نت چلچله یا بی بهاری ندارم حسین واثقی
همایون لاکرن
ترانهسرا: مسعود هوشمند
متن آهنگ چلچله از حسین خواجه امیری (ایرج)
باز بهار فرق گل ها رو شونه زد
چلچله باز توی هشتی لونه زد
به یاد چشم های مهربون تو
گل اشکم رو مژه جوونه زد
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
نگرانم نگرانم بی تو
خسته از هر دو جهانم بی تو
شده غم مونس جانم بی تو
غم کنون بسته زبانم بی تو
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
باز بهار فرق گل ها رو شونه زد
چلچله باز توی هشتی لونه زد
به یاد چشم های مهربون تو
گل اشکم رو مژه جوونه زد
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
باز بهار فرق گلها رو شونه زد
چلچله باز توی هشتی لونه زد
به یاد چشم های مهربون تو
گل اشکم رو مژه جوونه زد
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
آخه من بی تو بهایی ندارم
غیر تو همدم و یاری ندارم
نیما فریدونی شرح احوالات یک موسیقاجو (طنز موسیقی)
یادداشت خوانندگان محترم فصلنامه ی ماهور می دانند که نثر و زبان بسیاری از مطالب فصلنامه – که نشریه ای است ویژه ی موسیقی – معمولا ًسنگین و گاه به قول بعضی از دوستان ، عبوس است. از این شماره گاه مطالبی را با عنوان ((طنز موسیقی )) در این نشریه خواهید خواند. قصد ما از چاپ این مطالب، نوعی تجربه است برای دست یافتن به زبان و فضایی متفاوت با آن چه بر کل نشریه حاکم است. به این ترتیب، چنین تجربه ای بیشتر در حکم نوعی زنگ تفریح و ایجاد فرصتی – اگر چه کوتاه – برای خنده و شوخی است و بالطبع نباید آن را اسائه ی ادب یا بی احترامی نسبت به کسی یا چیزی تلقی کرد.
آورده اند که در دودی ترین مراکز دنیا کودکی از مادر بزاد وآن زمان که توان ادراک باقالی بیافت، فرقن به دست در کوچه وبازار به راه افتاد و با صدایی خوش می خواند باقالی … باقالی … باقالی کیلو دوتومن. در آن زمان او می انگاشت که باقالی فروشی اصلح کارهاست، اما پس از کسب مدرک شریفه ی خمسه از یکی از اکابر مدرن، به علم طب راغب شد. در دوره ی سیکل ، مردی ژولیده در کسوت دبیری، او را با بحور عروضی و فن چکامخ و نظم و بی نظم به انحراف کشاند و وی چنان مشتاق شعر و ادب گشت که ماعر(چیزی شبیه شاعر) شد. از آن جا که دامنه ی انحراف او در این وادی چندان گسترده نگشته بود، سر از علمکده ی “کمال” در آورد و به زور دگنک ، ریاضی خوان شدند آقا. ریاضی را با ریاضت خواند و با سرعتی عظیم پله های کمال را چهارچهار پیمود.
پدرش در کار اداری بود و گه گاه به شیوه ی بزرگان “روی حوض نواز” با سنتور نغماتی را اصطلاحا در پاپ سنتی می نواخت و اهل خانه را محظوظ و مشعوف می ساخت. از شما چه پنهان، اهل خانه به او و رفیق تارنوازش ، گروه فلاشفه نام داده بودند (ریشه ی این لغت را احتمالا در “فالش” و “فولش” می توان یافت). پسر در سنه ی دوم متوسطه بودد که پدر به قصد توسعه ی آن گروه مکرم، او را آلوده ی یکی از آلات طرب کرد. در روایتی دیگر آمده است که پسرک پیش از پیوستن به گروه فلاشفه ، با یکی از انواع موسیقی آشنا بود. این موسیقی در اوایل عمر پسرک غدقن بود، اما با گذشت زمان، اداره ی صوتیه و تجسمیه ی وقت ، با دست و دلبازی فراوان جواز تولید و مصرف آن را صادر نموده بود. البته مفسران و مفتشان را معلوم نشد که آن موسیقی که روزگاری از عوامل هجمه ی فرهنگی بود، چگونه یکباره به عامل غمزه ی فرهنگی تبدیل شد و مقبول طبع اولیای امور صوتیه و تجسمیه افتاد. اگر چه بعضی از ارباب علوم اجتماعیه و اقتصادیه براین نظر بودند که براین پولیتیک دو فایده مترتب بود: کسب مداخل بیش تر و ایجاد چندین هزار فرصت شغلی . والله اعلم!
پسرک به موسیقی علاقه ای وافر یافت و برآن شد که موسیقی دان شود. دست از طلب علم طب برداشت و به جرگه ی اهل طرب وارد شد. آشنایی با افکار یکی از مشایخ این فن ، سبب شد به وادی طلب درآید و به کشف “هویت” خویش از طریق موسیقی برآید . کتب تست بسیار گرد آورد و به تست زنی نشست. آن گاه توانست در تست زنی سرآمد اقران روزگار خود شود، در آزمون دانشگاه شرکت کرد و با گذر از مراحل متعدده به آن جا راه یافت.
او از دارالعلوم موزیکولوجی که بدان وارد شده بود، تصوری چونان کنسرواتوار سن پطرزبورغ داشت.اما با گذشت ایام دریافت که آن جا را می توان با بازار مسگرهای تاشکند به مقایسه نشاند. روزی هنگام تفرج در دارالعلوم به شعبه ای رسید که انواع ادوات بوقیه و سوتیه ی گوشنواز را در آن گرد آورده بودند و برای استفاده در ایجاد نغمات جدیده در دسترس موسیقاجویان می نهادند. پس از گذر از آن شعبه ، مشاهده ی اتاقک مخروبه ای او را به وحشت انداخت و در دم بیفتاد. اسلاف موسیقاجو با خوراندن قنداغ او را به حال آوردند و داستان آن مخروبه را بر او خواندند. گویا در اوایل قرون ماضیه به قصد آکوستیک شناسی ، آن غرفه را کلنگ زده بودند و بعد به حال خود رها کرده بودند.
معلمان و بزرگان موسیقی دارالعلوم فخیمه ، سه دسته بودند: دسته ای ردیف دان، دسته ای کلاسیکال و دسته ای نیز مدرن. موسیقا جوی ما برای کشف هویت خویش نزد اساتید معظم موزیک ردیف به تعلم پرداخت. در فراگیری و درک آداب استادی و خانه شاگردی بسیار بکوشید و رموز و فنون آن را به فراست دریافت و در ظل توجهات و تعالیم استاد ردیف ، اصول و مقدمات فن را بیاموخت و با گذر از مرحله ی تقلید به مرحله ی تاویل درآمد. آن گاه زمان کشف و شهود در عالم معنا فرارسید و در صعودی غریب به طیران درآمد و در فرودی عجیب به حضور جنابان میرزایان و آقایان عبدالله و حسین قلی بار یافت . در محضر آن دو مهین استاد دریافت که ردیف نوازی آنان همان بود که استاد ردیف معاصر به او آموخته بود. از آن محضر مرخص شد و به روزگار پسین تر آمد. ایامی بود که شجاع السلطنه نامی قصد انگشت درویش کرده بود و او نیز از بیم جان به قنسول گری دولت فخیمه ی بریتانیا پناه برده بود. شبی در محفلی استاد تار برگرفت و چهارمضراب ماهور آغازید. موسیقاجو اسطرلاب موزیک ردیف را به نغمه ی درویش آویخت و دید که حس خالتور بر آن احاطه دارد و از مسیر سنت منحرف گشته و روی بر بدعت آورده است. در دم قلم برداشت و ضمن لعن و ذم او ، نوشت : «درویش اولین عنصر منورالفکر غرب زده ی ایرانی در فن موزیک بوده است.» باز پسین تر آمد و در گذری صدای ناهنجار تاری را از یک سالن موزیک شنید. 20 قران وردودیه داد و به درون سالن رفت. مردی تاس گونه سر، با سبیل کوتاه زیردماغی در هیبت قزاقان ، تار به شیوه ی موزیک باختر می نواخت.
موسیقاجو را یقین حاصل شد که انحراف ، دامن تمامی اهل موزیک را آلوده است. پس عزم جزم کرد و پس از فراغت از دارالعلوم و جلوس بر کرسی استادی ، شاگردان خویش را از پیروی منحرفان و بدعت گزاران نهی فرمود و به ایشان همان را اموخت که خود آموخته بود.نه یک «واو» بیش ، نه یک «واو» کم . و چنین شد که این نهضت همچنان دوام یافت و کسی را جز رغبت استماع و استعمال و استکمال ردیف نماند و این ودیعه از گزند انحراف مصون بماند.
مرا عاشقی شیدا علی تجویدی سهگاه لاکرن نیما فریدونی تار
مرا عاشقی شیدا علی تجویدی سهگاه لاکرن نیما فریدونی تار
غلامحسین بنان
علی تجویدی
مرا عاشقی شیدا فارغ از دنیا توکردی ، توکردی
مرا عاقبت رسوا مست و بیپروا توکردی ، توکردی
نداند کس ، جانا ، چهکردی چهها کردی با ما ، چهکردی
دو چشمم را دریا درافشان ، گوهرزا توکردی ، توکردی
روان ازچشم ما گهرها ، دریاها توکردی ، توکردی
نه یک دم از جورت فغانکردم نه دستی سوی آسمانکردم
منم اکنون چو خاک راهی غباری درشام سیاهی
اگر مهری رخشد ، توآن مهری اگر ماهی تابد ، توآن ماهی
اگر هستی پاید ، تو هستی اگر بودی باید ، تو بودی
بیلطف و صفا ، باشد به خدا ، بیتو هستیها
از دیدارت ، از رخسارت
ای جان بینم ، سرمستیها
شمیم روحافزایی مشکی ، عودی منیر بزم آرائی
چنگی ، رودی
چنگی ، رودی
کتاب راه و رسم منزلها منصور اعظمیکیا انتشارات حوزه هنری
این کتاب رو انتشارات حوزه هنری منتشر کرده است.
مجموعه حاضر در ده فصل جداگانه تنظیم شده است که دربارة فن آواز ایرانی مطالبی را ارائه میدهد. فصل اول تا چهارم شامل مطالبی دربارة اصطلاحات و عناوین و تعاریف مربوط به: پیشدرآمد، گام، نتهای مهم گام، دانگ و…
تعداد صفحات: 525شابک: 6-799-471-964نوبت چاپ: چاپ دوم : 1382
شمارگان: 2200
مجموعه حاضر در ده فصل جداگانه تنظیم شده است که دربارة فن آواز ایرانی مطالبی را ارائه میدهد. فصل اول تا چهارم شامل مطالبی دربارة اصطلاحات و عناوین و تعاریف مربوط به: پیشدرآمد، گام، نتهای مهم گام، دانگ و شش دانگخوانی و فواصل گامها، اصطلاحاتی ژوست خواندن و فالش خواندن، مقام، گوشه، ردیف و مفهوم آن، اختلافهای ردایف و علل بهوجود آمدن اختلافها، مایه و مفهوم آن و انواع مایه میباشد. در فصول پنجم تا هفتم با طبقهبندی سازههای ایرانی و گسترة هر کدام، مایههای مرسومالاجرا در هر ساز، دستگاه و مفهوم تئوریک آن، اختلاف دستگاه و مشتقات دستگاه، چهار مضراب و وجه تسمیه آن، تصنیف و مشتقات آن، مرکبخوانی، انواع جنسیت صدا از لحاظ گستره و وسعت آشنایی، آشنایی با دیاپازول و مترونم آشنا شده و در فصول دیگر به مباحثی چون: تشابهات حدود و گسترة هر کدام از دستگاهها، و اثبات اجرای گوشهها اشتراکی در آوازهها و دستگاهها میپردازد. فصل دهم نیز شامل یک ردیف منتخب از گوشههای تشکیلدهندة دستگاهها و آوازهاست که میتوان گفت با کلیه ردیف ثبت و ضبط شده موجود تفاوت دارد.
فهرست:
فصل اول
پیش درآمد
گام و رابطه آن با آوازخوانی
درجات گام
نت ایست
نت شاهد
نت متغیر
دانگ و رابطه آن با گام
شش دانگ خوانی
حبه
فصل دوم
توضیحاتی مختصر درمورد فواصل گام
پرده نیم پرده ربع پرده
بالادسته و پایین دسته
ژوست و فالش بودن صداها
اصطلاح خارج خواندن
اصطلاح یکی کمتر یکی بیشتر
مقام
گوشه یا تیکه و وجه تسمیه آن
فصل سوم
ردیف و مفهوم آن
ردیف های ثبت و ضبط شده موجود
ردیف آقا حسینقلی
ردیف اسماعیل قهرمانی
ردیف درویش خان
ردیف میرزاعبدالله
ردیف عبدالله دوامیر
ردیف ابوالحسن صبا
ردیف فرامرز پایور
ردیف موسی معروفی
ردیف علی تجویدی
اختلافات های بین ردیف های موجود در موسیقی سنتی ایران
علل اساسی اختلاف دربین ردایف موجود
مقایسه بعضی از قسمت های ردیف ها با یکدیگر
فصل چهارم:
مایه و مفهوم تئوریک آن
زیروروی یک مایه
انواع مایه
مایه های چپ و راست
تعابیر مختلف اطلاق مایه های چپ و راست
مطلوبیت تونالیته مایه ها
چند قاعده برای ورود از مایه های چپ و راست به یکدیگر
فصل پنجم:
طبقه بندی سازهای ایرانی
آشنائی با ساختار ظاهری و گستره دانگی سازهای معمول و مرسوم ایرانی
آشنائی با مایه های مرسوم الاجرا درهرساز
تار سه تار کمانچه سنتور ویولن نی عود تنبک دف
دستگاه و مفهموم تئوریک آن
مشتقات دستگاه ها
اختلاف دستگاه و آوازدرآمد فرود رنگ
چهارمضراب و وجه تسمیه آن
تصنیف
مشتقات تصنیف
ضربی
رباعی
ترانه
نشید و عجم و عرب
مرکب خوانی مدگری یا مدولاسیون
مرحله اعلای تسلط بر ردیف
داشتن صدای توانمند
آشنائی تئوریک و عملی با گامها و مقامها و گوشه های ردیف
تسلط کامل بر ردیف موسیقی آوازی و سازی
مقایسه بعضی از قسمتهای ردیف ها با یکدیگر
فصل چهارم
مایه و مفهوم تئوریک آن
زیرو روی یک مایه
انواع مایه
مایه های چپ و راست
تعابیر مختلف اطلاق مایه های چپ و راست
مطلوبیت تونالیته مایه ها
چند قاعده برای ورود از مایه های چپ و راست به یکدیگر
فصل پنجم:
طبقه بندی سازهای ایرانی
آشنائی با ساختار ظاهری و گستره دانگی سازهای معمول و مرسوم ایرانی
آشنائی با مایه های مرسوم الجرا درهرساز
تار سه تار
کمانچه سنتورویولن
نی عود تنبک و دف
دستگاه و مفهوم تئوریک آن
مشتقات دستگاه ها
درآمد فرود رنگ
چهارمضراب و وجه تسمیه آن
تصنیف
مشتقات تصنیف
ضربی
رباعی
ترانه
نشید عجم و عرب
فهرست:
مرکب خوانی
چهارمضراب و وجه تسمیه آن
تصنیف
مشتقات تصنیف
ضربی رباعی
ترانه
نشید عجم و عرب
فصل ششم
مراحل و حرکات سبب شونده آواز
ونگ
قنه
زمزمه
ترنم
بانگ
عربده
تحریرها
ادوات تحریرها
فرودها
شرایط و خصایص آواز موثر
انتخاب شعر
تلفیق شعر و موسیقی
فهرست
ابداع و خلق و تنوع ملودی
جمله بندی و همسازی
خلاقیت مرصع خوانی
اینک انچه یک غزلخوان خواننده باید بداند و به آن عمل کند
فصل هفتم:
انواه صدا از لحاظ جنسیت و گستره و وسعت
صدای زنان و کودکان
صدای مردان
شناسائی مترونوم ودیاپازون و شناخت ضرب و چگونگی بکارگیری آنها
شناخت ضرب و رابطه آن با آوازخوانی
دیاپاژون و ارتباط آن با آوازخوانی
تمریناتی توالی نتها (گام)
عادات رایج در بین آوازخوانها در هنگام خوانندگی
فیگور دهان به منظور بهتر شدن طنین صدای و فیگور صورت جهت جذابیت لازم
فصل دهم
گوشه های تشکیل دهنده هر دستگاه و آواز
وجه تسمیه هر کدام از گوشه ها و محل قرارگرفتن آنها روی گام مربوطه
راست پنجگاه و گوشه های تشکیل دهنده آن
ماهور و گوشه های تشکیل دهنده آن
شور و گوشه های تشکیل دهنده آن
آوازبیات ترک و گوشه های آن
آواز ابوعطا و گوشه های آن
آواز افشاری و گوشه های آن
اواز دشتی و گوشه های آن
همایون و گوشه های تشکیل دهنده آن
آواز بیات اصفهان و گوشه های آن
نوا و گوشه های تشکیل دهنده آن
سه گاه و گوشه های تشکیل دهنده
چهارگاه و گوشه های تشکیل دهنده آن
فهرست گزیده منابع
اسامی اشخاصی که به نوعی نامشان درکتاب آمده است
نت و آهنگ شیرعلی مردان بختیاری
این نت در آواز دشتی مایههای سی و لا تهیه شدهاست.
لری شیر علی مردون
آهنگ شیرعلی مردان (علی مردان خان چهارلنگ بختیاری).mp4
علیمردانخان (معاصر)
علی مردان خان چهارلنگ بختیاری
درگذشت ۱۳۱۳ زندان قصر، تهران
نامهای دیگر شیر علیمردون
سالهای فعالیت مبارزه مسلحانه (۱۳۱۳–۱۳۰۸)
نقشهای برجسته چهار لنگ بختیاری
لقب شیرعلی مردان
همسر بی بی عروس
فرزندان نداشت
والدین علیقلی خان چهارلنگ و بیبی مریم بختیاری
علیمردانخان از رؤسای ایل چهارلنگ بختیاری در منطقه چنارود فریدن استان اصفهان ایران بود که با ارتش رضاشاه درگیری داشت.[۱] علی مردان خان در سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۳ به مدت ۵ سال مبارزه مسلحانه داشت. وی از طایفهٔ مَمصالح یا محمود صالح بود که این طایفه از شش تیره بنامهای: اُورَش، مُمجِلاردین (محمدجلال الدین)، آل دَویت (عالی داوود)، آدِگار، قُلی و کافِلی تشکیل شدهاست. وی در آن زمان در منطقه که هماکنون جز شمال غرب استان اصفهان و فریدن در روستایی به نام چهل چشمه زندگی میکرد همچنین بناهایی در روستای اورگان بنا نمود که امروزه به عنوان یک بنای دولتی در این روستا مورد استفاده قرار میگیرد. اما این روستاها در منطقهای واقع شده که ان را میتوان حد فاصله چهار لنگ و هفت لنگ نامید. در ضمن میتوان اشاره کرد که طایفه ممصالح این مکان را به عنوان اییلاق خود انتخاب کرده و در زمستانها به گرمسیر خوزستان مهاجرت میکردند.
پیشینه
علی مردان خان فرزند علیقلی خان چهارلنگ و علیقلی خان پسر محمد علی خان اوّل (که در سال های۱۲۶۷ تا ۱۲۷۱ ه.ق علیه حکومت ناصرالدین شاه قاجار به مبارزه برخاست) پسر الله کرم خان پسر محمد حسین خان پسر ابدال خان (رهبر قیام بختیاری بر علیه آقامحمدخان قاجار در سال۱۱۹۹ ه. ق) و از نوادگان علیمردان خان اول (نایب السلطنه ایران بعد از نادرشاه و قبل کریم خان زند) از طایفهٔ محمود صالح یکی از شاخههای بزرگ چهارلنگ بود. مادرش بی بی مریم، معروف به سردار مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخشهایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیروهای استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود، به طرفداری از نیروهای آلمان و عثمانی و علیه نیروهای اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد.
پدرش در بین طوایف زیادی از چهارلَنگ و در بین هفت لَنگها نیز جایگاه خاصی داشت و مادر شجاعش بیبی مریم به سردار مریم بختیاری شهرت داشت. بیبی مریم فرزند یکی از سران بختیاری بود که به دست پسران ناصرالدین شاه (سلطان مسعود میرزا ملقب به ظلالسلطان) کشته شد.
پدرش در جوانی در اثر توطئهای فامیلی وفات یافت. علیمردان خان، کودکی خود را نزد مادر بزرگ مادریش بی بی فاطمه چهارلنگ کیانرثی (دختر علیرضا خان کیانرثی عموزاده محمدتقی خان چهارلنگ اولین ایل خان مقتدر بختیاری و از نوادگان دختری علیمردان خان چهارلنگ محمودصالح (نایب السلطنه)) و همچنین داییهای خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت. در جوانی، از سواران بختیاری در قیام مشروطه بود. در سال ۱۳۰۲ خورشیدی بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمد علی خان به عنوان رؤسای این طایفه تعیین گردیدند. علیمردان خان پس از چندی علیه دولت رضاشاه شورید و بختیاری و شمال خوزستان را تصرف کرد اما نهایتاً با تهاجم ارتش و پا در میانی دیگر خوانینِ بختیاری پس از یکسال جنگ در قهفرخ، فرخ شهر کنونی حاضر به صلح و تسلیم شد و به زندان قصر منتقل گردید. سرانجام در سپیده دم سال ۱۳۱۳ خورشیدی و برخلافِ امان نامهای که رضاشاه صادر کرده بود در برابر جوخه اعدام قرارگرفت.
مرگ علیمردان خان تأثیر زیادی بر ایل بختیاری گذاشت تا حدی که دلیریهای او در میدان جنگ به میانِ مثلها و شعرهای بختیاری نیز راه یافت و آهنگسازان برای او ترانه شیرعلیمردان را ساختند.
علیمردان خان به همراه سایر بزرگان بختیاری، برای جلوگیری از انحراف مشروطه از مسیر واقعی و ملی، مبارزه با دیکتاتوری، جلوگیری از طرح استانی شدن به منظور چند تکه کردن سرزمین بختیاری، و نیز اسکان اجباری و خلع سلاح عشایر مدافع مرزهای ایران و به ویژه طرح متحدالشکل کردن لباس ایرانیان به شدت مخالف بودند.
علی مردان خان در کلام نویسندگان
درسپیده دم یکی از روزهای اسفند ۱۳۱۳ حیاط زندان، در وسط سنگفرش حیاط چوبه داری دیده میشد؛ که در فاصله معینی تعدادی نظامی مسلح در حالیکه تفنگهای خود را آماده شلیک میکردند، جهت اجرای مأموریت حکم اعدام صف کشیده بودند. زیرا علیمردان خان بختیاری محکوم به مرگ شده بود.
سید جعفر پیشهوری از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام آن سر کرده بختیاری بود مینویسد: در آخرین لحظاتی که میخواستند وی را به چوبه دار ببندند کلاه پهلوی خود را به نشان نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و صدای رسایش که میگفت زنده باد ایران و آزادی با صفیر چند گلوله خاموش شد و لحظاتی بعد جسد بیجان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدانهای جنگ هیچ رزمندهای پشت او را ندیده بود دمر بپای چوبه دار بر زمین در غلطید.
علی مردان خان در شعر شاعران
محسن پزشکیان:
برگ بلوطها از پِشِنگه باروت
مُشبک است
آن کیست
راه بر نفسِ تنگه بسته؟
آن کیست
رِکه کرده
از کُچه بلند؟
وقتی دهان سنگرش از چهچهٔ گلوله تهی ماند
دلم رُمبید
که را دلی است که در نعش شیر علی نگاه کند؟
آن سوی سنگ پوزههای مورب
آن سوی آفتاب
آنجا که کرکسان
قیقاج میزنند
مگر نعش شیر علی افتادهاست؟
که را دلی است که در نعش او نگاه کند؟
جز بی عروس
که توریِ سپید را
از سر هنوز نگشودهاست؟
بی عروس!
نعش شیر علی را
از زیر آفتاب
بردار
مرثیه بختیاری
تفنگ علیمردون هم باز صدا کرد سرهنگ کُله پوستی هنگ بِلا کرد
تفنگ علیمردون هم باز قُرمنید سرهنگ کله پوستی چادر رُمنید
بی عروس کل ایزنه کل بساکی سَنگران خین گِرِد تا کفت خاکی
بی عروس تو کل بزن کل بساکی تفنگچی زِ مَمصالح سُوار ز راکی
شُمشیر علیمردون طلای بی غَش به زمین بِرچ ایزنه به آسمون تَش
نظامی کله پوستی لنگا مَلاری نی تری جنگ بُکُنی وا بختیاری
طیاره بال بال کنه سر کوه وِردُون اسم شانه کور کنه شیر علی مردون
طیاره بال بال کنه سر کوه فردون شُمشیرم به گِـل زنم سی کل ایرون
دودر گل سی کشتنم پلان بریدن گویلم ز داغ مو کمر بریدن
بالونا بالا هوا بالا تنیده ددویل محمد علی پلا بریده
کُجه تیپ کُجه سپاه کُجه فراشُم ره بدین دام و ددوم بیان سر لاشم
بیست و چهار تیر خَردُمه هنی بهوشم لیکه دام و ددوم اوید به گوشم
سِر تنگ تاته تنگ تانک و زره پوش ما بین شال و قوا خین ایزنه جوش
پانویس
در تاریخ بختیاری علی مردان خان (اول) دیگری هم وجود داشته که جد شیرعلیمردان (دوم) محمودصالح میباشد. علی مردان خان اول بعد از افشاریه با تصرف خوزستان و لرستان و اصفهان و فارس و دیگر نواحی مدعی تاج و تخت سلطنت بود و به نیابت از ابوتراب صفوی (شاه اسمائیل سوم) نایب السلطنه ایران شد، اما پس از کشمکشهایی با کریم خان زند و طی نبردهایی با وی، در چهار محال توسط گماشتگان کریم خان زند ترور شد.[نیازمند منبع]
منابع
در تاریخ ایل بختیاری علیمردانخان دیگری هم مشهور شده که پس از مرگ نادرشاه، نایب السلطنه ایران بودو پس از نزاعهای با کریم خان زند، در چهارمحال بختیاری ترور شد.
حماسه زاگرس، مصطفی علیزاده گل سفیدی
ترجمه فارسی و متن ترانه شیر علی مردون
شمشیر علی مردون
شمشیر علی مردون، طلای بی غش
به زمین برچ ایزنه به آسمون تش
(و ممدلی شیر علی مردون)
تفنگ علی مردون هم باز صدا کرد
سرهنگ کله پوستی هنگ بلا کرد
(و ممدلی شیرعلی مردون)
تفنگ علیمردون
تفنگ علیمردون، هم باز غرمنید
سرهنگ کله پوستی، چادر رمنید
(و ممدلی شیرعلی مردون)
بی عروس تو کل بزن، تا مو کنم جنگ
شمشیرم به گل زنم، سی ایل چارلنگ
بی عروس تو کل بزن، تا مو کنم جنگ
و شمشیرم به گل زنم سی سی ایل چارلنگ
(و ممدلی شیر علی مردون)
کنی تیپ، کنی سپاه، کنی فراشم
روه دین دام و ددوم بیان سر لاشم
کنی تیپ کنی سپاه کنی فراشم
و روه دین دام و ددوم بیان سر لاشم
(و ممدلی شیرعلی مردون)
شیرعلی مردان خان بختیاری نوه ی محمدعلی خان
شمشیر علی مردان، طلای خالص
به زمین برق می زنه به آسمون آتیش
(و محمدعلی شیر علی مردون)
تفنگ علی مردان باز هم صدا کرد
سرهنگ کلاه پوستی، هنگ رو گم کرد (هنگ از تقسیمات نظامی)
(و محمدعلی شیر علی مردون)
تفنگ علیمردون، باز هم غرش کرد
سرهنگ کلاه پوستی، چادر رو خراب کرد
(و محمدعلی شیر علی مردون)
بی بی عروس (عروس خانم) تو کل بزن (فریاد شادی سر بده)، تا من جنگ کنم
شمشیرم رو به گــِـل بزنم، برای ایل چهارلنگ
بی بی عروس تو کل بزن، تا من جنگ کنم
و شمشیرم رو به گل بزنم برای ایل چهارلنگ
(و محمدعلی شیر علی مردون)
کجاست تیپ، کجاست سپاه، کجان خدمه ام
که بره دنبال مادرم و خواهرم تا بیان بالا سر جسدم
کجاست تیپ، کجاست سپاه، کجان خدمتگزارانم
و برن دنبال مادرم و خواهرم تا بیان بالا سر پیکرم
(و محمدعلی شیر علی مردون)