نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

لطف‌الله مجد نوشته جواد ظل طاعت

لطف‌الله مجد نوشته‌ی جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله

استاد “لطف الله مجد”

هنرِ شادروان استاد”لطف الله مجد” را بیشتر باید از صدای لطیف و شفاف تک مضراب هایش شناخت. زنده یاد استاد “لطف الله مجد”، همچون مرحوم “رضا ورزنده” و شادروان “مجتبی میرزاده” استعدادی درخشان بود که بر سرزمینی بی بار و بر رویید، خودرو و خودساخته رشد کرد و گل داد. از این نوازندگان استاد ندیده، اما استاد، در هر نسلی بوده است. فقرِ فرهنگ عمومی، قحط عنایت به موسیقی در جامعه ای هنرمندکش، اینان را به مرگی زودهنگام از بین برده است، اما نتوانسته مانعِ شکوفایی و بارآوری شان شود. اینان با رنجِ تمام و خودآموزی مدام، آهسته آهسته در کنار هنرمندان و استادانی نشستند، که از جایگاهی فرهیخته تر و زندگانی ای مرفه تر و مطمئن تر برآمده بودند و آموزشهای کاملی را دیده بودند. تاریخِ موسیقی ما و تحلیل های آینده، خود، ارزیابی منصفانه و اندیشیده ای را به این گلهای اصیل و خودرو اختصاص خواهد داد و باز هم نمایان خواهد کرد که حسن عاقبت و ماندگاری، به عنایتی است که از سوی خداوند هنرآفرین به برخی جانهای حساس و برگزیده، اعطا می شود. استاد “مجد”، از جمله هنرمندانی بود که همکاری اش با رادیو، به روزهای آغازِ فعالیت رادیو در ایران برمی گردد. آنان که در این همه سال، شنوندة برنامه های رادیو ایران بوده اند، خاصه آنهایی که به موسیقی ایرانی شیفتگی دارند و برنامه های رادیو را پیوسته شنونده بوده اند، بی گمان به یاد دارند که در طول این همه سال، چه بسیار صدای سازِ”لطف االله مجد” را شنیده اند و چه بسیار که دل به طنینِ زخمه هایی سپرده اند که از سراپرده ی تار”مجد” برمی خاسته است. وی پیوسته دلخوش از این بود که با سازِ خود توانسته است، عالَمی داشته باشد و دلخوش تر، از این بود که وقتی سازش را در پناه جانش می گیرد، فرصتی دارد تا فریادهایی از شور و عشق و راز و نیاز را با خود و با او زمزمه کند و چنین بود که اغلب می گفتند، سازِ “مجد” تنها صدای خوش نیست، بلکه مجموعه ای از گفت و شنودهایی است که دریافتش و دریافتنِ راستینش، می تواند موجبِ ناب ترین لذتها بشود. بعد از نسلِ قدیمِ نوازندگانِ تار در رادیو، مانند”علی اکبرخان شهنازی” و”مرتضی خان نی داوود”، او و زنده یاد “جلیل شهناز” نسل جدید تار نوازان رادیو بودند که در آن روزگار، محبوبیت بسیاری یافتند.

“لطف االله مجد” یکی از آن نوازندگانی بود که همه جا ساز نمی زد و صدای سازش را در هر مکانی نمی شد شنید. او یکی از نوازندگانِ خوب و باارزش برنامه ی گلهای جاویدان بود که با دعوت زنده یاد “داوود پیر نیا” از او، یکی از همکاران دائمی آن برنامه شد. استاد “مجد” از بین نوازندگانِ آن دوران به” ابوالحسن صبا”، “حسین تهرانی” و “مرتضی محجوبی” علاقه ی زیادی داشت. از بین خوانندگان نیز، “ادیب خوانساری” و “بنان” دوستانِ مورد توجهش بودند. با “بنان” و “اسماعیل نواب صفا” و “ابوالحسن ورزی”، بسیار دوستی و معاشرت می کرد. سالها در اداره های دولتی با کمال صداقت و پاکی به کار مشغول بود و در کنجِ قناعت، با ساز خویش عالمی داشت. او در نوازندگی تار، چیره دست بود. تکنیکی داشت که خاصِ خودش بود. نواختنِ تار را اول بار از طریق پسرعمویش شناخته و آموخته بود. او علاوه بر اینکه خودش اهلِ ذوق بود، و علاوه بر اینکه تکنیک خاصی در نوازندگی داشت، با این همه تا حدودی هم متأثر از تکنیک نوازندگی مرحوم استاد “عبدالحسین خان شهنازی” بود و تا حدودی هم از روی پنجۀ استاد “احمد عبادی”، کار می کرد. ناگفته نماند که او در نوازندگی خودساخته بود، بی آنکه پیش کسی مشق کند و تعلیم ببیند، از سرِ ذوق و علاقه ای که داشت، توانست به راز نواختن تار دست پیدا کند و بعدها هم به درجۀ استادی

برسد. تکنیک او چنان بود که هر کس صدای سازش را می شنید، بلافاصله می فهمید که آنچه می شنود، صدای ساز “لطف االله مجد” است. به طور کلی می توان گفت، که بسیار شیرین کار می کرد و زیبایی و ظرافت کارش در پنجه و مضرابش بود.

در دفترچه اثر به قلم “محمدرضا شرایلی” آمده است:

“لطف‌الله مجد” )1296-1357( یکی از این جوانانی بود که چندماه پس از روی کار آمدن “وزیری” در سن حدود 25 سالگی برای نوازندگی تار در آزمون ورودی رادیو شرکت کرد و پس از نواختن چند قطعه در چهارگاه و قبولی در آزمونِ عملی به اجرای تکنوازی در رادیو پرداخت. وی خودآموخته بود و تار را نزد استادی مشق نکرده بود و تنها ذوق سرشار و استعداد خداداد راهنمای آموختن تارنوازیاش بود. او با شنیدن صفحات گرامافونِ قدیمی و تمرین شنیدههایش نوازندهی قابلی شده بود. او در این سالها غیر از شرکت در برنامههای تکنوازی با برخی ارکسترهای رادیو از جمله ارکستر “حسین یاحقی” نیز همکاری میکرد. آنچنان‌که از نواخته های “مجد” مشهود است به نظر میرسد علیرغم آنکه او مستقیماً استادی در تارنوازی نداشته اما برداشتهای آزاد از تکنیکهای مضراب و پنجه و بهویژه شیوهی صدادهی تار “عبدالحسین شهنازی” در تکامل لحن خاص نوازندگی “مجد” بسیار مؤثر بوده است. همچنین همنشینی و معاشرت با نوازندگان هنرمندی چون “رضا محجوبی” و “حسین یاحقی” در تأثیرپذیری او از لحن سازهای کششی نقش مهمی داشته است. مضرابِ “مجد” پرقدرت و شفاف است و زنگ صدای تارِ او شاید درکمتر نوازندهای شنیده میشود. اگرچه نوازندگی “مجد” بیش از آنکه پرریز باشد دارای تکمضرابهای قوی است اما نوعی ریزِ ملایم و سریع نیز دارد که گاه در توقف میان جملاتش شنیده میشود. استفاده از ویبره های تری مانند) با اشاره های سریع انگشت دوم بر پردهی بالاتر نت اصلی( و ویبره های عرضی )لرزش عرضی انگشت پشت پردهی ساز( در ساز “مجد” به وفور وجود دارد. »کوك ساز« در تارنوازی “مجد” دارای تنوع است و برای بسیاری از مایه‌ها از كوك خاص متناسب با همان مایه استفاده میکند. پاساژهای سریع که در میان اُفتوخیز جملات تنیده شده و ناگهان شنونده را به وجد میآورد از مشخصات بارز نوازندگی “مجد” به شمار میرود. از دیگر شاخصهای شناخت تارِ “مجد” درابهای سریع و تکمضرابهای چپِ گرفتهی اوست. این مضرابها که به دلیل سکوتهای پیامدشان، مانند ضربهای در گوش شنونده صدا میکند، در بسیاری از قطعات ضربی و چهارمضرابهای “مجد”، شنیده میشود. همچنین باید به پایهچهارمضرابهای او اشاره کرد که از تنوع ذوقیِ قابلملاحظهای برخوردارند. از دیگر تکنیکهای شخصیِ تارنوازی او، که در برخی تراكهای آثارش نیز شنیده میشود اجرای نوعی ریز با مالش ملایم مضراب روی سیم به جای ضربات پیاپی مضراب است که تولید صدایی ملایم، ممتد و پیوسته میکند«.زنده یاد استاد “نواب صفا” نیز در وصف تار استاد “مجد” میگوید: »تک مضراب هایش را به قطرات باران و چهارمضراب هایش را به رگبار بهاران تشبیه کرده ام و همین شیوه نوازندگی به ساز او جنبه استثنایی داده بود. ساز “مجد” حدیث دلش بود و غمهایش. این حالت را، تنها، در پیانوی “مرتضی خان” شنیده بودم. روزی خود “مجد” به من گفت: »صفا من با سازم حرف می زنم. مخاطب دارم، مخاطبی که مرا نمی شناسد«. گاه از مضرابش غم می ریخت و زمانی با چهارمضراب های تند و پرشورش، شادی می آفرید. سازِ او نمودی از زندگی اش بود، همان گونه که “مصطفی فاتح” از قول”ابوالحسن احتشامی” نقل کرده است: »به کمترین مهربانی نرم می شد و به کوچک ترین ناملایمی متألم و متأثر می گردید.« چون بسیار به او نزدیک بودم، از علت غمهایش آگاهی داشتم. در دنیای متمدن، یک نوازنده ممتاز، همواره در ناز و نعمت به سر می برد و متأسفانه در مملکت ما، یک هنرمند منحصر به فرد، باید دائم در تلاش معاش باشد و در نگرانی و دلهره به سر ببرد. در مورد رفتار زشتی که در سال 1342 با او کردند و خود شاهد آن بودم در جای خود و به موقع سخن خواهم گفت. نکته دیگری که به نوازندگی اش رونق بیشتری می داد، استفاده از انگشت کوچکش بود که به من اظهار می داشت، چون انگشتانم بلند نیست از انگشت کوچک نیز استفاده می کنم و از آنجا که انگشت کوچک، دارای قدرت سایر انگشتان نیست، در اثرِ ممارست و تمرینِ زیاد، برخلاف همه نوازندگانِ تار، از این انگشت هم، مانند سایر انگشتان، هنگام نوازندگی سود می برد و به همین جهت، به قول “فاتح” انگشتانش سلیس و روان بود. خصوصیت دیگر “مجد” در نواختنِ تار، این بود که از مضراب در بین دو کاسه و نقاره ی ساز، بهره می گرفت که صدای مطبوع تری دارد.« برای تشریح قدرت” لطف االله مجد “و به طور کلی نوآوری و نبوغش در نوازندگی، همین بس که وقتی پس از یک دوره بیماری مجدداً به رادیو ایران بازگشت، شورای موسیقی خواست که در میزان دستمزد او تجدید نظر بشود. در آن زمان خود به خود این صحبت پیش آمد که” لطف االله مجد “را با چه کسی باید سنجید؟ “استاد علی تجویدی”، هنرمند سرشناس کشورمان که سالها عضویت شورای موسیقی را داشتند و در آن جلسه نیز بودند، گفتند که: »باید دیگران را با مجد سنجید.« در چنین شرایطی بود که ارزش و دستمزد “مجد” به خوبی روشن گردید. نوازندگی اش، آنقدر جالب و دلنشین و پرمحتوا بود که مرحوم “روح االله خالقی” در کنسرتهای انجمن موسیقی ملی، بارها و بارها او را به عنوان تکنواز انتخاب کرد و به طور کلی نشان داد که به سازش، علاقه ای خاص دارد. از او برنامه های زیادی به همراه زنده یاد”حسین تهرانی”، “رضا ورزنده”، “علی تجویدی” و “پرویز یاحقی” باقی مانده است. وی دو آهنگ لطیف و جذاب نیز ساخته است که به همت “لطف اله مفخم پایان” به چاپ رسیده است. “لطف االله مجد” به سال 1296 خورشیدی در خانواده ای هنر دوست در مازندران به دنیا آمد و در 8 دیماه 1357 خورشیدی از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی

بداهه‌نوازی دستگاه سه‌گاه تار لطف‌الله مجد و تمبک امیرناصر افتتاح.mp4

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مقدمه و چهارمضراب ماهور تار جلیل شهناز تنبک امیرناصر افتتاح

مقدمه و چهارمضراب دستگاه ماهور تار جلیل شهناز تنبک امیرناصر افتتاح

مقدمه و چهارمضراب در دستگاه ماهور تار : استاد جلیل شهناز ، تنبک : مرحوم استاد امیرناصر افتتاح

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

ناصر فرهنگ‌فر نوشته جواد ظل طاعت

ناصر فرهنگ‌فر نوشته‌ی جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما

استاد ناصر فرهنگ فر

موسيقي ايران در تاريخ پر فراز و نشيب خود از ابزارهاي بسياري براي توليد موسيقي بهره برده است كه امروز بسياري از اين سازها با گذر زمان به فراموشي سپرده شده است. در تقسيم بندي سازهاي ايراني، گروه بزرگي از اين سازها، “ضربي پوستي” ها هستند كه تا كنون نزديك به ٢٥ عدد از اين سازها كشف شده اند. مهمترين ساز كوبه اي پوستي زمان ما كه سالهاست مورد توجه موسيقيدانان ايران است، ساز تنبك )كه با نامهاي خمبك، خنبك، دنبك، دمبك، ضرب نيز شناخته ميشود( است. در گذشته تنبك نوازان با داشتن وضعيت اجتماعي نامطلوب عنوان موسيقي دانان سطح پايين را بر خود حمل مي كردند و گهگاهي به تكنوازي آنها گوش فرا داده مي شده، اما با چسباندن برچسب همراهي كننده به ايشان، از جمله شهروندان درجه دوم جهان موسيقي قلمداد مي گشتند. تا اوايل اين سده اساسا تنبك به همراهي كننده تركيبهاي ريتميك مانند تصنيف و رنگ بكار مي رفت. استاد “ناصر فرهنگ فر” يكي از اين نوازندگان برجسته تنبك بود، كه علاوه بر نوازندگي، داراي صداي گرم آوازي، خط خوش، شاعري و شعرشناسي بود، كه نه سوداي نام داشت و نه در پي نام بود و نه اصراري به اين كه همگان، قدر هنرش را بشناسند. “فرهنگ فر” خيلي درد نان نداشت، بلكه براي ادامه زندگي اش نيازمند فضاي عواطف انساني بود، افسوس كه هر چه بيشتر گشت كمتر يافت. پشت صداي تنبك او، جرياني از حيات و انرژي بود كه تنها بزرگان تاريخ موسيقي ما از آن بهره داشته اند : “درويش خان”، “ابوالحسن صبا”، “حبيب سماعي”، “مرتضي و رضا محجوبي” و “حسن كسايي”…. استاد “فرهنگ فر” در كارش يگانه اي تك بود. وي بزرگي از آخرين كاروان بزرگان عاشقِ صادق، در موسيقي ايران بود و مرگ او، مرگ يك فرهنگ و يك طرز تلقي از زيستن بود، كه با وارستگي و قلندري و شوريدگي و پاك باختگي، پروانه وار سوختن و به آتش زدن، معنا مي شد. آنچه كه “ناصر فرهنگ فر” را از ديگر تنبك نوازاني كه به شيوه ديگر مي نوازند جدا كرده و ممتاز مي كند حس انساني بسيار قوي و انديشه عالي او در زمينه شعر و ادبيات و عرفان و درك خاصي ست كه از زيبايي و تناسب ريتم داشته است و همين پديده ي گوهرين او بود كه وقتي سر انگشتش به پوست تنبك آشنا مي شد، گويي دستي لطيف و نوازشگر رگ و پوست و اندام روان را

نوازش مي كرد. دلپذيري كار او در نواختن به حدي بودكه وقتي در يك همنوازي و با گروه نوازي شركت داشت، ناخود آگاه و اغلب آگاهانه، گوشها صداي ساز ايشان را دنبال مي كردند و غير از صداي تنبك او ساز ديگري را نمي توانستند دنبال كنند و يكي از لذتهاي موسيقي، صداي تن هاي تنبك اين استاد ارزشمند ست. از لحاظ تكنيك و محتواي جملات بديع موتيف هاي ملوديك و ريتم هاي شكسته و تركيبي جايي براي حرف نگذاشته و اغلب اين تركيبات براي اولين بار از سر انگشتان ايشان شنيده شده و همين پيشاهنگي او در آرايش ها و سامان و بستگي فرازهاي ريتميك ديگران را واداشت كه شيوه او را دنبال كنند. زيرا تنبك او تنها يك نگهدارنده ريتم نبود، بلكه همپايه بزرگترين نوازندگان و اساتيد ديگر سازها زيباترين جملات پيچيده را خلق و گاه داستاني با رگ و پوست تنبك بيان مي كرد. در خوشنويسي شاگرد زنده ياد استاد “حسن ميرخاني” بود كه خط شيرين و دلكش آن استاد گرانمايه در بين اساتيد گذشته و حال سابقه نداشته و ندارد و شيريني خط استاد را در خوشنويسي به دست آورده بود. هرچند كه خوشنويسي را خيلي پي گير نبود و گاه سالها دست به قلم نمي برد، اما نشان مي داد كه در اين زمينه خيلي مايه دارد. در شعر بسيار خوش قريحه و با استعداد بود. زياد به شعر مي انديشيد ولي كمتر شعر مي گفت آنچه را كه مي گفت بسيار پر محتوا و با مضامين بكر بود. تعدادي غزلهاي خوب دارد اما تك بيتها و چند بيتهاي او در بين دوستانش مشهور و زبانزد است. به خصوص به خاطر طبع شوخ و منتقدي كه داشت سر به سر دوستان و همكاران و گاه آنهايي كه فكر مي كردند مي توانند رقيب تنبك نوازي او باشند مي گذاشت و ابيات بسيار زيباو طنز برايشان مي سرود كه همه را به خنده وامي داشت و اين شوخي هاي دلپذير شعرگونه، ورد زبان دوستان و همكاران و حتي خود كساني كه برايشان مي گفت مي شد و بيشتر آنها نقل محفل دوستانش مي گرديد. هميشه حس مي كرد كه دنيا جاي كمي را براي او درنظر گرفته و همين امر او را به انديشه هاي ژرف ودورودرازواميداشتوگاهحاصلآنيكبيتجانانهونابوپارهايهمغزلميشد.آنقدر از اين جهان و جرياناتي كه در آن مي گذشت متاثر و شاكي بود كه ناگزير به روگرداني و گريز از آن شده بود و بالاخره هم موفق به فرار شد و آنچه را مي خواست به وقوع پيوست. استاد “فرهنگ

فر” به همسر باوفايش و دوفرزندش و نوه اش عشق مي ورزيد و بيشترين وقتش را با آنها مي گذرانيد و غمخوار هميشگي و يار و همدم آنان بود. از اين روست كه سفر هميشگي او براي خانواده اش بسيار سخت و گرانبار و براي دوستان و دوستداران تاثرانگيز و اسفبار است. خاطره اي از جناب “ارشد طهماسبي” در ارتباط استاد “فرهنگ فر” مي شنويم: ))روزي به اتفاق “داريوش زرگري”، شاگردش به عيادتش رفتيم كه در بيمارستان اعصاب بستري شده بود. به نظرم “فرهنگ فر” ديوانه اي بود عاقل تر از همه. راست و استوار بر تختش نشسته بود و خيره. تا درآمديم، اندكي شادمان شد و گفت: مي خواهم برايتان راست پنج‌گاه بخوانم. » عجب ، در بيمارستان؟ گفتم كه در هيچ قالبي نمي گنجيد. بلند و رسا و با صداي زنگ دار و دردمندش خواندن گرفت. هنوز هم هروقتبهآنروزفكرميكنم،براينباورمكههيچكسنميتواندلحظهايراكهاوخلقكردو راست پنج‌گاه استواري را خواند خلق كند و بخواند. در تمام طول خواندنش آرام گريستم و او در حال و بند آن نبود كه مرا دريابد گويا ودش را هم.((

وي٤ آبانماه ١٣٢٦ در شهر ري متولد و از هفت سالگي به نواختن تنبك مشغول شد. پدر او تار و عمويش تنبك مي نواخت. او تنبك را زير نظر “محمدتركمان” كه از شاگردان استاد “اميرناصرافتتاح” بودند كار كردند و بنابراين مي توانيم ايشان را تاحدي متاثر از سبك افتتاح بدانيم، فراگرفت و مدتي هم نزد استاد “حسين تهراني” به شاگردي پرداخت و يك سال نيز نزد استاد “محمد اسماعيلي” كتاب تنبك استاد “حسين تهراني” را آموخت. در سال ١٣٤٢ با آغاز كار مركز حفظ و اشاعه موسيقي به عنوان مدرس ساز تنبك به فعاليت پرداخت، در اين مدت وي با تلاش خود تأثيرات قابل توجهي در شيوه نوازندگي ساز تنبك بر جاي گذاشت. وي در سال ١٣٤٩ به همراه استاد “داوود گنجه اي” به دانشكده هنرهاي زيبا رفت و با اساتيدي چون “نورعلي برومند” و “داريوش صفوت” آشنا شد. پس از حدود يك دهه فعاليت در اين مركز در سال ١٣٥٠ وارد راديو و تلويزيون شد وبه پيشنهاد دوستش استاد”بهمن رجبي” در برنامههاي معروفي به نام هفت شهر عشق، گلهاي تازه و گلچين هفته با “استاد بهاري” و “لطفاالله مجد” و… اجراي برنامه كرد. “فرهنگ فر” نقش بسزايي در شكوفايي جريان موسيقايي گروه شيدا و عارف ايفا كرد، چرا كه فعالان عرصه موسيقي، به تنبك

تنها به عنوان سازي همراهي كننده در اركستر نگاه ميكردند كه نوازندگي “فرهنگ فر” در اين گروهها اين ذهنيت را تا حدود بسياري در بين اهالي موسيقي دگرگون كرد. از سال ١٣٥١ به همراه هنرمنداني چون “محمدرضاشجريان”، “حسين عليزاده”، “داريوش طلايي”، “داوود گنجه اي”، “محمدرضالطفي” و “پرويز مشكاتيان” و … در جشن هنر شيراز برنامه متعددي را اجرا كرد. او در سال ١٣٥٢ به بلژيك رفت و با گروه باله موريس بژار همكاري كرد. در سال ١٣٥٤ به دعوت رابرت ويلسون به نيويورك رفت و با گروه تئاتر وي همكاري كرد. در همين سال به عضويت گروه شيدا درآمد و كنسرت ها و برنامه هاي متعددي با “محمدرضالطفي” اجرا كرد. در سال ١٣٥٦ با تاسيس كانون هنري چاووش تا سال ١٣٦٣ ادامه يافت. “ناصر فرهنگ فر” علاوه بر آشنايي به سبك و شيوه هاي مختلف تنبك نوازي رفته رفته از دهه ٥٠ صاحب سبكي متمايز و ممتاز در تنبك نوازي شد. بعد از دوران اوج هنري خصوصا بعد از آلبوم بسته نگار با تار استاد “محمدرضالطفي”، در سال ١٣٦٣ كم كم گوشه نشين شد و به قول معروف خلوت گزيدند. اينكه چرا به قول خودشان جلوت رميده و خلوت گزيدند، دلايل بسياري دارد. آن چيزي كه ضرورت آن واقعا احساس مي شود بررسي زندگي هنري استاد “فرهنگ فر” توسط پژوهشگري بي طرف است كه ايشان را آنچه كه بودند به جامعه هنري معرفي كند. اين اواخر همه چيز را رها كرده بود و با نگاهي شگفت ، همه دنيا را از فراز سر افراد دور و برش مي نگريست. انگار ديگر در اين دنيا نمي زيست. مي گفتند كه سالهاست ديگر دست به تنبكش نمي زند، خط نمي نويسد و از خواندن ابا مي كند. مي گفتند صداي ساز خودش را كه از نوار كاست مي شنود، فرياد برمي آورند كه خاموش كنند و راحتش بگذارند. مي گفتند حاصل تمام عمرش، خط هاي خودش، خط هاي يادگار استادانش، كتابخانه عالي و مجهزش و حتي ساز دستش را به خانه هاي ديگران فرستاده بود، براي هميشه. ايشان سبك منحصر به فردي را خلق كردند كه بعدها به سبك “فرهنگ فر” معروف شد. سبك ايشان حال و هواي زورخانه را داشت. وي در به كار بردن تك ريزها و پلنگ ها)بشكن ها(، روش مخصوصي داشت و تكنيك هاي جديدي مثل چكشي به تنبك اضافه كرد، همچنين در ريتم هاي گوناگون به ويژه ريتم دوازده ضربي مهارت ويژه اي اي داشت و تنبك نوازان بسياري خصوصا جوانترها از ايشان تاثير گرفتند.

استاد “فرهنگ فر” به روش گوشه، تكيه داشت. معمولا شاگردان درس هاي كتاب آموزشي تنبك استاد”حسين تهراني” را مي زد و بعد ريتم هاي خود استاد را مي نواخت و فرا مي گرفت. البته بسياري از درس هاي كتاب آموزش تنبك استاد “حسين تهراني” را به سبك خودشان درس مي داد و نحوه انگشت گذاري ها روي تنبك دقيقا منطبق به سبك “استاد تهراني” نبود. بعنوان مثال با تركيب دو تك ريز مي زد كه با اشاره استاد تهراني تفاوت داشت. يكي از اشكالاتي عمده كتاب آموزشي تنبك اين است كه خيلي زود شاگرد درگير ريزپر مي كنند در حاليكه مقذماتي لازم است تا شاگرد بتواند دست هايش را آنقدر ورزيده كند تا ريزپر را اجرا كند. ازاين رو به شاگردان تمريني را توصيه مي كردند كه روي چوب نواخته مي شد و به تقويت انگشتان و مچ دستهاي شاگرد كمك بسياري مي كرد و به اين طريق سعي مي كرد اين نقص كتاب آموزش تنبك را برطرف كند. ناصر فرهنگ فر پس از يك دوره كناره گيري و انزواي كاري درروز پنجشنبه ٢٣ مرداد ١٣٧٦ در ٥٠ سالگي چشم از جهان فروبست منابع: – زنده ياد استاد مهدي كماليان – سيد عليرضا مير علي نقي – آرش فرهنگفر – پيمان ناصح پور

ناصر فرهنگ‌فر
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ناصر فرهنگ‌فر
نام اصلی ناصر فرهنگ‌فر
تولد ۴ آبان ۱۳۲۶ شهر ری[۱]
ملیت ایرانی
مرگ ۲۳ مرداد ۱۳۷۶[۱] (۴۹ سال)
ساز(ها) تنبک
اعضای پیشین گروه عارف
گروه شیدا

اجرای برنامه توسط محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ‌فر در جشنوارهٔ موسیقی جشن هنر شیراز سال ۱۳۵۴
ناصر فرهنگ‌فر، (۴ آبان ۱۳۲۶ شهر ری – ۲۳ مرداد ۱۳۷۶)، نوازندهٔ برجسته تنبک و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود.

محتویات [نهفتن]
۱ زندگی‌نامه و فعالیت‌هنری
۲ مسئولیت‌ها و مقام ها[۲]
۳ زندگی خصوصی
۴ منابع
۵ پیوند به بیرون
۶ جستارهای وابسته
زندگی‌نامه و فعالیت‌هنری[ویرایش]
استاد ناصر فرهنگ فر در چهارم آبان ماه ۱۳۲۶ هجری شمسی در شهرری متولد شد. پدرش که کارمند شهربانی بود تار می‌نواخت و عمویش تمبک، با این وجود پدر مخالف ساز زدن ناصر بود. جد مادریش میرزا مهدی خوشنویس از خوشنویسان مشهور دوره قاجار بود. استعداد درخشان این هنرمند در همان دوران کودکی و تنها وقتی ۷ سال داشت نمایان شد، وی با کوزه‌های گلی نخستین تمرینات خود را انجام می‌داد و بعدها با خرید تنبک عمویش که ساز نفیسی در دوران خود بود، شروع به فراگیری این ساز کرد، در همین دوران علاقه و ممارست وی در فراگیری تنبک پیشرفت چشمگیری را برای وی به همراه داشت. فرهنگ فر داشته‌های مقدماتی تنبک را نزد یکی از اقوام خود محمد ترکمان که شاگرد امیرناصر افتتاح تنبک نواز سرشناس دوران به شمار می‌رفت؛ فراگرفت، همین امر مقدمات دیدار وی با حسین تهرانی را برای او فراهم کرد. استعداد قابل ملاحظه فرهنگ فر، استاد حسین تهرانی را مجاب می‌کند تا که وی را به شاگردی بپذیرد، وی مدت کوتاهی در نزد این استاد شاگردی کرد که در بالا بردن کیفیت نوازندگی و شکوفایی استعدادهای نهفته وی بسیار مؤثر بودو با راهنمایی او برای فراگیر نت مدت یک سال نزد محمد اسماعیلی کتاب تمبک استاد تهرانی را آموخت. در این دوره ناصر فرهنگفر از داشته‌های اساتید به نامی همچون عبدالله دوامی، سیدحسن میرخانی، سید حسین میرخانی و علی اکبر کاوه بهره جست. علاقه فرهنگ فر به شعر، ادبیات و خوشنویسی وی را به عنوان موسیقیدان آگاه به دیگر اقسام هنر مطرح کرد، وی در سرودن شعر و کار با قلم خطاطی نیز همچون نوازندگی تبحر داشت که همین امر سبب شد نوازندگی تحت تأثیر این هنرها قرار گیرد. در همان سالها به اتفاق داوود گنجه‌ای به دانشکده هنرهای زیبارفت و با استاد نور علی برومند و داریوش صفوت آشنا شد. در سال ۱۳۴۲ با آغاز کار مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدرس ساز تنبک به فعالیت پرداخت، در این مدت وی با تلاش خود تأثیرات قابل توجهی در شیوه نوازندگی ساز تنبک بر جای گذاشت، پس از حدود یک دهه فعالیت در این مرکز در سال ۱۳۵۰ وارد رادیو و تلویزیون شد وبه پیشنهاد دوستش بهمن رجبی در برنامه‌های معروفی به نام هفت شهر عشق، گلهای تازه و گلچین هفته با استاد بهاری و لطف‌الله مجد و… اجرای برنامه کرد. فرهنگ فر نقش بسزایی در شکوفایی جریان موسیقایی گروه شیدا و عارف ایفا کرد، چرا که فعالان عرصه موسیقی، به تمبک تنها به عنوان سازی همراهی کننده در ارکستر نگاه می‌کردند که نوازندگی فرهنگ فر در این گروه‌ها این ذهنیت را تا حدود بسیاری در بین اهالی موسیقی دگرگون کرد. از اجرای ادوار ریتمیک با تکنیک‌های غیر مرسوم می‌توان به عنوان برجسته‌ترین خاصیت نوازندگی این استاد بنام یاد کرد، شناخت وی از اوزان اشعار، خلاقیتش را در اجرای ادوار ریتمیک به همراه داشت، چرا که این دورهای ریتمیک وابستگی بسیاری به اشعار کلاسیک دارند. فرهنگ فر در عین حال که در تکنوازی ساز تنبک چیره‌دست بود ساده نواز بسیار عالی نیز بود، از سال ۵۱ با محمد رضا شجریان، محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داوود گنجه‌ای، پرویز مشکاتیان و… در جشن هنر شیراز برنامه‌های متعددی را اجرا کرد. در سال ۵۲ به همراه گروه مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به بلژیک رفت و با گروه باله موریس بژار همکاری نمود و در همانسال همان برنامه را نیز در تخت جمشید اجرانمود. در سال ۵۴ به دعوترابرت ویلسون به نیویورک رفت و با گروه تئاتر وی همکاری کرد. عضویت وی در گروه شیدا و اجراهای زیبایش با محمد رضا لطفی در همین سال و در گروه عارف بهمراه پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده و.. در سال ۵۶ و با تأسیس گروه هنری چاووش تا سال ۶۳ ادامه یافت. آثاری که از وی به جای مانده نشان می‌دهد درک ملودیک این نوازنده بالا بوده که به همین خاطر وی در گروه نوازی نیز مؤثر عمل می‌کرد. استاد بعد از دوران اوج که در آلبوم بسته نگار با تار محمد رضا لطفی تنبک نواخت، کم‌کم گوشه نشین شد و به قول معروف خلوت گزید.[۲]

. فرهنگ فر طبع و قریحه خاصی در سرودن شعر و غزل داشت. در شعر متمایل به ایرج میرزا بود و اشعار طنز گونه‌ای از خود برجا گذاشت. اولین غزلش را در سن ۱۲سالگی سرود. غزلی که فقط چند بیت از آن باقی‌مانده است.

تا اشک من ترانه غم ساز می‌کند صدها هزار عقده دل باز می‌کند
سرفصل داغ و درد مرا در کتاب عمر افسانه نگاه تو آغاز می‌کند
از تصنیف‌هایش نیز می‌توان به صورتگر چین، پیر میفروش و… اشاره کرد. ناصر فرهنگ فر پس از یک دوره کناره گیری و انزوای کاری درروز پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۷۶ در ۵۰ سالگی چشم از جهان فروبست.

ناصر فرهنگ‌فر در آثاری چون بیداد، آستان جانان و راست‌پنج‌گاه با محمدرضا شجریان همکاری کرده بود.

مسئولیت‌ها و مقام ها[۲][ویرایش]
مدرس ساز در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی
فعالیت در رادیو و تلویزیون
برگزاری کنسرتهای متعدد به همراه گروه شیدا و عارف
حضور در برنامه‌های فرهنگی هنری از جمله جشن هنر شیراز
اجرای برنامه در کشورهای خارجی از جمله، آمریکا، فرانسه و آلمان
زندگی خصوصی[ویرایش]
آرش فرهنگ فر (متولد ۱۳۵۲، نوازنده تمبک) فرزند وی است
منابع[ویرایش]
↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «به یاد خلوت‌گزیده تمبک: ناصر فرهنگ‌فر» ‎(فارسی)‎. وب‌گاه آموزشگاه موسیقی ترانه. بازبینی‌شده در فروردین ۱۳۸۸.
↑ پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ . www.citytomb.com.
پیوند به بیرون[ویرایش]
سخنرانی عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد وقت، در مراسم بزرگداشت ناصر فرهنگ‌فر
Asil Music – Asil Music – خاکسپاری ناصر فرهنگفر – شجریان، موسوی
جستارهای وابسته[ویرایش]
فهرست به‌خاک‌سپردگان قطعه هنرمندان بهشت زهرا
[نهفتن] ن ب و
آثار پرویز مشکاتیان
پرویز مشکاتیان
سرو آزاد • لحظه دیدار • چاووش ۶ • چاووش ۱۲ • دونوازی چگور آهنگ ۲۱ (پرویز مشکاتیان وناصر فرهنگ‌فر) • دونوازی چگور آهنگ ۲۲ (پرویز مشکاتیان وناصر فرهنگ فر) • ۲۰ سال با آثار پرویز مشکاتیان • بیست قطعه برای سنتور • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان ۲ • بیست سال با آثار پرویز مشکاتیان ۳’ • تمنا • پس پرده
خواننده محمدرضا شجریان
آستان جانان • بیداد • سر عشق • نوا، مرکب‌خوانی • دود عود • دستان • جان عشاق • گنبد مینا • خلوت‌گزیده • آذرستون • همراه شو عزیز • طریق عشق
خواننده ایرج بسطامی
افشاری مرکب • مژده بهار • افق مهر • وطن من • کنسرت راست پنج‌گاه (۱ و ۲)
خواننده شهرام ناظری
لاله بهار • چاووش ۷ • چاووش ۴
سایر افراد
صبح مشتاقان (علی جهاندار) • مقام صبر (علی‌رضا افتخاری) • کنج صبوری (علی رستمیان) • کنسرت گروه عارف (حمیدرضا نوربخش)

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

جلیل شهناز مقاله‌ای از جواد ظل طاعت فیلم اجرای شهناز و افتتاح ماهور

مقدمه و چهارمضراب دستگاه ماهور تار جلیل شهناز تنبک امیرناصر افتتاح

استاد جليل شهناز

جواد ظل طاعت

27 خرداد1392 سالروز درگذشت استاد “جليل شهناز”، نوازنده چيره دست ساز تار و صاحب سبك اصفهاني است . لحن و بيان فردي ساز استاد “شهناز” بود كه او را سولوييستي، داراي شيوه و صاحب سبك به همگان شناساند و معرفي كرد، مهمترين دليل در اين خصوص سونوريته ساز ايشان است. صدا دهي شفاف، مطلوب و زيبا و صد البته متنوع، كه با پرده بندي صحيح و كوك دقيق، تميزترين و بي نقص ترين صدا را به گوش مخاطب مي رساند. صداي زنگ دار، پخته و واضحِ ساز ايشان، همراه با سونوريته متنوع، نوآنس ها و حالات پرتنوعي در نوازندگي وي مشهود است. همين تنوع صدادهي، ساز و اساسأ نوازندگي استاد “شهناز” را از تكرار باز مي داشت. اين مهم، به غير از اسلوب نوازندگي ايشان، در نحوه اداي الحان نيز ريشه دار بوده است. اين نكته، خود گوياي دو مطلب است. نخست، تسلط و اشراف بلامنازع زنده ياد “شهناز” به رديف هاي دستگاهي، كه مهجورترين تكه ها و گوشه ها را در ذهن داشته و به ظرايف و دقايق رديف موسيقي ايران احاطه داشته است، به طوري كه ايشان در حيطه و قلمرو رديف نمي گنجيد، بلكه رديف در قلمرو و در يد قدرت نوازندگي او بود. و اما مساله مهم ديگر در اين خصوص، اسلوب نوازندگي “جليل شهناز” است. جمله بندي هاي موسيقايي و تكثير جملات همراه با حالات متنوع ريتميك و ملوديك، رعايت قرينه هاي دور و نزديك )قرينه سازي(، بسط و گسترش ملودي همراه با حفظ آرايه هاي خاص رديف كه با انتخاب تمپويي مناسب با وزن ريتميك يا متريك قطعه، شيوه اي را در نوازندگي تار به يادگار نهاده كه فقط مختص سبك استاد “جليل خان شهناز” بوده و خواهد بود. استاد “جليل شهناز” چه در مقام سولوايست و چه در مقام همنواز )در گروه نوازي ها(، به لحاظ ريتم و بسط و گسترش و تكثير ملوديك جملات موسيقي توأم با حالات پر تنوع ريتميك كم نظير است. مقوله جواب آواز در شيوه نوازندگي “شهناز” خود حديث مفصل ديگري است. شيوه نوازندگي “جليل شهناز” و مضراب هاي وي، خاص خود ايشان بوده و هست، به طوري كه غير قابل تكرار و تقليد مي باشد و تقريبا انتقال، آموزش و نت نويسي آن به آساني ميسر نيست و اين خود، گوياي پيچيدگي و رمز و راز نهفته در سبك و شيوه نوازندگي اش است. از ديگر ويژگي هاي سبك نوازندگي “شهناز”، آوازي بودن نوازندگي استاد مي باشد. نوع نوازندگي زنده ياد “شهناز” بيشتر از آن كه مانند بيشتر نوازندگان، سازي باشد، آوازي بود و اين نكته اي است بس در خور توجه و تأمل، كه اسلوب نوازندگي ايشان را با سايرين متمايز و متفاوت و در عين حال تأثيرگذار ساخته است. ساز “شهناز”، گلچيني از شگردهاي قديمي مضراب و پنجه كاري را به نمايش مي گذارد. گلچيني كه با سليقه شخصي و خلاقيت منحصر به فرد “جليل شهناز” گره خورده است. ريزهاي متنوع و تك هاي خوش آهنگ و صدها ويژگي ممتاز نوازندگي ديگر، كه لحن و بيان فردي ساز ايشان را رقم زده بود.

“جليل شهناز” نماينده به حق مكتب سازي اصفهان است. تمامي مؤلفهاي وزن شناسي ياد شده در پنجه و چنته وي نهان است. ساختار ساز وي ساختاري “تغزلي” و “غزلوار” دارد؛ ساختاري كه تمامي ويژگيهاي اوزان شعري و جمله بنديهاي شعر كلاسيك را دارا است. نوا و آواي ساز “شهناز” بيانگر و نمايانگر دوران طلايي غزل سرايي زبان پارسي است، عصري كه “حافظ”، هوايي تازه در آن ميدمد. آنگاه كه “استاد شهناز” عزم ساز ميكند، گويي حافظ به بيان لطايف و ظرايف شعر خويش ميپردازد. زنده ياد “شهناز” با قريحه و طبع لطيف ذاتي غزلوار و شاعرانه خود، پيش از هر نوا و آوا، ساز خود را با قول و غزل شعرا در مي آميزد، مضراب خويش را در آبگينه لطافت و طراوت شعرايي چون “حافظ” آبديده ميكند، آنچنان كه پشت ساز و مضراب خويش شعر مي سرايد. جمله به جمله و مضراب به مضراب شهناز تداعيگر بيت به بيت غزليات ناب تاريخ غزل سرايي پارسي است. اساساً نوازندگي شهناز متضمن “شعرشناسي” است، كاملاً آن ويژگيهاي اصيل كلام محوري موسيقي كه بخش عمده آن تاريخ ادبيات موزون است، در نوازندگي شهناز رعايت شده است. در كنار شعرشناسي نوازندگي “جليل شهناز”، بايد به آوازداني و آوازشناسي وي تأكيد ورزيد. حتي وي را ميتوان چكيده مكتب اصفهان دانست، زيرا ساز شهناز به خودي خود بيانگر دقايق مكتب آوازي اصفهان است؛ همنوايي ها و همنوازي هاي وي با “تاج اصفهاني” سردمدار و پرچمدار مكتب اصفهان و بهره گيري از ديگر ميراث داران مكتب اصفهان ساز وي را چهره مصور اين مكتب آوازي كرده است. در اينجا نميتوان از احاطه وي بر آواز، ضربي نوازي و نيز ضربي خواني، گذر كرد. آنانكه آواز و آواي گرم و گيراي شهناز را شنيده اند، همواره نفس وي را ستوده و سبك وي را ريشه در سبك حبيب شاطرحاجي و پيروان وي اديب خوانساري،شهاب  افتخار، حسين عمومي دانسته اند. نمونه بارز آواز وي را ميتوان در آلبوم “آواي همايون” وي كه توسط همين ناشر منتشر شد، يافت. در اين اثر به راحتي ميتوان سرِّ جوابهاي جذاب وي را به آواز دريافت. خوانندگان برنامه هاي گلها همواره در كنار نوازندگان متبحري نظير “محجوبي”، “ورزنده”، “كسايي”، “بديعي” و …، در قلمرو جواب آواز، تمامي آنها “جليل شهناز” را بهترين جوابدهنده آواز قلمداد ميكردند و به اتفاق براي هم آوايي با “شهناز” از يكديگر گوي سبقت ميگرفتند. تاجاييكه برخي از آنان همراهي با “شهناز” را از افتخارات خويش قلمداد و اين آثار را جزء آثار زبده معرفي ميكردند. كسي چون “شجريان”، ساز شهناز را “معلم” خود ميداند و عمده جمله بنديهاي آوازي خود را ملهم از شهناز ميداند. “گلپايگاني” از نخستين خوانندگان راديو با اشاره به “شهناز” به عنوان بهترين جواب دهنده آواز در برنامه هاي راديويي، معتقد است كه “شهناز” در جواب حتي از غفلت نميورزيد. همواره تكنوازان و يكه سوارن عرصه نوازندگي، كه دستي ديرينه در بداهه نوازي و بديهه گرايي داشته اند، باوجود تسلط بر رديف، تنها بر داده ها و يافته هاي رديفي اكتفا نميكردند، بلكه همواره بر فراز رديف، مناظر جديدي را خلق ميكردند؛ مناظري كه زاده خلاقيت و قابليتهاي ذاتي بداهه گر است. عليرغم اينكه بداهه گري از مؤلفه هاي اصلي موسيقي اصيل ايراني است، بااين وجود سنت بداهه گري مدوني در تاريخ موسيقي ايراني نداريم. آنچه از بداهه گري در دست داريم، به دوراني كه ورود راديو جرياني نوين در موسيقي پديد آورد، برمي گردد. “محجوبي”، “ورزنده” و” شهناز” سرآمد و سردمدار عرصه بديهه گري در سده اخير موسيقي هستند. عمده بداهه پردازان از جمله سه نوازنده ذكر شده، همواره در قلمرو جواب آواز از بهترين محسوب ميشوند. چراكه آواز مستلزم نوعي بداهه گري است. اما سهم “جليل شهناز” در اين مثلث، به واسطه تناسب اثر و تأثير بيشتر است.

سير تطور و تحول بداهه گري و شيوه هاي جواب آواز، را بايد در سيره و سيرت استاد “شهناز” جستجو كرد. ياد اين استاد گران سنگ گرامي و نامش جاويد باد.

Jalil Shahnaz and Iraj on Iranian National Television, Full program ایرج- جلیل شهناز- افتتاح- ماهور

مقدمه و چهارمضراب در دستگاه ماهور تار : استاد جلیل شهناز ، تنبک : مرحوم استاد امیرناصر افتتاح