فوق لیسانس :تاریخ- گرایش ایران اسلامی از دانشگاه شهید بهشتی (حوزه مورد پژوهش عصر صفویه)
دوره های سلفژ و تئوری موسیقی را نزد علیرضا شفقی نژاد،لوریس هویان،رازمیک اوحانیان و حمید پناهی
دوره های تخصصی صدا سازی و آواز را نزد استاد محمد نوری، حمید پناهی،شهلا میلانی و لوریس هویان گذرانید
دوره فن بیان و مجریگری نزد اساتید حوزه تئاتر و اجرا از جمله نصراله مدقالچی، فریدون محرابیان ،سهیل ساعی…
رهبرو سرپرست گروه کر دانشگاه شهید بهشتی
سولیست و خواننده موسیقی کلاسیک و پاپ
عضو ارکستر سمفونیک صدا و سیما از سال 1390 و همراهی این ارکستر در تمامی اجراها
عضویت درکر ارکستر سمفونیک تهران
عضویت در کر ارکستر ملی
همکاری با ارکستر البرز
سابقه اجرا سولو در گروه های موسیقی بلکانتو،ایستگاه،کر نوری،فیلارمونیک ایران،آواسا
همکاری در ضبط بسیاری از قطعات کر صدا و سیما در استودیو های این سازمان و همچنین ضبط های تصویری
مسئول اجرایی امور همایشها و سمینارهای شرکت فرهنگی و هنری دهلیز هفت هنر
مدرس تئوری موسیقی ، سلفژ- صداسازی وآواز پاپ و کلاسیک و گروه کر با بیش از 10 سال سابقه تدریس
از جمله اجرا ها و کنسرت های ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد““
کنسرت خلیج فارس به رهبری استاد شهداد روحانی در برج میلاد به عنوان خواننده گروه کر
همراهی با ارکستر ایستگاه به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با استاد مجید انتظامی در سمفونی حماسه و حضوراجرا شده در موزه دفاع مقدس
همراهی با گروه کر نوری به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کرفیلارمونیک ایران به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر آواسا به عنوان سولیست و خواننده کر
همراهی با گروه کر بلکانتو به عنوان سولیست و خواننده کر
عضویت در گروه کر ارکستر سمفونیک صدا و سیما از سال 1390
مجریگری در چهارمین جشنواره ملی دریا مسیر پیشرفت
مجریگری در سمینار ملی معماری
مجریگری در چندین گردهمایی ملی وزارت علوم
کنسرت در تالار آوینی دانشگاه تهران
اجرای کنسرت در تالار شهید چمران دانشگاه تهران
اجرای کنسرتهای متعدد در تالار ابوریحان دانشگاه شهید بهشتی
اجرای کنسرت متعدد در تالار مولوی دانشگاه شهید بهشتی
اجرای کنسرت در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
اجرای کنسرت در جشنهای فارغ التحصیلی دانشکده برق دانشگاه تهران،دانشکده ادبیات ، مدیریت ،حقوق ،علوم ، تربیت بدنی و … دانشگاه شهید بهشتی در سالهای متمادی
اجرای زنده در شبکه قم در نوروز 1393
اجرای زنده تلویزیونی در نوروز 1394 شبکه تهران همراه با ارکستر صدا و سیما
ضبط سرود باشگاه ماهان تندیس به آهنگسازی حامد جهانبخش
پخش تلویزیونی کنسرت جشن فارغ التحصیلی دانشگاه شهید بهشتی در سال1391 از شبکه های سراسری
اجرای قطعات کلاسیک در تالار رودکی در جشنواره فجر1391
اجرای کنسرت به همرا ه ارکستر نیروی انتظامی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی تهران
اجرا ی سرود بنیاد ملی نخبگان در تالار وحدت به همرا ه گروه آواسا
کنسرت شب موزیسین های ایرانی – شب هوشنگ کامکار-همراه با ارکستر البرز
همراهی با استاد رازمیک اوحانیان در کنسرت های متعدد
همکاری با رهبران برجسته موسیقی ایران از جمله شهرداد روحانی ، لوریس چکناواریان،سهراب کاشف،فریدون شهبازیان
همکاری با استاد افتخاری در اجراهای ارکستر ملی
اجرای زنده تلویزیونی در برنامه سازهایی که برای وطن کوک شد شبکه 2
و اجرای کنسرت های متمادی در ژانرها و سبکهای مختلف به صورت انفرادی و یا به همراهی گروه های ذکر شده در تالار وحدت ، تالار رودکی،آوینی،برج میلاد ، ارارات و . . .
این مقاله توسط نوازنده ویولن و سهتار و پژوهشگر موسیقی ایرانی آقای ناربه باغداسریان نوشته شدهاست.
خلاصه تاریخ موسیقی ایرانو
آشنایی با دستگاههای موسیقی سنتی ایران
برونو نتل، ردیف موسیقی ایرانی را به هنر مینیاتور ایران تشبیه
می کند که از دور شاید ک ماهمیت به نظر برسد اما با بررسی دقیق و از نزدیک، جزئیات ارزشمند آن را می توان شناخت
در سال ۲۰۰۹، ردیفهای موسیقی ایرانی به عنوان میراث فرهنگی نزد یونسکو به ثبت رسیده است
بررسی تاریخ موسیقی ایران باستان کار دشواری است
از آنجایکه موسیقى هنرى است شفاهی، از سایر هنرها دیرتر و کمتر به نوشته درآمده است
بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از موسیقی ایران است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل گیری موسیقی ایران داشته اند
شرایط ناپایدار ایران به دلیل هجوم مداوم قبایل و کشورهاى بیگانه و نیز نابسامانیهاى داخلى موجب شد که مستندات باقى نماند
اکثر اطلاعات ما در بارۀ موسیقى قدیم ایران بر اساس
نوشته مورخین یونانى
مورخین ایرانى دورهٔ اسلامى
شاهنامه فردوسى و اشعار سایر شعرا
آلات و ادوات موسیقى به دست آمده از کشفیات باستا نشناسى
تمدن ایلام یا ایلامیان
مهرنگاره چغامیش در تپه چغامیش در نزدیکی دزفول کشف شده است
کهن ترین سند و نشانه هم نوازی )ارکستر( در جهاننمایانگر وجود ارکستر بانوان در آن زمان استاین مهرنگاره ۳۴۰۰ سال قدمت دارد
سیمایی از بزم رامشگران را نشان می دهد
در این بزم باستانی )گروه رامشگران(:
سه نوازنده )چنگ و شیپور و تنبک(
یک خواننده
حکومت ماد
نخستین دولت بزرگ آریایى ها
طبق نوشته هرودوت مورخ یونانی:
در زمان مادها، نیایش های آوازگونهٔ بدون همراهی ساز وجود داشت
اولین موسیقیدان این دوره شخصی بنام اوگارِس بوده که در دربار آستیاک آخرینپادشاه ماد زندگی می کرد
هخامنشیان
طبق نظریه هاى برخى مورخان مشرق زمین، قدمت موسیقى ایرانى را در زمان هخامنشى برآورد کرده اند
از هردوت نقل است که در دوران امپراتوری هخامنشی، موسیقی نقش مهمی بخصوص در دربار داشت هاست
اصطلاح خنیای باستانی ایرانی یک اصطلاح مربوط به عصر پس از هخامنشیان می باشد
در این دوره سه نوع موسیقی رزمی، بزمی و مذهبی وجود داشته است
سلوکیان
دولت هخامنشی به دست اسکندر منقرض شد و به دست سردار یونانی سولوکوس بنیان گذاری شد
در این دوره موسیقی ایران تحت تاثیر موسیقی یونان قرار گرفت
اشکانیان
پادشاهان این سلسله با اینکه ایرانی بودند ، همچنان تحت نفوذ تمدن یونان بودند
در این دوره موسیقی جدیدی در ایران پدید آمد
در این دوره موسیقی آزاد و مردمی شد و از بند دولت و دربار گریخت
در این دوران به کسانى که خواننده، نوازنده و شاعر بودند گوسان گفته مى شد
بقایاى آنها در فرهنگ امروز ایران به صورت عاشیق هاى آذربایجان و یا مطرب هاى لرستان و بخش هاى خراسان موجود است
ساسانیان
دوره حکومت ساسانیان بالغ بر چهارصد سال بطول انجامید
این عصر را در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، درخشانترین دوره موسیقی نام نهاده اند
عصر طلایی موسیقی
پایه ریزى موسیقى ایران به دورهٔ ساسانیان باز مى گردد اسناد اولیهٔ موسیقى ایران متعلق به این دوران است
موسیقى دوره ساسانى را شاید بتوان سرمنشاء فرم ها و شکل هاى موسیقى ایران در قرون بعدى دانست
سنگ نگارهٔ زنان خنیاگر(طاق بستان)
توجه شاهان این سلسله به موسیقى، سبب رونق بیش از پیش و اهمیت و اعتبار آن گردید
اردشیر بابکان
خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزء طبقات متوسط و پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقى داده شدند
او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود و موسیقى دا نها پنجمین طبقه از آنها بودند
خسروپرویز
موسیقى دوره ساسانى به اوج درخشش و نفوذ خود رسید
همه مورخان، دوران خسروپرویز را عصر طلایى موسیقى ایران معرفى کرده اند
انواع موسیقی در ایرانموسیقی بزمی
موسیقی رزمی
موسیقی سوگواریموسیقی در شکارموسیقی آموزشیموسیقی دینی
از مهمترین موسیقىدانان این دورهرامتینبامشادباربد
نکیساآزاد
سرکش )سرکیس(
باربد
برجسته ترین چهره موسیقی بود
مهارت در نوازندگى و آهنگسازى
اولین سیستم موزیک خاورمیانه )به نام خسروانی( را ابداع نموده و آن را به شاه تقدیم نمود
سیستم موسیقی:
«هفت خسروانی» «سی لحن» و «سیصد و شصت دستان»
شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقویم ساسانیان برابر بوده استاحتمالا برای هر روز، یک سرود یا آهنگ داشت
حمله اعراب
پس از حمله اعراب بسیاری از مدهای موسیقی و ملودی ها از بین رفتند
رهبران مذهبى اسلام در آغاز موسیقى را تحریم کرده و مایه فساد و بیهودگى مى دانستند
هنگامی که اسلام بعنوان مذهب مسلط ایران پذیرفته شد، تصمیم حکمرانان منع کلی موسیقی و دلسرد کردن مردم از زمزمه سرودهای اوستایی بود
موسیقى ایران بعد از اسلام
بعد از اسلام موسیقى ایران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغییراتى شد
در زمان عباسیان که به سبک ساسانیان دربار خویش را اداره مى کردند، جنب ههاى دنیوى و غیردینى موسیقى افزایش یافت و موسیقى رونق تازه اى یافت
بعضى بزرگان موسیقى ایران بعد از اسلام عبارتند از:
ابوعلى سینا
ابوالفرج اصفهانیاسحاق موصلی
ابراهیم موصلیابونصر فارابی
عبدالقادر مراغیقطب الدین محمود شیرازىصفى الدین ارموی
خواجه نصیرالدین طوسی
دورهٔ تیموریان
شروع جدایی موسیقی ایران از عثمانی
موسیقی ایرانی شروع به باز یافتن هویت اصلی خود کرد
دورهسیاهموسیقیسنتیایرانی
در دوران صفوی موسیقی تحت اختیار دربار بود و از اجتماع دور افتادولی تا حدودی توسط نوازندگان و شاعران دوره گرد تداوم یافت
موسیقی مردمی ایران در دوران صفویه بیشترین ضربه را خورد اما شکل مذهبی آن در قالب تعزیه و نمایش های دراماتیک گسترش یافت
تاثیر موسیقی در زمان صفویه را می توان در بنای کاخ چهـلستون و اتاق موسیقی کاخ عالی قاپو مشاهـده کرد
دوران قاجار
دوران رونسانس یا تولد دوباره موسیقی مردمی ایران
آقا علی اکبر فراهانی
مشهور به جناب میرزا
یکی از برجسته ترین نوازندگان دربار ناصرالدین شاه و استاد نواختن تار بود
بی اندازه مورد تشویق و محبت شاه بوده
روشن نیست که وی موسیقی را از کجا فرا گرفت هاست
پس از مرگ او، برادرزاده اش آقا غلامحسین فراهانی جانشین او در دربار شد
پسران آقا علی اکبر فراهانی
آقا حسینقلی و میرزا عبدالله هر دو از نوازندگان به نام تار
آقا علی اکبر فراهانی
آقا غلامحسین فراهانی
میرزا حسینقلی فراهانی معروف به آقا حسینقلی
از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار بود
ردیف آقا حسینقلی که توسط فرزند بزرگش، علی اکبر شهنازی روایت و ضبط شده، یکی از ردی فهای معروف موسیقی ایرانی است
از شاگردان او می توان دروی شخان، علینقی وزیری، مرتضی نی داوود، یوسف فروتن و پسر بزرگش، علی اکبر شهنازی را نام برد.
در سه دوره آثار خود را روی صفحه گرامافون ضبط کرد
استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس سه تار و تار بود
از شاگردان او می توان مهدی قلی هدایت، فرصت شیرازی، ابوالحسن صبا، حسین
هنگ آفرین، سید حسین خلیفه، مهد یخان صلحی، اسماعیل قهرمانی، سید مهدی دبیری ،حاج آقا مجرد ایرانی و فرزندش احمد عبادی را نام برد
او از چهر ههای تأثیرگذار در موسیقی ایرانی بود و ردیف موسیقی ایرانی را به نظم درآورد
وی با تجدید نظر در دستگاه های دوازده گانه موسیقی ملی ایران و ادغام بعضی از آن ها با هم، هفت دستگاه کامل و مجزا پدیدآورد
میرزا عبدالله تنها در سال ۱۲۸۴ خورشیدی صفحاتی را با همکاری کمپانی گرامافون ضبط می کند که تنها آثار شنیداری از وی می باشد که باقی مانده است
غلامحسین درویش
در سال ۱۲۵۱ هجری خورشیدی در تهران زاده شد
سبک آهنگسازی توسط درویش خان به صورت یک حرفه مستقل هنری در آمد
به جای اینکه خود آهنگ بخواند خوانندگان حرفه ای آ نها را اجرا می کردند
او علاوه بر ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بین المللی آشنا شده بود و بر اساس این دانش، آهنگ می ساخت
از نخستین کسانی است که در ایران کلاس آموزش موسیقی برپا کردشماری از نامداران موسیقی ایرانی، شاگردان او بوده اند
ارکستر انجمن اخوت را بنیان گذاری کرد
سعدی حسنی در کتاب “تاریخ موسیقی” درباره پیدایش موسیقی نوین ایران می نویسد:
«نخستین تحول واقعی موسیقی را غلامحسین درویش آغاز کرد.»
ایرج میرزا نیز در وصف او از زبان «زهره» در منظومهً «زهره و منوچهر» گفته است:
تار نهم در کف درویش خان تا بدمد بر بدن مرده جان
بسیار مورد علاقه دربار بود
در مجموع هفت پیش درآمد، شش تصنیف و نهُ رِنگ از درویش خان بر جای مانده
آثار درویش خان که در سال های ۱۲۸۴ و ۱۲۸۸ و ۱۲۹۳ خورشیدی ضبط شده اند، توسط
فرهنگستان هنر با نام گلبانگ سربلندی در سال ۸۹ منتشر شد
درویش خان را نخستین قربانی سوانح رانندگی در ایران م یداننددر ۱۳۰۵
در سن ۵۴ سالگی در بیمارستان نظمیه تهران درگذشت
در تاریخ موسیقی ایرانی دو نظام مختلف به چشم می خورد
نظام ادواری
نظام دستگاهی
نظام ادواری
از زمان ساسانیان )باربد( تا قاجاریه )خانواده فراهانی(
موسیقی ایرانی را شامل مجموعه هایی به نام ادوار یا مقام بود که دارای قواعد و ساختار ویژه ای بودندنظام ادواری نظامی بود علمی و منطقی که زیرساز هنری استواری داشت
نظام دستگاهی
از قاجاریه )خانواده فراهانی( تا امروز
۵ کلمه مهم
مقام یا دورردیف
دستگاهآواز
گوشه
مقام یا دور
در دورهٔ سلسلهٔ ساسانیان، باربد سیستم «خسروانی» را خلق کرد که ۷ مقام داشت
سعیدی )مولانا سعید یا سعدی( که در زمان ساسانیان می زیسته تعداد مقامها را به ۱۲ رساندسعیدی بنیانگذار مکتب دوازده مقامی در موسیقی ایران است
در متون مربوط به موسیقی، واژه های «پرده»، «شَد» و «دور» هم به جای مقام به کار رفته اند
قدیمی ترین اثر ادبی که نام تمام دوازده مقام را در خود دارد دیوان شمس مولوی است
ردیف
ردیف مجموع ه از ملودی های سنتی موسیقی ایرانی است که برای هر ساز یا برای صدا ،با نظم و ترتیب خاصی )در قالب دستگا هها و آوازهای مختلف( تقسیم بندی شده اند
ردیف فقط یک مجموعه ساده از ملودی های نیست، بلکه به ترتیب انها نیز اشاره دارد
شکل گیری ردیف عموماً به علی اکبر فراهانی نسبت داده می شوداولین شخصی که ردیف را به نت درآورد، علینقی وزیری بود
اولین شخصی که ردیف را نشر داده و از دربار به میان توده ها برد، درویش خان بود
ردی فهای موسیقی ایرانی در طول زمان ثابت نمانده اند بلکه گسترش یافته اند
دستگاه
مجموع ه ای از قطعات موسیقی )آواز یا نغمه یا گوشه( که با هم در گام، کوک، و فواصل نت ه م آهنگی دارند
مجموعه ای از قطعات موسیقی که بر اساس منطقی درونی به طور سنتی کنار هم قرار گرفته اند و معمولاً دارای قالبها و مدهای خاص خود می باشند
خیلی از قطعات موسیقی سنتی ایران، به این خاطر که حال و هوای مشابهی دارند، همگی در یک مجموعه به نام دستگاه جمع آوری شدند و نام اختصاصی خودشان را گرفتند
واژه «دستگاه» به احتمال زیاد از زمان سلسله قاجاریه در موسیقی ایرانی معمول شده است
این کلمه که در حقیقت جایگزین واژه «مقام» گردید
دستگاه های موسیقی ایرانی
دستگاه شور
دستگاه همایوندستگاه ماهوردستگاه سه گاه
دستگاه چهار گاهدستگاه راست پنج گاهدستگاه نوا
آواز
بر اثر جابه جا شدن نقش و وظیفهٔ نت های یک دستگاه، کیفیت های جدیدی دراین دستگاه حاصل
می شود که مایهٔ جدیدی بوجود می آورند
بیشتر نظریه پردازان این ملحقات یا متعلقات جدید دستگاه را آواز می نامند
هرکدام از این آوازها استقلال اجرایی دارند
در اصل، این آوازها برداشتی تازه از دستگاهی اصلی هستند که از آن سرچشمه گرفته اند
آواز را می توان دستگاه فرعی نامید
بعضی آنرا مایه نیز مینامند
آوازهای موسیقی ایرانی
آواز بیات ترکآواز ابوعطاآواز افشاریآواز دشتی
آواز بیات کرد
آواز بیات اصفهانآواز شوشتری
گوشه
گوشه نام هر کدام از ملودی ها یا آهن گهایی است که در دستگاهها و ردیفها وجود دارند
در واقع کوچکترین جزء هویت دار از موسیقی ایرانی
از گوش هها برای خلق قطعه های موسیقی استفاده م یشود گوشه های آوازی )برای خواننده ها(گوشه های غیر آوازی )برای سازهای مختلف(
گوشه های هر ردیف بنا به ذوق و سلیقه استادان موسیقی دستگاهی ایران جمع آوری گردیده اند
در ردیف میرزا عبدالله ۲۵۰ گوشه دیده میشود
در ردیف آوازی محمود کریمی تنها ۱۴۵ گوشه آمده است
به طور سنتی در هر دستگاه، گوشه ها معمولاً در یک قالب دایره ای پنج قسمتی اجرا می شوندپیش درآمد – چهارمضراب – آواز – تصنیف – رنگ
اگر موسیقی ایران را یک کشور فرض کنیم
ردیف = دولت یا سیستم اداریدستگاه = استان
آواز یا نغمه = شهرگوشه = خانه
متاسفانه بسیاری کلمات
دستگاه و آواز و مایه و مقام و گوشهرا به جای هم استفاده میکنند
در هر دستگاه ساختار و زیربنای نوتهای موسیقی مشخص است
از چه نوت شروع میشودبا چه نوت تمام میشود
فاصله نوتها از هم چیست
اگر بخواهیم دستگاه را به صورت خیلی ساده تعریف کنیم:
دستگاه یعنی حال و هوا
دستگاه حالات کلی خاصی را در شنونده ایجاد و القا می کند
هر دستگاه احساس خاصی را به شنونده میدهد
ولی این احساس میتواند در زمانهای مختلف و برای افراد مختلف یکسان نباشد
۱ – گوشه های بکار رفته در قطعه موسیقی
۲ – روحیه و حال و احوال شنونده
۳ – سبک اجرای نوازنده یا خواننده
۴ – سبک و استادی )ذوق، خلاقیت و زیرکی( آهنگساز
آواز دشتی از غم انگیزترین دستگاه های ایرانی استآهنگ ای ایران در آواز دشتی نوشته شده است
برخی موسیقی ایرانی را در مقایسه با موسیقی غربی، غم انگیز توصیف می کنند
۱ – در موسیقی غربی، پرده و نیم پرده وجود دارد ولی در موسیقی ایرانی، ربع پرده هم بکار میرود
۲ – موسیقی ایرانی انعکاسی از تاریخ تراژیک ایران است
ملتی که در طول تاریخ اخیر خود، هیچگاه روی خوشبختی ، آسایش و امنیت را ندیده، ملتی که مدام تحت فشار
وحمله های وحشیانه مغول وترک وعرب بوده ، ذاتاً نمی تواند موسیقی غیر ازاین داشته باشد
۳ – موسیقی ایرانی مبتنی بر اشعار ایرانی است و بسیار از اشعار ایرانی هم غم انگیز هستند
معمولا احساس غم و حزن و اندوه بخش مهمی از جو یا بستر بسیاری از )یا تمام( دستگاه های موسیقی ایرانی است
یک نکته مهم را باید در نظر داشت
موسیقیدانان مختلف در باره تعداد و ساختار دستگاه ها و آوازها اختلاف نظر دارند
مثلا در حالی که اکثر موسیقیدانان تعداد دستگاه ها را ۷ میدانند، برخی معتقدند که تعداد دستگاه ها ۵ یا ۱۲ یا ۱۳ میباشد
احتمالا در آینده آوازها گسترده شده و دستگاه مستقلی را تشکیل خواهند داد
دستگاه شور
شور از جهاتی مهمترین وجامع ترین دستگاه موسیقی ایرانی است، از این رو آنرا مادر موسیقی ایرانی خواند هاند
نام «شور» ریشه در زبان عبری دارد و در عصر ساسانی وارد زبان فارسی شد هاست
شور دستگاهی است است که با ذوق مشرقی ها موافق و سهل و مورد پسند عمومی است
روح کلی حاکم بر شور حزن و اندوه و غم بسیار است
ولی غمی دارد شاعرانه و دلفریب، غمی لطیف وساده و صمیمی و بی تکلف
روح الله خالقی: کدام ایرانی است که شور را بشنود و نوای غم انگیز آن را درک نکند؟
نمونه
اغلب نغمات طوایف و ایلات و عشایر در زمینه این دستگاه استآتشی ز کاروان جدا مانده اثر استاد علی تجویدیخلوت گزیده اثر استاد شجریان و استاد پایور
مژده بهار اثر ایرج بسطامی و استاد مشکاتیان
آلبوم یاد ایام از محمدرضا شجریان و به خصوص خود تصنیف یاد ایامآلبوم زیباترین علیرضا افتخاریمرا عاشق شهرام ناظریتصنیف کاروان اثر علی تجویدی
همایون
از نظر ساختار، دستگاه همایون منحصر به فرد ترین دستگاه موسیقی ایرانی به شمار میرود
محبوبیت خاصی بین مردم ایران دارد
همایون بعد ازشور، یکی ازوسیع ترین دستگاههای ایرانی است
یکی از دستگاه های بسیار غمگین ایرانی است با غمی شکایت گونه
همایون دستگاهی بسیار دلنشین است باشکوه و مجلل )حتی با حالتی شاهانه، اشرافی و باوقار( و درعین حال بسیار آرام و زیبا و دلفریب
نمونه
بسیاری از لالایی ها و زمزمه های متداول در نقاط مختلف ایران
موسیقی زورخانه
قطعه شد خزان گلشن آشنایی جواد بدیع زادهآهنگ معروف اگر بار گران بودیم رفتیمآهنگ کاروان شهرام ناظری
تو ای پری کجایی از همایون خرمکیه کیه در می زنه از پوران
آلبوم بیداد استاد شجریان با آهن گسازی استاد مشکاتیان
آلبوم بی قرار محمدجلیل عندلیبی با آواز استاد شهرام ناظریرِنگِ فرح و رنگ شهرآشوب )از رنگ های قدیمی(
ماهور
بعضی از زبان شناس ها می گویند واژه ماهور تغییر یافته واژه ماژور موسیقی غربی است
شادترین دستگاه موسیقی ایرانی است
حال و هوای کاملا شادی دارد و و اکثرا مفرح و نشاط آور است
به علت حالت و ملودی روانی که دارد اغلب به صورت موسیقی شاد در جشن ها و اعیاد نواخته می شود
برای مارش های پر هیجان و پرشور
بعضی بخشهایش به موسیقی منطقه سیستان و بلوچستان، خراسان، لرستان و آذری آذربایجان نزدیک است
نمونه
تصنیف مرغ سحر از مرتضی نی داوود با صدای محمدرضا شجریان
تصنیف ز من نگارم درویش خان با صدای محمدرضا شجریانز دست محبوب از آلبوم شب وصل
آلبوم های سِ ِّرِ عشق، سپیده و سرو چمان با صدای محمدرضا شجریانآلبوم های بنمای رخ و یادگار دوست با صدای شهرام ناظریتصنیف شب وصل استاد شجریان
سه گاه
سه گاه ریشه کاملا ایرانی دارد
تقریباً در همه ممالک اسلامی متداول است
سه گاه بسیار غم انگیز و حزن آور است ولی بیشتر برای بیان اندوهی که به شادی و امیدواری می گراید استفاده می شود
با این حال برخی آهنگهای شادی آور و حماسی نیز در این دستگاه ساخته اند
نمونهتصنیف آسمان عشق در آلبومی با همین نام
تار زلف، غم عشق و دل شیدا آلبوم رسوای دل و به ویژه آهنگ از غم عشق تو این آلبوم
آلبوم جان عشاق و گنبد مینا به خوانندگی محمدرضا شجریان که کاری از پرویز مشکاتیانسه قطعه در آلبوم دیلمان به خوانندگی محمدرضا شجریان به همت کامبیز روشن روان
چند قطعه ابتدایی در آلبوم در خیال به خوانندگی محمدرضا شجریان به آهنگسازی مجید درخشانی
قسمت هایی از آلبوم سخن تازه با آواز شهرام ناظری و آهنگسازی مهدی آذر سیناقطعه رسوای زمانه ساخته همایون خرم در آلبوم رسوای زمانه
آلبوم شوق دوست به خوانندگی شجریان با ساخت و تنظیم محمدجواد ضرابیانآهنگ گل اومد، بهار اومد ساخته مجید وفادار و شعر بیژن ترقیآهنگ زهره ساخته مجید وفادار با شعر جهانگیر تفضلی و صدای داریوش رفیعیآهنگ امشب که مست مستم
دستگاه چهار گاه
چهارگاه را گامی کاملاً ایرانی و خالص می دانند و روح فرهنگ ایرانی در چهارگاه متجلی است
چهارگاه از نظر علمی مهمترین مقام موسیقی ایرانی است
ویژگی بارز دستگاه چهارگاه روحیات مختلف و حتی متناقض آن می باشد
درعین اندوه ،می تواند بسیارشاد هم باشد؛ ضمن اینکه روحیات و حالات میهنی و سلحشوری و جنگ آوری درآن به خوبی نمایان است
چهارگاه دستگاهی است که کاملا به صبح ها اختصاص دارد
نمونه
نقالان اشعار شاهنامه را دراین دستگاه می خوانده اندقطعه بی کلام دخترک ژولیده علینقی وزیری
آلبوم دستان اثر پرویز مشکاتیان، با آواز محمدرضا شجریانآلبوم صبحگاهی اثر حسین علیزاده با آواز محسن کرامتیآلبوم کنسرت ۷۷ اثر شهرام ناظری و گروه کامکارهاتصنیف مبارک باد برای مجالس ازدواج
تصنیف الا ای پیر فرزانه براساس تمی از ابوالحسن صبا آهنگ باباکرم از حسین واثقی
دستگاه راست پنج گاه
به نام راست و پنجگاه یا راست نیز خوانده میشود
یکی از قدیمی ترین دستگاه های ایرانی است و اصل ومنشأ آن به زمان ساسانیان میرسد
این دستگاه در بین دستگاه ها از همه کمتر اجرا می شود
بعضی موسیقیدان ها معتقدند که این دستگاه به قصد تعلیم بنا شده است
راست پنج گاه ترکیبی است از چندین مقام قدیمی و به همین دلیل پنجگاه نام دارد
از این رو می توان تمام حالات و صفات و احساساتی که در دستگاه های موسیقی ایرانی است را با راست پنج گاه ایجاد نمود
نمونهآلبوم چشمه نوش
آلبوم راز و نیاز کارمشترک حسین علیزاده و علیرضا افتخاری اجراهای محمدرضا لطفی به همراه محمدرضا شجریان در جشن هنر شیراز )۱۳۵۴ خورشیدی(قافله سالار اثر محمدرضا لطفی
آلبوم ساز نو آواز نو با صدای شهرام ناظری
دستگاه نوا
دستگاهی است درحد اعتدال و آهنگی ملایم و متوسط دارد، نه زیاد شاد و نه زیاد حزن انگیز
معمولا اشعار حافظ را برای نوا انتخاب می کنند
دستگاهی است برای عرفان و سیر و سلوک عارفانه
در دستگاه نوا آرامشی عجیب حاكم است
نمونه
تصنیف رفتم در میخانه و آلبوم نوا مرکب خوانی از محمدرضا شجریان
کنسرت نوا و آلبوم نینوا از حسین علیزادهچهره به چهره محمدرضا لطفیدود عود پرویز مشکاتیان
آواز بیات ترک
علیرغم نامش صددرصد ایرانی است
واژهٔ ترک در نام این آواز به قوم قشقایی اشاره می کند و نه به ترک های ترکمنستان یا آذربایجان یا ترکیهاز همین رو برخی آن را با نام بیات زند نیز می شناسند
بسیار یکنواخت وعامه پسند است و در میان مردم رواج دارد
ازلحاظ محتوای غم و شادی ، بیشتر به سمت شادی وگشادگی خاطر سوق دارد تا به غم
به نوعی بعد ازماهور از شادترین دستگاههای ایران است
نمونه
قطعه اندک اندک شهرام ناظری
آلبوم گل صدبرگ ناظری
اذان معروف موذن زاده اردبیلی در گوشه روح الارواح بیات ترک ساخته شده
آواز ابوعطا
به آن سارنگ یا سارنج و یا دستان عرب نیز می گویند
ابوعطا آوازی است بازاری که بین عامه مردم رواج فراوان دارد
اکثرا حال و هوای غمگینی دارداما از لطافت و زیبایی خاصی برخوردار است
نمونه
آلبوم آتش در نیستان شهرام ناظری
تصنیف بهار دلکش محمدرضا شجریاناشکم دونه دونه از پوران
آواز افشاری
معمولا متاثر کننده و دردناک است که سخن از درد و اندوه درونی دارد
گاهی آهنگهای شاد نیز در این مایه پیدا میشوند
غالباً با اشعار مولوی خوانده می شود
نمونه
این دهان بستی دهانی باز شد توسط محمدرضا شجریان برای ماه رمضان
از کفم رها از عارف قزوینی ساخته با خوانندگانی محمدرضا شجریان و سیما بینا
قطعهٔ گشته خزان به آهنگسازی عباس شاپوری و تنظیم فرهاد فخرالدینی با شعری از تورج نگهبان و آواز علیرضا قربانی
آواز دشتی
آن را آواز دشتستانی یا آواز چوپانی نیز نامیده اند
احتمالا اصل آن ناحیه دشتستان )استان فارس( است
امروزه بین مردم گیلان رواج فراوانی دارد، به همین خاطربه شوخی به آواز رشتی نیزمعروف است
محزون ترین نغمه های ایرانی در این آواز هستند
غمی که در این آواز وجود دارد قادر است اشک هر جنبده ای را دربیاورد
این آواز با آن که غم انگیز و دردناک است، درعین حال بسیار لطیف و ظریف است
نمونه
دشتی همیشه پای ثابت عزاداری ها بوده و هستآواز فریدون پوررضا در موسیقی تیتراژ سریال پس از بارانآهنگ رعنا از گروه رستاک
سرود ای ایران اثر روح الله خالقی با شعری ازحسین گل گلابسرود ای وطن ساخته علینقی وزیری
آواز بیات کرد
آنرا کرد بیات نیز مینامند
آثاری که در این آواز خوانده شده اند محدودندآلبوم کاملی از بیات کرد ساخته نشده
نمونه
تصنیف دل دیوانه
آواز بیات کرد در آلبوم آستان جانان توسط استاد شجریان و مشکاتیان
تصنیف با من صنما در بیات کرد توسط استاد شجریان در آلبوم بی تو بسر نمی شودتصنیف سنگ خارا مرضیه
آواز بیات اصفهان
از آوازهای قدیم ایرانی است
حالت بیات اصفهان غم است اما غم عشق و غم فراق
یک غم نوستالژیک، غم غربت، غم عشق و ناز معشوق
با اینکه این آواز گوشه های غمگینی دارد اما غم و حزن و اندوه آواز دشتی متفاوت است
)غم بیات اصفهان غمی است بسیار شیرین، ولی غم دشتی غمی است دردناک(
حال و هوای بیات اصفهان تا حدودی با گام مینور در موسیقی غرب یکی است
نمونه
آلبوم سفر به دیگر سو شهرام ناظری
یک قسمت از آلبوم مشترک کیهان کلهر و علی بهرامی فرد با نام تنها نخواهم ماند
تیتراژ سریال هزاردستان ساخته مرتضی نی داوود دلم می خواد به اصفهان برگردم معینمی زنم فریاد هر چه باداباد از هایدهبوی جوی مولیان از بنان و مرضیه
تصنیف بهار دلنشین اثرروح الله خالقی
آواز شوشتری
با اینکه این آواز تم غمگینی دارد اما تعدادی آهنگ شاد هم در آن خوانده شده
نمونه
تصنیف بیا تا گل برافشانیم ساخته حسین علیزاه و با آواز علیرضا افتخاری در آلبوم راز و نیاز
قطعه بی کلام به زندان از استاد ابوالحسن صباآهنگ معروف سریال دلشدگان
استاد علی اکبر شهنازی، فرزند “آقا حسینقلی” در سال 1276 در تهران زاده شد و از همان کودکی به شاگردی پدر نشست. پس از مرگ پدر، نزد عموی خود “میرزا عبداالله” فراگیری موسیقی را ادامه داد و پس از مرگ عمو، دیگر به آن درجه از توانایی رسیده بود که بتواند چراغِ خاندان هنر را روشن نگاه دارد. وی از نوازندگانی بود که در تار نوازی ایران، سبک و امضای خاص خود را داشت. در آثارِ به جامانده از وی، قدرت اجرا در تکنیک و سونوریته، در تمام دوران نوازندگی اش، یکسان بوده، هرجا از”استاد شهنازی” سخن به میان آمده، تکنیک های فردی، مانند ریز های طولانی چپ و راست های متوالی و …مشهود است. در ردیف سازی، به ردیف دوره های عالی شهرت داشت، و با ترتیبی خاص، قطعات سازی را می ساخت. استاد “شهنازی” شگرد خاصی در تار نوازی داشت. پرش های پیاپی از پایین دسته به بالای دسته ی تار و خط سیرِ نغمه ها با فاصله های بزرگ، شیوه ی خاص او بود. در ریزه کاری ها و پیچ و خم های تکنیکی، از همه امکانات فنی تار، بهره می برد. تا آنجا که از نخستین زخمه ها، تارِ او قابل تشخیص می شد. شیوه ی تار نوازی “شهنازی” شباهتی کامل، به شیوه ی پدرش داشت و با قدرت و صلابت می نواخت. البته عادت به این صلابت، گاه نواخته های او را از ظرافت خالی می کرد. او برخلاف پسرعموی خود استاد “احمد عبادی”، با نوآوری میانه ی چندانی نداشته و تار را تمام عمر، به سبک و سیاق گذشتگان می نواخت و می آموخت. حال آن که در عالم نظر، بیشتر جانبدارِ تحول بود. به عنوانِ نمونه در گفتگویی اختصاصی با »ماهنامه رودکی« در سال 1352 گفته بود که: »موسیقیِ ما آنقدر وسیع و پرقدرت است که هرکاری با آن می توانید بکنید… این که می گویند این، موسیقی محفلی و خصوصی است و برای اجرا با ارکستر بزرگ مناسب نیست، حرفی است که از خود درآورده اند. برعکس، وسعت موسیقی ایران و ظرفیتش برای اجرا با ارکستر های بزرگ خیلی زیاد است. قدیم خود ما ارکسترهایی داشتیم که خیلی هم موفق بود. “علینقی خان وزیری” و “روح الله خالقی” هردو موسیقی ایرانی را با ارکسترهای بزرگ رهبری کرده اند.«نواخت مضراب های پـرقدرت، پـرکار، شفاف و بلورین و در عـین حال پـیـچـیده در کنارِ حس زیـباشناسی قوی موسیقی دستگاهی ایران، ابداع تکـنیک هایی جدید در تار نوازی مـبتـنی بر اصول صحـیح موسـیـقی ایرانی، استـفاده زیاد از امکانات ساز تار، پرش های ممتـد از بالا دسته ساز به پایـین دسته ساز و برعکس، و ایجاد صداهای متـنوع در ساز از ویژگی های نوازندگی “شهـنازی” به شمار می آید که موجب می شود در سازش، نشاطی عـمیق، حرکت مدام، امید گـسترده و روحیه ی خروش موج بزنـند. هـمه اینها، بی گـمان نشان از مهـارت و تسلط او به دقایق موسیقی ایرانی داشت که مورد استـفاده و تـقـلید بـسیاری از نوازندگـان هـمدوره وی و نیز آینده قرار گرفت. استاد “شهنازی” در چهارده سالگی نوازنده ای چیره دست بوده و از صدای سازِ ایشان، به همراه آواز جناب “دماوندی” در دوره ی اولِ ضبط، صفحاتی موجود است. شاید شیوه ی نوازندگی وی را بتوان به دو دوره تقسیم کرد: در دوره ی اول بیشتر تحت تاثیر فضای سازِ پدر و عمویش بود. از این دوره صفحه ای به نام »با یاد پدر« “میرزا حسینقلی” ) شور( موجود است.در دوره ی دوم در ساز وی، به دلیل تاثیراز محیط اجتماعی، تفکر غالب زمانه و گسترش تجربیات شخصی در تکنوازی، تغییراتی بوجود آمد و باعث پیدایش شیوه ای شخصی، با شکوه و منحصر به فرد شد. مختصات عمده ی ساز وی در دوره ی دوم بدین شرح است: استفاده از مضرابِ بلندتر نسبت به گذشتگان بکار گیری انواع ریز از نظر نرمش، درشتی، شدت، عمق و تعداد در واحدزمان ایجاد نوانس های متنوع با تغییر فشار دست راست روی خرك، استفاده از چپ های مکرر، دامنه ی چرخش و نوانس های متفاوت استفاده از ضربه زدن با چوبه ی کاسه با مضراب در قطعه های ضربی برای دست یابی به رنگ آمیزی جدید، ابتکارِ بدیع در انگشت گذاری ضمن تسلّط و اتکاء به شیوه ی قدما از جمله کندن سیم بــم با شصت. استفاده ی بیشتر از همزمان گرفتن سیم های اول و دوم و سیم بــــــــم، استفاده از نت های هم صدا و هم نام در سیم های مختلف اجرای دوبل نت به کار گیری بیشتر و متنوع تر خفه کردن) گاهی گرفتن یکباره و همزمان همه سیمها(، اجرای دو سیمه اجرای پاساژهای سریع در سکوت های بین جمله ای.
یکی دیگر از وجوه بارز این هنرمند، توجه و صرف سالیانِ طولانی عمر به آموزش و انتقالِ فرهنگ فاخر موسیقی ملی و نوازندگی تار، اجرای ردیف “میرزا حسین قلی” و تدوینِ ردیف عالی تـــار با ضربی های متنوع و گسترش تکنیک های نوازندگی تــــار است. استاد “شهنازی”، بیشتر روی اشعار شعرایی نظیرِ، “ملک الشعرا بهار”، “حسین مسرور”، “وحید دستگردی” و “امیر جاهد”، آهنگ گذاشته و با خوانندگانی نظیرِ،”اقبال السلطان”، “حسینعلی خان نکیسا”، “رضا قلی ظلی”، “طاهر زاده” و “ادیب خوانساری”، همکاری داشته و در اوایل در رادیو با اعضای ارکستری که عبارت بودند از : “ابراهیم منصوری”، “یگانه”، “یوسف زاده”، کار می کرد.
از شاگردانِ وی می توان، به “میرزا حسن خان مشار”، “میرزا عیسی خان حاتم”، “باصرالدوله”، “منتظم الحکما” )دکتر مهدی صلحی(، “حاج آقا محمد ایرانی مجرد”، “جلیل االله صالحی”، “محمدرضا لطفی”، “نصراالله زرین پنجه”، “هوشنگ ظریف”، “فرهنگ شریف”، “ژان دورینگ”، “رضا وهدانی”، “اسداالله حجازی”، “داریوش طلایی”، “حسین علیزاده”، “عطاءاالله جنگوك”، “داریوش پیرنیاکان” نام برد. از تصانیفی که ساخته می توان به تصنیف »ای نوع بشر«، »به اصفهان رو«، »سرود جوانان وطن«، »تصنیف چهارگاه«، اشاره کرد. استاد “شهنازی” یکی از دوستان نزدیک “عارف قزوینی” بود و همراه با صدای او، آهنگهای بسیاری نواخت و درباره او می گفت: »”عارف” دارای دو دانگ صدا بود ولی خیلی با حالت و گرم می خواند به طوری که شنونده را به سوی خود جذب می کرد.« خاطره ای از “استاد شهنازی” با زنده یاد “عارف” مانده، که شنیدنش خالی از لطف نیست. استاد “شهنازی”، باغی در جعفرآباد شمیران تهران داشت که از پدر مرحومش، به وی به ارث رسیده بود. مادرش در تابستانها به آنجا سفر می کرد و استاد نیز آخر هفته ها، پس از یک هفته تلاش و تدریس به شاگردان، عزم به دیدار مادر می کرد. “عارف” و “اسماعیل قهرمانی” از تردد هفتگی “استاد شهنازیآواز بیات اصفهان مایه دو علیاکبر شهنازی تار” در آن مسیر خبر داشتند و در یکی از همان روزها به اتفاق چند دوست دیگر، روبروی سفارت انگلیس، انتظار کشیده تا استاد را می بینند و به اصرار، وی را به منزل برادر دکتر “رضازاده شفق” برده و پس از صرف نهار و کمی استراحت، تاری می آورند و استاد هم می نوازند که عارف با شنیدن نوای دلنشین تار استاد سر کیف آمده و چند بیتی را با استاد “شهنازی”، همراهی می کنند.
استاد “شهنازی” نقل می کنند که: “عارف” هنگام استراحت، شمدی را روی سرش کشید و مشغول به استراحت شد، از آنجایی که هوا گرم بود و ادامه مسیر برای بنده نیز دشوار بود، من هم خوابیدم و تصمیم گرفتم که عصر بروم. یک کسی آن جا بود و مشغول به ساز شدن شد. “عارف” یک مرتبه شمدرا از سرش برداشت وچپچپ به وی نگاه کرد و گفت:لااله الاالله!مجددا دراز کشید و یکبار دیگر نیز این کارتکرارشد که پس بار سوم،عارف بلندش دو ساز را دست او گرفت و گفت: من گوش استماع ندارم. بعد از شنیدن ساز”شهنازی”، من دیگر گوش شنیدن صدای ساز دیگریراندارم.من درحالت وجه به آهنگی که به گوشم نرفته،هستم،وازآن لذتمی برم وتو با این کار، آن آهنگها را از گوشم خارج می کنی. و او را از خانه خارج کرد. سپس من به “عارف” گفتم: عارف جان چرا دماغش را سوزاندی؟ عارف گفت: آخر ایشان می بایست، این قدر فهم داشته باشدکه یکچنین آهنگی راکه ما زدیم وازآن لذت بردیم و هم اکنون نیزدرحال وهوای آن هستیم را از گوشمان خارج می سازد. زنده یاد “علی اکبرخان شهنازی” در سال 1363 در تهران درگذشت.
آذربایجان، سرزمینی که تاریخی بلند و پرفراز و نشیب دارد و نامِ آن از زمانِ مادها، در تاریخ آمده
است. آذربایجانِ ایران از نظرِ فرامرزي میانِ ترکیه و عراق و ارمنستان و جمهوري آذربایجان واقع
شده، و در درونِ ایران نیز، میان کردستان و گیلان قرار دارد. قله هاي بلندي چون سهند و سبلان
بزرگ ترین نشانه ها در سیماي طبیعی آذربایجان است. در دشت هاي حاصلخیزِ آن نیز، رودخانه
هاي زندگی سازي چون ارس و سفیدرود جریان دارد. علاوه بر آن، دریاچه اي در دلِ نیمه غربی آن
جاي گرفته است. آب وهواي معتدل و زمین حاصلخیز، همیشه توجه اقرام بیگانه را به سوي
آذربایجان کشیده و تاریخ آن را سرشار از تهاجم، پایداري و قیام ساخته است. آذربایجان در گذشته
هاي دور، جزیی از سرزمین مادها و بخشی از امپراتوري هخامنشی به شمار می رفت. در زمان اسکندر
مقدونی، »آتورپاتکان«، نهاد. همین نام است که بعدها، به صورت هاي مختلف درآمد و رایج ترین
آن ها، آذرآبادگان و آذربایجان بوده است. در تاریخ آذربایجان پرورش اعراب، مغولان ، ترك ها و
روس ها، تأثیرات عمیقِ سیاسی و فرهنگی بر جاي نهاده و حتی روس ها، بخش بزرگی از سرزمین
باستانی آذربایجان را براي همیشه به تصرف خود درآوردند. همان بخشی که امروزه جمهوري مستقل
آذربایجان نامیده می شود.
در برابر هجوم بیگانگان، ولی قیام هاي ملی بسیار نیز برپا شده که برجسته ترین آن ها، قیام بابک
خرمدین در برابر سلطه تازیان است. زندگی و سرانجام فاجعه بار بابک، چون حماسه اي ملی همچنان
در افسانه هاي آذري باقی مانده و در موسیقی بومی آن تاثیر نهاده است. از سوي دیگر، همین یورش
هاي بیگانه که سبب جابه جایی اقوام نیز شده، هنر و فرهنگ آذربایجان را چند وجهی و چند صدایی
ساخته است. در حال حاضر تُرکها، کُردها، آسوري ها و ارمنی ها مهم ترین اقوامی هستند که در
آذربایجان زیست می کنند و از نظر فرهنگی به مرور زمان در یکدیگرتأثیرات متقابل داشته اند. همین
ترکیب قومی- فرهنگی است که شعر و موسیقی آذربایجان را غناي بسبار بخشیده است.
آذربایجان داراي سرشارترین فرهنگ و ادبیات شفاهی است و در این میان نوازندگان و خوانندگان
معروف به »عاشیق ها«، صادق ترین راویان این فرهنگ، به شمار می روند. به ظاهر می توان »عاشیق
ها« را همان عشق ورزان دانست ولی بسیاري از پژوهشگرانِ موسیقی بومی آن را از ریشه عربی عشق
نمی دانند و نسبت آن را به زبان اوستایی می رسانند. آشو و آشا در زبان اوستا، به معناي مقدس آمده
که اشگ و اَشوگ، مشتقاتی از آن است. شاید در دگرگونی هاي زبانی، اَشوك به عاشیق تبدیل شده
باشد. در این صورت می توان سبب ارج و قربی را که عاشیق ها در آذربایجان دارند، دریافت. آن ها
نیز چون بخشی هاي ترکمن و خراسانی از عنایت هاي ویژه خداوند بهره گرفته و توانایی هاي
استثنایی در گفتن و سرودن و خواندن و نواختن پیدا کرده اند. عاشیق ها نیز چون بخشی ها از
نوادگان »اوزان« ها خنیاگران کهن به شمار می روند. “محمدرضا درویشی”، پژوهشگر موسیقی بومی
ایران می گوید: »میان عاشیق ها و خنیاگران قدیمی پیوندهایی وجود دارد.«
موسیقی و روایت هاي موسیقایی عاشیق ها در هر دو سوي آذربایجان غربی و شرقی طنین انداز است
ولی با تفاوت هایی. کار عاشیق هاي آذربایجان غربی دشوارتر است چون غالباً عاشیق از همراهی
سازهاي دیگر چون »بالابان« و »دایره« خودداري می ورزد؛ و تنها خود می خواند و با ساز همیشه
همراه، دوتاري که به آن »ساز« با »قوپوز« می گویند، آواز خود را همراهی می کند. این یک تنه
نوازي طبعاً ورزیدگی و چیره دستی بیشتري می طلبد، اما در شرقِ آذربایجان حضور سازهاي دیگر،
مانع از آن می شود که عاشیق بتواند همه توانایی هاي خود را به کار گیرد. از همین روي بسیاري از
پژوهندگان از جمله جناب درویشی بر این باورند که سنت خنیاگري در دست عاشیق هاي آذربایجان
غربی سالم تر و اصیل تر باقی مانده است.
عاشیق ها را بر حسب معمول می توان به دو دسته تقسیم کرد: »عاشیق هاي آفریننده و عاشیق هاي
اجراکننده.« اولی ها، بداهه نوازانی هستند که در هنگام نقل و روایت، نغمه می آفرینند. و گروه دوم
از استادان نخستین تقلید می کنند. اشعار و نغمه هاي آنان را در مجالس و محافل براي مردم باز می
خوانند. شمار عاشیق هاي آفریننده اندك است و عاشیق هاي مجري، بسیار. عاشیق هاي
آفریننده را به تنها در ایران که در ترکیه و جمهوري آذربایجان نیز می توان یافت. اما در آن جاها نیز
از ارج و احترام بسیار برخوردارند. ماکسیم گورکی نویسنده معروف روس یکی از ماشین هاي
داغستان را “هومر” قرن بیستم می نامید. عزِیر حاجی بِیف آهنگساز آذربایجانی، هنر عاشیقی را هنر
خلق تلقی می کرد. شاعري نیز از زبان عاشیق ها گفته است: »من عاشیقم، من خلقم.« به نظر می رسد
که شعر و موسیقی عاشیق ها را باید سرچشمه ي مجموعه ي موسیقی آذربایجان – در شرق و غرب-
در ایران و بیرون از آن به شمار آورد. در جست وجوي آغاز تاریخ مدون هنر عاشیقی، پژوهشگران
به دوره ي “شاه اسماعیل صفوي” می رسند. پادشاهی که خود شعر می گفت، شاعران را می نواخت
و به عاشیق ها توجه بسیار داشت. از عاشیق بزرگی یاد می کنند به نام “دده قوربانی” که دیوان
شعرش نخستین مجموعه شعر عاشیقی است و در دربار “شاه اسماعیل” ارج و قرب بسیار داشته است.
نغمه هایی که از عاشیق ها تاکنون بازمانده و در واقع رپرتوار موسیقی عاشیقی را تشکیل می دهد، به
هشتاد نغمه بالغ می شود که همه از وزن و ریتم برخوردارند و بیشتر در سه مقام شور و سه گاه و
ماهور اجرا می شوند. محتواي این قطعات که »هاوا« نامیده می شود گاه داراي ویژگی هاي شاد و
حماسی و گاه آرام و غم انگیز است. روایت هاي عامیانه و افسانه هاي عاشقانه چون »کوراوغلو«،
اصلی و کرم، عاشق غریب و شاه صنم محتواي ادبی همراه با موسیقی عاشیق هاست.
در آذربایجان- شرق و غرب- جدا از موسیقی “عاشیق ها عمدتاً با دو نوع دیگر نغمه سرایی روبه رو
می شویم: موسیقی مقامی و موسیقی ارکستري. ولی در هر حال دو نوع موسیقی دیگر نیز از دستمایه
هاي موسیقی عاشق ها تغذیه می کنند. عاشیق ایمران صدري در مورد تفاوت موسیقی مقامی با
موسیقی عاشیق ها می گوید: »موسیقی هاي آذربایجانی، در واقع عکس برگردانی از موسیقی شهري
است و در همان دستگاه هاي سنتی جولان می دهد. شاید تفاوت چشمگیر در اجراي این موسیقی
تفوق و غلبه فرم هاي آوازي باشد. اگرچه قطعات ضربی نیز در این موسیقی کم نیست. ولی اولویت با
ردیف خوانی است. تار و کمانچه از سازهاي جدایی ناپذیر این موسیقی به شمار می روند. سازِ کوبه
ايِ همراهی کننده ي بیش از هر چیز دایره است که به آن قاوال نیز می گویند. معمولاً نوازنده ي
قاوال، ردیف خوانِ گروه نیز است. موسیقی ارکستري را در آذربایجان بیش تر فرهم هایی تشکیل
می دهند که از شیوه هاي اروپایی تاثیر پذیرفته است. نام هایی که بر این فرم ها می نهند، چون
کنسرتو، فانتزي، سمفونی یا اپرت نشان از این تاثیر دارد. درویش می گوید: »به نظر می رسد که
موسیقی ارکستري از آذربایجان آن سوي اَرس به ایران رخنه کرده باشد و یا دست کم رغبت
آهنگسازان آن سو به این گونه فرم ها، آهنگسازان این سو را نیز به ساختنِ آهنگ هایی از این دست
علاقه مند ساخته باشد.« ترکیب سازها در این ارکسترها نیز جالبِ توجه است. تارِ آذري در کنار عود
عربی و ویولنسل اروپایی می نشیند و به همزیستی مسالمت آمیز ادامه می دهند. گفتنی است که
بسیاري از عاشیق هاي آذربایجان به »حیدر بابا« سروده ي پرآوازه ي شهریار غزلسراي بزرگ معاصر
سخت دلبسته اند و آن را به شیوه هاي عاشیقی همراه با ساز، بازخوانده اند. کیست که »حیدر بابا« را
بخواند و دلبسته نشود. ولی شاید دلبستگی بسیاري از عاشقان »حیدر بابا« از آن روي باشد که شهریار
درآنازعاشقیاژدرنامیادمیکندکهوقتیازسرِنوازشدستبرزلفسازمیکشداورابربال
نغمه می نشاند و به اوج فلک می برد. برگردانش این است: »اژدر، دهن چون درده، بر نغمه باز کرد،/
آواز راز و بانگ نیازي فراز کرد، /عاشیق چو زلف ساز، به مضراب ناز کرد، /یاد آر هم چو فاخته اي
پر کشیدنم، /بر بال نغمه، سر به فلک برکشیدنم.«
با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما
مرتضی خان نیداوود نوشتهی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار
مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار
مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار
تصنیف ای نوع بشر علیاکبر شهنازی و قمرالملوک وزیری پالایش صوتی نیما فریدونی
ای نوع بشر – گیسوشاکری 2015
“مرتضی خان نی داوود”
اغلبِ موسیقی دانانِ سنتیِ ایران که در فاصله جنبشِ مشروطیت و نخستین دهه، از قرنِ جاري خورشیدي سر برآورده اند، پیش از هر چیز نوازنده بوده اند، هر چند که گه گاه به سراغِ آهنگسازي نیز رفته اند. مهارت هاي فنی و گاه شگفتی آورِ این نوازندگان، آن چنان جمعِ شنوندگان را مجذوب خود می ساخته، که آهنگسازيِ آنها را غالباً از یاد می برده اند. “درویش خان”، “ارسلان خانِ درگاهی”، “موسی خانِ معروفی” و زنده یاد “حبیب سماعی” از این گونه موسیقی دانان به شمار می روند. در کنار این اساتید گرانسنگ، به چهره ي برجسته و استثنایی برمی خوریم، به نامِ استاد “مرتضی خان نی داوود”. از یک سو تمایل به آهنگسازي در او، همپايِ شوقِ نواختن، در جوش و خروش بوده و از سوي دیگر در میان پیش درآمدها، چهار مضراب ها، رِنگ ها و تصنیف هاي او، که به گفته ي خودش به دویست فقره بالغ می شود. یکی از پر آوازه ترین تصنیف هاي قرن، که بر تارك موسیقی اصیل ایران می درخشد، تصنیف مشهور و خاطره سازِ »مرغ سحر« بوده، که نام او را براي همیشه در تاریخِ موسیقیِ ایران نگاه خواهد داشت. اگر چه می توان شعرِ پرخون، »مرغ سحر«، سروده “محمد تقی بهار” )ملک الشعرا( و سازگاري آن را با آرمان ملی و آزادي جویی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاري آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زیبایی آهنگ “نی داوود” نیز نمی توان غافل ماند. کما اینکه “بهار” متن هاي زیباي دیگري نیز براي پیوند با موسیقی سروده، اما هیچکدام شهرت و تاثیر »مرغ سحر« را پیدا نکرده است. شعر و آهنگ، در »مرغ سحر« توانایی بیانی همانندي دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پیوند خورده اند. ملوديِ روانِ “نی داوود”، زبان کمابیش روشنفکرانه ي “بهار” را حتی براي مردم عادي دلپذیر و دریافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار »مرغ سحر« سبب شده که پس از نخستین اجرا با صداي “ملوك ضرابی” )و نه آنگونه که می گویند، “قمرالملوك وزیري”( خوانندگان زن و مرد دیگري نیز آن را در بازساري هاي تازه بخوانند.
“مرتضی نی داود” در تاریخ معاصر موسیقی ایران نامی ماندگار است. او به مبانی موسیقی سنتی ایرانی و اجراي اصیل و درست آن ایمان داشت. از اختلاط کورکورانه ي موسیقی غربی با موسیقی و ردیف هاي ایرانی و همچنین از بدعت گذاري هاي نابخردانه در نوازندگی پرهیز می کرد و دیگران را نیز برحذر می داشت. او از لحاظ موسیقایی، در نوازندگی تار، تصنیف سازي و ساختن پیش درآمد، چهار مضراب و رِنگ، تابع قُدما بود و ساخته هایش در سبک “درویش خان” و “رکن الدین مختاري” است، با همان استحکام، قدرت، صلابت، شفافیت ملودي ها، ضربت شناسی دقیق، خلاقیت در بدیهه نوازي و احساس گرم و دلنشین. هنوز اندك اند کسانی که قادر باشند همپاي صفحه ي ماهور او که حدود 26 سالگی نواخته، نوازندگی کنند. از امتیازات خاصِ “نی داوود” در نوازندگی، پنجه و مضرابِ بسیار پر قدرت اوست که در بین نوازندگان هم عصرش به ندرت نظیر او یافت می شود. به خصوص در نواختن ضربی ها که “نی داوود” در آن مهارت کاملی را داراست. )به خاطر فراگیري تنبک در حین آموزش که از ارکان آموزش موسیقی سنتی ایران در قدیم بوده است.( صدادهی درخشان تار از ویژگی هاي نوازندگی اوست. شادروان “علی تجویدي” نوازنده ي ویولن و آهنگ سازِ برجسته ي گلها، درباره او می گوید: »”نی داود” سبک جدیدي در تارنوازي، پیش درآمد سازي و ترانه سازي، باب کرد. به نظر من تارنوازيِ ایشان حد فاصلِ بین قدیم و جدید است. به این معنی که دیگرانی که تار نواخته اند از جمله “لطف االله مجد” که خود از هنرمندان برجسته بود، الهام بخششان، “مرتضی نی داود” بود. همچنین “فرهنگ شریف”، چهارمضراب هایی که در تار “نی داوود” ساخت از هر جهت تازگی داشت. در واقع اینان اشاعه دهنده سبک نی داود بودند.”« آنچه که “نی داوود” را جانشینِ خَلَف براي “درویش خان” می سازد، اخلاق انسانی و نجابت عظیم اوست که همواره مورد نقل و تایید اساتید موسیقی بوده است. خوشرویی، حوصله زیاد، فروتنی، فداکاري و نوع دوستی، عزت نفس و مناعت طبع او، این استاد دقیق و صدیق را در جایگاه رفیع خود، مستحکم تر می سازد.
“پرویز نی داوود” درباره “مرتضی خان” می گوید: “او در زمانه اي می زیست که همه نوع فساد امکان داشت هنر و هنرمند را ببلعد، اما او نه اهل فساد اخلاقی بود، نه اهل فساد جسمانی. نجیب زیست و با اصالت. نه می گساري کرد، نه بوالهوسی.” همچنین او از همان قافله اي بود که کسب درآمد از راه موسیقی اصیل را، سبب کاهش کیفیت موسیقی می دانستند و ماجراي پول و سودآوري مادي را از هنر جدا می کردند. او هیچگاه حاضر نشد به خاطر انتفاع مادي بیشتر، سطح کیفی موسیقی سنتی را پائین بیاورد. _آن هم در زمانی که می توانست از راه موسیقی درآمد خوبی به دست آورد_ تدریس موسیقی را دینی بر گردن خود می دید و آن را تقریباً به رایگان انجام می داد. او نه تنها سود مادي از مدرسه اش دریافت نمی کرد، بلکه همواره به شاگردان بی بضاعت خود کمک می رساند. تقریباً تمامی کنسرت ها و برنامه هاي هنري او به نفع امور خیریه اجرا می شد. “نی داوود” با موسیقی و براي موسیقی زنده بود و می گفت: “اگر روزي دستهایم از کار بیفتد، خواهم مرد.” و از زمانی که خود را شناخت، تارش را رها نکرد و در اواخر عمر براي فرزندان و نوه هایش تار می زد. خاطره اي که “نی داوود” در مصاحبه اي بیان می کند، حکایتی از پنجه ي گرم و تار نوازي شیرین اوست : »وقتی کوچک بودم و مدرسه می رفتم، می آمدند می گفتند که “داود شیرازي” ساز زده و بلبل آمده و نشسته روي دسته سازش. من با این که کوچک بودم، هیچ نمی توانستم باور کنم که یک چنین چیزي می شود. “داوود شیرازي”، ردیف “آقا علی اکبر فراهانی” و “میرزا حسینقلی” را خیلی خوب می نواخت. بنده ساز زدنش را دیده بودم و می گفتم که این را نمی توانم باور کنم که بلبل روي دسته تار بنشیند…تا اینکه یک شبی مهمانی بود در باغ صاحب جم بودیم، بنده سازي می زدم. باغ باصفایی بود. دیدم بلبل روي دسته ساز من نیامد ولی خیلی نزدیک روي یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمی کردم تا این که این پیشامد براي خود من پیش آمد. البته بلبل روي دسته تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. روي یک شاخه نشسته بود. آنهایی که داشتند گوش می کردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه می شود و من تنها ساز زدم بلبل هم جواب می داد مثل سوال و جواب آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش من دیدم
مردم حرف هایی می زدند که من باور نمی کردم. دیدم به خودم دارند می گویند: آن شب فلان جا در باغ صاحب جم شما ساز زدي بلبل روي دسته سازت نشسته بود. گفتم آقا )اینطور( نیست، گفتند که باید افتخار کنی….گفتم خدا شاهد است روي دسته ساز من نیامد، گفتند آمده، تو نمی خواهی بگویی! خلاصه هر چه از بچگی می گفتم که یک چنین چیزي نمی شود، باور نمی کردند… فقط این را می گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می آید. از ساز نرم، بلبل خیلی خوشش می آید.« “مرتضی نی داوود” در سال 1279 و به روایتی دیگر 1280 خورشیدي در یک خانواده ي هنردوست یهودي در خانواده اي اهل موسیقی ، در تهران به دنیا آمد. پدرش ” بالا خان” با تار و تنبک آشنایی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصیل دروس همگانی پرداخت، ولی ده یازده ساله بود که پدر با دریافت ذوق و علاقه به موسیقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه “آقا حسینقلی” سپرد. “مرتضی خان” دو سال نزد “آقا حسینقلی” و سه سال نزد برجسته ترین شاگرد او، “درویش خان”، ردیف موسیقی سنتی و شیوه تار نوازي را آموخت و آن چنان پیش رفت که در کلاس “درویش خان” توانست »تبرزین طلایی«، یعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد. “مرتضی خان” هنوز بیست سالی بیش نداشت که خود کلاسی براي آموزش تار و ردیف موسیقی بنیاد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام “درویش خان” توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نیز بر عهده بگیرد. در همین سال هاست که “مرتضی خان” بزرگ ترین کشف موسیقی خود را نیز آشکار می کند. او در یک محفل خصوصی، با صداي گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترین صداي زنانه در عرصه موسیقی سنتی تبدیل می گردد: قمرالملوك وزیري. “مرتضی خان” آموزش موسیقیِ او را بر عهده می گیرد و پس از آن که به شهرت می رسد همکار جدایی ناپذیر او باقی می ماند. بیشتر آنچه “قمر” از تصنیف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شیرین و پر صلابت “مرتضی نی داوود” همراه بوده است. “نی داوود” از سال 1319، سال بنیاد رادیو ایران، به این سازمان پیوست و در برنامه هاي مختلف موسیقی آن به همکاري و همنوازي با هنرمندان برجسته اي چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازي، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.
او طی ده سال همکاري تنگاتنگ با رادیو، براي خوانندگان معروفی چون “قمرالملوك وزیري”، “ملوك ضرابی”، “روح انگیز”، “ادیب خوانساري”، “جواد بدیع زاده” و “غلامحسین بنان” تصنیف ساخته یا پا به پاي آوازشان تار نواخته است. بسیار گفته شده است که “مرتضی خان” عشقی پنهانی به
“قمر” داشته است و گواه این مدعا را مصاحبه ي “مرتضی خان” درباره شور و شوقش از نخستین آشنایی با “قمر” نوجوان و شنیدن قدرت آواز او و سپس تدریس و تشویق و حمایت وي و همچنین همراهی و همکاري هنري سالیانش با “قمر” دانسته اند. در نخستین ملاقات، “نی داوود” جوان که در یک مجلس عروسی براي گذران زندگی خود تار می زده، با دختر نوجوانی روبرور می شود که بی پروا از اندرونی به جمع مردان آمده و میخواهد همراه با نوازندگان آواز بخواند. ” … تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت … باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتادهام… بقیه ساز زنها هم مثل من، گیج و مبهوت شده بودند… تار را روي زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشهاي را که مایه میگرفتم، میخواند … گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی میزنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت میزنم! … بعد از آنکه از “قمر” جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم. دیگر دلم نمی آمد براي کسی تار بزنم… دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توي حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم …”
منابع:
1-رادیو زمانه، گفتگو با دکتر آلن)خسرو( شائولی، نویسنده کتاب “موسیقیدانان یهودي در ایران”)قرن نوزدهم و بیستم(، انتشارات لرمتن، پاریس، 1387.
2-وبسایت موسسه فرهنگی-هنري ماهور، 2008.
3-نصیري فر، حبیب االله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، جلد اول، انتشارات سنایی، تهران، فروردین 1383. )این مجموعه کتاب 5 جلدي می باشد که در جلد اول و چهارم آن به مرتضی نی داود نیز پرداخته است.(
4-خوشنام، محمود، یادي از استاد مرتضی نی داود خالق آهنگ مرغ سحر، BBC فارسی، 22 ژوئیه سال 2005.
5-نی داود، پرویز، تقلاي ماهیان در تور، تهران، 1354. 6-پایاب، ژان، یهودیان و موسیقی اصیل ایرانی، وبسایت انجمن کلیمیان تهران، آذرماه 1388. 7-مبصري، بهروز، مرغ سحر موسیقی ایران)مصاحبه با مرتضی نی داود(، وبسایت انجمن کلیمیان
تهران. 8-مرتضی نی داود، ویکی پدیا فارسی و انگلیسی.