نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

محمدرضا لطفی داروگ نوشته جواد ظل طاعت

محمدرضا لطفی داروگ نوشته جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما


استاد محمدرضا لطفی-داروگ ” “افسانه ، کار راحتی نخواهد بود. در ” گذاردنِ موسیقی بر روی شعرِ نو، خصوصاً شعرِ “نیما یوشیج جواد معروفی” ملودی روان و سازگاری را بر روی آن نهاده است، بندهایی از ” “نیما” که زنده یاد ی سیما بینا” ضبط و پخش شده است. یکی دیگر از شعرهای ” وبا صدای منظومه ی معروف “نیما” و یکی از رساترین صداهای سنتی، ” “محمدرضا لطفی معروف نیما داروگ است که با یاری موسیقی در سالهای اولیه دهه ، کاری بی نظیر درآمده است. تا پیش از “داروگ” “محمدرضاشجریان” استاد ” از پیشگامان این عرصه پنجاه، کمترموزیسینی به سراغ شعرنو رفته بود. شادروان “محمدرضا لطفی ، گامی مهم در این مسیربرداشته بود. ” بود که با انتخاب آوازِ دشتی بر شعرمعروف” نیما یوشیج ” از فضاهای آوازی موسیقی سنتی است فضای به کار برده در این اثر، تلفیقی از دریافتهای “لطفی “نیما” نشستهو آن را به یکی از ماندگارترین آثار، در زمینه تلفیق که به خوبی در چارچوب شعر ” از این اثربه همراه موسیقی سنتی با شعرنو تبدیل کرده است. تنظیم زیباو حسیِ “فرهاد فخرالدینی در انتخاب ” و البته ذهن جوان و بکرِ “محمدرضا لطفی “محمدرضا شجریان” صدای آماده ی ملودیهای دلنشین و متفاوت با جریان رسمی موسیقی گلها، اثری آفرید که هنوز به عنوان یکی از ” داروگ را در سال موفقترین تلفیقهای موسیقی سنتی با شعرنو از آن یاد میشود. “نیمایوشیج 1330 سروده است. سالهای شکست ونومیدی که در بیشتر شعرهای آن سالها از جمله برخی از شعرهای دیگر نیما مانند قایق و خانه ام ابری است، انعکاس یافته است. داروگ قورباغه ای درختی است که بیش از همه در جنگل هاو کشتزارهای شمال کشور زندگی می کند. وقتی داروگ می خواند، نشانه آن است که باران خواهد بارید و کشتزاران را سیراب خواهد کرد. “نیما” خود داروگ را قاصد روزهای ابری می نامد و آواز او را انتظار می برد، تا شاید در کشتگاه خشک او نیز که در جوارِ کشت همسایه دیواره یآن نیز در حالِ از هم گسیختن است. ” دشوارتر از “محمدرضا لطفی برای استاد “نیما” گمان می رود که گذاردنِ موسیقی، بر روی شعر ” را برگزیده که از نخستین سروده های “افسانه ، بوده است. “معروفی” جواد معروفی” ” زنده یاد به سراغ ” “لطفی نیماست، وزن و قالبی سنتی داشتهو موسیقی سنتی را آسوده تر می پذیرد. اما استاد ” است و سازگار داروگ رفته است، سروده ای که نمونه ای از وزن پردازیها و تقطیعات ویژه “نیمایی ساختنِ آن، با قالب هاو فرم های موسیقی سنتی آسان نیست. شاید داروگ از نخستین تجربه ها در “اخوان ، ” “سایه ، پیوند شعرِ نو با موسیقی سنتی باشد. از آن پس، سروده های دیگری از “نیما” و… با موسیقی سنتی درآمیخته، که البته ” سهراب سپهری ” ، ” “نادر نادرپور ، “فروغ فرخزاد” ، ثالث” برخی از آنها موفق از کار درنیامده اند. در آنها هماهنگی و سازگاری میان شعرو موسیقی چندان رعایت نشده است و گاه حتی روحیه شعردر تضاد با مایه ی انتخابی موسیقی می باشد. اما داروگ به ” با هنرمندی ” با موسیقی او سازگاری نشان داده است. “لطفی “لطفی یاری دقت و کوشش استاد اعجاز انگیزش، با عشقش به آموختن و آموزش و گسترش موسیقی اصیل، با نگرش ترقی خواهانه ی خود به مسایل اجتماعی یکی از سرشناس ترین چهره های هنر معاصر میهن ایران به شمار می آید. با ، موسیقیِ سنتی ایران یکی از پیروان سرسخت، اما نواندیش خود ” “محمد رضا لطفی درگذشت استاد را از دست داد. وی نخستین موسیقی دان از نسل جدیدتربود که اندیشه ی دگرگونسازی در سر داشت. او علاوه برنواختن تارو سهتار به شیوههای تازه، قطعات مختلف موسیقی نیز برای ارکسترهای کوچک و بزرگ آفریده وبر روی سرودههای شاعران کلاسیک و نو، آهنگ نهاده است. من قلندری را همواره در وجود او در تشییع مراسم خاکسپاری وی گفته که:” ” “محمود دولت آبادی دیرهنگام به کشور بازگشت، اما ” دیدم که برای نو کردن دوستی ها تلاش های زیادی کرد. “لطفی به رغم برخوردن هنجارها و دریافتن نابهنجاری هایی که کم نبود، او آمد و سرانجام وظیفه نهایی خود را انجام داد، وظایفی که با آموزش دانشجویان نگران هنرنمایی آنها بودیم، آغاز شد و تا آخرین برای آموزش موسیقی، تلاشی فراموش نشدنی ” لحظات زندگانی او ادامه پیدا کرد. تلاش “لطفی است، گرچه او به سلامت خود زیاد اهمیت نمی داد و آن را رعایت نمی کرد، اما شاید این یک راهی از قلندری اوبود که می خواست به این شکل باشد. قلندری که آزادگی اصلی ترین مولفه آن بود.” همراه با بداههخوانی او ” “محمدرضا لطفی میگوید: بداههنوازی تار ” دولتآبادی ” در جای دیگری از «کلیدر» سرانجام مجوز نشر نگرفت و منتشرنشد. در ادامه، این نویسنده ی پیشکسوت درباره میگوید، بداههنوازی وبداههخوانی مشترك این دو از ” همکاری مشترکش با “محمدرضا لطفی رمان سترگ «کلیدر» که سالها پیش انجامو برای دریافت مجوز نشر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارایه شده، در گرفتن مجوز نشر به مشکل برخوردهو سرانجام منتشر نشده است. متن ” از اوایل سال “محمدرضا لطفی و نوای تار ” “محمود دولتآبادی بازخوانیشده این رمان با صدای “محمود 1383 برای کسب مجوز از سوی نشر ثالث به وزارت ارشاد رفته بود، اما سرانجام به گفته ” این اثر مجوز نشر دریافت نکردهو منتشرنشده است. دولتآبادی در سال 1325 در گرگان زاده شد و تحصیلات اولیه موسیقی را در همانجا آغاز ” “محمدرضا لطفی و ” کرده و سپس در تهران در هنرستان شبانه موسیقی ملی نزد شادروان “علی اکبرخان شهنازی ، “نورعلی خان برومند” ” آنرا ادامه داده است. استادانِ دیگراو در دانشگاه تهران، حبیب االله صالحی ” در دهه پیش از ” بوده اند. “لطفی ” “محمدتقی مسعودیه و ” “سعید هرمزی ، ” “عبداالله خان دوامی انقلاب، گروه موسیقی شیدا را بوجود آوردو در رادیو تلویزیونِ ملیِ ایران و مرکز حفظ واشاعه ” موسیقی به کار پرداخت. گروه شیدا در جشن هنر شیراز و جشن طوس نیز فعال بوده است. “لطفی پس از انقلاب نیز، چند سالی به کار در ایران ادامه دادو حتی برای مدتی سرپرستی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. اما بالاخره اونیز ناهنجاری های زمانه را تاب نیاورد ورهسپار آمریکا شد و مرکز موسیقی شیدا را در آن دیار بازسازی کردو به آموزش موسیقی ایرانی و برگزاری کنسرت پرداخت. وی آهنگ های بسیاری ساخته است که غالب آنها را “محمدرضا شجریان” و… از خوانندگان تصنیف های او بشمار می ” “شهرام ناظری و سیمابینا” ” ، ” مرضیه خوانده است. ” روند. ” رفته است و به در میان شاعرانِ معاصر، بیش از همه به سراغ “هوشنگ ابتهاج ” “لطفی استاد خصوص برخی از غزلیات نابِ او را با موفقیت به جامعه موسیقی برده است. به نظر می رسد که به آن پرداخته است. نگاه دیگر این است که شاید داروگ ” داروگ تنها کارِ “نیما” باشد که “لطفی ، نمی توانست اینچنین موثرو کارساز در بیاورند. “شجریان” و ” را هیچکس دیگربه اندازه “لطفی صدای رسای “شجریان” قالب مناسبی برای بازتاب حسرت نیماست. “داروگ” خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران» قاصد روزان ابری داروگ کی می رسد باران؟ بر بساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ قاصد روزان ابری داروگ کی می رسد باران؟

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

امیرهوشنگ ابتهاج مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

امیرهوشنگ ابتهاج مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

“استاد هوشنگ ظریف”

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله 


امیر هوشنگ ابتهاج”
برنامه گلها، نقطه عطفی در تاریخِ فرهنگ و ادب پارسی به شمار می رود که در شناساندن ارزش
والايِ شعر و شاعران و موسیقی و موسیقی دانان به جامعه ایرانی، تاثیري سترگ داشته است. تا آن زمان به دلیل حساسیتهاي دینی- اجتماعیِ حاکم بر جامعه در مقابل شعر و آهنگ و موسیقی، این هنر در خفا و پشت درهاي بسته تمرین می شد. حتی هنگامی هم که موسیقی در مناسبت هاي خاص در ملا عام نواخته و اجرا می شد، موسیقی دانان را هم شان و هم مرتبۀ مطربان می دانستند و کسی به ارزش و جایگاه هنري آنان واقف نبود. برنامه گلها، با بهبود منزلت اجتماعی اهل موسیقی، که تا آنزمان به عنوان “مطرب” تحقیر می شدند، پذیرفتن خوانندگان زن که تا آن زمان به سختی در زمره هنرمند محسوب می شدند، معرفی شاعران زنِ تاریخِ ایران که در محافل عمومی معمول نبود و بردن شعر و ترانه به خانه ها ي ایرانیان که با رادیو ممکن شد و در جامعه آنروز که اکثراً بیسواد بودند، تاثیري ژرف گذاشت، علاوه بر همه اینها، باعث تحولی ویژه در موسیقی ایرانی شد. و باعث ظهور انقلابی نو-کلاسیک میان موسیقی دانان نیز گشت که در طی آن بسیاري از شعرهاي مشهور شاعرانِ عهد قاجار، همچون “عارف قزوینی”، “شیدا” و “درویش خان”، بازبینی و توسط هنرمندانِ تازه، دوباره اجرا شد. این برنامه ها همچنین منجر به کشف دوبارة ژانرهاي اصیل موسیقی ایرانی شد. اولین برنامه گلهاي رادیو ایران در سال 1335 به ابتکار زنده یاد “داوود پیرنیا” به مدت ده دقیقه و با همکاري هنرمندان “احمد عبادي”، “علی تجویدي” و “عبدالعلی وزیري” ضبط و پخش شد. تا سال 1346 که “پیرنیا” با رادیو خداحافظی کرد، مجموعاً بیش از 1600 برنامه با نامهاي “گلهاي رنگارنگ”، “گلهاي صحرایی”،” گلهاي جاویدان”، “یک شاخه گل” و”برگ سبز” ادامه داشت و یکی از پر طرفدار ترین برنامه هاي موسیقی آن زمان بود.
پس از “پیرنیا”، مرحوم “رهی معیري”، “محمد میرنقیبی” سرپرستی برنامه گلها را به عهده گرفتند. برنامه گلها که سال ها زیر نظر “داوود پیرنیا” با آن حساسیت هاي خاصش، اداره شده بود و شاخه هاي مختلف پیدا کرده بود، پس از کناره گیري او چند سالی سرپرستی هاي موقت پیدا کرد تا نوبت
به سایه رسید که از همان آغاز با ایده هاي ابتکاري به میدان آمد. “هوشنگ ابتهاج” – ه. الف. سایه – از سال 1351، سرپرستی برنامه گلهاي رادیو ایران را رسماً بر عهده گرفت و دو سال پس از آن، ریاست شوراي موسیقی رادیو نیز به او واگذار شد. او نیروهاي جوان تر نوآوري را نیز وارد گلها کرد و سازگار با آن، نام برنامه را گلهاي تازه نهاد و نیز گلچین هفته که از ابداعات ایشان است، چندي بعد به وجود آمد و همپاي عرضه شعر کهن، به شاعران نو نیز مجال جلوه گري می داد، همان طور که در کنار استادان موسیقی سنتی از ساخته ها و نواخته هاي نوآوران سنتی نیز بهره می گرفت. در خاطرات “هوشنگ ابتهاج”، میزان صحبتهایی که در فصل موسیقی و موسیقیدانان به میان آمده اگر بیشتر از فصل شعر و شاعران نباشد کمتر از آن نیست. “سایه” با نخبگان موسیقی سنتی دوستی نزدیک داشت، با “کسایی”، “بنان”، “شهناز”، “معروفی” و از جوان ترها با “محمدرضا لطفی”، “محمدرضا شجریان” و … به نظر “سایه” ساز “شهناز” پر از مطلب است، آفرینندگی در لحظه دارد و مضرابش همیشه خوش صداست، جمله بندي هایش فوق العاده است. “سایه” به لطفی هم عنایت ویژه دارد و معتقد است که او به موسیقی احترام می گذاشت. “سایه” با موسیقی ایرانی بیش از آشنایی، موانست دارد، بهتر بگوئیم بر آن اشراف دارد. از خردسالی باآندمخوربودهوچموخمآنراخوبمیشناسد.اوحتیبهگفتهخودشازموسیقیبهشعر رسیده است. آوازهاي “بنان” و “دلکش” و “ادیب” را از رادیو گوش می کرده و با همان یک بار شنیدنهمهراموبهموازحفظمیشدهوبهخانهکهمیرسیدهآنهارابرايخودتکرارمیکرده است. مجموعه آوازهاي “قمر” را نیز از بر داشته و می گوید حالا هم همیشه در حال زمزمه کردن است و تقریبا لحظه اي نیست که آرام بماند! چنین انس و الفت دیرپایی با موسیقی بدیهی است که او را در گزینش وزن ها، چیدمان واژه ها و پیوند شعر و موسیقی توانایی ویژه بخشیده است. و این توانایی نه تنها در شعر که در ترانه سرایی هاي او نیز خود رانشان می دهد. در میان اندك آهنگ هایی که “سایه” بر آن ها متن نهاده، یکی از نظر والایی از بقیه متمایز است. ترانه اي است به نام “سرگشته” که سرگشتگی شاعر و جاذبه فراگیر همان “پري”ِ آرمانی را به روشن ترین وجه ممکن باز می تاباند. از قضا آهنگ ترانه را مرحوم “همایون خرم”، در دستگاه همایون نوشته که در روایات قدیمی از جمله دستگاههاي “دلربا و سحر انگیز”
توصیف شده است و با عشق آرمانی سازگاري دارد. سحرِ همایون، افسون پري را دو چندان می کند. مردم نیز ترانه را نه با نام “سرگشته” که با عنوان اي پري کجایی؟ می شناسند، که پرسش شبانه روزي شاعر و ترجیع بند گلایه اوست. در زمان زنده “یاد پیرنیا”، خواننده هایی در رادیو برنامه اجرا می کردند که سبک خاص خودشان را داشتند. مثلا بانو “دلکش” سبک خاص خودش را داشت، اما هیچگاه از صداي او در برنامه اي مثل گلها استفاده نشد، چون مرحوم “پیرنیا” صداهاي خاصی را انتخاب می کرد که حال و هواي مورد نظرش را داشتند. البته این نکته را هم باید یادآور شد که “داوود پیرنیا” پیش از آنکه برنامه گلها را راه اندازي کند، با پیانو و ویولن آشنا بود و ذوق و شوق هنري خاصی داشت. همین ذوق هنري باعث می شد او کسانی را انتخاب کند که جزو بهترین هاي آن زمان باشند. ارکستر برنامه گلها زیرنظر “جواد معروفی” و “روح االله خالقی”، فعالیت می کرد و نوازنده هایش نیز یا نوازنده هاي فرهنگ و هنر بودند یا ارکستر سمفونیک تهران. از طرف دیگر تکنوازانی هم که آوازها را همراهی می کردند همه از نوازندگان چیره دست آن زمان بودند چون تکنوازي، خلاقیت و تبحر خاصی می خواست که هر کس از عهده آن بر نمی آمد. سولیست هاي برنامه گلها در آن دوران هم هر کدام سبک خاص و خلاقیت موسیقایی منحصر به خودشان را داشتند. به هر حال ذوق سرشار و سلیقه خاص “داوود پیرنیا” در انتخاب نوازندگان، خواننده ها و حتی گوینده هاي برنامه گلها باعث موفقیت این برنامه در بین مردم شد. اما بسیاري از منتقدین امر موسیقی و هنرمندان آن دوران، معتقدند با روي کار آمدن جناب آقاي “هوشنگ ابتهاج” به عنوان مدیر این برنامه و شکل گیري »گلهاي تازه« این برنامه ها افت کرد. به خصوص که اکثر هنرمندان بنام آن دوران از جمله استاد “پرویز یاحقی” همکاري خود را با این برنامه قطع کردند. استاد “فرهنگ شریف” در مصاحبه اي در این خصوص گفته اند که: )) “پرویز” تا حدودي پرخاشگر بود و گویا یک روز که او به رادیو رفته بود، آقاي “هوشنگ ابتهاج” ساعتش را نگاه می کند و می گوید: “شما نیم ساعت دیر رسیده اید” پرویز هم ناراحت می شود و می گوید: »شما اصلااطلاعی از موسیقی دارید که این حرف را می زنید؟ من به شما اجازه نمی دهم که با من این گونه صحبت کنید. گویا با هم گلاویز می شوند و “ایرج” آنها را جدا می کند. بعدها اکثر نوازنده
هایی که در برنامه گلها ساز می زدند به همین دلایل و مسائل دیگر از برنامه گلها فاصله گرفتند. من هم جزو همین هنرمندان بودم. اتفاقا چند سال پیش آقاي ابتهاج را دیدم و به او گفتم که شما به موسیقی خیانت کردید، چون همه ما در آن زمان در بهترین شرایط نوازندگی بودیم اما شما کاري کردید که ما خانه نشین شویم و با آنکه حقوق ما را می دادید، نمی گذاشتید برنامه اي ضبط کنیم. همه ما در آن زمان در اوج جوانی و خلاقیت نوازندگی بودیم. به ایشان گفتم اي کاش برنامه ها را ضبط می کردید اما پخش نمی کردید. باور کنید در آن سال ها به واسطه بداهه نوازي هر کدام از ما آثاري می توانست ضبط شود که امروزه جزو میراث موسیقی ما به شمار روند اما متاسفانه با این نحوه برخورد و سوء مدیریت از بین رفته اند.(( با روي کار آمدن “هوشنگ ابتهاج” و یک کاسه شدن برنامه هاي مختلف گلها در قالب برنامه اي با عنوان گلهاي تازه و نیز تفکر بازگشت به سنت هاي دوران قاجار بسیاري از نوازنده ها، خواه ناخواه از فعالیت رادیویی کناره گیري کردند. زمانی که “داوود پیرنیا” مدیریت برنامه گلها را برعهده گرفت، نوازنده ها و خوانندگان خوبی را براي حضور در این برنامه انتخاب کرد، موسیقی ایرانی بعد از کناره گیري نوازنده هاي گلها، کمی یکنواخت تر شد. طبعاً هر هنرجویی باید ردیف هاي مختلف و گوشه هاي موسیقی را بشناسد و بداند که چطور از یک گوشه به گوشه دیگر برود، اما در این میان خلاقیت از همه چیز مهم تر است. فرضاً اگر قرار باشد نوازنده اي »نوا« اجرا کند می تواند از » دستگاه شور« شروع کند و بعد به »نوا« برود. ابتکارات اینچنینی صرفاً با یادگیري ردیف میسر نمی شود. “بابک بختیاري” نوازنده و از شاگردان استاد “پرویز یاحقی” نیز، در مصاحبه اي با روزنامه اعتماد گفته است: )) گویا زمانی که استاد “یاحقی” با “هوشنگ ابتهاج” گلاویز می شود، به او می گوید: »پسر مشیرالدوله به من نمی گفت دیر یا زود می آیی حالا شما به من می گویید چرا دیر آمده ام؟« همین مساله باعث می شود آقاي “یاحقی” از برنامه گلها قهر کند. اگر دقت کرده باشید در برنامه هاي »گلهاي تازه« هم آثار بسیار کمی از “پرویز یاحقی” و “فرهنگ شریف” موجود است. به هر حال آقاي “ابتهاج”، زنده یاد “محمدرضا لطفی” را پیدا کرده بود که مثل مرحوم “میرزا حسینقلی” تار می زد یا بانو “هنگامه اخوان” را به عنوان کسی که مثل زنده یاد بانو “قمرالملوك وزیري” می خواند، به رادیو دعوت کرده بود. البته منتقدان زیادي هم در آن دوران می گفتند این سبک موسیقی
در بستر زمانی الان نمی گنجد اما تصور می کنم آقاي “ابتهاج” با این نگاه می خواست به نوعی با نسل “پرویز یاحقی” و “فرهنگ شریف” و برنامه »گلها« ي دوران پیرنیا رقابت کند. به همین دلیل هم هیچ وقت آن میراثی که “پیرنیا” از خودش باقی گذاشت و بعد از آن “رهی معیري”، “پژمان بختیاري” و “میرنقیبی” و “ابتهاج” آن را پی گرفتند، هیچ کدام مثل »گلها«ي زمان “داوود پیرنیا” نشد. اگر دقت کرده باشید هم کیفیت آوازها به مراتب ضعیف تر شدند و هم کیفیت آهنگسازي ها، چون در زمان “پیرنیا” مرحوم “بنان” و “ادیب خوانساري” سرپرست بخش آواز بودند و جوان ترها مثل “علی اکبر گلپایگانی” و… زیرنظر آنها آواز می خواندند و “بنان” و “ادیب خوانساري” روي آواز خواننده ها و اداي کلمات و تحریرهاي شان نظارت داشتند تا درست و خلاقانه باشند. “داوود پیرنیا” به عقیده من با سیاست خاصی برنامه »گلها« را اداره می کرد.(( مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در بدو تاسیس در مقابل دو دیدگاه اصلی در موسیقی ایرانی موضع داشت. اول شاگردان “کلنل وزیري” که به دنبال علمی کردن موسیقی ایرانی و تطبیق آن با ضوابط موسیقی کلاسیک غربی بودند. دوم شاگردان “ابوالحسن صبا” که قسمت اعظم موسیقی برنامه گلها در رادیو در زمان مرحوم “پیرنیا” مربوط به آثار این گروه بود. با این همه از سال 1351 که “هوشنگ ابتهاج” مسئولیت بخش موسیقی رادیو را قبول کرد، هر سه جریان در کنار هم حضور داشتند و برخلاف تصور خیلی ها که معتقدند با روي کار آمدن آقاي “ابتهاج” نوازنده هاي گلها، کنار گذاشته شدند، در اصل آنها خودشان نخواستند که با آقاي “ابتهاج” همکاري کنند، چون به نوعی هم او را در حد و اندازه مدیریت برنامه گلها نمی دیدند و هم اینکه او بخش هایی را که “پیرنیا” تحت عنوان »گلهاي جاویدان«، »گلهاي رنگارنگ«، »گلهاي صحرایی« و… ساخته بود، یک کاسه کرده و اسم آن را »گلهاي تازه« گذاشته بود. اکثر نوازنده هاي گلها با این تفکر مخالف بودند چون مثلاً در »گلهاي جاویدان«، استاد “فرهنگ شریف” 10 ، 15 دقیقه تکنوازي تار داشت و بعد “لطفعلی صورتگر” متنی را به قلم خود درباره سنایی می خواند و او را به مردم معرفی می کرد. یا مثلا در برنامه”برگسبز”، “پرویزیاحقی”سولومیزدوبهغزلآوازکهمیرسید،استاد”شریف”و “علی اکبر خان گلپایگانی” ساز و آواز اجرا می کردند. هر کدام از این نوازنده ها و خواننده ها هم
بیانمختصبهخودشانراداشتندکهنهقبلازآنوجودداشتونهبعدازآنکسیبهآنلحن موسیقایی رسید..که این کار را براي “سایه” دوچندان سخت تر می کرد. نا گفته نماند که آمار برنامه ها نشان می دهد که از میان قدیمی تر ها “فرهنگ شریف”، “منصور صارمی” و “جلیل شهناز” به ترتیب با 38، 36و 25 برنامه در صدر فهرست قرار دارند و از شاگردان ویلوننوازِ جوانِ “صبا”، “حبیباله بدیعی” با 36 برنامه، “اسداله ملک” با 23 برنامه، “همایون خرم” با 22، “پرویز یاحقی” با 21 برنامه حضور پررنگی در دور تازه گلها داشته اند. این در حالی است که “محمد رضا لطفی” در طی سه سال حضور در رادیو تنها در 10 برنامه حاضر بوده و “حسین علیزاده” نیز احتمالا تنها یک یا دو قطعه ضبط کرده است. این آمار نشان می دهد که “ابتهاج” علیرغم اتهاماتی که به او می زنند به هیچ وجه در پی اعمال سلیقه شخصی نبوده است. اما نمی توان انکار نیز کرد که با انقلابی شدن فضا در سالهاي پایانی دهه 50 رویکرد “ابتهاج” به جوان تر هایی که بعدها با آنها کانون چاووش را تاسیس کرد جدي تر شد. “ابتهاج” خود در گفت و گویی تصریح کرده که قصدش در آن سالها برجسته کردن هنرمندانی چون “محمدرضا لطفی” بوده است. در میان آهنگسازانی نیز که بر روي غزلیات “سایه” آهنگ نهاده اند، به شمار اندك تري بر می خوریم که یکی دو تا از کارهایشان با توفیق نسبی همراه بوده است. گمان می رود بیشترین کارهاي آهنگسازي روي غزلیات “سایه” به “محمد رضا لطفی” تعلق داشته باشد. یکی از کارهاي خوب او “در کوچه سار شب” نام دارد. لطفی، شب تیره و تار و بی سپیده سایه را با دشتیِ غم انگیز سازگاري تعریف می کند و با افزودن خطابِ “عزیزانم” بر دامنه تاثیرگذاري شعر می افزاید.
منابع: – محمود خوشنام پژوهشگر موسیقی بی بی سی فارسی – روزنامه اعتماد، شماره 3186 به تاریخ 93/12/2، صفحه 10 – وب سایت فرادید هنر 8 شهریور 1394

نوشته شده در 5 دیدگاه

می گذرد ناهید دایی جواد ترانه و آهنگ علی رضا امینی تنظیم مرتضی شفیعی

می گذرد ناهید دایی جواد ترانه و آهنگ علی رضا امینی تنظیم مرتضی شفیعی

امروز با شنیدن خبر پرواز ناهید دایی جواد،بانوی مهر و صدا، خاطرات ده سال پیش برایم زنده شد . ترانه و آهنگ “می گذرد” را که با الهامی از تیک تاک ساعت در سال 1385 سرودم و ساختم و با دوست خوب مرتضی شفیعی تنظیم شد و به ضبط ماکت رسید با حضور ناهید عزیز در استودیو ضبط اولیه کردم تا بعدها تکمیل و نهایی گردد ولی آنیت و صمیمیت این اثر همیشه برایم جاودان شد و سالهاست در آثارم دست نخورده مانده بود،گاهی می شنیدم و می خندیدم ولی امروز شنیدم و گریستم و برآن شدم این حلاوت را همه بشنویم و به بی وفایی دنیا بخندیم یا به بی وفایی دوستان بگرییم…یادت بخیر بانوی مهر و صدا ناهید عزیز . روحت شاد

علیرضا امینی ۲۰ آذر ۱۳۹۶

آهنگ می گذرد ناهید دایی جواد ترانه و آهنگ علی رضا امینی تنظیم مرتضی شفیعی ۱۳۸۵

ناهید دایی جواد، خواننده موسیقی سنتی ایران در ۷۵ سالگی درگذشت.

الیاس طغیانی ـ شاگرد این هنرمند ـ در گفت‌وگو با ایسنا ضمن تایید این خبر اظهار کرد: استاد دایی‌ جواد دیروز (۱۹ آذرماه) در یک تصادف درگذشت. اتومبیلی که با او تصادف کرده فرار می‌کند، او را به بیمارستان منتقل و چند بار احیا می‌کنند اما متاسفانه طاقت نیاورد.

او ادامه داد: طبق آخرین صحبت‌هایی که با دختر دایی جواد داشتم زمان مراسم تدفین و ختم‌ او هنوز مشخص نیست. او استادی نمونه نه تنها در هنر بلکه در اخلاق و ادب بود.

طغیانی گفت: ایکاش قدر آدم‌ها را تا زمانی که هستند بدانیم ؛ به هنر و هنرمندان در زمانی که باید، آن‌گونه که شایسته هستند احترام بگذاریم و حقوق آن‌ها را پایمال نکنیم.

ناهید دایی جواد در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر اصفهان به دنیا آمد. او در استخدام آموزش و پروش بود و در آموزشگاه‌های موسیقی به تدریس می‌پرداخت. دایی جواد در سال ۱۳۸۱ سه کنسرت در تهران و در تالارهای وحدت، اندیشه و فرهنگ با مشارکت کیان علی‌نژاد اجرا کرد و پس از آن به همراه «گروه ایراندخت» تور کنسرتی را در شرق ایالات متحده داشت.

ناهید دایی جواد
تولد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ (۷۵ سال)
اصفهان – کلیشاد
مرگ ۱۹ آذر ۱۳۹۶ – اصفهان
سبک‌(ها) سنتی
ساز(ها) آوازخوانی
تحصیلات لیسانس رشته ادبیات فارسی
دانشگاه دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان

ناهید در جوانی
ناهید دایی جواد (۱۳۲۱ اصفهان – ۱۳۹۶ اصفهان)، خواننده موسیقی سنتی اهل ایران است. ترانهٔ «غروب کوهستان» او از شهرت بالایی برخوردار است.
زندگی
ناهید دایی جواد فرزند عبدالباقی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ در شهر اصفهان به دنیا آمد وی مدرک لیسانس خویش در رشته ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان گرفت است و در سال ۱۳۵۵ با کیوان قدرخواه، شاعر و وکیل دادگستری ازدواج نمود و حاصل آن یک دختر است. همسر وی در سال ۱۳۸۳ بر اثر بیماری تومور مغزی درگذشته است. ناهید دایی جواد در سال ۱۳۴۲ به استخدام آموزش و پرورش استان اصفهان درآمد و از سال ۱۳۵۵ تا سال ۱۳۷۴ که بازنشسته شد در دبیرستان‌های شهر اصفهان به تدریس ادبیات و زبان فارسی و عربی مشغول بود. وی نه سال پیش از انقلاب از رادیو استعفا داد واز سال ۱۳۷۴ تا کنون مشغول تدریس آواز ایرانی در آموزشگاه‌ها می‌باشد.

ناهید دایی جواد در سال ۱۳۸۱ سه کنسرت در تهران در تالارهای وحدت، اندیشه، فرهنگ با مشارکت کیان علی‌نژاد اجرا نموده‌است و پس از آن به همراه «گروه ایراندخت» تور کنسرتی را در شرق ایالات متحده داشته‌است. آخرین اجرای وی در خارج از کشور در بزرگداشت پیرنیا در لندن بوده‌است که به همراه گلپایگانی با همدیگر برنامه اجرا نمودند. کنسرت‌های داخلی وی همچنان ادامه داشت تا اینکه در تاریخ ۱۹ آذرماه ۱۳۹۶ بر اثر تصادف درگذشت.

آثار
همکاری ناهید دایی جواد با ارکستر گل‌ها به جواد معروفی به شرح زیر است:

گل‌های رنگارنگ ۳۹۲ سه‌گاه قسم به خدا
گل‌های رنگارنگ ب۳۹۲ سه‌گاه قسم به خدا
گل‌های رنگارنگ ۴۲۱ مخالف سه‌گاه ناله بی اثر
گل‌های رنگارنگ ۴۵۷ شوشتری جنگ افسونگر
گل‌های رنگارنگ ۴۲۴ سه‌گاه آردیا پور
گل‌های رنگارنگ ۴۰۸ دشتی —-
گل‌های رنگارنگ ۴۰۳ افشاری —-
گل‌های رنگارنگ ۴۷۸ افشاری آیینه
گل‌های رنگارنگ ۴۷۷ چهار‌گاه چشم یاری
گل‌های رنگارنگ ۴۶۲ امتحان غزل حافظ
گل‌های رنگارنگ —- افشاری آتشین لاله
شاخه گل ۳۲۳ بیت ترک مثنوی
گل‌های صحرائی ۶۲ دشتی غروب کوهستان
شاخهٔ گل ۲۹۷ سه‌گاه قسم به خدا.
وی حدود بیش از نود و دو آهنگ که در رادیو اصفهان ضبط گردید با هنرمندانی چون: کسائی، جهانبخش پازوکی، سراج، شاهین، سلطانی، ساغری، مجاهد از سال ۴۱ تا

«ناله بی‌اثر» با شعر «رهی معیری»
«اشکم دونه دونه»
«آه سینه‌سوز» از «جهانبخش پازوکی»
«دستی نگیرد دست من» یا «ساقیا در را گشا» که به اسم «همراز»
تصنیف «مادر»
تصنیف «ساقی بیگانه» شعر از بهادر یگانه

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

هوشنگ ظریف نوشته جواد ظل طاعت

هوشنگ ظریف نوشته جواد ظل طاعت

“استاد هوشنگ ظریف”

بندباز علینقی وزیری اجرای تار هوشنگ ظریف.mp4

با بررسی موسیقى کشورمان در نیم قرن گذشته در تک نوازى، بداهه سرایى خلاق، آهنگسازى،
آموزش، ساختن ساز، تحقیق، مدیریت و … به شاخص هایى مجزا بر می خوریم، که می توانیم ارزشها و فضایل چهره هاى نامدار موسیقى مان را بهتر بشناسیم. در جامعه موسیقى ایران، کمتر کسى است که انحصاراً متعلق به یک حوزه و فقط متعلق به یک مقوله از موسیقى باشد. عموماً یک موسیقیدان نامدار، در حوزه هاى مجاور هم فعالیت دارد اما کار بر روي یکى از آن جبهه ها، بیش از سایر موارد، موجب شهرت او مى شود. استاد “هوشنگ ظریف”، نوازنده توانمند و پرسابقه “تار” و یکىازبرجستهترینهنرآموختگانهنرستانموسیقىملىدردوره ریاستاستاد”روحااللهخالقى”، گذشته از اعتبارى که در تک نوازى و نیز در همنوازى با گروههاى معتبر موسیقى دارد، آموزگارى ممتاز و تأثیر گذار بوده است. نقش او در آموزش تکنیک هاى صحیحِ تارنوازى و تربیت هنرجویانش به حدى است که مى توان درباره آن، کتابها نوشت. نواختن او بى تکلف، سلیس، دقیق، مقید به آموزشهاى کلاسیک و داراى روحیه اى سالم و عقلانى است. فضاهاى نامتعارف، هنجارگریزى در ملودى ها و ریتم ها و تزئین ها و جمله بندى ها، آنچنان که در ساز بسیاري رویت می شود، در ساز ایشان شنیده نمى شود. تکنیک وي نیز ظاهراً سهل، اما باطناً از چنان استوارى و سلامتى برخوردار است که تنها آنان که سالها با جدیت تار نواخته اند ارزش آن را درك مى کنند.
استاد حسین علیزاده ازشاگردان برجسته ایشان میگویند: “هروقت کسی خوب تار میزند میگوییم یا شاگرد استاد ظریف بوده یا از جلوي کلاس ایشان رد شده است. “همچنین از “پرویز منصوري”- موسیقیدان، مدرس و مترجم معروف- نقل می کنند که روزي در راهروهاي هنرستان می رفته است که از اتاقی صداي یکی از قطعات “کلنل وزیري” را می شنود. خوب که دقت می کند حس می کند که آن کسی که قطعات را می نوازد از خود “وزیري” هم بهتر می زند. وارد اتاق که می شود استاد “هوشنگ ظریف” را در گوشه اي می بیند که تار به دست مشغول نواختن است.
ساز “ظریف” در دوره اي، تحت تاثیر استادان خود و دوره اي تحت تاثیر شیوه هاي نوازندگی در رادیو قرار گرفته است و به همین رو، برخی از ویژگی ها در مقاطعی در ساز وي پررنگ تر و در دوره اي کم رنگ تر است. مضراب هاي شفاف و تفکیک شده، ریزهاي شمرده، تریل هاي پر و خوش صدا، استفاده کمتر از ویبره روي خَرَك در بیشتر آثار ضبط شده از استاد به جهت ایجاد صداي کاملا رو و بدون افکت، استفاده از ناله هاي طولی، انتخاب مایه هاي خوش صدا، خوش کوك و خوش دست براي ساز تار در آثار تک نوازي، تنوع زیاد در فرم نوازندگی، گاهی تحت تاثیر استادانش “موسی خان معروفی” و “علی اکبرخان شهنازي”، گاهی تحت تاثیر کلنل علینقی وزیري )به خصوص در ضربی ها( و گاهی تحت تاثیر شیوه هاي رادیویی. صداي ساز استاد “هوشنگ ظریف” می تواند استانداردي بین المللی جهت شنیدن صداي ساز تار باشد و به معناي واقعی می توان ساز تار را در مضراب ها و پنجه این استاد بزرگ به جهانیان معرفی کرد. بطورکلی دوشیوه در تارنوازي رایج است. فاخرنوازي که بیشترشیوه قاجاري است وشامل ریزهاي پرشمار و پرسرعت، تکنیک بالا وانگشت گذاري هاي دقیق که بسیار مشکل بوده وسالها باید یک نوازنده براي دست یابی به چنین شیوه اي تمرین کند. مضراب هاي پرشمار و پرقدرت از دیگر مشخصات این شیوه است. و اما شیوه شیرین نوازي، دراین شیوه مضراب ها شمرده، ریتم ها سنگین و استفاده از تکنیک هایی مانند پاساژ، نواختن درقسمت بم تر پوست ساز، وگلیساندوها وکنده کاري هاي شفاف ودقیق بداهه نوازي هاي اصولی یرگرفته شده ازردیف است. درچهارمضراب ها جملات کوتاه و بصورت سوال و جواب درقسمت هاي بم و زیر نواخته میشوند. استاد “عبدالحسین شهنازي” برادر کوچک استاد “علی اکبرخان شهنازي” را بنیان گذار این شیوه میدانند. گفته میشود شیوه ایشان تحت تاثیر بربط نوازهاي عربی و ترکی است. دوشاگرد ایشان استادان “جلیل شهناز” و “فرهنگ شریف” این شیوه را به کمال رساندند. این شیوه دردوران پخش برنامه گلها مورد اقبال بسیار زیادي قرارگرفته بود. در شیوه استاد “علینقی وزیري”، ریتم هاي مختلف یعنی لنگ، ترکیبی و ساده بکار رفته است. این شیوه بر نٌت نگاريِ دقیق وعلمی استوار است وشامل اتودهاي بسیار پیچیده و مشکل و انگشت گذاري هاي دقیق و سونوریته قوي است ..و کمی از فضاي سنتی فاصله دارد. در اتودهاي استاد “وزیري”
پیچیدگی نت و انگشت گذاري ها و بنیان گذارِ اتود نوازي در موسیقی ایرانی است. استاد “هوشنگ ظریف”، از آنجا که هم شاگرد ارشد استاد “علی اکبر شهنازي” و استاد “کلنل علی نقی وزیري” بوده اند وهم سالها استاد هنرستان موسیقی بوده اند درنوازندگی ایشان، هم صلابت مضراب هاي استاد “شهنازي” دیده میشود هم شیوایی و رسایی مضراب هاي استاد “جیل شهناز” وهم پیچیدگی سبک استاد “وزیري”. یکی از تفاوت هاي شیوه تدریس استاد “ظریف” این است که او برخلاف بسیاري، ردیف “میرزاعبداالله” را درس نمی دهد. استناد او در تدریس، به ردیف استادش “موسی خان معروفی” است. زنده یاد “موسی خان معروفی” این ردیف را در طول 30 سال و با بهره گیري از ردیف “میرزا عبداالله” و “میرزاحسین قلی” و برخی دیگر از قٌدما نوشته است. استاد “ظریف” معتقد است این ردیف کامل ترین ردیف است و خود را به عنوان یک شاگرد موظف می داند که این ردیف تدریس شود و از پایمال شدن آن جلوگیري کند. بسیاري از اساتید قدیمیِ موسیقیِ ایرانی، اعتقاد چندانی به نٌت نداشتند. آنها سعی می کردند موسیقی را به روش سینه به سینه منتقل کنند و کمتر تلاشی، براي مکتوب کردن موسیقی داشتند. برخی از آثار این افراد با مرگ خود یا شاگردان شان از بین رفت. اما برخی دیگر از این آثار به همت عده اي از جمله استاد “هوشنگ ظریف” به نت تبدیل شد و براي همیشه خواهد ماند. نوشتن اولین کتاب نت تنبک با همکاري استاد “حسین دهلوي” از جمله فعالیت هاي وي است. همچنین نت نگاري و ویرایش چهار کتاب در مورد استادان “لطف االله مجد”، “جلیل شهناز”، “فرهنگ شریف” و “ابراهیم سرخوش” را نیز بر عهده داشته است. علاوه بر اجراهایی که از ظریف در برنامه هاي متعدد گل ها ضبط و پخش شده است وي چندین کاست تکنوازي مشهور را نیز در کارنامه خود به یادگار گذاشته است .کاست »اصفهان-دشتی« یکی از بهترین نمونه هاي تکنوازي تار در ایران است که توسط استاد “ظریف” اجرا شده است. در این کاست علاوه بر گوشه هایی از “اصفهان” و “دشتی” سه قطعه “دختر ژولیده”، “بندباز” و “ژیمناستیک موزیکال” از آثار “کلنل علینقی وزیري” به اجرا درآمده است که بسیار شنیدنی است. همچنین می توان به مجموعه اي از تکنوازي ها در کنار استاد “فرامرز پایور” نیز در مجموعه کارهاي استاد “ظریف” اشاره کرد. وي گوشه هایی از ردیف “موسی
معروفی” را نیز به کوشش استاد “کامبیز روشن روان” ضبط کرده است و همچنین نوار کتاب دستور مقدماتی تار و سه‌تار نیز از اوست. استاد “ظریف” در 16 آذر سال 1317 در تهران متولد شد و پس از پایان دوره ابتدایی وارد هنرستان موسیقی شد و از حضور اساتیدي چون “موسی معروفی”، “روحاالله خالقی”، “جواد معروفی” و “حسین تهرانی” بهرمند شد. سپس در دوره عالی هنرکده موسیقی از محضر استاد “علیاکبر شهنازي” و “علینقی وزیري” جهت فراگیري ردیف بهرمند شد. وي علاوه بر اینها، سال ها در محیط هاي دانشگاهی حضور داشته و تدریس کرده است. در کنار این موضوع، کنسرت هاي پژوهشی بسیاري را نیز در کارنامه خود دارد. استاد “ظریف” در اوایل دهه 70 موفق به دریافت نشان درجه یک هنري از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد که معادل مدرك دکتراست. از جمله شاگردان وي میتوان “حسین علیزاده”، “داریوش طلایی”، “ارشد طهماسبی”، “حمید متبسم” و “محمد شجاعی”، زنده یاد “شهریار فریوسفی”، زنده یاد “منصور سینکی” را نام برد. به راستی استاد “هوشنگ ظریف” در تاریخ تارنوازي معاصر تکرار ناشدنی وکم نظیر هستند، براي این استاد یگانه، طول عمر و سلامتی آرزومندیم.
منابع: – سید علیرضا میرعلینقى، نویسنده و کارشناس موسیقی – عماد برقعی روزنامه شرق