‎⁨نت هجرت ناصر چشم‌آذر گوگوش نت‌نویسی نیما فریدونی⁩

‎⁨نت هجرت ناصر چشم‌آذر گوگوش نت‌نویسی نیما فریدونی⁩

‎⁨نت هجرت شهیار قنبری ناصر چشم‌آذر مجتبی میرزاده گوگوش نت‌نویسی نیما فریدونی⁩
این نت در مد مینور مایه‌های لا و دو تهیه شده‌است.
ترانه‌سرا: شهیار قنبری
آهنگساز: ناصر چشم‌آذر
تنظیم: مجتبی میرزاده
خواننده: گوگوش

با سقوط دستای ما
در تنم چيزی فرو ريخت
هجرتت اوج صدامو
بر فراز شاخه آويخت
ای زلال سبز جاري
جای خوب غسل تعميد
بی تو بايد مرد و پژمرد
زير خاك باغچه پوسيد
فصلي كه من با تو ماشد
فصل سبز خواهش برگ
فصلي كه ما بي تو من شد
فصل خاکستری مرگ
تو بگو جز تو کدوم رود
ناجی لب تشنگی بود
جز تو آغوش کدوم باد
سایه گاه خستگی بود
بی تو باید بی تو باید
تانفس دارم ببارم
من برای گریه کردن
شونه هاتو کم می یارم
چشم تو با هق هق من
با شکستن آشنا نیست
این شکستن بی صدا بود
هر صدایی که صدا نیست
ای رفیق ناخوشی ها
این خوشی باید بمیره
جز تو همراهی ندارم
تا شب از من پس بگیره
با تو بدرود ای مسافر
هجرت تو بی خطر باد
پر تپش باشه دلی که
خون به رگ های تنم داد
فصلی که من با تو ما شد
فصل سرد خواهش برگ
فصلی که ما بی تو من شد
فصل خاکستری مرگ

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

هر کسی کسی دارد محمدرضا دارابی آواز و تار

هر کسی کسی دارد محمدرضا دارابی آواز و تار

محمدرضا دارابی، از خوانندگان پیشکسوت موسیقی سنتی و کردی کرمانشاهی، سال ۱۳۳۰ در شهر کرمانشاه متولد شد. وی فعالیت‌ هنری خود را به طور رسمی از سال ۱۳۵۲ با رادیو و تلویزیون آغاز کرد. سپس با ارکستر فرهنگ و هنر استان به سرپرستی استاد کیخسرو پورناظری در کنار هنرمندانی چون استادان شهرام ناظری، هادی منتظری، زنده یاد خلیل چاله چاله، سیاوش نورپور، حشمت اله فرید، مسعود زنگنه، مسعود خزعلی، ابراهیم احمدی، زنده‌یاد مجتبی میرزاده، عباس توتونی، مرتضی صنعتی و… آثار ارزشمند و ماندگاری را خلق نمود. وی ردیف های موسیقی را نزد اساتیدی چون محمود بلوری و حاتم عسگری فرا گرفت و از راهنمایی هنرمندانی چون محمدرضا شجریان و زنده‌یاد مجتبی میرزاده بهره‌مند شد. وی در جشنواره سراسری سال ۶۷  با اجرای قطعاتی از ساخته‌های استاد خزعلی و تنظیم زنده یاد خلیل چاله چاله، موفق به دریافت دیپلم افتخارگردید. ترانه های دلنشین محلی این هنرمند که در سال های جنگ تحمیلی از صدا و سیما پخش می شد هنوز در خاطره مردم این سرزمین باقیست و هیچگاه فراموش نخواهند شد.
محمدرضا دارابی، علاوه بر این‌که کنسرت های متعددی در داخل و خارج کشور به همراه گروه های مختلف هنری اجرا کرده است، خلق چندین آلبوم کردی کرمانشاهی(کلهری) مانند گلاره، شور شیرین، سرمه خیال، مهجوری، رقص پروانه و ژینا را در کارنامه هنری خود دارد. وی علاوه بر کارهای هنری، درامور اقتصادی هم  دستی دارد. فعالیت در یک شرکت موفق تهیه و توزیع سنگ های ساختمانی یکی از این کارهاست که به گفته خودش، زندگی‌اش از این راه تأمین می‌گردد.
دی ماه امسال، این هنرمند خوش اخلاق و خوش منش که معتقد است دوستانش سرمایه های زندگی اش هستند، با همراهی گروه مهرورزان، پس از ۳۰ سال دوباره در زادگاهش به اجرای برنامه پرداخت و با خواندن تصنیف و ترانه های خاطره انگیز و اصیل این دیار، مورد استقبال پر شور همشهریان هنردوست قرار گرفت. اجرای قطعات زیبای کردی به همراه رقص بداهه کودکی سرطانی در شب پایانی کنسرت، فضایی چنان شورانگیز ساخت که اشک شوق از چشمان حضاری که به احترام هنر این سرزمین به پا خواسته بودند جاری نمود.
گ

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله

استاد “لطف الله مجد”

هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.

“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی

برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.

در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:

“لطف‌الله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنان‌که از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایه‌ها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی

بداهه‌نوازی دستگاه سه‌گاه تار لطف‌الله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4

نت بازآمدم محلی کاظم رزازان

نت بازآمدم محلی کاظم رزازان

نت بازآمدم محلی کاظم رزازان بیژن ترقی معین
این نت در دستگاه شور مایه‌های سی و سل تهیه شده‌است.
آلبوم موسیقی مسافر
براساس ملودی محلی بیرجندی
ترانه‌سرا: بیژن ترقی
تنظیم: مجتبی میرزاده و کاظم عالمی

باز آمدم از راه سفر، یک بار دگر، در خانه تو
گل داده باز گلخونه دل از بوی تو و دردونه تو
سر می نهد این خانه بدوش، شاداب و خموش، بر شونه تو
پر می کند از باده شوق، چشمون خدا پیمونه تو
باز امشب این دیوونه دل، بر بام و بر سر میزنه
غم اومده تا پشت در باز حلقه بر در می زنه
یاد تو و دوری تو، آتیش به جونم میزنه
من می روم اما دلم، در سینه پر پر میزنه
سر داد باز این بیخونه این ویرونه دل
باز امشب این دیوونه درد، بر بام و بر سر میزنه


Moein, Baz Amadam

معین

نت دایه دایه موتورچی

نت دایه دایه موتورچی

دانلود پی‌دی‌اف ‎⁨‎⁨نت دایه دایه (موتورچی) آهنگ محلی لرستان
این نت در دستگاه ماهور مایه‌های دو، فا، سی‌بمل و ر تهیه شده‌است.
ترانهٔ موتورچی (دایه دایه) که سال‌ها پیش با تنظیم مجتبی میرزاده و با صدای سقایی اجرا شده بود در سال ۱۳۸۶ در میان​ ترانه‌های فاخر و ماندگار ۱۰۰ سال اخیر موسیقی ایران به ثبت رسید.
ترانه دایه دایه
ترانه «دایه دایه» مشهورترین و پرآوازه‌ترین سرودهٔ لری در مقام «سه پا» بوده که امروز مرزهای لرستان را درهم نوردیده و بیشتر موسیقی‌دانان و مردم کشور با این تصنیف قدیمی آشنائی کامل دارند. «دایه دایه» به مرور زمان بارها توسط آهنگسازان محلی و ایرانی بازسازی و تنظیم شده‌است. ریشهٔ این سرود حماسی لری طبق اسناد و روایت‌ها بدین صورت است:
نازی خانم بیرانوند مادر فاضل اسدخان از زنان متهور بود و در شعر دایه دایه دربارهٔ نازی خانم دیگری نیز ذکری به میان آمده‌است. فرزندان هردو نازی خانم از شجاعان زمان خود بودند. نازی خانم دیگر دختر حاج عالیخان سگوند و همسر علیمردان خان فیلی بود. این تصنیف دایه دایه دربارهٔ پسرش محمدخان گفته شده‌است.[نیازمند منبع]
این تصنیف نیز یک بار توسط رضا سقایی در زمان شاه اجرا شد. در دوران جنگ ایران و عراق استاد محمد میرزاوندی این تصنیف رو به عنوان اثری ماندگار برای رزمندگان در دفاع از کشور ثبت کرد سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همایش مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی سراسر کشور، دربارهٔ این تصنیف گفت:[نیازمند منبع]
مرحوم سقائی با خلق این اثر ارزشمند و حماسی، روح ایثار و از خودگذشتگی را در بین مردم و رزمندگان اسلام ایجاد کرد.
ترانه لری ترجمه فارسی
د قه‌لا که‌رده وه در شه‌مشیر وه ده‌سش از قلعه بیرون زده و شمشیر به دست اوست
چی طلا به‌رق میزنه له‌قوم اسبش لگام اسبش همانند طلا برق می زند
زین و به‌رگم بونیت واو مادیونم زین و برگم را به مادیانم ببندید
خه‌ورم بوریتو سی هالوونم خبر مرا برای دایی‌های من ببرید
دایہ دایہ وه‌خت جه‌نگہ ای مادر ای مادر هنگام جنگ است
وه‌خت دوسی وا ته‌فه‌نگہ و وقت دوستی با تفنگ است
نال نال برنویا چه‌نی قه‌شه‌نگہ ناله ی تفنگ‌های برنو چقدر زیباست
سه‌نگرانِ برمنیت له‌شه‌م درآریت سنگرها را خراب کنید و جنازه مرا بیرون بیاورید
بوریتِم سی دالکم بونگمہ وراریت جنازه مرا برای مادرم ببرید و برایم فریاد عزاداری سر دهید
نازیِ تو سی به‌کو جومہ ورتِہ نازی تو جامه سیاه بپوش زیرا
دور کردن دوو قورسو شیر نرتہ شیر نرت را در گورستان به خاک سپردند

چشیامه نبنید افتو قشنگه
کره لر تا دم مرگ چی شیر میجنگه
دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
زین و برگم بونید رو مادیونم
خبر مه بوریتو سی هالوونم
 دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
ز قلا کرده و در شمشیر وه دستش
چی طلا برق میزنه لغم اسبش
دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
نازیه ته سی بکو جومه برته
دور کردن تو قورسو شیر نرته
دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
برارونم خیلین هزار هزارن
سی تقاص خین مه سر بر میارن
دایه دایه وقت جنگه
قطارکش بالا سرم پرش ده شنگه
کره لر تا دم مرگ چی شیر میجنگه
کمک برگردان لری
چشیامه = چشمامو
افتو = آفتاب
کره = پسر
چی = مثل
دایه = مادر
پرش ده شنگه = پر از فشنگه
بونید = بگذارید
بوریتو = ببرید
سی هالوونم = برای دایی هایم
ز قلا کرد و در = از قلعه آمده بیرون
لغم = لگام
نازیه = ای نازی
ته سی بکو = تو سیاه بکن
جومه برته = جامه تنت را
دور کردن = آویزان کردن
قورسو = گورستان
برارون = برادران
سی تقاص خین مه = برای قصاص خون من
این تصنیف یکی از قدیمی ترین تصنیف های ایران میباشد که اجراهای زیادی دارد. غرور ملی در این آهنگ و شجاعان مردم لرستان در این تصنیف بسیار خودنمایی میکند.
شعرهای هر اجرا نیز اندکی متفاوت است و همچنین تکرار ها . به همین جهت در اجرای زیر این تصنیف به صورت آزاد اجرا شده و تنها جهت روشن شدن ملودی اجرا شده است.