نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

به یاد حسن کسایی استاد فقید نی و ردیف‌دان و موسیقی‌دان بزرگ ایرانی

به یاد حسن کسایی استاد فقید نی و ردیف‌دان و موسیقی‌دان بزرگ ایرانی لیلا کسایی دختر استاد

لیلاکسایی؛ دختر زنده یاد #حسن_کسایی استاد فقید #نی و ردیفدان و #موسیقیدان بزرگ ایرانی

به یاد حسن کسایی استاد فقید نی و ردیفدان و موسیقیدان بزرگ ایرانی لیلا کسایی دختر استاد

حسن کسائی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تولد ۳ مهر ۱۳۰۷
محلهٔ بیدآباد، اصفهان
ملیت ایرانی
مرگ ۲۵ خرداد ۱۳۹۱ (۸۳ سال)
اصفهان[۲]
ساز(ها) نِی وسه‌تار
وب‌گاه http://www.kassaimusic.ir/
حسن کسائی (۳ مهر ۱۳۰۷، اصفهان – ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، اصفهان) از استادان برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس نِی و سه‌تار بود.


او به گفته خود در تاریخ ۳ مهر ۱۳۰۷ در خانواده‌ای تاجرپیشه به دنیا آمد. پدرش، «حاج سید جواد کسائی» از تاجران به نام آن زمان اصفهان بود که دلیل علاقه و انسی که با موسیقی داشت، با اساتید و بزرگان آن زمان مانند سید حسین طاهرزاده، جلال‌الدین تاج اصفهانی، اکبر خان نوروزی، خاندان شهناز (شعبان‌خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهناز)، غلامحسین سارنج و ادیب خوانساری رفت‌وآمد می‌نمود. به طوری که منزل آقا سید جواد، محفلی بود برای تجدید دیدار و نیز ساز و آواز اساتید به نام موسیقی اصفهان. این آمد و شدها موجب شد حسن کسائی از کودکی با موسیقی آشنا شود و به مرور زمان، علاقه زیادی خصوصاً به ساز نِی پیدا کرد (بعد از دیدن یک نوازنده دوره‌گرد[نیازمند منبع]) و بر آن شد تا پدر، وی را نزد مهدی نوایی ببرد.

استادها
وی مدتی آواز و گوشه‌های موسیقی ایران را نزد استاد تاج اصفهانی و ادیب خوانساری آموخته و نِی را از مهدی نوایی فرا گرفت. وی هر زمان که به تهران می‌رفت از محضر استاد ابوالحسن صبا استفاده می‌نمود.

پس از فوت مهدی نوایی، کسایی همچنان از همنشینی با نوازندگان اصفهانی در جهت تسلط بر نوازندگی نِی استفاده کرد. مخصوصاً از همنوازی با جلیل شهناز که به نوعی حق استادی بر گردن او دارد، بهره برد. همنوازی با سازهای پرده‌داری مثل تار و سه‌تار او را بیش از پیش با گام‌های مختلف موسیقی ایرانی آشنا کرد، به صورتی که برای اولین بار دستگاه‌های چهار‌گاه، اصفهان، نوا و راست پنج‌گاه را با کوک دقیق و به صورت کامل اجرا کرد. کسایی همچنین از محضر ابوالحسن صبا بهره‌های فراوان برد که می‌توان گفت هنر نوازندگی سه‌تار کسائی، یادگار انس با این هنرمند یگانه‌است. سه‌تار نوازی کسائی تلفیقی زیبا از ترکیب نوازندگی تار جلیل شهناز و سه‌تار ابوالحسن صبا است.

وی در محضر استاد صبا به نواختن ردیف‌ها پرداخت و با هنرمندانی چون خالقی، مشیر همایون و حسین محجوبی نیز می‌نواخته‌است.

کسائی به طور مستقیم نتوانست از محضر نایب‌اسدالله استفاده کند، ولی در دوره‌ای بسیار کوتاه نزد یکی از شاگردان وی مهدی نوایی، تمام اندوخته‌های او را فراگرفت. این موضوع از جهتی دلیل بر استعداد فراوان کسائی و از جهتی دیگر، نشان از محدودیت و سادگی تکنیک نوازندگی نی در آن زمان می‌باشد.

زندگی هنری
وی که از کودکی علاقهٔ زیادی به موسیقی داشت، از سن دوازده سالگی شروع به نواختن نِی کرد و در سن سیزده سالگی به مکتب استاد نوایی رفت (نوایی از شاگردان نایب اسدالله است و دیگر شاگرد نوایی، یاوری می‌باشد که او هم اصفهانی است). کسایی در محضر استاد صبا به نواختن ردیف‌ها پرداخت و با هنرمندانی چون خالقی، مشیر همایون و حسین محجوبی نیز می‌نواخته‌است. وی کنسرت‌هایی نیز با ادیب خوانساری و اجراهایی با تاج اصفهانی داشته‌است.

نخستین اجرا
کسائی، در سن ۲۰ سالگی نخستین اجرای تکنوازی نی خود را در دستگاه همایون در تئاتر اصفهان به صحنه برد و یک سال بعد قطعه معروف سلام را در دستگاه چهار‌گاه ساخت که از معروف‌ترین قطعات موسیقی ایرانی به شمار می‌رود.[۱] این قطعه بعدها توسط حسین علیزاده در آلبوم صبحگاهی با سازبندی و ارکستراسیونی حجیم بازسازی شد.

کسائی، در سال ۱۳۲۹ برای اولین‌بار نی را به ارکستر برد و با ارکستر رادیو ارتش اصفهان همکاری خود را شروع کرد. در سال‌های بعد با ارکسترهای متعدد رادیو به سرپرستی هنرمندانی چون ابوالحسن صبا، حسین یاحقی، حبیب‌الله بدیعی، محمد میرنقیبی، همایون خرم و دیگران به فعالیت خود در این زمینه ادامه داد. در سال ۱۳۳۵ به دعوت داوود پیرنیا به برنامه گل‌ها راه یافت و تا سال ۱۳۵۷ که در گلچین هفته شرکت نمود، با این سلسله برنامه، همکاری داشت.

شروع فعالیت‌های بین‌المللی
از سال ۱۳۴۶، فضای کاری کسائی ابعادی جهانی هم پیدا می‌کند و یک صفحهٔ دورو در مایه‌های شور و ماهور از نوازندگی نی او به همراه تنبک جهانگیر بهشتی توسط کمپانی C.B.S فرانسه ضبط شده و در سال ۱۳۵۴ در نقاط مختلف جهان پخش شد. همچنین، کسائی تا سال ۱۳۵۶، برنامه‌های متعددی در جشن هنر شیراز برگزار کرد و با نوازندگان بزرگ جهان از جمله راوی شانکار، شاران رانی و بسم الله خان، دیدار کرد.

بعد از انقلاب ۱۳۵۷
بعد از انقلاب، به دلیل فضای نه چندان مناسبی که برای موسیقی ایجاد شد، وی آخرین برنامه رسمی خود را در رادیو ایران با همکاری جلیل شهناز، محمدرضا شجریان و جهانگیر ملک اجرا کرد. در این سال و تا قبل از سال ۱۳۶۱، آرشیو موسیقی رادیو اصفهان از بین رفت و کسائی هم از صدا و سیما برکنار و حقوقش قطع شد.

سفر به کشورهای خارجی
کسائی در دههٔ ۱۳۶۰، به کشورهای آلمان، انگلستان، فرانسه و هلند سفر کرد و در چند برنامه رادیویی، به اجرای برنامه پرداخت. در سال ۱۳۶۹، تندیس وی در گالری مفاخر هنری جهان در لندن نصب شد.

پس از آنکه کسائی در سال ۱۳۷۰، در جشنواره نی‌نوازان در تالار اندیشه شرکت کرد، فعالیت او دوباره رونق گرفت و در سال ۱۳۷۴، صدا و سیما مستمری وی را برقرار کرد.

در سال ۱۳۷۵ به آمریکا و کانادا سفر کرده و در محافل شعر و موسیقی شرکت کرد. در سال ۱۳۷۶ هم با تلاش محمدرضا لطفی، انجمن دوستداران موسیقی ایرانی واشینگتن، مجلس گرامی‌داشتی برای کسائی بر پا داشت.

در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت نشان درجه یک فرهنگ و هنر شد. همچنین در سال ۱۳۸۱، به عنوان چهرهٔ ماندگار موسیقی انتخاب و تقدیر شد.

در سال ۱۳۸۱ محمد جوادکسایی (فرزند حسن کسائی) کتاب «از موسیقی تا سکوت» را که حاصل نیم قرن تلاش موسیقایی حسن کسائی است، با مقدمه بیژن ترقی به بازار کتاب عرضه کرد.

تأثیرات
تأثیرات بر نی‌نوازی
حسن کسایی مانند تهرانی در تنبک، احمد عبادی در سه‌تار، علی‌اصغر بهاری در کمانچه و فرامرز پایور در سنتور به نوعی از ابتدا شروع به ابداع تکنیک و پیاده کردن تمام دستگاه‌ها در ساز نِی نمود.

در گذشته صدای نِی، همراه با ناخالصی زیاد بود؛ یعنی نواختن آن به صورتی بود که تفاوت محسوسی بین صداهای اوج، بم و بم نرم نبود، ولی استاد کسایی توانست با تغییر حالت در زبان، در محل استقرار زبان، حالت لب و فرم سر نی، صدایی بسیار شفاف و بدون ناخالصی از نی تولید کند. همین پیشرفت باعث شد تا نوازندگی نی او، به رادیو راه پیدا کند. تکنوازی‌ها و همکاری با نوازندگان و خوانندگان مشهور آن زمان چون جلیل شهناز، علی تجویدی، احمد عبادی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و… باعث شد تا نی هم‌ردیف سازهای دیگر قرار بگیرد.

بعد از این دوره اغلب ارکسترهای ایرانی شروع به استفاده از این ساز کردند و این احساس نیاز باعث رشد روزافزون نوازندگان نی شد که حتی امروزه به عنوان یک رشته تخصصی در دانشگاه تدریس می‌گردد.

به گفتهٔ محمدرضا لطفی، نوازندهٔ تار و منتقد موسیقی، حسن کسایی با مجموعهٔ «ردیف نی» – که در هشتاد سالگی ضبط کرده بود- نخستین اثر آموزشی برای علاقه‌مندان به نی نوازی را مدون کرده بود.[۲]

روش نی‌نوازی
نِی از جمله سازهایی است که در تاریخ موسیقی ایران جایگاه پرفراز و فرودی از دربار پادشاهان ساسانی تا همدم بودن با شبانان داشته؛ ولی هیچ‌گاه نتوانست قابلیت اصلی خود را نشان دهد که بتواند مانند سازهایی از قبیل عود، تار، سنتور و انواع مختلف سازهای آرشه‌ای و مضرابی جایگاه نسبتاً ثابتی در بین موسیقی‌دانان و مردم پیدا کند.

احتمالاً سادگی ساخت (که خود موجب پیدایش الگوهای غیراستاندارد و در نهایت باعث محدود شدن سطح تکنیکی نی شده بود) را بتوان عامل اصلی عدم ثبات در جایگاه اصلی نی دانست. توضیح آنکه، برای توسعه و رشد امکانات فنی و تکنیکی یک ساز، لازم است ابتدا ساختار آن، طبق الگویی دقیق و کارشناسی شده، طراحی و ساخته شود تا نواختن آن با حداکثر قابلیت اجرایی، میسر گردد. بر اساس اطلاعاتی که از ضبط اولین صفحه‌های موسیقی ایرانی در دست است، تکنیک نوازندگی سازهایی همچون تار، ویولن و کمانچه به نسبت نی در سطح بالاتری قرار دارد. تنها ضبطی که در گذشته از نی انجام شده تکنوازی و جواب آواز نایب اسدالله اصفهانی است که بنا به روایتی اولین کسی است که نی را به سبک «دندانی» می‌نواخته (هر چند خلاف این موضوع انکار ناپذیر نیست). در هر صورت می‌توان با بررسی این چند صفحه ضبط شده، سطح نوازندگی نی را در آن زمان شناخت.

تأثیرات بر موسیقی
حسن کسائی در اصفهان سال‌ها مکتب‌دار موسیقی اصفهان در رشته‌های نی، سه‌تار و آواز بوده‌است. اگرچه بیشتر آثار حسن کسایی بداهه‌نوازی است تا موسیقی پیش ساخته، ولی امروز بخش زیادی از ضربی‌ها و حتی آوازی‌های نوازندگان نی، بهره گرفته از نوازندگی‌های اوست. کسائی در نواختن نِی ایرانی همانند نداشت و در اوقات فراغت به تکمیل سه‌تار می‌پرداخت. وی در زندگی هیچ دلبستگی‌ای به جز موسیقی نداشت. وی در شهر زادگاه خود، اصفهان در کوی عباس‌آباد زندگی می‌کرد. دیده شده بود که او حتی با لوله کردن کاغذی ساده و سوراخ کردن آن اقدام به نواختن نی می‌کرد که این در یکی از نوارهای صوتی آموزشی وی نیز بیان گردیده‌است.

حسن کسائی که از پیشکسوتان موسیقی سنتی به شمار می‌آمد، بر خلاف بسیاری از آنان ذهن و اندیشه‌ای نوگرایانه دارد. ردیف موسیقی سنتی را «وحی منزل» تلقی نمی‌کرد.

تفکرات
کسائی از زمره موسیقیدانانی بود که کمتر حرف می‌زدند و بیشتر عمل می‌کردند. خود او می‌گفت آن‌ها که نمی‌توانند حرف‌شان را با ساز بیان کنند و ” چیزی برای ارائه موسیقی ندارند، با صحبت‌های عجیب و غریب می‌خواهند خودشان را مطرح کنند.” این سخن منسوب به “واگنر” است که “

آن جا که سخن بازمی‌ماند، موسیقی آغاز می‌شود.

کسائی می‌گفت عکس این هم صادق است

آن جا که موسیقی بازمی‌ماند چه سخن‌ها که آغاز نمی‌شود!

کسائی رواج و رونق لقب «استاد» را «ترافیک استاد» می‌نامید. چیزی که موسیقی را به راه خطا می‌کشاند.[۵]

به باور کسائی، “تقلید، هرگز کسی را به بلندای هنر نمی‌رساند. تقلید و تکرار مثل ” زیراکس” است! شما خط ” میرعماد” را که مثلاً ” پنج میلیون تومان” می‌ارزد، اگر ” زیراکس” کنید، سیصد تومان هم ارزش پیدا نمی‌کند!” جوانانی که به فراگیری موسیقی می‌پردازند نیز نباید بعد از گذراندن دوره آموزشی (باز هم) صد در صد از استاد خود تقلید کنند. بلکه باید بکوشند با نو آوری، شخصیت و ذوق خود را نشان دهند.” به باور او موسیقی پیوندی است میان خلاقیت و تکنیک، ولی تکنیک باید ابزاری باشد در خدمت خلاقیت. “در روزگار ما قضیه بر عکس شده‌است و در نتیجه، جای موسیقی حال را موسیقی قال گرفته‌است.”[۵]

آثار
یکی از مهم‌ترین آثار کسائی، قطعه معروف سلام در دستگاه چهار‌گاه است که از معروف‌ترین قطعات موسیقی ایرانی به شمار می‌رود.[۲] برخی از آلبوم‌های او:

نای نی
نای جان
یاران زنده‌رود (باصدای تاج اصفهانی)
به اصفهان رو (باصدای تاج اصفهانی)
شاخه گل ۶ (باصدای غلام‌حسین بنان)
شاخه گل ۹ (باصدای غلام‌حسین بنان)
شاخه گل ۱۶ (باصدای غلام‌حسین بنان)
گفتگوی نی و عود
گفتگوی نی و تار
دختر گُل‌فروش (باصدای علی جهاندار)
شاگردان[ویرایش]
شاگردان زیادی از محضر او درس گرفته‌اند که امروز از چهره‌های برجسته موسیقی ایران به شمار می‌آیند، از جمله:[نیازمند منبع]

حسین عمومی
حسن ناهید
منوچهر غیوری
جمشید عندلیبی
بهزاد فروهری
دیدگاه دیگران
حسن کسایی از اندک موسیقیدانان ایرانی است که معارض و مخالفی در برابر خود ندارد. منش و روش انسانی از یک سو و احساس و توانمندی هنری از سوی دیگر، او را هنرمندی مورد ستایش و احترام همگان قرار داده‌است.[۵]

محمدرضا لطفی، «نه به خود و نه به هیچ‌کس دیگر این اجازه را نمی‌دهم که از استاد حسن کسایی انتقاد کند، چرا که بررسی آثار او در حد ما نیست. این را به خاطر عشقم به حسن کسایی نمی‌گویم بلکه این به خاطر عظمت، بینش، معرفت، حال و عشق او به ایران زمین است»[۶]
ساسان سپنتا، موسیقی شناس، «احراز تُن شفاف و مطلوب در محدوده‌های بَم و زیر نِی» را از ویژگی‌های بارز نوازندگی کسائی می‌داند: «تن صدای نی استاد کسائی در محدوده بم، گرم و دارای هارمونیک‌های مطلوب و غنی است.»
حسین عمومی، موسیقیدان و نی نواز، کسائی را «پایه‌گذار مکتب نی» به شمار می‌آورد. مکتبی که «نوازندگان بعد از او چه مستقیم و چه غیر مستقیم» از آن متأثر شده‌اند.
حسین دهلوی، موسیقیدان و آهنگساز، می‌گوید: آنچه مولوی دربارهٔ «نی» سروده، در نی کسائی به واقعیت پیوسته‌است.
پرویز یاحقی، آهنگساز و ویولن نواز، ستایش را به آن حد می‌رساند که کسائی را «استاد فرزانه تاریخ موسیقی جهان» می‌نامد.
هوشنگ ابتهاج سروده‌است: شکایت شب هجران که می‌تواند گفت حکایت دل ما با نی کسائی کن
فریدون توللی گفته‌است: در نغمه اگر جلوه کند راز خدائی هم ساز عبادی خوش و هم نای کسائی[۵]
درگذشت[ویرایش]
استاد حسن کسایی در ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، پس از سپری‌کردن ۲ ماه در حالت کما، درگذشت.[۲] مراسم خاکسپاری وی در سکوت خبری و به صورت شبانگاهی با حضور جمعی از اعضای خانواده و شاگردان استاد برگزار شد و طبق وصیت زنده‌یاد کسایی مبنی بر خاکسپاری در کنار مقبره استاد تاج اصفهانی، پیکر ایشان در تخت فولاد اصفهان و در فاصله کمی از مقبره این استاد موسیقی به خاک سپرده شد.[۷]

محمد خلیل کسایی، فرزند حسن کسایی، روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ بر اثر حمله قلبی درگذشت.

نوشته شده در 2 دیدگاه

نام پشتیبانان پروژه ملی ضبط فیلم‌های آموزشی آموزشگاه موسیقی فریدونی

نام پشتیبانان پروژه‌ی ملی ضبط فیلم‌های آموزشی آموزشگاه موسیقی فریدونی

از ۱۲ اکتبر ۲۰۱۴ تا کنون ضبط فیلم‌های آموزشی آموزشگاه موسیقی فریدونی ادامه یافته‌است. ما این پروژه را بنا به دلایلی که در یک ویدیو به نام “پیام خوش‌آمد به یوتیوب آموزشگاه موسیقی فریدونی و راه‌های حمایت از تولید ویدیوهای آموزشی رایگان”

پیام خوش‌آمد به یوتیوب آموزشگاه موسیقی فریدونی و راه‌های حمایت از تولید ویدئوهای آموزشی رایگان

پیام خوش‌آمد به یوتیوب آموزشگاه موسیقی فریدونی و راه‌های حمایت از تولید ویدئوهای آموزشی رایگان

شرح داده‌ایم، یک پروژه‌ی ملی می‌دانیم.

این کار بدون حمایت دولتی انجام می‌شود. در آغاز بودجه‌ی محدود آموزشگاه موسیقی فریدونی هزینه‌های سنگین تولید و انتشار این آثار را بر عهده داشته‌است. در ادامه دوستانی از ایران و خارج از ایران به کمک ما شتافته‌اند که با حمایت‌های مادی و معنوی خود چراغ این راه را روشن نگاه داشته‌اند.

یارانی که گاه با اندوخته‌ی کم مالی و مشکلات زندگی، مبلغی ناچیز، در نگاه خود به این پروژه کمک داده اند،‌ باید بدانند که برای ما دریایی بی‌کران از مهر به ارمغان آورده‌اند.

ما کمک‌های انجام شده را تنها در این راه به‌کار می‌بریم.

ایشان با اعتقاد به این مهم که باید برای فرهنگ ایران‌زمین بسیار باید کوشید، بی‌آنکه چشم‌داشتی داشته‌باشند از ما حمایت نموده‌اند.

برخی از آنها نخواسته‌اند نامشان به میان آید. نام برخی ممکن است به دلیل اشتباه ما در این لیست نباشد ( که لطفا برای به‌روزرسانی آن به ما پیام دهید.).

بر آن شدیم تا در این برگه به‌مرور نام یارانی که همراه بوده‌اند را بنگاریم. بی‌شک این کار برای سپاس‌گزاری از کار بزرگ آنهاست که از ارزش بالایی برخوردار است.

شب و روز در کاریم و تا بتوانیم خواهیم کوشید. اگر چه در مسیر موانع بسیاری است. به همه‌گونه پشتیبانی بی‌دریغ شما بسیار نیازمندیم. 

نیما فریدونی – ۹ مرداد ۱۳۹۶ – تهران

سال ۱۴۰۲

حوریه کوهی نوازنده سه‌تار ساکن تهران . محسن صدر نوازنده سه‌تار ساکن سیرجان . مرتضی کریمی نوازنده سه‌تار ساکن مرودشت

سال ۱۴۰۱

حوریه کوهی نوازنده سه‌تار ساکن تهران . احسان کلانترپور نوازنده تار ساکن سوئد . مایک عزیزی نوازنده سه‌تار ساکن ایالات متحده آمریکا . ک. ل. نوازنده سه‌تار ساکن اردبیل . حسین فرومندی نوازنده سه‌تار ساکن آذربایجان غربی . ش. م. نوازنده سه‌تار ساکن ایالات متحده آمریکا . محمدجواد درویشی نوازنده سه‌تار و تار ساکن بندر دیر بوشهر . هدی (محمد) نعمتی نوازنده تار ساکن اصفهان . پوریا اولیازاده نوازنده تار ساکن مشهد . مرتضی کریمی نوازنده سه‌تار ساکن مرودشت . حمید ایزدی بروجنی نوازنده سه‌تار ساکن اصفهان

سال ۱۴۰۰

هیوا نیک‌منش نوازنده تار ساکن سنندج . نیکا آل مهدی نوازنده سه‌تار ساکن لوند سوئد . مجید ملکی نوازنده تار ساکن تهران . محمدجواد درویشی نوازنده سه‌تار ساکن بندر دیر بوشهر . حسین احمدی نوازنده سه‌تار ساکن تهران . سیامک صدری نوازنده تار ساکن بریتانیا . حسین احمدی نوازنده سه‌تار ساکن تهران . نسترن کردستانی نوازنده سه‌تار ساکن اهواز . احمد محمدامین خلف نوازنده تار ساکن کردستان عراق . احسان کلانترپور نوازنده تار ساکن سوئد . هادی اباذری نوازنده تار ساکن تبریز . امیر محمدی نوازنده تار ساکن اصفهان

سال ۱۳۹۹

سیامک صدری نوازنده سه‌تار ساکن فرانسه . مازیار یساره افرا نوازنده تار ساکن تهران . فریدون شهسواری نوازنده تار ساکن ایالات متحده آمریکا . مریم دادخواه نوازنده سه‌تار ساکن اصفهان . مهدی توکلی نوازنده تار ساکن بهشهر مازندران . علی ترابی نوازنده تار و سه‌تار ساکن لهستان . شایان کزازی نوازنده تار ساکن تویسرکان . حسین فرومندی نوازنده سه‌تار ساکن آذربایجان غربی . جواد غمخوار نوازنده تار ساکن رشت . کاظم نوروزعلی نوازنده تار ساکن ملایر . مهران مدنی نوازنده تار ساکن ایالات متحده آمریکا . مرتضی کریمی نوازنده سه‌تار ساکن مرودشت شیراز . پری ریحانی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن امارات متحده‌ی عربی، کیوان (رسول) اسفندیاری نوازنده سه‌تار ساکن ایالات متحده آمریکا، دکتر احمد حسنی نوازنده سه‌تار ساکن قزوین . امیر محمدی نوازنده تار ساکن اصفهان . احسان کلانترپور نوازنده تار ساکن سوئد. نوش‌آفرین حسین‌پور نوازنده سه‌تار ساکن کرج . شایان کزازی نوازنده تار ساکن تویسرکان . عادل شاطری نوازنده تار ساکن تهران . کیوان برنجیان نوازنده تار ساکن کرمانشاه . امیر صداقت‌دوست نوازنده تار ساکن ایالات متحده آمریکا . علی‌اکبر افتخاری نوازنده سه‌تار ساکن آلمان . محمدجواد درویشی نوازنده سه‌تار ساکن بندر دیر بوشهر . طاهره نراقی نوازنده تار ساکن تهران . بهمن عمرانی نوازنده تار و سه‌تار ساکن آلمان

سال ۱۳۹۸

رضا نیکویی نوازنده تار ساکن اقلید فارس . محمود رفیعی نوازنده سه‌تار ساکن داراب استان فارس . حسین حقانی نوازنده سه‌تار ساکن اسفراین خراسان شمالی . فرشاد نژادباقری نوازنده سه‌تار ساکن فولادشهر اصفهان . عرفان بیابانی نوازنده سه‌تار ساکن تهران . امیر محمدی هنرجوی تار استاد سعید مزدک ساکن اصفهان . فاطمه ولی‌نژاد نوازنده‌ی تار ساکن تهران . بهمن عمرانی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن ایران و آلمان . فریبا شجاعی منفرد نوازنده‌ی سه‌تار ساکن تهران . داوود نورمندی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن تورنتوی کانادا . محمد میر‌آفتاب نوازنده‌ی سه‌تار ساکن تورنتو‌ی کانادا . حمید مهدیانی نوازنده‌ی تار و سه‌تار ساکن آلمان، حسین حقانی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن اسفراین،‌ پری ریحانی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن امارات متحده‌ی عربی، سعید قاسمی ابراهیم‌آبادی نوازنده‌ی تار و سه‌تار ساکن کرمان، افشین سرخابی نوازنده‌ی تار و سه‌تار ساکن تهران، الهه میمنه نوازنده‌ی تار ساکن مشهد

سال ۱۳۹۷

محمدجواد اسحاقی نوازنده‌ی تار  ساکن شهرکرد . حسن حسینی نوازنده‌ی تار ساکن اصفهان . فاطمه ولی‌نژاد . نهرو خوارحم غفور از سلیمانیه عراق . راضیه یوسفی. . جعفر ساجدی . زهرا سروعلیشاهی . عصمت یحیایی . میثم نصیری خلجی . محمود محمودآبادی . رضا حاجیان نوازنده‌ی سه‌تار ساکن ملک‌شهر اصفهان . سهراب قاسمی . الهام جفره . هادی سبزواری . وحيد صديق زاده . فاطمه پریدار . محسن زارع . سید محمد حسین اباذری . جعفر توانا نوازنده‌ی سه‌تار ساکن هلند . سیامک شکوهی . مرتضی اسماعیلی . سیدعبدالله شاه‌رکنی نوازنده‌ی تار ساکن ایالات متحده‌ی آمریکا . محمود زمردی  . مازیار فرزان نوازنده‌ی تار ساکن وین اتریش . ولی سدرپوشان نوازنده‌ی تار ساکن کاشان . سیدجلیل فقهی نوازنده‌ی سه‌تار ساکن بریتانیا . احسان جوریز . محمد سولده . حسین اکرمی . مسیح م کشکولی . بهمن طاهری . علی نیک بخش . عیدی رستمی . بهنیا ابراهیمی . مهدی احدی . علی حسین سلیمانی . محسن عباسپور . مهدی روستا . رضا علوی . سعید مقیم . علی دهقانی .مینا ترکاشوند . بهروز خسروانی . سیدمحسن خادم . سینا فراهانی . عسکر حیدری . محسن طلوعی نوازنده‌ی تار ساکن کردستان . رضا شعبان . ونداد اسماعیل زاده . سارا نعیمی . روژین جعفری . علی آزمایشی . رحمان شرف . علی روکی . امیر اشرفی . حامد ارزانی . احسان زنگنه . بیتا مظفری . امیر ابراهیمی . مهدی مهاجر . سیاوش عزتی . سعید مقیم . محمد امین زنده فیلی . خسرو القاسی زاده . فاطمه تاجیک . احسان کلانترپور نوازنده‌ی تار ساکن سوئد . هادی زمانی نوازنده‌ی تار ساکن قم . نیلوفر صالحی ابرقویی . مرضیه انساندوست . احسان بلوریان . محمد میر‌آفتاب نوازنده‌ی سه‌تار ساکن تورنتو‌ی کانادا . رضا حسن پور  . مهدی قره بیکلو . اکبر مردانی . گارن آراکلیان . طه حسنلو  . آزاده سرکاری . حجت سفرکریمی . حسین مردانی نوازنده‌سه تار بندر گز . حمیدرضا سعدآبادی . احمد فنائیان . سپیده علی پور . سولماز کیانی . سروش سلیمانی . بهمن زاهدی . سعید کردرستمی . علی کیانی . جمشید ارزاقی . مهران تورانی از سنندج . مژگان رحیمیان . علیرضا جمشیدی . پریسا خاوری نژاد . آتوسا کلیایی . فرزاد جابری . فرشته نیکان مهر . میترا لطفی زاده . حسین نساج . سجاد رضایی . شهریار ظریفی . علیرضا سعادت . محمد محمدزاده . احسان نیازی . سیامک غفاری . آرش مجیبیان نوزانده ی سه‌تار . صالح آسترکی . مرتضی میرعلائی . حسین جاویدیان . یاسر فیروزنیا . احمد بهره دار نوازنده سه‌تار ساکن آلمان . امینه سلمانی . بهمن عمرانی

سال ۱۳۹۶

میثم پیربگلو نوازنده تار ساکن کانادا . حسن عسگری . ی امیری . مسعود چراغی . مهرشاد شهربان . بهمن عمرانی . نادر نادری . رضا زاهدی . دکتر خلیل قاسم زاده بیراهنی از تهران . علی البرز . میلاد بیرانوند . محمد آسایش . مسیح کشکولی . امید جوادی . غلامرضا نادری . اسما نورالدینی . شیرین اسدزاده . محمد‌رضا یزدان‌پناه . الیاس توپال . آژوان مرادی . امین سلمانی . موسوی . محمدعلی شیخ الاسلامی . حمید رضا غلامی . هومن قاضی . فرشید عبدالحسین زاده . شهریار شریفی . سورنا ساکی . فاطمه جعفری . کریم فریدونی . سید جلال میرحمزه ئی .  مهران تورانی . نیر رضاخانی . شهرام ناظمی . احسان معصومیان . اسماعیل رنجبر . وحید پرنیان . خالد خالديان . حجت اله زاهدی پور . عبدالرضا صدیق پور . محمود مختارزاده . بهمن خیرخواه . علی بهروزی . عباس یوسفی نوازنده ی سه‌تار ساکن شیراز . فاطمه حسینی . محمد کدخدای عرب . محسن سعیدی . پیمان اسحاقیه . تیمور کرمی . سید یحیی حسینی . جعفر حدادی . محمد حسن اخوان کرباسی . حیدر صبوری . مهرانه ابراهیمی . سبحان حسن پور . محمد حسن کرمی . علی باستانی . بهشته صفاخواه . محمد علی طاهری زاده . حبیب علیزاده . علیزاده . حمید محجل . کاظم خسروی . زهره واعظی . رضامیرزایی .احسان جواهری . علی عفیفی . حمید طبیب زاده نوازنده ی تار ساکن پاریس . اردشیر نیک . علیرضا بدیعی . بهمن طاهری . رضا سلیمانی . زهرا تیموری . نجمه کریمی . نبی الله یوسفی . شهلا کریم شانگا نوازنده ی تار ساکن کانادا . شهریار شریفی . علی رمضانی . زهره خزائی . احسان کلانتر پور از سوئد . بهرام سوداگری . محمدرضا کلانتری . هانیه رستگار . احمد کاوسی . محمد جلیلی . نیما تکلو . سیامک فیضی . حسین مردانی . محمد شرفی . سیده طیبه طاهایی . حمید تدین . مهدی کاشفی . راحله ملک . شهرزاد عظیمی . ناظر کریمی . آرام روشنی نوازنده ی سه‌تار از مونترال کانادا . احسان عمید . مریم جلولی . شهریار شریفی . مرضیه حقیقی. آقای موذن . صادق بشر پور . سعید نیلوفری نوازنده ی سه‌تار . الیاس لایقی مطلق . فرهاد . مهدی حیدری . محمدی . داود  غفاری . بهرام عسکری . هانی شاهی . علی ویسی . مهندس سید محمد رحیمی نوازنده ی تار ساکن لواسان . مهدی مزینانی نوازنده ی سه‌تار . کمال البوخنفر . بیژن زارع . آریا محمودی اعظم . آرمان زارعیان نژاد . مصطفی نبی زاده . سعید احمد پور از شهرستان بروجرد . داود حسین زاده . طیبه بنان ماه . امید درویشی . نرمین رضازاده . حمید مولائی بیرگانی . علی محتشم انصاری نوازنده تار تهران . مهدی ضیایی مدبونی . احسان کلانتر پور از سوئد . نوید وام دار از شیراز . رسول داودی . مجید سجادی . امين حسينی . حمیدرضا قنبری بافقی . حمید عسگری . حمید رضا فتحعلی بیگی . فضل اله محمدی . محمد شرفی . کبری لطفیان . امیر اسحاقی . حامد کشاورز . بهمن طاهری . علیرضا بهمنی . محمدرضا رستم جو . الهه شریعت . عارف حسینی . بیژن فرسام . امیر موسوی . فائزه کاروان پیشه . فرخ فنایی . سعید ابراهیمی . احسان جواهری نیکو . فهیمه خراسانی . غلامعلی شولی . مهسا خائف . مرتضا میرزایی . سجاد عبدی . مهدی کوچکزایی . مسعود حقی . میفر کیانی


سال ۱۳۹۵ و پیش از آن

علی دهقانی . مجید نعیمی . امید گنجی . دکتر مهدی ضیایی نوازنده تار ساکن کرمان . داود اولیایی فیض آبادی . مهدی فتاحی . حسین حقانی نوازنده سه‌تار از اسفراین . علی پرتوی از آمریکا . احسان کلانتر پور از سوئد . نادر معدن نطق از ارمنستان . آرمان زارعیان نژاد از تهران . حسین امیری زاده از کانادا . نوید وام دار از شیراز . دکتر خلیل قاسم زاده بیراهنی از تهران

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

سید سلمان حسینی مدرس تنبور و سه‌تار

سید سلمان حسینی مدرس تنبور و سه‌تار
i5L29AgwyQdN4OU0DXVKGmC43PaypKdSHrlK5IliYG4YhsY1Ixs2KC31JOd4paa6b0 hIfUOJV rcLITCcFw3EuRfzlaAjldMF5vBFhc5Egb7rjEK73WGCmsYOvybJOIMt39TTdg سید سلمان حسینی مدرس تنبور و سه‌تار
کارت صلاحیت تدریس سلمان حسینی

جهت هماهنگی کلاس با تلفن ۲۲۳۳۳۴۲۵ و یا تلگرام ۰۰۹۸۹۱۲۳۱۰۸۷۴۰ تماس حاصل فرمایید.

محل تولد : صحنه
تاریخ تولد : 1359

تحصیلات
فوق دیپلم موسیقی (ساز ایرانی)
سابقه هنری
آهنگسازی و سرپرست گروه چریکه
عضو گروه مهتاب رو به سرپرستی وصال عرب زاده
سابقه کارهای اجرایی
فعالیت های گروهی و ارکستری:
سرپرست گروه تنبور نوازان چریکه
عضو ارکستر موسیقی نو به رهبری علیرضا مشایخی
عضو گروه هوران
مکان های تدریس
آموزشگاه نوای مهر ، پندارپرداز جم و نیما فریدونی
مجموعه آثار (صوتی)
مجموعه از کارهای گروه چریکه در حال ضبط ، ساترن ، اثر علیرضا مشایخی و …

جم مستان سیدجواد حسینی فواد تنبور سلمان حسینی قیچک فرشاد رستمی دف میلاد اول .mp4

جم مستان سیدجواد حسینی فواد تنبور سلمان حسینی قیچک فرشاد رستمی دف میلاد اول .mp4

AF1QipP JRHZ1TDQxzN6IiMZP4vmna9rCztJDLknX4J=w1080 h1009 سید سلمان حسینی مدرس تنبور و سه‌تار

تمرین گروه تمبورنوازان وگروه کوبه ای به سرپرستی سیدسلمان حسینی و ایمان ملکی،آموزشگاه فریدونی

تمرین گروه تمبورنوازان وگروه کوبه ای به سرپرستی سیدسلمان حسینی و ایمان ملکی،آموزشگاه فریدونی.mp4
گروه تنبور و دف :
سلمان حسینی ( استاد و سپرست گروه )، ایمان ملکی ( سرپرست گروه کوبه ای ) تهمینه طاهرنژاد ، علی شهبازی، عماد محسنی زاده ، امیر خرمی ، بهاره اهدایی ، فرهاد وحیدی ، آرش کاظمی ، منیژه پور حسن، میثم مداح ، راد نکویی، نیکی زربافیان ، نوید مودب ، مهدیه طاهرقلی

گروه تنبور نوازان چریکه جشنواره موسیقی فجر همراه با رقص سماع کردی . سرپرست گروه
ازتیسفون تا بخارا. سید سلمان حسینی. جم یاران. علی اکبر مرادی. خم خانه نشین علی اکبر مرادی وصال سید سلمان حسینی لیلی. قدیمی تنظیم سید سلمان حسینی

گروه تنبور نوازان چریکه . جشنواره موسیقی فجر همراه با رقص سماع کردی سرپرست گروه سلمان حسینی ۲

گروه تنبور نوازان چریکه جشنواره موسیقی فجر همراه با رقص سماع کردی . سرپرست گروه سلمان حسینی ۱

گروه تنبور نوازان چریکه . جشنواره موسیقی فجر همراه با رقص سماع کردی سرپرست گروه
ازتیسفون تا بخارا. سید سلمان حسینی. جم یاران. علی اکبر مرادی. خم خانه نشین علی اکبر مرادی وصال سید سلمان حسینی لیلی. قدیمی تنظیم سید سلمان حسینی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

درباره گروه موسیقی هوربانگ نوشته نیما فریدونی

درباره گروه موسیقی هوربانگ مقاله‌ای از نیما فریدونی

درباره‌ی هوربانگ

نوشتاری از نیما فریدونی

یادم هست . دیروز بود انگار، وقتی صبح روز سه شنبه ، مثل همیشه صبح زود برای بازکردن اتاق مرکز موسیقی تجربی گروه[1] موسیقی دانشگاه تهران ، با شتاب وارد کریدور دفتر گروه موسیقی شدم که اشکان[2] مرا صدا کرد … .
آنوقتها من مدیر مرکز بودم و شب و روز وقتم را گذاشته بودم برای آنجا .گروه موسیقی کوچک و بی امکانات بود .
بعد از جریانهای انقلاب فرهنگی هم اصلا جو گروه خراب بود. مدیران گروه ( پانویس به تعریف مدیر گروه ) نیز هرچند از استادان برجسته بودند ولی در زمینه مدیریت عملکرد بسیار ضعیفی داشتند.
ما که آمدیم ، اصغر وفایی مدیر مرکز بود : مردی وزین و دانشجویی دلسوز ؛ او و آرش عباسی و علی رادمان ، روزبه باطبی و علیرضا فرهنگ مرکز را اداره می کردند . تا زمان ورود ما به دانشگاه آنها خیلی کارها کرده بودند. وفایی پر از فکرهای موثر بود. من در جریانشان وارد شدم . دانشکده جانی داشت . هنرهای زیبا در آن دوره ( 81-77 ) تاثیر گذار بود و کنسرت ها ، نمایشگاهها ، همایش ها و انجمن های دانشجویی به راه .
وفایی هم در گروه موسیقی بچه ها را بیدار کرده بود . او می دانست که کارها خوب پیش نمی رود . استادان خسته شده اند . مسوولین دانشکده هم نگاهشان به موسیقی و موسیقیدان از جنس همان نگاهی است که سیمای دیروز و امروز به ساز داشت و دارد.
آنها فکر می کردند ما مطربیم . اصلا موسیقی علمی نمی دانستند چیست . مگر موسیقی هم علم دارد ؟
در دیدارم با رییس وقت دانشکده برای بیان مشکلات دانشجویان موسیقی متوجه شم که او ، هنر موسیقی و نمایش را هنر به حساب نمی آورد . او برای تماس با ما احتیاط می کرد.
من که آمدم پر بودم از حرف و انرژی . وفایی من را نشان کرد . در اولین انتخابات رای آوردم . شدم معاون مرکز . او هنوز مدیر بود. اعضای قبلی با مدیر گروه کنار نیامده بودند . اصلاحاتشان ، بسیار ریشه ای و به زعم بالایی ها تند بود . از جمعشان وفایی مانده بود تا ادامه دهد .
صبح ها شش صبح قبل از اینکه انتظامات دانشکده درها را باز کرده باشد مرکز موسیقی تجربی باز بود تا شب که جزو آخرین نفرها بودم که از دانشگاه بیرون می رفتند .
بعد هم که در انتخابات دوره پنجم مدیر شدم ، طرحهای بسیاری را آغاز نمودم ،  در کنار یارانی که در شورای مرکز حضور داشتند : برپایی کنسرت ها ، کارگاههای اجرایی و پژوهشی موسیقی و سخنرانی ها و ….
جو پویای دانشجویی به استادان هم سرایت کرد و تا حد زیادی کیفیت بالا رفت . تقاضای امکانات کردیم و در جلسه ای با معاون دانشکده  یک میلیون تومانی بودجه گرفتم برای ساز . ( البته قرار شد ما تاسقف این مبلغ ساز بخریم و هزینه را از دانشکده بگیریم. )  شاید بعد از برومند و نسل اولی های گروه موسیقی من اولین خرید ساز را انجام می دادم . احتمال می دهم تا سالها هم این رکورد تکرار نشود!
همان موقع حرفهای زیادی پشتم گفته شد . می دانستم که طبیعی است پس سرد نمی شدم . گاهی اتهام هم زدند و جای سپاسگزاری روی اعصاب من راه رفتند.
حاصل خرید سازهایی بود که از لحاظ تعداد با آنچه پیشتر بود به 2 برابر نزدیکی می کرد و از لحاظ کیفیت خیلی ها اذعان کردند که به نسبت فوق نزدیکی می کرد.
کا را با بالا گرفتن اتهامات متوقف کردم .
بعد از من تمام کسانی که بر من شوریده بودند حتی یک نی هم برای گروه نتوانستند بخرند.
گاهی عادت کرده ایم از دور قضاوت کنیم : غرض ها تیره دارد دوستی را      غرض ها را بیا از دل برانیم
صفحه های خاک خورده را از کمد های مرکز بیرون کشیدم . خیلی ها دوست داشتند آنها را بشنوند. سلمان سالک که از تار نوازان قلدر عصر ماست پیش قدم شد.
آن روزها با نرم افزارهای رایانه ای آشنا نبودم. او هم آنچنان مطلع نبود . کار را به یکی از آشنایان سپرد. هر چند کار اساسی صورت نگرفت ولی تمام صفحه های خاک خورده زنده شد و روی سی دی ثبت گردید. ( قصد دارم حالا که روی نرم افزارهای صدابرداری مسلط شده ام آن ها را با روش قانونمند و علمی بازیافت کنم و در اختیار علاقمندان قرار دهم .)
کار بر روی ریلها را هم شروع کردیم که من بیرون زدم. می دانم که هنوز هم به جایی نرسیده است. اصلا تا آنجا که اطلاع دارم مرکز را تعطیل کردند.
این مرکز همگام با مرکز تیاتر تجربی توسط پیروز ارجمند که هم اکنون هم از آهنگسازان نسل جوان است تاسیس شد. اساسنامه مخدوشی داشت که ما در همان روزهای اول برای بازبینی و تکمیل آن جلسات مداومی گذاشتیم.
آن شورهای شور انگیز و آن شتاب های دانشجویی بعد از ما فرو نشست . دانشکده سرد و یخی شد. مرکز موسیقی تجربی تعطیل گردید و از حرکت دانشجویی تنها خاطره ای ماند . هر چند امید وارم که دوباره دانشکده پویایی گذشته خود را باز یابد. چون تاثیر گذار ترین منطقه ایران برای فعالیت های جدی هنری بوده و خواهد بود.
***
کجا بودیم ….؟!
در کریدور گروه موسیقی ، روز سه شنبه از اردیبهش ماه 1380 که اشکان مرا صدا زد ….
پیشتر کوتاه ، چند بار ، اختلاط کرده بودیم .یکسال بعد از ما به دانشگاه آمده بود و ارتباط ما آنقدر ها جدی نشده بود. او هم پر بود از انرژی های نهفته ( همیشگی بادش ) . در گفتگوهای کوتاهمان از فعالیت های من تقدیر می کرد و ایده های جدید می داد و روحیه کاری داشت و می خواست کارهای مثبتی انجام دهد.
آن روز فکر جالبی داشت . تشکیل یک گروه موسیقی ایرانی برای اجرای قطعاتی در دستگاه چهار‌گاه و اجرای برنامه در کنسرت تجربی دانشجویان دانشگاه تهران . کانون موسیقی تازه تشکل یافته بود. اصغر وفایی بعد از تصویب طرح تشکیل کانونهای چند گانه در سطح وزارت آموزش عالی ( وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری ) و ابلغ آن به  دانشگاه تهران بود.
این کانون فعالیت های خوبی را آغاز کرد و بعدها در دوره تصدی گری مهدی تجلی و علی بهرامی نیز به برنامه های موثر  خود ادامه داد. انتشار اولین مجموعه صوتی دانشجویان دانشگاه تهران به نام گشایش ( در دو سی دی ) ، ساخت آهنگ دانشگاه تهران ، برگزاری کنسرت های متعدد ، کنسرت های تجربی و … از جمله فعالیت های این کانون بوده است.
***
فکر اشکان جالب بود . گفتم : چه می زنیم ؟ گفت : فعلا چکاد مشکاتیان . فهمیدم که جای نگاهش بالاست. اما من آن روزها در فکرهای دیگری بودم . وقت سر خاراندن نداشتم چه برسد تمرین گروهی .
مرکز موسیقی تجربی و سرو سامان دادن به آن و دنبال کردن هدفهایی که برنامه ریزی کرده بودم ، کار روی سازم و…. آن روزها در محضر استادم حسین علیزاده درس می گرفتم و هر جلسه دنیایی از مطلب داشتم برای کار کردن.
تا آن زمان البته با چند گروه فعالیت کرده بودم. روحیه آزاد و در عین حال قانونمند من در چارچوب شکسته بسته آن گروهها نمی نشست. یا سرپرست سالاری بود یا بی هدف . فعالیتهایی که انرژی زیادی از بچه ها می برد ، و به اندازه کار آنها ثمر نمی داد ، بعد هم ول می شد. دوباره روز از نو روزی از نو .
من با تجربه های قبلی در این فکر بودم که چگونه می شود گروهی آفرید هدفمند و دنباله دار . دنباله داری تا دور دستها . من به یک جریان می اندیشیدم. دوست داشتم خانه ای محکم بسازم که در برابر زلزله ها نلرزد و ایمن باشد .
کارهای گروهی در ایران مثل چادرهایی بود( و هست ) که برای زمانی اندک پهن می شد و تمام . اگر یک باران هم می زد فرو می ریخت. گاهی خانه هایی ساخته شدند مثل گروه پایور ، شیدا و عارف که یا بی سکنه اند یا اجاره داده شده اند . ولی باید اعتراف کرد از آنها خاطره های خوبی در ذهن ماست.
من به یک خانه بلکه به یک شهر می اندیشیدم. به شهری یا شهرکی که درآن کار اساسی بشود. کار ریشه دار . هرچیزی جای خودش باشد ، هرکسی به اندازه تلاشی که می کند مزد بگیرد و هر کسی تا هر قدر که می خواهد بی هیچ مخالفتی خود را بالا بکشد. شهری هنری با تمام زوایا و چشم اندازهای زیبا. شهری انگیزه مند برای کار حول محور موسیقی ایرانی .
من فقط می دانستم باید کار شود و ریشه ای کار شود.
***
پیشنهاد اشکان را تا حدی پذیرفتم . گفتم : فکر می کنم. گفت : ما یکی دو جلسه تمرین کرده ایم ، بیا ببین. بازدیدم از تمرین بچه ها که همه دانش جوی موسیقی و از سال پایینی های ما بودند حس خوبی در من برانگیخت. نت ها را گرفتم . تمرین ها را شروع کردم . سرور حسین علیزاده را برای گروه تنظیم کردم و خودم یک قطعه نوشتم به نام که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها  ” با ایجاد یک فضای تازه . چند نفر دیگر را هم به گروه دعوت کردیم . و گروه شکل گرفت. چون همه دانشجوی موسیقی بودیم اسم گروه را گذاشتیم گروه دانشجویان موسیقی دانشکده هنر های زیبا . هر چند یک دوره بسیار کوتاه با نام ” دلشدگان ” فعالیت کردیم و وقتی روشن شد که این نام مربوط به گروه دیگری است آن را عوض کردیم. با جدی شدن فعالیت گروه و سازماندهی آن دو ماهی به اعضا فرصت داده شد تا در جلسه ای که به منظور انتخاب نام گروه تشکیل می گردید نام های پیشنهادی خود را مطرح نمایند. درآن جلسه هر چند نام های زیادی مطرح شد اما اتفاق آرا بر  نام “هوربانگ ” ( نام پیشنهادی محمد باقر زینالی ) قرار گرفت. وجود بخش معرفی کننده سیستم و نوع تشکیل گروه و رابطه آن با موسیقی ( بانگ ) ، پارسی بودن دو بخش این نام ( هور : خورشید ، آفتاب – بانگ : آواز ، ندا ، صدا ) تجریدی و غیر عینی بودن آن که هم نوع نگاه جدی ، در هوربانگ است ( برعکس نام های پیش نهادی دیگر که مثلا اسم یک خواننده ، موسیقی دان یا نوازنده قدیمی بود . ) ، متفاوت بودن آن  با اسامی گروههایی که در ایران تشکل یافته اند ، سادگی تلفظ و سهولت ماندگاری در ذهن و سنگینی ظاهری این نام از دلایل انتخاب نام فوق بود . اولین کنسرت گروه در کلاس دکتر شاهین فرهت ارایه شد :  ” قطعه که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها ” . استقبال و تمجید دانشجویان موسیقی از کار فوق ما را برای ادامه راه بسیار تشویق کرد . به زعم عده ای کار گروه کاری نوع بود . ما قدم اول را خوب برداشته بودیم . با نزدیکتر شدن به کنسرت موسیقی تجربی که در روزهای آخر خرداد 1380 برگزار می شد تمرین ها جدی تر شد . گرمای بسیار زیادی در میان بچه ها بود . محل تمرین ها دانشگاه بود اما بعضی از تمرین ها را به محلی که من آماده کرده بودم انتقال دادیم .! اغلب بچه ها از تجربه کافی برخوردار نبودند اما آنقدر کار می کردند که کم تجربگیشان پنهان می شد . همان روزها محمد تقی حسینی که خدمات زیادی را برای گروه به انجام رسانیده است و پیشتر ها از من برای اجرای دونوازی های پربار دعوت به عمل آورده بود ، در گفتگوی کوتاهی به من گفت : چرا گروهی تشکیل نمی دهی ؟ خیلی کارها می شود کرد …
در پاسخش گفتم : همین گروه را می سازیم.
حرفهای او هرچند در لفافه بیان می شد ، اما من منظور اورا در یافتم . او نیز در جستجوی یک تشکل قانونمند بود.
***
 از همان روز کار برای من از حد محدوده زمانی تمرین تا کنسرت تجربی گذشت . نگاهم رفت تا قرنهخای آینده .
به دعوت اشکان سیگارچی و به اصرارمحمد تقی حسینی ، هوربانگ را برای نسل های آینده تشکیل دادیم . به هدف کاری کارستان کردن . از جمله کارهایی که آن ور آبی ها از رنسانس کلیدش را زدند. و نسل های امروزشان بر پله های محکمی برای اخلافشان تدارک می بینند.
ما در این جایی که هستیم بر دوش گذشتگانمان سوار شدن را از دست داده ایم . پیران ما ، یا ما را بر پشتشان نمی نشانند یا ما آنقدر قدر دانشان نبوده ایم که بتوانیم از کول آنها بالاتر را ببینیم.
هوربانگ را تشکیل دادیم تا یک جریان ماندگاربه یادگار بگذاریم. معتقد شدیم اگر کاری می کنیم آنقدر قوی باشد که قرن ها تاثیر خود را حفظ کند.
با تذکر محمد تقی ، آیین نامه ای را برای گروه تهیه کردم. در نگارش آن اصول زیادی مد نظرم بود :
1-       تعریف هدف و آرمان
2-       دموکراسی و عدالت در تمام ابعاد
3-       توان پیشرفت هر عضو تا بالاترین مدارجی که در گروه قابل تصور است.
4-       آزادی اندیشه و عدم اعمال نظرات فردی .
5-       مشارکت و نظر سنجی همه اعضاء در تک تک کارهای گروه.
6-       راهکارهای موثر در ادامه حیات دادن گروه.
7-       تعیین حقوق معنوی و مادی اعضاء و همکاران.
8-       محور قرار دادن مقدار انرژی و کار صرف شده به عنوان فراسنجی برای تعیین حقوق.
***
با بررسی گذرای تاریخچه گروههای موسیقی آزاد در ایران به نتایج مختلفی رسیدم. اشکالاتی در تمام آنها وجود داشت که البته بسیاری از آنها مشترک بود. این اشکالات موجبات از هم پاشیدگی و عدم ادامه حیات را برای آنها فراهم می آورد. در زیر به چند مورد از آنها اشاره می کنم :
1-       محوریت یک نفر که به عنوان سرپرست یا آهنگساز یا خواننده گروه است به عنوان مدیر یا ریس : اوست که تصمیم می گیرد چه بشود ، چه نشود، و … . در گروه او شاخص می شود . دیگران توان رسیدن به موقعیت او را ندارند. دیگران جز در حکم نوازنده یا هر عنوانی که در سیستم گروه به آنها سپرده شده است نمی توانند دخالتی بکنند. به طور کلی تجربه های بشری نشان داده همیشه تک روی شکست خواهد خورد . لزوم مدیر و حرکت او در مسیر شورا و زیر نظر شورا موثر ترین روش برای اداره تشکل هاست . که البته در گروههای ایرانی دیده نمی شد.
2-       عدم وجود قوانین یا آیین نامه مشخص ، و عدم وجود آرمان و هدف غای برای حرکت در مسیر آن: گروههای ایرانی به صورت مقطعی هدفمند شده اند . یا مساله ای سیاسی و اجتماعی آنها را ایجاد می کند یا هدفی مالی در تشکل آنها مطرح ات یا نوعی احساس نیاز بزای دور هم بودن و یا خود نمایی . کمتر گروههایی در عرصه فرهنگ ما پا به عرصه ظهور گذاشته اند که هدف فرهنگی و میل به فرهنگ سازی آرمان اصلیشان بوده باشد . آنهایی هم که همچنین هدفی داشته اند از سازماندهی خوبی برخوردار نبوده اند . تا آنجا که می دانم فقط گروه شیدا ست که آیین نامه ای مکتوب دارد و اعضا به آن عمل می کنند. شاید از عوامل بقای آن بعد از بیست واندی سال همین قانونمندی باشد.
3-       عدم پیش بینی جانشین و عدم پیش بینی انتقال پذیری حرکت گروهی به نسل ها ی بعد. : سازمانی می تواند در طول نسل ها عمل کند که برای بازسازی عوامل خود برنامه ای را پیش بینی کرده باشد. اگر نیروها کارآمدی خود را از دست دادند ادامه حیات تضمینی داشته باشد. و آن جایگزینی عوامل جوان به جای عوامل از کار افتاده باشند. به طور خلاصه گروههای موسیقی ما بر محور اعضا ست تا بر محور موسیقی. گروه به اعضا بسیار وابسته است. بروز اختلاف میان اعضا و جدایی یک فر یا بیشتر از گروه موجب از هم پاشیدگی گروه می گردد. ما در ایران باید اعتراف کنیم که فرهنگ گروهی کار کردن را پیدا نکرده ایم. بسیاری از کارها به صورت انفرادی پیش نرفته است . فعالیت های گروهی به جای اینکه انرژی های فردی را در یک راستا جمع کند ، در بسیاری از اوقات انرژی های فردی را در مقابل با یکدیگر می شوراند و نابود می کند.
4-       عدالت : از یک اندیشمند نقل کرده بودند حکومتها به ظلم می مانند اما به ناعدالتی نمی مانند. گاهی به همه فشاری می آید . چون مساوی است کسی اعتراض نمی کند . اما اتفاق می افتد که انسانها در رفاهند و ناعداتی آنها را معترض می کند . در گروههای ایرانی میان نوازندگان و اعضات گاهی نا عدالتی است . حقوق بدون رعایت فراسنج های کافی و بدون وجود توجیه منطقی با نا عدالتی تقسیم می گرد.
5-       عدم سازمانمندی اقتصادی گروه ها : گروهها درآمدهای خود را میان اعضا تقسیم می کنند و برای گروه و پیش برد کارهای غیر شخصی برنامه ای ندارد. هر چند که وجود صندوق مالی امری اجتناب ناپذیر و متضمن حات گروه می باشد.
***
مواردی از این دست در نگاه من تاثیر گذار بود. تا امروز من بارها موارد مذکور را در فعالیتهای گروه هوربانگ لمس کرده ام ولی پیش بینی های انجام شده ما در مورد آنها بزذگترین مشکلات را هم  تا کنون  از میان برده است. البته می دانم که مشکلات بسیاری در پیش رو ست. اعضایی از میان ما رفتند و اعضای جدید جایشان را گرفتند، گروه ادامه داد.
درآمد های ما اندک بود ، اما همه با همان روحیه آغازین ادامه دادند ، چون می دانستند که اگر کم است برای یکا یک هوربانگیان کم است و حقی به قدر سوزنی پایمال نخواهد گشت. و ….
***
پیش نویس آیین نامه تهیه شد . قبل از کنسرت تجربی آن را با حضور همه اعضا تصویب کردیم . مواردی را اضافه کردیم و چیزهایی را خط زدیم . بر طبق  آن  تقسیم وظایف صورت گرفت و نقش هر کس مشخص شد : مدیر گروه ، سرپرست گروه ، منشی ، مسوول آرشیو ، مسوول مالی ، هیات امنا و …
ما می دانستیم که هر چیزی را کجا قرار دهیم و از هر کس چه بخواهیم. کنسرت تجربی سر رسید و گروه 11 نفره ما روی صحنه رفت . یکهو در دانشکده کار ما صدا کرد. شاید مشکلات اجرایی کم نبود اما خودمان را باور کردیم . دانستیم که یک چیزی را مثل راه یا مثل نهضت یا مبارزه آغاز کرده ایم. می دانستیم که آغاز تنها 1 درصد از کل کار است. و به بزرگی نسبت تداوم و پشتکار در معادله فوق می اندیشیدیم. ما آمده بودیم که ادامه بدهیم. ادامه بدهیم برای موسیقی ، برای موسیقی ناب . تا برای آن زندگی کنیم و زیبایی را در یابیم . و زیبایی را به دیگران بشناسانیم. تا آنها به گونه بهتری زندگی کنند. می دانستیم که هدف زیبایی است.
کنسرت خاطره انگیز دیگری را در همان روزها برگزار کردیم : کنسرت آزاد در حیات دانشکده هنرهای زیبا در فضای باز. این نخستین بار بود که همچنین کاری صورت می گرفت. یادم هست رییس دانشکده و معاونین کاملا مخالف بودند. روز انجام برنامه که خبر به مدیر گروه موسیقی و معاونش رسید آنها من را خواستند و خواهش کردند که برنامه انجام نشود. اما ما سازهایمان را برداشتیم و یک کنسرت خوب اجرا کردیم. در میان برنامه که با استقبال بسیار بالایی روبرو شده بود عوامل زیادی تصمیم گرفتند کنسرت را به هم بزنند که دانشجویان به صورت خود جوش جلوی آنها را گرفتند. با این کار ما نشان داده بودیم که موسیقی اصلا چیز خطرناکی نیست!!!!
***
تشویق من به عنوان سرپرست گروه برای شروع آهنگسازی ، پژوهش ها و … تا کنون محصولات خوبی به دست داده است. وجود صندوق مالی گروه ، پشتیبانی محکم برای اعضا و اهداف گروه است. و خلاصه ما تبدیل به یک سازمان شدیم.
محمد باقر زینالی که در ابتدا با ما نبود امروز بسیاری از کارهای گروه را برنامه ریزی می کند و بار عظیمی از فعالیت ها را به دوش می کشد . او با شنیدن ” که عشق آسان …. ” راه گروه را شناخت. فهمید ما پی چه چیزی می گردیم . وقتی تمایلش را به همکاری احساس کردم و فهمیدم سخت کوش و کاری است و اهل عشق ، طرح عضویتش را میان اعضاء مطرح کردم . چند تمرین با ما بود . بچه ها با من هم عقیده بودند : آمد و یک یار خوب به ما اضافه شد. او بی شک از تاثیر گذاران مهم گروه  بوده و می دانم که تاثیراتش بیشتر خواهد شد.
گاهی دو شبانه روز بدون خواب و غذا کار می کند و خم به ابرو نمی آورد. تا کار تمام نشود و خوب تمام نشود دست بر نمی دارد. مرد است و قوی است . خیلی چیزها از مشکلات زندگیش ، کارهاش و تلاشهاش در ذهن مانده . شاید یک روزی آنها را به نگارش در بیاورم : خود قصه ای است مفصل و درس آموز . مثل وزیری بزرگ که سخت کار می کرد و به کار معتقد بود و می توان گفت : نگاه درست و علمی در موسیقی ایرانی را پایه گذاری کرد. همیشه برای موسیقی ایرانی ، ِک دعا کرده ام : در هر نسل ده نفر با تلاش و جدیت و جسارت و نگاه قانونمند و علمی و نظام یافته علینقی وزیری و با روحیه خلاق و هویتمند حسین علیزاده ، موجود باشد. ( اینکه چرا این دو نفر ؟ ) باید پذیرفت که از برگهای تاریخ معاصر موسیقی کشور صفحات پر بار و زیادی توسط این دو موسیقیدان پر شده است. و چیزی است غیر قابل انکار )
موضوع دیگری که برای موسیقی ایرانی باید انتظارش را کشید ، چیزی است نظیر همان مساله گفتگوی تمدن های مطروحه توسط محمد خاتمی . موسیقیدانان ایرانی با هم دوست نیستند . همدیگر را نفی می کنند . سر یک میز نمی نشینند . پشت هم نیستند. در کلاس های درسشان ، پشت موسیقیدانان دیگر سخن می گویند. این به این دلیل است که آموزش ما درست نبوده.  غرور زیادی داشته ایم . اصلا در فرهنگمان نفی بیش از ثبات جا افتاده. دوست داریم آنچه دیگران دارند و ما از آن بی بهره ایم با یک جمله نفی کنیم. نفی هنر نیست . بیایید همدیگر را اثبات کنیم. این چوبی که می خوریم در نهایت منتهی به دستهای خود ماست . همین امروز بیاییم از نقد منفی گرایانه و غیر مستدل بکاهیم. مثبت باشیم و مثبت نظر بدهیم. خواهیم دید چه نتیجه مطلوبی در پی خواهد داشت.
***
از باقر می گفتم ….
 خودش را میان ما بالا کشید. من و برخی از دوستان کسوت مدیریت را شایسته او دیدیم . مدیریت او با رای اکثریت تثبیت شد.
آهنگسازی را آغاز کرد . یادم رفت بگیم رشته تحصیلی اش نقاشی بود . قطعاتش را با ظرافت خاصی کنار هم می چید و به هرکدام مدتها می اندیشید. دوست دارم به زودی ضبطشان کنیم.
وقتی کار ضبط ها را در کارگاه موسیقی هوربانگ شروع کردیم او هم دخالت کرد. امروز در ضبط ها ناظری است که نوازندگان را پشت میکروفن به  صلابه می کشد. آنها به سختی از زیر دستان او فرار می کنند . تا آن چیزی نشود که می خواسته ، گاه تا 20 بار تکرار می کند.
به نوازندگی سازهای زیادی احاطه دارد و این امر به ما کمک شایانی رسانده است. یرای او آرزوی استقامت در راه و صبر دارم.
فردیس فیض بخش از همان روزهای اول با ما بود . موسیقی در وجودش است. با سواد است و سخت گیر. کم تر تایید می کند . همیشه وقتی بگوید خوب است ، خیالم راحت می شود. نظراتش برای همه هوربانگی ها مهم است.
ایده های تازه ای دارد . به هدف غایی هنر بسیار می اندیشد. کمتر دیده ام در دستش کتابی نباشد. در مکاشفه است. اگر کم حرف بزند یا دوره ای کم کار باشد می دانم چند وقت بعد شاهد یک خبر خوب از او هستم . او هم مثل باقر با نوازندگی سازهای مختلفی آشناست . برای موسیقی مرزی قائل نیست. نگاهش بسیار عمیق و ژرف است.
علی ساجدی صبا از دیگر دوستان خوب هوربانگی است . او یک همراه واقعی است . با تو صادق است . فوتن و بی ادعاست. با تمام ارزش هایی که در وجودش نهفته است یکبار هم شده غروری در وجودش نیافتم. در کشف و شهودی خاص است. وقتی ساز می زند یک لحظه هم قصدی برای خودنمایی پیدا نمی کند.
محمد تقی حسینی ، جدی است. صبور است. و مثل کوه مقاوم. گاه فکر می کنم او اینجایی نیست. جلوه های مادی این جا برای او مهم نیست. کار می کند ، ساز می زند و می نویسد .
امیر حسین رحمتی آوازی عاشقانه می خواند. محکم و گیرا و جدی . همراه است با همه و جدا نیست. با آن که رشته تحصیلی اش دکترای دندانپزشکی است اما تحصیلاتش را در باب آواز ادامه می دهد. آرزو می کنم همواره آوازش ، مثل امروز بی ریا و ساده بماند.
اشکان سیگارچی روی شیوه های مختلف سنتور نوازی کار کرده است. او تحقیقاتش را در این زمینه ادامه می دهد. او گرم و پویا ادامه راه را به هوربانگیان نوید می دهد.
سعید اشتوی ، در دنیای صدای کوبه ای ها میل به بازی دارد. اخلاق نیکو دارد. من از او و بقیه هر روز نکته های اخلاقی می آموزم.
رسول عباسی آرام و بی ادعا. تا با او نباشی به وسعت مردانگیش پی نمی بری. روی سازهای کششی کار می کند. پیشرفت های زیادش موجب خرسندی اعضاست. او با آرامش خود تنش ها و عصبیت ها را تعدیل می کند. مجید رهنما و علی توکلی از ابتدا با ما نبودند. علی وقتی آمد فکرهای تازه ای داشت. تجربه های دیگر گونه اش و ارتباط های خوبش تحول زیادی در گروه به وجود آورد. مجید هم که آمد مشغول تمرین ” مرثیه ” [3] و ” نگار “[4] بودیم.
صدای صاف و زلال و پخته و محکم نی او صدای گروه را متحول کرد. شاید جسارت باشد ولی همواره گفته ام صدای نی او میان هم رده ها و جوانانی که دیده ام یک سر و گردن و بلکه بیشتر خوش صدا تر است. او هنوز کارهای زیادی برای انجام دادنروی سازش دارد ولی می دانم که آینده چشمگیری دارد. به هر حال دوستان یکرنگی در هوربانگ گرد آمده اند. تصور جدایی آنان برایم سخت و مبهم است. اما می دانم شرایط زندگی ، و مسایل مختلف این پیش آمد را پدید خواهد آورد.
هوربانگ بر پایه افراد بنا نمی شود . همانگونه که تا امو ز این چنین بوده است . وقتی موسیقی محور باشد، هر کس که بیاید بار را به دوش می کشد . این نهضتی که آغاز شده با ما تمام نخواهد شد. ما آغاز گر بوده ایم.
خوشبختانه نظم و رعایت آن در هوربانگ در موفقیتمان تاثیر گذار بوده است. مشخصات هر یک از جلسات تمرین ، مشخصات هر جلسه ضبط ، مشخصات هر یک از کنسرت ها ، صورتجلسه گردهمایی های اعضا و … توسط منشی گروه ثبت شده است . ما هر لحظه خود را مطالعه می کنیم . همه سوابق را داریم و این کمک شایانی به ما نموده است.
نخستین کتابچه  هوربانگ شامل آیین نامه ، اهداف ، تاریخچه ، گزارش فعالیت ها و … در سال 1382 در تیراژ بسیار پایینی  به نشر رسید .  هر سال این کتابچه کامل تر شده و در پایان سال به چاپ می رسد.
سفرهای گروهی به پختگی روابط و وحدت ما افزود. من بهترین سفرهایم را با هوربانگی ها کرده ام. کار گاه هوربانگ هم که از سال 1376 تاسیس شده بود از سال 1381 به صورت رسمی به این نام مفتخر گردید. تمرین ها ، ضبط ها ، جلسات و … اعضا در این مکان انجام می شود. فکرهای خوبی برای این کارگاه داریم که با گذشت زمان صورت خواهد گرفت.
وب سایت هوربانگ فکری بود که توسط علی توکلی ارایه شد. با مطالعه دقیق و برگزاری جلسات متعدد این طرح با موافقت همه رای آورد. اعضا تصویب کردند در راستای اهداف گروه سایت بخش کوچکی را به معرفی هوربانگ و فعالیتهایش و بخش اصلی را به مجله هوربانگ که به پیشنهاد محمد باقر زینالی تصویب شد ، اختصاص دهد. ایجاد مکانی مناسب برای ارایه مقالات پژوهشی و علمی ، آموزش رایگان ، خبر و … از اهداف مجله فوق است. بدهی است ادامه حیات سایت هوربانگ وابسته به حمایت کسانی است که تفکرات هوربانگ را می پسندند. از شما برای همکاری دعوت می کنیم.
اینها چیزهایی بود که به ذهنم می رسد . به مرور قصد دارم آنچه در هوربانگ می گذرد را در سلسله مقالاتی ارایه کنم. این از جهتی است تا ارتباطمان با جامعه و کسانی که موسیقی ما را می شنوند بیشتر کنم و با ایده گرفتن از آنها ، از اشکالات کار بکاهیم و محکمتر پیش رویم.
نیما فریدونی
از اعضاء گروه موسیقی هوربانگ  


1   در این مقاله دقت داشته باشیم که یک مدیرمرکز ( مرکز موسیقی تجربی دانشگاه تهران ) یک مدیر گروه ( گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ) وجود دارد . مدیر مرکز از بین دانشجویان انتخاب می شد. مدیر گروه توانایی داشت او را عوض کند یا صلاحیت او را تایید نکند.  اما مدیر گروه از بین استادان انتخاب می شد و اداره مستقیم گروه موسیقی به عهده او بود. ( و هست. )
2  اشکان سیگارچی : نوازنده سنتور – کارشناس موسیقی –  دانش آموخته گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران 
3   عنوان قطعه ای  بلند از نیما فریدونی برای سازهای ملی – این قطعه به عنوان پایان نامه کارشناسی ایشان در گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا ارایه شده است.
4   عنوان قطعه ای از محمد باقر زینالی برای سازهای ملی