پیک سحری مهر و ماه همایون خرم دشتی لا نیما فریدونی سهتار
پیک سحری مهر و ماه همایون خرم دشتی لا نیما فریدونی سهتار
ترانهسرا: کریم فکور
خواننده: پروین
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو به فغانم به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم نتوانم نتوانم
من غرق گناهم تو عذر گناهی
روز و شبم را تو که مهری تو که ماهی
چون باده به جوشم در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم نتوانم نتوانم
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت بر نظرم
چه بگویم چه بگویم چه بگویم زین راز
من همین بس که مرا کس نبود دمساز
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو به فغانم به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم نتوانم نتوانم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
طاقتم ده یا ساغرم شکست ای ساقی ترانه مشهور و ماندگاری است با شعر معینی کرمانشاهی و آهنگسازی همایون خرم در گوشه بیداد دستگاه همایون که نخستین بار با صدای مرضیه اجرا شد[۱] و اجراهای جدیدتر این ترانه نیز توسط خوانندگانی چون سالار عقیلی، جهان، مصطفی مداحی، شهلا سرشار خوانده شدهاست.[۲]
متن ترانه
شعر این ترانه بر اساس اجرای اصلی، یعنی اجرای مرضیه، این است:[۲][۳]
خاطرات عمرِ رفته در نظرگاهم نشسته در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
ای خدای بینصیبان، طاقتم ده، طاقتم ده قبلهگاه ما غریبان، طاقتم ده، طاقتم ده
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
در میان توفان
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
تو تشنهکامم کُشتی، در سراب ناکامیها، ای بلای نافرجامیها نبرده لب بر جامی، میکشم به دوش از حسرت، بار مستی و بدنامیها
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
حکایت از چه کنم؟ شکایت از که کنم؟ که خود به دست خود آتش بر دل خونشدهٔ نگران زدهام
حکایت از چه کنم؟ شکایت از که کنم؟ که خود به دست خود آتش بر دل خونشدهٔ نگران زدهام
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
تو تشنهکامم کُشتی، در سراب ناکامیها، ای بلای نافرجامیها نبرده لب بر جامی، میکشم به دوش از حسرت، بار مستی و بدنامیها
بر موج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم تا نام من رقم زدهشد، یکباره مُهر غم زدهشد، بر سرنوشت آدم
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
ساغرم شکست ای ساقی، رفتهام ز دست ای ساقی
پیوند به بیرون
تارنمای استاد همایون خرم
منابع
«مجموعه آثار استاد همایون خرم». وبگاه رسمی همایون خرم. دریافتشده در ۶ آوریل ۲۰۰۹.
برموج غم نشسته منم، در زورق شکسته منم، ای ناخدای عالم!، نوشتههای شبانه
طاقتم ده (ساغرم شکست ای ساقی)، کیانا وحدتی.
کوی بلاکشان همایون خرم بیات ترک فا نیما فریدونی تار
کوی بلاکشان همایون خرم بیات ترک فا نیما فریدونی تار
متن این ترانه:
زکوی بلاکشان آمدم بگو رفتهای کجا ساقی
درمیخانه چرا بستهای که غم میکشد مرا ساقی
برفتم که تا به جانان رسم رسیدم
به جان ز تنهایی کنون در پناه تو آمدم کجا رفتهای بیا ساقی رسیدم به جایی که بسته ره گریزم
به دست تو خواهم که خون سبو بریزم
زکوی بلاکشان آمدم بگو رفتهای کجا ساقی درمیخانه چرا بستهای که غم میکشد مرا ساقی
برفتم که تا به جانان رسم رسیدم به جان ز تنهایی کنون در پناه تو آمدم کجا رفتهای بیا ساقی
رسیدم به جایی که بسته ره گریزم به دست تو خواهم که خون سبو بریزم
نت رفته همایون خرم رحیم معینی کرمانشاهی الهه آوانگاری نیما فریدونی
این نت در مقام مینور مایههای لا و سل تهیه شدهاست.
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
اینچنین به طوفان تن مرا سپردی
ای که مهر باطل زدی به دفتر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
بعد تو نیامد چه ها که بر سر من
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمیکند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
ای خدای عالم چگونه باورم بود
آن که روزگاری پناه و یاورم من بود
سایه اش نماند همیشه بر سر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
زیر لب بخندد به مرگ و پرپر من
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
رفتی و ندیدی که بی تو شکسته بال و خسته ام
رفتی و ندیدی که بی تو چگونه پر شکسته ام
رفتی و نهادی چه آسان دل مرا به زیر پا
رفتی و خیالت زمانی نمی کند مرا رها
ای به دل آشنا تا که هستم بیا
وای من اگر نیایی
وای من اگر نیایی
وای من اگر نیایی