غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش شب چون روزم
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم
بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها
می دانی عشق ما ثمر ندارد ، غیر از غم ، حاصلی دگر ندارد
بگذر زین قصه ی غم افزا
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
پیک سحری مهر و ماه همایون خرم دشتی لا نیما فریدونی تار
پیک سحری مهر و ماه همایون خرم دشتی لا نیما فریدونی تار
پیک سحری (مهر و ماه)
آهنگساز : همایون خرم
شاعر : کریم فکور
دستگاه : شور (دشتی)
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویـش کــن گذری
گو که ز حجرش به فغـــانم به فغـــانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقـــت دم نزنم
من نتــــــــوانم نتـــــــــوانم نتــــــــوانم
من غرق گناهم، تو عذر گنــاهی
روزو شبم را، تو چو مهری تو چو ماهی
چه شود گر مرا رهانی ز سیاهی
چون باده به جوشم، در جــوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
روزو شبم را، تو چو مهری تو چو ماهی
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویـش کــن گذری
گو که ز حجرش به فغـــانم به فغـــانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقـــت دم نزنم
من نتــــــــوانم نتـــــــــوانم نتــــــــوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخــــسارت در نظرم
چه بگویم، چه بگویم، به که بگویم این راز
غــمـم ایـن بـس، که مرا کــس، نبود دمساز
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویـش کــن گذری
گو که ز هجرش به فغـــانم به فغـــانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقـــت دم نزنم
من نتــــــــوانم نتـــــــــوانم نتــــــــوانم
نت میخوام برقصم همایون خرم عهدیه آوانگاری نیما فریدونی
این نت در دستگاه سهگاه مایه سیسری و دوسری و لاکرن تهیه شدهاست.
ترانهسرا: محمدعلی شیرازی
آلبوم موسیقی اوستا کریم
میخوام برقصم
قر تو کمرم فراوونه نمی دونم کجا بریزم!؟
همینجا، همینجا
هی هیکلمو می جنبونه، نمی دونم کجا بریزم!؟
همینجا، همینجا
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
آه ه ه ه
اون سنج زنه رو صداش بزن
رنگ ِ نیناش ناناش بزن
اون سنج زنه رو صداش بزن
رنگ ِ نیناش ناناش بزن
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
قر تو کمرم فراوونه نمی دونم کجا بریزم!؟
همینجا، همینجا
هی هیکلمو می جنبونه، نمی دونم کجا بریزم!؟
همینجا، همینجا
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
اینجا میون ِ سبزه ها، با ناز و با عور و ادا، دلم می خواد برقصم
همینجا، همینجا
می روم تا یارمو، دلدارمو پیدا کنم
خوش به حالت
می روم فکری به حال این دل رسوا کنم
خوش به حالت
افسونش سازم، مجنونش سازم
می روم تا یارمو دلداده و مجنون کنم
می روم تا این دل بیمارمو درمون کنم
خوش به حالت
Ahdeyeh-Gher To Kamaram Faravooneh عهدیه ـ قر تو کمرم
نت بگذر تا بسوزم همایون خرم تورج نگهبان مرضیه
این نت در دستگاه شور مایههای ر و سل تهیه شدهاست.
بگذر تا بسوزم
غمگین چو پاییزم از من بگذر شعری غم انگیزم از من بگذر
سر تا به پا عشقم دردم سوزم بگذشته در آتش همچون روزم
بگذار ای بی خبر بسوزم چون شمعی تا سحر بسوزم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم در غم این عشق بی حاصل بسوزم
بگذر تا در شرار من نسوزی بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها می دانی عشق ما ثمر ندارد
غیر از غم حاصلی دگر ندارد بگذر زین قصه غم افزا