نت جوانی حسین یاحقی
آواز افشاری
این نت در آوای افشاری مایههای لا تهیه شدهاست.
تصنیف ماندگار «جوانی» با صدای فوقالعاده زیبای حسین قوامی | “Javani” Old Song – Hossein Ghavami
خواننده: حسین قوامی، الهه
ترانهسرا: اسماعیل نواب صفا
متن آهنگ
جوانی رفتی زدستم
درخون نشستم
جوانی، کجایی، چرا رفتی
که من از تو طرفی نبستم
غم پیری، نبود دیری
که درهم، شکستم
جوانی را زکف دادهام رایگانی
کنون حسرت، برم روز و شب برجوانی
نه هوشیار و نه مستم
ندانم که کی هستم
جوانی، چو رفتی تو زدستم
ندیدم سود از جوانی، در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
جفاها، کشیدم دردا که دیدم
از مهربانان، نامهربانی
غمت را، نهفتم درسینه اما
با کس نگفتم، راز نهانی
ندیدم سود از جوانی، در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
تویی جلوه شبابم
که چون جویمت نیابم
امیدم، کجایی، کجایی
اگر در برم نیایی
بسازم با سوز هجر و، داغ جدایی
بسازم با سوز هجر و، داغ جدایی
نت تک درخت عباس شاپوری ابراهیم نواب صفا پوران بیات شیراز (اصفهان)
این نت در بیات شیراز ر تهیه شده است.
تک درختی
ترانه سرا: اسماعیل نواب صفا
پوران
تک درختی ، تیره بختم
که در سکوت صحرا
فریادِ من ، شکسته در گلویم
تک درختی ، بی پناهم
که دشتِ آرزوها
گردید آخر ، مزار آرزویم
خشک و بی بارم ، پس ثمرم کو ؟
آن شادابی ، آن برگ و برم کو ؟
دور از یاران ، بی توشه و برگم
هم خانه ی محنت ، همسایه ی مرگم
بر رخسارم ، غبار غم نشسته
توفان از من چه شاخه ها شکسته
چو نهالِ زهر آلوده
همه کس از من بگریزد
نه کس با من بنشیند
نه کس با من آمیزد
گویم غم خود خود را با خارِ بیابان
در سینه نهفتم اسرار بیابان
در دل شب سکوت صحرا
بود غم افزا ، اه
از تو جدا بگویم ای مه
حدیث خود با ماه
تک درختی ، تیره بختم
که در سکوت صحرا
فریادِ من ، شکسته در گلویم
تک درختی ، بی پناهم
که دشتِ آرزوها
گردید آخر ، مزار آرزویم
نت شکستهپر پرویز یاحقی اسماعیل نواب صفا دلکش
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام دادهاست.
دستگاه ماهور
باز این دل غمزده آشفته تر آمده گرید به بهانه تو
این مرغ شکسته پر این طایر خسته پر آید سوی خانه تو
ای دل به فدای تو نادیده وفای تو بشنو تو ترانه من
این دل که فنا شده پا بند وفا شده نالد به ترانه تو
تو زیبای منی گرمی صهبای منی چون عطر گلهایی
از گل تازه تری زیبا چون سحری شیرین تر از رویایی
شبها من دامن دامن میگریم میخندی بر من تا من میگریم
چون مه بر شبهای من میخندی شبها بر تب های من میخندی
خوش بی خبر از من غمزده ای آرام مرا تو بهم زده ای
بهشت امیدی بهار جاویدی
حسن جاودانه ای لیلی زمانه ای
زیبایی بلای دلهایی کی آگه ز هجران مایی
میکند دلم چرا دیوانه گری از دلم مجو دگر دیوانه تری
نت صلای عشق شیرخدایی اسماعیل نواب صفا دلکش
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام دادهاست.
آواز دشتی
گر که بشنوی ترانه ام سرود عاشقانه ام
بجز بخاطر من و بیاد من
نتابی ای ستاره مراد من
در این خزان چو نو گل خزانیم
کجایی ای بهار جاودانیم
باز گویم دلا غم مخور غمگسار آید
فصل خزان بگذرد نو بهار آید
نوبهار آید آنجا که دلدار آید
باز خلوت وی نغمه نی ساغر می
گر مرا بود کجا بود
در این جهان دگر خزان
خوشا آن دل که باشد آشنای عشق
جهان خالی مبادا از نوای عشق
بشنو با گوش جان ای دل صلای عشق
در این خزان چو نو گل خزانیم
کجایی ای بهار جاودانیم