نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

فیلم مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

فیلم مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف‌های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه 12 آبان 1396 یک

مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه 12 آبان 1396 یک

مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه 12 آبان 1396 دو

مراسم رونمایی کتاب بررسی ساختار تصنیف های عارف قزوینی شهر کتاب دانشگاه 12 آبان 1396 دو

گزارش مراسم رونمایی کتاب «بررسی ساختار تصنیفهای عارف قزوینی»

عکسها از علی انیسی

ساعت 17 عصر جمعه 12 آبان 1396، مراسم رونمایی کتاب «بررسی ساختار تصنیفهای عارف قزوینی»، نگارش مرجان راغب، که اخیراً توسط نشر خنیاگر به بازار نشر عرضه شده است در شهر کتاب دانشگاه برگزار شد. در این مراسم دکتر هومان اسعدی، دکتر بابک خضرایی، شهاب مِنا (ناشر) و مرجان راغب (مؤلف) دربارۀ این اثر سخنرانی کردند.
شهاب مِنا در ابتدا اظهار نمود این اولین جلسۀ رونمایی کتابهای نشر خنیاگر است و در ابتدا به دلایل تأسیس نشر خنیاگر پرداخت. او اظهار داشت پیش از آنکه در نشر کتاب بهعنوان ناشر فعالیت کند خود مؤلف بوده است و تعداد نُه جلد کتاب از او از سال 1384 تاکنون توسط ناشرین مختلف منتشر شده است اما در انتشار برخی از این کتب مشکلاتی رخ داد که تصمیم به تأسیس انتشارات و نشر باقی کتب خود از آن طریق کرده است. وی اظهار داشت از نگاه او نگارش یک کتاب تا نقطۀ پایانی آن 40% راه است و باقی آن هفتخوان نشر است که از یافتن ناشر و در نوبت نشر قرارگرفتن و اطالۀ چندسالۀ انتشار یک کتاب شروع میشود و با تصرفات ناصواب و بیاطلاع ناشر در عنوان و محتوای اثر مؤلف، چه با ویرایش علمی و چه با ویرایش ادبی غیراصولی و سلیقهای، و نیز پخش منفعلانۀ کتاب ادامه مییابد. او اظهار داشت براساس کاستیهای موجود، طی سالیان فعالیت خود در نگارش کتاب مجبور به مهارتیافتن در امور فنی مختلف آمادهسازی کتاب برای نشر کتابهایش شده و خود سالها بهعنوان فعالیتی جنبی به امور فنی آمادهسازی حدود نود عنوان کتاب برای مؤلفین مختلف نیز اشتغال داشته و هدایت این آثار برای نشر نیز انگیزهای برای تأسیس نشر خنیاگر شده است.
مِنا افزود نشر خنیاگر از مهرماه 1393 جواز فعالیت گرفت و تاکنون 17 عنوان کتاب با شمارگان 14000 نسخه تولید کرده است. او افزود سعی کرده است بهجای کتابسازی و تأکید بر کمیت آثار، به نشر آثاری بپردازد که نو و راهگشایند و در این راه، آثار را بر میگزیند و خود در هدایت علمی و فنی آنها تا مرحلۀ تولید و نشر مؤلفین را همراهی میکند. او اظهار داشت کتابهای نشر خنیاگر غالباً بر دو گونهاند: کتابهای آموزشی و کتابهای پژوهشی و موسیقیشناسانه. ازجمله کتابهای شاخص آموزشی نشر خنیاگر میتوان به کتابهای «دُرّاب: یکصدوهفده تمرین برای سنتور»، نوشتۀ سورنا صفاتی و «شورانگیز: آشنایی مقدماتی با دستگاههای موسیقی ایرانی برای سنتور»، نگارش رامین صفایی اشاره کرد. کتابهای پژوهشی نشر خنیاگر نیز غالباً بهسوی موسیقیشناسی ایرانی و نگارش دربارۀ شرح حال، گردآوری و تشریح آثار مفاخر موسیقی ایران سوق یافته است. ازجملۀ این کتابها میتوان به «ضربیهای حبیب سماعی براساس اجرای مجید کیانی» به نگارش شهاب مِنا اشاره کرد که در مسابقۀ دوسالانۀ کتاب برتر در خانۀ موسیقی در سال 1385 بهعنوان کتاب کمکآموزشی شایستۀ تقدیر شناخته شد. همچنین «برگزیدۀ آثار رضا ورزنده» از رامین صفایی، و نیز مجموعۀ دوجلدیِ «رضا محجوبی: افسونگر نغمهپرداز» (شرح حال و بررسی شیوۀ نوازندگی، آوانگاری و و شرح آثار او) به نگارش محمدرضا شرایلی و شهاب مِنا که اخیراً منتشر شدهاند از این قسم آثارند که هریک در نوع خود اولین اثر محسوب میشوند.
کتاب «بررسی ساختار تصنیفهای عارف قزوینی»، نگارش مرجان راغب نیز ازجمله کتابهای پژوهشی نشر خنیاگر است که به تحلیل آثار و سبکشناسی عارف قزوینی پرداخته و در تابستان 1396 توسط نشر خنیاگر منتشر شده است. این کتاب در اصل پایاننامۀ کارشناسی ارشد خانم راغب در رشتۀ نوازندگی ساز ایرانی است که در سال 1392 با استادراهنمایی دکتر هومان اسعدی ارائه شده بود. اثر مذکور برای انتشار با تجدیدنظرهایی توسط ناشر منتشر شده است که ازجملۀ آنها میتوان به تغییر در فصلبندی و ترتیب و توالی مطالب، ویرایش علمی و ادبی اثر، نتنگاری رایانهای نت آثار بهقسمیکه علائم تحلیل اثر در نتنگاری مشخص و بالای نتها درج شوند و نیز اشعار بهصورت هجا به هجا زیر نتها درج شوند تا بهطرز گویا نحوۀ تطابق شعر و موسیقی را بنمایانند، همچنین تغییر در قطع و صفحهآرایی کتاب و… برای ارائۀ پاکیزهتر کتاب اشاره کرد. همینطور در پایان هریک از تصنیفهای موردِبررسی یک دیسکوگرافی از مجموع بازنوازیهای تصنیف توسط دیگر موسیقیدانان، از قدیم تا جدید، افزوده شد و در لوح فشردۀ همراه کتاب گزیدهای از این اجراها نیز درج شدند که در تهیۀ منابع صوتی، آقای محمدرضا شرایلی نیز لطف و مساعدت نمودند.
او در ادامه به معرفی مرجان راغب و شرح حال و سوابق موسیقایی او پرداخت و افزود مرجان راغب در سال 1380 نوازندگی سنتور را آغاز کرد و در سال 1385 به دورۀ کارشناسی نوازندگی ساز ایرانی دانشگاه تهران راه یافت. در سالهای 1385 و 1386 برای آموختن ردیف، قطعات ضربی و سُلفژ نزد اینجانب کار کرد و سپس نوازندگی سنتور را نزد آقای مهدی سیادت که از شاگردان برجستۀ استاد فرامرز پایورند ادامه داد و ردیف میرزاعبدالله و ضربیهای حبیب سماعی را نزد استاد مجید کیانی پی گرفت و برای تحلیل این ردیف نزد استادان داریوش طلایی و محمدرضا لطفی تلمذ کرد. او در نگارش، گردآوری منابع و ویرایش مدخلهایی با دایرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری کرده و اکنون مدرس درس ردیف در دانشگاه لاهیجان است. در زمینۀ نوازندگی سنتور کنسرتهایی را بهصورت همنوازی و تکنوازی برگزار کرده و اکنون سرپرست گروه هَناره است و بهعنوان نوازندۀ سنتور با گروه برافشان همکاری دارد.

در ادامه، مرجان راغب به شرح سابقۀ پژوهشش دربارۀ عارف قزوینی پرداخت. او گفت آغاز پژوهشش دربارۀ عارف قزوینی به سال 1390 باز میگردد و بهطور جدیتر از سال 1391 با راهنمایی استادان هومان اسعدی و مجید کیانی در قالب پایاننامۀ کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران تصویب شد و پس از یک سال با داوری دکتر ساسان فاطمی و استاد داریوش طلایی دفاع شد. پس از آن، پژوهشش بارها و بارها ویرایش و بازبینی شد و از نگاه استادان دیگری هم گذشت و درنهایت در سال 1396 با همت و لطف آقای شهاب مِنا از سوی انتشارات خنیاگر منتشر شد. او در ادامه، بهطور مختصر، به معرفی کتاب پرداخت: بخش اول شامل «زندگینامۀ عارف» است که کتاب خیلی در این باره به تفصیل نپرداخته است، چرا که تمام متونی که دربارۀ عارف تاکنون منتشر شده بودند صرفاً به ذکر زندگینامۀ عارف پرداختهاند. او در ادامه به ارائۀ مختصری دربارۀ زندگی عارف پرداخت. سپس افزود فصل بعدی کتاب «بررسی خصوصیات عارف قزوینی» و سوابق او در خوشنویسی، شعر، موسیقی و سیاست میپردازد. فصل بعدی کتاب، به «آثار مکتوب عارف قزوینی» میپردازد که شامل دیوان عارف، زندگینامۀ خودنوشت او، و عارفنامۀ هزار است و در کتاب به تفاوت آنها پرداخته شده است. فصل بعدی «منابع سهگانۀ موجود از تصنیفهای عارف» بررسی و همراه با جدولهایی مقایسۀ تطبیقی شدهاند. فصل بعدی «مروری بر ادبیات موجود» است که در آن کتابها و مقالاتی که دربارۀ عارف نگاشته شده است بررسی شدهاند. در تمامی این متون به ذکر زندگینامۀ او و خاطراتی که نویسندگان از وی داشتهاند پرداخته شده و در هیچیک نگاه فنی و موسیقایی به آثار عارف نشده است. در فصل بعد، «روش آنالیز» مورد استفاده در کتاب را توضیح دادهام: هر تصنیف در نُه مرحله آنالیز شده است. او افزود از آنجا که از عارف اثر صوتیای بهجای نمانده برای تحلیل اثر نتنگاری استاد فرامرز پایور از تصنیفهای قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی را ملاک قرار داده است اما در کتاب حاضر این نتها بهطور دقیقتر و جزئیتر مجدداً نگارش شدهاند. پایین نتها شعر تصنیف بهصورت هجا به هجا با علائم فونتیک زیر نتها نوشته شده و بالای نتها اعداد انگلیسی نمایانگر جملهها و حروف انگلیسی بزرگ و کوچک نمایانگر عبارتها و پریودها هستند. اندیسها و پریمها نمایانگر دگرههای عبارت یا پریود هستند. پس از نت تصنیف، شعر آن درج شده است و پس از آن وارد آنالیز میشویم. ابتدا نموداری که وضعیت مُدال تصنیف را مشخص میکند درج شده و در این نمودار نتهای ایست، شاهد، اوج، ایست موقت، ساختار دانگی و اِشِل صوتی تصنیف تعیین شده است. در مرحلۀ بعد مضمون شعر (سیاسی، عاشقانه و…)، قالب شعر و رُکن عروضی و آرایههای غالب مندرج در شعر مورد بررسی قرار گرفته و تفاوتهای شعر مندرج در روایت دوامی با آنچه در دیوان عارف درج شده بررسی شده است. در مرحلۀ بعد، دربارۀ وزن تصنیف صحبت شده و الگوهای ریتمیک آن تعریف شدهاند. در مرحلۀ بعد، دربارۀ تطابق وزن ملودی و وزن شعر مفصلاً بحث شده و یکی از مباحث مهم کتاب پیوند شعر و موسیقی است. در مرحلۀ بعد، هرجمله بهطور جداگانه تحلیل شده است و روند ملودیک، شروع جمله از ضرب خاص، نتهای شاهد، ایست موقت، پرشها، تحریرها، حرکتهای سکانسوار و تکرارها برای هر جمله بررسی شدهاند. در مرحلۀ بعد، فرم و الگوی کلی برای تصنیف نوشته شده است که برای مقایسۀ فرمال تصنیفها در بخش نتیجهگیری کمک میکند. در مرحلۀ هشتم، جمعبندی کلی از تصنیف کردهام و نظر شخصی دادهام که آیا این تصنیف به لحاظ پیوند شعر و موسیقی موفق بوده است؟ آیا تنوع در شعر و ملودی در آن وجود دارد؟ آیا تحریرها در هجاهای مناسبی قرار گرفتهاند؟ و بهطور کلی، به اینکه از نظر نگارنده تصنیف موفق بوده یا خیر صحبت کردهام و در مرحلۀ آخر، تمام اجراهایی که تاکنون از تصنیف اجرا شده با مشخصات کامل درج شده است. در بخش بعدی، که مهمترین بخش کتاب است، 22 شاخص تعریف کردهام که میتوان از آنها برای ساخت تصنیف استفاده کرد بهصورت جزئی با جدولهایی در کتاب ترسیم شده است. در ضمیمۀ کتاب نیز تعریفهایی از تصنیف، و همچنین نگاه تاریخی به سیر تحول تصنیف در دورههای مختلف ارائه شده است. راغب در پایان افزود، امیدوارم کتابهایی از این قبیل، به آهنگسازان دید بهتری برای ساخت آهنگ و موسیقی بدهد تا بتوانیم در جهت ارتقای موسیقی حرکت کنیم.

در ادامه، دکتر هومان اسعدی به سخنرانی پرداخت. او گفت: پیش از هر چیز، به دوست عزیزم، آقای مِنا و همینطور، خانم راغب تبریک عرض میکنم. نکاتی که آقای مِنا فرمودند نکات بسیار مهمی در مسئلۀ نشر موسیقی است و باعث خوشحالی است که یک نفر از اهالی موسیقی که خودش موسیقیدان و موسیقیشناس و پژوهشگر نکتهسنجی است اقدام به تأسیس یک انتشارات کرده و مسلّماً کارکردن جامعۀ موسیقی با چنین ناشرانی برای جامعۀ موسیقی سودمندتر خواهد بود. برای تأسیس این انتشارات خدمتشان تبریک میگویم و امیدوارم در آینده نیز پربارتر شود.
خانم راغب هم همیشه از دانشجویان خیلی خوب و پیگیر در دانشگاه بودند و همانطور که گفتند پایاننامهشان هم تحلیل تصنیفهای شور و افشاری عارف قزوینی بود که پس از یک سری تجدیدنظرها در چند سال اخیر بهصورت یک کتاب منتشر شده است و خوشحالم که پایاننامهها به کتاب تبدیل میشود اگرچه خود من پس از بیش از یک دهه هنوز تمایلی نداشتهام که پایاننامۀ دکترای خودم را بنا به دلایلی منتشر کنم.
چون امروز مراسم رونمایی است، چندان قصد نقد و بررسی ندارم. دو سه نکتۀ کلی را بهاختصار خدمتتان عرض میکنم: اول اینکه ضرورت کار تحلیلی و آنالیتیک در حوزۀ موسیقی کلاسیک ایرانی بسیار مهم است، برای اینکه آثاری که دربارۀ مباحث نظری موسیقی ایران، خارج از بیوگرافی و مسایل فرهنگی و اجتماعی و…، نوشته میشود، آثاری که دربارۀ خود ساختار و سیستم موسیقی نوشته میشود، عمدتاً تئوری هستند تا آنالیز. معمولاً تئوری و آنالیز یک بستۀ بههمپیوسته است و به تئوری در امور کلیتر منتزع از عمل میرسند و بعداً باید در تجزیهوتحلیل آثاری مصداقش آزموده شود و تئوری مرتباً تصحیح شود و این روند و روش علمی است که مرتباً ادامه دارد تا تئوری روشنتر و روشنتر شود. اگر به نوشتههایی که دربارۀ موسیقی ایرانی در قرن اخیر منتشر شده است نگاهی بیندازیم، از اولین نوشتههای مهدیقلی هدایت تا علینقی وزیری، خالقی و دیگرانی که در سالهای بعد آثاری منتشر کردند، عمدتاً مسائل تئوریک بحث شده و تئوری گاهی اوقات مسئلهای انتزاعی است و تجزیهوتحلیل بر آثار خیلی کم انجام شده است. دکتر مسعودیه، دکتر هرمز فرهت، خانم راغب، آقای مرادیان جزو معدود افرادیاند که کارهای آنالیتیک انجام دادهاند و این مسئله خیلی مهم است. وقتی در فرهنگ موسیقی کلاسیک غربی نگاه میکنیم، تجزیهوتحلیل خیلی زیاد انجام شده است. یک قطعه از زوایای مختلف بارها و بارها موضوع پایاننامه و کتاب و مقاله بوده و تئوریها دربارهاش آزموده و تصحیح شده است. بههرحال، به نظر من، جای خالی کتابها و آثاری که به تجزیهوتحلیل قطعاتی با مصداق و شناسنامۀ مشخص میپردازند کماکان خالی است و تا این لحظه تعداد انگشتشماری کار ارائه شده است. اگرچه اینها باید به تئوری منجر شود و این چرخه، همانطور که گفتم، ادامه داشته باشد.
لزوم و اهمیت مسئلۀ تجزیهوتحلیل دربارۀ آثار موسیقیدانها مسئلهای است که در خیلی جاهای دنیا دربارهاش صحبت میشود. در یکی از کتابهایی که دربارۀ تجزیهوتحلیل خواندهام، کتاب «تجزیهوتحلیل موسیقی کُلنگر» و نگاشتۀ یک استاد آمریکایی است در ابتدا نکتۀ جالبی را مطرح میکند: میگوید در مدرسۀ موسیقی جولیارد که تجزیهوتحلیل درس میدادم یکی از دانشجویان که نوازندۀ ویرتئوز درجهیکی بود پس از چند جلسه آمد و با ناراحتی آمد گفت من دیگر نمیتوانم درست ساز بزنم! گفت وقتی ساز میزنم، ذهنم درگیر مسائل عقلی و آنالیتیک میشود و حس سازم دارد خراب میشود. بعد، براساس سی چهل سال تجربیاتش در تدریس آنالیز موسیقی نتیجهگیری میکند و میگوید تجزیهوتحلیل موسیقی و مسائل آنالیتیک برای %90 قطعاً سودمند است؛ برای یکی دو درصد امکان دارد اصلاً سودمند نباشد، و برای %8_7 واجب است و بدون آنالیز نمیتوانند کاری انجام دهند. نتیجۀ نهایی اینکه برای 90% آنالیز کمککننده است، مخصوصاً در وضعیت فعلی موسیقی ایرانی که من بارها در مقالاتم از آن بهعنوان «تصلب و انجماد» یاد کردهام و یاد میکنم و موسیقی ایرانی وضعیت متصلب و منجمدی دارد. البته این سخن به این معنا نیست که موسیقی متصلب شده باشد، به این معناست که ذهن موسیقیدانان است که مدتهاست متصلب شده و چارۀ کار برای برونرفت از این وضعیت، تا حدی، فرایندهای عقلانی است و تجزیهوتحلیل میتواند در این مورد به کمک بیاید و سنّت میتواند به پرسش گرفته شود و تجزیهوتحلیل عقلانی شود و عناصری از آن که پتانسیل تقویت دارند تقویت شوند. جاهایی رویکرد انقلابی لازم است؛ برخی از عناصر باید تغییر کنند و در مجموع، کارهای آنالیتیک و عقلانی میتواند بسیار کمک کند حتی به فرایند هنری. من فکر میکنم در ایران سوءتفاهمی وجود دارد. هرجا اسم از عقل و آنالیز میآید، یک برچسب غرب و غربزده بهاش زده میشود و خود منهم که بیستویک سال پیش شروع به تدریس کردم گاهی این برچسب به کارم زده میشد و میگفتند کار عقلانی در سنّت نیست و کار غربی است ولی چنین چیزی صحت ندارد برای اینکه اجداد ما ابنسینا و فارابی هستند و برخورد عقلانی کاملاً دقیقی هم کردهاند و بهمرور زمان ایران به وضعیت خاصی دچار شد که شاید کارهای عقلانی و تحلیلی کمرنگتر شده و نتیجهاش هم در سطح کلانتر، در حیات فرهنگی و اجتماعی ایران، کاملاً دیده میشود.
در هر حال، این جلسه جای بررسی این کتاب نیست. تجزیهوتحلیل هم یک فرایند تفصیلی است و افراد مختلف میتوانند نظرات مختلفی داشته باشند و از زوایای مختلف میتوان به یک اثر هنری نگاه کرد. یک قطعۀ موسیقی یک اثر هنری محسوب میشود و غیر از برخوردهای آنالیتیک ساختار صوتی و ساختار موسیقایی مسائل زیباییشناسی و فلسفی هم میتواند واردش شود و جای کار در همۀ این حوزهها قطعاً وجود دارد و هیچوقت تمام نمیشود. خود من قطعهای را که بیست سال پیش آنالیز میکردم برای هزارمینبار آنالیز میکنم و نتیجۀ جدیدی میگیرم. فرایندی است که همیشه قطعاً رو به تحول و تکامل است. در هر حال، به خانم راغب تبریک میگویم که در این راه سخت وارد شدهاند. معمولاً در رشتههای موسیقیشناسی و اتنوموزیکولوژی تمایل به این است که از این حوزه کمی دور بزنند و وارد مسائل سهلوصولتر بشوند اگرچه مسائل فرهنگی و اجتماعی خیلی مهم است ولی مسئلۀ تجزیهوتحلیل واقعاً کار سخت و پیچیده و زمانبر و فرسایشی است که نیاز به بازبینی زیاد دارد. همینکه ایشان در این راه قدم گذاشتهاند و امیدوارم دیگران نیز این راه را ادامه دهند موجب خوشحالی است و به نتایج عملی هم میرسند. ایشان به 22 نکته دربارۀ سبکشناسی تصنیف عارف قزوینی اشاره کردهاند که هرچند بهصورت دستورالعملی برای آهنگسازی نیست اما اگر کسی به سبک عارف قزوینی بخواهد کاری بسازد حداقل میتواند از این طریق آنرا بشناسد و پس از دانستن سبکشناسی عارف قزوینی، امیرجاهد و دیگران همه را کنار بگذارند و کاری کنند که سبک خودشان را داشته باشند. در غرب هم، هارمونی، کنترپوان و… را یاد میگیرید، نه برای اینکه عین آنها را پیاده کنید. وقتی قانونی را میشکنید و قانونی جدید میتوانید وضع کنید با یک پختگی، تازه از آنجا هنر آغاز میشود…
در ادامه، بابک خضرایی بهعنوان آخرین سخنران دربارۀ این اثر گفت: این جلسه جلسۀ نقد و بررسی نیست و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با کتاب است. ازاینرو، من فقط چند نکتۀ کوتاه را عرض خواهم کرد: عنوان کتاب شامل چند کلمه است: «ساختار»، «تصنیف»، «عارف قزوینی».
در عنوان این کتاب کلمۀ «ساختار» بهنظرم خیلی خوب انتخاب شده است. خیلی وقتها کسانی که در این حوزه کار میکنند کلماتی مثل «فرم» را بهکار میبرند که معمولاً دقیق نیست یا اصلاً درست نیست. با تعریفی که من از ساختار دارم، روابط میان اجزا (استراکچِر)، هر ساختاری لزوماً فرم نیست و ایندو گاهی با هم خلط میشوند و در اینجا بهخوبی از این رخداد پرهیز شده است.
موضوع دیگر دربارۀ »تصنیف» است. بنده به این نتیجه رسیدهام که تصنیف یکی از بهترین الگوها برای نشاندادن حالات خاص موسیقی ایرانی است به این جهت که از تصنیف میتوان بهعنوان مُدِ بنیان یاد کنم. بسیاری از جوهر مُدها بهخوبی در تصنیفها نمایان میشوند. تجربۀ شخصی من این است موقعی میتوانیم یک مُد را بهخوبی بفهمیم که بتوانیم تصنیفی بتوانیم برایش بیابیم… بنابراین، نقش آموزشی تصنیف بسیار اهمیت دارد. اگر گوشههایی از زمان قاجار با چند واسطه به ما روایت شده باشند امکان تغییر در آنها هست اما تصنیفهای روایتشده با کمترین دخل و تصرف به ما رسیدهاند. ممکن است در دخول در تصنیف یا ریتم یا شعر آن تغییری صورت گیرد اما معمولاً جوهر مُدال آن بهجا میماند. همچنین موزونبودن تصنیف باعث میشود بیشتر به خاطر بماند. در واقع تصنیف یکی از مردمیترین بخشهای موسیقی کلاسیک ایرانی است و ارتباط خیلی قویای با مخاطب ایجاد میکند و ازاینرو، مطالعه و تحلیل تصنیفها میتواند نقش بسیار مهمی در فهم موسیقی ایرانی داشته باشد. از این جهت، این کتاب که از اولین قدمها در این زمینه است میتواند کاملاً مفید باشد.
موضوع آخر را هم دربارۀ «عارف قزوینی»: در سیر تحول تصنیف نقاط عطفی داریم مثل انقلاب مشروطه که اتفاقاً مقارن با درگذشت شیداست. انقلاب مشروطه و مرگ شیدا، بهطور سمبلیک، به ما یادآوری میکنند که دورهای از تصنیف به پایان میرسد؛ تصنیفهای تغزلی که در آن کلمهها و اصطلاحاتی جُز مِی و معشوق و سرو… نمیبینید. با انقلاب مشروطه دورۀ جدیدی در تصنیف آغاز میشود. تصنیفها وارد مسایل سیاسی میشوند. البته مضامین تصنیف در دورههای قبل اجتماعی هم بوده ولی در این دوره سیاسیتر شده باعث تهییج تودهها میشود و نقش خیلی پررنگتری را بازی میکند. عارف، بیگمان، بسیار در این عرصه مؤثر بوده است. شاید بتوان او را سیاسیترین تصنیفساز یا حتی موسیقیدان معاصر ما دانست. یکی از نقاط عطف تاریخ تحول تصنیف را میشود مرگ عارف در سال 1312 در نظر گرفت. 1312 دورانی است که سختگیریها و اتفاقاتی در دورۀ رضاشاه اتفاق میافتد، مثل ممنوعشدن تصنیف مرغ سحر یا برخی صفحات شکسته میشود. مرگ عارف بهخوبی نشانگر آغاز دورهای جدید در تصنیفسازی است و یکی از دورههای تحول تصنیف را میتوان بین 1385 تا 1312 دانست.
در پایان، امیدوارم این کتاب نقش خود را ایفا کند و قدمهای بعدی نیز در این زمینه برداشته شود.

نوشته شده در 2 دیدگاه

لطفاً فکر کنید؛ درباره پدیده نوظهور سازسازی؛ محمدرضا لطفی

لطفاً فکر کنید؛ درباره پدیده نوظهور سازسازی؛ محمدرضا لطفی

سازشناسی به عنوان یک علم که به بررسی تاریخ تکامل ساز می پردازد، در ایران از سابقه زیادی، به خصوص در دوران معاصر برخوردار نیست. متاسفانه هنگامی که ما در ایران واژه سازشناسی را به کار می بریم، بلافاصله در ذهن محصلان موسیقی معنی «ارکستراسیون» متبادر می شود.

علت این امر این است که در اولین کتاب های هنرستان عالی موسیقی به سازبندی ارکسترسمفونیک، واژه سازشناسی اطلاق شد که بعدها این ترجمه اصلاح شده و به «سازبندی» که درست تر بود، تغییر عنوان یافت. یک روز با شادروان دکتر مسعودیه صحبت می کردم، ایشان فرمودند «علم سازشناسی» یعنی بررسی تاریخ تکامل سازهای گوناگون در جهان و حرکت و جابه جایی آنها از منطقه یی به منطقه دیگر و رشد هریک در طول زمانی بلند در کشورهای گوناگون و تغییر شکل دادن آنها بنا به ذائقه ملی هر کشوری.

برای مثال هنگامی که شما سیر حرکت «سنتور» را مشاهده می کنید که سازی است هندی – ایرانی و بسیار قدیمی که در سنگ نوشته ها نیز تصویر آن حک شده، در تمام بلاد کهن سیر کرده و به اشکال گوناگون و شیوه های اجرایی متفاوتی خود را ظاهر کرده است . این ساز حتی با دو نخ به گردن آویزان می شده و در اروپای شرقی و حتی یونان به عنوان یک ساز قدیمی مورد استفاده مردم قرار می گیرد. در بعضی از کشورها مضراب هایش متفاوت شده، گاهی با چوب بدون حلقه که سر آن پنبه می بندند آن را اجرا می کنند، و گاهی مانند هند با مضراب آهنی و در ایران با دو نوع شکل مضراب آن را می زنند.

این ساز طی تاریخ به ساز «دالسیمور» تبدیل شده که مانند سنتور است و در موسیقی بومی و رقص های قدیمی در اروپا به خصوص در امریکا به اجرا در می آید. قطعات زیادی در امریکا برای این ساز نوشته شده و صنعتکاران زیادی گونه های مختلف این ساز را ساخته و طی تاریخی طولانی آن را تکامل داده اند تا به شکل امروزی درآمده است. به اضافه اینکه همین ساز است که بعدها به پیانو تبدیل می شود.

در تاریخ سازشناسی که «زاکس آلمانی» آن را نوشته، می آید که ساز «ویولن» غربی چگونه از حاشیه آفریقا رفته رفته به اروپا آمده و متکامل شده و به شکل ویولن های کنونی در موسیقی کلاسیک و محلی قانونمند می شود. همین ساز بعدها هنگامی که به هند می رود، کاملاً تکنیک اجرایی آن عوض شده و به ساز کاملاً هندی که بیانگر موسیقی کلاسیک هند است، درمی آید. نوازندگان بلندپایه یی مانند «شانکار» و «سوبرامنیوم» که همه خانواده برای سالیان دراز به اجرا و معرفی آن پرداخته اند، نقش مهمی در معرفی این ساز داشته و هم اکنون نیز دارند. نگارنده خواهر ایشان را که او نیز ویولن هندی خوبی می زد، در لس آنجلس ملاقات کردم.

در تاریخ سازشناسی که حضرت فارابی پدر این علم شناخته می شود، که هم اوست که تیره های نوع شناسی سازهای گوناگون منطقه را سازماندهی می کند، به خوبی نشان می دهد گونه های سازها چگونه تقسیم شده و تکامل یافته است.

علم سازشناسی براین عقیده است که «سازهای مختلف در کشورهای گوناگون جهان به دست یک سازساز ساخته نشده بلکه مانند زبان و دیگر پدیده های اجتماعی که در دنیا سنت شده – مانند غذاو لباس مردمان- همراه با نیازهای انسان ها تکامل یافته و سازندگان اولیه آن فرد نبوده و طی هزاران سال تکامل یافته و هر سازی با ذائقه یی ملی نقش بارز خود را تاکنون ایفا کرده است.» برای مثال شما نگاه کنید به صنعت سه‌تار یا سنتورسازی در ایران.

کسی نمی تواند مدعی باشد این دو ساز را کسی اختراع کرده یا ساخته، چرا که اگر اینچنین بود، باید نامی از سازندگان اولیه این صنعت در تاریخ ادبیات یا تاریخ های اجتماعی و هنری دیده می شد. با اینکه ساخت بعضی از سازها را در اسطوره های قدیمی به افرادی مانند «آدم» منتسب کرده اند، اما اکثر این داستان ها از تخیلات انسان تراوش کرده و هیچ سند تاریخی برای آن یافت نمی شود. سازها در تیره خاندانی خودشان به دست بسیاری از سازندگان سازها تکمیل شده و به شکل های امروزه با تفاوت هایی خود را نشان داده اند. در همین صد سال اخیر که صنعت سازسازی بسیار رشد کرد، ساز تار از شکل های اولیه خود که بیشتر کتابی بوده، حجیم تر شده و کسانی مانند استاد فرج الله و یحیی و جعفر در ساخت بهتر آن با حفظ ارزش های گذشته آن را متکامل کرده اند. هنر سازسازها دقیقاً همین است که معایب ساخت ساز را گرفته و آن را در هر دوره یی به ضرورت تکامل دهند.

تار در دوران فرج الله که یحیی سازهای اولیه خود را از روی الگوی ایشان ساخته و در اثر تحولات اجتماعی دوران مشروطه که موسیقی به وسیله عارف ها و درویش خان ها به بیرون خانه ها هدایت می شود، به ساز اجتماعی تری تبدیل می شود. کاسه رزونانس یا طنین تار بزرگ تر می شود و بالاخره یحیی با نبوغ و ممارست زیاد به استاندارد که خوب جواب داده می رسد و در کنار ایشان جعفر نیز این روش را تداوم می دهد.

بیشتر سازهای قدیمی از بیخ دسته ساز بسیار ضعیف بودند و خیلی زود می شکستند که این نقیصه در سازهای جعفر و یحیی و دیگران مرتفع می شود. این کار همواره در کنار موسیقیدانان بنام انجام می گیرد و آنها همیشه بر کار سازسازها نظارت دارند تا در اجرا، نوازندگان دچار مشکل نشوند یا خدای ناکرده صداهایی از سازها درنیاید که ملی نباشد و وحدت فرهنگی مردم را خدشه دار کند. رابطه نزدیک یحیی با میرزا حسینقلی، استاد عباس با برومند و شکرالله خان و کمالیان با برومند و شاهرخ با وزیری و ناظمی با پایور حکایت از این امر می کند.

امروزه سازسازهای زیادی از تمامی ایران به دیدار نگارنده می آیند تا صنعت سازسازی و صدادهندگی سازهایشان را به وسیله اینجانب به محک بزنند که خود این ملاقات ها در صدادهندگی و حل مشکلات سازسازی تاکنون بسیار خوب و تاثیرگذار بوده و هست.

هنگامی که در اروپا علم ارکستراسیون رونق گرفت، بعضی از سازها در رابطه با سازهای بادی با مشکلاتی مواجه بودند به خصوص در موسیقی اپرایی که باید داستانی به تصویر و موسیقی درآید. وردی آهنگساز معروف ایتالیایی به ساز بزرگ تر بادی برنجی نیاز داشت که این نیاز خود را با سازسازها طرح کرد و بالاخره سازی بزرگ تر برای کار نوشته شده ایشان درست کردند. حتی این ساز نیز از روی همان سازهای گذشته الگوبرداری شده بود یعنی مکانیزم صوتی و خیلی از نکات اصلی بر پایه قوانین آکوستیکی تجربه شده در طول تاریخ در نظر گرفته شده بود.
این گونه سازها که به ضرورت در دوران مدرن زندگی درست شده، بسیار اندک است.متاسفانه در ایران سازسازهای ما به این اصول کم توجه هستند و می اندیشند که می شود سازهایی را اختراع کرد و با شکل های گاهی بسیار زشت که حتی مشخص نیست که نقش کاسه رزونانس آن با قوانین صدادهندگی چیست و هیچ گونه شناخت علمی به آکوستیک و قوانین آن ندارند و امروزه سازهای نوظهوری خلق کرده اند که تنها می شود در یک نمایشگاه فانتزی و تخیلی آنان را طرح کرد و لذت ذهنی برد. تاکنون سازسازهای زیادی نزد اینجانب آمده اند و مدعی شده اند که سازهای جدیدی درست کرده اند. هنگامی که صدای این سازها را می شنوید اکثراً یا صدای سازهای ترکی و آسیای میانه را می دهند یا اینکه هیچ شخصیت ملی و ایرانی ندارند.

گاهی نیز کسانی در این موارد اقدام به ساخت ساز کرده اند که متخصص در این امر نیستند و به خاطر شهرت شان در امر دیگر از تریبون روزنامه ها استفاده کرده و به راحتی اعلام می کنند «پوست تار در صدادهندگی از همه فاکتورها مهم تراست،،» بهتربود که ایشان یا هر فرد دیگری ابتدا با یک فیزیکدان صوت که در این راه تجربه دارد، صحبت کند و آنگاه کاسه رزونانس یا طنینی را نفی کنند. برای درک بیشتر این دوستان لازم است فاکتورهای صدادهنگی در زیر سلسله وار آورده شود تا حداقل جوانان ما بدون وسواس و احترام به تخصص های دیگر سخن غیرتخصصی ایراد نفرمایند.

آن هم کسانی که خود تارنواز نیستند و با اصول صدادهندگی و مشکلات این ساز آشنایی ندارند. جوانانی هم که دور این افراد جمع شده اند، به احترام استادی ایشان در امر دیگری لب فروبسته اند.

حال توجه کنید به فاکتورهای صدادهندگی ساز؛

۱- کاسه طنینی که اروپایی ها به آن کاسه رزونانس می گویند.

شکل و اندازه این کاسه که مهم ترین نقش را دارد، صدای منتقل شده از خرک را وارد این کاسه می کند و یک صوت واحد در این کاسه رزونانس تولید کرده و به جداره کاسه اصابت کرده و صداهای فرعی هارمونیک یک صوت را می شکند. صدا با برخورد به جداره کاسه به این طرف و آن طرف می رود و صدها فاکتور برای صوت مطبوع تنها در این امر مشاهده می شود که باید به وسیله متخصصان آکوستیک مطالعه شود.

اینکه شکل سازها این گونه متفاوت است، علت آن تولید صداهای شفاف و بدون اکوی اضافه است. پس شکل و اندازه ساز و شکست هارمونی ها و رزونانس دیگر نغمات در کاسه از اهمیت ویژه یی برخوردار است. اگر جعبه ساز ذوزنقه شده، دلیل آکوستیکی دارد یا قطر جعبه رزونانس محدود باید باشد، به خاطر به هم نریختن صداها و دفع صداهای هارمونیک زائد است.

۲- دومین فاکتور رابطه طول سیم و کشش سیم با کاسه و دسته است. امروزه که ضخامت سیم های ساز را از ۱۸ به ۲۰ و گاهی به ۲۲ در تار افزایش داده اند، کلی مشکلات برای کشش سیم ها و فشار روی پوست و بیخ دسته ایجاد کرده. اکثر سه‌تارها یا دسته هایشان کج شده یا آنقدر سفت شده اند که دیگر صدای سه‌تار نداده و صدای ماندولین می دهند.

در اثر این موضوع، گوش محصلان خراب شده و سلیقه صوتی شان آنچنان دگرگون شده که دیگر نمی شود با این سازها به اجرای موسیقی اصیل ایرانی پرداخت. این گروه از سازسازها به خاطر توجه به سلیقه یک جوان که در این راه اندک می داند، کارهایی کرده اند که تنها برای جلب مشتری و فروش ساز است.

در قدیم سازسازها با نوازندگان بنام محشور بودند و امروزه سازسازها بیشتر تمایلات جوانان و شاگردان را در نظر می گیرند تا آنها که خیلی نمی دانند، راضی شوند.

۳- سومین فاکتور که بسیار مهم است، جنس چوب کاسه طنین است که به ده ها فاکتور چوب برمی گردد. رگه های چوب، مقاومت، آبخور، الیاف آن و ضخامت چوب، دوام چوب طی زمان، پروراندن چوب و…

۴- فاکتور بعدی صفحه ساز است که صدا را از طریق خرک به کاسه رزونانس انتقال می دهد. جنس این چوب و پروراندن آن یکی از فنون پیچیده ساز سازی است. شیره و املاح دیگر داخل چوب باید بیرون بیاید. امروزه اکثراً چوب را در جریان فشار قوی آب قرار می دهند تا طبق قانون «اسمزی» مواد زائد آن بیرون آید. پس از آن ده ها کار دیگر روی آن انجام می شود تا به چوب قابل قبولی برای صفحه ساز تبدیل شود.

۵- خرک و شیطانک و هماهنگی بین این دو. شما می توانید با تغییر خرک کل صدای یک ساز را ویران و نابود کنید.

۶- پرده های ساز و جنس آنهاست.

۷- دسته ساز و تراز و دقت در آن است.

۸- خواندن دستان های گوناگون روی سیم های گوناگون است که در علم سازشناسی بسیار مهم بوده و هست. می گویند بهترین ساز آن سازی است که گوش تشخیص ندهد شما سیم یا پوزیسیون عوض کرده اید.

۹- لاک الکل و عدم استفاده از مواد شیمیایی در لاک است. این لاک علاوه بر اینکه جلوی نفوذ رطوبت را می گیرد، جلوی آسیب رسیدن چوب را طی زمان می گیرد.

در انتها هماهنگی همه این عوامل با هم است که آن جواب درست را می دهد. تازه اگر صنعت سازسازی با عشق باطنی توام نباشد و انگیزه تنها پول باشد، بخش عمده یی از معنویت صوتی ساز خدشه دار می شود.

تفاوت نوآوری با زیبایی ظاهری ساز

در قدیم دو نظر برای سازسازی در ایران وجود داشت؛ اول اینکه ساز باید ساده باشد و زیاد تزیینی نشود. دوم اینکه ساز می تواند تزیینی هم باشد. بیشتر سازسازها به این دو نکته توجه داشتند. کسانی مانند حاج طاهر بسیار ساده کار می کردند. سازهایی مانند صفایی بسیار تزیینی کار می کرد. اما نکته مهم این بود که این تزیین ها صدای ساز را از بین نبرد. این روزها رسم است که ضرب و کمانچه را چنان صدف کاری و منبت می کنند که صدای ساز تغییر زیادی می کند. سازسازهای قدیم تغییر ناسالم به ساز نمی دادند.

استاد قنبری که عشق و علاقه شان به فرهنگ ایران زمین بر کسی پوشیده نیست، خدمات زیادی به امر سازسازی به خصوص ویولن سازی در ایران کردند. ایشان که دست پرورده استاد کامل ابوالحسن صبا بودند، خیلی زود مراحل ویولن سازی را با راهنمایی های صبا گذرانیدند و باعث پیشرفت این ساز در ایران شده اند. اگرچه همزمان با ایشان و شاید کمی جلوتر کسانی مانند «گیقام» که در خیابان سعدی مغازه ساخت ساز و مرمت و تعمیر ساز داشت، نیز بودند اما از آنجا که ایشان در وزارت دولتی سکاندار کارگاه سازسازی بودند، از امکانات بیشتری برخوردار بودند و جناب آقای پهلبد وزیر وقت هنرهای زیبا علاقه یی خاص به ایشان داشت تا جایی که ایشان را برای آموزش صنعت ویولن سازی به فرانسه فرستاد تا در مدرسه سازسازی استعداد خود را به محک بگذارد.

با توجه به اینکه ساز ویولن چه در بخش ارکسترسمفونیک و چه در هنرستان عالی و ملی از اهمیت ویژه یی برخوردار بود و کسانی مانند مین باشیان و وزیری این ساز را معرفی کرده بودند و حضرت صبا زحمات زیادی در معرفی این ساز کشید، نیاز به رشد این صنعت در ایران نیز ضروری به نظر می رسید. نزدیکی صبا و حمایت و تشویق ایشان در ساخت ویولن باعث شده استاد عزیز و دوست دیرینه نگارنده تمام سعی و تلاش شان را در جهت ساخت سازهای غربی در کارگاه بنمایند و خود ایشان نیز هیچ گاه مدعی تسلط به سازهای ایرانی نبودند.

من استاد قنبری را گاهی در کارگاه هنرستان عالی می دیدم و هنوز کارگاه سازسازی وزارتخانه راه نیفتاده بود. ابتدا من ایشان را از طریق مجله موسیقی و گاهی مجله موزیک می شناختم تا اینکه بالاخره به وسیله دوستی به نام خانم سیما فهمید که هم اکنون در آمریکا جامعه شناسی درس می دهند با ایشان آشنا شدم. این آشنایی باعث نزدیکی بیشتر من شده به خصوص به هنر سازسازی علاقه نیز داشتم و همین امر باعث شده پس از انقلاب به خاطر فشاری که بر این حرفه بود آموزشگاه سازسازی را در بالای ساختمان چاووش به وجود آوردم که در تداوم سازسازی بسیار موثر بود.

از این کارگاه کسانی مانند آقایان رامین جزایری و اره سازان و تعداد زیادی دیگر که هم اکنون از سازسازهای بسیار خوب ما هستند، بیرون آمدند. استادانی چون فرهمند، ناجی و امیر عطایی در این کارگاه تدریس می کردند. در حال حاضر نیز این کارگاه با هدایت استادان امیر عطایی و اره سازان پابرجاست و شاگردانی را تربیت می کند.

یکی از انتقاداتی که من همیشه به استاد عزیزم قنبری می کردم و نسبت به آن گله داشتم، این بود که چرا شما در عرصه سازهای ایرانی کاری انجام نداده اید. ایشان هربار از زیر این موضوع طفره می رفتند و جوابی قانع کننده به من نمی دادند. بیشتر شاگردان کارگاه فرهنگ و هنر وقت خودشان را صرف سازهای فرنگی می کردند و از میان این شاگردان افرادی مانند آقای صالحی که ویولن ساز خوبی است به وجود آمدند.

بعضی از شاگردان نیز مانند امیر عطایی وقت بیشتری را صرف سازهای ایرانی می کردند که این درست مصادف شده بود با توجه بیشتر به موسیقی اصیل ایرانی که فرانسویان سخت به آن علاقه مند شده بودند و جشن هنر شیراز نیز نقش مهمی در این رابطه بازی کرده بود. از آنجا که استاد ابراهیم با جناب آقای کمالیان نیز دوستی داشت و من نیز عاشق هردو آنها بودم اطلاعاتی نیز از استاد کمالیان درباره استاد قنبری دریافت کرده بودم، به خصوص یک سه‌تار در منزل ایشان دیده بودم که استاد کمالیان در آن دخل و تصرفاتی کرده بود و صدای خوبی از آن شنیده می شد و صنعت آن نیز مانند همه کارهای استاد قنبری بی نظیر بود.

من گاهی به منزل ایشان می رفتم و در فصل زمستان نیز زیر کرسی می نشستیم و گاهی از ایشان خواهش می کردم پنجه یی به ساز ببرند و ایشان گاهی چنان با دریافت کم نظیری از استادشان صبا آرشه و انگشت گذاری می کردند که اشک ما را درمی آوردند. من از ایشان تقاضا کردم سه‌تاری برای من بسازند و ایشان که مدت ها بود دیگر ساز ایرانی نساخته بودند به من قول دادند سازی برای من بسازند.

پس از مدت ها یک روز به من زنگ زدند و گفتند سه‌تار شما آماده است. من با خوشحالی به منزل ایشان رفتم و سه‌تاری را به دست من دادند و فرمودند در خیابان راه می رفتم و پشت ویترین مغازه یی شاید در شاه آباد که مرکز خرید و فروش ساز بود، خریداری کردم. کاسه آن قدیمی بود و من بقیه کارهایش را کرده ام. شما باید این ساز را نزد استاد کمالیان ببرید تا ایشان دستی به سر و رویش بکشند. صنعت کار فوق العاده بود و فرم گوشی ها را کمی تغییر داده بودند و بالای دسته ساز را با متد خاصی که خودشان اختراع کرده بودند، آرایش داده بودند که من این ساز را داشته و این تنها ساز من بود که مدت ها با آن کنسرت می دادم.

هنگامی که ساز را به منزل کمالیان بردم، گفتم صدای ساز کمی جان ندارد و چه می شود برای آن کرد. ایشان گفتند ساز را بگذار اینجا تا ببینم چه می شود کرد. پس از چند هفته ساز آماده شد و من به منزل ایشان رفتم و با آن زدم. هنوز صدای ساز، من و ایشان را راضی نمی کرد. مدت ها ساز پیش من بود تا اینکه ساز را برگرداندم و ایشان را وادارکردم صفحه آن را عوض کنند. با این تغییرسازی شد محصول استاد ابراهیم و کمالیان. هنگامی که با استاد قنبری در مورد این تغییر صحبت کردم ایشان از استاد کمالیان بسیار تعریف و از کار ایشان استقبال کردند.

این داستان واقعی نشان می دهد استاد قنبری به رموز صدادهندگی سازهای ایرانی به خاطر وقتی که روی ویولن گذاشته بودند، زیاد آشنایی نداشتند و خودشان نیز بارها به من این نکته را گفته بودند. ایشان رفته رفته به خصوص بعد از انقلاب وارد این عرصه شدند.

روحیه استاد قنبری همیشه درگیر ایده های خلاق نو و اجرای آن بود. به همین دلیل هرگاه به سازهای ایرانی فکر می کرد دوست داشت کاری تازه بکند. این کارهای بکر را حتی در رابطه با ویولن که سازندگانی چون «استرادی واریوس» و «گلوتز» نموده بود، نیز داشت.

هنگامی که من در سنندج خدمت می کردم روزی سر کلاس شادروان حسن کامکار بودم، دیدم تعدادی سه‌تار به این کلاس آورده اند که صفحه های آن از چوب کاج است. صداها بسیار پرطنین اما بد صدا بود. وقتی سوال کردم آقای کامکار فرمودند این سازها را از کارگاه فرهنگ و هنر تهران فرستاده اند تا ما در هنرستان مان استفاده کنیم. من مدت ها این سازها را در این طرف و آن طرف می دیدم تا اینکه با خود ایشان آشنا شدم و علت را پرس وجو شدم. ایشان اظهار داشتند به نظر ایشان چوب رزونانس یا کاج به خاطر صدادهندگی اش برای سه‌تار بهتر است. متاسفانه این موضوع را با موسیقی غربی و ذائقه تاریخی متفاوت موسیقی آنها را با موسیقی ایرانی قیاس می کردند.

این گونه تغییرات و تغییرات دیگر اساس کار استاد قنبری را به وجود می آورد. ایشان در مورد شکست سیم در سرپنجه نیز بر این باور بودند که باید ساز سه‌تار و تار مانند گیتار شود تا فشار سیم ها باعث پاره شدن سیم نشود و فشارها خوب تقسیم شود. تارها و سه‌تارهایی با این سرپنجه در کارگاه ساختند. یک روز به من زنگ زدند و گفتند تعدادی تار ساخته اند که من بروم با آنها بزنم و نظرم را بدهم. شاید این اولین حرکت ساخت سازهای ایرانی در کارگاه سازسازی به اصول گذشته بود.

ایشان با الگوبرداری از روی سازهای استادان به خصوص استاد شهنازی چهار الی پنج تار ساخته بودند. اینکه می گوییم ساخته بودند منظور در کارگاه آنها زیرنظر و راهنمایی های ایشان ساخته شده بود. سازها خیلی خوب صدا می داد و می رفت تا این کارگاه در ساخت سازهای ایرانی به حرکت سازنده تر و متشکل تری دست یابد که چند سال بعد انقلاب شد و کارگاه ساز سازی تقریباً بسته شد و ایشان نیز در منزل خانه نشین شدند.

من در همین دوره نزد ایشان می رفتم. آن موقع نیز فکرشان در حال کار کردن بود و قصد کرده بودند میز و صندلی هایی بسازند که بالاخره ساختند تا در روستاها بچه ها بتوانند آن را حمل کرده و استفاده کنند. یک استاد که فکر نوآوری و خلاقه دارد بالاخره آرام نمی گیرد و همیشه کارهای ارزنده یی برای پیشرفت کار انجام می دهد. در این دوره خیلی دل و دماغ نداشتند و من حتی از ایشان دعوت کردم همراه با آقایان کمالیان و ناظمی مرکزی را که من درست کرده بودم، اداره کنند. اگرچه در جلسات اولیه ما آمدند اما همه این عزیزان به خاطر سرخوردگی علاقه مند بودند از این پیشه کناره گیری کنند.

هنگامی که من به ایران آمدم (سال ۷۲) به یکباره مشاهده کردم پرده های تار فلزی شده و گوشی ها آهنی گردیده.

سازهای نوظهور عجیب و غریبی به نام های مختلف ساخته اند و گاهی هم استادانی با آن کنسرت داده اند و… اینکه استادانی مانند استاد قنبری با ابتکاراتی تلاش کرده اند ایرادات بعضی از سازها را حل کنند، قابل فهم است و در جایگاهی که ایشان هستند گفت وگویی نیست اما نمی دانم چرا کسانی که تخصص ندارند یا هوش و ذکاوت استاد قنبری را ندارند یا از سابقه طولانی در امر سازسازی برخوردار نیستند اقدام به ساخت ساز یا تغییراتی در سازها می کنند.

نزدیک به ۳۰۰ سال از مرگ «استرادی واریوس» می گذرد اما همه تلاش می کنند با لوازم الکترونیک و لیزر پی برند که چرا سازهای این استاد آنقدر دلنشین است. با اینکه اروپایی ها در این امور جلوتر هستند و از علم، آگاهی و تکنولوژی بهتری برخوردارند چرا اقدام نکردند ساز ویولن را تغییر دهند؟ چرا کارگاه های ویولن هنوز دارند از الگوی های معتبر این استادان استفاده می کنند؟ اروپایی ها در سازسازی حتی استفاده از آهن و فلزات دیگر را حذف، سیم گیر ویولن را چوبی و تاندول های ویولن را حذف کردند. امروز روزی نیست که ما به سازهایمان آهن یا روی یا مس اضافه کنیم. در ساز تار و سه‌تار به جز سیم هیچ وسیله آهنی وجود ندارد. امروز گوشی های تار را از داخل مانند گیتار فلزی کرده اند و اکثر موسیقی نوازان مدعی هستند کوک را بهتر نگه می دارد. سوال من این است چرا با این همه فشاری که روی صفحه ویولن وارد می شود آنها گوشی هایشان را فلزی نکردند؟

علت آن روشن است چون فلز فرکانس موسیقی را خراب کرده و صدای وزه و ارتعاش مضر به وجود می آورد. به اضافه هنگامی که شما به جای پرده، آهن یا آلیاژ دیگر می گذارید، دسته ساز را سنگین و حرکت دست را روی دسته کند می کند. در رطوبت دست راحت حرکت نمی کند. شاید این گونه تغییر برای موسیقی الکترونیک خوب باشد اما برای موسیقی ایرانی جدی کار نمی کند.

یکی از سازسازها نزد من آمده و سازی را آورده بود که یک گوش ماهی بود که برایش دسته گذاشته بودند. دیگری یک تنبک کوکی آورده، آن هم برای موسیقی مدال نه تنال. هنگامی که شما از یک گوشه به گوشه دیگر می روید کوک که تغییر می کند باید در این باره چه کرد؟ برای مثال شما از همایون به موالیان می روید یا از درآمد ماهور دو به گوشه داد می روید. نت کوک شده که نغمه «دو» هست حال با نغمه نت «ر» چه باید کرد. به هرحال سردرگمی بزرگی به وجود آمده که کسی هم نمی خواهد چیزی را که درست نیست، تغییر دهد.

به هرحال نوآوری و خلق یک اثر صنعتی یا هنری موقعی درست است که ضرورت داشته باشد و ما موسیقی نوازان چنین تقاضایی کنیم. هنگامی که ساز یحیی گوشی هایش کوک درنمی کند و نگارنده در صحنه با آن راحت هستم، چرا باید سازسازهای ما به دنبال گوشی های دندانه دار آهنی بروند؟ اینکه استاد آوازی چند ساز نوظهور غیراستاندارد ساخته باید نمایشگاهی ترتیب دهند تا مردم آمده و احسنت، احسنت بگویند.

در روزگاری که تخصص حرف آخر را می زند طرح این گونه مسائل انحراف در افکار دانشجویان و بعضی از ساز سازهاست. چقدر خوب بود اکسپوی تمامی سازها مانند سال پیش برگزار می شد تا این گروه هم غرفه یی برای تخیلات خود بازکنند. باید ارزش های استادانی مانند ابراهیم قنبری که زحمات زیادی برای هنر و صنعت سازسازی کشیده اند و واقعاً نابغه بی بدیل در رابطه با خلاقیت هستند با تعدادی سازساز تازه به دوران رسیده و ناآگاه تفکیک شود. سره و ناسره را در یک طبق قرار دادن ظلم به فرهنگ است. لطفاً فکرکنید اما نه فکر غلط و نوظهور،

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

نازی کاظمی مدرس گیتار و ارف کودک

نازی کاظمی مدرس گیتار و ارف کودک

نازی کاظمی ( مدرس گیتار و موسیقی کودک )

متولد : 1367 . تهران
دارای مدرک کارشناسی

وی در خانواده ای موسیقیایی چشم به جهان گشود و از کودکی فرهنگ و هنر موسیقی را در خانواده خود فرا گرفت و پس از آن فراگیری موسیقی را بطور جدی از سال1383  با ساز تنبک نزد استاد هوشنگ ملکی آغاز کرد و در همان سالها به دلیل گرایش به نوازندگی گیتار آموزش خود را نزد استاد رضا مافی آغاز نمود و این رشته را نزد اساتیدی همچون فرشید اعرابی ، شهرام چاپاریان ، فرشاد عابدینی سپهر و مسعود معارفی ادامه داده است و در ادامه برای تکمیل دانش فنی خود آموزش ریتم خوانی و نوازندگی ساز دف را نزد استاد هاتف صادقی فرا گرفت . پس از آن دوره های آواز کلاسیک و صداسازی ،  سرایش ( سلفژ ) و تئوری موسیقی را زیر نظر استاد رضا پورخلیلی فرا گرفت و دوره های صداسازی و آواز پاپ را نزد استاد علی انیسی و هم چنین فیزیک صوت را نزد استاد ابراهیم وژده میانه و فلسفه و روانشناسی موسیقی را نیز فرا گرفت ، هم چنین نوازندگی پیانو و فراگیری فرم و آنالیز موسیقی و هارمونی را نزد استاد سیاوش دمیریان آغاز نمود .

فعالیتهای هنری :

  • نوازندگی گیتار در سالن آمفی تئاتر باروک در سال 1386
  • نوازندگی گیتار در سالن فرهنگی هنری کوثر و برج آزادی در سال 1388
  • نوازندگی گیتار در سالن رامش ، فرهنگسرای ارسباران و فرهنگسرای نیاوران در سال 1389
  • برگزاری اجراهای کنسرت های هنرجویان گیتار در سالن های اندیشه و محک به رهبری ایشان
  • اجرای گروهی موسیقیایی کودکان در کنسرت های هنرجویی درون آموزشگاهی
  • مدیر اجرایی رسیتال آواز کلاسیک شینا دوم و سوم شهریور ماه و 28 دی ماه سال ۱۳۹۴ در سالن رودکی
  • شرکت در مسترکلاس دکتر لیلی افشار
  • شرکت در کارگاه دوره ” تربیت مربی موسیقی کودک با نگرش ارف ” توسط گروه آدمک

فعالیتهای آموزشی :
وی تدریس موسیقی را از سال 1388 در قالب آموزش موسیقی در حوزه ی پژوهش اجتماعی در مراکز بهزیستی    ( بخش کودکان و کودکان کار و کارتن خواب ها ) و هم چنین آموزش موسیقی به کودکان در مدارس کودکان استثنایی ( موسیقی درمانی ) را آغاز نموده اند و همچنین آموزش گیتار ، موسیقی کودک و مبانی موسیقی را در آموزشگاههای موسیقی و برخی موسسات دیگر و تدریس های متعدد خصوصی را در شهر تهران و کرج و شهریار آغاز نمودند .

نوشته شده در 4 دیدگاه

میترا ابراهیمی مدرس تار و سه‌تار

میترا ابراهیمی مدرس تار و سه‌تار

میترا ابراهیمی،استاد سه تار آموزشگاه موسیقی فریدونی،بیات ترک،شهریور1394

میترا ابراهیمی،استاد سه تار آموزشگاه موسیقی فریدونی،بیات ترک،شهریور1394

میترا ابراهیمی،استاد تار و سه تار آموزشگاه موسیقی فریدونی،پیش درآمد دشتی،جلال ذو

میترا ابراهیمی،استاد تار و سه تار آموزشگاه موسیقی فریدونی،پیش درآمد دشتی،جلال ذوالفنون،شهریور1394

میترا ابراهیمی
متولد:1360
شروع به فراگیری موسیقی از سال 1372:
فراگیری پیانو در مدرسة هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان صدا و سیما
شروع به فراگیری سه‌تار از سال 1374 در کلاسهای موسیقی دانشگاه هنر و  پس از آن بهره‌گیری از اساتیدی چون حمید سکوتی، مرحوم عطاءالله جنگوک، مسعود شعاری، فریبرز عزیزی، بهروز همتی، محمدرضا لطفی، داریوش طلایی
فارغ‌التحصیلی از رشتة موسیقی دانشگاه سوره در مقطع کارشناسی در سال 1383 با عنوان پایان نامة تجزیه و تحلیل ردیف (دستگاه همایون) با نگاه بداهه نوازی
شرکت در کلاسهای صداسازی با تدریس آقای چولاکیان
شرکت در مسترکلاسهای ارکستراسیون و رهبری ارکستر با تدریس منوچهر صهبایی
فراگیری هارمونی و کنترپوان نزد وارطان ساهاکیان
فراگیری تئوری موسیقی ایرانی نزد فرشاد توکلی و هومن اسعدی
فراگیری آواز نزد استاد محسن کرامتی
فراگیری ردیف آوازی بر ساز سه‌تار نزد عبدالنقی افشارنیا و محمدعلی کیانی‌نژاد
فراگیری جواب آواز نزد نصرالله ناصح‌پور، معصومه مهرعلی، فروغ مقدم
فراگیری تنبک نزد استاد محمد اسماعیلی
فراگیری سولفژ و نت‌نوازی نزد سعید لطفی، امیرحسین اسلامی، شریف لطفی
فراگیری زبان عمومی از کلاسهای دانشکدة زبان‌های خارجی دانشگاه تهران و زبان تخصصی موسیقی از کلاسهای دکتر محمدرضا آزاده‌فر
فارغ‌التحصیلی از رشتة نوازندگی موسیقی ایرانی در مقطع کارشناسی ارشد در سال 1388 با عنوان پایان‌نامة اتودهایی برای سه‌تار، بر اساس فیگورهای موجود در ردیف (بخش نظری) و نوازندگی در دستگاه شور و آواز دشتی (بخش عملی)
فعالیتها
تشکیل و سرپرستی گروه پژوهشی سه‌تار نوازان به همراه طرح تحقیقاتی با عنوان ارکستراسیون چندصدایی برای سه‌تار، در فرهنگسرای جوان
تشکیل و سرپرستی گروههای موسیقی و اجرا در دانشگاههای الزهرا، تربیت مدرس، دانشگاه هنر(تالار فارابی)، فرهنگسرای اندیشه، فرهنگسرای هنر، سالن میلاد
آهنگسازی و نوازندگی برای تئاتر نقش خیال در دومین جشنوارة  پانتومیم و دارندة لوح تقدیر از این جشنواره  در سال 1381
آهنگسازی و نوازندگی برای تئاتر زوزة سگ در  نخستین جشنوارة سراسری تئاتر ماه و دارندة لوح تقدیر از این جشنواره 1382
آهنگسازی برای تئاتر کودک با عناوین بچه‌ستاره در سال 1384و مرد کوچک در سال 1386 به کارگردانی کوروش جهانشاهی
آهنگسازی برای تئاتر جمیل و جمیله در جشنوارة بین‌المللی مبارک در سال 1389
عضو هیئت داوران در جشنوارة موسیقی بانوان در فرهنگسرای دختران درسال 1387
مترجم همزمان در بخش پژوهشی جشنوارة موسیقی فجر 1388
آهنگسازی برای انیمیشن کوتاه به سفارش سازمان صداو سیما
مشارکت در تألیف و ترجمة کتب تخصصی موسیقی
عضو  کانون نوازندگان موسیقی ایرانی خانة موسیقی
عضو کانون آهنگسازان خانة تئاتر ایران
آموزش
شروع به تدریس سه‌تار ، گروه‌نوازی و نت‌نوازی و… از سال 1380:
تدریس در فرهنگسراهای بهمن ، فدک ،  فرهنگ کیایی(قاسم‌آباد)، خانه فرهنگ صادقیه، خانه فرهنگ گلستان، خانه فرهنگ معرفت ،کانون امید تحت نظارت آموزش و پرورش و آموزشگاه‌های موسیقی

نوشته شده در 4 دیدگاه

کلاس ویولن ایرانی کلاسیک کمانچه تنبک دف ایمان ملکی

کلاس ویولن ایرانی کلاسیک کمانچه تنبک دف ایمان ملکی

روزهای کلاس : همه روزه

تلفن رزرو : ۲۲۹۵۲۸۲۰

کارت صلاحیت تدریس ایمان ملکی ویولن ایرانی

او ویولن را نزد اساتید مسعود پور ناجی ، علی نوعدوست ، مجتبی میرزاده، اسدالله ملک آموخته است.
دف را نزد سیدضیاءالدین و رضا شقاقی کار کرده و در تنبک شاگرد رضا شقاقی بوده است.
او تا کنون سرپرستی گروه های همنواز (سنتی و پاپ) را در آموزشگاه موسیقی به عهده داشته است.

روش تدریس ویولن

استاد: ایمان ملکی

دوره ی ابتدایی ( مقدماتی ) :

در ابتدا هنرجویان با نت و کشش ها و آرشه کشی روی ساز و وزن خوانی ابتدایی آشنا می شوند و از آنجا که در زمینه ی ویولن سالهای سال کتابی به چاپ نرسیده است از روی کتاب اول هنرستان موسیقی نوشته ی استاد روح اله خالقی و قسمتهایی از Leviolon1  زدهه می شود. در پایان کتاب اول هنرستان با توجه به توانایی شاگردان یا به کتاب دوم هنرستان موسیقی ایران نوشته ی استاد روح الهه خالقی می روند یا ادامه ی کتاب leviolon را برای قوی تر شدن نت خوانی وقدرت آرشه کشی خواهند نواخت در این کتاب ها با ریتمم ابتدایی وگامها وآشنایی با گروه نوازی ساده آشنا می شوند.

دوره متوسطه :

تدریس این دوره از روی کتاب دوم هنرستان موسیقی نوشته ی مرحوم روح اله خالقی انجام می شود.در کنار این کتاب، کتابهای هجده قطعه برای ویلون (برای آشنایی ابتدایی با دستگاههای موسیقی ایرانی نواخته میشود) وهمراه آن قطعات آسان کلاسیک برای تقویت انگشت گذاری در پوزیسیون نواخته می شود که در انتهای کتاب دوم هنرستان شاگرد یا هنرجو با کوک دیگر ساز که همان می لا می لا می باشد آشنا می شود. زدن قطعه های آسان برای آشنایی با همنوازی با سازهای دیگر نظیر تنبک، تار و….. در ادامه ی دوره ی متوسطه کتاب دوم leviolon وشروع کتاب سوم .

دوره ی پیشرفته :

شروع ردیفهای استاد صبا, نواختن چهار مضراب های ساده و آشنایی با کوک های پیشرفته نظیر می لا ر لا,ر لا رلا,می لا ر فا و….. نواختن آهنگهای پیشرفته ی ویولن از کتاب leviolon3  وقطعات ترکیبی

کلاسیک برای یاد گیری پوزیسیون های بالاتر وبالارفتن قدرت انگشت گذاری وتمرین روشهای ساده , ودر ردیف نوازی بداهه نوازی های ساده انجام می شود.

دوره ی عالی:

ردیف های دوم استاد صبا,مرحوم استاد اسداله ملک وبداهه نوازی در کوک های مختلف مانند می لا سی کرن سل ,رلا دوسری سل,ضبط ردیف ها توسط استاد (اینجانب) وچهار مضراب ها برای شاگرد.

استاد تنبک ( ضرب )

او همچنین سرپرستی گروه تنبک نوازان آوای همنواز را هم به عهده دارد که تا کنون کنسرتهای زیادی را برگزار نموده اند.

استاد دف

ایمان ملکی با کتاب آموزش دف که نوشته ی خود اوست آموزش دوره ی ابتدایی را با هنرجویان آغاز می کند.
او همچنین سرپرستی گروه دف نوازان آوای همنواز را هم به عهده دارد که تا کنون کنسرتهای زیادی را برگزار نموده اند.

کلاسهای آموزش کمانچه در چهار دوره ی ابتدایی ، متوسطه ، عالی و ممتاز زیر نظر ایمان ملکی در آموزشگاه موسیقی فریدونی تشکیل می گردد.
کتابهای هنرستان ، ردیف های موسیقی ایران، قطعات کمانچه از استاد علی اکبر شکارچی ، استاد اردشیر کامکار و استاد کیهان کلهر و … در این کلاسها آموزش داده می شود.