از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
طاقتم ده یا ساغرم شکست ای ساقی ترانه مشهور و ماندگاری است با شعر معینی کرمانشاهی و آهنگسازی همایون خرم در گوشه بیداد دستگاه همایون که نخستین بار با صدای مرضیه اجرا شد[۱] و اجراهای جدیدتر این ترانه نیز توسط خوانندگانی چون سالار عقیلی، جهان، مصطفی مداحی، شهلا سرشار خوانده شدهاست.[۲]
متن ترانه
شعر این ترانه بر اساس اجرای اصلی، یعنی اجرای مرضیه، این است:[۲][۳]
خاطرات عمرِ رفته در نظرگاهم نشسته در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
ای خدای بینصیبان، طاقتم ده، طاقتم ده قبلهگاه ما غریبان، طاقتم ده، طاقتم ده
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
در میان توفان
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
تو تشنهکامم کُشتی، در سراب ناکامیها، ای بلای نافرجامیها نبرده لب بر جامی، میکشم به دوش از حسرت، بار مستی و بدنامیها
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
حکایت از چه کنم؟ شکایت از که کنم؟ که خود به دست خود آتش بر دل خونشدهٔ نگران زدهام
حکایت از چه کنم؟ شکایت از که کنم؟ که خود به دست خود آتش بر دل خونشدهٔ نگران زدهام
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
تو تشنهکامم کُشتی، در سراب ناکامیها، ای بلای نافرجامیها نبرده لب بر جامی، میکشم به دوش از حسرت، بار مستی و بدنامیها
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
پیوند به بیرون
تارنمای استاد همایون خرم
منابع
«مجموعه آثار استاد همایون خرم». وبگاه رسمی همایون خرم. دریافتشده در ۶ آوریل ۲۰۰۹.
برموج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم!، نوشتههای شبانه
طاقتم ده (ساغرم شکست ای ساقی)، کیانا وحدتی.
ترانهسرا: رحیم معینی کرمانشاهی
متن آهنگ سفر کرده از دلکش
کجا سفر رفتی که بیخبر رفتی اشکم را چرا ندیدی از دل من چرا بریدی
پا از من چرا کشیدی که پیش چشمم بر دگر رفتی
بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد
جان بیتو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی
چه قصه ها تو از وفا گفتی با من تو بی محبتی کنون جانا یا من
تو چنان شرر بخدا خبر ز خدا نداری رود آتش از سرِ آن سرا که تو پاگذاری
سوزِ دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی
با غمت درآمیزم از بلا نپرهیزم پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
رو به تو کردم بخدا خو به تو کردم که هم آغوش تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که قدح نوش تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری زِ تو آرد به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی بردی طاقت این دل زارِ مرا بردی بردی
خواننده: مرضیه
ترانهسرا: رحیم معینی کرمانشاهی
دختر کولی در دل شب
دست به چنگ و نغمه به لب
همچو شراری نرم و سبک
در میان بزم طرب
چون شرابی گرم و گیرا سر بسر آتش
بی شکیب و دامن افشا همچو طوفان سرکش
سایه او روی صحرا زیر نور ماه
همچو دودی گشته لرزان در میان آتش
گه از چشمش میریزد باده عشق و مستی
بر جهان بخشد هستی
گه لبهایش میخواند نغمه شور و شادی
میدهد بر دل مستی
چو لبش به نوا شکفد ز نوا دل ما شکفد
ز صفا رخ او چو گلی که سحر به صفا شکفد
چون کولی دل من در صحرا
سرگردان شده در این دنیا
نت رفته همایون خرم رحیم معینی کرمانشاهی الهه آوانگاری نیما فریدونی
این نت در مقام مینور مایههای لا و سل تهیه شدهاست.
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
وای من اگر نیایی
وای من اگر نیایی