نت مادر من هم گریه کردم انوشیروان روحانی عهدیه آوانگاری نیما فریدونی
شعر از محمد شیرازی
چون رفتی از بر من
ای عشقم از غم گريه كردم در آيينه به خيال تو مينگرم
تو آگاهی كه من از همه بی خبرم مگر از دردم
بی تو عشقم چه كنم چه كنم به من گفتی كه ز داغ تو دم نزنم
من هم گريه كردم من هم گريه كردم
نت یاد ایام محمدرضا شجریان رهی معیری شور آوانگاری نیما فریدونی
این نت در دستگاه شور مایه لا و ر تهیه شدهاست.
دستگاه شور – یاد ایام- محمد رضا شجریان
یاد ایام محمدرضا شجریان شور
رهی معیری » غزلها – جلد سوم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
نت حق حق زنم هو هو کنم شور داوود آزاد آوانگاری نیما فریدونی
شعر: دکتر جواد نوربخش
صیدم من و صیاد او
من بنده ام آزاد او
ویرانِ من آبادِ او
ای داد و ای بیداد او
حق حق زنم هو هو کنم
تا ما و من را او کنم
تا روی دل آنسو کنم
با درد عشقش خو کنم
هر دم به سویش رو کنم
چون مرغ حق کو کو کنم
حق حق زنم هو هو کنم
تا ما و من را او کنم
من قطره او دریای من
من مست او صحرای من
من بنده او مولای من
من لا و او الای من
حق حق زنم هو هو کنم
تا ما و من را او کنم
هوشیار او دیوانه من
شمع است او پروانه من
افسونگر او افسانه من
ای خالِ او پیمان من
من طالب و مطلوب او
من راغب و مرغوب او
دلداده من محبوب او
زیبای شهرآشوب او
حق حق زنم هو هو کنم
تا ما و من را او کنم
هستم من از عشقت زهر دیوانه ای دیوانه تر
زیرا تو در حسنی ز هر دردانه ای دردانه تر
دیوانگی ما را بود نسبت به عقل این و آن
ماییم در گیتی ز هر فرزانه ای فرزانه تر
از جان و دل بیش آشنا تر می شوم
ببینم تویی با من زهر بیگانهای بیگانه تر
دانی حقیقت را چرا ببینم عیاان با چشم جان
دیدم به جز حق را ز هر افسانهای افسانه تر
کردیم جان و دل فدا فدا دادیم خود را در بها
در چشم ما بود ای زهر جانانهای جانانه تر
در دام صیاد عزل حیران فتادم تا ابد
مرغ دلم باشد ز هر بی لانهای بی لانه تر
ای شمع جمع اهل دل ای نوربخش آب و گل
در آتشت سوزم ز هر پروانهای پروانه تر