نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

پیش‌درآمد شور علی‌اکبر‌خان‌ شهنازی سه‌تار سعید‌ هرمزی تمبک جمشید‌ شمیرانی

پیش‌درآمد شور علی‌اکبر‌خان‌ شهنازی سه‌تار سعید‌ هرمزی تمبک جمشید‌ شمیرانی

پیش‌درآمد شور علی‌اکبر‌خان‌ شهنازی سه‌تار سعید‌ هرمزی تمبک جمشید‌ شمیرانی.mp4

پیش‌درآمد شور علی‌اکبر‌خان‌ شهنازی سه‌تار سعید‌ هرمزی تمبک جمشید‌ شمیرانی.mp4

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

رمز گشایی آواز ایرانی به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

رمز گشایی آواز ایرانی  به دو روایت محسنی و طلایی محسن محسنی

نقدی بر کتاب آواز نوشته‌ی داریوش طلایی

سخن از آواز ایرانی است. آوازی به وسعت شور و به بلندای ماهور. از کرانه های سی لحن باربد تا کمرکش ردیف دوامی. آواز، همان عنصر اساسی و رکن موسیقی سرزمین ما. همان مظهر تفاخر و غرور موسیقی ایرانی، همان نجوای همیشگی طبع سلیم و همان مرهم جدایی ناپذیر آلام بشری.

انتشار “کتاب آواز” نوشته استاد گرامی داریوش طلایی مرا بر آن داشت تا با تأمل و فراغت بال؛ فارغ از هر تعصب یا نظر تنگی؛ از هنری سخن به میان آورم؛ که قرن هاست همچون آفتابی بی زوال؛ از سرچشمه ای زلال، بر افق سرزمین ایران می درخشد. باشد که مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. 

آن طور که نویسنده ی کتاب در پیشگفتار ذکر کرده، هدفش تئوریزه کردن آواز ایرانی بوده است. به قصد بنیانگذاری علم شناخت آواز. امر مهمی که تا قبل از این انتظار می رفت استادان آواز، نسبت به نگارش آن مبادرت ورزند. اما از آنجایی که اغلب خوانندگان موسیقی آوازی تجربی کارند و از نوشتن تحلیل های علمی و پژوهشی در آواز عاجز؛ طلایی تلاش نمود تا بتواند با تکیه بر دانش آکادمیک و تجاربی که به عنوان یک نوازنده از همنشینی با استاد عبدالله دوامی کسب کرده؛ این خلأ را پر کند. 

نگارنده نیز پژوهشی را در سال 96 با هدف زیبایی شناسی آواز ایرانی، تحت عنوان کتاب” هزاردستان؛ انگاره موسیقی ایران” منتشر نمود و علیرغم آنکه تنی چند از اهل فن و موسیقیدانان سرشناس نسبت به آن ابراز خرسندی و اطمینان نموده، از طرف کتابخانه دانشگاه ایلینوی امریکا، مورد حمایت قرار گرفته و در فضای رسانه ای نیز بازتاب خوبی به دنبال داشته است؛ اما جشنواره های کتاب داخلی بر اساس سیاست گذاری هایی که همه ساله آثار ارزشی را نیز تحت الشعاع قرار می دهند؛ نتوانستند حق مطلب را ادا کنند. کم لطفی نیست اگر حاکمیت رابطه بر ضابطه را در شرایط فرهنگی هنری کشور برقرار بدانیم. 

در این سال ها همواره از صاحب نظران موسیقی شنیده می شد که آواز ایرانی بر خلاف ساز ایرانی رپرتوار مشخصی ندارد. به عبارت دیگر اگر در نوازندگی تار و سه تار و سنتور، به همت استادی چون نورعلی برومند، ردیف میرزاعبدالله، رپرتوار سازی شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد؛ در آواز ایرانی چنین مشخصه ای مورد قبول واقع نشده است. که البته نگارنده آن را بی ارتباط با روش های آموزش آواز توسط استادانی چون شجریان، سروستانی، صدیف، ناظری، شاهزیدی و دیگران نمی داند. چرا که رپرتوار آموزشی آنان متکی بر ردیف یا آوازهای شخصی خویش بوده و در این سال ها از تدریس آوازهای مرجع امتناع می ورزیدند. این رویه عملاً باعث پراکندگی رپرتوار آموزشی آواز ایرانی شد. هرچند از دیدگاهی دیگر باعث تنوع بخشی به سبک های آواز ایرانی می گردد؛ اما بحث سبک شناسی در دوره های عالی آواز مطرح است؛ و تعدد رپرتوار های آموزشی باعث تشتت ذهنی هنرجویان آواز در چند سال نخست آموزش می گردد. از طرف دیگر چون آموزش آواز بر اساس شنیده های گوناگون و آوازهای پراکنده از چندین خواننده مختلف و حتی بی ربط به لحاظ سبکی، استوار بوده و رپرتوار شاخص آموزشی تعریف نشده است؛ لذا ذهنیت هنرجو را در سال های ابتدایی تعلیم تحت تأثیر قرار می دهد و بافت جمله پردازی های آواز متأثر از انگاره هایی قرار می گیرد که از نظر زیبایی شناسی صاحب الگویی پذیرفته شده نزد استادان فن نیست. به عبارت دیگر، آواز عیار خود را از دست می دهد. آسیب دیگری که این رویه به موسیقی آوازی وارد نمود؛ باعث شد خوانندگان جدید در بهترین حالت نسخه ی کپی استادان خود باشند و عملاً روش متفاوتی در اجرای آواز ایرانی پدید نیامد. ازین رو مطرح کردن علم شناخت آواز بر اساس ردیف استاد دوامی خود به محقق شدن این مهم یعنی تمایز و بروز سبک های اصیل دیگر، دوری از تقلید کورکورانه، بالابردن عیار و اعتبار آواز ایرانی و زدودن زوائد و آسیب های آواز خوانی کمک شایانی خواهد نمود. در حقیقت این همان حرکت به سوی “خوانندگی آگاهانه” است.

در تالیف تازه ای که داریوش طلایی تحت عنوان “کتاب آواز” در اواخر سال ۹۷ منتشر نموده است؛ بخشی با عنوان “آوازنگاری” به چشم می خورد. نویسنده در پیشگفتار کتاب مدعی است این روش ابداع شده و از پیش روی حرکت صوت آواز در زمان (در جهت افقی) و بسامد صوت (در جهت عمودی) دیاگرامی خطی را ارائه می دهد که گویای حرکت ملودی در ردیف عبدالله دوامی است. اما مساله اینجاست که چرا نویسنده کتاب به عنوان استادی که حقی بر گردن موسیقی ایران دارد؛ به پیشینه این کار اشاره ای نکرده و آن را تماماً زاده ذهن خود می داند ؟ در صورتی که نگارنده متن حاضر، طبق اسناد پیوست شده در ذیل، ایده اولیه نمودار حرکت نغمات ردیف استاد دوامی را در تاریخ ۹ آبان ۹۵ در فضای مجازی منتشر نموده و بالغ بر ۳۰۰۰ نفر آن را بازدید نموده اند. بنابراین چه طور ممکن است دو نفر که با یکدیگر بی ارتباط بوده اند؛ به صورت اتفاقی یک مدل ذهنی مشابه ارائه دهند؟ پس یکی مأخذ دیگری بوده است. چنانچه حکما گفته اند: الفضل للمتقدم. برتری از آن پیشی جوینده است. البته منظور از این گفته کپی برداری محض نیست؛ بلکه نوعی ایده برداری یا تقلید است که بدون ارجاع به ایده اولیه، به صورت تکامل یافته، تحت عنوان روش ابداعی ایشان مطرح شده است. در حقیقت اساس کار که همان ترسیم خطوط و نمایش حرکت پلکانی ملودیک است قبلاً توسط اینجانب به صورت ابتکاری پیشنهاد شده و شباهت زیادی با نمودارهای منتشر شده دارد. 

در آوازنگاری ارائه شده توسط استاد طلایی، المان هایی مانند حرکت پلکانی، نغمه های بالارونده و پایین رونده و تحریر های بلبلی با تقریب بالایی به صورت مشابه با روش پیشنهادی نگارنده ترسیم شده اند. به اضافه ریزه کاری هایی مانند غلت، سکوت، اشاره ها و … که به طرح اولیه اضافه شده اند. البته اختلاف هایی هم وجود دارد. مانند نحوه نمایش تحریر زیر و رو. که در روش پیشنهادی اینجانب از خطوط زیگزاگی و دندانه دار استفاده شده اما در روش طلایی همچنان خطوط پلکانی مورد استفاده قرار گرفته است. که بر اساس نظریه آوانگاری شنگر در علم اتنوموزیکولوژی این نحوه آوانگاری امری قراردادی بوده و می تواند بر اساس تجربه و سلیقه نگارنده شکل گیرد. بنابراین اگر قرار است از ذهنیت یک خواننده آواز در جهت بنیانگذاری علم شناخت آواز استفاده شود، سزاوار است اشاره ای کوچک- حتی در قالب یک پاورقی- به پیشینه آن نیز بشود. 

در سال های اخیر استادان موسیقی ایرانی در آثار انتشاری خود اشاره ای به پیشینه کارشان نمی کنند. این نوعی پخته خواری از ذهنیت یا دسترنج دیگران است که با استفاده از اعتبار و نفوذ این افراد در سیستم های دولتی و اداری به نام خودشان به منصه ظهور می رسد. در حقیقت این مسأله، بی اعتنایی به قواعد مسلم اخلاقی است که در عرف زندگی و فرهنگ ایرانیان همواره جاری بوده است. بی اعتنایی که می رود تا در لایه های عمیق هنر ایرانی نهادینه شود و شاگردانی که به تبعیت از استادان خود در آینده سهمی از موسیقی را عهده دار می شوند؛ همین روال را ادامه داده و نتوان به کسی خرده گرفت. برای مثال، انتشار کتاب ردیف دوره عالی استاد علی اکبر شهنازی در سال 92، نوشته داریوش پیرنیاکان نیز بحث های بسیاری را برانگیخت. منتقدان که از چهره های صاحب نام بودند و داریوش طلایی نیز خود از انتقاد کنندگان صریح به شمار می رفت؛ برداشت عینی و علنی از کار استاد حبیب الله صالحی را به کتاب داریوش پیرنیاکان نسبت داد. نویسنده کتاب نیز در پاسخ های رسانه ای پذیرفت که می بایست به این موضوع در مقدمه کتاب اشاره می کرده است. بدیهی است که معرفی مرجع، اساس هر کار پژوهشی است و این عیب برای استادانی که سال ها عمر خود را وقف اعتبار خود در موسیقی کرده اند دو چندان تلقی می شود. 

مشهور است زمانی که استاد برومند در اواخر عمر، تار نوازی محمدرضا لطفی را شنید؛ گفت: “حالا دیگر آقای لطفی به جایی رسیده که ما باید از او تار یاد بگیریم ! ” بله. این جمله برومند است. برومند به خوبی می دانست که حالا دیگر با بیان این جمله؛ پایان دهنده به موسیقی لطفی نیست. بلکه آغازگری است که باعث می شود لطفی با انگیزه تر از قبل تلاش کند. چرا که برای رشد موسیقی ایرانی پتانسیل او را کافی می دید. استاد برومند بیش از آنکه مهارت لطفی را تحسین کرده باشد؛ مناعت طبع و مهر بی دریغ خود را نشان داده است و باعث شده لطفی جوان تا دم مرگ از هنرش جدا نشود و در قبال دست پروردگان خود نیز چنین مرامی را پیش گیرد. بله ! این است راز بقای موسیقی ایرانی. باشد که استادان موسیقی این سرزمین که بنیه و اعتبار این هنر فاخر و اصیل محسوب می شوند؛ این مهم را بیشتر مد نظر قرار داده و در راه اعتلای فرهنگ ایرانی بیشتر بکوشند. به طوری که الگویی درست برای نسل های بعدی به حساب آیند. چرا که مهمترین وظیفه استادان الگوسازی است. الگوسازی که اگر به درستی انجام نشود؛ می رود تا لایه های عمیقی از فرهنگ ایرانی را از بین ببرد. 

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله

استاد “لطف الله مجد”

هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.

“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی

برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.

در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:

“لطف‌الله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنان‌که از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایه‌ها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی

بداهه‌نوازی دستگاه سه‌گاه تار لطف‌الله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

نصرالله زرین‌پنجه مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله


نصرالله زرین‌پنجه

آثار روان و دلنشین استاد “نصرالله زرّین‌پنجه” حکایت از ذوق سرشار و هنرِ او، در ملودی‌پردازی دارد. “زرّين‌پنجه” با نوشتن هارمونی‌های ساده، با حداقل تركيب سازها، ارکستر های خوش ‌صدایی را هدايت كرده است.

زیبایی نغمه‌پردازیِ او در مقدمه‌ها و جوابِ فواصلِ ابيات، موجب ماندنی شدنِ آثارش در ذهن و ضمير شنوندگان، گردیده و آهنگ‌هايش، در عين تازگی، حكايت از پيوند عميق وجودش با سنت‌های موسیقایی نسل‌های گذشته دارد.

“استاد زرین پنجه”، در برنامه گلها، با خوانندگان نام داری چون، بانو “مرضیه”، “الهه”، “قوامی”، “شهیدی” و… همکاری داشت و همچنین “استاد غلامحسین بنان نیز”، با صدای مخملين خود جلوه‌ای ديگر به آثار فاخر “زرّين‌پنجه” بخشیده است.

با تاسیس رادیو، اساتیدی چون “علی اکبرخان شهنازی” و “عبدالحسین خان شهنازی”، به ظهور رسیدند و نسل بعد از آنها، اساتید تار نوازی چون “لطف الله مجد”، “جلیل شهناز” و “فرهنگ شریف” بودند و در بین آهنگسازان، اساتیدی چون، “کلنل علینقی خان وزیری”، “روح الله خالقی”، “پرویز یاحقی”، “نصرالله زرین پنجه”، “حبیب الله بدیعی”، “همایون خرم” و…، تاریخی را رقم زدند که امروز اگر آثار این اساتید به درستی شکافته شود، شاید سالها نیاز به تفسیر و بررسی داشته باشد.

استاد “زرین پنجه”، روحیه ای بسیار لطیف داشتند و در آهنگسازی و نوازندگی ساز تار، بسیار استاد بودند. مضراب رسا، پنجه های لطیف، پرقدرت، پرمطلب، پروسعت، و دارای تکنیک و فن تارنوازی بالا، از ویژگیهای نوازندگی ایشان بود. نوع مضراب زدن ها، دراب‌ها، و حالتها و جملات ایشان منحصر بفرد بود.

وی از كودكی با صدای خوشش مناجات می‌خواند و با نی‌لبك آهنگ‌هایی را می‌نواخت. عشق به موسیقی او را به مدرسه‌ی نظام كشاند. ابتدا نوازندگیِ “بوگْل” (يك ساز بادی برنجی)، بعد “ترومپت” و پس از چندي “آلتو برنجی” را فرا گرفت و سپس در اركستر، نوعی “بالالايكا” می‌نواخت. “زرّين‌پنجه” در مدرسه‌ی نظام به‌خوبی با نت آشنا شد و قطعات زیادی از موسیقی فرنگی را نواخت. به سبب علاقه اش به “تار” به كلاس ميرزا ربيع (برادر درويش‌خان) رفت.

او بعدها مدتی نزد “مرتضی نی‌داوود”، “يحيي زرین پنجه” و “علی‌اكبر شهنازی” مشقِ تار كرد. “زرّين‌پنجه” از سال ۱۳۲۲ همکاری خود را با راديو آغاز، و علاوه بر نوازندگی تار در اركستر شماره‌ی يك، رهبر ارکستر سازهای ايرانی راديو شد. او با تكنيك نوازندگی سه‌تار، عود و رُباب هم آشنایی كامل داشت و اولين كسی است كه ساز رُباب را وارد ارکسترهای ايرانی كرد. استاد “زرین پنجه” در ۱۲۸۵، خورشیدی در تهران به دنیا آمد و در ۲۵ آذر ۱۳۶۰ در تهران از دنیا رفت. یادش گرامی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مرتضی خان نی‌داوود نوشته جواد ظل طاعت

مرتضی خان نی‌داوود نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما

مرتضی خان نی‌داوود نوشته‌ی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

تصنیف ای نوع بشر علی‌اکبر شهنازی و قمرالملوک وزیری پالایش صوتی نیما فریدونی

ای نوع بشر – گیسوشاکری 2015

“مرتضی خان نی داوود”

اغلبِ موسیقی دانانِ سنتیِ ایران که در فاصله جنبشِ مشروطیت و نخستین دهه، از قرنِ جاري خورشیدي سر برآورده اند، پیش از هر چیز نوازنده بوده اند، هر چند که گه گاه به سراغِ آهنگسازي نیز رفته اند. مهارت هاي فنی و گاه شگفتی آورِ این نوازندگان، آن چنان جمعِ شنوندگان را مجذوب خود می ساخته، که آهنگسازيِ آنها را غالباً از یاد می برده اند. “درویش خان”، “ارسلان خانِ درگاهی”، “موسی خانِ معروفی” و زنده یاد “حبیب سماعی” از این گونه موسیقی دانان به شمار می روند. در کنار این اساتید گرانسنگ، به چهره ي برجسته و استثنایی برمی خوریم، به نامِ استاد “مرتضی خان نی داوود”. از یک سو تمایل به آهنگسازي در او، همپايِ شوقِ نواختن، در جوش و خروش بوده و از سوي دیگر در میان پیش درآمدها، چهار مضراب ها، رِنگ ها و تصنیف هاي او، که به گفته ي خودش به دویست فقره بالغ می شود. یکی از پر آوازه ترین تصنیف هاي قرن، که بر تارك موسیقی اصیل ایران می درخشد، تصنیف مشهور و خاطره سازِ »مرغ سحر« بوده، که نام او را براي همیشه در تاریخِ موسیقیِ ایران نگاه خواهد داشت. اگر چه می توان شعرِ پرخون، »مرغ سحر«، سروده “محمد تقی بهار” )ملک الشعرا( و سازگاري آن را با آرمان ملی و آزادي جویی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاري آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زیبایی آهنگ “نی داوود” نیز نمی توان غافل ماند. کما اینکه “بهار” متن هاي زیباي دیگري نیز براي پیوند با موسیقی سروده، اما هیچکدام شهرت و تاثیر »مرغ سحر« را پیدا نکرده است. شعر و آهنگ، در »مرغ سحر« توانایی بیانی همانندي دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پیوند خورده اند. ملوديِ روانِ “نی داوود”، زبان کمابیش روشنفکرانه ي “بهار” را حتی براي مردم عادي دلپذیر و دریافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار »مرغ سحر« سبب شده که پس از نخستین اجرا با صداي “ملوك ضرابی” )و نه آنگونه که می گویند، “قمرالملوك وزیري”( خوانندگان زن و مرد دیگري نیز آن را در بازساري هاي تازه بخوانند.

“مرتضی نی داود” در تاریخ معاصر موسیقی ایران نامی ماندگار است. او به مبانی موسیقی سنتی ایرانی و اجراي اصیل و درست آن ایمان داشت. از اختلاط کورکورانه ي موسیقی غربی با موسیقی و ردیف هاي ایرانی و همچنین از بدعت گذاري هاي نابخردانه در نوازندگی پرهیز می کرد و دیگران را نیز برحذر می داشت. او از لحاظ موسیقایی، در نوازندگی تار، تصنیف سازي و ساختن پیش درآمد، چهار مضراب و رِنگ، تابع قُدما بود و ساخته هایش در سبک “درویش خان” و “رکن الدین مختاري” است، با همان استحکام، قدرت، صلابت، شفافیت ملودي ها، ضربت شناسی دقیق، خلاقیت در بدیهه نوازي و احساس گرم و دلنشین. هنوز اندك اند کسانی که قادر باشند همپاي صفحه ي ماهور او که حدود 26 سالگی نواخته، نوازندگی کنند. از امتیازات خاصِ “نی داوود” در نوازندگی، پنجه و مضرابِ بسیار پر قدرت اوست که در بین نوازندگان هم عصرش به ندرت نظیر او یافت می شود. به خصوص در نواختن ضربی ها که “نی داوود” در آن مهارت کاملی را داراست. )به خاطر فراگیري تنبک در حین آموزش که از ارکان آموزش موسیقی سنتی ایران در قدیم بوده است.( صدادهی درخشان تار از ویژگی هاي نوازندگی اوست. شادروان “علی تجویدي” نوازنده ي ویولن و آهنگ سازِ برجسته ي گلها، درباره او می گوید: »”نی داود” سبک جدیدي در تارنوازي، پیش درآمد سازي و ترانه سازي، باب کرد. به نظر من تارنوازيِ ایشان حد فاصلِ بین قدیم و جدید است. به این معنی که دیگرانی که تار نواخته اند از جمله “لطف االله مجد” که خود از هنرمندان برجسته بود، الهام بخششان، “مرتضی نی داود” بود. همچنین “فرهنگ شریف”، چهارمضراب هایی که در تار “نی داوود” ساخت از هر جهت تازگی داشت. در واقع اینان اشاعه دهنده سبک نی داود بودند.”« آنچه که “نی داوود” را جانشینِ خَلَف براي “درویش خان” می سازد، اخلاق انسانی و نجابت عظیم اوست که همواره مورد نقل و تایید اساتید موسیقی بوده است. خوشرویی، حوصله زیاد، فروتنی، فداکاري و نوع دوستی، عزت نفس و مناعت طبع او، این استاد دقیق و صدیق را در جایگاه رفیع خود، مستحکم تر می سازد.

“پرویز نی داوود” درباره “مرتضی خان” می گوید: “او در زمانه اي می زیست که همه نوع فساد امکان داشت هنر و هنرمند را ببلعد، اما او نه اهل فساد اخلاقی بود، نه اهل فساد جسمانی. نجیب زیست و با اصالت. نه می گساري کرد، نه بوالهوسی.” همچنین او از همان قافله اي بود که کسب درآمد از راه موسیقی اصیل را، سبب کاهش کیفیت موسیقی می دانستند و ماجراي پول و سودآوري مادي را از هنر جدا می کردند. او هیچگاه حاضر نشد به خاطر انتفاع مادي بیشتر، سطح کیفی موسیقی سنتی را پائین بیاورد. _آن هم در زمانی که می توانست از راه موسیقی درآمد خوبی به دست آورد_ تدریس موسیقی را دینی بر گردن خود می دید و آن را تقریباً به رایگان انجام می داد. او نه تنها سود مادي از مدرسه اش دریافت نمی کرد، بلکه همواره به شاگردان بی بضاعت خود کمک می رساند. تقریباً تمامی کنسرت ها و برنامه هاي هنري او به نفع امور خیریه اجرا می شد. “نی داوود” با موسیقی و براي موسیقی زنده بود و می گفت: “اگر روزي دستهایم از کار بیفتد، خواهم مرد.” و از زمانی که خود را شناخت، تارش را رها نکرد و در اواخر عمر براي فرزندان و نوه هایش تار می زد. خاطره اي که “نی داوود” در مصاحبه اي بیان می کند، حکایتی از پنجه ي گرم و تار نوازي شیرین اوست : »وقتی کوچک بودم و مدرسه می رفتم، می آمدند می گفتند که “داود شیرازي” ساز زده و بلبل آمده و نشسته روي دسته سازش. من با این که کوچک بودم، هیچ نمی توانستم باور کنم که یک چنین چیزي می شود. “داوود شیرازي”، ردیف “آقا علی اکبر فراهانی” و “میرزا حسینقلی” را خیلی خوب می نواخت. بنده ساز زدنش را دیده بودم و می گفتم که این را نمی توانم باور کنم که بلبل روي دسته تار بنشیند…تا اینکه یک شبی مهمانی بود در باغ صاحب جم بودیم، بنده سازي می زدم. باغ باصفایی بود. دیدم بلبل روي دسته ساز من نیامد ولی خیلی نزدیک روي یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمی کردم تا این که این پیشامد براي خود من پیش آمد. البته بلبل روي دسته تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. روي یک شاخه نشسته بود. آنهایی که داشتند گوش می کردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه می شود و من تنها ساز زدم بلبل هم جواب می داد مثل سوال و جواب آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش من دیدم

مردم حرف هایی می زدند که من باور نمی کردم. دیدم به خودم دارند می گویند: آن شب فلان جا در باغ صاحب جم شما ساز زدي بلبل روي دسته سازت نشسته بود. گفتم آقا )اینطور( نیست، گفتند که باید افتخار کنی….گفتم خدا شاهد است روي دسته ساز من نیامد، گفتند آمده، تو نمی خواهی بگویی! خلاصه هر چه از بچگی می گفتم که یک چنین چیزي نمی شود، باور نمی کردند… فقط این را می گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می آید. از ساز نرم، بلبل خیلی خوشش می آید.« “مرتضی نی داوود” در سال 1279 و به روایتی دیگر 1280 خورشیدي در یک خانواده ي هنردوست یهودي در خانواده اي اهل موسیقی ، در تهران به دنیا آمد. پدرش ” بالا خان” با تار و تنبک آشنایی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصیل دروس همگانی پرداخت، ولی ده یازده ساله بود که پدر با دریافت ذوق و علاقه به موسیقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه “آقا حسینقلی” سپرد. “مرتضی خان” دو سال نزد “آقا حسینقلی” و سه سال نزد برجسته ترین شاگرد او، “درویش خان”، ردیف موسیقی سنتی و شیوه تار نوازي را آموخت و آن چنان پیش رفت که در کلاس “درویش خان” توانست »تبرزین طلایی«، یعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد. “مرتضی خان” هنوز بیست سالی بیش نداشت که خود کلاسی براي آموزش تار و ردیف موسیقی بنیاد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام “درویش خان” توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نیز بر عهده بگیرد. در همین سال هاست که “مرتضی خان” بزرگ ترین کشف موسیقی خود را نیز آشکار می کند. او در یک محفل خصوصی، با صداي گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترین صداي زنانه در عرصه موسیقی سنتی تبدیل می گردد: قمرالملوك وزیري. “مرتضی خان” آموزش موسیقیِ او را بر عهده می گیرد و پس از آن که به شهرت می رسد همکار جدایی ناپذیر او باقی می ماند. بیشتر آنچه “قمر” از تصنیف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شیرین و پر صلابت “مرتضی نی داوود” همراه بوده است. “نی داوود” از سال 1319، سال بنیاد رادیو ایران، به این سازمان پیوست و در برنامه هاي مختلف موسیقی آن به همکاري و همنوازي با هنرمندان برجسته اي چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازي، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.

او طی ده سال همکاري تنگاتنگ با رادیو، براي خوانندگان معروفی چون “قمرالملوك وزیري”، “ملوك ضرابی”، “روح انگیز”، “ادیب خوانساري”، “جواد بدیع زاده” و “غلامحسین بنان” تصنیف ساخته یا پا به پاي آوازشان تار نواخته است. بسیار گفته شده است که “مرتضی خان” عشقی پنهانی به

“قمر” داشته است و گواه این مدعا را مصاحبه ي “مرتضی خان” درباره شور و شوقش از نخستین آشنایی با “قمر” نوجوان و شنیدن قدرت آواز او و سپس تدریس و تشویق و حمایت وي و همچنین همراهی و همکاري هنري سالیانش با “قمر” دانسته اند. در نخستین ملاقات، “نی داوود” جوان که در یک مجلس عروسی براي گذران زندگی خود تار می زده، با دختر نوجوانی روبرور می شود که بی پروا از اندرونی به جمع مردان آمده و میخواهد همراه با نوازندگان آواز بخواند. ” … تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت … باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتادهام… بقیه ساز زنها هم مثل من، گیج و مبهوت شده بودند… تار را روي زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشهاي را که مایه میگرفتم، میخواند … گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی میزنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت میزنم! … بعد از آنکه از “قمر” جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم. دیگر دلم نمی آمد براي کسی تار بزنم… دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توي حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم …”

منابع:

1-رادیو زمانه، گفتگو با دکتر آلن)خسرو( شائولی، نویسنده کتاب “موسیقیدانان یهودي در ایران”)قرن نوزدهم و بیستم(، انتشارات لرمتن، پاریس، 1387.

2-وبسایت موسسه فرهنگی-هنري ماهور، 2008.

3-نصیري فر، حبیب االله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، جلد اول، انتشارات سنایی، تهران، فروردین 1383. )این مجموعه کتاب 5 جلدي می باشد که در جلد اول و چهارم آن به مرتضی نی داود نیز پرداخته است.(

4-خوشنام، محمود، یادي از استاد مرتضی نی داود خالق آهنگ مرغ سحر، BBC فارسی، 22 ژوئیه سال 2005.

5-نی داود، پرویز، تقلاي ماهیان در تور، تهران، 1354. 6-پایاب، ژان، یهودیان و موسیقی اصیل ایرانی، وبسایت انجمن کلیمیان تهران، آذرماه 1388. 7-مبصري، بهروز، مرغ سحر موسیقی ایران)مصاحبه با مرتضی نی داود(، وبسایت انجمن کلیمیان

تهران. 8-مرتضی نی داود، ویکی پدیا فارسی و انگلیسی.