کتاب ترانه سیمین آقارضی انتشارات ماهور
فهرست:
نیایش
رازو نیاز
سمن بویان
کرشمه
اوج
گردباد
موج
سروناز
دلنواز
جاودانه
وداع
سوگ
بیداد به یاد استاد مرتضی نی داوود
پروانه
شباهنگ
کاروان
شور
سبک بال
پرستو
دلاویز
دست افشان
انتظار
شبدیز
فغان
مستانه
درآرزوی جانان
بی قرار
رقصان
مشتاق
رنگ سه گاه
رنگ سه گاه 2
سروش
بشارت
سرور
اشتیاق
سرافراز
وصال به یاد استاد مهدی مفتاح
هد هد
چکاوک
شادیانه
ترانه
سال انتشار : 1392
چهل قطعه برای ساز قانون
اثر سیمین آقارضی
گردآوری و تنظیم: پریچهر خواجه
همراه با دو سیدی
کتاب ترانه شامل چهل قطعه از ساختههای استاد سیمین آقارضی است که وی آنها را در کلاسهای درس به صورت بداهه میساخت و به شاگردانشان میآموخت. این کتاب همچون کتاب اول (گلنوش) توسط خانم پریچهر خواجه گردآوری، تنظیم و اجرا شده است. پریچهر خواجه ضمن برخورداری از آموزشهای استاد سیمین آقارضی از تعالیم استادانی چون حسین دهلوی، محمد اسماعیلی، فرهاد فخرالدینی، هوشنگ ظریف، هوشنگ کامکار، کامبیز روشنروان، حسین علیزاده، احمد پژمان و …بهره گرفته است. استاد سیمین آقارضی همزمان با بهرهگیری از آموزشهای محمود ذوالفنون، ردیف ویُلن را بهطور کامل نزد استاد ابوالحسن صبا آموخت. وی پیانو را نزد جواد معروفی، قانون را از استاد مهدی مفتاح، آواز را از استاد غلامحسین بنان و تمبک را نزد استاد حسین تهرانی فرا گرفت. علاوهبر سازهایی که نام برده شد با نواختن رُباب، بربط، قیچک وکمانچه نیز آشنایی کامل داشت. لازم به ذکر است که ایشان در این کتاب قطعههای «بیداد»، «کاروان» و «وصال» را به یاد استادان مرتضی نیداوود، ابوالحسن صبا و مهدی مفتاح ساخته است.
عنوان کتاب ترانه چهل قطعه برای ساز قانون
نویسنده سیمین آقارضی
مترجم گردآوری و تنظیم پریچهر خواجه
ناشر ماهور
شابک 9790802604537
تعداد صفحات 116
قطع رحلی
موضوع مجموعه قطعات قانون
نتایج جستجوی «بنان»
نت مرا عاشقی شیدا علی تجویدی آوانگاری نیما فریدونی
نت مرا عاشقی شیدا علی تجویدی سهگاه آوانگاری نیما فریدونی و ایمان ملکی
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان نیز آوانگاری این اثر را در سهگاه میکرن انجام دادهاست.
این نت در دستگاه سهگاه مایههای لاکرن، میکرن و سیکرن تهیه شدهاست.
Banan – Mara Asheghi Shaida | بنان – مرا عاشقی شیدا
مرا عاشقی شیدا علی تجویدی بنان سهگاه.mp4
خواننده: بنان
شاعر: منیره طه
آهنگساز: تجویدی
دستگاه: دستگاه سهگاه
متن ترانه: مرا عاشقی شیدا فارغ از دنیا توکردی ، توکردی
مرا عاقبت رسوا مست و بیپروا توکردی ، توکردی
نداند کس ، جانا ، چهکردی چهها کردی با ما ، چهکردی
دو چشمم را دریا درافشان ، گوهرزا توکردی ، توکردی
روان ازچشم ما گهرها ، دریاها توکردی ، توکردی
نه یک دم از جورت فغانکردم نه دستی سوی آسمانکردم
منم اکنون چو خاک راهی غباری درشام سیاهی
اگر مهری رخشد ، توآن مهری اگر ماهی تابد ، توآن ماهی
اگر هستی پاید ، تو هستی اگر بودی باید ، تو بودی
بیلطف و صفا ، باشد به خدا ، بیتو هستیها
از دیدارت ، از رخسارت
ای جان بینم ، سرمستیها
شمیم روحافزایی مشکی ، عودی منیر بزم و راهی
چنگی ، رودی
چنگی ، رودی
خوشهچین روحالله خالقی نیما فریدونی تار
خوشهچین روحالله خالقی اصفهان فا نیما فریدونی تار.mp4 از کتاب دلنوازان ۳
خوشهچین روحالله خالقی اصفهان فا نیما فریدونی تار.mp4 از کتاب دلنوازان ۳
خواننده: شادروان غلامحسین بنان (بازخوانی سالار عقیلی)
آهنگساز: روح الله خالقی
شاعر: کریم فکور
متن سرود خوشه چین
من که فرزند این سرزمینم، در پی توشهای، خوشه چینم
شادم از پیشهٔ خوشه چینی، رمز شادی بخوان از جبینم
من که فرزند این سرزمینم، در پی توشه ای، خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی، رمز شادی بخوان از جبینم
قلب ما، بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما، بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان
ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن، همره دلبران خوشه چیدن
از شعف گهی همچو بلبل نغمه خواندن، گه از این سو به آن سو پریدن
قلب ما، بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما، بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان
برپا بود جشن انگور، ای افسون گر نغمه پرداز
برپا بود جشن انگور، ای افسون گر نغمه پرداز
در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز
قلب ما، بود مملو از شادی بی پایان
سعی ما، بود بهر آبادی این سامان
خوشه چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان
خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان
نت گلشن دل یحیی زرپنجه
نت گلشن دل یحیی زرپنجه ابوالقاسم حالت
این نت دستگاه ماهور مایههای فا و سل تهیه شدهاست.
گلشن دل ( استاد بنان )
غلامحسین بنان
ای گلستان دگر خوش روزگاری داری
شاد و خرم شدی چو نوبهاری داری
من هم در باغ دل بهار زیبا دارم
در بهار دلم شکفته گلها دارم
به نوا گر مرغ سحری ببر گل تو گشته
به فضای باغ دل من زند بال و پر فرشته
گل تو گر رنگش سرخ است و بنفش است و سپید
دل من گلهایش شوق است و نشاط است و امید
گل تو دارد جلوه اگر بدین رنگ ارغوانی
گل جانبخش گلشن من دهد بوی زندگانی
گل تو گر بهر آرایش باغ است و چمن
گل من از بهر پروردن جان باشد و تن
تو گلی داری که بادش ببرد
رنگ رو زود از رخ او بپرد
دل من باشد چو باغ دگری
هر گلش همچون چراغ دگری
حالیا برگو در این باغ و چمن
گل تو بهتر بود یا گل من
جلیل شهناز نوشته جواد ظل طاعت
با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این نوشته
ماهور جلیل شهناز تار چهارمضراب درویشخان.mp4
به راستی اگر موسیقی سنتی سازِ تار را نداشت و آن هم تارِ جلیل شهناز نبود، از آن چه باقی می ماند و چه صفایی داشت؟ تار از زمانِ “محمد فارابی” تا عصرِ حاضر، رساترین ابزارِ بیان موسیقی سنتی ایران بوده است.
گروه نوازندگانی که این سازِ مادر و اصیل، در آن غایب باشد، همیشه احساس لنگی دارد. مانند این است که قلبِ خود را از دست داده باشد. البته مهم تر از آن این است که نوازنده اش چه کسی باشد؟ منظور تاری است که “درویش خان” با آن توانست زن پیانونواز در انگلستان را شگفت زده کرد، “مرتضی خان نی داوود” دانه دانه جوابِ تحریرهای بانو “قمرالملوک وزیری” را می داد، و “جلیل شهناز” زمینه را برای اوج گیری صدای فاخرِ بنان، قوامی و شجریان و… آماده می ساخت.
زنده یاد “شهناز”، گرانمایه، روان و زیبا و شیرین می نواخت. به قول استاد “محمدرضا شجریان”، درباره ی تارِ “شهناز” نمی توان چیزی گفت، فقط باید آن را با جان و دل شنید. سازِ شهناز، حالتی آوازی دارد، یعنی به آوای انسانی بسیار شبیه است. سر در گروِ ردیف یا تقلیدِ از دیگران ندارد. در لحظه مانند آبشار سرریز می گردد. از پسِ ریتم های طرب ناک، نغمه های غمگینانه ای سربرمی کشد و درون آدمی را به آتشفشانی مبدل می نماید. گفتنی ست که غمی که زیرِ پنجه ی همه نوازندگان سنتی نهفته است، با هر پنجه ای جلوه نمی کند. سینه ای می خواهد شرحه شرحه از فراق، ذهنینی می طلبد که توانایی بازتاب آن را داشته باشد.
تار استاد “شهناز” چنین است، چنان ماهرانه غم ها را درون مضراب های شاد می پیچد که سرخوشانه به پهنای صورت اشک خواهی می ریزد. از این روست که او به شیرین نوازی بی نظیر مشهور است. سنگواره های سنت شیرین نوازی را برنمی تابد. تلخ کاری و تلخ کامی، دستاورد آنهاست. ظاهراً هرچه عبوس تر اصیل تر و هرچه تُرش تر، استادتر. موسیقی سنتی، بیماری تاریخی یعنی ملال خود را از همین ترش رویان و مرده ریگان به ارث برده است. لبخندی اگر گاه بر گوشه ی لب می نشیند، ثمره ی جسارت شاگردانی است که نافرمان شده اند و راه خود را از سنگواره ها جدا کرده اند.
آری، زنده یاد استاد “جلیل شهناز” استثنایی در میانِ سنگواره هاست. با آنکه چندسالی ست که از میانِ ما رخت بربسته است اما، هنوز پنجه اش جوان و مضرابش چالاک است، هنوز جویبار شادمانی در سینه اش جاری است. هنوز برمی انگیزاند و یک مضرابش به صدها مضراب چپ و راست بردگانِ ردیف می ارزد. او همه ی فوت و فن های نخستین را در اصفهان، نزد پدر و برادر آموخت. به تهران هم که رفت آن قدر مهارت داشت که دیگر به فرمان های ریز و درشت سنت گرایانِ محض توجه ننماید. استقلال در آموزش، به استقلال در اجرا انجامید. تارِ استاد “شهناز”، بدون آلایشِ تقلید، طنین خود را دارد. اگرچه او از کسی تقلید نکرده ولی مقلدان بسیار یافته است.
سبک و شیوه ی وی در موسیقی سنتی نهادینه شده و روز به روز بر جمع پیروانش افزوده شده و لبخند بر لب ره پویانش، هوای تازه نشانده است. چه جاذبه ها که این شیرین کاران در سالهای پیش از دگرگونی در تالار رودکی و جشن هنر شیراز نیافریدند. استاد “شجریان” که مفتون شده ی تار “شهناز” است می گوید: «اولین بار که ساز شهناز را شنیدم، مرا در خود فرو برد و تا امروز همچنان در من زندگی می کند… ساز او مرا به جایی برد که دیگران نمی شناسند. “شهناز” بیان واقعی موسیقی ما را یافته است. تأثیرِ تارِ “شهناز” چنان بود که بعدها استاد “شجریان” نام ارکستر بزرگ تازه ی خود را «شهناز»، گذاشت.
روحش شاد و یادش گرامی