کتاب اول ردیف میرزا عبدالله مهدی صلحی منتظم‌الحکما شور

کتاب اول ردیف میرزا عبدالله مهدی صلحی منتظم‌الحکما شور

کتاب اول ردیف میرزا عبدالله به روایت مهدی صلحی منتظم الحکما دستگاه شور انتشارات خنیاگر با سی‌دی
آوانگاری : مهدیقلی هدایت (مخبر السلطنه)
تصحیح و اجرا با سه‌تار: آرشام قادری
ویرایش نت و بازنویسی
آرشام قادری و شهاب منا
جلد 1 دستگاه شور
تصحیح و اجرا با سه‌تار: آرشام قادری، ویرایش و بازنویسی نت: آرشام قادری و شهاب مِنا.نشر خنیاگر:
خُنیاگر منتشر کرد: کتاب و سی دی ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی (منتظم الحکما)، جلد اول: دستگاه شور. تصحیح و اجرا با سه‌تار: آرشام قادری، ویرایش و بازنویسی نت: آرشام قادری و شهاب مِنا.
معرفی اثر: این کتاب دستگاه شور ردیف میرزاعبدالله را به روایت بهترین شاگرد او، دکتر مهدی صلحی (منتظم الحکما)، و آوانگاری مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) ارائه می کند که در زمان حیات میرزاعبدالله نگارش یافته است. پیش تر نسخه خطی آوانگاری هدایت و نیز بازنویسی کامپیوتری آن طی دو کتاب مجزا منتشر شده است و اکنون دستگاه شور این ردیف با تصحیح علمی مجدد، تغییر رسم الخط نت به صورت متداول امروزی، ساده سازی کشش ها در گوشه های آواز و اصلاح ریتمیک قطعات ضربی، تفکیک جملات و اجزای آنها به روش تطبیقی، نت نویسی کامپیوتری مجدد و اصلاح صفحه بندی، و در نهایت اجرای آن با سه‌تار، ساز تخصصی میرزاعبدالله، ارائه شده است. لازم به ذکر است چنانکه آوانگاری هدایت نشان می دهد ردیف میرزاعبدالله در اصل منطبق با تکنیک سه‌تار است و نواختن آن حتی با تار نیز به عینه میسر نیست.


عکس مراسم رونمایی جلد ۱ ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی، نشر خنیاگر، 21 اردیبهشت 1397، در فرهنگ

گزارش مراسم رونمایی مجلد اول کتاب «ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی (منتظم‌الحکما)
گزارش مراسم رونمایی مجلد اول کتاب
«ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی (منتظم‌الحکما)»
در فرهنگسرای ارسباران، به تاریخ جمعه 21 اردیبهشت 1397
(عکاسی از آقای امیرمهدی مصلحی)
عصر جمعه 21 اردیبهشت 1397 به اهتمام باشگاه موسیقی فرهنگسرای ارسباران و مسئول موسیقی فرهنگسرای ارسباران، آقای شهرام صارمی، مراسم رونمایی از جلد اول کتاب «ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی (منتظم‌الحکما)» که به‌تازگی با تصحیح و اجرای آرشام قادری، و ویرایش نُت و بازنویسی آرشام قادری و شهاب مِنا توسط نشر خنیاگر منتشر شده است برگزار شد. در این مراسم به‌ترتیب شهاب مِنا، استاد کیوان ساکت، سیّد‌علیرضا میرعلینقی، دکتر هومان اسعدی و آرشام قادری دربارۀ این کتاب سخنرانی کردند.
شهاب مِنا، مدیرمسئول نشر خُنیاگر، ابتدا دربارۀ ردیف و سابقۀ آن در موسیقی ایران صحبت کرد و از دو کارکرد ردیف، تبیین نظام موسیقی دستگاهی و انتقال ادبیات و تکنیک‌های اجرایی هر ساز، سخن گفت. سپس به ردیف‌های دورۀ قاجار که دستگاه‌ها و آوازها را به‌صورتی متفاوت نسبت به ردیف هفت دستگاه و پنج آواز امروزی طبقه‌بندی کرده‌اند اشاره کرد و افزود به‌عنوان مثال در دست‌نوشته‌ای موثق از حبیب سماعی که برای مرتضی عبدالرسولی نوشته بوده است، ردیف محمدصادق‌خان سُرورالملک به دوازده دستگاه تقسیم‌بندی شده و حاوی دستگاه‌هایی مانند بیوتات، طرز تجنیس و رهاب است که امروزه متداول نیستند. او همچنین به نقش ساختار و تکنیک اجرای هر ساز در شکل‌گیری ردیف مخصوص آن ساز اشاره کرد و افزود در گذشته ردیف هر ساز با دیگری متفاوت بوده و برخلاف امروز که یک رِپِرتوار ثابت برای تمامی سازها تنظیم می‌شود هر ساز ادبیات و جملات خاص خود را برای اجرای ردیف داشته است. او افزود آنچه از ردیف دورۀ قاجار به ما رسیده بیشتر روایت خاندان فراهانی و فرزندان او، میرزاعبدالله و آقاحسینقلی است. سپس به معرفی سه روایت نورعلی برومند، علینقی وزیری، نورعلی برومند و مهدی صلحی (منتظم‌الحکما) از ردیف میرزاعبدالله پرداخت. او افزود معروف‌ترین روایت ردیف میرزاعبدالله از نورعلی برومند است که این ردیف را از اسماعیل قهرمانی، شاگرد تار میرزاعبدالله، فرا گرفته است. برومند روایت اسماعیل قهرمانی را همراه با ویرایش‌هایی ضبط کرد و روایت خود از این ردیف را به‌عنوان منبع درس ردیف در دانشگاه تهران از اواخر دهۀ چهل تا اواسط دهۀ پنجاه (زمان درگذشتش) تدریس کرد.
اما اولین راوی و کاتب ردیف میرزاعبدالله علینقی وزیری بوده و بنا بر گفتۀ کلنل علینقی وزیری به استاد حسین دهلوی که در سال 1385 طی ملاقاتی حضوری به بنده گفتند نگاشته‌های علینقی وزیری از ردیف میرزاعبدالله و آقاحسینقلی گم نشده بوده است بلکه آنها را برای پاکنویس به مرحوم استاد موسی معروفی داده‌اند و در ردیف هفت دستگاه موسیقی ایران، گردآوردۀ استاد معروفی به چاپ رسیده است. وی افزود آنچه شاکلۀ ردیف موسی معروفی را تشکیل می‌دهد ردیف میرزاعبدالله و آقاحسینقلی به روایت و ‌نگارش استاد علینقی وزیری، و همچنین ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی است که توسط مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) به نُت درآمده است.
وی در ادامه به توضیح دربارۀ مهدی صلحی و روایت او از ردیف میرزاعبدالله به آوانگاری مهدیقلی هدایت (مخبرالسّلطنه) پرداخت. او افزود مهدی صلحی خلیفۀ کلاس میرزاعبدالله بوده و به اذعان روح‌الله خالقی پس از مرگ میرزاعبدالله شاگردانش صلحی را جانشین هنر استاد خود می‌دانستند. حتی علینقی وزیری پس از آوانگاری ردیف میرزاعبدالله برای آنکه عملاً نیز این ردیف را کار کند یک دوره آن‌را نزد مهدی صلحی فرا گرفته و اسماعیل قهرمانی، معلم نورعلی برومند، نیز ابتدائاً شاگرد مهدی صلحی بوده و سپس به مکتب میرزاعبدالله راه یافته است. مهدیقلی هدایت، که خود از رجال دورۀ قاجار است و هفت سال نخست‌وزیر ایران بوده و وزیر فرهنگ نیز بوده، مردی دانشمند بوده و هفده جلد کتاب در زمینه‌های مختلف نگاشته و منتشر کرده است و کتاب مجمع‌الادوار از آثار او در موسیقی است. هدایت نیز از جمله شاگردان مهدی صلحی بوده است. چنان‌که مهدیقلی هدایت نگاشته است او به‌همراهی مهدی‌ صلحی از سال 1294 تا سال 1301 به مدت هفت سال، هفته‌ای دو شب ردیف میرزاعبدالله را می‌نگاشته‌اند. هدایت نسخه‌ای از این ردیف را به هنرستان موسیقی ملی هدیه داده است که بنا بر نوشتۀ روح‌الله خالقی در تنظیم ردیف موسیقی ایرانی توسط موسی معروفی مورد استفاده قرار گرفته است. این نسخه پس از انقلاب به دانشگاه هنر رسیده و در سال 1392 به اهتمام آقای امیرحسین اسلامی، مدیر وقت گروه موسیقی ایرانی دانشکدۀ موسیقی دانشگاه هنر، با همکاری آقای رضا پرویززاده به‌صورت کامپیوتری نت‌نویسی و نسخه‌خوانی شده و ویرایش نهایی کتاب نیز توسط آقای آرشام قادری صورت گرفته است. در سال 1393 نیز تصویر نسخۀ دست‌نویس هدایت توسط مؤسسۀ فرهنگی هنری ماهور چاپ شد. اما هیچ‌یک از این دو منبع به دلایل مختلف مورد اقبال چندان قرار نگرفتند و در جزو کارگان آموزشی و کاربردی نشدند. از جملۀ این ایرادها می‌توان به علائم نت به‌کاررفته در نت‌نوشته‌های هدایت اشاره کرد که امروزه یا استفاده نمی‌شوند یا به‌معنای دیگر استفاده می‌شوند و نوازندگان کنونی خرق عادت نمی‌کنند تا نت‌ها را با علائم او فرا بگیرند و بنوازند. یا وضعیت نت‌نویسی آن که Portrait یا افقی چاپ شده و عرض کتاب وقتی روی پوپیتر قرار گیرد 60 سانتیمتر می‌شود و خواندن آن‌را دشوار می‌کند و همچنین مواردی دیگر که گنگ‌اند و نحوۀ اجرا را به‌روشنی تبیین نمی‌کنند.
پس از انتشار این دو منبع، اینجانب به آقای قادری پیشنهاد کردم که این ردیف را مجدداً با ویرایش جدید و با علائم امروزی بازنویسی و به‌صورت مناسب صفحه‌بندی کنیم تا به‌صورت کاربردی و آموزشی درآید. آغاز این کار به آذر سال 1395 باز می‌گردد و پس از وقفه‌ای یک‌ساله از آذرماه 1396 با پنج ماه کار فشرده توانستیم دستگاه شور این ردیف را با ویرایش علمی مجدد و اعمال یافته‌های جدید آقای قادری، که از همه مهم‌تر طرز نگارش هدایت در پنجه‌کاری‌ها است و مفتاح بسیاری از موارد مغلق و گنگ نت‌نویسی هدایت بود و ایشان در زمان انتشار کتاب دانشگاه هنر به آنها وقوف نیافته بودند، همچنین با تغییر علائم به‌صورت متداول امروزی با به‌کاربردن حداقل تعداد علائم (چنان‌که هدایت نیز خود این رویه را اتخاذ کرده) و جداسازی جملات و اجزاء آنها، نشان‌دادن جملات و فیگورهای مکرر با علائم تکرار، ساده‌سازی کشش‌‌ها در آوازهای متر آزاد و ویرایش‌های دیگر ارائه کنیم. همچنین کتاب به‌صورت متداول امروزی به‌صورتِ Portrait (عمودی) نت‌نویسی شد و به‌گونه‌ای صفحه‌بندی شد که هر گوشه در پایان صفحه تمام شود یا پایان جمله در پایان صفحه قرار گیرد و ورق‌زدن به حداقل برسد.
همچنین از آنجا که نهایت انجام این تصحیحات اجرا و شنیده‌شدن نتیجۀ صوتی آنهاست از آقای قادری که شش سال با این ردیف عجین بودند و در نواختن تار و سه‌تار ماهرند خواستم و سماجت کردم که این ردیف را اجراکنند و ضبط این اجرا را در منزل بنده به انجام رساندیم که اولین نمونۀ صوتی منتشرشده از روایت مهدی صلحی از ردیف میرزاعبدالله است.

در ادامه، استاد کیوان ساکت به سخنرانی دربارۀ این مجموعه پرداخت. او گفت من اولین بار اصل یا کپی ردیف میرزاعبدالله به نت‌نگاری مهدیقلی هدایت را حدود 28 تا 30 سال پیش در منزل دکتر داریوش صفوت در کوچۀ شِروان در تهران دیده بودم و سیم اول تار را هم دو فرض نکرده بود و چنان‌که دیدم علائمی از خود ابداع کرده بود؛ مثلاً برای ریز علامتی ساخته بود، شاید نمی‌دانسته که ریز همان ترمولو است و از علامت ترمولو برای ریز استفاده نکرده بود. استاد وزیری اولین کسی بودند که سیم اول تار را دو فرض کردند و علائمی را برای ربع‌پرده‌ها با نام سُری و کُرُن و… ساختند که بسیاری از آنها امروزه استفاده می‌شود.
نکتۀ دیگری که آقای مِنا گفتند و مایلم بر آن تأکید کنم اینکه موسیقی اروپایی متریک است اما قسمت عمده‌ای از ردیف موسیقی ما در متر آزاد است، ولی هدایت آنها را هم متریک در نظر گرفته و همه را در قالب میزان چهارچهار نوشته است، درحالی‌که اولین کسی که آوازهای موسیقی ایرانی را در قالب متر آزاد و بدون میزان‌بندی نوشت استاد وزیری بود. همان‌طور که آقای مِنا گفتند استاد وزیری نت‌‌نوشته‌هایشان را به آقای موسی معروفی دادند و ایشان نیز بدون اینکه ذکری از استاد وزیری کند آنها را در کتاب خود، ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، چاپ کرد و اولین ردیفی است که به چاپ رسیده است. آقای موسی معروفی ردیف دیگری با همین عنوان برای ویولن هم نوشته ولی با دستخط آقای مفخم‌پایان در دهۀ پنجاه چاپ شده و یک‌سری گوشه‌ها در این کتاب آقای معروفی با کتاب ردیفی که قبلاً چاپ کرده بودند کاملاً متفاوت است.
ردیف دیگری که امروزه به‌عنوان مأخذ درسی و دانشگاهی می‌نوازند ردیف میرزاعبدالله، روایت نورعلی‌خان برومند است. آقای برومند با یکی از بازماندگان کلاس میرزاعبدالله، آقای اسماعیل قهرمانی، آشنا می‌شود و اجرای ایشان را ضبط می‌کند و از روی آن مشق می‌کند و به شاگردان خود انتقال می‌دهد و ویرایش خود را نیز اجرا و ضبط می‌کنند. البته چون آقای برومند نابینا می‌شوند، طبیعتاً اشکالاتی در روایت ایشان هست.
کتاب ردیف میرزاعبدالله به روایت مهدی صلحی که آقای اسلامی با کمک آقای قادری توسط دانشگاه هنر چاپ کرده بود هم واقعاً قابل استفاده نیست، به چندین دلیل: اول اینکه این کتاب خیلی قطور است و به‌صورت افقی و عریض چاپ شده است و عملاً استفاده از آن‌را برای علاقه‌مندان غیرممکن می‌کند. این کتاب روی هیچ پایه‌نُتی جا نمی‌شود مگر پایه‌نُت رهبری اُرکسترسنفونیک. دیگر اینکه علائم خود را که امروزه به‌کار نمی‌روند به‌کار برده است و شاید منتشرکننده خواسته است امانت‌داری خود را نسبت به نسخۀ اصل رعایت کند ولی این امانت‌داری در نوشتار باعث شده که عملاً این ردیف غیرقابل اجرا باشد. درصورتی‌که به اعتقاد من همۀ ما باید به‌سوی یکسان‌سازی علائم پیش برویم که راحت‌تر بتوانیم از مطالب همدیگر استفاده کنیم.
آقای دکتر قادری شش سال پیش این کتاب را به من هدیه دادند و گفتند آنها را اجرا و بازنویسی کنم. من ایشان را تشویق کردم و گفتم خود شما این کار را بکن، برای اینکه شما الآن بیشتر در فضای این کار هستی و من از این فضا درآمده‌ام و در فضای دیگری هستم و خوشبختانه دیدم که بازنویسی‌شدۀ آن‌را با اجرا چاپ کردند.

مهم‌ترین و باارزش‌ترین کاری که آقای قادری و آقای مِنا در این کتاب کرده‌اند، غیر از توضیحاتشان و اینکه علائم و مضراب‌ها را رمزگشایی کرده‌اند، اجرای این ردیف با سه‌تار بوده است. برخی ممکن است بگویند خیلی ساده اجرا کرده است. به نظر من، هدف ایشان در اجرای این ردیف نوازندگی سه‌تار نبوده است. هدف این بوده که شاگرد و علاقه‌مندی که این کتاب را می‌خواهد کار کند بتواند آوازهای متر آزاد را بهتر درک کند و نغمه‌ها را فرا بگیرد. اگر شاگرد نمونۀ اجرایی آواز متر آزاد را نشنود ممکن است نتواند معنایی از نت استخراج کند و از دنبال‌کردن مطالب خسته‌ شود. این است که به نظر من وجود این اجرای صوتی خیلی به آموزش این ردیف کمک می‌کند.
ضمناً چون این ردیف از نسخۀ مکتوب روایت شده است شاید معتبرتر و موثق‌تر از روایتی باشد که نورعلی‌خان برومند به‌صورت شفاهی انتقال داده است. این ردیف نوشته‌شده است و متکی بر حافظۀ شخص راوی نیست. چون حافظۀ شخص راوی در زمان‌های مختلف و سنین مختلف و بر اثر توانایی ذهنی و تکنیکی می‌تواند متفاوت عمل کند و همچنین بر اثر تغییر سلیقه دگرگون شود. ولی وقتی کسی چیزی را نوشت تثبیت شده است.
هنوز در موسیقی ما برخی نُت و نُت‌نگاری را مذموم می‌شمارند. من معتقدم آموزش موسیقی باید براساس نُت باشد ولی مهم‌تر از آن معتقدم هیچ موسیقی‌ای را نمی‌توان به نُت نوشت. همان‌طور که وقتی شعر حافظ را می‌نویسند، نمی‌توان نوشت این شعر را چگونه باید خواند… ولی نگارش نُت به ما کمک می‌کند که خیلی از آوازها که ممکن بوده از بین برود ثبت شود.
من زحمت جناب مِنا و آقای دکتر قادری را تحسین می‌کنم و خوشحالم در موسیقی ما هنوز افرادی هستند که به پژوهش علاقه‌مندند و هرکس یک برگ به موسیقی ایرانی بیفزاید قابل تحسین و احترام است.

در ادامه، سیّدعلیرضا میرعلینقی به ذکر نظراتش دربارۀ کتاب پرداخت. او گفت مهم‌ترین کار این مجموعه این بوده که این ردیف به‌صورت کاربردی درآید و از حالت صرفاً سندی‌ای که داشت خارج شود. نسخ قبلی چاپ‌شده از ردیف نت‌نگاری هدایت در عین اینکه به‌عنوان یک سند کاریست باارزش ولی به لحاظ حجم و قطع و بسیاری مسائل دیگر قابل کاربرد نیست. این کتاب خود سرگذشتی خاص و جالب دارد. در اینجا سپاس بگذارم بر دکتر صفوت عزیز که این کتاب را در بحبوحۀ انقلاب به منزل خود بردند و تا سالیان سال از آن نگهداری کردند. باعث و بانی بسیاری تخریب‌های فرهنگی و از‌بین‌بردن‌ها افرادی بودند که متأسفانه در کسوت موسیقیدان بودند؛ انقلابی بودند و البته بیشترشان بعداً به‌سوی کشورهای سرمایه‌داری، که خود نفی می‌کردند، رخت برکشیدند و در آنجا ماندند. متأسفانه بسیاری از اسنادِ موسیقیِ ما را این گروه از بین بردند و دکتر صفوت کار مثبتی انجام دادند.

نت‌نویسی مخبرالسّلطنه قرار نبوده کامل باشد، چرا که مخبرالسّلطنه موسیقیدان نبود و اگر می‌خواسته به صحت کاملی نزدیک شود نیازمند تجربۀ فراوان کار نت در سالیان سال بوده که طبعاً این مرد نداشته است، برای اینکه مشاغل مختلف داشته و برای خود روش مخصوصی برای نت‌نگاری داشته است و موسی‌خان معروفی در یکی از مقالاتش می‌گوید من با هزار زحمت با شیوۀ نت‌نویسی ایشان آشنا شدم.
هنوز هم فاصله بین موسیقی و نوشته در موسیقی ما بسیار است، برای اینکه به وجه نگارش موسیقی توجه کافی نمی‌شود و موسیقیدانان ما به اهمیت نت چنان‌که باید واقف نیستند، چون کار سختی است و ما اهل سختی‌دادن به خود نیستیم.
آنچه از شنیدن سی‌دی کتاب استنباط کردم به‌طور خلاصه اینکه اجرا بسیار تمیز و پاکیزه است؛ آموزشی است. این اجرای بسیار تمیز در تراک اول به‌شدت تحت‌تأثیر تکنیک و برداشت و کانسِپتِ جناب استاد ساکت است و به دلیل شاگردی آقای قادری نزد ایشان طبیعی است، ولی به نظر می‌آید بین ضبط تراک‌ها فاصلۀ زمانی بوده است و در تراک‌های بعدی فضای نوازندگی به‌کلی عوض می‌شود و شخصی‌تر می‌شود؛ خلوتیِ بیشتری پیدا می‌کند. جملات خیلی جاها یک‌باره با ریز آغاز می‌شود درحالی‌که در شیوه‌ای که من فکر می‌کنم نزدیک‌تر به این ردیف بوده با تکِ اعلام آغاز می‌شده و بعد ریز زده می‌شده است. (کیوان ساکت در نقد این سخن گفت: من تک‌ریز در اجرای استادان قدیم تقریباً ندیده‌ام. مثلاً ساز نی‌داوود، زرین‌پنجه و موسی معروفی تک‌ریز ندارند و ریز می‌زنند. حتی اجراهای آقاحسینقلی که شنیده‌ام تک‌ریز ندارد. فکر می‌کنم تک‌ریز مربوط به سال‌های اخیر است که ریزهای پیوسته کم به‌کار رفته و با تک مقداری از زمان ریز را نیز کم کرده‌اند.)
مسئلۀ بعدی دربارۀ نت‌کردن ردیف در آن عصر است که به قصد حفظ و نگهداری ردیف به‌عنوان یک میراث انجام شده است و بَعد آموزش. در حالی‌که الآن کاملاً برعکس است. با این‌همه وسایل ضبط و ثبت که امروزه در اختیار داریم مسئلۀ حفظ ردیف‌ها مطرح نیست؛ آموزش آن مطرح است که باید بیشتر به این بُعد توجه شود.
آنچه را آقای مِنا دربارۀ دست‌نویس مرحوم حبیب سماعی فرمودند، من خود خدمت آقای عبدالرسولی دیده بودم و دست‌خط خود مرحوم استاد حبیب سماعی بود. دستخطی بود در اندازۀ نصف کاغذِ A4 که خود حبیب نوشته بود و شامل اسامی‌ای مثل دستگاه سوز و گداز بود و هرکار کردم که بتوانم از آن عکس بگیرم نشد! این است که ردیف یک برداشت و کانسِپت منحصر به خاندان فراهانی نبوده و این سند آن‌را اثبات می‌کند. روایت‌ها از ردیف طی زمان ثابت نمانده؛ نمی‌توانسته ثابت باشد؛ نباید هم باشد. من اصلاً مخالف با داشتن یک متن مرجع واحد نیستم اما به تعبیر دکتر اسعدی با «انجماد» ردیف‌ها هم به‌شدت مشکل دارم و فکر می‌کنم روایت‌های مختلف باید باشد؛ کانسِپت‌های مختلف؛ برداشت‌های مختلف.
از مطالعۀ کتاب حاضر و شنیدن اجرای دکتر قادری به این نتیجه رسیدم که وِرژن‌های امروزی ردیف، به‌ویژه با شاخص استاد داریوش طلایی، نسبت به قدیم شُسته‌رُفته‌تر، مدوّن‌تر، ویراسته‌تر و دارای شخصیت شهری‌تری است و از حس نیمه‌روستایی که نه‌فقط در موسیقی و لحن موسیقی بلکه در کل کاراکتر زندگی دورۀ قاجار می‌بینیم فاصله دارد.
به‌هرحال، من خوشحالم که این کتاب چاپ شده، در بدترین شرایط موجود در این کشور که معضلاتش زیاد است و یکی از معضلات این کتاب این است که در صفحۀ 14 معضلات، «معظلات» نوشته شده است!

در ادامه،‌ دکتر هومان اسعدی به سخنرانی پرداخت و گفت: اولاً تبریک می‌گویم به جناب آقای مِنا و آقای قادری. آقای مِنا در این چند سالی که انتشارات خُنیاگر را تأسیس کرده‌اند کتاب‌های خیلی خوب و مفیدی را برای جامعۀ موسیقی منتشر کرده‌اند که یک فضای بینابین عملی_ نظری دارد و هم کاربردی است و هم بنیاد نظری یا تحقیقاتی دارد و از این نظر_ در کارهای دیگرشان هم گفته‌ام_ به‌شان تبریک می‌گویم. جناب آقای دکتر قادری هم می‌دانم که در شش سال اخیر درگیر ردیف نوشتۀ مهدیقلی هدایت بوده‌اند و دربارۀ آن زیاد تفحص کرده‌اند و درنهایت نتیجۀ قسمتی از کارشان را در قالب همکاری با دوست عزیزمان، آقای امیر اسلامی، و قسمت‌ دیگرش را در این کتاب می‌بینیم و یک تبریک ویژه‌ای باید به ایشان گفت به‌خاطر اینکه جسارت اجرای این ردیف را داشته‌اند و این خود مسئلۀ خیلی مهمی است. بالاخره باید از یک جایی شروع شود. خودِ من یکی از اشکالاتم این است که خیلی ایده‌آلیست و کمال‌گرا هستم و تا چیزی آن‌طور که می‌خواهم نشود انجامش نمی‌دهم و به همین خاطر هم دوازده سیزده سال است پایان‌نامۀ دکترایم تمام شده و نمی‌خواهم چاپش کنم،‌ برای اینکه فکر می‌کنم باز هم باید بهتر شود و خوب نیست. دکتر صفوت هم به بنده می‌گفت این کار را نکن؛ همین‌ الآن چاپ کن و بعداً تجدیدِنظر کن. جسارتی می‌خواهد و خوب است که شما این جسارت را دارید و قطعاً در ادامه هم دستگاه‌های بعدی را که اجرا خواهید کرد بهتر و بهتر می‌شود.
در اینجا مایلم دربارۀ مهدیقلی هدایت و تاریخچۀ شفاهی ردیف نگاشتۀ او در دو سه دهۀ اخیر که خودم درش بوده‌ام صحبت کنم:
آشنایی خود من با مهدیقلی هدایت به‌طور سیستماتیک به اوایل دورۀ لیسانسم، حدود 25 سال پیش باز می‌گردد که در آن زمان آقای دکتر خسرو مولانا گفتند مهدیقلی هدایت در زمینۀ آکوستیکِ موسیقی کاری انجام داده است و به‌اتفاق دوست عزیزم، آقای امیرحسین پورجوادی، رفتیم و چاپ عکسی کتاب مجمع‌الادوار را گرفتیم و نسخۀ اصل را به استادمان،‌ دکتر مولانا، دادیم و خودمان آن‌را کپی کردیم. (مجمع‌الادوار هم چاپ عکسی و هم نسخۀ خطی دارد و کمی با هم متفاوت‌اند.) از آن موقع، با موضوع مهدیقلی هدایت درگیر بودیم. با دکتر صفوت هم از دهۀ هفتاد تا اواخر عمرشان دائم در تماس بودم و یادم است ایشان هم در اواسط دهۀ هفتاد که فرهنگستان هنر تأسیس نشده بود در بخش هنر فرهنگستان علوم حضور داشتند و من گاهی در آنجا خدمتشان می‌رسیدم. آن‌زمان هم که سراغ مهدیقلی هدایت و ردیف‌نوشتۀ او را از ایشان می‌گرفتم. در همان اواسط دهۀ هفتاد گفتند طرح پژوهشی‌ای دربارۀ این ردیف با همکاری یکی از شاگردانشان که پزشک بودند و سه‌تار می‌زدند دارند و داشتند روی آن کار می‌کردند و می‌گفتند هنوز کار دارد. بعداً که در سال 1379 که برای پایان‌نامۀ دکترایم خدمتشان رسیدم دربارۀ پژوهششان پرسیدم گفتند هنوز کار دارد ولی یک مفتاحی پیدا کرده‌ایم. برای کار پایان‌نامۀ من از دست‌خط‌های مهدیقلی هدایت دستگاه‌ به دستگاه کپی می‌دادند و تمایل داشتم که اصل نسخه را هم ببینم چون مقداری از کار من، علاوه بر کار تئوری و آنالیز، نسخه‌شناسی و تاریخی است و متأسفانه اصل نسخه در دسترس نبود اگرچه ایشان کپی خوبی از دست‌نویس هدایت داشتند؛ میکروفیلم داشتند. بعداً در حدود سال 1382-1381 از ایشان پرسیدم که الآن اصل نسخه کجاست به من گفتند در کتابخانۀ دانشگاه هنر نگهداری می‌شود. آن‌موقع، آقای حسین میثمی مدیر گروه موسیقی ایرانی دانشکدۀ موسیقی دانشگاه هنر بودند و آقای سیاوش بیضایی مدیر گروه موسیقی کلاسیک بودند. چون از سال 1377 در دانشگاه هنر تدریس می‌کردم به این دوستان گفتم که امکانش هست این نسخۀ خطی را از کتابخانه بگیریم؟ یک‌بار، به‌اتفاق، سه‌نفری رفتیم. مسئولین کتابخانه هرچه جستجو کردند پیدا نکردند و چند هفته بعد، مجدداً که خدمت دکتر صفوت رفتم گفتند به ایشان بگویید در بین کتاب‌های عادی نیست؛ داخل یک صندوقچه‌ای با این مختصات و در فلان‌جا است. اطلاعات خیلی دقیق دادند. دفعۀ بعد که مراجعه کردند پیدا شد و در همان‌جایی بود که دکتر صفوت گفته بودند و همان‌طور که آقای میرعلینقی اشاره کردند، اصل دست‌خط مدتی نزد دکتر صفوت بوده است که از آن حفاظت کرده بودند و بعداً به کتابخانۀ دانشگاه هنر داده بودند. البته چون من استاد هیئت علمی دانشگاه هنر نبودم و استاد حق‌التدریس بودم نتوانستم اصل نسخۀ خطی را ببینم اما دوست عزیزم، آقای میثمی، که آن‌زمان مدیر گروه بود از آن کپی تهیه کرد و قرار شد که روی آن کار کند. بعد، اتفاقاتی در دانشگاه هنر رخ داد که آقایان میثمی و بیضایی مدتی از دانشگاه هنر رفتند و آقای امیرحسین اسلامی مدیر گروه شدند و بعداً ایشان از این مسائل آگاه شدند و ایشان ادامه دادند و طرح پژوهشی ارائه کردند و بعد این کتاب چاپ شد. چون این نکته‌ای بود که هم در مقدمۀ کتاب چاپ دانشگاه هنر و هم در کتاب حاضر قدری نادرست روایت شده است لازم دیدم این تصحیح را انجام دهم و آقای میثمی و بیضایی هم در جریان این جزئیات بودند.
در هر حال، دکتر صفوت خودشان در این زمینه خیلی داشتند کار می‌کردند و می‌دانیم که ایشان هم شاگرد ابوالحسن صبا بودند، هم شاگرد حبیب سماعی و هم شاگرد حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد. حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد قبل از اینکه نزد میرزاعبدالله کار کند شاگرد مهدی صلحی (منتظم‌الحکما) سه‌تار زده بوده و تخصص اصلی‌اش هم در نواختن سه‌تار بوده است. آقای دکتر صفوت روایت دیگری از ردیف میرزاعبدالله را که از حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد یاد گرفته بودند کار می‌کردند و آقای دکتر پورجوادی که از شاگرد و نوجوانی شاگرد دکتر صفوت بودند ضبط‌های کلاسش را برای ما می‌گذاشت و می‌شنیدم. بعد که در دو دهۀ آخر عمر دکتر صفوت با ایشان بیشتر مأنوس شدم یک‌بار این جریانات را از ایشان پرسیدم، گفتند من این ردیفی را که به‌اصطلاح روایت میرزاعبدالله بود نزد حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد آموخته‌ام. دکتر صفوت پنج سال فرانسه بودند و مأموریت داشتند به دانشگاه سوربن و در آنجا هم دکترایشان را گرفتند و هم کارهای تحقیقاتی موسیقی انجام می‌دادند. می‌گفتند وقتی از فرانسه برگشتم، می‌خواستم به گروه موسیقی دانشگاه تهران ملحق شوم. گروه موسیقی دانشگاه تهران را دکتر برکشلی در سال 1344 تأسیس کرده بودند و آقای برومند اولین استاد بخش موسیقی ایرانی بودند. آقای دکتر صفوت گفتند وقتی آمدم در دانشگاه تهران تدریس کنم، آقای برومند به من گفتند شما چه ردیفی را کار می‌کنید؟ گفتم میرزاعبدالله. اجرا که کرده بودند آقای برومند به ایشان گفته بود، اینکه با روایت من فرق دارد. دکتر صفوت گفته بودند من پیش حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد این ردیف را زده‌ام. آقای برومند گفته بودند نه! این‌جوری اغتشاش ایجاد می‌شود و باید یکدست باشد و چون آقای برومند ده پانزده سالی از دکتر صفوت بزرگ‌تر و از نظر سن نسبت به ایشان پیشکسوت بودند‌ ظاهراً آقای دکتر صفوت با آقای برومند هم این ردیف را به روایت آقای برومند زده بودند و قرار شده بود دو سال اول را دکتر صفوت تدریس کنند و دو سال بعدی را آقای برومند. مسائل زیاد دیگری دربارۀ ردیف و فیکس‌شدنش وجود دارد که برخی‌اش الآن جایش نیست گفته شود و برخی‌اش هم شاید هنوز خیلی به‌صلاح نباشد گفته شود. در‌هر‌حال، استیلی که دکتر صفوت ساز می‌زدند و بیشتر از حاج‌آقا مجرد گرفته بودند به توصیف‌هایی که از ساز مهدی صلحی (منتظم‌الحکما) می‌شد نزدیک بود.
همان‌طور که دوستان گفتند، نت‌نویسی و آوانویسی در همه جای دنیا نمی‌تواند دقیقاً همه‌چیز را ثبت کند و برای همین رهبر ارکستر وجود دارد که به نت جان ببخشد و در هر حال، مقداری از موسیقی در حوزۀ شفاهیات باقی خواهد ماند؛‌ هرجای دنیا که باشد، چه غرب چه شرق. دکتر صفوت منبع مهمی بود و فکر می‌کنم آن ظرایف و شیوه‌های اجرایی را که در نت‌نویسی هدایت نیست به‌شان مسلط بود و نمی‌دانم این ردیف را ضبط کرده است یا نه. ولی از آدمی به آن دقت بعید می‌دانم که کارهایی را که انجام داده است جایی نگه نداشته باشد و امیدوارم اگر وجود دارد خانواده‌شان اینها را منتشر کنند و حتی یادم است ایشان کنار ردیف موسی معروفی هم حاشیه‌های مفصّلی نوشته بودند که هرکدام از کجا آمده. با نت‌نوشته‌های هدایت و دیگر منابع مقایسه کرده بودند و خیلی نکات جالبی هنوز در دست‌نویس‌هایشان هست که ان‌شاء‌الله خانواده‌شان علاوه بر انتشار آثار فلسفی ایشان به نشر آثار موسیقایی ایشان بیشتر بپردازند چون ایشان موسیقی‌شناس خیلی خیلی برجسته‌ای بوده‌اند.
در اوایل دهۀ نود، آقای بهداد بابایی هم با من تماس گرفتند و گفتند در این پروژه دارند کارهایی انجام می‌دهند و قرار بوده که این ردیف را اجرا کنند. دوست مشترکی گفته‌ بودند که چون من (اسعدی) هم در این زمینه‌ها علاقه دارم کار مشترک در این زمینه انجام دهیم و چند جلسه‌ای ما با هم رفتیم و آمدیم. پس از چهار پنج جلسه به ایشان گفتم این پروژه خیلی سنگین است و به این سادگی نیست؛ دقت بیشتری می‌خواهد و باید ملایم‌تر پیش برویم و پس از مدتی گفتم فعلاً به دلیل مشغله‌های کاری نمی‌توانم ادامه دهم، مگر آنکه یک سال فرصت مطالعاتی داشته باشم و همۀ کارهایم را تعطیل کنم و بر این مجموعه متمرکز شوم، ببینیم می‌شود یا نه. و این کار را ادامه ندادم. آقای بابایی هم داشتند قسمت‌هایی از این ردیف را اجرا می‌کردند ولی هنوز منتشر نکرده‌اند.
به‌هرحال، اینکه افراد مختلف روی این نت‌‌نوشته‌های هدایت کار کنند خیلی ارزشمند است و منافاتی با هم ندارد، کمااینکه چهار پنج پایان‌نامۀ فوق لیسانس دربارۀ این ردیف نوشته شده است. دستگاه شور این ردیف چندین سال پیش در دانشگاه هنر به‌عنوان پایان‌نامۀ نوازندگی ساز ایرانی در دانشگاه هنر ارائه شد؛ در پایان‌نامۀ دیگری در دانشگاه هنر قسمت‌هایی از دستگاه نوای این ردیف با ردیف میرزاعبدالله روایت نورعلی برومند و ردیف آقاحسینقلی مقایسه شد؛ در دانشگاه تهران سه چهار پایان‌نامه دراین‌باره بود: دربارۀ دستگاه ماهور، آواز اصفهان و دستگاه همایون این ردیف کار کردند که بد نیست به آنها هم توجه شود.
اما به نکتۀ دیگری دربارۀ نت‌نویسی و تفسیر اشاره کنم: وضعیت ردیف نگاشتۀ مهدیقلی هدایت در تاریخ موسیقی ایران وضعیت منحصربه‌فردی است. علاوه بر آنکه قدیمی‌ترین منبع کامل موجود است_ که این خود خیلی مهم است_ ویژگی‌های مهم دیگر ی هم دارد: یکی از ویژگی‌های مهم دیگرش این است که توسط دو نفری روایت شده که برجسته‌ترین افراد زمانه بوده‌اند و شاید قرن‌ها قبل و بعد امثال ایشان نبوده است. من خودم فکر می‌کنم پس از فارابی و قطب‌الدین شیرازی، مهدیقلی هدایت یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان جامع‌العلوم موسیقی‌شناس در تاریخ ایران بوده است؛ یعنی دقتی که دارد فقط در فارابی و قطب‌الدین دیده‌ام، و حتی در صفی‌الدین هم نه. و دو نفر خیلی خیلی دقیق و برجسته این کار را کرده‌اند. مهدیقلی هدایت با آراء هِلمهُلتْز در فیزیک صوت آشنایی داشته؛ موسیقی غربی را می‌شناخته؛ موسیقی ایرانی را می‌شناخته. برعکس اینکه برخی فکر می‌کنند موسیقیدان نبوده، برعکس، ایشان موسیقیدان بوده است. ایشان به گفتۀ آقای حسن مشحون هم سه‌تار می‌زده هم ظاهراً با ساز غربی آشنایی داشته است، چون اگر کسی ساز غربی_ مثل پیانو یا ویولن_ نزده باشد، غیرممکن است بتواند اینجوری نت بنویسد. و مقداری از مشکلات نت‌نویسی‌اش مشکل تفسیر است. ما همین الآن یک متن تاریخی قدیمی را جلویمان بگذارند شاید از خیلی از کلماتش سر در نیاوریم. نویسنده این را برای امروز ما که ننوشته است؛ در زمان خودش نوشته است، کمااینکه در رسالات قدیم هم این مشکل را داریم. افرادی که در قرن پنجم چیزی نوشته‌اند برای هم‌عصران خودشان نوشته‌اند؛ فکر نمی‌کرده‌اند که هزار سال بعد یکی می‌خواهد بیاید ببیند چه نوشته‌اند. به همین‌خاطر، تفسیر نت‌نوشته‌های هدایت قدری پیچیده ‌است. ولی اینکه گفتم منحصربه‌فرد است وجه دیگری هم دارد: ما همیشه در سنّت موسیقایی‌مان موسیقی داشته‌ایم که بعداً آوانویسی شده است. این تنها منبع در تاریخ موسیقی جدید ایران است که صدایش را نداریم و نتش را داریم و وضعیتی بسیار مشابه موسیقی کلاسیک غربی دارد. در موسیقی کلاسیک غربی هم از دورۀ رُنسانس یا قرون وسطی یا باروک نت وجود دارد و اجرا وجود ندارد. در غرب، در موزیکولوژی تاریخی و تصحیح نت‌نویسی روش‌های خیلی مفصّلی دارند؛ یعنی اگر کسی نسخ نتاسیون‌های قرون وسطی یا رنسانس یا حتی باخ و بتهوون را جلوی یک موسیقیدان درجه‌یک امروزی بگذارید، شاید نتواند آن‌را اجرا کند؛ موزیکولوگ‌هایی آمده‌اند و با پارامترهای بسیاری آنها را به زبان امروزی تبدیل کرده‌اند که تازه جورهای مختلف قابل تفسیر است. نت‌نوشتۀ هدایت متنی است که شاید فنون موزیکولوژی غربی خیلی زیاد به‌دردش می‌خورد تا با توجه به قرائن متفاوتی تصحیحش کرد. متون مکمل نت‌نوشته‌های هدایت مجمع‌الادوار و دستور ابجدی است که آقای قادری تا حد زیادی از هر دو، مخصوصاً دستور ابجدی، استفاده کرده‌اند.
مسئلۀ دیگر هم تکنیک‌های اجرایی است. این ردیف، به دلایل فنی که الآن جایش نیست توضیح دهم (ازنظر جمله‌بندی و اشارات و…)، شاید از نظر استیل محتوایی استیل بنیادیِ زیبایی‌شناسی‌اش با استیل آقاحسینقلی قرابت دارد تا میرزاعبداللهی که از برومند روایت شده است و استیل تکنیک نوازندگی ساز سه‌تار دارد. اهمیت این ردیف بیشتر از نظر استیل نوازندگی سه‌تار و تکنیک‌های اجرایی است. هدایت سعی کرده است با وسواس و خیلی دقیق آنها را نشان دهد و من فکر نمی‌کنم فقط به دلیل دیدن نوازندگی مهدی صلحی پنجه‌کاری‌ها را به‌صورت نت‌های مجزا نوشته‌ باشد، چون خودش هم سه‌تار می‌نواخته است و می‌خواسته تا جایی که می‌تواند دقیق نشان دهد و چون ایشان دو سال در آلمان تحصیل کرده بوده است، برای آلمانی‌ها و تحصیل‌کردگان آلمان، مانند دکتر مسعودیه، تمام جزئیات معنادار است و سعی می‌کنند ثبتشان کنند. هدایت در بقیۀ آثارش هم همین نگاه جزءنگر را دارد. کتاب خاطرات و خطرات هدایت را که می‌خوانید چنان وقایع را بادقت توضیح می‌دهد که معلوم است انسان جزئی‌نگری است و در نُتاسیون نمی‌دانسته با چه زبانی بگوید. چون در نگارش ردیف اولین نفر بوده، الگویی نداشته است و برای چگونه‌نوشتن متر آزاد و نوشتن تکنیک‌هایی که در سازهای غربی‌ای که می‌شناخته نیست، به‌عنوان اولین شخص، چالش بزرگی داشته است. ولی برای تکنیک‌های اجرایی‌اش شاید از برخی متون بشود کمک گرفت. مثلاً آقای حسن مشحون در کتاب تاریخ موسیقی ایران دربارۀ نوازندگان تار و سه‌تار که صحبت می‌کنند و دربارۀ ویژگی‌های نوازندگی مهدی صلحی در قیاس با میرزاعبدالله و درویش‌خان نوشته‌اند و ظاهراً درویش‌خان و مهدی صلحی اگرچه شاگرد میرزاعبدالله و آقاحسینقلی بوده‌اند، دو استیل کمابیش متفاوت داشته‌اند. ابوالحسن صبا بیشتر شاگرد درویش‌خان بوده است و شاید حاج‌آقامحمد و دکتر صفوت متمایل به سبک مهدی صلحی‌اند. استیلشان متفاوت است و البته در کتابی که رسماٌ از آقای مشحون چاپ شد بخشی که اکنون به آن ارجاع می‌دهم نیامده است. بعداً آقای امیرحسین پورجوادی دوباره از آقای دکتر صفوت گرفته بودند و بخش نوازندگان تار و سه‌تار این کتاب را در فصلنامۀ موسیقی ماهور، شمارۀ سی، منتشر کردیم که در آن جملات جالبی دارد. من دو سه جمله را که آقای مشحون دربارۀ نوازندگی مهدی صلحی می‌گوید بازگو می‌کنم. می‌گوید مهدی صلحی (منتظم‌الحکما) در تار از شاگردان میرزاحسینقلی و میرزاعبدالله بوده و در سه‌تار بیشتر شاگرد میرزاعبدالله بوده و بیشتر سه‌تار را ادامه داده است اگرچه خودش هم شاگرد تار داشته و هم شاگرد سه‌تار و در هر دو زمینه ماهر بوده است ولی می‌گوید سه‌تار را در نهایت استادی می‌نواخت. ناخنی بسیار قوی و پنجه‌ای تند و چپ و راست‌هایی مرتب داشت و در نوازندگی مقتدر و ماهر بود. در حال نواختن، مضراب ریز او قطع نمی‌شد و در حال نوازندگیِ مطلبی نغمات دیگری از ساز او شنیده می‌شد و نوازندگی او حالت مخصوص به خود داشت. شاید سبک نوازندگی او در نتیجۀ شاگردی محمدصادق‌خان سُرورالملک وضع مخصوص به خود گرفته بود، زیرا صلحی مدتی هم از سرورالملک تعلیم گرفته و تحت‌تأثیر نوازندگی او نیز بوده است. (مطالبی را که از سُرورالملک گرفته به نام محمدصادق‌خانی نوشته است و از آقاحسینقلی هم مطالبی دارد و به همین دلیل شاید به روایت او عنوان ردیف میرزاعبدالله نتوان گفت، چون برآیندی است از میرزاعبدالله، وجوهی از استیل آقاحسینقلی و مطالبی از محمدصادق‌خان و سَنتِزی که در ذهن ایشان انجام شده است. مفهوم امروزی ردیف با مفهومی که صد سال پیش در ذهن اینها بوده فرق دارد و ما نباید با مفهوم امروزی‌ای که از ردیف در ذهن داریم سراغ آنها برویم. اگر او ردیف میرزاعبدالله می‌گفته است، منظورش همۀ جزئیات نیست، بلکه منظورش استیل کلی و کلیت آن به سیستم میرزاعبدالله است.) جالب است در ادامه، از آقای دوامی دربارۀ هنگ‌آفرین و درویش‌خان و مهدی صلحی مطالبی نقل شده است و مقایسه‌هایی بین سبک اجرایی این افراد کرده است که من در اینجا وارد جزئیات آن نمی‌شوم.
این نکته جالب است که عبدالحسین صبا نیز که هم شاگرد مهدی صلحی و هم شاگرد میرزاعبدالله بوده و مکرراً ساز صلحی را دیده بود حکایت می‌کند که در ساز منتظم‌الحکما علاوه بر مطلبی که می‌نواخت مثل اینکه پیوسته نغمۀ دیگری هم به گوش می‌رسید. حاج‌آقامحمد ایرانی مجرد هم مطالب مشابه دیگری نقل کرده است…
در هر حال، در این نوشته‌ها مقداری حالتی که من از آقای پورجوادی شفاهاً از دکتر صفوت شنیده بودم که نوازندگی صلحی مضراب‌های شلاقی داشته و در نوازندگی‌اش صدای ممتد پس‌زمینه‌ای داشته و… مطالبی هست که در آینده اگر کسی بخواهد دوباره این ردیف را ضبط کند یا دستگاه‌های دیگر این ردیف را ضبط کند می‌تواند ایده دهد و مقداری منابع مکتوب و شفاهی مکمل هم وجود دارند. اگرچه ممکن است کسی بخواهد از متنی با یک سبک اجرایی دیگر تفسیر ارائه کند ولی در این زمینه فکر می‌کنم ما نیازمند دانشی هستیم که غربی‌ها خوب به آن پرداخته‌اند و ما نداشته‌ایم و آن‌هم زیبایی‌شناسی فلسفۀ موسیقی از منظر اصالت اجرای تاریخی است؛ اینکه در یک اجرای تاریخی نوازنده با چه سازی می‌زده؛ با چه استیلی زده؛ در چه فضایی بوده است… همۀ اینها که گرد هم بیایند می‌شود به یک اجرای اصیل تاریخ‌مند یا اجرای آگاه از تاریخ دست پیدا کرد و بعداً تفسیرهای دیگری را هم می‌شود ارائه کرد و شاید کسی بخواهد با سبک دیگری آن‌را اجرا کند.
در اینجا صحبتم را تمام می‌کنم و توجه را جلب می‌کنم به منابع مکمل شفاهی و مکتوب و تاریخی‌ای که وجود دارند و در نهایت باز هم به جناب آقای دکتر قادری تبریک می‌گویم چون این ردیف نزد معدودی از اهل فن مشهور بود و می‌شناختند و سال‌ها رویش کار می‌کردند ولی تا وقتی اجرا نشود و به نت‌نویسی‌ای قابل فهم برای اکثریت جامعۀ موسیقی تبدیل نشود تأثیری ندارد، کمااینکه چند سال است نسخۀ خطی نت‌نوشته‌های هدایت چاپ شده و فکر نمی‌کنم کسی دیده باشد و شاید پنج نفر، ده نفر با آن دست‌وپنجه نرم کرده‌ باشند. به همین خاطر، قطعاً این کتاب در معرفی‌ این ردیف به جامعۀ بزرگ‌تر موسیقی بسیار ارزشمند است و امیدوارم در آینده هر دو دوست عزیزمان به این نکات استیل اجرایی هم بیش از پیش توجه کنند.

آرشام قادری، به‌‌عنوان آخرین سخنران، دربارۀ کتاب چنین گفت: این ردیف ردیف بسیار باارزشی است که، همان‌طور که آقای دکتر اسعدی گفتند، به آن جز در محافل خیلی تخصصی موسیقی توجه نشده است. آقای اسلامی که این مجموعه را در دست انتشار داشتند، وقتی کار نت‌نویسی کامپیوتری تمام شده بود خدمت آقای بهداد بابایی رسیده بودند و گفته بودند از شما به‌عنوان نوازندۀ حرفه‌ای سه‌تار که فقط سه‌تار می‌نوازد می‌خواهیم این کتاب را ببینید و ایشان نظر به لطفی که به بنده داشتند گفتند تو هم در این جلسات شرکت کن و شروع کردیم به بازخوانی اصل کتاب و من حتی نسبت به اصل نت کمی مشکوک بودم که نکند ما نتی را که اصل نوشتۀ هدایت نباشد شروع به تصحیح کنیم. خدمت دکتر ساسان سپنتا تماس گرفتم و گفتم شما این کتاب را دیده بودید؟ گفتند چنین کتابی را نزد آقای خالقی دیده بودم و در جاهایی با جوهر بنفش در آن نوشته شده بود و اگر این نسخه همان باشد باید جوهر بنفش هم درش باشد و من اسکن‌ها را دیدم و جوهر بنفش را در صفحاتی از آن دیدم و خیالم راحت شد که این همان کتابی است که نزد استاد خالقی دیده بودند و شروع کردم به تصحیح.
برخی از دوستان به عبارت «تصحیح» برای بنده روی جلد کتاب حاضر اعتراض کرده بودند و گفته بودند تصحیح وقتی میسر است که چند نسخه از یک کتاب موجود باشد و آنها را با هم تطبیق دهی و آنگاه می‌توانی بگویی تصحیح کرده‌ای. وقتی فقط یک نسخه از این نت‌نوشته موجود است چرا واژۀ تصحیح را به‌کار برده‌اید؟
در پاسخ باید بگویم این ردیف میرزاعبدالله است. ردیف میرزاعبدالله را نورعلی‌خان برومند نواخته‌؛ ابوالحسن صبا نواخته و استاد صبا ماهور و همایون آن‌را نت کرده و حاوی مطالبی است که به گوش ما آشناست و نمی‌خواهیم سوژه‌ای خیلی رؤیایی را تصحیح کنیم. نسبت به آنچه در حافظۀ شنیداری ما وجود دارد و در قیاس با آنچه استادان و شاگردان میرزاعبدالله نواخته‌اند نت‌هایی نوشته‌ شده است که در ساز آنها نمی‌شنویم و باید ببینیم که منظور هدایت از این طرز نگارش چه بوده است.
مهم‌ترین نکته در مصداق‌دادن به عبارت تصحیح برای این کتاب اینکه من از جملات خود این ردیف برای تصحیحش استفاده کرده‌ام. همان‌طور که می‌دانیم، خیلی از جملات در خیلی از گوشه‌ها تکرار می‌شود ولی مهدیقلی هدایت جمله‌ای را که در دو سه گوشۀ مختلف تکرار شده به دو سه صورت مختلف نوشته است. مثلاً در یک جا با سه‌لاچنگ نوشته و در جای دیگر با دولاچنگ؛ در جایی نت‌ها را به هم متصل کرده و در جای دیگر همان‌ها را از هم جدا کرده است. من فکر می‌کنم چون انسان خیلی دقیقی بوده اشتباه نکرده است، بلکه به قطعیتی نرسیده است که به کدام صورت یک جمله را بنویسد و وقتی می‌دیده یک جمله دارد تکرار می‌شود آن‌را به‌صورت جدیدی می‌نوشته و مطمئن نبوده که کدام است، ولی هر دو صورت را نوشته است.
نت‌نوشته‌های هدایت نکات خاصی دارند:
اولین‌بار است که می‌بینم در آواز بیات اصفهان ریتمی نوشته که لنگ است،‌ یعنی ریتم هفت‌هشت را در آغاز آواز اصفهان نوشته است.
مهدیقلی هدایت نت‌نویسی بسیار عجیبی دارد؛ یعنی در جاهایی بسیار دقیق عمل کرده است ولی در جاهایی چیزهای بسیار واضحی را خیلی عجیب نوشته است.
نکتۀ دیگری که به ذهن من رسیده است اینکه این نسخۀ این ردیف برای انتشار نبوده است. مهدیقلی هدایت این نسخه را نوشته بوده که بعداً مجدداً تصحیح کند و به‌نظرم می‌خواسته بنویسد که ثبت شود. خیلی جاها یک‌ علامات رمزگونه‌ای گذاشته است؛ مثلاً یک‌جا آمده ضربدر زده و سه خط بعد یک ضربدر دیگر زده است. جای دیگر دو تا ضربدر زده و چهار خط بعد دو ضربدر زده است. منظورش این بوده که جملۀ با یک ضربدر را به جایی که در بالا یک ضربدر خورده منتقل کنید و جمله‌ای را که دو ضربدر خورده به جایی که در بالا دو ضربدر خورده منتقل کنید. یک نوشتار پیچیده‌ای که فهم آن نه موسیقی‌شناسی که واقعاً مغز ریاضی می‌خواهد! یا با علامتی که گذاشته باید مطلبی را از سه صفحۀ بعد برداری و به دو صفحۀ قبل‌تر منتقل کنی… اینها علائمی بوده که برای خودش گذاشته بوده و خودش به کار خود مسلط بوده و شاید برایش مهم نبوده است که دیگران نمی‌فهمند، چون می‌خواسته بعداً آن‌را بازنویسی کند ولی شاید فرصت نکرده این کار را انجام دهد.
یا اینکه خود مهدیقلی هدایت در این ردیف نوشته است سیم اول سه‌تار را سُل فرض کرده‌ام. پس از آنکه علینقی وزیری به ایران آمدند و ایشان را دیدم گفتند سیم اول دو است و یک‌بار دیگر نشستم و ردیفی را که نوشته‌ بودم بازنویسی کردم. ولی چنین بازنویسی‌شده‌ای از ایشان موجود نیست. (هومان اسعدی تذکر می‌دهد فکر می‌کنم در میراث خانوادگی ایشان در بنیادشان باشد.) ولی نسخه‌ای که به هنرستان موسیقی اهدا کرده‌اند نسخۀ اول است که در آن سیم اول را سُل درنظر گرفته‌اند. ولی در همین‌ دست‌نویس اهدایی به هنرستان موسیقی یکباره در دستگاه چهار‌گاه می‌بینیم که پنج شش صفحه نت‌نویسی با مبنا قرار دادن سیم اول سه‌تار به‌صورت نت دو نوشته شده است و نمی‌دانیم آیا فقط دستگاه چهار‌گاه را بازنویسی کرده‌ و بقیه را انجام نداده‌ یا به‌خاطر همان چند صفحۀ دستگاه چهار‌گاه معتقد است که بازنویسی کرده است… این کتاب پیچیدگی‌هایی دارد که هنوز جا دارد رویش کار شود و مطالبی از آن کشف شود.
در مورد این کتاب من خیلی به مجمع‌الادوار رجوع کردم. مجمع‌الادوار کتاب بسیار ارزشمندی است که ان‌شاء‌الله آن‌هم توسط دوستان متخصصی که هستند منتشر شود. هدایت در کتاب مجمع‌الادوار یک به یک گوشه‌ها را توضیح داده است. برای نمونه، وقتی در بیات ترکِ دو به گوشۀ شکسته می‌رویم سی بِمُل می‌شود و می‌ کُرُن. الآن آنچه رایج است اینکه هنگام فرود به بیات ترک اول می را بِکار می‌کنند و سپس سی کُرُن می‌شود. در ماهور هم همین‌طور. ولی مهدیقلی هدایت در مجمع‌الادوار نوشته است در فرود گوشۀ شکستۀ بیات ترک ابتدا سی بِکار می‌شود اما می کُرُن می‌ماند و این خیلی جالب است. چند جمله در شکستۀ ماهور با می‌کُرُن و سی‌بِکار داریم و این گامی است که مشابهش را ندیده‌ام (توالی نت‌ها سُل، لا، سی‌بِکار، دو، رِ، می‌کُرُن، فا، سُل) و در مجمع‌الادوار توضیح داده که این یک حالت خاص است ولی الآن در فرود شکستۀ ماهور ابتدا می‌ را بِکار می‌کنند و سپس سی بِمُل می‌شود و به ماهور فرود می‌آییم ولی قبلاً در فرود شکسته به مقام دیگری فرود می‌آمده‌اند که مقام خاصی است که در آن می ‌کُرُن است و سی بِکار. و این فواصل در هیچ‌جای دیگر موسیقی ایرانی تکرار نمی‌شود و در این ردیف هست.
در نت‌نوشته‌های هدایت من دو پایۀ ضربی منحصربه‌فرد پیدا کردم، یکی در گوشۀ باوی و دیگری در حجاز ابوعطا. باتوجه به اینکه می‌دانستم مهدی صلحی نوازندۀ برجستۀ سه‌تار بوده است و چهارمضراب ساده و پیش‌پاافتاده نباید در ردیف زده باشد، در باوی چهارمضرابی با پایۀ «سُل، سُل، رِ، رِ، رِ» دارد که نت اول آن تغییر می‌‌کند و اجرایش خیلی ساده به‌نظر می‌رسد. یک هفته درگیر این چهارمضراب بودم. بعد یک‌باره به یادم افتاد که آقای لطفی در کلاس می‌گفتند مضرابی در قدیم بود که آقای برومند می‌گفتند مثل خراشی که در تار هست مضراب را روی سیم‌های سه‌تار می‌کشیدند ولی چون نورعلی‌خان برومند خودشان نمی‌توانستند این مضراب را اجرا کنند، به ما هم یاد ندادند بزنیم. دیدم کوک همایون عبارت است از: «دو، سُل، سُل، رِ» و به ذهنم رسید که سُل دومی سیم سوم سه‌تار باشد. دیدم با این طرز اجرا این همان مضرابی است که آقای لطفی می‌گفتند. اجرای این مضراب بسیار پیچیده است و باید رویش کار کرد و نمی‌توان آن‌را بداهتاً نواخت.
دیگری هم مضرابی است که در حجاز یا چهارپارۀ ابوعطا اجرا کرده و عبارت است از: «دو، سُل، رِ، رِ» و وقتی کوک سه‌تار را ملاحظه می‌کنیم سیم سوم سه‌تار «رِ» است و زیباترین حالتی که به برداشت شخصی من می‌توان این چهارمضراب را اجرا کرد اینکه نت سوم را به سیم سوم بزنیم و جالب‌ترین و مهم‌ترین نکته اینکه این پایه 103 سال پیش نوشته شده است و این چهارمضراب با پایۀ به این نوینی را اگر کسی بشنود می‌گوید آن‌را یا آقای بابایی یا استاد شعاری ساخته‌اند ولی این پایه‌ای است که منتظم‌الحکما 103 سال پیش اجرا کرده است!
به‌نظرم باز هم در این کتاب نکات دیگری هست که جا دارد روی آنها کار شود و کشف شود و مهم‌ترین چیزی که من در این کتاب فهمیدم اینکه ردیف سه‌تار با ردیف تار متفاوت است. حتی احتمال می‌دهم میرزاعبدالله دو ردیف متفاوت برای تار و سه‌تار داشته است. چون بسیاری جملاتی که در نت‌نگاری هدایت از این ردیف آمده خیلی پیچیده است و آقای میرعلینقی گفتند قبلاً لحن ردیف روستایی بوده و الآن شهری شده است. من زیاد با این اصطلاحات آشنا نیستم و از آنها خوشم نمی‌آید ولی به‌نظرم ردیف امروزی موسیقی ما خیلی ساده شده است. در واقع کتاب هدایت را نمی‌شود با تار نواخت. این‌قدر ریزه‌کاری دارد که اجرایشان با تار زیبا نمی‌شود. در تار به دلیل اینکه جفت‌سیم دارد و در آن فاصلۀ سیم‌ها از هم بیشتر از سه‌تار است اجرای خیلی از این ریزه‌کاری‌ها صدایی آشفته و ناهماهنگی می‌دهد.
پیشنهاد می‌کنم به هنرمندان گرامی با نی ردیف تار نزنید، با سنتور ردیف کمانچه نزنید. در قدیم هر ساز ردیف خودش را داشته است. استاد صبا که یکی از الگوهای موسیقی ما هستند وقتی سه‌تار می‌زده، ردیف میرزاعبدالله را می‌نواخته و وقتی ویولن می‌زده، ردیف کمانچه می‌زده است و هر سازی ردیف خودش را اجرا می‌کرده است و اینکه بخواهیم یک ردیف ثابت باشد که با نی، کمانچه، تار، سه‌تار و سنتور بنوازند به نظرم به موسیقی ما خیلی آسیب رسانده است. هر سازی تکنیک خودش را دارد.
یک چیز جالب که در این ردیف دیدم نت‌هایی هستند که به‌طور متناوب روی دو سیم اجرا می‌شوند؛ مثلاً «سی، دو، سی، دو، سی، دو» که سی روی سیم دوم است و دو دست‌باز. در تار این فیگور تبدیل شده به نت‌های سه‌تایی و آن‌را «سی، دو، دو» «سی،‌ دو، دو» اجرا می‌کنند، چون حرکت مضراب از بالا به پایین است می‌شود «راست، راست، چپ»،‌ «راست‌، راست، چپ». ولی همین فیگور وقتی در سه‌تار اجرا می‌شود می‌شود «چپ، راست، چپ، راست». در تمام فیگورهای دوتایی که در این کتاب روی دو سیم است، نت اول با مضراب چپ اجرا می‌شود و دومی با راست. و اجرای آن حرکت خیلی مشکلی دارد که سیم‌ها آشفته صدا ندهند.
به نظر من هر ساز باید ردیف خود را داشته باشد و روایت نورعلی‌خان برومند برای تار خیلی مناسب است و حتی موسی‌خان معروفی که نت‌نوشته‌های هدایت را بازنویسی کرده و اساس ردیفش همین نسخۀ صلحی بوده است، ایشان هم ساده‌سازی کرده‌اند و خیلی از پنجه‌کاری‌ها را حذف کرده‌اند که شاید مجبور بوده‌اند اما بهتر بود اشاره می‌کردند که به دلیل تکنیک تار دارم این کار را انجام می‌دهم و نسخۀ اصلی ردیف میرزاعبدالله و آنچه مهدی صلحی می‌نواخته بسیار نت پیچیده و پر از ظرائفی بوده است که جا دارد احیا شود.
در پایان، آرشام قادری دو پایه‌چهارمضراب فوق‌الذکر را روی سه‌تار اجرا کرد.

راست‌کوک و چپ‌کوک نیما فریدونی

راست‌کوک و چپ‌کوک نیما فریدونی


راست کوک و چپ کوک . فرم ها و گوشه های موسیقی ایران . فرهنگ واژه ها . نیما فریدونی.mp4

راست کوک و چپ کوک . فرم ها و گوشه های موسیقی ایران . فرهنگ واژه ها . نیما فریدونی.mp4

راست‌کوک و چپ‌کوک
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
در موسیقی سنتی ایرانی دو روش برای کوک‌کردن سازها، به ویژه سازهای زهی زخمه‌ای نظیر تار و سه‌تار به کار می‌رود که به یکی راست‌کوک و به دیگری چپ‌کوک گفته می‌شود. در سازهای دیگر نظیر سنتور نیز این اصطلاح برای اشاره به محل اجرای موسیقی به کار می‌رود. در خوانندگی نیز این اصطلاح برای اشاره به گستره صوتی وکال خواننده به کار گرفته می‌شود. اصطلاح راست‌کوک برای نحوه‌ای از کوک کردن و اجرای ساز یا آواز به کار می‌رود که با گستره صوتی وکال صدای مردان هماهنگ‌تر است و با گسترهٔ صوتی باریتون معادل دانسته شده‌است. به‌طور مقابل، اصطلاح چپ‌کوک به نحوه‌ای از کوک کردن اشاره دارد که برای صدای زنان که زیرتر است، مناسب است.

فاصلهٔ بین آنچه در چپ‌کوک و راست‌کوک نواخته می‌شود حدود چهارم درست تا پنجم درست است. اگر چه از زمان صفی‌الدین ارموی — موسیقی‌دان سدهٔ هفتم هجری — کوک‌هایی که شبیه به چپ‌کوک امروزی هستند به جای مانده‌اند، اما ابداع چپ‌کوک در ماهور به آقاحسینقلی — موسیقی‌دان دورهٔ قاجاریه — نسبت داده می‌شود. افزودن خرک به ساز سنتور برای این که بتوان چپ‌کوک را روی آن اجرا کرد نیز به حسین ملک نسبت داده می‌شود.

بیشتر خوانندگان زن موسیقی سنتی ایرانی، به خاطر زیرتر بودن صدایشان، در چپ‌کوک آواز می‌خوانند، اما برخی نظیر دلکش قادر به اجرا در راست‌کوک نیز بوده‌اند. از سوی دیگر، برخی از دستگاه‌ها (از جمله نوا و راست‌پنج‌گاه) در گذشته فقط در راست‌کوک اجرا می‌شدند و اجرایشان به زنان سپرده نمی‌شد، اما در دورهٔ قاجاریه که زنان در خوانندگی پیشرفت چشمگیری کردند، اجرای این دستگاه‌ها در چپ‌کوک نیز متداول گشت.

در مورد ریشهٔ نام اصطلاح راست‌کوک و چپ‌کوک اختلاف نظر است. بسیاری آن را به گردش گوشی‌های ساز به سمت چپ یا راست برای تغییر کوک ساز نسبت می‌دهند، اما مرتضی حنانه به این دیدگاه نقدهایی وارد کرده‌است. حنانه خود نظریه‌ای دیگر ارائه کرده که مبتنی بر موقعیت سیم‌های زیر و بم ساز در حالتی است که ساز عمودی نگه داشته شود (مثل نحوهٔ نواختن کمانچه). نظریات دیگری هم بر اساس موسیقی‌های ملیت‌های دیگر ارائه شده که اعتبارشان مورد سؤال است.

تعریف
نت پایه‌ای که برای دستگاه‌های مختلف در راست‌کوک و چپ‌کوک متداول است[۱]
دستگاه راست‌کوک چپ‌کوک
شور سل (یا لا) ر
نوا سل دو
سه‌گاه لا کرن (یا سی کرن) می کرن
چهارگاه سل دو
همایون سل ر
ماهور سل دو
راست‌پنج‌گاه فا دو
اصطلاح راست‌کوک برای نحوه‌ای از کوک‌کردن و اجرای ساز به کار می‌رود که با گستره صوتی وکال صدای مردان هماهنگ‌تر است.[۲] به‌طور مقابل، اصطلاح چپ‌کوک به نحوه‌ای از کوک کردن اشاره دارد که برای صدای زنان که زیرتر است مناسب است.[۳]

به همین تناسب، در کوک‌کردن سازهایی نظیر تار و سه‌تار، دو نوع کوک به کار می‌رود چنان‌که در حالت راست‌کوک ساز برای اجرای در گستره صوتی بمتر کوک می‌شود و در حالت چپ‌کوک برای اجرای در گستره صوتی زیرتر. برخی دستگاه‌ها را می‌توان در هر دو کوک اجرا کرد؛ مثلاً در اجرای دستگاه ماهور با سازی نظیر سه‌تار، حالت اول آن است که ساز به صورتی که برای نواختن چهارگاه متداول است کوک می‌شود (دو – سل – دو – دو) و ماهور برپایهٔ نت دو و از بالای دستهٔ ساز نواخته می‌شود؛ به این نوع، ماهورِ «چپ‌کوک» یا ماهورِ «بالادسته» گفته می‌شود و اختراع آن به آقا حسینقلی نسبت داده می‌شود. حالت دوم آن است که اجرای ماهور برپایهٔ نت فا و از میان دستهٔ ساز شروع شود که به آن ماهور «راست‌کوک» گفته می‌شود.[۴] معمولاً فاصلهٔ نت پایه بین حالت راست کوک و چپ‌کوک، یک چهارم درست[۵] یا پنجم درست[۶] است.

همهٔ سازها لزوماً امکان اجرای موسیقی به هر دو روش چپ‌کوک و راست‌کوک را ندارند. برای نمونه، سنتور در گذشته تنها برای اجرا در یکی از دو کوک قابل استفاده بود. حسین ملک بعداً تحت تأثیر آموزش‌های ابوالحسن صبا یک خرک به سیم‌های سفید و دو خرک به سیم‌های زرد اضافه کرد. این سنتور جدید که دارای یازده خرک در قسمت زرد و ده خرک در قسمت سفید است را می‌توان به هر دو صورت راست‌کوک و چپ‌کوک تنظیم کرد و با آن موسیقی اجرا کرد و در نتیجه، نوازندهٔ سنتور می‌تواند به‌طور گسترده‌تری با خوانندگان همراهی کند.[۷][۸][۹]

در خوانندگی
اصطلاح راست‌کوک و چپ‌کوک برای اشاره به خوانندگی نیز به کار می‌رود؛ مثلاً به باور رضا مجرد، پژوهشگر و کارشناس موسیقی، صدای عصمت باقرپور بابلی (معروف به دلکش) تنها زن خواننده‌ای با صدای چپ‌کوک بود که در خوانندگیِ راست‌کوک هم تبحر داشت. وی از غلامحسین بنان نقل می‌کند که صدای دلکش را چنین توصیف کرده بود که انگار دو خواننده در حال خواندن هستند: وقتی دلکش با صدای بم می‌خواند صدایش شبیه مردان بود و وقتی با صدای زیر می‌خواند صدایی زنانه داشت.[۱۰] به گفتهٔ حسینعلی ملاح، بنان خود صدای راست‌کوک داشت و ملاح این اصطلاح را برای خوانندگان معادل باریتون دانسته‌است.[۱۱]

تفاوت آواز راست‌کوک و چپ‌کوک، دقیقاً مانند تفاوت آن در سازهایی مثل تار و سه‌تار نیست؛ مثلاً در آواز راست‌کوکِ شور، نت پایه ممکن است سل یا لا باشد، و در آواز چپ‌کوک نت دو یا ر باشد.[۱۲]

در بین خوانندگان مرد، این که بتوانند چپ‌کوک بخوانند (یعنی به گسترهٔ صوتی وکال بالاتری که معمولاً مختص زنان است ورود کنند) یک ویژگی محسوب می‌شود. برای نمونه، عاشیق رسول قربانی بابت همین توانایی‌اش توسط ابوالحسن مختاباد ستایش شده‌است.[۱۳] به‌طور متقابل، این که خوانندهٔ زن بتوانند در راست‌کوک آواز بخواند نیز نادر است.[۱۴]

برخی دستگاه‌ها در گذشته فقط در راست‌کوک خوانده می‌شدند، از جمله راست‌پنج‌گاه و نوا؛ به گفتهٔ داریوش صفوت این دستگاه‌ها را در گذشته «به دلایل نامعلومی» به زنان یاد نمی‌دادند، در نتیجه در چپ‌کوک اجرا نمی‌شدند. با این حال، به گفتهٔ در دورهٔ قاجاریه که زنان در خوانندگی پیشرفت چشمگیر داشتند — از جمله قمرالملوک وزیری که سرآمد آنان بود — اجرای این دستگاه‌ها توسط زنان نیز صورت می‌گیرد.[۱۵] با این حال صفوت می‌گوید که در زمان نت‌نویسی، نوا و راست‌پنج‌گاه تنها به صورت راست‌کوک نت‌نویسی می‌شوند.[۱۶]

اهمیت
اگر چه به لحاظ نظری، هر گاه فواصل موسیقی از اعتدال مساوی تبعیت کند می‌توان هر قطعهٔ موسیقی را بر پایهٔ هر نتی اجرا کرد، اما در عمل سازهای موسیقی ایرانی چنین امکانی را ندارند. سازهایی مثل سه‌تار که پرده دارند، برای تمام نت‌ها پرده ندارند و به کار گرفتن کوک‌های دیگر مستلزم افزودن پرده‌های بیشتری است که نواختن ساز را دشوارتر می‌کند. در نتیجه فقط دو کوک (یکی برای اجراهای بم‌تر و یکی برای اجراهای زیرتر) به کار گرفته می‌شود که همان راست‌کوک و چپ‌کوک هستند.[۱۷]

پیشینه
صفی‌الدین ارموی در رسالهٔ الأدوار به توصیف ساز عود پرداخته‌است و برای توصیف نحوهٔ نواختن ساز عود، موقعیت انگشتان نوازنده روی دستهٔ ساز را برای اجرای هر یک از نت‌ها و فواصل توضیح داده‌است. وی در این رسالهٔ نحوهٔ کوک کردن ساز عود را نیز توضیح می‌دهد.[۱۸] در فصل ۱۲ این رساله، ارموی به کوک‌های «غیر معهود» (کوک‌هایی به جز کوک اصلی ساز عود) اشاره می‌کند؛ این کوک‌ها را می‌توان تا حدی شبیه به «چپ‌کوک» در تار و سه‌تار، یا کوک‌های ابتکاری دیگر دانست.[۱۹]

نام
به عقیدهٔ برخی از استادان موسیقی از جمله ابوالحسن صبا، دلیل آن که به چپ‌کوک چنین نام داده‌اند آن است که برای اجرای آن در سازهایی مثل سه‌تار یا کمانچه، باید گوشی‌های ساز را به سمت چپ چرخاند تا سیم اول ساز کمی کشیده‌تر شود و کوک ساز تغییر کند. برعکس، در راست‌کوک گوشی ساز را به سمت راست می‌چرخانند تا سیم اول ساز شل‌تر شود.[۲۰] اما منصور اعظمی‌کیا معتقد است که از آنجا که در ساز کمانچه و سازهای مشابه، وقتی ساز به حالتی عمودی گرفته شود، سیم‌های بمتر از زاویهٔ دید نوازنده در سمت راست قرار دارند و سیم‌های زیرتر در سمت چپ، این اصطلاحات هم به تناسب موقعیت این سیم‌ها نامگذاری شده‌اند.[۲۱] اما مرتضی حنانه در کتاب گام‌های گمشده این نظریه را به چالش کشیده‌است. او اگر چه تأکید می‌کند که همین نظریه را از چندین نوازندهٔ ویولن موسیقی ایرانی شنیده، اما اشاره می‌کند که در ردیف‌های نت‌نویسی شدهٔ اصلی، مثل ردیف موسی معروفی که در آن کوک ساز هم مشخص شده، کوک سیم اول همیشه ثابت و بر روی نت دو بوده‌است. حنانه همچنین اشاره می‌کند که در نظریهٔ بالا، تغییر کوک ساز باعث می‌شود که فاصلهٔ سیم اول و دوم بین چهارم درست و پنجم درست تغییر یابد اما می‌افزاید که چون اختلاف صدای زنان و مردان در حد چهارم یا پنجم درست نیست بلکه در حد یک اکتاو است، نظریهٔ فوق منطقی به نظر نمی‌رسد. حنانه توضیح احتمالی دیگری برای ریشهٔ اصطلاح چپ‌کوک و راست‌کوک ارائه می‌کند؛ او می‌گوید که این اصطلاحات به حالتی اشاره دارد که ساز نه به‌طور افقی، بلکه به‌طور عمودی نگه داشته شود (چیزی برای نواختن سازهایی مثل کمانچه معمول است)؛ برای همراهی با خوانندگانی که صدای زیر دارند، مانند زنان، بهتر است که سیم‌های زیر ساز نواخته شود که در سمت چپ هستند و برای همراهی با صداهای بم هم بهتر است که سیم‌های راست نواخته شوند که بمتر هستند. با این وجود، حنانه توضیح احتمالی خود را نیز بیش از حد ساده می‌داند و می‌گوید که ممکن است نام «راست کوک» به کوک مربوط به مقام راست اشاره داشته باشد، اگر چه مستندات کافی برای آن موجود نیست.[۲۲]

نظریهٔ دیگری که در مورد ریشهٔ تاریخی این اصطلاح مطرح شده آن است که این واژه ریشه در موسیقی ژاپنی دارد. اعظمی‌کیا به نقل از مهیار افشار می‌نویسد که در موسیقی ژاپنی که همراه با رقص بوده و از موسیقی ملیت‌های دیگر در آن استفاده می‌شده، معمول بوده که نوازندگان و خوانندگان هندی و چینی از سمت چپ به صحنه وارد شوند و خوانندگان کره‌ای و مغول از سمت راست، و این دو گروه از سازهای مختلف و کوک‌های متفاوتی استفاده می‌کرده‌اند که باعث شده که برای مفهوم کوک، دو جهت چپ و راست مطرح شوند. با این حال خود اعظمی‌کیا این دیدگاه را قانع‌کننده نمی‌داند و به دیدگاهی که بر اساس گسترهٔ صوتی خوانندگان است اعتبار بیشتری می‌دهد.[۲۳]

پانویس
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۲۲۹.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۸۱.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۲۲۸.
محمدی، رساله‌ای نویافته در موسیقی ایرانی، ۷۶.
حنانه، گام‌های گمشده، ۲۰.
اعظمی‌کیا، راه و رسم منزل‌ها، ۷۳.
برای حسین ملک.
نصیری‌فر، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، ۳۰۷–۳۱۰.
ملک، سنتور در ساخت، کوک و تدریس، ۱۱۲–۱۱۴.
مجرد، دلکش مرد؟، ۹۲.
نوری، موسیقی: صدایی در سکوت، ۲۳۳.
شجریان و شجریان، تکنیک‌های آوازی موسیقی ایران، ۱۳۲–۱۳۳.
مختاباد، گزارش پنجمین روز جشنواره موسیقی فجر.
اعظمی‌کیا، راه و رسم منزل‌ها، ۶۶.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۲۲۹.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۱۲۵.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۲۲۷–۲۲۸.
بینش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۶۳.
بینش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۳۶۴.
صفوت و کارن، موسیقی ملی ایران، ۲۲۸.
اعظمی‌کیا، راه و رسم منزل‌ها، ۶۸.
حنانه، گام‌های گمشده، ۲۰–۲۲.
اعظمی‌کیا، راه و رسم منزل‌ها، ۶۸–۶۹.
منابع
اعظمی‌کیا، منصور (۱۳۸۲). راه و رسم منزل‌ها. تهران: سوره مهر. شابک ۹۶۴-۴۷۱-۷۹۹-۶.
بینش، تقی (۱۳۷۷). «الأدوار». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۷. زیر نظر کاظم موسوی بروجردی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ص. ۳۶۱-۳۶۵. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۴۱-۶. دریافت‌شده در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۸.
حنانه، مرتضی (۱۳۸۹). گام‌های گمشده. تهران: سروش. شابک ۹۶۴-۳۷۶-۱۹۲-۴.
شجریان، محمدرضا؛ شجریان، مژگان (۱۳۷۹). «تکنیک‌های آوازی موسیقی ایران». هنر (۴۵): ۱۲۹–۱۴۵. دریافت‌شده در ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۹ – به واسطهٔ نورمگز.
صفوت، داریوش؛ کارن، نلی (۱۳۹۱). موسیقی ملی ایران. ترجمهٔ سوسن سلیم‌زاده. تهران: ارس. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۶۳۰-۳۷-۴.
مجرد، ناصر (شهریور و مهر ۱۳۸۳). «دلکش مرد؟ نه… دلکش هرگز نمی‌میرد!». گزارش. تهران: ابوالقاسم گلباف (۱۵۶): ۹۱ تا ۹۳. شاپا 1021-450X. دریافت‌شده در ۲۴ شهریور ۱۳۹۴ – به واسطهٔ نورمگز.
محمدی، محسن (۱۳۸۳). «رساله‌ای نویافته در موسیقی ایرانی». آینه میراث (۲۴): ۷۳–۸۰. دریافت‌شده در ۹ مارس ۲۰۲۰ – به واسطهٔ نورمگز.
مختاباد، ابوالحسن (۱۴ دی ۱۳۸۵). «گزارش پنجمین روز جشنواره موسیقی فجر». همشهری‌آنلاین. دریافت‌شده در ۵ مهٔ ۲۰۲۰.ملک، حسین (۱۳۷۸). «سنتور در ساخت، کوک و تدریس». مقام موسیقایی (۵): ۱۱۲-۱۱۷. دریافت‌شده در ۶ مهٔ ۲۰۲۰ – به واسطهٔ نورمگز.
نصیری‌فر، حبیب‌الله. مردان موسیقی سنتی و نوین ایران. ج. ۲. نگاه. شابک ۹۶۴-۶۱۷۴-۱۳-۲.
نوری، محمد (۱۳۸۰). «موسیقی: صدایی در سکوت». بخارا (۲۱ و ۲۲): ۲۳۱-۲۳۹. دریافت‌شده در ۶ مهٔ ۲۰۲۰ – به واسطهٔ نورمگز.
«برای حسین ملک که توانست تحولی در نواختن ساز سنتور پدیدآورد». موسیقی ایرانیان. ۱۷ تیر ۱۳۹۲. دریافت‌شده در ۴ مهٔ ۲۰۲۰.

کتاب ردیف میرزا عبدالله برای سنتور مجید کیانی

کتاب ردیف میرزا عبدالله برای سنتور مجید کیانی

کتاب ردیف میرزا عبدالله برای سنتور مجید کیانی آوانگاری شهاب منا انتشارات ماهور
ردیف میرزاعبدالله برای سنتور (مجید کیانی)
سال انتشار : 1397
شابک : 9790802628434
براساس اجرای مجید کیانی
آوانگاری: شهاب منا
ردیف میرزا عبدالله یکی از منابع اصلی آموزشِ ردیف در موسیقی ایرانی محسوب می‌شود. این ردیف در اصل بنا بر ساختار و تکنیک‌های نوازندگی سه‌تار شکل گرفته است لیکن با محور قرار دادن آن توسط نورعلی برومند برای سایر سازهای موسیقی دستگاهی نیز مورد استفاده قرارگرفت. مجید کیانی، که یک دوره‌ی کامل این ردیف را نزد نورعلی برومند و داریوش صفوت آموخته است، پس از سال‌ها ممارست آن‌ را براساس تکنیک و شیوه‌ی مضراب‌گذاری حبیب سماعی برای سنتور تنظیم، و اجرای صوتی آن ‌را در سال 1367 منتشر کرده که سال‌ها به ‌عنوان مرجع درس ردیف در مراکز دانشگاهی موسیقی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. آوانگار در کتاب حاضر اجرای مجید کیانی را به خط نت برگردانده است، به‌ طوری که آوانگاری، ضمن تدقیق و ثبت جزئیات ملودیک، با تمهیداتی جنبه‌ی کاربردیِ خود را نیز حفظ می‌کند. اکنون چاپ دوم کتاب همراه با نت‌نویسی کامپیوتری و صفحه‌بندی مجدد و لحاظ ‌کردن موارد دیگر در آوانگاری‌ ارائه شده است.
ردیف میرزا عبدالله برای سنتور
مجید کیانی
ناشر: ماهور
تاریخ نشر: 01 تیر، 1384
تعداد صفحه: 358
قطع کتاب: رحلی
وزن: 782 گرم
به گزارش سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان»، ردیف میرزا عبدالله یکی از منابع اصلی آموزشِ ردیف در موسیقی ایرانی محسوب می‌شود. این ردیف در اصل بنا بر ساختار و تکنیک‌های نوازندگی سه‌تار شکل گرفته است لیکن با محور قرار دادن آن توسط نورعلی برومند برای سایر سازهای موسیقی دستگاهی نیز مورد استفاده قرارگرفت. مجید کیانی، که یک دوره‌ی کامل این ردیف را نزد نورعلی برومند و داریوش صفوت آموخته است، پس از سال‌ها ممارست آن‌ را براساس تکنیک و شیوه‌ی مضراب‌گذاری حبیب سماعی برای سنتور تنظیم، و اجرای صوتی آن ‌را در سال ۱۳۶۷ منتشر کرده که سال‌ها به ‌عنوان مرجع درس ردیف در مراکز دانشگاهی موسیقی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. آوانگار در کتاب حاضر اجرای مجید کیانی را به خط نت برگردانده است، به‌ طوری که آوانگاری، ضمن تدقیق و ثبت جزئیات ملودیک، با تمهیداتی جنبه‌ی کاربردیِ خود را نیز حفظ می‌کند. اکنون چاپ دوم کتاب همراه با نت‌نویسی کامپیوتری و صفحه‌بندی مجدد و لحاظ ‌کردن موارد دیگر در آوانگاری‌ ارائه شده است.

کتاب ردیف موسیقی ایرانی مهدی صلحی منتظم‌الحکما

کتاب ردیف موسیقی ایرانی مهدی صلحی منتظم‌الحکما

کتاب ردیف موسیقی ایرانی مهدی صلحی منتظم‌الحکما انتشارات ماهور
ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی: به روایت مهدی صلحی (منتظم الحکما)
نویسنده : مهدی صلحی
مقدمه : داریوش صفوت
شاعر : مهدیقلی هدایت
ناشر : ماهور
این اثر مجموعه‌ی دست‌نویس‌های مهدیقلی هدایت از نغمه‌‌های ردیف موسیقی ایرانی است که داریوش صفوت بر آن مقدمه‌ای نگاشته است. او در مقدمه‌ی اثر می‌نویسد:«کتاب ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، به روایت مهدی صلحی، بی‌هیچ تردیدی محکم‌ترین و معتبرترین سند موسیقی دستگاهی ماست.» او در ادامه به چگونگی تبدیل نظام دوازده‌مقامی موسیقی ایران به هفت‌ دستگاه و نظریات موسیقیدانان برجسته‌ی متقدم، به ‌ویژه مهدی صلحی (منتظم‌الحکما)، در این باره پرداخته است. صفوت پس از بررسی آراء گوناگون به این نتیجه می‌رسد که ردیف هفت دستگاه موسیقی ایرانی، به روایت صلحی و با نت‌نگاری مخبرالسلطنه، که در این کتاب چاپ شده است، معتبرترین روایتی است که بدون هیچگونه تحریف یا تغییر مستقیماً از منابع دست اول (یعنی آقاعلی‌اکبر و آقامطلّب و میرزاعبدالله) منتقل شده است و متن ردیف هفت دستگاه امروزی با الحان دوازده مقام قدما اختلاف بنیادی ندارد؛ اختلاف فقط صوری است، یعنی مربوط به طرز دسته‌بندی گوشه‌ها و نغمه‌ها و گسترش آنهاست. در بخش پایانی کتاب، با توجه به پرسش‌های احتمالی، حسین مهرانی بخش شرح علائم را بر آن افزوده است.
مؤلفان: مهدیقلی هدایت، مهدی صلحی، داریوش صفوت
ناشر: موسسه فرهنگی ماهور، کارگاه موسیقی
زبان: فارسی رده‌بندی دیویی: 789.162سال چاپ: 1393نوبت چاپ: 1تیراژ: 1100 نسخه
تعداد صفحات: 394قطع و نوع جلد: بیاضی (شومیز)

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

ناصر فرهنگ‌فر نوشته جواد ظل طاعت

ناصر فرهنگ‌فر نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما

استاد ناصر فرهنگ فر

موسيقي ايران در تاريخ پر فراز و نشيب خود از ابزارهاي بسياري براي توليد موسيقي بهره برده است كه امروز بسياري از اين سازها با گذر زمان به فراموشي سپرده شده است. در تقسيم بندي سازهاي ايراني، گروه بزرگي از اين سازها، “ضربي پوستي” ها هستند كه تا كنون نزديك به ٢٥ عدد از اين سازها كشف شده اند. مهمترين ساز كوبه اي پوستي زمان ما كه سالهاست مورد توجه موسيقيدانان ايران است، ساز تنبك )كه با نامهاي خمبك، خنبك، دنبك، دمبك، ضرب نيز شناخته ميشود( است. در گذشته تنبك نوازان با داشتن وضعيت اجتماعي نامطلوب عنوان موسيقي دانان سطح پايين را بر خود حمل مي كردند و گهگاهي به تكنوازي آنها گوش فرا داده مي شده، اما با چسباندن برچسب همراهي كننده به ايشان، از جمله شهروندان درجه دوم جهان موسيقي قلمداد مي گشتند. تا اوايل اين سده اساسا تنبك به همراهي كننده تركيبهاي ريتميك مانند تصنيف و رنگ بكار مي رفت. استاد “ناصر فرهنگ فر” يكي از اين نوازندگان برجسته تنبك بود، كه علاوه بر نوازندگي، داراي صداي گرم آوازي، خط خوش، شاعري و شعرشناسي بود، كه نه سوداي نام داشت و نه در پي نام بود و نه اصراري به اين كه همگان، قدر هنرش را بشناسند. “فرهنگ فر” خيلي درد نان نداشت، بلكه براي ادامه زندگي اش نيازمند فضاي عواطف انساني بود، افسوس كه هر چه بيشتر گشت كمتر يافت. پشت صداي تنبك او، جرياني از حيات و انرژي بود كه تنها بزرگان تاريخ موسيقي ما از آن بهره داشته اند : “درويش خان”، “ابوالحسن صبا”، “حبيب سماعي”، “مرتضي و رضا محجوبي” و “حسن كسايي”…. استاد “فرهنگ فر” در كارش يگانه اي تك بود. وي بزرگي از آخرين كاروان بزرگان عاشقِ صادق، در موسيقي ايران بود و مرگ او، مرگ يك فرهنگ و يك طرز تلقي از زيستن بود، كه با وارستگي و قلندري و شوريدگي و پاك باختگي، پروانه وار سوختن و به آتش زدن، معنا مي شد. آنچه كه “ناصر فرهنگ فر” را از ديگر تنبك نوازاني كه به شيوه ديگر مي نوازند جدا كرده و ممتاز مي كند حس انساني بسيار قوي و انديشه عالي او در زمينه شعر و ادبيات و عرفان و درك خاصي ست كه از زيبايي و تناسب ريتم داشته است و همين پديده ي گوهرين او بود كه وقتي سر انگشتش به پوست تنبك آشنا مي شد، گويي دستي لطيف و نوازشگر رگ و پوست و اندام روان را

نوازش مي كرد. دلپذيري كار او در نواختن به حدي بودكه وقتي در يك همنوازي و با گروه نوازي شركت داشت، ناخود آگاه و اغلب آگاهانه، گوشها صداي ساز ايشان را دنبال مي كردند و غير از صداي تنبك او ساز ديگري را نمي توانستند دنبال كنند و يكي از لذتهاي موسيقي، صداي تن هاي تنبك اين استاد ارزشمند ست. از لحاظ تكنيك و محتواي جملات بديع موتيف هاي ملوديك و ريتم هاي شكسته و تركيبي جايي براي حرف نگذاشته و اغلب اين تركيبات براي اولين بار از سر انگشتان ايشان شنيده شده و همين پيشاهنگي او در آرايش ها و سامان و بستگي فرازهاي ريتميك ديگران را واداشت كه شيوه او را دنبال كنند. زيرا تنبك او تنها يك نگهدارنده ريتم نبود، بلكه همپايه بزرگترين نوازندگان و اساتيد ديگر سازها زيباترين جملات پيچيده را خلق و گاه داستاني با رگ و پوست تنبك بيان مي كرد. در خوشنويسي شاگرد زنده ياد استاد “حسن ميرخاني” بود كه خط شيرين و دلكش آن استاد گرانمايه در بين اساتيد گذشته و حال سابقه نداشته و ندارد و شيريني خط استاد را در خوشنويسي به دست آورده بود. هرچند كه خوشنويسي را خيلي پي گير نبود و گاه سالها دست به قلم نمي برد، اما نشان مي داد كه در اين زمينه خيلي مايه دارد. در شعر بسيار خوش قريحه و با استعداد بود. زياد به شعر مي انديشيد ولي كمتر شعر مي گفت آنچه را كه مي گفت بسيار پر محتوا و با مضامين بكر بود. تعدادي غزلهاي خوب دارد اما تك بيتها و چند بيتهاي او در بين دوستانش مشهور و زبانزد است. به خصوص به خاطر طبع شوخ و منتقدي كه داشت سر به سر دوستان و همكاران و گاه آنهايي كه فكر مي كردند مي توانند رقيب تنبك نوازي او باشند مي گذاشت و ابيات بسيار زيباو طنز برايشان مي سرود كه همه را به خنده وامي داشت و اين شوخي هاي دلپذير شعرگونه، ورد زبان دوستان و همكاران و حتي خود كساني كه برايشان مي گفت مي شد و بيشتر آنها نقل محفل دوستانش مي گرديد. هميشه حس مي كرد كه دنيا جاي كمي را براي او درنظر گرفته و همين امر او را به انديشه هاي ژرف ودورودرازواميداشتوگاهحاصلآنيكبيتجانانهونابوپارهايهمغزلميشد.آنقدر از اين جهان و جرياناتي كه در آن مي گذشت متاثر و شاكي بود كه ناگزير به روگرداني و گريز از آن شده بود و بالاخره هم موفق به فرار شد و آنچه را مي خواست به وقوع پيوست. استاد “فرهنگ

فر” به همسر باوفايش و دوفرزندش و نوه اش عشق مي ورزيد و بيشترين وقتش را با آنها مي گذرانيد و غمخوار هميشگي و يار و همدم آنان بود. از اين روست كه سفر هميشگي او براي خانواده اش بسيار سخت و گرانبار و براي دوستان و دوستداران تاثرانگيز و اسفبار است. خاطره اي از جناب “ارشد طهماسبي” در ارتباط استاد “فرهنگ فر” مي شنويم: ))روزي به اتفاق “داريوش زرگري”، شاگردش به عيادتش رفتيم كه در بيمارستان اعصاب بستري شده بود. به نظرم “فرهنگ فر” ديوانه اي بود عاقل تر از همه. راست و استوار بر تختش نشسته بود و خيره. تا درآمديم، اندكي شادمان شد و گفت: مي خواهم برايتان راست پنج‌گاه بخوانم. » عجب ، در بيمارستان؟ گفتم كه در هيچ قالبي نمي گنجيد. بلند و رسا و با صداي زنگ دار و دردمندش خواندن گرفت. هنوز هم هروقتبهآنروزفكرميكنم،براينباورمكههيچكسنميتواندلحظهايراكهاوخلقكردو راست پنج‌گاه استواري را خواند خلق كند و بخواند. در تمام طول خواندنش آرام گريستم و او در حال و بند آن نبود كه مرا دريابد گويا ودش را هم.((

وي٤ آبانماه ١٣٢٦ در شهر ري متولد و از هفت سالگي به نواختن تنبك مشغول شد. پدر او تار و عمويش تنبك مي نواخت. او تنبك را زير نظر “محمدتركمان” كه از شاگردان استاد “اميرناصرافتتاح” بودند كار كردند و بنابراين مي توانيم ايشان را تاحدي متاثر از سبك افتتاح بدانيم، فراگرفت و مدتي هم نزد استاد “حسين تهراني” به شاگردي پرداخت و يك سال نيز نزد استاد “محمد اسماعيلي” كتاب تنبك استاد “حسين تهراني” را آموخت. در سال ١٣٤٢ با آغاز كار مركز حفظ و اشاعه موسيقي به عنوان مدرس ساز تنبك به فعاليت پرداخت، در اين مدت وي با تلاش خود تأثيرات قابل توجهي در شيوه نوازندگي ساز تنبك بر جاي گذاشت. وي در سال ١٣٤٩ به همراه استاد “داوود گنجه اي” به دانشكده هنرهاي زيبا رفت و با اساتيدي چون “نورعلي برومند” و “داريوش صفوت” آشنا شد. پس از حدود يك دهه فعاليت در اين مركز در سال ١٣٥٠ وارد راديو و تلويزيون شد وبه پيشنهاد دوستش استاد”بهمن رجبي” در برنامههاي معروفي به نام هفت شهر عشق، گلهاي تازه و گلچين هفته با “استاد بهاري” و “لطفاالله مجد” و… اجراي برنامه كرد. “فرهنگ فر” نقش بسزايي در شكوفايي جريان موسيقايي گروه شيدا و عارف ايفا كرد، چرا كه فعالان عرصه موسيقي، به تنبك

تنها به عنوان سازي همراهي كننده در اركستر نگاه ميكردند كه نوازندگي “فرهنگ فر” در اين گروهها اين ذهنيت را تا حدود بسياري در بين اهالي موسيقي دگرگون كرد. از سال ١٣٥١ به همراه هنرمنداني چون “محمدرضاشجريان”، “حسين عليزاده”، “داريوش طلايي”، “داوود گنجه اي”، “محمدرضالطفي” و “پرويز مشكاتيان” و … در جشن هنر شيراز برنامه متعددي را اجرا كرد. او در سال ١٣٥٢ به بلژيك رفت و با گروه باله موريس بژار همكاري كرد. در سال ١٣٥٤ به دعوت رابرت ويلسون به نيويورك رفت و با گروه تئاتر وي همكاري كرد. در همين سال به عضويت گروه شيدا درآمد و كنسرت ها و برنامه هاي متعددي با “محمدرضالطفي” اجرا كرد. در سال ١٣٥٦ با تاسيس كانون هنري چاووش تا سال ١٣٦٣ ادامه يافت. “ناصر فرهنگ فر” علاوه بر آشنايي به سبك و شيوه هاي مختلف تنبك نوازي رفته رفته از دهه ٥٠ صاحب سبكي متمايز و ممتاز در تنبك نوازي شد. بعد از دوران اوج هنري خصوصا بعد از آلبوم بسته نگار با تار استاد “محمدرضالطفي”، در سال ١٣٦٣ كم كم گوشه نشين شد و به قول معروف خلوت گزيدند. اينكه چرا به قول خودشان جلوت رميده و خلوت گزيدند، دلايل بسياري دارد. آن چيزي كه ضرورت آن واقعا احساس مي شود بررسي زندگي هنري استاد “فرهنگ فر” توسط پژوهشگري بي طرف است كه ايشان را آنچه كه بودند به جامعه هنري معرفي كند. اين اواخر همه چيز را رها كرده بود و با نگاهي شگفت ، همه دنيا را از فراز سر افراد دور و برش مي نگريست. انگار ديگر در اين دنيا نمي زيست. مي گفتند كه سالهاست ديگر دست به تنبكش نمي زند، خط نمي نويسد و از خواندن ابا مي كند. مي گفتند صداي ساز خودش را كه از نوار كاست مي شنود، فرياد برمي آورند كه خاموش كنند و راحتش بگذارند. مي گفتند حاصل تمام عمرش، خط هاي خودش، خط هاي يادگار استادانش، كتابخانه عالي و مجهزش و حتي ساز دستش را به خانه هاي ديگران فرستاده بود، براي هميشه. ايشان سبك منحصر به فردي را خلق كردند كه بعدها به سبك “فرهنگ فر” معروف شد. سبك ايشان حال و هواي زورخانه را داشت. وي در به كار بردن تك ريزها و پلنگ ها)بشكن ها(، روش مخصوصي داشت و تكنيك هاي جديدي مثل چكشي به تنبك اضافه كرد، همچنين در ريتم هاي گوناگون به ويژه ريتم دوازده ضربي مهارت ويژه اي اي داشت و تنبك نوازان بسياري خصوصا جوانترها از ايشان تاثير گرفتند.

استاد “فرهنگ فر” به روش گوشه، تكيه داشت. معمولا شاگردان درس هاي كتاب آموزشي تنبك استاد”حسين تهراني” را مي زد و بعد ريتم هاي خود استاد را مي نواخت و فرا مي گرفت. البته بسياري از درس هاي كتاب آموزش تنبك استاد “حسين تهراني” را به سبك خودشان درس مي داد و نحوه انگشت گذاري ها روي تنبك دقيقا منطبق به سبك “استاد تهراني” نبود. بعنوان مثال با تركيب دو تك ريز مي زد كه با اشاره استاد تهراني تفاوت داشت. يكي از اشكالاتي عمده كتاب آموزشي تنبك اين است كه خيلي زود شاگرد درگير ريزپر مي كنند در حاليكه مقذماتي لازم است تا شاگرد بتواند دست هايش را آنقدر ورزيده كند تا ريزپر را اجرا كند. ازاين رو به شاگردان تمريني را توصيه مي كردند كه روي چوب نواخته مي شد و به تقويت انگشتان و مچ دستهاي شاگرد كمك بسياري مي كرد و به اين طريق سعي مي كرد اين نقص كتاب آموزش تنبك را برطرف كند. ناصر فرهنگ فر پس از يك دوره كناره گيري و انزواي كاري درروز پنجشنبه ٢٣ مرداد ١٣٧٦ در ٥٠ سالگي چشم از جهان فروبست منابع: – زنده ياد استاد مهدي كماليان – سيد عليرضا مير علي نقي – آرش فرهنگفر – پيمان ناصح پور

ناصر فرهنگ‌فر
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ناصر فرهنگ‌فر
نام اصلی ناصر فرهنگ‌فر
تولد ۴ آبان ۱۳۲۶ شهر ری[۱]
ملیت ایرانی
مرگ ۲۳ مرداد ۱۳۷۶[۱] (۴۹ سال)
ساز(ها) تنبک
اعضای پیشین گروه عارف
گروه شیدا

اجرای برنامه توسط محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر در جشنوارهٔ موسیقی جشن هنر شیراز سال ۱۳۵۴
ناصر فرهنگ‌فر، (۴ آبان ۱۳۲۶ شهر ری – ۲۳ مرداد ۱۳۷۶)، نوازندهٔ برجسته تنبک و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود.

محتویات [نهفتن]
۱ زندگی‌نامه و فعالیت‌هنری
۲ مسئولیت‌ها و مقام ها[۲]
۳ زندگی خصوصی
۴ منابع
۵ پیوند به بیرون
۶ جستارهای وابسته
زندگی‌نامه و فعالیت‌هنری[ویرایش]
استاد ناصر فرهنگ فر در چهارم آبان ماه ۱۳۲۶ هجری شمسی در شهرری متولد شد. پدرش که کارمند شهربانی بود تار می‌نواخت و عمویش تمبک، با این وجود پدر مخالف ساز زدن ناصر بود. جد مادریش میرزا مهدی خوشنویس از خوشنویسان مشهور دوره قاجار بود. استعداد درخشان این هنرمند در همان دوران کودکی و تنها وقتی ۷ سال داشت نمایان شد، وی با کوزه‌های گلی نخستین تمرینات خود را انجام می‌داد و بعدها با خرید تنبک عمویش که ساز نفیسی در دوران خود بود، شروع به فراگیری این ساز کرد، در همین دوران علاقه و ممارست وی در فراگیری تنبک پیشرفت چشمگیری را برای وی به همراه داشت. فرهنگ فر داشته‌های مقدماتی تنبک را نزد یکی از اقوام خود محمد ترکمان که شاگرد امیرناصر افتتاح تنبک نواز سرشناس دوران به شمار می‌رفت؛ فراگرفت، همین امر مقدمات دیدار وی با حسین تهرانی را برای او فراهم کرد. استعداد قابل ملاحظه فرهنگ فر، استاد حسین تهرانی را مجاب می‌کند تا که وی را به شاگردی بپذیرد، وی مدت کوتاهی در نزد این استاد شاگردی کرد که در بالا بردن کیفیت نوازندگی و شکوفایی استعدادهای نهفته وی بسیار مؤثر بودو با راهنمایی او برای فراگیر نت مدت یک سال نزد محمد اسماعیلی کتاب تمبک استاد تهرانی را آموخت. در این دوره ناصر فرهنگفر از داشته‌های اساتید به نامی همچون عبدالله دوامی، سیدحسن میرخانی، سید حسین میرخانی و علی اکبر کاوه بهره جست. علاقه فرهنگ فر به شعر، ادبیات و خوشنویسی وی را به عنوان موسیقیدان آگاه به دیگر اقسام هنر مطرح کرد، وی در سرودن شعر و کار با قلم خطاطی نیز همچون نوازندگی تبحر داشت که همین امر سبب شد نوازندگی تحت تأثیر این هنرها قرار گیرد. در همان سالها به اتفاق داوود گنجه‌ای به دانشکده هنرهای زیبارفت و با استاد نور علی برومند و داریوش صفوت آشنا شد. در سال ۱۳۴۲ با آغاز کار مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدرس ساز تنبک به فعالیت پرداخت، در این مدت وی با تلاش خود تأثیرات قابل توجهی در شیوه نوازندگی ساز تنبک بر جای گذاشت، پس از حدود یک دهه فعالیت در این مرکز در سال ۱۳۵۰ وارد رادیو و تلویزیون شد وبه پیشنهاد دوستش بهمن رجبی در برنامه‌های معروفی به نام هفت شهر عشق، گلهای تازه و گلچین هفته با استاد بهاری و لطف‌الله مجد و… اجرای برنامه کرد. فرهنگ فر نقش بسزایی در شکوفایی جریان موسیقایی گروه شیدا و عارف ایفا کرد، چرا که فعالان عرصه موسیقی، به تمبک تنها به عنوان سازی همراهی کننده در ارکستر نگاه می‌کردند که نوازندگی فرهنگ فر در این گروه‌ها این ذهنیت را تا حدود بسیاری در بین اهالی موسیقی دگرگون کرد. از اجرای ادوار ریتمیک با تکنیک‌های غیر مرسوم می‌توان به عنوان برجسته‌ترین خاصیت نوازندگی این استاد بنام یاد کرد، شناخت وی از اوزان اشعار، خلاقیتش را در اجرای ادوار ریتمیک به همراه داشت، چرا که این دورهای ریتمیک وابستگی بسیاری به اشعار کلاسیک دارند. فرهنگ فر در عین حال که در تکنوازی ساز تنبک چیره‌دست بود ساده نواز بسیار عالی نیز بود، از سال ۵۱ با محمد رضا شجریان، محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داوود گنجه‌ای، پرویز مشکاتیان و… در جشن هنر شیراز برنامه‌های متعددی را اجرا کرد. در سال ۵۲ به همراه گروه مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به بلژیک رفت و با گروه باله موریس بژار همکاری نمود و در همانسال همان برنامه را نیز در تخت جمشید اجرانمود. در سال ۵۴ به دعوترابرت ویلسون به نیویورک رفت و با گروه تئاتر وی همکاری کرد. عضویت وی در گروه شیدا و اجراهای زیبایش با محمد رضا لطفی در همین سال و در گروه عارف بهمراه پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده و.. در سال ۵۶ و با تأسیس گروه هنری چاووش تا سال ۶۳ ادامه یافت. آثاری که از وی به جای مانده نشان می‌دهد درک ملودیک این نوازنده بالا بوده که به همین خاطر وی در گروه نوازی نیز مؤثر عمل می‌کرد. استاد بعد از دوران اوج که در آلبوم بسته نگار با تار محمد رضا لطفی تنبک نواخت، کم‌کم گوشه نشین شد و به قول معروف خلوت گزید.[۲]

. فرهنگ فر طبع و قریحه خاصی در سرودن شعر و غزل داشت. در شعر متمایل به ایرج میرزا بود و اشعار طنز گونه‌ای از خود برجا گذاشت. اولین غزلش را در سن ۱۲سالگی سرود. غزلی که فقط چند بیت از آن باقی‌مانده است.

تا اشک من ترانه غم ساز می‌کند صدها هزار عقده دل باز می‌کند
سرفصل داغ و درد مرا در کتاب عمر افسانه نگاه تو آغاز می‌کند
از تصنیف‌هایش نیز می‌توان به صورتگر چین، پیر میفروش و… اشاره کرد. ناصر فرهنگ فر پس از یک دوره کناره گیری و انزوای کاری درروز پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۷۶ در ۵۰ سالگی چشم از جهان فروبست.

ناصر فرهنگ‌فر در آثاری چون بیداد، آستان جانان و راست‌پنج‌گاه با محمدرضا شجریان همکاری کرده بود.

مسئولیت‌ها و مقام ها[۲][ویرایش]
مدرس ساز در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی
فعالیت در رادیو و تلویزیون
برگزاری کنسرتهای متعدد به همراه گروه شیدا و عارف
حضور در برنامه‌های فرهنگی هنری از جمله جشن هنر شیراز
اجرای برنامه در کشورهای خارجی از جمله، آمریکا، فرانسه و آلمان
زندگی خصوصی[ویرایش]
آرش فرهنگ فر (متولد ۱۳۵۲، نوازنده تمبک) فرزند وی است
منابع[ویرایش]
↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «به یاد خلوت‌گزیده تمبک: ناصر فرهنگ‌فر» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه آموزشگاه موسیقی ترانه. بازبینی‌شده در فروردین ۱۳۸۸.
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ . www.citytomb.com.
پیوند به بیرون[ویرایش]
سخنرانی عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، در مراسم بزرگداشت ناصر فرهنگ‌فر
Asil Music – Asil Music – خاکسپاری ناصر فرهنگفر – شجریان، موسوی
جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست به‌خاک‌سپردگان قطعه هنرمندان بهشت زهرا
[نهفتن] ن ب و
آثار پرویز مشکاتیان
پرویز مشکاتیان
سرو آزاد • لحظه دیدار • چاووش ۶ • چاووش ۱۲ • دونوازی چگور آهنگ ۲۱ (پرویز مشکاتیان وناصر فرهنگ‌فر) • دونوازی چگور آهنگ ۲۲ (پرویز مشکاتیان وناصر فرهنگ فر) • ۲۰ سال با آثار پرویز مشکاتیان • بیست قطعه برای سنتور • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان ۲ • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان ۳’ • تمنا • پس پرده
خواننده محمدرضا شجریان
آستان جانان • بیداد • سر عشق • نوا، مرکب‌خوانی • دود عود • دستان • جان عشاق • گنبد مینا • خلوت‌گزیده • آذرستون • همراه شو عزیز • طریق عشق
خواننده ایرج بسطامی
افشاری مرکب • مژده بهار • افق مهر • وطن من • کنسرت راست پنج‌گاه (۱ و ۲)
خواننده شهرام ناظری
لاله بهار • چاووش ۷ • چاووش ۴
سایر افراد
صبح مشتاقان (علی جهاندار) • مقام صبر (علی‌رضا افتخاری) • کنج صبوری (علی رستمیان) • کنسرت گروه عارف (حمیدرضا نوربخش)