نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

خلاصه تاريخ و آشنايی با دستگاه‌های موسيقی سنتی ايران؛ ناربه باغداسریان

خلاصه تاريخ  و آشنايی با دستگاه‌های موسيقی سنتی ايران؛ ناربه باغداسریان

این مقاله توسط نوازنده ویولن و سه‌تار و پژوهشگر موسیقی ایرانی آقای ناربه باغداسریان نوشته شده‌است.

خلاصه تاریخ موسیقی ایرانو

آشنایی با دستگاههای موسیقی سنتی ایران

برونو نتل، ردیف موسیقی ایرانی را به هنر مینیاتور ایران تشبیه 

می کند که از دور شاید ک ماهمیت به نظر برسد اما با بررسی دقیق و از نزدیک، جزئیات ارزشمند آن را می توان شناخت

در سال ۲۰۰۹، ردیفهای موسیقی ایرانی به عنوان میراث فرهنگی نزد یونسکو به ثبت رسیده است

بررسی تاریخ موسیقی ایران باستان کار دشواری است

از آنجایکه موسیقى هنرى است شفاهی، از سایر هنرها دیرتر و کمتر به نوشته درآمده است

بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از موسیقی ایران است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل گیری موسیقی ایران داشته اند

شرایط ناپایدار ایران به دلیل هجوم مداوم قبایل و کشورهاى بیگانه و نیز نابسامانیهاى داخلى موجب شد که مستندات باقى نماند

اکثر اطلاعات ما در بارۀ موسیقى قدیم ایران بر اساس

نوشته مورخین یونانى

مورخین ایرانى دورهٔ اسلامى

شاهنامه فردوسى و اشعار سایر شعرا

آلات و ادوات موسیقى به دست آمده از کشفیات باستا نشناسى

تمدن ایلام یا ایلامیان

مهرنگاره چغامیش در تپه چغامیش در نزدیکی دزفول کشف شده است

کهن ترین سند و نشانه هم نوازی )ارکستر( در جهاننمایانگر وجود ارکستر بانوان در آن زمان استاین مهرنگاره ۳۴۰۰ سال قدمت دارد

سیمایی از بزم رامشگران را نشان می دهد

در این بزم باستانی )گروه رامشگران(:

سه نوازنده )چنگ و شیپور و تنبک(

یک خواننده 

حکومت ماد

نخستین دولت بزرگ آریایى ها

طبق نوشته هرودوت مورخ یونانی:

در زمان مادها، نیایش های آوازگونهٔ بدون همراهی ساز وجود داشت 

اولین موسیقیدان این دوره شخصی بنام  اوگارِس بوده که در دربار آستیاک آخرینپادشاه ماد زندگی می کرد

هخامنشیان

طبق نظریه هاى برخى مورخان مشرق زمین، قدمت موسیقى ایرانى را در زمان هخامنشى برآورد کرده اند

از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی، موسیقی نقش مهمی بخصوص در دربار داشت هاست

اصطلاح خنیای باستانی ایرانی یک اصطلاح مربوط به عصر پس از هخامنشیان می باشد

در این دوره سه نوع موسیقی رزمی، بزمی و مذهبی وجود داشته است

سلوکیان

دولت هخامنشی به دست اسکندر منقرض شد و به دست سردار یونانی سولوکوس بنیان گذاری شد

در این دوره موسیقی ایران تحت تاثیر موسیقی یونان قرار گرفت

اشکانیان

پادشاهان این سلسله با اینکه ایرانی بودند ، همچنان تحت نفوذ تمدن یونان بودند

در این دوره موسیقی جدیدی در ایران پدید آمد

در این دوره موسیقی آزاد و مردمی شد و از بند دولت و دربار گریخت

در این دوران به کسانى که خواننده، نوازنده و شاعر بودند گوسان گفته مى شد

بقایاى آنها در فرهنگ امروز ایران به صورت عاشیق هاى آذربایجان و یا مطرب هاى لرستان و بخش هاى خراسان موجود است 

ساسانیان

دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید 

این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند

عصر طلایی موسیقی

پایه  ریزى موسیقى ایران به دورهٔ ساسانیان باز مى گردد اسناد اولیهٔ موسیقى ایران متعلق به این دوران است

موسیقى دوره ساسانى را شاید بتوان سرمنشاء فرم ها و شکل هاى موسیقى ایران در قرون بعدى دانست

سنگ نگارهٔ زنان خنیاگر(طاق بستان)

توجه شاهان این سلسله به موسیقى، سبب رونق بیش از پیش و اهمیت و اعتبار آن گردید

اردشیر بابکان

خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزء طبقات متوسط و پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقى داده شدند

او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود و موسیقى دا نها پنجمین طبقه از آنها بودند

خسروپرویز

موسیقى دوره ساسانى به اوج درخشش و نفوذ خود رسید

همه مورخان، دوران خسروپرویز را عصر طلایى موسیقى ایران معرفى کرده اند

انواع موسیقی در ایرانموسیقی بزمی

موسیقی رزمی

موسیقی سوگواریموسیقی در شکارموسیقی آموزشیموسیقی دینی

از مهمترین موسیقىدانان این دورهرامتینبامشادباربد

نکیساآزاد

سرکش )سرکیس(

باربد

برجسته ترین چهره موسیقی بود

مهارت در نوازندگى و آهنگسازى

اولین سیستم موزیک خاورمیانه )به نام خسروانی( را ابداع نموده و آن را به شاه تقدیم نمود

سیستم موسیقی:

«هفت خسروانی» «سی لحن» و «سیصد و شصت دستان» 

شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقویم ساسانیان برابر بوده استاحتمالا برای هر روز، یک سرود یا آهنگ داشت

حمله اعراب

پس از حمله اعراب بسیاری از مدهای موسیقی و ملودی ها  از بین رفتند

رهبران مذهبى اسلام در آغاز موسیقى را تحریم کرده و مایه فساد و بیهودگى مى دانستند

هنگامی که اسلام بعنوان مذهب مسلط ایران پذیرفته شد، تصمیم حکمرانان منع کلی موسیقی و دلسرد کردن مردم از زمزمه سرودهای اوستایی بود

موسیقى ایران بعد از اسلام

بعد از اسلام موسیقى ایران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغییراتى شد

در زمان عباسیان که به سبک ساسانیان دربار خویش را اداره مى کردند، جنب ههاى دنیوى و غیردینى موسیقى افزایش یافت و موسیقى رونق تازه اى یافت

بعضى بزرگان موسیقى ایران بعد از اسلام عبارتند از:

ابوعلى سینا

ابوالفرج اصفهانیاسحاق موصلی

ابراهیم موصلیابونصر فارابی

عبدالقادر مراغیقطب الدین محمود شیرازىصفى الدین ارموی

خواجه نصیرالدین طوسی

دورهٔ تیموریان

شروع جدایی موسیقی ایران از عثمانی

موسیقی ایرانی شروع به باز یافتن هویت اصلی خود کرد

دور‌ه‌سیاه‌موسیقی‌سنتی‌ایرانی

در دوران صفوی موسیقی تحت اختیار دربار بود و از اجتماع دور افتادولی تا حدودی توسط نوازندگان و شاعران دوره گرد تداوم یافت

موسیقی مردمی ایران در دوران صفویه بیشترین ضربه را خورد اما شکل مذهبی آن در قالب تعزیه و نمایش های دراماتیک گسترش یافت

تاثیر موسیقی در زمان صفویه را می توان در بنای کاخ چهـلستون و اتاق موسیقی کاخ عالی قاپو مشاهـده کرد 

دوران قاجار

دوران رونسانس یا تولد دوباره موسیقی مردمی ایران

آقا علی اکبر فراهانی

مشهور به جناب میرزا

یکی از برجسته ترین نوازندگان دربار ناصرالدین شاه و استاد نواختن تار بود 

بی اندازه مورد تشویق و محبت شاه بوده

روشن نیست که وی موسیقی را از کجا فرا گرفت هاست

پس از مرگ او، برادرزاده اش آقا غلامحسین  فراهانی جانشین او در دربار شد

پسران آقا علی اکبر فراهانی

آقا حسینقلی و میرزا عبدالله هر دو از نوازندگان به نام تار

آقا علی اکبر فراهانی

آقا غلامحسین فراهانی

میرزا حسینقلی فراهانی معروف به آقا حسینقلی 

از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار بود

ردیف آقا حسینقلی که توسط فرزند بزرگش، علی اکبر شهنازی روایت و ضبط شده، یکی از ردی فهای معروف موسیقی ایرانی است

از شاگردان او می توان دروی شخان، علینقی وزیری، مرتضی نی داوود، یوسف فروتن و پسر بزرگش، علی اکبر شهنازی را نام برد. 

در سه دوره آثار خود را روی صفحه گرامافون ضبط کرد

استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس سه تار و تار بود

از شاگردان او می توان مهدی قلی هدایت، فرصت شیرازی، ابوالحسن صبا، حسین 

هنگ آفرین، سید حسین خلیفه، مهد یخان صلحی، اسماعیل قهرمانی، سید مهدی دبیری ،حاج آقا مجرد ایرانی و فرزندش احمد عبادی را نام برد 

او از چهر ههای تأثیرگذار در موسیقی ایرانی بود و ردیف موسیقی ایرانی را به نظم درآورد

وی با تجدید نظر در دستگاه های دوازده گانه موسیقی ملی ایران و ادغام بعضی از آن ها با هم، هفت دستگاه کامل و مجزا پدیدآورد

میرزا عبدالله تنها در سال ۱۲۸۴ خورشیدی صفحاتی را با همکاری کمپانی گرامافون ضبط می کند که تنها آثار شنیداری از وی می باشد که باقی مانده است

غلامحسین درویش

در سال ۱۲۵۱ هجری خورشیدی در تهران زاده شد

سبک آهنگسازی توسط درویش خان به صورت یک حرفه مستقل هنری در آمد

به جای اینکه خود آهنگ بخواند خوانندگان حرفه ای آ نها را اجرا می کردند

او علاوه بر ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بین المللی آشنا شده بود و بر اساس این دانش، آهنگ می ساخت

از نخستین کسانی است که در ایران کلاس آموزش موسیقی برپا کردشماری از نامداران موسیقی ایرانی، شاگردان او بوده اند

ارکستر انجمن اخوت را بنیان گذاری  کرد

سعدی حسنی در کتاب “تاریخ موسیقی” درباره پیدایش موسیقی نوین ایران می نویسد:

«نخستین تحول واقعی موسیقی را غلامحسین درویش آغاز کرد.» 

ایرج میرزا نیز در وصف او از زبان «زهره» در منظومهً «زهره و منوچهر» گفته است: 

تار نهم در کف درویش خان       تا بدمد بر بدن مرده جان

بسیار مورد علاقه دربار بود

در مجموع هفت پیش درآمد، شش تصنیف و نهُ رِنگ از درویش خان بر جای مانده 

آثار درویش خان که در سال های ۱۲۸۴ و ۱۲۸۸ و ۱۲۹۳ خورشیدی ضبط شده اند، توسط 

فرهنگستان هنر با نام گلبانگ سربلندی در سال ۸۹ منتشر شد

درویش خان را نخستین قربانی سوانح رانندگی در ایران م یداننددر ۱۳۰۵

در سن ۵۴ سالگی در بیمارستان نظمیه تهران درگذشت

در تاریخ موسیقی ایرانی دو نظام مختلف به چشم می خورد

نظام ادواری

نظام دستگاهی

نظام ادواری

از زمان ساسانیان )باربد( تا قاجاریه )خانواده فراهانی(

موسیقی ایرانی را شامل مجموعه هایی به نام ادوار یا مقام بود که دارای قواعد و ساختار ویژه ای بودندنظام ادواری نظامی بود علمی و منطقی که زیرساز هنری استواری داشت

نظام دستگاهی

از قاجاریه )خانواده فراهانی( تا امروز

۵ کلمه مهم

مقام یا دورردیف

دستگاهآواز

گوشه

مقام یا دور

در دورهٔ سلسلهٔ ساسانیان، باربد سیستم «خسروانی» را خلق کرد که ۷ مقام داشت

سعیدی )مولانا سعید یا سعدی( که در زمان ساسانیان می زیسته تعداد مقامها را به ۱۲ رساندسعیدی بنیانگذار مکتب دوازده مقامی در موسیقی ایران است

در متون مربوط به موسیقی، واژه های «پرده»، «شَد» و «دور» هم به جای مقام به کار رفته اند

قدیمی ترین اثر ادبی که نام تمام دوازده مقام را در خود دارد دیوان شمس مولوی است

ردیف

ردیف مجموع ه از ملودی های سنتی موسیقی ایرانی است که  برای هر ساز یا برای صدا ،با نظم و ترتیب خاصی )در قالب دستگا هها و آوازهای مختلف( تقسیم بندی شده اند

ردیف فقط یک مجموعه ساده از ملودی های نیست، بلکه  به ترتیب انها نیز اشاره دارد

شکل گیری ردیف عموماً به علی اکبر فراهانی نسبت داده می شوداولین شخصی که ردیف را به نت درآورد، علینقی وزیری بود

اولین شخصی که ردیف را نشر داده و از دربار به میان توده ها برد، درویش خان بود 

ردی فهای موسیقی ایرانی در طول زمان ثابت نمانده اند بلکه گسترش یافته اند

خلاصه تاريخ  و آشنايی با دستگاه‌های موسيقی سنتی ايران؛ ناربه باغداسریان

دستگاه

مجموع ه ای از قطعات موسیقی )آواز یا  نغمه یا گوشه(  که با هم در گام، کوک، و فواصل نت ه م آهنگی دارند

مجموعه ای از قطعات موسیقی که بر اساس منطقی درونی به طور سنتی کنار هم قرار گرفته اند و معمولاً دارای قالبها و مدهای خاص خود می باشند

خیلی از قطعات موسیقی سنتی ایران، به این خاطر که حال و هوای مشابهی دارند، همگی در یک مجموعه به نام دستگاه جمع آوری شدند و نام اختصاصی خودشان را گرفتند

واژه «دستگاه» به احتمال زیاد از زمان سلسله قاجاریه در موسیقی ایرانی معمول شده است

این کلمه که در حقیقت جایگزین واژه «مقام» گردید

دستگاه های موسیقی ایرانی

دستگاه شور

دستگاه همایوندستگاه ماهوردستگاه سه  گاه

دستگاه چهار گاهدستگاه راست  پنج  گاهدستگاه نوا

آواز

بر اثر جابه جا شدن نقش و وظیفهٔ نت های یک دستگاه، کیفیت های جدیدی دراین دستگاه حاصل 

می شود که مایهٔ جدیدی بوجود می آورند

بیشتر نظریه پردازان این ملحقات یا متعلقات جدید دستگاه را آواز می نامند

هرکدام از این آوازها استقلال اجرایی دارند

در اصل، این آوازها برداشتی تازه از دستگاهی اصلی هستند که از آن سرچشمه گرفته اند

آواز را می توان دستگاه فرعی نامید

بعضی آنرا مایه نیز مینامند

آوازهای موسیقی ایرانی

آواز بیات ترکآواز ابوعطاآواز افشاریآواز دشتی

آواز بیات کرد

آواز بیات اصفهانآواز شوشتری

گوشه

گوشه نام هر کدام از ملودی ها  یا آهن گهایی است که در دستگاهها و ردیفها وجود دارند

در واقع کوچکترین جزء هویت دار از موسیقی ایرانی

از گوش هها برای خلق قطعه های موسیقی استفاده م یشود گوشه های آوازی )برای خواننده ها(گوشه های غیر آوازی )برای سازهای مختلف(

گوشه های هر ردیف بنا به ذوق و سلیقه استادان موسیقی دستگاهی ایران جمع آوری گردیده اند

در ردیف میرزا عبدالله ۲۵۰ گوشه دیده میشود

در ردیف آوازی محمود کریمی تنها ۱۴۵ گوشه آمده است 

به طور سنتی در هر دستگاه، گوشه ها معمولاً در یک قالب دایره ای پنج قسمتی اجرا می شوندپیش درآمد – چهارمضراب – آواز – تصنیف – رنگ

اگر موسیقی ایران را یک کشور فرض کنیم

ردیف = دولت یا سیستم اداریدستگاه = استان

آواز یا نغمه = شهرگوشه = خانه

متاسفانه بسیاری کلمات

دستگاه و آواز و مایه و مقام  و گوشهرا به جای هم استفاده میکنند

در هر دستگاه ساختار و زیربنای نوتهای موسیقی مشخص است

از چه نوت شروع میشودبا چه نوت تمام میشود

فاصله نوتها از هم چیست

اگر بخواهیم دستگاه را به صورت خیلی ساده تعریف کنیم:

دستگاه یعنی حال و هوا

دستگاه حالات کلی خاصی را در شنونده ایجاد و القا می کند

هر دستگاه احساس خاصی را به شنونده میدهد

ولی این احساس میتواند در زمانهای مختلف و برای افراد مختلف یکسان نباشد

۱ – گوشه های بکار رفته در قطعه موسیقی

۲ – روحیه و حال و احوال شنونده

۳ – سبک اجرای نوازنده یا خواننده

۴ – سبک و استادی )ذوق، خلاقیت و زیرکی( آهنگساز

آواز دشتی از غم انگیزترین دستگاه های ایرانی استآهنگ ای ایران در آواز دشتی نوشته شده است

برخی موسیقی ایرانی را در مقایسه با موسیقی غربی، غم انگیز توصیف می کنند

۱ – در موسیقی  غربی، پرده  و نیم  پرده  وجود دارد ولی در موسیقی ایرانی، ربع پرده هم بکار میرود

۲ – موسیقی ایرانی انعکاسی از تاریخ تراژیک ایران است

ملتی که در طول تاریخ اخیر خود، هیچگاه روی خوشبختی ، آسایش و امنیت را ندیده، ملتی که مدام تحت فشار 

وحمله های وحشیانه مغول وترک وعرب بوده ، ذاتاً نمی تواند موسیقی غیر ازاین داشته باشد

۳ – موسیقی ایرانی مبتنی بر اشعار ایرانی است و بسیار از اشعار ایرانی هم غم انگیز هستند

معمولا احساس غم و حزن و اندوه بخش مهمی از جو یا بستر بسیاری از )یا تمام( دستگاه های موسیقی ایرانی است 

یک نکته مهم را باید در نظر داشت

موسیقیدانان مختلف در باره تعداد و ساختار دستگاه ها و آوازها اختلاف نظر دارند

مثلا در حالی که اکثر موسیقیدانان تعداد دستگاه ها را ۷ میدانند، برخی معتقدند که تعداد دستگاه ها ۵ یا ۱۲ یا  ۱۳ میباشد

احتمالا در آینده آوازها گسترده شده و دستگاه مستقلی را تشکیل خواهند داد

دستگاه شور

شور از جهاتی مهمترین وجامع ترین دستگاه موسیقی ایرانی است، از این رو آنرا مادر موسیقی ایرانی خواند هاند

نام «شور» ریشه در زبان عبری دارد و در عصر ساسانی وارد زبان فارسی شد هاست

شور دستگاهی است است که با ذوق مشرقی ها موافق و سهل و مورد پسند عمومی است

روح کلی حاکم بر شور حزن و اندوه و غم بسیار است

ولی غمی دارد شاعرانه و دلفریب، غمی لطیف وساده و صمیمی و بی تکلف

روح الله خالقی: کدام ایرانی است که شور را بشنود و نوای غم انگیز آن را درک نکند؟

نمونه 

اغلب نغمات طوایف و ایلات و عشایر در زمینه این دستگاه استآتشی ز کاروان جدا مانده اثر استاد علی تجویدیخلوت گزیده اثر استاد شجریان و استاد پایور

مژده بهار اثر ایرج بسطامی و استاد مشکاتیان

آلبوم یاد ایام از محمدرضا شجریان و به خصوص خود تصنیف یاد ایامآلبوم زیباترین علیرضا افتخاریمرا عاشق شهرام ناظریتصنیف کاروان اثر علی تجویدی

همایون

از نظر ساختار، دستگاه همایون منحصر به فرد ترین دستگاه موسیقی ایرانی به شمار میرود

محبوبیت خاصی بین مردم ایران دارد

همایون بعد ازشور، یکی ازوسیع ترین دستگاههای ایرانی است

یکی از دستگاه های بسیار غمگین ایرانی است با غمی شکایت گونه

همایون دستگاهی بسیار دلنشین است باشکوه و مجلل )حتی با حالتی شاهانه، اشرافی و باوقار( و درعین حال بسیار  آرام  و زیبا و دلفریب

نمونه

بسیاری از لالایی ها و زمزمه های متداول در نقاط مختلف ایران

موسیقی زورخانه

قطعه شد خزان گلشن آشنایی جواد بدیع زادهآهنگ معروف اگر بار گران بودیم رفتیمآهنگ کاروان شهرام ناظری

تو ای پری کجایی از همایون خرمکیه کیه در می زنه از پوران

آلبوم بیداد استاد شجریان با آهن گسازی استاد مشکاتیان 

آلبوم بی قرار محمدجلیل عندلیبی با آواز استاد شهرام ناظریرِنگِ فرح و رنگ شهرآشوب )از رنگ های قدیمی(

ماهور

بعضی از زبان شناس ها می گویند واژه ماهور تغییر یافته واژه ماژور موسیقی غربی است

شادترین دستگاه موسیقی ایرانی است

حال و هوای کاملا شادی دارد و و اکثرا مفرح و نشاط آور است

به علت حالت و ملودی روانی که دارد اغلب به صورت موسیقی شاد در جشن ها و اعیاد نواخته می شود

برای مارش های پر هیجان و پرشور

بعضی بخشهایش به موسیقی منطقه سیستان و بلوچستان، خراسان، لرستان و آذری آذربایجان نزدیک است

نمونه

تصنیف  مرغ سحر از مرتضی نی داوود با صدای محمدرضا شجریان

تصنیف  ز من نگارم درویش خان با صدای محمدرضا شجریانز دست محبوب از آلبوم شب وصل

آلبوم های سِ  ِّرِ عشق، سپیده و سرو چمان با صدای محمدرضا شجریانآلبوم های بنمای رخ و یادگار دوست با صدای شهرام ناظریتصنیف شب وصل استاد شجریان

سه  گاه

سه گاه ریشه کاملا ایرانی دارد

تقریباً در همه ممالک اسلامی متداول است

سه گاه بسیار غم انگیز و حزن آور است ولی بیشتر برای بیان اندوهی که به شادی و امیدواری می گراید استفاده می شود

با این حال برخی آهنگهای شادی آور و حماسی نیز در این دستگاه ساخته اند

نمونهتصنیف آسمان عشق در آلبومی با همین نام

تار زلف، غم عشق و دل شیدا آلبوم رسوای دل و به ویژه آهنگ از غم عشق تو این آلبوم

آلبوم جان عشاق و گنبد مینا به خوانندگی محمدرضا شجریان که کاری از پرویز مشکاتیانسه قطعه در آلبوم دیلمان به خوانندگی محمدرضا شجریان به همت کامبیز روشن روان

چند قطعه ابتدایی در آلبوم در خیال به خوانندگی محمدرضا شجریان به آهنگسازی مجید درخشانی

قسمت هایی از آلبوم سخن تازه با آواز شهرام ناظری و آهنگسازی مهدی آذر سیناقطعه رسوای زمانه ساخته همایون خرم در آلبوم رسوای زمانه

آلبوم شوق دوست به خوانندگی شجریان با ساخت و تنظیم محمدجواد ضرابیانآهنگ گل اومد، بهار اومد ساخته مجید وفادار و شعر بیژن ترقیآهنگ زهره ساخته مجید وفادار با شعر جهانگیر تفضلی و صدای داریوش رفیعیآهنگ امشب که مست مستم

دستگاه چهار گاه

چهارگاه را گامی کاملاً ایرانی و خالص می دانند و  روح فرهنگ ایرانی در چهارگاه متجلی است

چهارگاه از نظر علمی مهمترین مقام موسیقی ایرانی است

ویژگی بارز دستگاه چهارگاه روحیات مختلف و حتی متناقض آن می باشد

درعین اندوه ،می تواند بسیارشاد هم باشد؛ ضمن اینکه روحیات و حالات میهنی و سلحشوری و جنگ آوری درآن به خوبی نمایان است

چهارگاه دستگاهی است که کاملا به صبح ها اختصاص دارد

نمونه

نقالان اشعار شاهنامه را دراین دستگاه می خوانده اندقطعه بی کلام دخترک ژولیده علینقی وزیری

آلبوم دستان اثر پرویز مشکاتیان، با آواز محمدرضا شجریانآلبوم صبحگاهی اثر حسین علیزاده با آواز محسن کرامتیآلبوم کنسرت ۷۷ اثر شهرام ناظری و گروه کامکارهاتصنیف مبارک باد برای مجالس ازدواج

تصنیف الا ای پیر فرزانه براساس تمی از ابوالحسن صبا آهنگ باباکرم از حسین واثقی

دستگاه راست  پنج  گاه

به نام راست و پنجگاه یا راست نیز خوانده میشود

یکی از قدیمی ترین دستگاه های ایرانی است و اصل ومنشأ آن به زمان ساسانیان میرسد

این دستگاه در بین دستگاه ها از همه کمتر اجرا می شود

بعضی موسیقیدان ها معتقدند که این دستگاه به قصد تعلیم بنا شده است

راست پنج گاه ترکیبی است از چندین مقام قدیمی و به همین دلیل پنجگاه نام دارد

از این رو می توان تمام حالات و صفات و احساساتی که در دستگاه های موسیقی ایرانی است را با راست پنج گاه ایجاد نمود

نمونهآلبوم چشمه نوش

آلبوم راز و نیاز کارمشترک حسین علیزاده و علیرضا افتخاری اجراهای محمدرضا لطفی به همراه محمدرضا شجریان در جشن هنر شیراز )۱۳۵۴ خورشیدی(قافله  سالار اثر محمدرضا لطفی  

آلبوم  ساز نو آواز نو با صدای شهرام ناظری

دستگاه نوا

دستگاهی است درحد اعتدال و آهنگی ملایم و متوسط دارد، نه زیاد شاد و نه زیاد حزن انگیز

معمولا اشعار حافظ را برای نوا انتخاب می کنند

دستگاهی است برای عرفان و سیر و سلوک عارفانه 

در دستگاه نوا آرامشی عجیب حاكم است

نمونه

تصنیف رفتم در میخانه و آلبوم نوا مرکب خوانی از محمدرضا شجریان

کنسرت نوا و آلبوم نینوا از حسین علیزادهچهره به چهره محمدرضا لطفیدود عود پرویز مشکاتیان

آواز بیات ترک

علیرغم نامش صددرصد ایرانی است

واژهٔ ترک در نام این آواز به قوم قشقایی اشاره می کند و نه به ترک های ترکمنستان یا آذربایجان یا ترکیهاز همین رو برخی آن را با نام بیات زند نیز می شناسند

بسیار یکنواخت وعامه پسند است و در میان مردم رواج دارد

ازلحاظ محتوای غم و شادی ، بیشتر به سمت شادی وگشادگی خاطر سوق دارد تا به غم

به نوعی بعد ازماهور از شادترین دستگاههای ایران است

نمونه

قطعه اندک اندک شهرام ناظری

آلبوم گل صدبرگ ناظری

اذان معروف موذن زاده اردبیلی در گوشه روح الارواح بیات ترک ساخته شده

آواز ابوعطا

به آن سارنگ یا سارنج و یا دستان عرب نیز می گویند

ابوعطا آوازی است بازاری که بین عامه مردم رواج فراوان دارد

اکثرا حال و هوای غمگینی دارداما از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است

نمونه

آلبوم آتش در نیستان شهرام ناظری

تصنیف بهار دلکش محمدرضا شجریاناشکم دونه دونه از پوران

آواز افشاری

معمولا متاثر کننده و دردناک است که سخن از درد و اندوه درونی دارد

گاهی آهنگهای شاد نیز در این مایه پیدا میشوند

غالباً با اشعار مولوی خوانده می شود

نمونه

این دهان بستی دهانی باز شد توسط محمدرضا شجریان برای ماه رمضان

از کفم رها از عارف قزوینی ساخته با خوانندگانی محمدرضا شجریان و سیما بینا

قطعهٔ گشته خزان به آهنگسازی عباس شاپوری و تنظیم فرهاد فخرالدینی با شعری از تورج نگهبان و آواز علیرضا قربانی

آواز دشتی

آن را آواز دشتستانی یا آواز چوپانی نیز نامیده اند

احتمالا اصل آن ناحیه دشتستان )استان فارس( است

امروزه بین مردم گیلان رواج فراوانی دارد، به همین خاطربه شوخی به آواز رشتی نیزمعروف است

محزون ترین نغمه های ایرانی در این آواز هستند

غمی که در این آواز وجود دارد قادر است اشک هر جنبده ای را دربیاورد

این آواز با آن که غم انگیز و دردناک است، درعین حال بسیار لطیف و ظریف است

نمونه

دشتی همیشه پای ثابت عزاداری ها بوده و هستآواز فریدون پوررضا در موسیقی تیتراژ سریال پس از بارانآهنگ رعنا از گروه رستاک

سرود ای ایران اثر روح الله خالقی با شعری ازحسین گل گلابسرود ای وطن ساخته علینقی وزیری

آواز بیات کرد

آنرا کرد بیات نیز مینامند

آثاری که در این آواز خوانده شده اند محدودندآلبوم کاملی از بیات کرد ساخته نشده

نمونه

تصنیف دل دیوانه

آواز بیات کرد در آلبوم آستان جانان توسط استاد شجریان و مشکاتیان

تصنیف با من صنما در بیات کرد توسط استاد شجریان در آلبوم بی تو بسر نمی شودتصنیف سنگ خارا مرضیه

آواز بیات اصفهان

از آوازهای قدیم ایرانی است

حالت بیات  اصفهان غم است اما غم عشق و غم فراق

یک غم نوستالژیک، غم غربت، غم عشق و ناز معشوق

با اینکه این آواز گوشه های غمگینی دارد اما غم و حزن و اندوه آواز دشتی متفاوت است 

)غم بیات  اصفهان غمی است بسیار شیرین، ولی غم دشتی غمی است دردناک(

حال و هوای بیات اصفهان تا حدودی با گام مینور در موسیقی غرب یکی است

نمونه

آلبوم سفر به دیگر سو شهرام ناظری

یک قسمت از آلبوم مشترک کیهان کلهر و علی بهرامی فرد با نام تنها نخواهم ماند

تیتراژ سریال هزاردستان ساخته مرتضی نی داوود دلم می خواد به اصفهان برگردم معینمی زنم فریاد هر چه باداباد از هایدهبوی جوی مولیان از بنان و مرضیه

تصنیف بهار دلنشین اثرروح الله خالقی

آواز شوشتری

با اینکه این آواز تم غمگینی دارد اما تعدادی آهنگ شاد هم در آن خوانده شده

نمونه

تصنیف بیا تا گل برافشانیم ساخته حسین علیزاه و با آواز علیرضا افتخاری در آلبوم راز و نیاز

قطعه بی کلام به زندان از استاد ابوالحسن صباآهنگ معروف سریال دلشدگان

آهنگ شیرازی جینگه جینگه ساز میادآهنگ دختر بویراحمدی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

آواز بیات اصفهان مایه دو علی‌اکبر شهنازی تار

آواز بیات اصفهان مایه دو علی‌اکبر شهنازی تار

آواز بیات اصفهان مایه دو علی‌اکبر شهنازی تار.mp4

آواز بیات اصفهان مایه دو علی‌اکبر شهنازی تار

استاد علی اکبرخان شهنازی

جواد ظل طاعت

استاد علی اکبر شهنازی، فرزند “آقا حسینقلی” در سال 1276 در تهران زاده شد و از همان کودکی به شاگردی پدر نشست. پس از مرگ پدر، نزد عموی خود “میرزا عبداالله” فراگیری موسیقی را ادامه داد و پس از مرگ عمو، دیگر به آن درجه از توانایی رسیده بود که بتواند چراغِ خاندان هنر را روشن نگاه دارد. وی از نوازندگانی بود که در تار نوازی ایران، سبک و امضای خاص خود را داشت. در آثارِ به جامانده از وی، قدرت اجرا در تکنیک و سونوریته، در تمام دوران نوازندگی اش، یکسان بوده، هرجا از”استاد شهنازی” سخن به میان آمده، تکنیک های فردی، مانند ریز های طولانی چپ و راست های متوالی و …مشهود است. در ردیف سازی، به ردیف دوره های عالی شهرت داشت، و با ترتیبی خاص، قطعات سازی را می ساخت. استاد “شهنازی” شگرد خاصی در تار نوازی داشت. پرش های پیاپی از پایین دسته به بالای دسته ی تار و خط سیرِ نغمه ها با فاصله های بزرگ، شیوه ی خاص او بود. در ریزه کاری ها و پیچ و خم های تکنیکی، از همه امکانات فنی تار، بهره می برد. تا آنجا که از نخستین زخمه ها، تارِ او قابل تشخیص می شد. شیوه ی تار نوازی “شهنازی” شباهتی کامل، به شیوه ی پدرش داشت و با قدرت و صلابت می نواخت. البته عادت به این صلابت، گاه نواخته های او را از ظرافت خالی می کرد. او برخلاف پسرعموی خود استاد “احمد عبادی”، با نوآوری میانه ی چندانی نداشته و تار را تمام عمر، به سبک و سیاق گذشتگان می نواخت و می آموخت. حال آن که در عالم نظر، بیشتر جانبدارِ تحول بود. به عنوانِ نمونه در گفتگویی اختصاصی با »ماهنامه رودکی« در سال 1352 گفته بود که: »موسیقیِ ما آنقدر وسیع و پرقدرت است که هرکاری با آن می توانید بکنید… این که می گویند این، موسیقی محفلی و خصوصی است و برای اجرا با ارکستر بزرگ مناسب نیست، حرفی است که از خود درآورده اند. برعکس، وسعت موسیقی ایران و ظرفیتش برای اجرا با ارکستر های بزرگ خیلی زیاد است. قدیم خود ما ارکسترهایی داشتیم که خیلی هم موفق بود. “علینقی خان وزیری” و “روح الله خالقی” هردو موسیقی ایرانی را با ارکسترهای بزرگ رهبری کرده اند.«نواخت مضراب های پـرقدرت، پـرکار، شفاف و بلورین و در عـین حال پـیـچـیده در کنارِ حس زیـباشناسی قوی موسیقی دستگاهی ایران، ابداع تکـنیک هایی جدید در تار نوازی مـبتـنی بر اصول صحـیح موسـیـقی ایرانی، استـفاده زیاد از امکانات ساز تار، پرش های ممتـد از بالا دسته ساز به پایـین دسته ساز و برعکس، و ایجاد صداهای متـنوع در ساز از ویژگی های نوازندگی “شهـنازی” به شمار می آید که موجب می شود در سازش، نشاطی عـمیق، حرکت مدام، امید گـسترده و روحیه ی خروش موج بزنـند. هـمه اینها، بی گـمان نشان از مهـارت و تسلط او به دقایق موسیقی ایرانی داشت که مورد استـفاده و تـقـلید بـسیاری از نوازندگـان هـمدوره وی و نیز آینده قرار گرفت. استاد “شهنازی” در چهارده سالگی نوازنده ای چیره دست بوده و از صدای سازِ ایشان، به همراه آواز جناب “دماوندی” در دوره ی اولِ ضبط، صفحاتی موجود است. شاید شیوه ی نوازندگی وی را بتوان به دو دوره تقسیم کرد: در دوره ی اول بیشتر تحت تاثیر فضای سازِ پدر و عمویش بود. از این دوره صفحه ای به نام »با یاد پدر« “میرزا حسینقلی” ) شور( موجود است.در دوره ی دوم در ساز وی، به دلیل تاثیراز محیط اجتماعی، تفکر غالب زمانه و گسترش تجربیات شخصی در تکنوازی، تغییراتی بوجود آمد و باعث پیدایش شیوه ای شخصی، با شکوه و منحصر به فرد شد. مختصات عمده ی ساز وی در دوره ی دوم بدین شرح است: استفاده از مضرابِ بلندتر نسبت به گذشتگان بکار گیری انواع ریز از نظر نرمش، درشتی، شدت، عمق و تعداد در واحدزمان ایجاد نوانس های متنوع با تغییر فشار دست راست روی خرك، استفاده از چپ های مکرر، دامنه ی چرخش و نوانس های متفاوت استفاده از ضربه زدن با چوبه ی کاسه با مضراب در قطعه های ضربی برای دست یابی به رنگ آمیزی جدید، ابتکارِ بدیع در انگشت گذاری ضمن تسلّط و اتکاء به شیوه ی قدما از جمله کندن سیم بــم با شصت. استفاده ی بیشتر از همزمان گرفتن سیم های اول و دوم و سیم بــــــــم، استفاده از نت های هم صدا و هم نام در سیم های مختلف اجرای دوبل نت به کار گیری بیشتر و متنوع تر خفه کردن) گاهی گرفتن یکباره و همزمان همه سیمها(، اجرای دو سیمه اجرای پاساژهای سریع در سکوت های بین جمله ای.

یکی دیگر از وجوه بارز این هنرمند، توجه و صرف سالیانِ طولانی عمر به آموزش و انتقالِ فرهنگ فاخر موسیقی ملی و نوازندگی تار، اجرای ردیف “میرزا حسین قلی” و تدوینِ ردیف عالی تـــار با ضربی های متنوع و گسترش تکنیک های نوازندگی تــــار است. استاد “شهنازی”، بیشتر روی اشعار شعرایی نظیرِ، “ملک الشعرا بهار”، “حسین مسرور”، “وحید دستگردی” و “امیر جاهد”، آهنگ گذاشته و با خوانندگانی نظیرِ،”اقبال السلطان”، “حسینعلی خان نکیسا”، “رضا قلی ظلی”، “طاهر زاده” و “ادیب خوانساری”، همکاری داشته و در اوایل در رادیو با اعضای ارکستری که عبارت بودند از : “ابراهیم منصوری”، “یگانه”، “یوسف زاده”، کار می کرد.

از شاگردانِ وی می توان، به “میرزا حسن خان مشار”، “میرزا عیسی خان حاتم”، “باصرالدوله”، “منتظم الحکما” )دکتر مهدی صلحی(، “حاج آقا محمد ایرانی مجرد”، “جلیل االله صالحی”، “محمدرضا لطفی”، “نصراالله زرین پنجه”، “هوشنگ ظریف”، “فرهنگ شریف”، “ژان دورینگ”، “رضا وهدانی”، “اسداالله حجازی”، “داریوش طلایی”، “حسین علیزاده”، “عطاءاالله جنگوك”، “داریوش پیرنیاکان” نام برد. از تصانیفی که ساخته می توان به تصنیف »ای نوع بشر«، »به اصفهان رو«، »سرود جوانان وطن«، »تصنیف چهارگاه«، اشاره کرد. استاد “شهنازی” یکی از دوستان نزدیک “عارف قزوینی” بود و همراه با صدای او، آهنگهای بسیاری نواخت و درباره او می گفت: »”عارف” دارای دو دانگ صدا بود ولی خیلی با حالت و گرم می خواند به طوری که شنونده را به سوی خود جذب می کرد.« خاطره ای از “استاد شهنازی” با زنده یاد “عارف” مانده، که شنیدنش خالی از لطف نیست. استاد “شهنازی”، باغی در جعفرآباد شمیران تهران داشت که از پدر مرحومش، به وی به ارث رسیده بود. مادرش در تابستانها به آنجا سفر می کرد و استاد نیز آخر هفته ها، پس از یک هفته تلاش و تدریس به شاگردان، عزم به دیدار مادر می کرد. “عارف” و “اسماعیل قهرمانی” از تردد هفتگی “استاد شهنازیآواز بیات اصفهان مایه دو علی‌اکبر شهنازی تار” در آن مسیر خبر داشتند و در یکی از همان روزها به اتفاق چند دوست دیگر، روبروی سفارت انگلیس، انتظار کشیده تا استاد را می بینند و به اصرار، وی را به منزل برادر دکتر “رضازاده شفق” برده و پس از صرف نهار و کمی استراحت، تاری می آورند و استاد هم می نوازند که عارف با شنیدن نوای دلنشین تار استاد سر کیف آمده و چند بیتی را با استاد “شهنازی”، همراهی می کنند.

استاد “شهنازی” نقل می کنند که: “عارف” هنگام استراحت، شمدی را روی سرش کشید و مشغول به استراحت شد، از آنجایی که هوا گرم بود و ادامه مسیر برای بنده نیز دشوار بود، من هم خوابیدم و تصمیم گرفتم که عصر بروم. یک کسی آن جا بود و مشغول به ساز شدن شد. “عارف” یک مرتبه شمدرا از سرش برداشت وچپچپ به وی نگاه کرد و گفت:لااله الاالله!مجددا دراز کشید و یکبار دیگر نیز این کارتکرارشد که پس بار سوم،عارف بلندش دو ساز را دست او گرفت و گفت: من گوش استماع ندارم. بعد از شنیدن ساز”شهنازی”، من دیگر گوش شنیدن صدای ساز دیگریراندارم.من درحالت وجه به آهنگی که به گوشم نرفته،هستم،وازآن لذتمی برم وتو با این کار، آن آهنگها را از گوشم خارج می کنی. و او را از خانه خارج کرد. سپس من به “عارف” گفتم: عارف جان چرا دماغش را سوزاندی؟ عارف گفت: آخر ایشان می بایست، این قدر فهم داشته باشدکه یکچنین آهنگی راکه ما زدیم وازآن لذت بردیم و هم اکنون نیزدرحال وهوای آن هستیم را از گوشمان خارج می سازد. زنده یاد “علی اکبرخان شهنازی” در سال 1363 در تهران درگذشت. 

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

رمز گشایی آواز ایرانی به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

رمز گشایی آواز ایرانی  به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

نقدی بر کتاب آواز نوشته‌ی داریوش طلایی

سخن از آواز ایرانی است. آوازی به وسعت شور و به بلندای ماهور. از کرانه های سی لحن باربد تا کمرکش ردیف دوامی. آواز، همان عنصر اساسی و رکن موسیقی سرزمین ما. همان مظهر تفاخر و غرور موسیقی ایرانی، همان نجوای همیشگی طبع سلیم و همان مرهم جدایی ناپذیر آلام بشری.

انتشار “کتاب آواز” نوشته استاد گرامی داریوش طلایی مرا بر آن داشت تا با تأمل و فراغت بال؛ فارغ از هر تعصب یا نظر تنگی؛ از هنری سخن به میان آورم؛ که قرن هاست همچون آفتابی بی زوال؛ از سرچشمه ای زلال، بر افق سرزمین ایران می درخشد. باشد که مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. 

آن طور که نویسنده ی کتاب در پیشگفتار ذکر کرده، هدفش تئوریزه کردن آواز ایرانی بوده است. به قصد بنیانگذاری علم شناخت آواز. امر مهمی که تا قبل از این انتظار می رفت استادان آواز، نسبت به نگارش آن مبادرت ورزند. اما از آنجایی که اغلب خوانندگان موسیقی آوازی تجربی کارند و از نوشتن تحلیل های علمی و پژوهشی در آواز عاجز؛ طلایی تلاش نمود تا بتواند با تکیه بر دانش آکادمیک و تجاربی که به عنوان یک نوازنده از همنشینی با استاد عبدالله دوامی کسب کرده؛ این خلأ را پر کند. 

نگارنده نیز پژوهشی را در سال 96 با هدف زیبایی شناسی آواز ایرانی، تحت عنوان کتاب” هزاردستان؛ انگاره موسیقی ایران” منتشر نمود و علیرغم آنکه تنی چند از اهل فن و موسیقیدانان سرشناس نسبت به آن ابراز خرسندی و اطمینان نموده، از طرف کتابخانه دانشگاه ایلینوی امریکا، مورد حمایت قرار گرفته و در فضای رسانه ای نیز بازتاب خوبی به دنبال داشته است؛ اما جشنواره های کتاب داخلی بر اساس سیاست گذاری هایی که همه ساله آثار ارزشی را نیز تحت الشعاع قرار می دهند؛ نتوانستند حق مطلب را ادا کنند. کم لطفی نیست اگر حاکمیت رابطه بر ضابطه را در شرایط فرهنگی هنری کشور برقرار بدانیم. 

در این سال ها همواره از صاحب نظران موسیقی شنیده می شد که آواز ایرانی بر خلاف ساز ایرانی رپرتوار مشخصی ندارد. به عبارت دیگر اگر در نوازندگی تار و سه تار و سنتور، به همت استادی چون نورعلی برومند، ردیف میرزاعبدالله، رپرتوار سازی شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد؛ در آواز ایرانی چنین مشخصه ای مورد قبول واقع نشده است. که البته نگارنده آن را بی ارتباط با روش های آموزش آواز توسط استادانی چون شجریان، سروستانی، صدیف، ناظری، شاهزیدی و دیگران نمی داند. چرا که رپرتوار آموزشی آنان متکی بر ردیف یا آوازهای شخصی خویش بوده و در این سال ها از تدریس آوازهای مرجع امتناع می ورزیدند. این رویه عملاً باعث پراکندگی رپرتوار آموزشی آواز ایرانی شد. هرچند از دیدگاهی دیگر باعث تنوع بخشی به سبک های آواز ایرانی می گردد؛ اما بحث سبک شناسی در دوره های عالی آواز مطرح است؛ و تعدد رپرتوار های آموزشی باعث تشتت ذهنی هنرجویان آواز در چند سال نخست آموزش می گردد. از طرف دیگر چون آموزش آواز بر اساس شنیده های گوناگون و آوازهای پراکنده از چندین خواننده مختلف و حتی بی ربط به لحاظ سبکی، استوار بوده و رپرتوار شاخص آموزشی تعریف نشده است؛ لذا ذهنیت هنرجو را در سال های ابتدایی تعلیم تحت تأثیر قرار می دهد و بافت جمله پردازی های آواز متأثر از انگاره هایی قرار می گیرد که از نظر زیبایی شناسی صاحب الگویی پذیرفته شده نزد استادان فن نیست. به عبارت دیگر، آواز عیار خود را از دست می دهد. آسیب دیگری که این رویه به موسیقی آوازی وارد نمود؛ باعث شد خوانندگان جدید در بهترین حالت نسخه ی کپی استادان خود باشند و عملاً روش متفاوتی در اجرای آواز ایرانی پدید نیامد. ازین رو مطرح کردن علم شناخت آواز بر اساس ردیف استاد دوامی خود به محقق شدن این مهم یعنی تمایز و بروز سبک های اصیل دیگر، دوری از تقلید کورکورانه، بالابردن عیار و اعتبار آواز ایرانی و زدودن زوائد و آسیب های آواز خوانی کمک شایانی خواهد نمود. در حقیقت این همان حرکت به سوی “خوانندگی آگاهانه” است.

در تالیف تازه ای که داریوش طلایی تحت عنوان “کتاب آواز” در اواخر سال ۹۷ منتشر نموده است؛ بخشی با عنوان “آوازنگاری” به چشم می خورد. نویسنده در پیشگفتار کتاب مدعی است این روش ابداع شده و از پیش روی حرکت صوت آواز در زمان (در جهت افقی) و بسامد صوت (در جهت عمودی) دیاگرامی خطی را ارائه می دهد که گویای حرکت ملودی در ردیف عبدالله دوامی است. اما مساله اینجاست که چرا نویسنده کتاب به عنوان استادی که حقی بر گردن موسیقی ایران دارد؛ به پیشینه این کار اشاره ای نکرده و آن را تماماً زاده ذهن خود می داند ؟ در صورتی که نگارنده متن حاضر، طبق اسناد پیوست شده در ذیل، ایده اولیه نمودار حرکت نغمات ردیف استاد دوامی را در تاریخ ۹ آبان ۹۵ در فضای مجازی منتشر نموده و بالغ بر ۳۰۰۰ نفر آن را بازدید نموده اند. بنابراین چه طور ممکن است دو نفر که با یکدیگر بی ارتباط بوده اند؛ به صورت اتفاقی یک مدل ذهنی مشابه ارائه دهند؟ پس یکی مأخذ دیگری بوده است. چنانچه حکما گفته اند: الفضل للمتقدم. برتری از آن پیشی جوینده است. البته منظور از این گفته کپی برداری محض نیست؛ بلکه نوعی ایده برداری یا تقلید است که بدون ارجاع به ایده اولیه، به صورت تکامل یافته، تحت عنوان روش ابداعی ایشان مطرح شده است. در حقیقت اساس کار که همان ترسیم خطوط و نمایش حرکت پلکانی ملودیک است قبلاً توسط اینجانب به صورت ابتکاری پیشنهاد شده و شباهت زیادی با نمودارهای منتشر شده دارد. 

در آوازنگاری ارائه شده توسط استاد طلایی، المان هایی مانند حرکت پلکانی، نغمه های بالارونده و پایین رونده و تحریر های بلبلی با تقریب بالایی به صورت مشابه با روش پیشنهادی نگارنده ترسیم شده اند. به اضافه ریزه کاری هایی مانند غلت، سکوت، اشاره ها و … که به طرح اولیه اضافه شده اند. البته اختلاف هایی هم وجود دارد. مانند نحوه نمایش تحریر زیر و رو. که در روش پیشنهادی اینجانب از خطوط زیگزاگی و دندانه دار استفاده شده اما در روش طلایی همچنان خطوط پلکانی مورد استفاده قرار گرفته است. که بر اساس نظریه آوانگاری شنگر در علم اتنوموزیکولوژی این نحوه آوانگاری امری قراردادی بوده و می تواند بر اساس تجربه و سلیقه نگارنده شکل گیرد. بنابراین اگر قرار است از ذهنیت یک خواننده آواز در جهت بنیانگذاری علم شناخت آواز استفاده شود، سزاوار است اشاره ای کوچک- حتی در قالب یک پاورقی- به پیشینه آن نیز بشود. 

در سال های اخیر استادان موسیقی ایرانی در آثار انتشاری خود اشاره ای به پیشینه کارشان نمی کنند. این نوعی پخته خواری از ذهنیت یا دسترنج دیگران است که با استفاده از اعتبار و نفوذ این افراد در سیستم های دولتی و اداری به نام خودشان به منصه ظهور می رسد. در حقیقت این مسأله، بی اعتنایی به قواعد مسلم اخلاقی است که در عرف زندگی و فرهنگ ایرانیان همواره جاری بوده است. بی اعتنایی که می رود تا در لایه های عمیق هنر ایرانی نهادینه شود و شاگردانی که به تبعیت از استادان خود در آینده سهمی از موسیقی را عهده دار می شوند؛ همین روال را ادامه داده و نتوان به کسی خرده گرفت. برای مثال، انتشار کتاب ردیف دوره عالی استاد علی اکبر شهنازی در سال 92، نوشته داریوش پیرنیاکان نیز بحث های بسیاری را برانگیخت. منتقدان که از چهره های صاحب نام بودند و داریوش طلایی نیز خود از انتقاد کنندگان صریح به شمار می رفت؛ برداشت عینی و علنی از کار استاد حبیب الله صالحی را به کتاب داریوش پیرنیاکان نسبت داد. نویسنده کتاب نیز در پاسخ های رسانه ای پذیرفت که می بایست به این موضوع در مقدمه کتاب اشاره می کرده است. بدیهی است که معرفی مرجع، اساس هر کار پژوهشی است و این عیب برای استادانی که سال ها عمر خود را وقف اعتبار خود در موسیقی کرده اند دو چندان تلقی می شود. 

مشهور است زمانی که استاد برومند در اواخر عمر، تار نوازی محمدرضا لطفی را شنید؛ گفت: “حالا دیگر آقای لطفی به جایی رسیده که ما باید از او تار یاد بگیریم ! ” بله. این جمله برومند است. برومند به خوبی می دانست که حالا دیگر با بیان این جمله؛ پایان دهنده به موسیقی لطفی نیست. بلکه آغازگری است که باعث می شود لطفی با انگیزه تر از قبل تلاش کند. چرا که برای رشد موسیقی ایرانی پتانسیل او را کافی می دید. استاد برومند بیش از آنکه مهارت لطفی را تحسین کرده باشد؛ مناعت طبع و مهر بی دریغ خود را نشان داده است و باعث شده لطفی جوان تا دم مرگ از هنرش جدا نشود و در قبال دست پروردگان خود نیز چنین مرامی را پیش گیرد. بله ! این است راز بقای موسیقی ایرانی. باشد که استادان موسیقی این سرزمین که بنیه و اعتبار این هنر فاخر و اصیل محسوب می شوند؛ این مهم را بیشتر مد نظر قرار داده و در راه اعتلای فرهنگ ایرانی بیشتر بکوشند. به طوری که الگویی درست برای نسل های بعدی به حساب آیند. چرا که مهمترین وظیفه استادان الگوسازی است. الگوسازی که اگر به درستی انجام نشود؛ می رود تا لایه های عمیقی از فرهنگ ایرانی را از بین ببرد. 

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله

استاد “لطف الله مجد”

هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.

“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی

برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.

در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:

“لطف‌الله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنان‌که از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایه‌ها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی

بداهه‌نوازی دستگاه سه‌گاه تار لطف‌الله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله


نصرالله زرین‌پنجه

آثار روان و دلنشین استاد “نصرالله زرّین‌پنجه” حکایت از ذوق سرشار و هنرِ او، در ملودی‌پردازی دارد. “زرّين‌پنجه” با نوشتن هارمونی‌های ساده، با حداقل تركيب سازها، ارکستر های خوش ‌صدایی را هدايت كرده است.

زیبایی نغمه‌پردازیِ او در مقدمه‌ها و جوابِ فواصلِ ابيات، موجب ماندنی شدنِ آثارش در ذهن و ضمير شنوندگان، گردیده و آهنگ‌هايش، در عين تازگی، حكايت از پيوند عميق وجودش با سنت‌های موسیقایی نسل‌های گذشته دارد.

“استاد زرین پنجه”، در برنامه گلها، با خوانندگان نام داری چون، بانو “مرضیه”، “الهه”، “قوامی”، “شهیدی” و… همکاری داشت و همچنین “استاد غلامحسین بنان نیز”، با صدای مخملين خود جلوه‌ای ديگر به آثار فاخر “زرّين‌پنجه” بخشیده است.

با تاسیس رادیو، اساتیدی چون “علی اکبرخان شهنازی” و “عبدالحسین خان شهنازی”، به ظهور رسیدند و نسل بعد از آنها، اساتید تار نوازی چون “لطف الله مجد”، “جلیل شهناز” و “فرهنگ شریف” بودند و در بین آهنگسازان، اساتیدی چون، “کلنل علینقی خان وزیری”، “روح الله خالقی”، “پرویز یاحقی”، “نصرالله زرین پنجه”، “حبیب الله بدیعی”، “همایون خرم” و…، تاریخی را رقم زدند که امروز اگر آثار این اساتید به درستی شکافته شود، شاید سالها نیاز به تفسیر و بررسی داشته باشد.

استاد “زرین پنجه”، روحیه ای بسیار لطیف داشتند و در آهنگسازی و نوازندگی ساز تار، بسیار استاد بودند. مضراب رسا، پنجه های لطیف، پرقدرت، پرمطلب، پروسعت، و دارای تکنیک و فن تارنوازی بالا، از ویژگیهای نوازندگی ایشان بود. نوع مضراب زدن ها، دراب‌ها، و حالتها و جملات ایشان منحصر بفرد بود.

وی از كودكی با صدای خوشش مناجات می‌خواند و با نی‌لبك آهنگ‌هایی را می‌نواخت. عشق به موسیقی او را به مدرسه‌ی نظام كشاند. ابتدا نوازندگیِ “بوگْل” (يك ساز بادی برنجی)، بعد “ترومپت” و پس از چندي “آلتو برنجی” را فرا گرفت و سپس در اركستر، نوعی “بالالايكا” می‌نواخت. “زرّين‌پنجه” در مدرسه‌ی نظام به‌خوبی با نت آشنا شد و قطعات زیادی از موسیقی فرنگی را نواخت. به سبب علاقه اش به “تار” به كلاس ميرزا ربيع (برادر درويش‌خان) رفت.

او بعدها مدتی نزد “مرتضی نی‌داوود”، “يحيي زرین پنجه” و “علی‌اكبر شهنازی” مشقِ تار كرد. “زرّين‌پنجه” از سال ۱۳۲۲ همکاری خود را با راديو آغاز، و علاوه بر نوازندگی تار در اركستر شماره‌ی يك، رهبر ارکستر سازهای ايرانی راديو شد. او با تكنيك نوازندگی سه‌تار، عود و رُباب هم آشنایی كامل داشت و اولين كسی است كه ساز رُباب را وارد ارکسترهای ايرانی كرد. استاد “زرین پنجه” در ۱۲۸۵، خورشیدی در تهران به دنیا آمد و در ۲۵ آذر ۱۳۶۰ در تهران از دنیا رفت. یادش گرامی