نت نازنین من برادران لشکری ایرج تیمورتاش دلکش

نت نازنین من برادران لشکری ایرج تیمورتاش دلکش

نت نازنین من برادران لشکری ایرج تیمورتاش دلکش
آوانگاری احمد جباریان
دشتی
جواد لشکری
نازنین من 1
نازنین من بازا تا بوسم رویت را
نازنین من بنشین تا بویم مویت را
بیا بیا بر خاک کویم گذری
بیا بیا بر حال زارم نظری
ماه من مکن دگر جفا
دلهل را نما دمی وفا
آه چشمم بر دریا شد تا آید از در گل من
آه می نالد از هجرت ای زیبا چون نی دل من
رعنایی تو در نظرم
خندانی بر چشم ترم
شادان کن قلبم را
خندانی بر چشم ترم
غافل از خیال من خندانی
بر حال من رعنایی تو در نظرم
خندانی بر چشم ترم

نت کنار هم مرتضی گرگین‌زاده ایرج تیمورتاش دلکش

نت کنار هم مرتضی گرگین‌زاده ایرج تیمورتاش دلکش

نت کنار هم مرتضی گرگین‌زاده ایرج تیمورتاش دلکش
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام داده‌است.
دستگاه ماهور
شه شه شه شه شبی شرابم دادی
شراب از آن لب
بگو بگو بگو سخنی با من
بیاد آن شب
من و تو کنار هم باشیم شب و روز
چی چی چی چین پیرهن تو ها ها ها
مو مو مو موج دامن تو ها ها ها
چه چه چه چه شوخ و قشنگی ها ها ها
رو رو رو روی روشن تو ها ها ها
همه مست وخراب ز می ناب
نیمه شب دل ما شده بیتاب
لب جوی آب من و تو بخواب ماه من
با همه این کرشمه ها ای پری شد دل تو رام
در سکوت و صفای شب عاقبت آمدی به دام

⁨نت او نیامد به راه وی اکبر محسنی

⁨نت او نیامد به راه وی اکبر محسنی

⁨نت او نیامد به راه وی اکبر محسنی

خواننده: فرح، پروین و علیرضا افتخاری
ترانه سرا: ایرج تیمورتاش
خواننده: پروین، علیرضا افتخاری

به راه وی تا سحر ماندم
ژاله افشاندم ، او نیامد
به امیدش ، با نوای نی
نغمه ها خواندم او نیامد
امید دل من کجایی ؟
سحر شد چرا پس نیایی ؟
چرا نیایی ؟ که بی تو نالانم
آتش عشقت زد شرر به جانم
آتش عشقت زد شرر به جانم
شب تارم ، مه رخشان تویی تو
به گلزارم ، گل خندان تویی تو
ز قلب بی تابم چه خواهی ؟
به چشم بی خوابم نگاهی
به راه وی تا سحر ماندم
ژاله افشاندم ، او نیامد
به امیدش ، با نوای نی
نغمه ها خواندم او نیامد
امید دل من کجایی ؟
سحر شد چرا پس نیایی
چرا نیایی ؟ که بی تو نالانم
آتش عشقت زد شرر به جانم
آتش عشقت زد شرر به جانم


بانو فرح – او نیامد

نت پیمان‌شکن اکبر محسنی

نت پیمان‌شکن اکبر محسنی

این نت در دستگاه همایون مایه رکرن تهیه شده‌است.
آهنگساز: اکبر محسنی
خواننده: غلامحسین بنان
مرا ز چشمت افکندی دگر چه می خواهی
به دیگران دل می بندی دگر چه می خواهی
ز عشق و یاری ای زیبا سخن مگو با من
تو کز غم من خرسندی دگر چه می خواهی
به دلم از سوز عشقت آذرها دارم
ز غمت بر جان زارم اخگرها دارم
به عشقت ای گل دل بستم دگر چه می خواهی
من از تو پیمان بشکستم دگر چه می خواهی
کنون که از پا افتادم در این سرای غم
بیا بگیر ای مه دستم دگر چه می خواهی
در دل شب اخگر بارم تا روشن گردد شام تارم
گر بشکستی پیمانت را
من از مهرت کی دل بردارم
ایرج تیمورتاش