نت آوازهخوان ویگن
آلبوم موسیقی به یاد تهران
آین آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شدهاست.
Viguen Avazeh Khan ویگن – آوازه خوان (ویگن)
ویگن _ اوازه خوان
متن آهنگ آوازه خوان از ویگن
من همان آوازه خوان مردم پاکم هنوز
گرچه مشهور جهان خوانی مرا خاکم هنوز
قصه ها دارم از آن شبهای شیرین شما
قصه ها از ظلمت روزهای غمگین شما
قصه صدها رفیق بی ریای میکده
گاه آغوش و گهی از پا فتاده میکده
این منم تنها رفیق آشنای هر زمان
هر که بودم هر چه هستم
با تو هستم بی گمان
همنشین باوفای من تویی
غمگسار این نوای من تویی
یادگار خاطرات خوب من
yadegare khaterate khoobe man
آشنای این صدای من تویی
ashenaye in sedaye man toee
گریه کردی
گریه ات را من به آهنگی سرودم
خنده کردی
شاد خواندم با تمامی وجودم
هرچه کردی از محبت
هر چه کردی از برایم
همچو گل بر سر نهادم
قدر دانستم ستودم
همنشین باوفای من تویی
غمگسار این نوای من تویی
یادگار خاطرات خوب من
yadegare khaterate khoobe man
آشنای این صدای من تویی
ashenaye in sedaye man toee
ترانه آهنگ آوازه خوان از ویگن
همنشین باوفای من تویی
غمگسار این نوای من تویی
یادگار خاطرات خوب من
yadegare khaterate khoobe man
آشنای این صدای من تویی
ashenaye in sedaye man toee
یاس پرپر
ما به نیمه ره سرنوشت روزی آخر به هم رسیدیم
لحظه های خوشی بود و ما قصه عشق هم شنیدیم
گر آن روز صبح امید و آشنایی ها بود
روز دگر شام تاریک جدایی ها بود
بگرفتم پنهان کردم گل یاسی از دستت
به نگاهی در تو خواندم غمی از چشم مستت
درآن روز پر از نسترن همه بستان بود
میدیدم گل صحراها همه خندان بود
دست باد سر راه ما گوهر افشان بود
بگرفتم پنهان کردم گل یاسی از دستت
به نگاهی در تو خواندم غمی از چشم مستت
آه چه شد آخر که از هم جدا گشتیم
با غم دوری آشنا گشتیم
در دستم گل یاس پرپر شد چرا پرپر شد
چرا آن اتش خاکستر شد چرا خاکستر شد
نت شاید بیایی عبری پرویز وکیلی ویگن
این آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان انجام شدهاست.
آواز شوشتری
شاید بیایی
شاید بیایی شاید ببینی
رنج شبهای انتظار من
آنگه بخوانی از چهره من
رازی از دل بیقرار من
شاید صدای تو آن خنده های تو
بشکند سکوت شبهای مرا
شاید از دیدارت چشم افسون کارت
آورد لبخندی لبهای مرا
خواهم یکشب تنها
آخر ای آرزیم در پی جستجویم
پر گشایی بسویم
گیسوی تو ریزد بوی گلها در بستر من
خواهم یکشب آخر
زیر نور ستاره مهربان سر بنشینی
در کنارم دوباره
دست تو می ریزد در ساغر من
جلوه قمر
گل پیش روی تو ای گل من دیگر تماشا ندارد
گردد خجل گل ز رویت ای جان این جای حاشا ندارد
لبها چو بر خنده میگشایی گویی که خندد سپیده
چشم فلک همچون چشمت ای مه ستاره ای را ندیده
گل پیش روی تو ای گل من دیگر تماشا ندارد
گردد خجل گل ز رویت ای جان این جای حاشا ندارد
بیا که در چهره تو جلوه قمر میبینم
در سایه گیسوی تو شام بی سر میبینم
صد آرزو در دل من کشتی و پروا نکردی
بودی طبیب دل اما این دل مداوا نکردی
نت پریا عطاالله خرم پرویز وکیلی ویگن
آوانگاری احمد جباریان
دستگاه چهارگاه
پریا
بیا پریا بریم به صحرا
بهار اومده آی گل در اومده
سر به سر این زندگیم چون پاییزه
برگ امید از شاخه قلبم میریزه
بشنوید ای پریا درد دلهای مرا
یارمن گشته از او شد بلایی که مگو
آی پریا مرا در شهر خود به زنجیرم کنید
مهربانیها کنید از عشق او سیرم کنید پریا
ای پریهای فسانه بگذرید از هر بهانه
در کنار من بشینید اشکم از مژگان بچینید
Min film 408 ترانه ای دلنشین و خاطرانگیز به نام پریا از ویگن