نت اگر با من بودی حبیب‌الله بدیعی

نت اگر با من بودی حبیب‌الله بدیعی

نت اگر با من بودی حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
این نت توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شده‌است.
اگر با من بودی
مایه: بیات اصفهان
شاعر: رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگساز: حبیب الله بدیعی
1342
اگر با من بودی
چه طوفان ها گویی
به پا می شد به پا می شد
وفا گر می کردی
که الهامم بخشی
چه ها می شد چه ها می شد
مزن به هم هستی من
مرو که این مستی من
نگذارد که ننالم ز جدایی
تو عاشق نبودی که درد من بدانی
جفا کن جفا کن هر آنچه می توانی
مزن به هم هستی من
مرو که این مستی من
نگذارد که ننالم ز جدایی
تو عاشق نبودی که درد من بدانی
جفا کن جفا کن هر آنچه می توانی
چِشمی بر من گشودی و رفتی
خواب از چِشمم ربودی و رفتی
رفتی تا بدهی درس دل آزاری
رفتی تا بِبَری رسم وفاداری
چِشمی بر من گشودی و رفتی
خواب از چِشمم ربودی و رفتی
رفتی تا بدهی درس دل آزاری
رفتی تا بِبَری رسم وفاداری
از غم تو چه ها کِشیدم
بهر تو من چه ها شَنیدم
قسم به مویت که بی قرارم
چو شب سیه گشته روزِگارم
تاب هجران دگر ندارم
بِنِگَر به غم تو گرفتارم
از این فزون تر میازارم
از این فزون تر میازارم
اگر با من بودی
چه طوفان ها گویی
به پا می شد به پا می شد
وفا گر می کردی
که الهامم بخشی
چه ها می شد چه ها می شد
مزن به هم هستی من
مرو که این مستی من
نگذارد که ننالم ز جدایی
تو عاشق نبودی که درد من بدانی
جفا کن جفا کن هر آنچه می توانی


مرضیه … اگر با من بودی

نت سرو و بید پرویز یاحقی مرضیه

نت سرو و بید پرویز یاحقی مرضیه

این نت در آواز بیات اصفهان مایه ر تهیه شده‌است.
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام داده‌است.
ترانه‌سرا: رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگساز: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه
سرو و بید
سروی و بیدی بر لب جویی گرم سخن بودند
بی خبر از خود هر چه تو گویی چون دل من بودند
سرو خود آرا مست و طرب زا بر سر ناز آمد
بید کهن را دید و بگفتا کز تو چه باز آمد
من که تو بینی سرکش و سبزم
شاهد گلشن ایجادم
مست غرورم و آزادم من
کرده به قامت شور قیامت
پیکر خرم و آزادم
غرق سرورم و دل شادم من
آسیب خزان هرگز کی برگ و برم ریزد
گر برف زمستان ها یکجا به سرم ریزد
چون پیری که دهد پندی به سخن بید آمد
چون پیری که دهد پندی به سخن بید آمد
منِ آشفته سر ای جوان جهان دیده ام
ز من بشنو که دلسردی خزان دیده ام
ز گشت زمان چه دانی
تو را هرگز کسی سایه ای نبیند به بر
که بگذارد خسی یا گلی در آن سایه زد
چه حاصل ز سرگرانی
اگر افتاده حالم
وگر بشکسته بالم
همین بس مرا
که هر کس مرا
بخواند به سایبانی
سروی و بیدی بر لب جویی گرم سخن بودند
بی خبر از خود هر چه تو گویی چون دل من بودند


Marzieh – Sarvo Beed | مرضیه – سرو و بید

نت خواب نوشین پرویز یاحقی مرضیه

نت خواب نوشین پرویز یاحقی مرضیه

نت خواب نوشین پرویز یاحقی مرضیه آوانگاری نیما فریدونی
این نت در آواز بیات اصفهان مایه دو و ر تهیه شده‌است.
در این محصول آوانگاری احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان نیز قرار دارد.

ترانه‌سرا: رحیم معینی کرمانشاهی
آهنگساز: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

خواب نوشین
مرضیه
خواب خوشی وقت سحر دیدم و یادم نرود
روی تو با دیده ی تر دیدم و یادم نرود
پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی
روی دامانت فتادم
عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی
پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی
روی دامانت فتادم
عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی
[ای خوش آن دم وان غرور خواب نوشین]
خواب نوشین خواب نوشین
[وان نشاط وان سرور وصل دوشین]
وصل دوشین وصل دوشین
با تو می گفتم غم و درد جدایی
همچنان نی با نوای بی نوایی
وای از این دیر آشنایی
روی دامانت چو اشک افتاده بودم
ناله های عاشقی سر داده بودم
که ای جفاجو کن وفایی
[ای خوش آن دم وان غرور خواب نوشین]
خواب نوشین خواب نوشین
[وان نشاط وان سرور وصل دوشین]
وصل دوشین وصل دوشین
پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی
روی دامانت فتادم
عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی
دامن از دستم کشیدی همچو بخت از من رمیدی
من ز خواب ناز خود زآواز خود ناگه پریدم
غیر اشک و بستری از دیده تر دیگر ندیدم
او سر یاری ندارد
قصه کوته رنج عاشق
خواب و بیداری ندارد
پرده از رازت کشیدم
سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم
تا نشستی
روی دامانت فتادم
عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم
رنج هستی
[ای خوش آن دم وان غرور خواب نوشین]
خواب نوشین خواب نوشین
[وان نشاط وان سرور وصل دوشین]
وصل دوشین وصل دوشین وصل دوشین


Marzieh – Khabe Nooshin | مرضیه – خواب نوشین

نت بت‌پرست ناصر تبریزی آوانگاری نیما فریدونی

نت بت‌پرست ناصر تبریزی آوانگاری نیما فریدونی

نت بت‌پرست ناصر تبریزی بامداد جویباری نصرالله معین
این نت در دستگاه شور مایه لا و سل تهیه شده‌است.

شده ام بت پرست تو . تو . تو . تو
شده ام بت پرست تو . تو . تو . تو
شب هجرون دیگه تمومه . گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو . قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه . شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم . شرر تو هر سینه میزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه . بت روی تو بشکنم
شب هجرون دیگه تمومه . گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
روم از هر خونه به خونه که بگیرم از تو نشونه
دل من یک کاسه خونه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو . قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه . شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم . شرر تو هر سینه میزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه . بت روی تو بشکنم
شب هجرون دیگه تمومه . گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
روم از هر خونه به خونه که بگیرم از تو نشونه
دل من یک کاسه خونه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
عزیزم كاسه چشمم سرایت
میون هر دوچشمم جای پایت
شب هجرون دیگه تمومه . گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام
روم از هر خونه به خونه که بگیرم از تو نشونه
دل من یک کاسه خونه . که برای تو زنده ام
آه . که برای تو زنده ام


آهنگ زیبا معین/شده ام بت پرست تو

معین – بت پرست

آشفته حالی علی تجویدی نیما فریدونی سه‌تار

آشفته حالی علی تجویدی نیما فریدونی سه‌تار


آشفته حالی علی تجویدی شور ر نیما فریدونی سه‌تار.mp4

آشفته حالی علی تجویدی شور ر نیما فریدونی سه‌تار.mp4

خواننده: دلکش
شاعر: معینی‌کرمانشاهی
آهنگساز: علی تجویدی
دستگاه: دستگاه شور
متن ترانه: این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای بدوش افکنده گیسو از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و مستی خنده برغوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو از تو دارم ، از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم ازغمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مـرا داده رنگ فنا می‌شناسم
من خود شیوة نگه چشم مست تو را می‌شناسم
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای بدوش افکنده گیسو از تو دارم ، از تو دارم
این غرور عشق و مستی خنده برغوغای هستی
ای سیه چشم سیه مو از تو دارم ، از تو دارم