با توجه به اینکه این کتاب ارزشمند که حاصل تحقیقات بسیار زیاد استاد ارجمند جناب داریوش طلایی است به چاپ مجدد نرسیده و در بازار نایاب می باشد ، لازم دانستم آن را به این شکل در اختیار پژوهشگران ارجمند قرار دهم . در صورتی که این کتاب به چاپ مجدد رسید و جهت خرید در بازار قابل دریافت گردید لطفا با شماره ی تلفن ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰ و یا تلگرام همین شماره جهت حفظ حقوق نویسنده و انتشارات ما را مطلع فرمایید تا نسبت به حذف این مطلب از سایت اقدام نماییم .
با سپاس نیما فریدونی
“نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی” کتابی است که در سال ١٣٧٢ به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است. هدف از نوشتن این کتاب ارائهی سرفصلهایی از دیدگاههای مؤلف بهمنظور دستیابی به تئوری جامع موسیقی ایرانی است. در این دیدگاه جدید ـ با نگاهی عملگرایانه و واقعگرایانه به مقولهی تئوری در موسیقی ایرانی ـ عناصر بنیادین یک تئوری جدید پایهگذاری میشود که از ساختار درونی و ذاتی موسیقی ایرانی اخذ شده است.
تا پیش از چاپ کتاب مذکور، گفتمان غالب در موسیقی ایرانی نظریات علینقی وزیری و روحالله خالقی بود که مبتنی بودند بر انطباق تئوری موسیقی مغرب زمین با موسیقی ایرانی. اما، بنا بر آنچه در مقدمهی این کتاب آمده است، «همانگونه که دستور هر زبانی از درون همان زبان کشف و تدوین میشود، تئوری موسیقی هر ملتی نیز فقط با شناخت و تحلیل درون مایهها و ویژگیهای موسیقی همان ملت به دست میآید و قواعد و اصول موسیقی ملل مختلف لزوماً قابل تعمیم نیستند.»
کتاب نگرشی نو ابتدا به موضوعاتی چون تعریف ردیف، ارائهی چشماندازی از پیشینه و انگیزههای شکلگیری ردیف، تعریف مقولهی “مُد” و سیستم مدال و شرح تفاوت آن با ردیف، ویژگیهای ملودی در موسیقی ایرانی و ساختار منعطف آن میپردازد و سپس موضوع اصلی را ـ یعنی معرفی سلولهای سازندهی سیستم مدال موسیقی ایرانی ـ طرح میکند. بدین ترتیب، پس از برشمردن مفاهیم اولیه، ساختار مدال پیچیدهی دستگاهها و آوازها و همچنین چگونگی بههمپیوستن و کارکرد سلولهای ژنتیکی آنها را تشریح میکند و در عین حال همواره جنبههای پراتیک موسیقی ایرانی را مدنظر دارد.
نگرشی نو متنی است موجز که طی سالهای پس از انتشار در دورههای آموزشی گوناگون تدریس، بسط و شرح داده شده است و جنبههای کاربردی آن در شناخت جامعتر از افقهای خلاقیت در موسیقی ایرانی نقشی مؤثر ایفا کرده است.
این کتاب سالهاست که نایاب است. بنا بر درخواست مخاطبان، نسخهی الکترونیکی این کتاب بهصورت رایگان در دسترس قرار میگیرد تا امکان بیشتری برای استفادهی علاقهمندان به موسیقی ایرانی فراهم گردد.
داریوش طلائی
بعد از سالها کوشش (تلمذ و تأمل) درزمینهٔ موسیقی ایرانی و اجرا و تجزیهوتحلیل این موسیقی و اندازهگیری فواصل آن به این نتیجه رسیدهام که تمامی مُد های موسیقی ایرانی فقط از چهار نوع دانگ ساختهشده است. این چهار دانگ اصلی عبارتاند از چهارگاه ، شور ، ماهور و دشتی. این دانگها در اولین پوزیسیون یک ساز زهی (به صورتی که در نمودار زیر نشان دادهشده است) نواخته میشوند ولی وقتی به پوزیسیونهای دیگر انتقال مییابند در اثر تلاقی باهم ناگزیر بعضی از فواصل آن در حدودی که پردههای ثابت به آن تحمیل میکنند، تغییر مختصری میپذیرند که این تغییر را «تعدیل» مینامیم.
میدانیم که مشکل اساسی موسیقی ما محدود بودن دامنهی خلاقیت آن است. مهمترین علت این محدودیت بدون تردید، فقدان یک تئوری مدون بر مبنای موسیقی سنتی ما است. روش سنتی آموزش موسیقی روشی است که در آن هدف اصلی، حفظ کردن تعداد زیادی ملودی است، روشی که با ایجاد قالبهای ذهنی در هنرجو (یعنی حفظ کردن گوشه و قطعات سنتی بهعنوان ملودیهای الگو و اتکای صرف به آنها برای شناخت موسیقی) پویایی و قدرت تحلیل را در او بسیار محدود کرده و دامنهی آفرینش او را منحصر به محدودهای بسته میکند.
بخشی از مقدمهی کتاب نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی نوشتهی داریوش طلایی
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبریپرش به جستجو
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی
نویسنده داریوش طلایی
ناشر ماهور
محل نشر تهران
تاریخ نشر ۱۳۷۲
تعداد صفحات ۵۵
موضوع تئوری موسیقی، ردیف موسیقی ایرانی
نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی کتابی است از داریوش طلایی که به تحلیل ردیف موسیقی ایرانی از دیدگاه مُدال میپردازد.
نویسنده
داریوش طلایی، نوازندهٔ تار و سهتار و نظریهپرداز در زمینهٔ موسیقی سنتی ایرانی است. او که از هنرمندان سرشناس در حوزهٔ موسیقی ایرانی دانسته میشود، استاد موسیقی در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.[۱] طلایی پس از انقلاب، ایران را به مقصد ایالات متحده ترک کرد و مدتی در دانشگاه واشینگتن در شهر سیاتل به تحقیق پرداخت. او کتاب نگرشی نو را در همین دوره نوشت و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۷۲ به فارسی و انگلیسی به چاپ رساند.[۲] همزمان با نگارش کتاب، طلایی همچنین ردیف موسیقی ایرانی را به طور کامل با سهتار ضبط کرد.[۳]
محتوا
این کتاب ابتدا با تعریف مفاهیمی نظیر ردیف و مد آغاز میشود و سپس به ویژگیهای ملودی در موسیقی ایرانی میپردازد. در ادامه موضوع اصلی کتاب که معرفی واحدهای سازندهٔ سیستم مدال موسیقی ایرانی هستند مطرح میشوند. در انتها، ساختار دستگاهها و آوازها با استفاده از این واحدهای سازنده و به صورت نمودارهایی شرح داده شدهاست.[۴]
نقد
یکی از دیدگاههای طلایی که در این کتاب نیز منعکس شده و مورد توجه منتقدان هم قرار گرفته، شناسایی چهار دانگ اصلی است که با آن میتوان تمام دستگاههای موسیقی ایرانی را ایجاد کرد.[۵] این تئوری را طلایی ابتدا در کتاب نگرشی نو مطرح کرد و بعداً در کتاب تحلیل ردیف به کامل رسانید.[۶] علیاکبر شکارچی از این نظریه به عنوان «دربی جدید برای فهم تئوری موسیقی دستگاهی» یاد میکند.[۷]
منابع ↑ «کتاب «تحلیل ردیف» استاد پردیس هنرهای زیبا کتاب برتر سال شد». دانشگاه تهران. بازبینیشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۸. ↑ «داریوش طلایی:موسیقی ایرانی نیاز به خوانشی جدید دارد». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳ خرداد ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ «روشی نوین برای آموزش موسیقی ایرانی در گفتگو با داریوش طلایی». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲۴ بهمن ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی – داریوش طلایی». موسیقی ایران. بازبینیشده در ۱۱ فوریه ۲۰۱۸. ↑ طلایی، داریوش. تحلیل ردیف. تهران: نشر نی، ۱۳۹۴. صفحهٔ ۱۴.شابک ۹۷۸-۰-۸۰۲۶۰۵-۰۲-۲. ↑ طلایی، داریوش. نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی. تهران: مؤسسه فرهنگی و هنری ماهور، ۱۳۷۲. صفحه ۲۲–۲۳. شابک ۹۶۴-۸۱۰۵-۳۸-۳. ↑ شکارچی، علیاکبر. «سروی بلند در عرصه تئوری موسیقی ایران». مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱ اسفند ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴ مارس ۲۰۱۷.
دستگاه همایون شوشتری و بیات راجه تکنوازی ویولن مجیدی وفادار.mp4
یادکردی از برادران وفادار
در سالروز خاموشی آنها
یک بوسه و این همه ماجرا
باز هم مرا ببوس….
✍️ علیرضا امینی
چندی پیش در سالروز در گذشت حسن گلنراقی برنامه ای در مورد اثر شاهکار و ماندگار مرا ببوس از شبکه مختلف کجازی و حقیقی پخش شد که مثل رسم نا اهلان این روزها خواننده اثر بسیار مورد ستایش قرار گرفت ولی در کلیپ معرفی اثر هیچ نامی از خالقین این اثر جاودانه یعنی آهنگسازش استاد مجید وفادار و شاعرش حیدر رقابی متخلص به هاله برده نشد.
تذکر نگارنده و بانو پوراندخت وفادار و تنی چند دیگر از فعالان فرهنگی و تاریخی موسیقی در چند ماه گذشته به سرهم کننده تصاویر کمتر از حد معمول و سبک فردی که عنوانش را مستندساز می داند بارها به او اعلام شد ولی از جهت فقدان درایت و گوش شنوا در آن فرد باعث شد که سعی در اصلاح اشتباهش نکند و از آنجا که در این قلم کبیر صلاح نبود فردی صغیر را به بلوغ برسانیم لذا از ذکر نامش احتراز کردیم و نیز سخت تنانی هنرور که با آن اجراهای جنگجویانه و لات گونه شان بعید است حتی فرزند خود را بوسیده باشند و بهتر است از بذل نظر و پخش فیض با اظهار نظر درباره رمانتیک ترین ترانه این قرن یعنی مراببوس دوری کنند در آن به اصطلاع عام مستند و به عرف خاص جورچین بازی های شاتر و لنز بذل سخن رانی فرموده بوده اند که زهی عجب !!! چون بردن نام این اثر هم توان و تخصص و دانش می خواهد که می دانیم و همگان می دانند که ندارند.
این روزها با خواننده سالاری هایی که مرسوم شده است ، ولی خواننده ای سالار نمی بینیم ، براحتی یک اثر جاودانه را بنام خواننده اش سند می زنند و می گویند فلان آهنگ فلان خواننده را شنیده ای ؟ و آهنگساز و ترانه سرا حذف می شوند ! ولی در قدیم ترها اینگونه نبود و اهالی هنر و رسانه ها و حتی مردم کوچه و بازار قدر نمک دست و پنجه و ذهن خلاق آفریدگاران یک اثر را می دانستند و جالب این بود که در گذشته یک اثر با چند خواننده ضبط می شد تا آنکه بهتر می خواند پیدا شود مثل همین ترانه مرا ببوس که اصل اجرای آن با صدای خانم پروانه (خواننده ای آذری که آن روزها فعال بودند) ضبط شده است که نام اثر روی صفحه ( آخرین بوسه ) ذکر شده است.
حسن گلنراقی که در یک مهمانی اثر مرا ببوس را با صدای پوراندخت وفادار می شنود و این اتفاق تاریخی بود که ماجرای این بوسه تاریخ ساز شد و گلنراقی از آن مهمانی بجز ماکولات و اشربه که همه خوردند برداشت بهتری کرد و حضور در لیست مهمانهای آن محفل باعث شد برای همیشه تاریخ موسیقی ایران ماندگار شود. و گلنراقی بعد آهنگی هم به نام ” دل دارم قلوه دارم ” را می خواند که مورد استقبال قرار نگرفت و او دریافت هیچ اثری نمی تواند مثل مراببوس مقبول عام و خاص گردد و در ادامه به همین یک ترانه اکتفا کرد.
روزی در رادیو حسن گلنراقی در استودیو به همراه مشیرهمایون شهردار و پرویزیاحقی که در ارکستر مجید وفادار ساز می زد و کارهای استاد را ازهمانجا می شناخت و به آن ها مسلط بود کار مراببوس بصورت بداهه و دلی ضبط می شود ولی در پایان ضبط پرویز یاحقی به دستخط خودش روی ریل ضبط شده می نویسد پخش نشود و دلیلش هم این بوده است که از آهنگساز اثر اجازه نداشتند . چند روز بعد در برنامه ای در رادیو که بحالت مسابقه رادیویی بوده است و اثری پخش می شده و مردم آهنگساز و شاعر اثر را حدس می زدند و برنده می شدند با نظر مشیر همایون که خودش مدیر وقت بوده است این اثر پخش می شود و می شود یک بوسه و این همه ماجرا و این شد که اثر مرا ببوس بدون اجازه خالق اثر عیان شد و این اتفاق هنری و شخصیت بزرگ و حیای مجید وفادار انگار باعث شد این روزها هم بعد از گذشت نیم قرن دیگر اسمش را نبرند و یک شاهکار هنری فقط با نام خواننده اتفاقی نه انتخابی آن ! مصادره شود و عجیب است از رسانه راوی که بدون تحقیق و با دانشی قلیل اثر را شرح و تفصیل می کنند .
به نظرمن این اثر باید در سالروز و نکوداشت مجید وفادار و یا حیدر رقابی رونمایی شود و برای سالروز حسن گلنراقی ترانه ( دل دارم قلوه دارم ) البته اگر ارزش ارائه در کارنامه هنری یک هنرمند را دارد معرفی و پخش شود.
مجید وفادار با بالغ بر 300 تصنیف ماندگار که تعداد قلیلی از آنها شناخته و اجرا شده اند که البته همین تعداد قلیل دستمایه شهرت خیلی از خوانندگان نسل جدید امروز نیز شده است ، شب جدایی را خواندند ، زهره و گلنار را خواندند و معروف شدند ولی قدر و ارج مجید وفادار را ندانستند.
و مهم اینکه در آن روزها با اوج گیری صنعت فیلمفارسی آهنگسازی فیلم نیز اوج گرفت که مجید وفادار نیز در این کاروان خوش درخشید و حدود 50 آهنگسازی فیلم در کارنامه اش دارد مثل امیر ارسلان و … که یکی از این آثار در موسیقی فیلم اتهام در سال 1335 است . قطعه مرا ببوس برای این فیلم در حدود سالهای 1332 ساخته و پرداخته شد که برای فیلم باید استفاده میشد و با صدای بانو پروانه ضبط گردید ،
و اینکه در فیلم خانم ژاله علو اثر را لب زدند و جالب همین است که چگونه شایع اثر خوانش یک افسر در شب اعدامش بوده است . البته انکار نمی شود خاصیتی در صدای حسن گلنراقی بود اثر را شنیدینی تر کرد چون ذات اثر انگار برای صدای مرد بهتر ادا می شد و بعد از بانو پروانه اثر را خوب خواند ولی خیلی ها معتقدند کاش این اثر را هم داریوش رفیعی می خواند … ایکاش.
اثر مرا ببوس در فیلم اتهام بعنوان آهنگ وداع پخش شد و هرگز نباید آن را یک اثر سیاسی دانست چون همین اندیشه غلط باعث شده است سالهاست این اثر اقبال اخذ مجوز و بازاجرا در ارکسترهای امروز را ازدست بدهد و حرف و نقل های نا صائب اثر را روی خطوط قرمز این روزها قرار داده است که محکم باید گفت اثر مراببوس یک اثر عاشقانه تغزلی شاهکار است و هرگز سیاسی نبوده و نیست.
در آن روزها چون جریان های چپی و راستی و جناح بندی های سیاسی در جامعه تازه اوج گرفته بود هر جناحی سعی داشت خودش را به جریانی اجتماعی بچسباند تا به اقبال عمومی نزدیک شود و این اتفاق مشمول اثر موفق مراببوس نیز شد که برادر زاده استاد وفادار پوراندخت بعنوان اولین خواننده آثار ایشان که در اغلب تمرینات خانگی بعد از خلق یک اثر من آنرا اول یاد می گرفت و می خواند و نیز خواننده سالهای 1337 و 1338 در ارکستر عمویش در رادیو درباره اثر جاودانه مراببوس این ارتباط را به یقین انکار می نماید و می گوید این اثر یک اثر عاشقانه و تغزلی شاهکار است.
در سالهای اخیر و حتی در نسل گلها بودند هنرمندانی که آثار نسل گذشته خود را برداشتی از یک ملودی غیر ایرانی معرفی کردند و در پاسخ باید گفت با وجود محدود بودن رسانه های آن روزها امکان پخش و شنود آثار غیر ایرانی و غربی کم بوده است لیکن معلوم نیست چرا حضرت علی تجویدی عزیز که خود در کوران حضور خوانندگان و ترانه سرایان و همنوازان آنچنانی در باغ ها و تفرج گاههای سراسر لذت و تخدیر آثار زیادی خلق کردند بگویند این اثر شبیه آهنگی دیگر است مهم نیست چون شاید راوی سنی بوده است.
خیلی از نسل گلها سر سفره مجید وفادار ارتزاق کردند و نان خوری کردند چرا که با خوانندگانی که مجید وفادار بار آورد و این خوانندگان در کلاس پربار و ارزشمند مجید خان خواندن تصنیف ایرانی یاد گرفتند، توانستند معروف شوند و شهرت آنها مبتدا به شهرت خوانندگان دست پرورده مجیدخان بود و ایشان و تمام آنچه به آن می نازند تالی هنر مجید وفادارند اگرچه آثارشان نیز رگه هایی از کپی ناعلمانه فنون و رموز مجید وفادار است که اگر لازم به پرده دری شد این نسخه برداری ها همه موجود است و قابل پخش! ولی بگذریم بهتر است چراکه هر جمله از هر شاگردی گرد تکدری بر چهره استادی نمی نشاند که نگرانش باشیم و می بخشیمشان ؛ و اگر از اینکه سهمی از یک بوسه شفابخش مجید وفادار به ایشان نرسیده است که همچون گلنراقی به درمان برسند و معروف شوند دلخورند من بعنوان سرپرست طرح بازآفرینی آثار باشکوه استاد فقید مجید وفادار به نیابت از خاندان استاد برای بوسیدنشان اعلام آمادگی می کنم ، ولی چون شاید این بوسه خواهان اقبال ذاتی گلنراقی را نداشته باشند قولی بابت شهرت این بوسه بر رخشان نمی دهم چون بوسه می شود داد ولی باز شاهی بر شانه هرکس نخواهد نشست.
این مکتوب سندی باشد برای عمق اندیشان پخته و سطحی نگران خام که بدانند تا ندانسته نمانند و نیز شبکه های داخلی و خارجی فارسی زبان حقیقی یا مجازی که ، در قلّت محتوا اگر بمانند ، این گونه برنامه ها را بدون تحلیل محتوی تهیه و پخش می کنند بدانند تا از این مقطع تاریخی مانع این انحراف غیر فرهنگی در موسیقی ایرانی باشم و تاریخچه یک اثر منبعد درست و سلیم شرح و بسط گردد.
درود و سپاس بر عاشقان فرهنگ اصیل موسیقی ایران و آثار مجید وفادار که یک بوسه اش این چنین مشتاق و شیفته دارد و بدرود.
علی رضا امینی
محقق،مولف ،موسیقیدان
تهران – تابستان 1398
حمید وفادار (تهران ۱۲۹۳ـ۱۳۶۸ش)
نوازندۀ تار و از شاگردان درویشخان بود و بعدها از محضر علیاکبر شهنازی نیز بهره برد. از جوانی همراه برادرش مجید وفادار برنامهها و کنسرتهای بسیاری برگزار کرد در سال ۱۳۲۱ بامجید وفادارارکستر برادران وفادار را تشکیل دادند که بهسبب کمبود امکانات ضبط در آن زمان، چیزی از آنها ضبط نشده است. حمید وفادار از سال ۱۳۲۸ازرادیو کناره گرفت و به نواختن برای خود پرداخت. روش او در تارنوازی ابتکاری و برگرفته از روش استادانش بود. از تارنوازی حمید وفادار چند قطعه خوشبختانه موجود میباشد و همین اندک هم توانایی اورا در زمان خود به رخ می کشد مضراب حمید وفادار بسیار گوشنوازو دلنشین میباشد و سلوهای او گویای ظرافت نواختن ملودیهابر روی تار هست و صدای تار او بیان کننده ی احساسی بسیار عاشقانه هست .سال ۱۳۱۲ بانو ملوک ضرابی کنسرتی در تهران برگزار کردند که نوازنده تار حمید وفادار بود و این نشان از تبحر این نوازنده در نواختن تار را نشان میداد حمید وفادار دو آهنگ هم ساخت که در بزرگداشتی که بمناسبت برادران وفادار به همت بانو پوران وفادار در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد خواننده ای جوان آهنگ حمید وفادار را باز خونی کردند و بی گمان مهارت حمید وفادار درآهنگسازی ودر زمان خود بسیار قابل توجه بوده و اما اینکه چرا ایشون خیلی کم کار بوده اند جای سوال میباشد ؟چرا که هم در آهنگسازی و هم در نوازندگی در عصر خود از بسیاری از افراد یک سر و گردن بالاتر بود .
حمید وفادار پدر بانو پوران وفادار میباشد خانواده ای که یک تنه بار موسیقی را بدوش کشیدند و با خلق آثاری بسیار گرانبها سهم بسزایی در فرهنگ غنی موسیقی ملی ایران ایجاد کردند حمید وفادار در نهم اسفند ۱۳۶۹چهره در نقاب خاک کشید اما آنها هرگز از خاطر انسانهای این سرزمین اهورایی نمی روند یاد و نامشان جاودان باد و از همین جا برای خانم پوران وفادار آرزوی سلامتی دارم که باتلاشهای بی پایان خود یاد و نام خانواده بزرگ وفادار را زنده نگه میدارند
شایان ذکر است که علیرضا امینی (موسیقیدان، موسیقیپژوه و فعال سرشناس رسانهای)، فعالیتش در حوزه گنجینه آثار مرحوم استاد مجید وفادار را با بازسازی و بازاجرایی آثار وی آغاز کرد و از سال 96 تا الان، حدود 30 اثر جدید از مجید وفادار را روی صحنه برده است. کنسرتهای برج میلاد، تالار اندیشه و تالار وحدت ( با بازخوانی هنرمندانی چون: محمد معتمدی، مجید حسینخانی، سرکار خانم بانو پوراندخت وفادار، دکتر مسعود مظلوم و مهرداد مظلوم)؛ از جمله فعالیتهای اخیر امینی در تناوب زمانی شهریور 96 تا شهریور 98 میباشد. مجموعهی پخش شده “بگو کجایی” با صدای محمد معتمدی و دو مجموعه دیگر با دو خواننده دیگر، در آستانه نشر از علیرضا امینی در این خصوص است.
میرعلی نقی” محقق و پژوهشگر موسیقی در گفتوگویی با خبرنگار موسیقی ایسنا، گفته است که:
“محمدمهدي کمالیان” در سال 1297 در تهران متولد شد و در خانوادهاي اصیل، مذهبی و بازاري آن
زمان پرورش یافت، به موسیقی از دوران کودکی و به واسطه شخصی که به منزل ایشان رفت و آمد
داشت و ساز مینواخت علاقهمند شد. وي تحصیلات خود را در رشتهي فلسفه که کمتر کسی در آن
زمان، به این رشته روي میآورد، ادامه داد و به علت طبعِ لطیف و کنجکاوياي که داشت، بعد از
تحصیلات دانشگاهی و به تشویق اساتیدي چون استاد “صبا” و استاد “وزیري” به ساز سازي و به
خصوص سه تار سازي روي آورد. وي ادامه داد: »فعالیتهاي استاد را به سه بخش عمده میتوان
تقسیم کرد اول، ساختنِ ساز، که میتوان گفت سازهاي ایشان از ظرافت خاصی و از تکنیک ساخت
بالایی برخوردار بود، دوم، نوازندگی ایشان که در نوازندگی بسیار ماهر بود. وي از نظر نوازندگی،
پیرو مکتب استاد “هرمزي” بود که روشِ “هرمزي” ترکیبی از سه تار “درویش خان” و تار “مرتضی
نی داوود” میباشد. استاد “کمالیان” در نواختن سه تار، لطافت و آرامش زیادي داشت و از نظرِ
تکنیک، داراي رمزهاي منفصل، تک مضرابهاي خیلی موثر بود و در واقع میتوان گفت که روشِ
قُدما همراه با تعادلِ زیاد را، میتوان در سازِ ایشان دید. این محقق و پژوهشگرِ موسیقی اضافه کرده
که خدمات ایشان در دههي 47 تا 57 سبب شده بود که براي اولین بار موسیقی ایران جدي گرفته
شده و مرکزي به نامِ مرکزِ حفظ و اشاعه موسیقی تاسیس شد و رییس وقت “قطبی”، اختیار را به
دست چند نفر صاحب صلاحیت داده که از جمله استاد “کمالیان” بود که اولین کارگاه جدي سه تار
سازي را در این مرکز، راهاندازي کرد. مسئله مهم دیگري که میتوان به آن اشاره کرد، زحمات
ایشان در ضبط و حفظ ردیفهاي موسیقی بود. در دههي 40، آخرین نسل شاگردان “درویش خان”
و “آقا حسینقلی” که از پایههاي موسیقی ایران هستند رو به انقراض بودند و اینها که همگی استادان
مطرح و بارزي بودند، به علت کهولت سن و کلاً، دور بودن از اجتماع، اهمیتی براي موسیقی خود
قائل نبودند و در واقع براي خودشان و دلِ خودشان، مینواختند و تا زمانِ استاد “کمالیان” کاري از
اینها ضبط نشده بود و اگر ضبط نمیشد، حلقه ي واسط بینِ موسیقی امروز و موسیقی دوره قاجار را
براي همیشه از دست میدادیم. یعنی من فکر میکنم، اگر ایشان نبودند، ما یک دوره ي تاریخ
موسیقی را از دست میدادیم. وي میگوید: »از فعالیتهاي دیگر ایشان میتوان به تحقیقات وسیعِ
ایشان در زمینه ي »دوتارِ خراسان« اشاره کرد که در این تحقیقات، ایشان انواعِ »دوتار« را از نظرِ
اندازه، نوعِ ساخت و صدا، بررسی کردهاند که از این تحقیقات، تعدادي مقاله ي جامع باقیمانده است
و همچنین میتوان به فعالیتهاي عکاسی ایشان نیز اشاره کرد که حتی یکی از عکسهاي ایشان را
یک شرکت هوایی معتبر براي آرم خود، خواسته بود. این محققِ سالنامه ي موسیقی در ادامه گفت،
وي در سازسازي، پیروِ تکنیک خاصی نبود و براي خوب شدن صداي ساز، سوراخهایی را روي ساز
پیدا میکرد که بسیار حسی بود که البته دوستانی که در سازندگی ساز، دستی دارند، بسیار این مورد
را مورد بررسی قرار دادهاند و در این مورد نیز مقالات زیاد نوشته شده است. وي در پایان اظهار
داشت: استاد “کمالیان” را میتوان یکی از برجستهترین هنرمندان این کشور به ویژه در هنرِ ساختن و
نواختنِ »سه تار« به شمار آورد که ایشان به علت روحِ والا و فروتنی که داشتند هیچ گاه حاضر نشدند
که در محافل موسیقی نامی از وي آورده شود و حتی عدهاي بعد از فوت ایشان توانستند این استاد
گرانقدر را بشناسند.
چند سطر از خاطرات زنده یاد “محمد مهدي کمالیان”: »براي اولین بار صداي سه تار را در رادیو شنیدم. مرحوم “عبادي” سه تار می زد. صداي ساز خیلی مرا می گرفت ولی نمی دانستم سه تار واقعی چیست. تا اینکه به وسیله برادرم که همکار دکتر گل گلاب )شاعر( بود با جمعی از هنرمندان منجمله”علینقیوزیري” بهکوهرفتیم.یکروزآقاي”وزیري”گفت:اینجاکهمیآییم،خوبه »سه تاري« داشته باشیم که قابل حمل ونقل باشد. مرحوم “گل گلاب” گفت: چشم. یک روز مرحوم “گل گلاب” نقشه »سه تاري« روي کاغذ کشیده بود که به منزل ما آورد و با کمک ایشان سه تاري ساختم. این سه تار را که ساختم براي من یک تشویق بود. بعد چندتا »سه تار« را که نزد آشنایان بود و ایراد داشت گرفتم، که تعمیر کنم. یک کمی که با سیستمِ سه تار سازي آشنا شدم، بعضی سه تار ها را می گرفتم، صفحه را بر می داشتم، داخلش را می دیدم و از این کارها… روزي با مرحوم “گل گلاب” به منزل استاد “ابوالحسن صبا” رفتیم که در حال نواختن بود. فرمودند: این سه تار صدا ندارد. ببریدش! سه تار را آوردیم منزل، صفحه را تراشیدیم چند تا سوراخ هم روي صفحه زدیم. روز بعد “صبا” گفت باز که این سه تار را آورده اید. بعدگرفت ناخن زد و گفت به به چکار کردید که این سه تار صدایش خوب شده است.آنجا صبا مرا تشویق کرد که هم سه تار بزنم و هم سه تار بسازم از آ ن به بعد سالی دو سه تایی سه تار ساختم. در ساختن کاسه ي سه تار بیشتر پیرو یک عود ساز عراقی به نام ِخان بابا عرفاتی، این تکنیک را فرا گرفتم. »سه تار« شاید تنها سازي باشد که استاندارد ندارد. مثل تار و ویولن نیست که یک استاندارد خاص داشته باشد. هر کس که خواسته یک سه تاري بسازد، یک قالب براي خودش گرفته یا قالب استادان قدیمی را تقلید کرده. حالا یک قدري کوچک و بزرگ کرده. و یا گلابی وار کاسه را درست کرده و یا مدور. »سه تار« از نظر ساخت و تکامل تغییر نکرده، ولی از نظر صدا، مقداري بهتر شده. اما قابل گفت و بحث نیست و جزئی است. شما از ساز صدا می خواهید. ریخت ساز چندان مهم نیست. ثلث صداي
سه تار از کاسه و مابقی ازصفحه سه تاراست.سه تاربایدپرده هایش ازجنس زه )روده(باشدکه
صداي نرمی دارد.حتی پرده هاي نایلون را اگربه جاي زه ببندیم صداراکرمیکندیا کاتکوت) نخ بخیه( را که جدیداً می بندند. از نظر استحکام و دوام خوب است ولی صدا را کر می کند و کار زه را انجام نمی دهد. و اما رنگ کاسه مقاومت ساز را بالا می برد، ضمن اینکه زیبایش هم می کند. سهچهاردستکهلاكبزنید،کمکمیکندکهتمامروزنههاراپرکندومقاومتچوبراهم بالا می برد. در رطوبت به این زودي ها باز نمی شود. ولی صفحه را بیشتر از دو دست لاك نمی زنم. یک سه تار ساختم و سر پنجه را پایین تر از دسته به ارتفاع دو میلیمتر بردم که صدا نرم بشود. و هیچ وقت سیم شل نمی شود. ولی من هیچ وقت فکر نکردم که سر پنجه سه تار را مثل سر پنجه گیتار درست کنم و کارهایی بکنم که ماهیت پنجه سه تار را تغییر بدهم آن می شود. نوعی سنت شکنی که شکل اصلی را تغییر می دهد. مثل درست کردن سرپنجه تو خالی ) طرح سه تار قنبري مهر( هر کس یک کاري کرده بالاخره تجربه است، شنیدم که بعضی ها الکل روي صفحه سه تار می ریزندوبعدآتش میزنند الکل که تمام میشود صفحه میسوزدویک حالت ذغالی پیدامیکند،این در حالی است که چوب هنوز خشک نشده و شیره هاي داخل آن هنوز تر است ولی چون آن را سوزانده اند براي مدت زمان محدود یک سال صدایش خوب است ولی بعدها هم صفحه می افتد و هم صدایش سوخته است. در مورد ساخت ساز اگر کلاس بگذاریم و تمام سه تار سازها را جمع کنیم و آنچه را که می دانیم بگوییم، آیا سه تاري خواهند ساخت که مرحوم عشقی می ساخت؟ یا تاري خواهند ساخت که یحیی می ساخت؟ در آن کلاس هر کس نکته اي را می گیرد. امکان دارد از آن میان یک نفر مطلب را خوب فهمیده باشد. به این جهت در زمینه ساخت سه تار تا کنون شاگردي نداشته ام. حالا یکی آمده سئوالی کرده و جوابی هم گرفته، او که اسمش شاگرد نیست. این است که می گویم شاگرد تربیت نکرده ام و هرگز شاگردي نداشتم. اما اسم گذاري روي سه تار هایم را از “آقا محمدایرانی مجرد” یاد گرفتم. اسم گذاشتن روي سازها از زمان ایشان شروع شد. و معمولاً اسامی که روي سه تار ها گذاشتم روي حالت صداي آنها بوده و روي موقعیت درونی خودم این اسامی را انتخاب کردم.«
هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.
“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی
برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.
در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:
“لطفالله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنانکه از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایهها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی
بداههنوازی دستگاه سهگاه تار لطفالله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4