نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی بیات راجه سه‌تار و آواز کوشا میرزایی

بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی بیات راجه سه‌تار و آواز کوشا میرزایی

تصویر نقاشی: استاد حسین بهزاد

شعر: استاد هوشنگ ابتهاج

ضبط صدا: فراز تلالو

بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی بیات راجه سه‌تار و آواز کوشا میرزایی


بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی بیات راجه سه‌تار و آواز کوشا میرزایی

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

‎⁨بیات ترک دو بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی احسان جاودانی آواز نیما فریدونی تار⁩

‎⁨بیات ترک دو بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی احسان جاودانی آواز  نیما فریدونی تار⁩

‎⁨بیات ترک دو بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی احسان جاودانی آواز نیما فریدونی تار⁩.mp4

‎⁨بیات ترک دو بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی احسان جاودانی آواز نیما فریدونی تار⁩.mp4

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مدها و مقام‌های کلیسایی

مدها و مقام‌های کلیسایی

مد های کلیسایی (Church modes)
مدهای کلیسایی در حقیقت اساس گام های دیاتونیک امروزی هستند و مانند همه گام های دیاتونیک از 7 نت (به استثنای نت آخر که تکرار نت اول در فاصله اکتاو است)ساخته شده اند. مدها کلا 12 نوع می باشند که 6 عدد از آنها را مود اصلی(Authentique) و 6 عدد دیگر را مودهای فرعی (Plagal) می نامند.

در حقیقت گام های دیاتونیک مینور طبیعی همان مد نهم یا ائولین (َAeolian) و گام های ماژور همان مد یازدهم و یا یونین (Ionian) هستند که در فصل قبل توضیح دادیم و الگوی ساختاری آنها را کامل برسی کردیم و در این فصل برسی 10 مد باقی مانده را انجام خواهیم داد. توجه داشته باشید که 10 مد مورد نظر مربوط به موسیقی قرون وسطی اروپا می باشند و تقریبا دیگر در موسیقی امروزی به عنوان یک گام شناخته نمی شوند و کاربردی نیز مانند یک گام ندارند ولی به صورت جمله موسیقیایی در موسیقی غربی و سبک راک بسیار شنیده می شوند و یا هنوز در برخی موسیقی های محلی کشورهایی نظیر اسکاتلند شنیده می شوند لذا برسی آنها خالی از لطف نیست.

در جدول زیر می توانید اسامی دوازده مد کلیسایی را مشاهده فرمایید:

مد فرعی
مد اصلی
(2)HypoDorian
(1)Dorian
(4)HypoPhrygian
(3)Phrygian
(6)HypoLydian
(5)Lydian
(8)HypoMixolydian
(7)Mixolydian
(10)HypoAeolian
(9)Aeolian
(12)HypoIonian
(11)Ionian

مدهای کلیسایی
بخشی از کیفیت آسمانی سرود گرگوریایی از گام های نا متعارف به کار رفته در آن سرچشمه می گیرد . این گام ها ” مد های کلیسایی ” نامیده می شوند . این مد ها مانند گام های ماژور و مینور از هفت صدای متفاوت و یک صدای هشتم که تکرار صدای اول در یک اکتاو بالاتر است تشکیل می شود اما الگوی پرده ها و نیم پرده ها در آن متفاوت است . مد های کلیسایی گام های اساسی موسیقی غرب در قرون وسطا و رنسانس بوده اند و در موسیقی مذهبی و نیز غیر مذهبی به کار گرفته شده اند . بسیاری از ملودی ها و آوازهای عامیانه غربی نیز از الگوی مد های کلیسایی پیروی می کنند . یکی از نمونه های شکوهمند و شادمانه سرود گرگوریایی ” بخش آله لویا از مس مراسم عید تجلی مسیح ” است . واژه آله لویا به معنی ” تو را می ستایم ای خداوندگار ” است . در این سرود نت های متعددی بر یک هجای متن خوانده می شوند . صداهای پیاپی و متعددی که بر هجا ادا میشوند بیانگر لذت و خلسه مذهبی و توصیف ناپذیری است .
مدهای کلیسایی تا اواخر دوره رنسانس(1600-1450) و اوایل باروک به بقای خود ادامه دادند. پلیفونی در دوره رنسانس مقام ارجمندی داشت اما در دوره باروک به تدریج فقط مدهای ماژور و مینور (شاید به دلیل تطابق بیشترشان با هارمونی طبیعی) باقی ماندند. در هر صورت هر کار علمی ابتدا از حالات ساده آغاز میگردد و سپس تعمیم مییابد. در مورد موسیقی چندصدایی هم چنین شد؛ زیرا آهنگسازان امپرسیونیست(در اوایل قرن بیستم) نه تنها دوباره به مدهای کلیسایی روی آوردند بلکه مدهای جدیدی با استفاده از اصول علمی موسیقی ابداع نمودند و همه را به شکلی مدرن و به صورت موسیقی چندصدایی و مملو از احساساتی بدیع ارائه کردند.
اغلب مدهای قرن بیستم اسامی قرون وسطی خود را دارند و فقط از لحاظ ساختمانی و نه شیوه استعمالشان به هم متشابه اند . مد ایونین (Ionian) همانند گام مرسوم ماژور و مد آئولین (Aeolian) نیز همانند گام تئوریک مینور است ، مد لوکرین(Locrian) که خیلی کم مورد استفاده قرار می گیرد به خاطر آکورد کاسته تونیکی که دارد کاملا متمایز است . از چهار مد باقی مانده دو تا آکورد تونیک ماژور و دو تا آکورد تونیک مینور دارد . مد لیدین(Lydian) همانند گام ماژوری است که درجه چهارم نیم پرده بالا رفته باشد و مد میکسولیدین(Mixolydian) همانند گام ماژوری است که درجه هفتم آن نیم پرده پایین آورده شده باشد . دورین(Dorian) گام مینور تئوریکی است که درجه ششم آن نیم پرده بالا رفته و بالاخره فریژین(Phrygian) همام گام مینور تئوریک است که درجه دوم آن نیم پرده پایین آمده است .

مدهای کلیسایی و ساختار آنها

مُدها یا مقام های کلیسایی اساس تئوری موسیقی قرون وسطا را تشکیل می‌دادند که بعدها همین مدهای کلیسایی پایهٔ گام های دیاتونیک امروزی (مد ماژور و مد مینور) شد. با اینکه مدهای کلیسایی مربوط به قرون وسطا هستند و امروزه کاربرد آنها به عنوان گام منسوخ شده اما آهنگسازان بسیاری در دورهٔ مدرن به خصوص در موسیقی جز و راک از آنها در کارهایشان استفاده کرده‌اند، همچنین در بعضی موسیقی‌های محلی می‌شود مدهای کلیسایی را شنید. برای همین بد نیست با این مدها هم آشنا شوید و شاید شما هم علاقه‌مند شدید در آهنگ‌هاتان از آنها استفاده کنید!

مدهای کلیسایی چه طور ساخته می‌شوند؟

مثل گام‌های امروزی، مقام های کلیسایی هم هشت نتی بودند که نت اول در اکتاو تکرار می‌شد. در ابتدا هشت مد کلیسایی وجود داشت و  بعدها در قرن هشتم چهارتای دیگر هم بهشان اضافه شد و به دوازده مد رسید.

از هشت مد اولیهٔ کلیسایی چهار تایشان مد اصلی یا اُتانتیک (Authentique) بودند، هرکدام از مدهای اصلی یک مد  فرعی یا پلاگال (Plagal) هم داشتند که اول اسمش یک «هیپو» می‌گذاشتند. هر دو مد با یکی از نت‌های «ر» ، «می» ، «فا» و «سل» شروع می‌شد و به همان هم ختم می‌شد. به این نت پایانی هم فینالیس (Finalis) می‌گفتند.

پلاگال ها کارشان این بود که وسعت صوتی را افزایش بدهند. وسعت صوتی مدهای اصلی در محدودهٔ فینالس و اکتاو بوده و دوباره به فینالیس برمی‌گشته اما در مدهای فرعی می‌شد تا چهارم درست پایین فینالس و پنجم درست بالای فینالیس هم رفت ولی قضیه در هر صورت آخرش باید به همان فینالیس ختم می‌شد.

غیر از فینالیس که نت اصلی و مهم مدهای کلیسایی بود، نت مهم دیگری هم بود به نام دومینانت، تنور یا رسیتاتیف. در مدهای اصلی یا اتانتیک، نت دومینانت همیشه درجهٔ پنجم مد بود. فقط وقتی که روی نت سی می‌افتاد، به جای سی روی نت دو قرار می‌گرفت. در مدهای فرعی هم نت دومینانت دو درجه پایین‌تر از دومینانت مد اصلی‌اش بوده. اینجا هم اگر خدای نکرده روی نت سی می‌افتاد، یک درجه بالاتر می‌رفت و روی نت دو قرار می‌گرفت. در شکل پایین فینالیس با رنگ قرمز و دومینانت با رنگ آبی نشان داده شده.

مدهای اصلی عبارت بودند از: دورین، فریژین، لیدین، میکسولیدین و مدهای فرعی‌شان به ترتیب : هیپودورین، هیپوفریژین، هیپولیدین و هیپومیکسولیدین نام داشت.

مدهای اصلی که بعدا اضافه شدند هم ائولین و یونین بودند و مدهای فرعی‌شان به ترتیب هیپوائولین و هیپویونین نام داشت.

حالا ببینیم این مدها چه‌طور ساخته می‌شدند. گفتیم هر مد اولیه روی یکی از نت‌های ر، می، فا و سل ساخته می‌شد. فاصلهٔ بین نت‌ها در این مدها برابر فواصل طبیعی بین نت‌های گام دو ماژور بوده یعنی تمام نت‌ها بدون علائم تغییردهنده بودند. به این صورت که شما از نت ر شروع می‌کردی و به ر در اکتاو بالا می‌رسیدی و این می‌شد یک مد و طبق همین هم فواصل بین نت‌ها مشخص می‌شد. اینجوری فرض کنید که از یکی از این چهار نت شروع کنیم و کلاویه‌های سفید پیانو را به ترتیب بزنیم. مدهای ائولین و یونین که بعدها اضافه شدند به ترتیب از نت‌های لا و دو شروع می‌شدند.

ابتدا مدهای کلیسایی اولیه و اصلی را به همراه مد فرعی هرکدام بررسی می‌کنیم و پس از آن مدهای جدیدتر.  مدهای کلیسایی

دورین (Dorian)

این مد اصلی از نت ر شروع می‌شده و به نت ر اکتاو بالا ختم می‌شده بنابراین فواصل بین نت‌ها به این صورت می‌شده:

پرده – نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده.

هیپودورین (Hypodorian)

این مد، مد فرعی دورین بوده به این صورت که فینالیس همان ر بوده اما محدودهٔ حرکت متفاوت بوده. این مد از پایین به نت لا به فاصلهٔ چهارم درست پایین ر می‌رسیده و در بالا به نت لا یعنی پنجم درست بالای فینالیس ختم می‌شده.

فریژین (Phrygian)

فریژین مد اصلی دوم بوده که از نت می شروع می‌شده و به می اکتاو بالا ختم می‌شده پس فواصل بین نت‌ها در مد فریژين به این صورت است:

نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده اگر دقت کنید می‌بینید که فواصل مد فریژین درست عکس فواصل مد ماژور خودمان است.

هیپوفریژین (Hypophrygian)

هیپوفریژین مد فرعی فریژین بوده که محدوده‌اش همانطور که گفتیم بین چهارم درست پایین فینالیس فریژین (یعنی نت می) و پنجم درست بالای آن بوده یعنی از سی اکتاو پایین تا سی خط سوم.

لیدین (Lydian)

مد اصلی سوم لیدین بوده که از نت فا شروع می‌شده و به فا در اکتاو بالا ختم می‌شده. پس فواصل در این مد به این ترتیب می‌شود:

پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده

هیپولیدین (Hypolydian)

مد فرعی لیدین بوده که در محدودهٔ دو وسط تا دوی بین خط سوم و چهارم حرکت می‌کرده.

میکسولیدین (Mixolydian)

میکسولیدین مد اصلی چهارم بوده که از نت سل شروع می‌شده و به سل در اکتاو بالا می‌رسیده. فواصل در این مد به صورت بوده:

پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده

هیپومیکسولیدین (Hypomixolydian)

این مد هم که مد فرعی میکسولیدن بوده در محدودهٔ ر تا ر اکتاوش حرکت می‌کرده.   حالا می‌رسیم به دو مد اصلی و پلاگال‌هایشان که بعدا به هشت مد اولیه اضافه شدند و در آخر هم مد لوکرین بیچاره که مورد خشم و غضب بوده و کسی تحویلش نمی‌گرفته!   مدهای کلیسایی

ائولین (Aeolian)

این مد اصلی که در قرن هشتم به مدهای کلیسایی اضافه شد، از نت لا شروع می‌شده و فواصل آن به این ترتیب بوده:

پرده  – نیم پرده – پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده

 ائولین همانطور که می‌بینید درست مطابق گام لا مینور است و در حقیقت مد مینور بازماندهٔ مدهای کلیسایی است.

هیپوائولین (Hypoaeolian)

این مد، مد فرعی ائولین بوده که محدودهٔ حرکتش بین می تا می اکتاوش بوده.

یونین (Ionian)

یونین هم مانند ائولین مد اصلی‌ای بود که بعدها به نظام هشت مدی کلیسا اضافه شد. این مد از نت دو شروع می‌شود پس فاصلهٔ بین نت‌هایش به این صورت است:

پرده – پرده – نیم پرده – پرده – پرده – پرده – نیم پرده این مد درست مانند گام دو ماژور فعلی است و می‌توانیم ببینیم که پایهٔ مد ماژور، مد یونین است.

هیپویونین (Hypoionian)

هیپویونین مد پلاگال یا فرعی یونین بوده که محدودهٔ حرکتش همانطور که در شکل می‌بینید بین نت‌های سل تا سل خط دوم بوده است.

لوکرین (Locrian)

در بین مدهای کلیسایی مد لوکرین وجود داشته که فینالیسش نت سی بوده اما به خاطر اینکه روی درجات یکم و پنجمش صداهای شیطانی (فاصله پنجم کاسته یا چهارم افزوده) وجود داشته، مورد استفاده قرار نمی‌گرفته است.

هیپولوکرین (Hypolocrian)

این مد کلیسایی که مد فرعی لوکرین بوده، مثل بقیهٔ پلاگال‌ها محدودهٔ چهارم درست از پایین و پنجم درست از بالا را پوشش می‌داده یعنی از فا تا فای اکتاوش.     

 

موسیقی مسیحی ،گونه ای از موسیقی است که برای بیان باور های شخصی یا عمومی در مورد زندگی و ایمان مسیحی نوشته میشود. موضوعات رایج در موسیقی مسیحی شامل ستایش، عبادت، توبه، ضجه و زاری است و انواع مختلف آن در سراسر جهان، به طور گسترده ای متفاوت است.

همانند سایر فرم های موسیقی؛ خلق، عملکرد، اهمیت، و حتی مفهوم موسیقی مسیحی با توجه به فرهنگ و بافت اجتماعی؛ شکل های متفاوتی به خود میگیرد. موسیقی مسیحی برای اهداف مختلفی اعم از لذت زیبایی شناسی، اهداف مذهبی و یا تشریفاتی، و یا ارائه ی پیامی مثبت به عنوان محصولی جهت سرگرمی برای بازار، نوشته و اجرا میشود.

مد های کلیسای قرون وسطی، گامهای دورین و میکسولیدین​

در این بخش از مقاله، به مد های باستانی کلیسایی، به خصوص گام های دورین و میکسولیدین و کاربرد آنها در موسیقی مدرن و جز، میپردازیم.

مدها (مد های قرون وسطایی کلیسا)

موسیقی قرون وسطایی کلیسا، بر اساس یکی از هشت گام یا مد بوده است. برخی از مد ها برای موسیقی های نشاط انگیز استفاده می شده، و بقیه برای سرود خوانی و برخی هم برای گفتن داستان های غم انگیز به کار میرفته اند. همه این مد ها از نت های گام دو ماژور ساخته می شده اند (کلید های سفید روی پیانو). برای مثال، مد اول D، E، F، G، A، B، C، D بود. مد سوم از E شروع میشد و فقط از نت های بکار استفاده میکرد: E، F، G، A، B، C، D، E مد پنجم از F به F میرفت و مد هفتم از G به G. این مد های شمارشی فرد، مد های authentic نامیده میشدند و مدهایی که از هر یک از این مدهای فرد ایجاد میشد را مد های پلاگال میخواندند. مد های پلاگال همان مد های authentic بود که از همان نت ها استفاده می کرد و به همان “finalis” (نت نهایی) ختم میشد، اما محدوده ملودی متفاوت بود.

محدوده ملودی: در شعر گرگورین (موسیقی کلیسای قرون وسطی)، ملودی در حدود یک اکتاو باقی ماند. بنابراین، اگر سرودی در مد اول میخواندید، فقط می توانستید از یک اکتاو نت استفاده کنید و آن نت ها باید D، E، F، G، A، B، C، D. بودند.

dorian.gif

هرچند، این حالت میتوانست با استفاده از مد دوم (مد پلاگال مربوط به مد اول) به آرامی تغییر کند. حالت دوم از همان مجموعه نت ها استفاده می کرد، اما به جای رفتن از D به D، شما می توانید محدوده ای از A تا A داشته باشید – ولی با یک امای بزرگ – اما باید به D برسید ( نت پایانی باید D باشد.)

dorian.gif

بیشتر متون مقدس (متون کلیسایی) با استفاده از اعداد، به مد های اشاره می کنند، اما جایی در طول این مسیر، نظریه پردازان موسیقی، از نامیدن مدهای کلیساهای قرون وسطی با اعداد یونانی، سردر گم شدند و قرار بر این شد که مد ها را، به جای اعداد، با نام های یونانی بخوانند. (چقدر گیج کننده!) بنابراین، مد ها را اغلب به این نام ها میخوانند:

مدها و مقام‌های کلیسایی

در قرن شانزدهم، سیستم هشت مد سرود های گرگورین به چهار حالت دیگر گسترش یافت: دو تا از A و دو تای دیگر از C شروع میشدند. توجه داشته باشید که در فرم های authentic آنها، مانند گام های ماژور و مینور ما هستند!

upload_2017-8-1_12-50-27.png

متوجه شدید که موسیقیدانان قرون وسطی و میانه، از مد هایی که با B آغاز میشوند، اجتناب میکرده اند؟ آنها فقط این شکل از صدادهی را نمی پسندیدند. پنجمین فاصله ی نت پایانی، پنجم دیمینیشد بود به جای پنجم پرفکتی که در موسیقی آنها غیرقانونی محسوب میشد.

بعدها، آهنگسازان مدرن، مدهای سیزدهم و چهاردهم را بر پایه ی B اضافه کردند.

upload_2017-8-1_12-51-4.png

آهنگسازان مدرن اغلب برای اینکه احساسی خاص را به موسیقی خود ببخشند، از مد ها استفاده می کنند، اما، هیچ محدودیت اکتاوی در موسیقی ما وجود ندارد! بنابراین اکنون که آهنگسازان به مد ها مراجعه می کنند، معمولا تنها از مد های authentic استفاده میکنند یا:

upload_2017-8-1_12-51-57.png

این تنها تاریخ باستان نیست! کاملا برعکس! آهنگسازان مدرن از مد های متداول در نوشتن موسیقی استفاده می کنند و موزیسین های جز، از گام های مدال برای بدیهه نوازی استفاده می کنند! …

… گام های DORIAN و MIXOLYDIAN​

…. همانطور که در بالا دیدیم، هر دو از گام ماژور مشتق می شوند.

گام های دورین

گام دورین گامی است که از درجه ی دوم گام ماژور شروع می شود و سر کلید گام ماژور را حفظ می کند. مثال: d dorian شبیه به C Major است و در سرکلید، بمل و دیز ندارد، اما از D شروع می شود.

image_318.gif

شکل دیگری که میتوان به گام d Dorian نگریست (و بسیاری از نوازندگان جز هم از این شیوه استفاده میکنند)، این است که همان گام D Major را در نظر میگیرند با این تفاوت که درجه ی سوم و هفتم آن پایین تر است. (D major دارای F # و C # است؛ که درجات سوم و هفتم هستند، بنابراین آنها را نیم پرده پایین می آورند.) هر دو شیوه ی تفکر شما را به همان نتایج می رساند. دو نمونه را امتحان کنید:

c dorian:

میتوانید تمام درجات گام Bb را در نظر بگیرید با این تفاوت که از C شروع میشود -یا- گام C ماژوری را در نظر آورید که درجات سوم و هفتمش پایین آمده اند ( Eb,Bb )

a dorian:

میتوانید تمام درجات گام G را در نظر بگیرید با این تفاوت که از A شروع میشود -یا- گام A ماژوری را در نظر آورید که درجات سوم و هفتمش پایین آمده اند ( C,G تنها F# را به حال خود رها کنید)

سر کلید ها مشابه گام ماژور مربوطه هستند یا اینکه هر بمل یا دیزی که وجود داشته، در گام نشان داده شده میشود. نمودار سر کلید زیر را ببینید:

image_757.gif

به عبارتی، گام های دورین نوعی صدادهی مینور با سوم بمل هستند، به همین دلیل، برای نشان دادن آنها معمولا از حروف کوچک استفاده می کنیم: d dorian، eb dorian، f # dorian …

گام دوریان در جز

نوازندگان جز از گام Dorian برای بداهه سازی بر روی آکورد های هفتم مینوری استفاده میکنند که روی نت دوم گام ساخته شده است.

مثال: dm7 در کلید C – از گام d dorian استفاده کنید. اگر کورد را تصور کنید، می توانید ببینید که گام d dorian کاملا در آن میگنجد و نت های مابین، در هم حل می شوند.

dm7 = D، F، A، C

dorian scale = D، E، F، G، A، B، C، D.

آه، پس به همین دلیل است که این گام اینقدر برای موزیسین های جز مهم است! بله، آنها هر روز انواع مختلفی از گام ها را، در تمام کلید ها، اجرا می کنند !!! اگر میخواهید به برخی از آهنگهای جز در حالت Dorian گوش کنید، اینها را ببینید:

So what از Miles Davis

Little sunflower از Freddie Hubbard

Impressions از John Coltrane

همچنین آهنگ ” Thriller ” مایکل جکسون نیز در مد دورین است!

موسیقی Scarborough fair هم در G Dorian نوشته شده است. توجه داشته باشید که اگر در کلید F نوشته شده باشد، باید از G شروع شود و با G به پایان برسد.

scarboro_fair.gif

گام های میکسولیدین

گام mixolydian گامی است که از درجه ی پنجم گام ماژور شروع می شود و سر کلید گام ماژور را حفظ می کند. مثال: g mixolydian مربوط به C Major و بدون بمل و دیز است، اما از نت G شروع می شود.

image_207.gif

شکل دیگری که میتوان به گام G mixolydian نگریست (و بسیاری از نوازندگان جز هم از این شیوه استفاده میکنند)، این است که همان گام G Major را در نظر میگیرند با این تفاوت که درجه ی هفتم آن پایین تر است. (G major دارای F # است که درجه ی هفتم است، بنابراین آن را نیم پرده پایین می آوریم.) هر دو شیوه ی تفکر شما را به همان نتایج می رساند. دو نمونه را امتحان کنید:

F mixolydian :

میتوانید پنجم Bb را در نظر بگیرید با این تفاوت که از F شروع میشود -یا- گام F ماژوری را در نظر آورید که درجه ی هفتمش پایین آمده است ( Eb، بنابراین در سرکلید Bb و Eb خواهیم داشت.)

D mixolydian :

میتوانید پنجم G را در نظر بگیرید با این تفاوت که از D شروع میشود -یا- گام D ماژوری را در نظر آورید که درجه ی هفتمش پایین آمده است (C طبیعی – پس در سرکلید F # خواهیم داشت).

سر کلیدها مشابه گام ماژور مربوطه هستند یا هر گونه بمل یا دیز در گام نشان داده شده است. نمودار سر کلید زیر را ببینید.

به هر حال، گام های میکسولیدین نوعی صدا دهی ماژور دارند تا زمانی که به هفتم برسید، بنابراین برای نشان دادن آنها از حروف بزرگ استفاده می کنیم:

G mixolydian، Eb mixolydian، B mixolydian

گام Mixolydian در جز:

نوازندگان جز از گام های میکسولیدین برای بدیهه نوازی کورد های هفتم دومینانت استفاده می کنند. به عنوان مثال: G7 – از گام G mixolydian استفاده کنید. اگر کورد را تجسم کنید، می توانید ببینید که گام G mixolydian درست در آن میگنجد!

G7 = G، B، D، F

G mixolydian = G ، A، B، C، D، E، F

برخی از آهنگ ها در حالت Mixolydian عبارتند از:

All Blues” by Miles Davis

Norwegian Wood” by the Beatles

همچنین میتوانید آهنگ بومی آپالاچی به نام Black is the Color of my True Love’s Hair را در D mixolydian را بشنوید. توجه داشته باشید که در سر کلید تک دیزی است (اغلب G major) ، اما در D پایان می یابد و حول نت D میگردد. با این ویژگی هاست که به D mixolydian تبدیل میشود.

blkisthecolor.gif

منابع:

Christian music – Wikipedia

The Medieval Church Modes, Dorian Scales &

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

یک بوسه و این همه ماجرا، باز هم مرا ببوس ✍️ علی‌رضا امینی

یک بوسه و این همه ماجرا، باز هم مرا ببوس ✍️ علی‌رضا امینی

دستگاه همایون شوشتری و بیات راجه تک‌نوازی ویولن مجیدی وفادار.mp4

حمید وفادار
علی‌رضا امینی

یادکردی از برادران وفادار

در سالروز خاموشی آنها

یک بوسه و این همه ماجرا 

باز هم مرا ببوس…‌.

✍️ علی‌رضا امینی

چندی پیش در سالروز در گذشت حسن گلنراقی برنامه ای در مورد اثر شاهکار و ماندگار مرا ببوس از شبکه مختلف کجازی و حقیقی پخش شد که مثل رسم نا اهلان این روزها خواننده اثر بسیار مورد ستایش قرار گرفت ولی در کلیپ معرفی اثر هیچ نامی از خالقین این اثر جاودانه یعنی آهنگسازش استاد مجید وفادار و شاعرش حیدر رقابی متخلص به هاله برده نشد.

تذکر نگارنده و بانو پوراندخت وفادار و تنی چند دیگر از فعالان فرهنگی و تاریخی موسیقی در چند ماه گذشته به سرهم کننده تصاویر کمتر از حد معمول  و سبک فردی که عنوانش را مستندساز می داند بارها به او اعلام شد ولی از جهت فقدان درایت و گوش شنوا در آن فرد باعث شد که سعی در اصلاح اشتباهش نکند و از آنجا که در این قلم کبیر صلاح نبود فردی صغیر را به بلوغ برسانیم لذا از ذکر نامش احتراز کردیم و نیز  سخت تنانی هنرور  که با آن اجراهای جنگجویانه و لات گونه شان بعید است حتی فرزند خود را بوسیده باشند و بهتر است از بذل نظر و پخش فیض با اظهار نظر درباره رمانتیک ترین ترانه این قرن یعنی مراببوس دوری کنند در آن به اصطلاع عام مستند و به عرف خاص جورچین بازی های شاتر و لنز بذل سخن رانی فرموده بوده اند که زهی عجب !!! چون بردن نام این اثر هم توان و تخصص و دانش می خواهد که می دانیم و همگان می دانند که ندارند.

این روزها با خواننده سالاری هایی که مرسوم شده است ، ولی خواننده ای سالار نمی بینیم ، براحتی یک اثر جاودانه را بنام خواننده اش سند می زنند و می گویند فلان آهنگ فلان خواننده را شنیده ای ؟ و آهنگساز و ترانه سرا حذف می شوند ! ولی در قدیم ترها اینگونه نبود و اهالی هنر و رسانه ها و حتی مردم کوچه و بازار قدر نمک دست و پنجه و ذهن خلاق آفریدگاران یک اثر را می دانستند و جالب این بود که در گذشته یک اثر با چند خواننده ضبط می شد تا آنکه بهتر می خواند پیدا شود مثل همین ترانه مرا ببوس که اصل اجرای آن با صدای خانم پروانه (خواننده ای آذری که آن روزها فعال بودند) ضبط شده است که نام اثر روی صفحه ( آخرین بوسه ) ذکر شده است.

حسن گلنراقی که در یک مهمانی اثر مرا ببوس را با صدای پوراندخت وفادار می شنود و این اتفاق تاریخی بود که ماجرای این بوسه تاریخ ساز شد و گلنراقی از آن مهمانی بجز ماکولات و اشربه که همه خوردند برداشت بهتری کرد و حضور در لیست مهمانهای آن محفل باعث شد برای همیشه تاریخ موسیقی ایران ماندگار شود. و گلنراقی بعد آهنگی هم به نام ” دل دارم قلوه دارم ” را می خواند که مورد استقبال قرار نگرفت و او دریافت هیچ اثری نمی تواند مثل مراببوس مقبول عام و خاص گردد و در ادامه به همین یک ترانه اکتفا کرد.

روزی در رادیو حسن گلنراقی در استودیو به همراه مشیرهمایون شهردار و پرویزیاحقی  که در ارکستر مجید وفادار ساز می زد و کارهای استاد را ازهمانجا می شناخت و به آن ها مسلط بود  کار مراببوس بصورت بداهه و دلی ضبط می شود ولی در پایان ضبط پرویز یاحقی به دستخط خودش روی ریل ضبط شده می نویسد پخش نشود و دلیلش هم این بوده است که از آهنگساز اثر اجازه نداشتند . چند روز بعد در برنامه ای در رادیو که بحالت مسابقه رادیویی بوده است و اثری پخش می شده و مردم آهنگساز و شاعر اثر را حدس می زدند و برنده می شدند با نظر مشیر همایون که خودش مدیر وقت بوده است این اثر پخش می شود و می شود یک بوسه و این همه ماجرا و این شد که اثر مرا ببوس بدون اجازه خالق اثر عیان شد و این اتفاق هنری و شخصیت بزرگ و حیای مجید وفادار انگار باعث شد این روزها هم بعد از گذشت نیم قرن دیگر اسمش را نبرند و یک شاهکار هنری فقط با نام خواننده اتفاقی نه انتخابی آن ! مصادره شود و عجیب است از رسانه راوی که بدون تحقیق و با دانشی قلیل اثر را شرح و تفصیل می کنند .

 به نظرمن این اثر باید در سالروز و نکوداشت مجید وفادار و یا حیدر رقابی رونمایی شود و برای سالروز حسن گلنراقی ترانه ( دل دارم قلوه دارم ) البته اگر ارزش ارائه در کارنامه هنری یک هنرمند را دارد معرفی و پخش شود.

مجید وفادار با بالغ بر 300 تصنیف ماندگار که  تعداد قلیلی از آنها شناخته و اجرا شده اند که البته همین تعداد قلیل دستمایه شهرت خیلی از خوانندگان نسل جدید امروز نیز شده است ، شب جدایی را خواندند ، زهره و گلنار را خواندند و معروف شدند ولی قدر و ارج مجید وفادار را ندانستند.

 و مهم اینکه در آن روزها با اوج گیری صنعت فیلمفارسی آهنگسازی فیلم نیز اوج گرفت که مجید وفادار نیز در این کاروان خوش درخشید و حدود 50 آهنگسازی فیلم در کارنامه اش دارد مثل امیر ارسلان و … که یکی از این آثار در موسیقی فیلم اتهام در سال 1335 است . قطعه مرا ببوس برای این فیلم در حدود سالهای 1332 ساخته و پرداخته شد که برای فیلم باید استفاده میشد و با صدای بانو پروانه ضبط گردید ،

و اینکه در فیلم خانم ژاله علو اثر را لب زدند و جالب همین است که چگونه شایع اثر خوانش یک افسر در شب اعدامش بوده است . البته انکار نمی شود خاصیتی در صدای حسن گلنراقی بود اثر را شنیدینی تر کرد چون ذات اثر انگار برای صدای مرد بهتر ادا می شد و بعد از بانو پروانه اثر را خوب خواند ولی خیلی ها معتقدند کاش این اثر را هم داریوش رفیعی می خواند … ایکاش.

اثر مرا ببوس در فیلم اتهام بعنوان آهنگ وداع پخش شد و هرگز نباید آن را یک اثر سیاسی دانست چون همین اندیشه غلط باعث شده است سالهاست این اثر اقبال اخذ مجوز و بازاجرا در ارکسترهای امروز را ازدست بدهد و حرف و نقل های نا صائب اثر را روی خطوط قرمز این روزها قرار داده است که محکم باید گفت اثر مراببوس یک اثر عاشقانه تغزلی شاهکار است و هرگز سیاسی نبوده و نیست.

در آن روزها چون جریان های چپی و راستی و جناح بندی های سیاسی در جامعه تازه اوج گرفته بود هر جناحی سعی داشت خودش را به جریانی اجتماعی بچسباند تا به اقبال عمومی نزدیک شود و این اتفاق مشمول اثر موفق مراببوس نیز شد که برادر زاده استاد وفادار پوراندخت بعنوان اولین خواننده آثار ایشان که در اغلب تمرینات خانگی بعد از خلق یک اثر من آنرا اول یاد می گرفت و می خواند و نیز خواننده سالهای 1337 و 1338 در ارکستر عمویش در رادیو درباره اثر جاودانه مراببوس این ارتباط را به یقین انکار می نماید و می گوید این اثر یک اثر عاشقانه و تغزلی شاهکار است.

در سالهای اخیر و حتی در نسل گلها بودند هنرمندانی که آثار نسل گذشته خود را برداشتی از یک ملودی غیر ایرانی معرفی کردند و در پاسخ باید گفت با وجود محدود بودن رسانه های آن روزها امکان پخش و شنود آثار غیر ایرانی و غربی کم بوده است لیکن معلوم نیست چرا حضرت علی تجویدی عزیز که خود در کوران حضور خوانندگان و ترانه سرایان و همنوازان آنچنانی در باغ ها و تفرج گاههای سراسر لذت و تخدیر آثار زیادی خلق کردند بگویند این اثر شبیه آهنگی دیگر است مهم نیست چون شاید راوی سنی بوده است. 

خیلی از نسل گلها سر سفره مجید وفادار ارتزاق کردند و نان خوری کردند چرا که با خوانندگانی که مجید وفادار بار آورد و این خوانندگان در کلاس پربار و ارزشمند مجید خان خواندن تصنیف ایرانی یاد گرفتند،  توانستند معروف شوند و شهرت آنها مبتدا به شهرت خوانندگان دست پرورده مجیدخان بود و ایشان و تمام آنچه به آن می نازند تالی هنر مجید وفادارند اگرچه آثارشان نیز رگه هایی از کپی ناعلمانه فنون و رموز مجید وفادار است که اگر لازم به پرده دری شد این نسخه برداری ها همه موجود است و قابل پخش! ولی بگذریم بهتر است چراکه هر جمله از هر شاگردی گرد تکدری بر چهره استادی نمی نشاند که نگرانش باشیم و می بخشیمشان ؛ و اگر از اینکه سهمی از یک بوسه شفابخش مجید وفادار به ایشان نرسیده است که همچون گلنراقی به درمان برسند و معروف شوند دلخورند من بعنوان سرپرست طرح بازآفرینی آثار باشکوه استاد فقید مجید وفادار به نیابت از خاندان استاد برای بوسیدنشان اعلام آمادگی می کنم ، ولی چون شاید این بوسه خواهان  اقبال ذاتی گلنراقی را نداشته باشند قولی بابت شهرت این بوسه بر رخشان نمی دهم چون بوسه می شود داد ولی باز شاهی بر شانه هرکس نخواهد نشست.

این مکتوب سندی باشد برای عمق اندیشان پخته  و سطحی نگران خام که بدانند تا ندانسته نمانند و نیز شبکه های داخلی و خارجی فارسی زبان حقیقی یا مجازی که ، در قلّت محتوا اگر بمانند ، این گونه برنامه ها را بدون تحلیل محتوی تهیه و پخش می کنند بدانند  تا از این مقطع تاریخی مانع این انحراف غیر فرهنگی در موسیقی ایرانی باشم و تاریخچه یک اثر منبعد درست و سلیم شرح و بسط گردد.

درود و سپاس بر عاشقان فرهنگ اصیل موسیقی ایران و آثار مجید وفادار که یک بوسه اش این چنین مشتاق و شیفته دارد و بدرود.

علی رضا امینی

محقق،مولف ،موسیقیدان

تهران – تابستان 1398

حمید وفادار (تهران ۱۲۹۳ـ۱۳۶۸ش)

نوازندۀ  تار و از شاگردان درویش‌خان بود و بعدها از محضر علی‌اکبر شهنازی نیز بهره برد. از جوانی همراه برادرش مجید وفادار برنامه‌ها و کنسرت‌های بسیاری برگزار کرد در سال ۱۳۲۱ بامجید وفادارارکستر برادران وفادار را تشکیل دادند  که به‌سبب کمبود امکانات ضبط در آن زمان، چیزی از آن‌ها ضبط نشده است. حمید وفادار از سال ۱۳۲۸ازرادیو  کناره گرفت و به نواختن برای خود  پرداخت. روش او در تارنوازی ابتکاری و برگرفته از روش استادانش بود. از تارنوازی حمید وفادار چند قطعه خوشبختانه موجود میباشد و همین اندک هم توانایی اورا در زمان خود به رخ می کشد مضراب حمید وفادار بسیار گوشنوازو دلنشین میباشد و سلوهای او گویای ظرافت نواختن ملودیهابر روی تار هست و صدای تار او بیان کننده ی احساسی بسیار عاشقانه هست .سال ۱۳۱۲ بانو ملوک ضرابی کنسرتی در تهران برگزار کردند که نوازنده تار حمید وفادار بود و این نشان از تبحر این نوازنده در نواختن تار را نشان میداد حمید وفادار دو آهنگ هم ساخت که در بزرگداشتی که بمناسبت برادران وفادار به همت بانو پوران وفادار در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد خواننده ای جوان آهنگ حمید وفادار را باز خونی کردند و بی گمان مهارت حمید وفادار درآهنگسازی ودر  زمان خود بسیار قابل توجه بوده و اما اینکه چرا ایشون خیلی کم کار بوده اند جای سوال میباشد ؟چرا که هم در آهنگسازی و هم در نوازندگی در عصر خود از بسیاری از افراد یک سر و گردن بالاتر بود .

حمید وفادار پدر بانو پوران وفادار میباشد خانواده ای که یک تنه بار موسیقی را بدوش کشیدند و با خلق آثاری بسیار گرانبها سهم بسزایی در فرهنگ غنی موسیقی ملی ایران ایجاد کردند حمید وفادار در نهم اسفند ۱۳۶۹چهره در نقاب خاک کشید اما آنها هرگز از خاطر انسانهای این سرزمین اهورایی نمی روند یاد و نامشان جاودان باد و از همین  جا برای خانم پوران وفادار آرزوی سلامتی دارم که باتلاشهای بی پایان خود یاد و نام خانواده بزرگ وفادار را زنده نگه میدارند

شایان ذکر است که علی‌رضا امینی (موسیقی‌دان، موسیقی‌پژوه و فعال سرشناس رسانه‌ای)، فعالیتش در حوزه گنجینه آثار مرحوم استاد مجید وفادار را با بازسازی و بازاجرایی آثار وی آغاز کرد و از سال 96 تا الان، حدود 30 اثر جدید از مجید وفادار را روی صحنه برده است. کنسرت‌های برج میلاد، تالار اندیشه و تالار وحدت ( با بازخوانی هنرمندانی چون: محمد معتمدی، مجید حسین‌خانی، سرکار خانم بانو پوراندخت وفادار، دکتر مسعود مظلوم و مهرداد مظلوم)؛ از جمله فعالیت‌های اخیر امینی در تناوب زمانی شهریور 96 تا شهریور 98 می‌باشد. مجموعه‌ی پخش شده “بگو کجایی” با صدای محمد معتمدی و دو مجموعه دیگر با دو خواننده دیگر، در آستانه نشر از علی‌رضا امینی در این خصوص است.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

موسیقی آذربایجان

موسیقی آذربایجان

“موسیقی آذربایجان”

تارنوازی آذربایجان

آذربایجان، سرزمینی که تاریخی بلند و پرفراز و نشیب دارد و نامِ آن از زمانِ مادها، در تاریخ آمده است. آذربایجانِ ایران از نظرِ فرامرزي میانِ ترکیه و عراق و ارمنستان و جمهوري آذربایجان واقع شده، و در درونِ ایران نیز، میان کردستان و گیلان قرار دارد. قله هاي بلندي چون سهند و سبلان بزرگ ترین نشانه ها در سیماي طبیعی آذربایجان است. در دشت هاي حاصلخیزِ آن نیز، رودخانه هاي زندگی سازي چون ارس و سفیدرود جریان دارد. علاوه بر آن، دریاچه اي در دلِ نیمه غربی آن جاي گرفته است. آب وهواي معتدل و زمین حاصلخیز، همیشه توجه اقرام بیگانه را به سوي آذربایجان کشیده و تاریخ آن را سرشار از تهاجم، پایداري و قیام ساخته است. آذربایجان در گذشته هاي دور، جزیی از سرزمین مادها و بخشی از امپراتوري هخامنشی به شمار می رفت. در زمان اسکندر مقدونی، »آتورپاتکان«، نهاد. همین نام است که بعدها، به صورت هاي مختلف درآمد و رایج ترین آن ها، آذرآبادگان و آذربایجان بوده است. در تاریخ آذربایجان پرورش اعراب، مغولان ، ترك ها و روس ها، تأثیرات عمیقِ سیاسی و فرهنگی بر جاي نهاده و حتی روس ها، بخش بزرگی از سرزمین باستانی آذربایجان را براي همیشه به تصرف خود درآوردند. همان بخشی که امروزه جمهوري مستقل آذربایجان نامیده می شود. در برابر هجوم بیگانگان، ولی قیام هاي ملی بسیار نیز برپا شده که برجسته ترین آن ها، قیام بابک خرمدین در برابر سلطه تازیان است. زندگی و سرانجام فاجعه بار بابک، چون حماسه اي ملی همچنان در افسانه هاي آذري باقی مانده و در موسیقی بومی آن تاثیر نهاده است. از سوي دیگر، همین یورش هاي بیگانه که سبب جابه جایی اقوام نیز شده، هنر و فرهنگ آذربایجان را چند وجهی و چند صدایی ساخته است. در حال حاضر تُرکها، کُردها، آسوري ها و ارمنی ها مهم ترین اقوامی هستند که در آذربایجان زیست می کنند و از نظر فرهنگی به مرور زمان در یکدیگرتأثیرات متقابل داشته اند. همین ترکیب قومی- فرهنگی است که شعر و موسیقی آذربایجان را غناي بسبار بخشیده است. آذربایجان داراي سرشارترین فرهنگ و ادبیات شفاهی است و در این میان نوازندگان و خوانندگان معروف به »عاشیق ها«، صادق ترین راویان این فرهنگ، به شمار می روند. به ظاهر می توان »عاشیق

ها« را همان عشق ورزان دانست ولی بسیاري از پژوهشگرانِ موسیقی بومی آن را از ریشه عربی عشق نمی دانند و نسبت آن را به زبان اوستایی می رسانند. آشو و آشا در زبان اوستا، به معناي مقدس آمده که اشگ و اَشوگ، مشتقاتی از آن است. شاید در دگرگونی هاي زبانی، اَشوك به عاشیق تبدیل شده باشد. در این صورت می توان سبب ارج و قربی را که عاشیق ها در آذربایجان دارند، دریافت. آن ها نیز چون بخشی هاي ترکمن و خراسانی از عنایت هاي ویژه خداوند بهره گرفته و توانایی هاي استثنایی در گفتن و سرودن و خواندن و نواختن پیدا کرده اند. عاشیق ها نیز چون بخشی ها از نوادگان »اوزان« ها خنیاگران کهن به شمار می روند. “محمدرضا درویشی”، پژوهشگر موسیقی بومی ایران می گوید: »میان عاشیق ها و خنیاگران قدیمی پیوندهایی وجود دارد.« موسیقی و روایت هاي موسیقایی عاشیق ها در هر دو سوي آذربایجان غربی و شرقی طنین انداز است ولی با تفاوت هایی. کار عاشیق هاي آذربایجان غربی دشوارتر است چون غالباً عاشیق از همراهی سازهاي دیگر چون »بالابان« و »دایره« خودداري می ورزد؛ و تنها خود می خواند و با ساز همیشه همراه، دوتاري که به آن »ساز« با »قوپوز« می گویند، آواز خود را همراهی می کند. این یک تنه نوازي طبعاً ورزیدگی و چیره دستی بیشتري می طلبد، اما در شرقِ آذربایجان حضور سازهاي دیگر، مانع از آن می شود که عاشیق بتواند همه توانایی هاي خود را به کار گیرد. از همین روي بسیاري از پژوهندگان از جمله جناب درویشی بر این باورند که سنت خنیاگري در دست عاشیق هاي آذربایجان غربی سالم تر و اصیل تر باقی مانده است. عاشیق ها را بر حسب معمول می توان به دو دسته تقسیم کرد: »عاشیق هاي آفریننده و عاشیق هاي اجراکننده.« اولی ها، بداهه نوازانی هستند که در هنگام نقل و روایت، نغمه می آفرینند. و گروه دوم از استادان نخستین تقلید می کنند. اشعار و نغمه هاي آنان را در مجالس و محافل براي مردم باز می خوانند. شمار عاشیق هاي آفریننده اندك است و عاشیق هاي مجري، بسیار. عاشیق هاي آفریننده را به تنها در ایران که در ترکیه و جمهوري آذربایجان نیز می توان یافت. اما در آن جاها نیز از ارج و احترام بسیار برخوردارند. ماکسیم گورکی نویسنده معروف روس یکی از ماشین هاي داغستان را “هومر” قرن بیستم می نامید. عزِیر حاجی بِیف آهنگساز آذربایجانی، هنر عاشیقی را هنر خلق تلقی می کرد. شاعري نیز از زبان عاشیق ها گفته است: »من عاشیقم، من خلقم.« به نظر می رسد

که شعر و موسیقی عاشیق ها را باید سرچشمه ي مجموعه ي موسیقی آذربایجان – در شرق و غرب- در ایران و بیرون از آن به شمار آورد. در جست وجوي آغاز تاریخ مدون هنر عاشیقی، پژوهشگران به دوره ي “شاه اسماعیل صفوي” می رسند. پادشاهی که خود شعر می گفت، شاعران را می نواخت و به عاشیق ها توجه بسیار داشت. از عاشیق بزرگی یاد می کنند به نام “دده قوربانی” که دیوان شعرش نخستین مجموعه شعر عاشیقی است و در دربار “شاه اسماعیل” ارج و قرب بسیار داشته است. نغمه هایی که از عاشیق ها تاکنون بازمانده و در واقع رپرتوار موسیقی عاشیقی را تشکیل می دهد، به هشتاد نغمه بالغ می شود که همه از وزن و ریتم برخوردارند و بیشتر در سه مقام شور و سه گاه و ماهور اجرا می شوند. محتواي این قطعات که »هاوا« نامیده می شود گاه داراي ویژگی هاي شاد و حماسی و گاه آرام و غم انگیز است. روایت هاي عامیانه و افسانه هاي عاشقانه چون »کوراوغلو«، اصلی و کرم، عاشق غریب و شاه صنم محتواي ادبی همراه با موسیقی عاشیق هاست. در آذربایجان- شرق و غرب- جدا از موسیقی “عاشیق ها عمدتاً با دو نوع دیگر نغمه سرایی روبه رو می شویم: موسیقی مقامی و موسیقی ارکستري. ولی در هر حال دو نوع موسیقی دیگر نیز از دستمایه هاي موسیقی عاشق ها تغذیه می کنند. عاشیق ایمران صدري در مورد تفاوت موسیقی مقامی با موسیقی عاشیق ها می گوید: »موسیقی هاي آذربایجانی، در واقع عکس برگردانی از موسیقی شهري است و در همان دستگاه هاي سنتی جولان می دهد. شاید تفاوت چشمگیر در اجراي این موسیقی تفوق و غلبه فرم هاي آوازي باشد. اگرچه قطعات ضربی نیز در این موسیقی کم نیست. ولی اولویت با ردیف خوانی است. تار و کمانچه از سازهاي جدایی ناپذیر این موسیقی به شمار می روند. سازِ کوبه ايِ همراهی کننده ي بیش از هر چیز دایره است که به آن قاوال نیز می گویند. معمولاً نوازنده ي قاوال، ردیف خوانِ گروه نیز است. موسیقی ارکستري را در آذربایجان بیش تر فرهم هایی تشکیل می دهند که از شیوه هاي اروپایی تاثیر پذیرفته است. نام هایی که بر این فرم ها می نهند، چون کنسرتو، فانتزي، سمفونی یا اپرت نشان از این تاثیر دارد. درویش می گوید: »به نظر می رسد که موسیقی ارکستري از آذربایجان آن سوي اَرس به ایران رخنه کرده باشد و یا دست کم رغبت آهنگسازان آن سو به این گونه فرم ها، آهنگسازان این سو را نیز به ساختنِ آهنگ هایی از این دست علاقه مند ساخته باشد.« ترکیب سازها در این ارکسترها نیز جالبِ توجه است. تارِ آذري در کنار عود

عربی و ویولنسل اروپایی می نشیند و به همزیستی مسالمت آمیز ادامه می دهند. گفتنی است که بسیاري از عاشیق هاي آذربایجان به »حیدر بابا« سروده ي پرآوازه ي شهریار غزلسراي بزرگ معاصر سخت دلبسته اند و آن را به شیوه هاي عاشیقی همراه با ساز، بازخوانده اند. کیست که »حیدر بابا« را بخواند و دلبسته نشود. ولی شاید دلبستگی بسیاري از عاشقان »حیدر بابا« از آن روي باشد که شهریار درآنازعاشقیاژدرنامیادمیکندکهوقتیازسرِنوازشدستبرزلفسازمیکشداورابربال نغمه می نشاند و به اوج فلک می برد. برگردانش این است: »اژدر، دهن چون درده، بر نغمه باز کرد،/ آواز راز و بانگ نیازي فراز کرد، /عاشیق چو زلف ساز، به مضراب ناز کرد، /یاد آر هم چو فاخته اي پر کشیدنم، /بر بال نغمه، سر به فلک برکشیدنم.«