نت عطر خیال تو حبیب‌الله بدیعی

نت عطر خیال تو حبیب‌الله بدیعی

نت عطر خیال تو حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
آوانگاری احمد جباریان
دستگاه چهارگاه مایه لا
عطر خیال تو
ای خنده های تو باغ پر گل من
عطر خیال تو پیچیده در چمن
روشن ز چشم تو شهر خاطره ها
همچون ستاره ای در آسمان من
جه کنم بیتو خزان شد گل چون بهار من
تو بیا تا به سر آید شب انتظار من
دانم چون نسیم گل روزی بر میگردی
مستم با خیال تو با این دل چه کردی
تو شبی چون گل شکوفا میشوی
همه جا شب را چراغان میکنم
چو پرستوها تو برگرد و بیا
که سراپایت گل افشان میکنم
بازآ که بیتو هرگز بخدا نخفته ام
بازآ تویی بهارم گل نو شکفته ام
در باغ آرزو چشمه با صفای من
تنها تویی تویی همدم و آشنای من

نت جای تو خالی حبیب‌الله بدیعی

نت جای تو خالی حبیب‌الله بدیعی

نت جای تو خالی حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
آوانگاری احمد جباریان
دستگاه چهارگاه مایه ر
جای تو خالی
بیا ببین چه شعله ها نشسته در وجود من
بیا ببین چه آتشی گرفته تار و پود من
ای شمع روشن جای تو خالی
در خانه من جای تو خالی
افتاده در پیمانه من
نگاه تو ای آشنای من
دارد دل دیوانه من
بسی گفتگو با خدای دل
به خلوت خیال من
به دست شور و حال من
در عشق و مستی تو آشفتگی چو لیلی صفت مجنون پسندی
گه آتش و گاهی سپندی
به خلوت خیال من به دست شور و حال من
تنها مهربان تویی عشق جاودان تویی

نت باران غم همایون خرم

نت باران غم همایون خرم

نت باران غم همایون خرم رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
آوانگاری احمد جباریان
مخالف سه‌گاه
دستگاه سه‌گاه مایه سی‌کرن
باران غم
باران غم بارد ز نگاهم
در چشمانم دیدی تو گناهم
با ناز چشمت سوزد گنهم
آتش زد آتش با یک نگهم
همچو شباهنگی با حسرتها همه شب ز تنهایی فغان دارم
ناله عشقم از دل برخیزد که بسینه ام سوزی نهان دارم
عاشق بر آن چشم سیه ام
میخواهم سوزد با یک نگهم
از نگه آن چشمان دلم میسوزد
شعله چو بارد آتش بجان افروزد
رسم محبت گویی بمن آموزد
من عاشق بر آن چشم سیه ام
میخواهم سوزد با یک نگهم


Marzieh – Barane Gham | مرضیه – باران غم

نت پیوند گل‌ها حبیب‌الله بدیعی

نت پیوند گل‌ها حبیب‌الله بدیعی

نت پیوند گل‌ها حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
بیات اصفهان
آوانگاری احمد جباریان
پیوند گلها
از من حکایتی نو از حال گل تو بشنو در نوبهار جانپرور
میزد به گلستانی پیوسته باغبانی پیوند گل به یکدیگر
گل پر برگ سفیدی ز همان گلها که دیدی بخدا شهریار گلها بود
زده پیوندی فرحزا به گلی سرخ و فریبا
که به رنگ و صفا چو دیبا بود
از این سرخ و سفیدی گلی به گلشن پیدا شده بود
کز شادابی گلستان شکوفه باران یکجا شده بود
چو بسان دو گل باهم که چنین ثمری دارد
گل عشق تو شرهم گاهی چه نکو اثری دارد
شکری ثمری دارد ز وصال گل دلخواهی
صفای زندگی با همدم یکدل و یکجان
به دست آید چو آن گلها که من دیدم به بستان

‎⁨نت می‌گریزم حبیب‌الله بدیعی

‎⁨نت می‌گریزم حبیب‌الله بدیعی

‎⁨نت می‌گریزم حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه⁩
دشتی
میگریزم
میگریزم میگریزم اشک حسرت از چه ریزم
برو برو کز دامت جستم گشوده پر از بامت جستم
یاد از تو دگر نکنم نکنم سوی تو نظر نکنم نکنم
ترا رها کردم با دگران گذشتم از تو چون رهگذران
رفتم کز تو دگر بیگانه شوم بهر شمع دگر پروانه شوم
مهری دیگر با تو ندارم در کوی تو پا نگذارم
بگذر از من کز تو گذشتم از دل تا کی ناله برآرم
نازک طبعی چو برگ گل بودم
به دستت افتادم پرپر گشتم پرپر گشتم
اشکی بودم درون بحر غم
چو قطره باران گوهر گشتم گوهر گشتم
به حال خود بگذارم به دست غم بسپارم
که زان ستمها بروم برو برو تا بروم


marzieh مرضیه , میگـریـزم , Marziyeh , Badie ,Migorizam