توضیحات
نت باد صبا حسامالسلطنه مراد مجید درخشانی محمدرضا شجریان همایون لاکرن و سیکرن آوانگاری نیما فریدونی
نت باد صبا حسامالسلطنه مراد دستگاه همایون شوشتری میکرن نتنگاری نیما فریدونی و امیر موسوی
پس از آوانگاری و چاپ ردیف آوازی استاد عبدالله دوامی در این اندیشه بودم که یک روز تصانیف گردآوری شدهی فرامرز پایور بهروایت استاد را که برای نی و کمانچه (ویولن) نتنگاری شدهبود و نوازندگان تار و سهتار برای نواختن آنها مشکلاتی داشتند، به مایههای رایجترِ این دو ساز انتقال داده و انگشتگذاری نمایم.
تا اینکه دو هفتهی پیش، دوست و نوازندهی خوب سهتار، امیر موسوی این اندیشه را جامهی کار پوشانید و با همکاریش و به امید پیگیری تا پایان راه، این رشتهی سردراز را سرشتن آغازیدیم.
مایههای انتخابی برای هر دستگاه بر اساس مایههای موجود در کتاب جواب آواز (نوشتهی نگارنده) گزیده شد.
اگر چه هدف، گردآوری برای انتشار این تصانیف (بیش از ۲۰۰ تصنیف) در کتابی به نام «تصانیف قدیمی به روایت عبدالله دوامی برای تار و سه تار» است اما با موافقت جناب موسوی آن را یک به یک در این تارنما انتشار خواهیم داد.
بیشک نیازمند اظهار نظرات و پشتیبانی بیدریغ دوستان هنرمند و هنردوست خواهیم بود.
نیما فریدونی
۶ مرداد ۱۳۹۷
Shajarian – Baade Saba | شجریان – باد صبا
Mohammadreza Shajarian – Tasnif Bade Saba (محمدرضا شجریان – تصنیف باد صبا)
ملک الشعرا محمد تقی بهار:
باد صبا بر گل گذر کن گل گذر کن گل گذر کن
از (وز) حال دل (گل) ما را خبر کن ای نازنین ای مه جبین با مدعی کمتر نشین
بیچاره عاشق ناله تا کی یا دل مده یا ترک سر کن ترک سر کن
شد خون فشان چشم تر من پر خون دل شد ساغر من
ای یار عزیز مطبوع و تمیز در فصل بهار با ما مستیز آخر گذشت آب از سر من ببین چشم تر من
آهنگ از حسام السلطنه مراد
اشعار در دیوان ملک الشعرا بهار و دیوان عارف نیز آمده.
تصنیف باد صبا حسام السلطنه مراد دستگاه همایون شوشتری محسن کرامتی آواز کمانچه پریسا کاشفی.mp4
شعر: ملکالشعرای بهار
باد صبا بر گل گذر کن، گل گذر کن، گل گذر کن
و از حال گل ما را خبر کن
با مدعی کمتر بنشین
نازنین، ای مهجبین
بیچاره عاشق، ناله تا کی، ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن، ترک سر کن
شد خونفشان چشم تر من
پُر خون ِ دل شد ساغر من
ای یار عزیز، مطبوع و تمیز
در فصل بهار، با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من، ببین چشم تر من، ببین چشم تر من
شعر: غزل سعدی
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد، ای دل ای دل
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
مکن یارا دلم مجروح مگذار، مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
چهارمضراب بیداد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.