، پژوهشگر موسیقی بومی ایران می گوید: »میان عاشیق ها و خنیاگران قدیمی پیوندهایی وجود دارد.« موسیقی و روایت هاي موسیقایی عاشیق ها در هر دو سوي آذربایجان غربی و شرقی طنین انداز است ولی با تفاوت هایی. کار عاشیق هاي آذربایجان غربی دشوارتر است چون غالباً عاشیق از همراهی سازهاي دیگر چون »بالابان« و »دایره« خودداري می ورزد؛ و تنها خود می خواند و با ساز همیشه همراه، دوتاري که به آن »ساز« با »قوپوز« می گویند، آواز خود را همراهی می کند. این یک تنه نوازي طبعاً ورزیدگی و چیره دستی بیشتري می طلبد، اما در شرقِ آذربایجان حضور سازهاي دیگر، مانع از آن می شود که عاشیق بتواند همه توانایی هاي خود را به کار گیرد. از همین روي بسیاري از پژوهندگان از جمله جناب درویشی بر این باورند که سنت خنیاگري در دست عاشیق هاي آذربایجان غربی سالم تر و اصیل تر باقی مانده است. عاشیق ها را بر حسب معمول می توان به دو دسته تقسیم کرد: »عاشیق هاي آفریننده و عاشیق هاي اجراکننده.« اولی ها، بداهه نوازانی هستند که در هنگام نقل و روایت، نغمه می آفرینند. و گروه دوم از استادان نخستین تقلید می کنند. اشعار و نغمه هاي آنان را در مجالس و محافل براي مردم باز می خوانند. شمار عاشیق هاي آفریننده اندك است و عاشیق هاي مجري، بسیار. عاشیق هاي آفریننده را به تنها در ایران که در ترکیه و جمهوري آذربایجان نیز می توان یافت. اما در آن جاها نیز از ارج و احترام بسیار برخوردارند. ماکسیم گورکی نویسنده معروف روس یکی از ماشین هاي داغستان را “هومر” قرن بیستم می نامید. عزِیر حاجی بِیف آهنگساز آذربایجانی، هنر عاشیقی را هنر خلق تلقی می کرد. شاعري نیز از زبان عاشیق ها گفته است: »من عاشیقم، من خلقم.« به نظر می رسد

که شعر و موسیقی عاشیق ها را باید سرچشمه ي مجموعه ي موسیقی آذربایجان – در شرق و غرب- در ایران و بیرون از آن به شمار آورد. در جست وجوي آغاز تاریخ مدون هنر عاشیقی، پژوهشگران به دوره ي “شاه اسماعیل صفوي” می رسند. پادشاهی که خود شعر می گفت، شاعران را می نواخت و به عاشیق ها توجه بسیار داشت. از عاشیق بزرگی یاد می کنند به نام “دده قوربانی” که دیوان شعرش نخستین مجموعه شعر عاشیقی است و در دربار “شاه اسماعیل” ارج و قرب بسیار داشته است. نغمه هایی که از عاشیق ها تاکنون بازمانده و در واقع رپرتوار موسیقی عاشیقی را تشکیل می دهد، به هشتاد نغمه بالغ می شود که همه از وزن و ریتم برخوردارند و بیشتر در سه مقام شور و سه گاه و ماهور اجرا می شوند. محتواي این قطعات که »هاوا« نامیده می شود گاه داراي ویژگی هاي شاد و حماسی و گاه آرام و غم انگیز است. روایت هاي عامیانه و افسانه هاي عاشقانه چون »کوراوغلو«، اصلی و کرم، عاشق غریب و شاه صنم محتواي ادبی همراه با موسیقی عاشیق هاست. در آذربایجان- شرق و غرب- جدا از موسیقی “عاشیق ها عمدتاً با دو نوع دیگر نغمه سرایی روبه رو می شویم: موسیقی مقامی و موسیقی ارکستري. ولی در هر حال دو نوع موسیقی دیگر نیز از دستمایه هاي موسیقی عاشق ها تغذیه می کنند. عاشیق ایمران صدري در مورد تفاوت موسیقی مقامی با موسیقی عاشیق ها می گوید: »موسیقی هاي آذربایجانی، در واقع عکس برگردانی از موسیقی شهري است و در همان دستگاه هاي سنتی جولان می دهد. شاید تفاوت چشمگیر در اجراي این موسیقی تفوق و غلبه فرم هاي آوازي باشد. اگرچه قطعات ضربی نیز در این موسیقی کم نیست. ولی اولویت با ردیف خوانی است. تار و کمانچه از سازهاي جدایی ناپذیر این موسیقی به شمار می روند. سازِ کوبه ايِ همراهی کننده ي بیش از هر چیز دایره است که به آن قاوال نیز می گویند. معمولاً نوازنده ي قاوال، ردیف خوانِ گروه نیز است. موسیقی ارکستري را در آذربایجان بیش تر فرهم هایی تشکیل می دهند که از شیوه هاي اروپایی تاثیر پذیرفته است. نام هایی که بر این فرم ها می نهند، چون کنسرتو، فانتزي، سمفونی یا اپرت نشان از این تاثیر دارد. درویش می گوید: »به نظر می رسد که موسیقی ارکستري از آذربایجان آن سوي اَرس به ایران رخنه کرده باشد و یا دست کم رغبت آهنگسازان آن سو به این گونه فرم ها، آهنگسازان این سو را نیز به ساختنِ آهنگ هایی از این دست علاقه مند ساخته باشد.« ترکیب سازها در این ارکسترها نیز جالبِ توجه است. تارِ آذري در کنار عود

عربی و ویولنسل اروپایی می نشیند و به همزیستی مسالمت آمیز ادامه می دهند. گفتنی است که بسیاري از عاشیق هاي آذربایجان به »حیدر بابا« سروده ي پرآوازه ي شهریار غزلسراي بزرگ معاصر سخت دلبسته اند و آن را به شیوه هاي عاشیقی همراه با ساز، بازخوانده اند. کیست که »حیدر بابا« را بخواند و دلبسته نشود. ولی شاید دلبستگی بسیاري از عاشقان »حیدر بابا« از آن روي باشد که شهریار درآنازعاشقیاژدرنامیادمیکندکهوقتیازسرِنوازشدستبرزلفسازمیکشداورابربال نغمه می نشاند و به اوج فلک می برد. برگردانش این است: »اژدر، دهن چون درده، بر نغمه باز کرد،/ آواز راز و بانگ نیازي فراز کرد، /عاشیق چو زلف ساز، به مضراب ناز کرد، /یاد آر هم چو فاخته اي پر کشیدنم، /بر بال نغمه، سر به فلک برکشیدنم.«

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

محمدمهدی کمالیان سازنده‌ی سه‌تار

محمدمهدی کمالیان سازنده‌ی سه‌تار

افشاری سه‌تار مهدی کمالیان.mp4

“محمدمهدي کمالیان”

زنده یاد “محمدمهدي کمالیان”، نوازنده و سازنده ي سه تارهاي نفیس، کارشناسِ موسیقیِ ردیف،

عکاسِ هنرمند، ادیبِ پرمطالعه، فاضلِ صاحب نظر و یکی از مهم ترین رجالِ فرهنگی ایران در حفظ

میراث پرارزشِ ردیف استادانِ موسیقی ایرانی، بنا به منشِ فردي و شخصیت ویژه اش، تا زمانی که

حیات جسمانی داشت، اجازه نداد حتی یک سطر از گفتار و کردارش، در جایی نوشته شود. این

پرهیز که ریشه اي دیرینه در اخلاق و عادت متفکرانِ مشرق زمینی دارد، در زنده یاد “کمالیان”،

جلوه اي بس بارز و شدید داشت و سواي نوشته ي کوتاهی از دوستدارش زنده یاد “محمدرضا

لطفی” در جلد اول »کتابِ سال شیدا«، هیچ مطالبِ دیگري درباره ي او چاپ نشده است. زنده یاد

“کمالیان” از جمعِ حرفه اي هاي موسیقی کناره می گرفت و مایل نبود با عنوانِ موسیقی دانِ حرفه اي

شناخته شود. مردم او را نمی شناختند و حتی خواص هم کمتر وي را می شناسند. زندگی درونی و

مصفاي او که در جوارِ خانواده اش و با علاقه ي فراوان به ساز و خوشنویسی و عکاسی و کتاب و

طبیعت می گذاشت، انرژي درونی او را براي کارهایش ذخیره کرد و بعد از مرگ جسمانی او بود که

این انرژي نهفته و متراکم، رها شد و اثر خود را بر فرهنگ موسیقی ایرانی بر جاگذاشت. استاد

“کمالیان” خود را زنده به کار می دانست نه زنده به نام.

پنجم خرداد 1376 خورشیدي، روزِ درگذشت استاد “محمد مهدي کمالیان” است. جنابِ “علیرضا

میرعلی نقی” محقق و پژوهشگر موسیقی در گفتوگویی با خبرنگار موسیقی ایسنا، گفته است که:

“محمدمهدي کمالیان” در سال 1297 در تهران متولد شد و در خانوادهاي اصیل، مذهبی و بازاري آن

زمان پرورش یافت، به موسیقی از دوران کودکی و به واسطه شخصی که به منزل ایشان رفت و آمد

داشت و ساز مینواخت علاقهمند شد. وي تحصیلات خود را در رشتهي فلسفه که کمتر کسی در آن

زمان، به این رشته روي میآورد، ادامه داد و به علت طبعِ لطیف و کنجکاوياي که داشت، بعد از

تحصیلات دانشگاهی و به تشویق اساتیدي چون استاد “صبا” و استاد “وزیري” به ساز سازي و به

خصوص سه تار سازي روي آورد. وي ادامه داد: »فعالیتهاي استاد را به سه بخش عمده میتوان

تقسیم کرد اول، ساختنِ ساز، که میتوان گفت سازهاي ایشان از ظرافت خاصی و از تکنیک ساخت

بالایی برخوردار بود، دوم، نوازندگی ایشان که در نوازندگی بسیار ماهر بود. وي از نظر نوازندگی،

پیرو مکتب استاد “هرمزي” بود که روشِ “هرمزي” ترکیبی از سه تار “درویش خان” و تار “مرتضی

نی داوود” میباشد. استاد “کمالیان” در نواختن سه تار، لطافت و آرامش زیادي داشت و از نظرِ

تکنیک، داراي رمزهاي منفصل، تک مضرابهاي خیلی موثر بود و در واقع میتوان گفت که روشِ

قُدما همراه با تعادلِ زیاد را، میتوان در سازِ ایشان دید. این محقق و پژوهشگرِ موسیقی اضافه کرده

که خدمات ایشان در دههي 47 تا 57 سبب شده بود که براي اولین بار موسیقی ایران جدي گرفته

شده و مرکزي به نامِ مرکزِ حفظ و اشاعه موسیقی تاسیس شد و رییس وقت “قطبی”، اختیار را به

دست چند نفر صاحب صلاحیت داده که از جمله استاد “کمالیان” بود که اولین کارگاه جدي سه تار

سازي را در این مرکز، راهاندازي کرد. مسئله مهم دیگري که میتوان به آن اشاره کرد، زحمات

ایشان در ضبط و حفظ ردیفهاي موسیقی بود. در دههي 40، آخرین نسل شاگردان “درویش خان”

و “آقا حسینقلی” که از پایههاي موسیقی ایران هستند رو به انقراض بودند و اینها که همگی استادان

مطرح و بارزي بودند، به علت کهولت سن و کلاً، دور بودن از اجتماع، اهمیتی براي موسیقی خود

قائل نبودند و در واقع براي خودشان و دلِ خودشان، مینواختند و تا زمانِ استاد “کمالیان” کاري از

اینها ضبط نشده بود و اگر ضبط نمیشد، حلقه ي واسط بینِ موسیقی امروز و موسیقی دوره قاجار را

براي همیشه از دست میدادیم. یعنی من فکر میکنم، اگر ایشان نبودند، ما یک دوره ي تاریخ

موسیقی را از دست میدادیم. وي میگوید: »از فعالیتهاي دیگر ایشان میتوان به تحقیقات وسیعِ

ایشان در زمینه ي »دوتارِ خراسان« اشاره کرد که در این تحقیقات، ایشان انواعِ »دوتار« را از نظرِ

اندازه، نوعِ ساخت و صدا، بررسی کردهاند که از این تحقیقات، تعدادي مقاله ي جامع باقیمانده است

و همچنین میتوان به فعالیتهاي عکاسی ایشان نیز اشاره کرد که حتی یکی از عکسهاي ایشان را

یک شرکت هوایی معتبر براي آرم خود، خواسته بود. این محققِ سالنامه ي موسیقی در ادامه گفت،

وي در سازسازي، پیروِ تکنیک خاصی نبود و براي خوب شدن صداي ساز، سوراخهایی را روي ساز

پیدا میکرد که بسیار حسی بود که البته دوستانی که در سازندگی ساز، دستی دارند، بسیار این مورد

را مورد بررسی قرار دادهاند و در این مورد نیز مقالات زیاد نوشته شده است. وي در پایان اظهار

داشت: استاد “کمالیان” را میتوان یکی از برجستهترین هنرمندان این کشور به ویژه در هنرِ ساختن و

نواختنِ »سه تار« به شمار آورد که ایشان به علت روحِ والا و فروتنی که داشتند هیچ گاه حاضر نشدند

که در محافل موسیقی نامی از وي آورده شود و حتی عدهاي بعد از فوت ایشان توانستند این استاد

گرانقدر را بشناسند.

چند سطر از خاطرات زنده یاد “محمد مهدي کمالیان”: »براي اولین بار صداي سه تار را در رادیو شنیدم. مرحوم “عبادي” سه تار می زد. صداي ساز خیلی مرا می گرفت ولی نمی دانستم سه تار واقعی چیست. تا اینکه به وسیله برادرم که همکار دکتر گل گلاب )شاعر( بود با جمعی از هنرمندان منجمله”علینقیوزیري” بهکوهرفتیم.یکروزآقاي”وزیري”گفت:اینجاکهمیآییم،خوبه »سه تاري« داشته باشیم که قابل حمل ونقل باشد. مرحوم “گل گلاب” گفت: چشم. یک روز مرحوم “گل گلاب” نقشه »سه تاري« روي کاغذ کشیده بود که به منزل ما آورد و با کمک ایشان سه تاري ساختم. این سه تار را که ساختم براي من یک تشویق بود. بعد چندتا »سه تار« را که نزد آشنایان بود و ایراد داشت گرفتم، که تعمیر کنم. یک کمی که با سیستمِ سه تار سازي آشنا شدم، بعضی سه تار ها را می گرفتم، صفحه را بر می داشتم، داخلش را می دیدم و از این کارها… روزي با مرحوم “گل گلاب” به منزل استاد “ابوالحسن صبا” رفتیم که در حال نواختن بود. فرمودند: این سه تار صدا ندارد. ببریدش! سه تار را آوردیم منزل، صفحه را تراشیدیم چند تا سوراخ هم روي صفحه زدیم. روز بعد “صبا” گفت باز که این سه تار را آورده اید. بعدگرفت ناخن زد و گفت به به چکار کردید که این سه تار صدایش خوب شده است.آنجا صبا مرا تشویق کرد که هم سه تار بزنم و هم سه تار بسازم از آ ن به بعد سالی دو سه تایی سه تار ساختم. در ساختن کاسه ي سه تار بیشتر پیرو یک عود ساز عراقی به نام ِخان بابا عرفاتی، این تکنیک را فرا گرفتم. »سه تار« شاید تنها سازي باشد که استاندارد ندارد. مثل تار و ویولن نیست که یک استاندارد خاص داشته باشد. هر کس که خواسته یک سه تاري بسازد، یک قالب براي خودش گرفته یا قالب استادان قدیمی را تقلید کرده. حالا یک قدري کوچک و بزرگ کرده. و یا گلابی وار کاسه را درست کرده و یا مدور. »سه تار« از نظر ساخت و تکامل تغییر نکرده، ولی از نظر صدا، مقداري بهتر شده. اما قابل گفت و بحث نیست و جزئی است. شما از ساز صدا می خواهید. ریخت ساز چندان مهم نیست. ثلث صداي

سه تار از کاسه و مابقی ازصفحه سه تاراست.سه تاربایدپرده هایش ازجنس زه )روده(باشدکه

صداي نرمی دارد.حتی پرده هاي نایلون را اگربه جاي زه ببندیم صداراکرمیکندیا کاتکوت) نخ بخیه( را که جدیداً می بندند. از نظر استحکام و دوام خوب است ولی صدا را کر می کند و کار زه را انجام نمی دهد. و اما رنگ کاسه مقاومت ساز را بالا می برد، ضمن اینکه زیبایش هم می کند. سهچهاردستکهلاكبزنید،کمکمیکندکهتمامروزنههاراپرکندومقاومتچوبراهم بالا می برد. در رطوبت به این زودي ها باز نمی شود. ولی صفحه را بیشتر از دو دست لاك نمی زنم. یک سه تار ساختم و سر پنجه را پایین تر از دسته به ارتفاع دو میلیمتر بردم که صدا نرم بشود. و هیچ وقت سیم شل نمی شود. ولی من هیچ وقت فکر نکردم که سر پنجه سه تار را مثل سر پنجه گیتار درست کنم و کارهایی بکنم که ماهیت پنجه سه تار را تغییر بدهم آن می شود. نوعی سنت شکنی که شکل اصلی را تغییر می دهد. مثل درست کردن سرپنجه تو خالی ) طرح سه تار قنبري مهر( هر کس یک کاري کرده بالاخره تجربه است، شنیدم که بعضی ها الکل روي صفحه سه تار می ریزندوبعدآتش میزنند الکل که تمام میشود صفحه میسوزدویک حالت ذغالی پیدامیکند،این در حالی است که چوب هنوز خشک نشده و شیره هاي داخل آن هنوز تر است ولی چون آن را سوزانده اند براي مدت زمان محدود یک سال صدایش خوب است ولی بعدها هم صفحه می افتد و هم صدایش سوخته است. در مورد ساخت ساز اگر کلاس بگذاریم و تمام سه تار سازها را جمع کنیم و آنچه را که می دانیم بگوییم، آیا سه تاري خواهند ساخت که مرحوم عشقی می ساخت؟ یا تاري خواهند ساخت که یحیی می ساخت؟ در آن کلاس هر کس نکته اي را می گیرد. امکان دارد از آن میان یک نفر مطلب را خوب فهمیده باشد. به این جهت در زمینه ساخت سه تار تا کنون شاگردي نداشته ام. حالا یکی آمده سئوالی کرده و جوابی هم گرفته، او که اسمش شاگرد نیست. این است که می گویم شاگرد تربیت نکرده ام و هرگز شاگردي نداشتم. اما اسم گذاري روي سه تار هایم را از “آقا محمدایرانی مجرد” یاد گرفتم. اسم گذاشتن روي سازها از زمان ایشان شروع شد. و معمولاً اسامی که روي سه تار ها گذاشتم روي حالت صداي آنها بوده و روي موقعیت درونی خودم این اسامی را انتخاب کردم.«

کتاب لاله بهار پرویز مشکاتیان

کتاب لاله بهار پرویز مشکاتیان علیرضا جواهری انتشارات چکاد هنر

کتاب لاله بهار پرویز مشکاتیان علیرضا جواهری انتشارات چکاد هنر
کتاب لاله بهار، اثر پرویز مشکاتیان با کوشش علیرضا جواهری منتشر شد. این کتاب شامل پارتیتور ارکستری تصنیف لاله بهار است که برای سازهای تار یک و دو، سنتور. عود، رباب، بم تار، کمانچه، قیچک، نی، تمبک و آواز تنظیم شده است. شعر این تصنیف از معروفترین آثار ملک اشعرا بهار است که برای انقلاب مشروطه سروده شده است. از دیگر آثار مشکاتیان که در دست انتشار است نیز به این شرح است: پیروزی (پارتیتور برای ارکستر ایرانی در دستگاه چهارگاه)، واژه آزادی در آواز دشتی برای سازهای ایرانی، بیست قطعه برای سنتور، مجموعه تصانیف جلد سه و چهار. تمامی این کتاب ها با تنظیم و نگارش علیرضا جواهری به چاپ رسیده و می رسد.
ناشر: چکاد هنر
تاریخ نشر: دی 1395
تعداد صفحه: 18
شابک: 979-0-802618-38-1
قطع کتاب: رحلی
نوع جلد: شومیز
وزن: 88 گرم

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

سینا نصرتی مدرس آواز و سه‌تار

سینا نصرتی مدرس آواز و سه‌تار

تماس جهت ثبت نام: ۲۲۹۵۲۸۲۰

درباره‌ی سینا نصرتی از زبان خودش:

 این قسمت را اختصاص دادم به معرفی اساتیدی که در کنار آنها دانش موسیقی را فرا گرفته ام؛ همچنین  فعالیت هایی که در روند آنها  تجربه کسب  کرده ام  و در بخشی ازآن فعالیت ها به صورت داوطلبانه شرکت کرده و دستمزدی در قبال آنها دریافت نکرده ام. 

برای یادگیری ردیف های کریمی و دوامی از 9 سالگی تا 16 سالگی از کلاس های آقای سالار عقیلی استفاده کردم.

برای مهارت های صداسازی و ردیف طاهرزاده از 15 سالگی به مدت دو سال نزد استاد حمیدرضا نوربخش کسب دانش کردم.

آواز کلاسیک و جز را در دوره ی هنرستان از آقای فرشاد فولادوند آموختم.

سه تار را از :

9 سالگی تا 18 سالگی نزد استاد بهداد بابایی

15 تا 17سالگی  نزد استاد جنگوک و از 16 تا 18 سالگی از آقای حسین مهرانی فراگرفته ام.

از 17 سالگی تا 19 سالگی از آقای احسان امامی و 19 تا 20 سالگی در کنار استاد مسعود شعاری نیز کسب مهارت کرده ام.

برگزاری کنسرت های متوالی خیریه برای کودکان محک در سالهای 79،80،81،82،83.

 کنسرت های مربوط به هنرستان در سالهای 83،84،85،86،87 در تالارهای اندیشه و فارابی.

اجراهای مربوط به خانه ی موسیقی شماره ی 4 مانند: Open mic و بداهه نوازی در جامعه ی موسیقی جز تهران و دیگر شهرها از سال 1396 تا کنون.

بنیانگذار  اجراهای خیابانی به سبک مدرن (امروزی) در شهر رشت. در سالهای 1390 تا 1394.

همنوازی و آواز به عنوان مهمان با ارکستر ملی نوجوانان و جوانان ایران.

سوابق شغلی:

آهنگسازى فيلمها و نوازندگى ها

گروه هنری ماناک از تیر ماه 1393 تا بهمن 1397

فیلم ناهید به کارگردانی آیدا پناهنده برنده ی جایزه ی کن در بخش موسیقی فیلم.

فیلم زمناکو به کارگردانی مهدی قربان پور

فیلم اسرافیل به کارگردانی آیدا پناهنده کاندید جشنواره ی تخصصی مارسی در بخش موسیقی

فیلم لاک قرمز به کارگردانی جلال حاتمی برنده ی جشنواره ی هر در سال 1395

موسیقی بازی Game : سایه چین

گروه مه از مهر 1394 تا کنون

صدای جشنواره هنر برای صلح سال 1392 با اجرای مجموعه ی زهره و طاهر بر اساس موسیقی خراسان شاعر ملا نفس.

آهنگسازی و تنظیم:

همنوازان تاج از تیر ماه 1396 تا شهریور ماه 1397

دو تصنیف برای کوینتت زهی و پیانو با خوانندگی وحید تاج و تنظیم مجدد قطعات گذشته از کارهای آقای تاج برای همنوازان

نوازندگی:

گروه شورا از خرداد 1395 تا کنون

آلبوم آب که بالا میرود ما پایین میرویم با آهنگسازی پویان منصوری و میثم ستایش.

اجرا هایی در مجموعه ی نیاوران در سالهای 1395 و 1396.

نوازندگی و سرپرستی:

گروه چهار سیم از مهر ماه 1388 تا کنون

موسیقی این گروه  فیوژن و محلی است که در قالب کوینتت ایرانی  می باشد و که معمولا با همراهی  یک تا دو نوازنده ی مهمان اجرا می شود .

58این گروه  اجرا در دانشگاه های کشور و شهر رشت داشته و فعالیت امروز او ساخت پروژه های تک ترک های بلند است.

آهنگسازی و تنظیم:

ارکستر ملی نوجوانان و جوانان ایران

از شهریور ماه 1397 تا کنون

تنظیم قطعاتی از استاد لطفی و مشکاتیان در بزرگداشت استاد شهنازی به مدیریت آقای آرمان نوروزی و رهبری آقای مهرداد میرزایی.

تنظیم قطعاتی از مجموعه ی چاووش.

مدرس سه تار و آواز:

مدرس آواز و سه تار در آموزشگاه موسیقی فادو از بهمن 1396 تا کنون

مهارت ها:

تدریس آواز سنتی و کلاسیک

آموزش سه تار

آهنگسازی و تنظیم

آهنگسازی (دیجیتال)

سرپرستی گروه

آموزش گروه نوازی

سوابق تحصیلی:

فارق التحصیل از هنرستان سوره در سال 1386

فارق التحصیل از دانشگاه سراسری موسیقی گیلان در رشته ی نوازندگی سازهای ایرانی در سال 1392

hinay سه‌تار سینا نصرتی.mp4

یار مرا سینا نصرتی و وحید تاج.mp4

موسیقی فیلم لاک قرمز سه‌تار سینا نصرتی .mp4

موسیقی فیلم لاک قرمز سه‌تار سینا نصرتی ۲.mp4

موسیقی خراسانی زهره و طاهیر سینا نصرتی.mp4

قطعه‌ای از مجموعه‌ی نوا سه‌تار سینا نصرتی.mp4

قطعه‌ای از مجموعه‌ی نوا سه‌تار سینا نصرتی ۲.mp4