نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

حسین علیزاده مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

حسین علیزاده مقاله‌ای از جواد ظل طاعت

دونوازی شورانگیز حسین علیزاده و علی بوستان

استاد “حسین علیزاده”
موسیقی پیشرو را می توان، موسیقی اي نامید که با بهرهگیري از همه امکانات بینالمللی موسیقی نویسی پدیدآمده باشد، که البته در ایرانِ پیش از انقلاب، به همت موسیقی دانان فرهیخته، جاي پاي محکمی براي خود پیدا کرده بود. جاذبه ي پرتوان این موسیقی، حتی جوانانِ هنر جویی را که در زمینههاي سنتی تحصیل میکردند، تحت تاثیر قرار میداد و آنها را نیز بر آن میداشت تا به موازات فراگیري ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بینالمللی نیز آشنا شوند. این گونه مطالعات دو جانبه، نتیجه خوبی به بار میآورد. زیرا که تلفیقی درست، از مایههاي موسیقی سنتی را با بخشِ سازگاري از تکنیک جهانی آهنگ نویسی عرضه میکرد. به بیان دیگر، تعادلی میان فرم و محتوا به وجود میآورد که موسیقی پیشرو در آغاز کار خود از آن برخوردار نبود. در گذشتههاي دورتر در آفریدههاي آنهایی که همه تحصیلاتشان در اروپا و آمریکا گذشته بود، غالباً مایههاي سنتی در لایههاي پیچیده ي تکنیک، رنگ میباخت و بر عکس آنهایی که بیشتر با موسیقی سنتی همدم بودند، تکنیک را آنگونه که باید به کار نمی گرفتند. یکی از نوآوران سنتی توفیق یافته در این تلفیق “حسین علیزاده” است که به دلیل همین توفیق، بسیار مشهور نیز، شده است. “حسین علیزاده” در سال 1330 در تهران زاده شد و تحصیلات مقدماتی موسیقی سنتی را از همان خردسالی در هنرستان موسیقی ملی آغاز کرد. وي از شاگردان خوش قریحه استاد “هوشنگ ظریف” و سپس مرجوم “علی اکبر خان شهنازي” به شمار میرفت. او تحصیلات خود را در دانشکده هنرهاي زیباي دانشگاه تهران، در زمینه سنتی و همچنین در زمینه ي قلمرو موسیقی بینالمللی و موسیقی شناسی ادامه داد. استادان او در دانشگاه، اساتید زنده نام “نورعلی خان برومند”، “عبداالله دوامی”، “یوسف فروتن”، “سعید هرمزي” و “محمود کریمی” بودند، که ردیف موسیقی سنتی و شیوههاي تار و سه تار را به او آموختهاند. “حسین علیزاده” کار اجرایی موسیقی را از پانزده سالگی آغاز کرد و از نوزده سالگی به مرحله تکنوازي رسید و نیز به سرپرستی ارکستر موسیقی سنتی سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران برگزیده شد و همین ارکستر را در برگزاري کنسرتهایی در شهرهاي مختلف اروپا رهبري کرد.
“علیزاده” با استفاده از یک فرصت طلایی توانست چند سالی را در اروپا و آمریکا اقامت کند و مطالعات خود را در زمینه آهنگسازي و موسیقی شناسی ادامه دهد. او در پایان همین دوره مطالعاتی، سمینارهایی نیز براي شناساندن موسیقی ایران در دانشگاههاي معتبر برگزار کرد. حضور مستمر او در
تالارهاي کنسرت خارج از کشور، نه تنها با استقبال جمع شنوندگان روبه رو شده، که توجه برخی از آفرینندگان هنري غربی را نیز به سوي خود جلب کرده است. از جمله میتوان از “موریس بژار” فرانسوي، طراح رقص یاد کرد که گاه از موسیقی او نیز براي همراهی برنامههاي خود استفاده میکرد. “حسین علیزاده” علاوه بر نوآوري در آفرینش، کوشیده است تا تحولی در بداهه نوازيهاي سنتی نیز، به وجود آورد، که این تحول بیش از هر چیز تکیه بر ریتم دارد. او دریافته است که همه ي ملالِ رسوب کرده در مایههاي سنتی، از کمبود ریتم پدید آمده است. پیش از این نیز بسیاري با ابتکارِ »پیش در آمد»، »چهار مضراب« و »رِنگ« میخواستند بی حرکت بودن متنهاي آوازي را جبران کنند. که اینها ظاهراً علیزاده را راضی نکرده، وي میکوشد متنهاي ردیفی را نیز با به کارگیري پرشها و پائین و بالا شدنهاي صوتی، تحرکی تازه اي، ببخشد. او ردیف موسیقی را نوعی دستور زبان تلقی میکند که آشنایی با آن باید زمینه را براي آفرینشهاي نو آماده سازد. به نظر او، »استادان ردیف شناس، »حافظانِ« موسیقی سنتی هستند و کارشان نیز ارزنده است اما حق این را هم ندارند که بگویند غیر از ردیف چیز دیگري نباید به وجود بیاید. نیروي جوان میتواند با تکیه بر ریشهها، موسیقی نو، بیافریند.« بطور کلی می توان گفت، نوآوري در آهنگسازي از چند راه پدید میآید. اول از راه به کارگیري ریتمهاي سرزنده، دوم به یاري ارکستراسیون یا سازآراییهاي رنگین و سرانجام با بهرهگیري از شگردهاي چند صداي ساختن نغمهها. “حسین علیزاده” در این باره میگوید: »ریتم، خیلی عاملِ مهمی است، به خصوص براي موسیقی امروز ما، که خیلی جاها براي شنونده ي معمولی و غیر متخصص فاقد ریتم شناخته میشود. حال آن که ما در موسیقی قدیم خودمان ادوار ریتمیک خیلی پیچیدهاي داشتهایم. از آن گذشته موسیقی محلی ما یا موسیقی کشورهاي هم جوار سرشار ریتم است. اصولا ریتم در موسیقی کشورهاي شرقی
پیچیدهتر وغنیتر است. از صد سال پیش که قرار شد موسیقی ما هم به نت نوشته شود در ثبت ریتمها، اشتباهات زیادي رخ داده است. از جمله ریتمهاي لنگ به کلی کنار گذاشته شده و ملوديهاي پیچیده از نظر ریتم را ساده کردند که با میزان بنديهاي ساده غربی جور در بیاید.«
او می گوید: »به هر حال یک نوع رخوت در موسیقی سنتی به وجود آمد و تپشهایی را که در آن بود در اجراها از میان برد. ولی این تپش و تنوع در ذات موسیقی ما وجود دارد .به بیان دیگر باید این ریتمها را که به دلائل مختلف اجتماعی_ فرهنگی در ذات موسیقی ما رسوب کرده جستجو، کشف و باز آفرینی کرد.« همچنین وي میگوید که از نخستین کارهایش مانند »سواران دشت امید« از ریتمهاي »لنگ متروك مانده«، به صورت پلی ریتمیک استفاده کرده است. یعنی جوهره چند گوشه مانند »مراد خانی« و »خاوران« در ماهور را با تخیل خود به شکل ریتمیک نوشته است. به باور او انتخاب ریتم از آن جهت نیز اهمیت دارد که راه را براي ساز آرايهاي مناسب هموار میکند. وي علاوه بر ریتم و ساز آرايهاي نو در کارهاي خود از هماهنگی ) چند صدایی( نیز بهره گرفته است. او که موسیقی فیلم را عرصه مناسبی براي عرضه ي نمونههایی از هماهنگیهاي خود ساخته است، قواعد چند صدایی کردنِ غربی را سازگار با موسیقی ما نمیداند و اصولاً معتقد است سازهاي شرقی، سحرانگیزند و با سیمهاي واخوانی که دارند میتوانند به گونههاي دیگر، چند صدایی شوند.
“حسین علیزاده” در کار نوآوري، حتی به تجربهاي در فراهم آوردن مقامهاي تازه دست زده است. مثلاً دو گوشه ي »داد و بیداد« را از دو دستگاه مختلف »ماهور و همایون« با هم در آمیخته و مقامِ تازه ي »داد و بیداد« را به وجود آورده و میگوید: »حضور شعرِ نو در یک کنسرت او را به این اندیشه برده است. واقعیت این است که شعرِ نو فضاي خاص خودش را میطلبد و وقتی در دستگاههاي سنتی وارد میشود که تداعی کننده شعرهاي کلاسیک است، آن تاثیري را که باید پیدا نمیکند. میتوان با ترکیبِ اصوات تازه، فضاي مناسب با شعرِ نو را فراهم آورد. البته این کارِ من یک کار تجربی است… هنوز باید درباره تغییرات مناسب دیگر فکر کرد.« نوآوريِ دیگر در کار “حسین علیزاده”، از به کارگیري گروه مختلط هم آوایان پدید آمده است. تکخوانانی که اگرچه با هم میخوانند ولی مستقل باقی میمانند. شاید “علیزاده” خواسته است با این
کار نبود صداي زن را در اجراها، جبران کند. چون در ایرانِ امروز، زنان تنها در گروه اجازه دارند بخوانند. این هم یک کار تجربی من بود که براي نخستین بار در موسیقی فیلم عرضه شد… میدانید اگر صداي زن بدون کلام باشد، از آن جا که صداي ساز مانندي میشود مجوز پخش میگیرد! البته من همیشه گفتهام ممنوعیت صداي زن یک تصمیم ضد هنري است. به هر حال من فکر کردم که همیشه در اجراها یک صداي خواننده بوده که با چند ساز همراهی میشده، حالا چه اشکالی دارد که قضیه بر عکس شود. یعنی یک ساز باشد و چند خواننده… بعد دیدم اگر همه صداها مردانه باشد، بی معنا میشود. این بود که از صداي بی کلام زن هم استفاده کردم….«
نوشتنِ موسیقی براي فیلم نیز یکی از مشغولیتهاي “حسین علیزاده” در سالهاي پس از انقلاب بوده است. شاید به این سبب که زمینهها براي کار تجربی آمادهتر است. در موسیقی فیلم دیگر مسئله تلفیق با شعر، برخورد با سانسور و یا دشواريهاي کنسرت گذاري در میان نیست. نخستین فیلم سینمایی که علیزاده براي آن موسیقی نوشته، »دلشدگان« ساخته زنده یاد “علی حاتمی” است.”حسین علیزاده”، علاوه بر ساخت و پرداخت موسیقی پیشرو، در عرصه ي آموزش موسیقی نیز، کوشاست. او می گوید: »از همان سالهاي اول پس از انقلاب خیلی از فیلمسازان از من دعوت میکردند که برایشان موسیقی بنویسم. میگفتند که موسیقی تو خیلی تصویري است و به کار فیلم میآید، علی حاتمی هم براي موسیقی دلشدگان از من دعوت به همکاري کرد. در این فیلم هم ابتکار ” چند آوازي” را تجربه کردم، پس از آن “محسن مخلمباف”، موسیقی فیلم »گبه« را به من پیشنهاد کرد که سرشار از رنگ بود و امکان ساخت موسیقی رنگارنگی را به من میداد«.
“حسین علیزاده” در زمینه موسیقی بومی یا روستایی ایران نیز، چشم به نوآوري دارد. در تعدادي از کنسرتهاي او در اروپا، قطعات موسیقی بومی ایران از شمال و جنوب و غرب ایران در جریان اجرا، ماهرانه در یکدیگر تنیده میشدند، بی آنکه مرز میان آنها آشکار شود. ترانه قشقایی در ترانه مازندرانی محو میشد و ترانه مازندرانی در ترانه کردي. و این تاکیدي است بر پیوندي که میان مقامهاي گونه گون بومی وجود دارد. به این ترتیب زمینه گستردهتري براي آهنگسازي با الهام از این مقامها به وجود میآید. “حسین علیزاده” در همان سالهاي نخستین انقلاب موسیقی »نی نوا« را براي
نی و ارکستر در دستگاه »نوا« آفرید. او درست در زمانی که موسیقی از سوي انقلابیون، زیر فشار تحریم و تکفیر قرار گرفته بود و همه سازمانهاي موسیقی و ارکسترها به حال تعطیل و یا نیمه تعطیل در آمده بودند، دریافت که باید کاري کرد پیش از آن که نتوان دست به کاري زد. انتخاب عنوان »نی نوا« که میشد آن را دو گونه تفسیر کرد، هوشمندي آهنگساز را در آن شرایط سخت نشانه میزند. میشد نی نوا را نوعی موسیقی کهن اسطورهاي، حتی مذهبی، تلقی کرد، ولی به هر حال آفرینش آن تکیه بر شیوههاي آهنگ نویسی بینالمللی داشت، و یک ارکستر کامل با سازهاي ملی و بینالمللی آن را به اجرا در آورده بود. »نی نوا« در آن برهوت موسیقی از استقبال عمومی برخوردار شد و پایههاي شهرت “علیزاده” را استوار ساخت. او از آن پس در کار آفرینش، شتاب بیشتري گرفت و هر سال شماري از آفریدههاي خود را در کنسرتها و در کاست و سی دي در برابر داوري جمع شنوندگان قرار میداد. از جمله آثار ضبط شده او به جز »نی نوا« میتوان از »راز نو«، »صبحگاهی«، »آواي مهر« و »به تماشاي آبهاي سپید« یاد کرد. »به تماشاي آبهاي سپید« با همکاري حسین علیزاده و ژیوان گاسپاریان تهیه شده بود که در سال 2006م نامزد دریافت جایزه گرمی براي بهترین موسیقی سنتی جهان شد. این آلبوم با نام Endless Vision در این مسابقه شرکت کرده بود.

نوشته شده در 4 دیدگاه

نظرسنجی برای فارسی‌نویسی اشعار زیر نت‌های موسیقی

نظرسنجی برای فارسی‌نویسی اشعار زیر نت‌های موسیقی
نظرسنجی برای فارسی‌نویسی اشعار زیر نت‌های موسیقی

نخستین بار علی‌نقی وزیری در نت‌نویسی‌های خود از حروف لاتین برای نگارش اشعار و ترانه‌ها زیر نت‌ها استفاده نمود.

بعدها شاگرد او ابوالحسن صبا در کتاب ردیف‌های خود اشعار را با حروف نستعلیق نه زیر نت‌ها بلکه به صورت مجزا و لابه‌لای خطوط نت نگارش نمود. این شیوه انتقاد وزیری را درپی داشت. اگر چه صبا برای احترام به خط فارسی این کار را انجام داده بود اما می‌شد انتقاد وزیری را در این مورد به‌جا دانست که در هنگام استفاده از این نت، هنرجو یا مدرس در تلفیق و تطبیق شعر و موسیقی دچار مشکلات عدیده‌ای می‌گردد.

این‌جانب، مدت زیادی به این موضوع و راه حل آن اندیشیدم. شیوه‌ی مورد استفاده‌ی من که با حروف فارسی زیر نت‌هاست به‌نظر شیوه‌ی خوبی آمد. نسبت به شیوه‌ی لاتین، سرعت دشیفراژ (هم‌زمان خواندن و نواختن نت‌ها و کشف شعر مربوطه) بالاتر رفت. ضمنا نگاه صبا در رعایت رسم الخط پارسی درنظر گرفته شد. نیز نگاه وزیری در تطبیق شعر و نت رعایت شد.

هنرجویان نیز با این سیستم جدید ارتباط خوبی برقرار نمودند، تا این که پروژه‌ی نت‌نویسی تصانیف قدیمی به‌روایت عبدالله خان دوامی پیش آمد. امیر موسوی از من خواست در این مورد یک نظرسنجی داشته باشیم، چون برخی به این شیوه انتقاد داشته و به ایشان منتقل کرده‌اند.

لطفا با شرکت در این نظر سنجی به ما برای انتخاب درست راهنمایی دهید. هم‌چنین درصورتی که نظری دارید، زیر این نوشته نظر خود را بفرمایید.

نیما فریدونی

۳ شهریور ۱۳۹۷

نمونه‌ی نت با زیرنویس لاتین 

نمونه‌ی نت با زیرنویس پارسی

در زیر جدول تطبیق حروف فارسی با حروف لاتین برای نوشتن متن شعر و کلام زیر نت موسیقی علینقی وزیری می‌آید:

نوشته شده در 21 دیدگاه

راهنمای بستن پرده‌های تار و سه‌تار 🎼

راهنمای بستن پرده‌های تار و سه‌تار

🎶 راهنمای بستن پرده‌های تار و سه‌تار 🎶

نوازندگان تار و سه‌تار برای تنظیم دقیق فواصل موسیقی ایرانی، پرده‌های ساز را به شیوه‌ای خاص می‌بندند. در این راهنما، تعداد لایه‌های پرده‌ها و نام نت‌ها روی دسته‌ی ساز را بررسی می‌کنیم.


🎼 تعداد پرده‌ها و نحوه‌ی بستن

🔹 سازهای تار و سه‌تار معمولاً ۲۵ پرده دارند. نوازندگان این پرده‌ها را به صورت سه‌لایی یا چهارتایی روی دسته می‌بندند.
🔹 برخی مدل‌های این سازها ۲۸ پرده دارند. اگر می‌خواهید از مدل ۲۵ پرده‌ای استفاده کنید، کافی است پرده‌های شماره‌ی ۱، ۸ و ۱۹ را حذف کنید.
🔹 پرده‌بندی این سازها بر اساس فواصل دستگاه شور (سل) انجام می‌شود. این روش باعث می‌شود نوازندگان نت‌ها را سریع‌تر تشخیص دهند.

💡 نکته: نوازندگان پرده‌های اصلی را چهارتایی و سایر پرده‌ها را سه‌لایی می‌بندند.
💡 برخی اساتید موسیقی پرده‌های شماره ۱۲ و ۲۰ را چهارتایی در نظر می‌گیرند، اما با توجه به نزدیکی پرده‌ها در وسط و پایین دسته، سه‌لایی انتخاب بهتری محسوب می‌شود.


🎵 ترتیب پرده‌ها روی دسته از بم به زیر

📌 مدل ۲۸ پرده‌ای – سیم اول (دست‌باز: دو)

شمارهنام نتتعداد لایه پرده
۱ربملسه‌لایی
۲رکرنچهارتایی
۳رچهارتایی
۴می‌بملچهارتایی
۵می‌کرنسه‌لایی
۶میچهارتایی
۷فاچهارتایی
۸فاسریسه‌لایی
۹فادیزسه‌لایی
۱۰سل‌کرنسه‌لایی
۱۱سلچهارتایی
۱۲لا‌بملسه‌لایی (برخی نوازندگان چهارلایی می‌بندند)
۱۳لاکرنچهارتایی
۱۴لاسه‌لایی
۱۵سی‌بملچهارتایی
۱۶سی‌کرنسه‌لایی
۱۷سیسه‌لایی
۱۸دوچهارتایی
۱۹ربملسه‌لایی
۲۰رکرنسه‌لایی (برخی نوازندگان چهارلایی می‌بندند)
۲۱رچهارتایی
۲۲می‌بملچهارتایی
۲۳می‌کرنسه‌لایی
۲۴میسه‌لایی
۲۵فاچهارتایی
۲۶فادیزسه‌لایی
۲۷سلچهارتایی
۲۸لا‌بملسه‌لایی

📌 مدل ۲۸ پرده‌ای – سیم دوم (دست‌باز: سل)

شمارهنام نتتعداد لایه پرده
۱لا‌بملسه‌لایی
۲لا‌کرنچهارتایی
۳لاچهارتایی
۴سی‌بملچهارتایی
۵سی‌کرنسه‌لایی
۶سیچهارتایی
۷دوچهارتایی
۸دوسریسه‌لایی
۹دودیزسه‌لایی
۱۰ر‌کرنسه‌لایی
۱۱رچهارتایی
۱۲می‌بملسه‌لایی
۱۳می‌کرنچهارتایی
۱۴میسه‌لایی
۱۵فاچهارتایی
۱۶فاسریسه‌لایی
۱۷فادیزسه‌لایی
۱۸سلچهارتایی
۱۹لا‌بملسه‌لایی
۲۰لا‌کرنسه‌لایی
۲۱لاچهارتایی
۲۲سی‌بملچهارتایی
۲۳سی‌کرنسه‌لایی
۲۴سیسه‌لایی
۲۵دوچهارتایی
۲۶دودیزسه‌لایی
۲۷رچهارتایی
۲۸می‌بملسه‌لایی

🔥 دلیل دقت به این موضوع چیست؟

۱🎯 نوازندگان با تنظیم دقیق لایه‌های پرده‌ها، تعادل صدا را حفظ می‌کنند و از اختلال در کوک ساز جلوگیری می‌شود.
۲🎯 پرده‌های چهارتایی، نُت‌های پایه را مشخص می‌کنند و پرده‌های سه‌تایی سایر فواصل را نشان می‌دهند.
۳🎯 هنگامی که نوازنده از پرده‌بندی استاندارد استفاده کند، وضوح و شفافیت نت‌ها افزایش می‌یابد و کیفیت نوازندگی بهتر می‌شود.


📩 تماس و اطلاعات بیشتر:

💬 درصورت نیاز به اطلاعات بیشتر، می‌توانید با ما در ارتباط باشید:
📲 تلگرام: 00989123108740


🎬 ویدیوهای آموزشی را در یوتیوب تماشا کنید:

🔗 کانال یوتیوب نیما فریدونی

🎓 آموزش آنلاین موسیقی و تکنیک‌های نوازندگی را از اینجا ببینید:
🔗 آموزش آنلاین موسیقی

📌 با رعایت اصول پرده‌بندی، نوازندگی حرفه‌ای‌تری را تجربه کنید! 🎸


نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

ویولن‌نوازان برنامه گل‌ها نوشته جواد ظل طاعت

ویولن‌نوازان برنامه‌ی گل‌ها نوشته‌ی جواد ظل طاعت

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما


»ویولن نوازان برنامه ي گلها«

هنرمندان و بنیانگذارانِ برنامه ي گلها، اگرچه به موسیقی سنتی ایران علاقمند بوده و عاشقانه در آن فعالیت داشته اند، اما از تعصبات برخی از استادانِ سنت گرا نیز، در امان مانده بودند. آنها از جمله سازهاي اروپاییِ ایرانی شده، همچون »ویولن« و »پیانو« را در وهله ي اول و »ویولنسل«، »فلوت«، »کلارینت« را در مراحل بعدي، در اجراي برنامه ها، شرکت می دادند. در این میان، »ویولن« و »پیانو« رفته رفته، به سازهاي اصلیِ موسیقیِ سنتی تبدیل شدند. به ویژه ویولن نوازان برجسته اي که همگی از شاگردان زنده یاد استاد “ابوالحسن صبا” بوده اند، در تکنوازي ها و گروه نوازي ها، مهم ترین نقش را ایفا می کردند. حسنِ دیگرِ کار، در این بود که، این ویولن نوازان همگی آهنگ ساز نیز بودند و تصنیف هاي دل انگیزي را به برنامه ي گلها ارمغان می کردند. از میانِ شاگردانِ دست اول و مستقیم صبا، چند تنی، در نیم قرنِ اخیر، شهرتی همپاي او پیدا کردند و به ویِژه در دو حوزه ي اجرا و آفرینش، دستاوردهاي دلپذیر از خود به یادگار گذاشتهاند. استاد “مهدي خالدي” یکی از آنهاست. شاید نخستین شانس او در آن بوده، که پدرش که خود دستی در سه تار داشت و از دوستان نزدیک “ابوالحسن صبا” به شمار میرفت. پدر، او را در سال 1314، در شانزده سالگی، نزد “صبا” برد و از او خواست که پسر را سه تار بیاموزد. “صبا” ولی با دیدن انگشتان لاغر و بلند پسر، گفته است که ویولن نوازي براي او مناسبتر است. شادروان “مهدي خالدي” به این ترتیب به مدت سه سال نزد “صبا” ردیفهاي سه گانه ویولن را فرا گرفت و به توصیه او در سال 1319، سال گشایش رادیو ایران، به آن سازمان پیوست. “مهدي خالدي” در نواختن ویولن سبکی ویژه داشت. در واقع پس از استاد “حسین یاحقی” و “ابوالحسن صبا”، سومین سبک شاخص ویولن نوازي ایرانی را پدید آورد که پس از او نیز از سوي دیگران پیروي میشد و هنوز نیز سبک مورد پسند و عمل برخی از نوازندگان است. در این سبک، آرشه بیش از پنجه مورد توجه قرار میگرفت. ظرافت آرشهکشی در کار “خالدي” کمنظیر بود. شنونده به سختی میتوانست لحظات تعویض آرشهها و قطع و وصلها را دریابد. سر آغازِ شهرت استاد “خالدي”، شاید ترانهاي باشد به نام “نشاط” که نام فرزند وي نیز هست و با شعري از “اسماعیل نواب صفا” پیوند خورده است. “اسماعیل نواب صفا” میگوید: “چون شعر در روزهاي

پیش از نوروز ساخته شده و با جمله “آمد نوبهار “آغاز میشد و به همین نام نیز شهرت یافته، سی سال تمام در آغاز هر سال نو از رادیو پخش میشده است”. یکی دیگر از شاگردانِ برجسته “صبا”، استاد “علی تجویدي” بود که پنجه اي بغایت شیرین داشت، کاشف صداهاي ناب بود و این صداها را براي کار در برنامه ي گلها و اجراي آفریده هاي خود، آماده می ساخت. ترانه هاي او در نیم قرنِ اخیر، از بهترین ها بوده اند. یکی از ترانه هاي “تجویدي” که گمان می رود یکی از نخستین ترانه هاي اجرایی او در برنامه ي گلها باشد، »عاشق شیدا« نام دارد. تاریخ نخستین اجرایش نیز در 1337 ثبت گردیده است. آهنگی در دستگاه سه گاه، درآمیخته با متنِ ظریف شاعرانه اي از “منیر طاهه”. ترانه را شادروان “غلامحسین بنان” در برنامه گلهاي رنگارنگ شماره 190 با صداي گرم و مخملی اش، به شیوه اي استادانه، خوانده است. از دیگر شاگردانِ برجسته ي ویولن نوازِ “صبا”، می توان از”حبیباله بدیعی” و “رحمتاله بدیعی” یاد کرد که هیچ نسبتی نیز، باهم نداشته، اما هر دو، در مهارت و کفایت به کمال رسیده و هر دو نیز، با برنامهي »گلها« همکاري داشتهاند. “حبیباله بدیعی” یکی از پرکارترین همکاران »گلها« بوده است. او آموزش موسیقی را با “مفخم پایان” آغاز کرده که خود از شاگردان “صبا” بوده و بعد به توصیهي او نیز، به کلاس “صبا” راه یافته و در آنجا با همهي شگردهاي صبایی آشنا شده است. شادروان “حبیب االله بدیعی” صلابت آرشه و ظرافت پنجه را توامان داشت و در نواختههاي او، توازنی که میان آرشه و پنجه پدید میآمد، سخت گوشنواز بود. از “بدیعی” که در مهرماه سال 1371 در تهران درگذشت، آهنگها و ترانههاي بسیار نیز به یادگار مانده است. به عقیده بسیاري از علاقمندان به هنر و موسیقی، در میانِ شاگردان مرحوم “صبا”، صداي ساز “حبیب بدیعی” بیشترین شباهت را به صداي ساز استادش داشت. استاد “همایون خرم”، یکی دیگر از ویلوننوازانِ آهنگسازي است که، از مکتبِ “صبا” برخاسته و با برنامهي »گلها« همکاري مستمر داشته است. شیوهي نواختن او البته، غیر از شیوهي حبیب بدیعی و علی تجویدي است و اگر در جستوجوي شباهتها باشیم، بیشتر نزدیک به شیوهي استاد “مهدي خالقی” است. تمرکز بر آرشه، در نواختههاي او اهمیت بیشتري پیدا میکند تا پنجه و جدا از همه ي اینها، قریحهي آهنگسازي اوست که امضاي مخصوص به خود را داشت. کمابیش همه‌ي خوانندگان زمانه، ترانههاي او را خواندهاند و بیش از همه بانو “پروین” که صدایش سازگاري عجبیبی با کارهاي او دارد. »غوغاي ستارگان« این دو در پیوند با شعري از »کریم فکور« در زمان خود غوغایی بهپا کرد. و اما جوانترین ویلوننواز آهنگساز، که پایش به برنامهي »گلها« باز شد، “پرویز یاحقی” بود. او نیز در نواختن و ساختن، سلیقه و روشی ویژهي خود داشت. پنجه و آرشهاش هردو پرشور، ولی در تناسب با یکدیگر بودند. نخستین آفریدهاش ترانهاي بود با عنوان »امید دل من« که با صداي استاد “بنان” در برنامهي »گلها« به اجرا درآمد و بیشترین کارهاي او را شاید همسر و خواننده ي تواناي وي، بانو »حمیرا« خوانده باشد.

نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

مرتضی خان نی‌داوود نوشته جواد ظل طاعت

مرتضی خان نی‌داوود نوشته‌ی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار

با سپاس از جعفر جوانی برای ارسال این مقاله برای ما

مرتضی خان نی‌داوود نوشته‌ی جواد ظل طاعت و فیلم مصاحبه و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

مصاحبه با مرتضی نی داوود و اجرای مرغ سحر با تار

تصنیف ای نوع بشر علی‌اکبر شهنازی و قمرالملوک وزیری پالایش صوتی نیما فریدونی

ای نوع بشر – گیسوشاکری 2015

“مرتضی خان نی داوود”

اغلبِ موسیقی دانانِ سنتیِ ایران که در فاصله جنبشِ مشروطیت و نخستین دهه، از قرنِ جاري خورشیدي سر برآورده اند، پیش از هر چیز نوازنده بوده اند، هر چند که گه گاه به سراغِ آهنگسازي نیز رفته اند. مهارت هاي فنی و گاه شگفتی آورِ این نوازندگان، آن چنان جمعِ شنوندگان را مجذوب خود می ساخته، که آهنگسازيِ آنها را غالباً از یاد می برده اند. “درویش خان”، “ارسلان خانِ درگاهی”، “موسی خانِ معروفی” و زنده یاد “حبیب سماعی” از این گونه موسیقی دانان به شمار می روند. در کنار این اساتید گرانسنگ، به چهره ي برجسته و استثنایی برمی خوریم، به نامِ استاد “مرتضی خان نی داوود”. از یک سو تمایل به آهنگسازي در او، همپايِ شوقِ نواختن، در جوش و خروش بوده و از سوي دیگر در میان پیش درآمدها، چهار مضراب ها، رِنگ ها و تصنیف هاي او، که به گفته ي خودش به دویست فقره بالغ می شود. یکی از پر آوازه ترین تصنیف هاي قرن، که بر تارك موسیقی اصیل ایران می درخشد، تصنیف مشهور و خاطره سازِ »مرغ سحر« بوده، که نام او را براي همیشه در تاریخِ موسیقیِ ایران نگاه خواهد داشت. اگر چه می توان شعرِ پرخون، »مرغ سحر«، سروده “محمد تقی بهار” )ملک الشعرا( و سازگاري آن را با آرمان ملی و آزادي جویی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاري آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زیبایی آهنگ “نی داوود” نیز نمی توان غافل ماند. کما اینکه “بهار” متن هاي زیباي دیگري نیز براي پیوند با موسیقی سروده، اما هیچکدام شهرت و تاثیر »مرغ سحر« را پیدا نکرده است. شعر و آهنگ، در »مرغ سحر« توانایی بیانی همانندي دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پیوند خورده اند. ملوديِ روانِ “نی داوود”، زبان کمابیش روشنفکرانه ي “بهار” را حتی براي مردم عادي دلپذیر و دریافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار »مرغ سحر« سبب شده که پس از نخستین اجرا با صداي “ملوك ضرابی” )و نه آنگونه که می گویند، “قمرالملوك وزیري”( خوانندگان زن و مرد دیگري نیز آن را در بازساري هاي تازه بخوانند.

“مرتضی نی داود” در تاریخ معاصر موسیقی ایران نامی ماندگار است. او به مبانی موسیقی سنتی ایرانی و اجراي اصیل و درست آن ایمان داشت. از اختلاط کورکورانه ي موسیقی غربی با موسیقی و ردیف هاي ایرانی و همچنین از بدعت گذاري هاي نابخردانه در نوازندگی پرهیز می کرد و دیگران را نیز برحذر می داشت. او از لحاظ موسیقایی، در نوازندگی تار، تصنیف سازي و ساختن پیش درآمد، چهار مضراب و رِنگ، تابع قُدما بود و ساخته هایش در سبک “درویش خان” و “رکن الدین مختاري” است، با همان استحکام، قدرت، صلابت، شفافیت ملودي ها، ضربت شناسی دقیق، خلاقیت در بدیهه نوازي و احساس گرم و دلنشین. هنوز اندك اند کسانی که قادر باشند همپاي صفحه ي ماهور او که حدود 26 سالگی نواخته، نوازندگی کنند. از امتیازات خاصِ “نی داوود” در نوازندگی، پنجه و مضرابِ بسیار پر قدرت اوست که در بین نوازندگان هم عصرش به ندرت نظیر او یافت می شود. به خصوص در نواختن ضربی ها که “نی داوود” در آن مهارت کاملی را داراست. )به خاطر فراگیري تنبک در حین آموزش که از ارکان آموزش موسیقی سنتی ایران در قدیم بوده است.( صدادهی درخشان تار از ویژگی هاي نوازندگی اوست. شادروان “علی تجویدي” نوازنده ي ویولن و آهنگ سازِ برجسته ي گلها، درباره او می گوید: »”نی داود” سبک جدیدي در تارنوازي، پیش درآمد سازي و ترانه سازي، باب کرد. به نظر من تارنوازيِ ایشان حد فاصلِ بین قدیم و جدید است. به این معنی که دیگرانی که تار نواخته اند از جمله “لطف االله مجد” که خود از هنرمندان برجسته بود، الهام بخششان، “مرتضی نی داود” بود. همچنین “فرهنگ شریف”، چهارمضراب هایی که در تار “نی داوود” ساخت از هر جهت تازگی داشت. در واقع اینان اشاعه دهنده سبک نی داود بودند.”« آنچه که “نی داوود” را جانشینِ خَلَف براي “درویش خان” می سازد، اخلاق انسانی و نجابت عظیم اوست که همواره مورد نقل و تایید اساتید موسیقی بوده است. خوشرویی، حوصله زیاد، فروتنی، فداکاري و نوع دوستی، عزت نفس و مناعت طبع او، این استاد دقیق و صدیق را در جایگاه رفیع خود، مستحکم تر می سازد.

“پرویز نی داوود” درباره “مرتضی خان” می گوید: “او در زمانه اي می زیست که همه نوع فساد امکان داشت هنر و هنرمند را ببلعد، اما او نه اهل فساد اخلاقی بود، نه اهل فساد جسمانی. نجیب زیست و با اصالت. نه می گساري کرد، نه بوالهوسی.” همچنین او از همان قافله اي بود که کسب درآمد از راه موسیقی اصیل را، سبب کاهش کیفیت موسیقی می دانستند و ماجراي پول و سودآوري مادي را از هنر جدا می کردند. او هیچگاه حاضر نشد به خاطر انتفاع مادي بیشتر، سطح کیفی موسیقی سنتی را پائین بیاورد. _آن هم در زمانی که می توانست از راه موسیقی درآمد خوبی به دست آورد_ تدریس موسیقی را دینی بر گردن خود می دید و آن را تقریباً به رایگان انجام می داد. او نه تنها سود مادي از مدرسه اش دریافت نمی کرد، بلکه همواره به شاگردان بی بضاعت خود کمک می رساند. تقریباً تمامی کنسرت ها و برنامه هاي هنري او به نفع امور خیریه اجرا می شد. “نی داوود” با موسیقی و براي موسیقی زنده بود و می گفت: “اگر روزي دستهایم از کار بیفتد، خواهم مرد.” و از زمانی که خود را شناخت، تارش را رها نکرد و در اواخر عمر براي فرزندان و نوه هایش تار می زد. خاطره اي که “نی داوود” در مصاحبه اي بیان می کند، حکایتی از پنجه ي گرم و تار نوازي شیرین اوست : »وقتی کوچک بودم و مدرسه می رفتم، می آمدند می گفتند که “داود شیرازي” ساز زده و بلبل آمده و نشسته روي دسته سازش. من با این که کوچک بودم، هیچ نمی توانستم باور کنم که یک چنین چیزي می شود. “داوود شیرازي”، ردیف “آقا علی اکبر فراهانی” و “میرزا حسینقلی” را خیلی خوب می نواخت. بنده ساز زدنش را دیده بودم و می گفتم که این را نمی توانم باور کنم که بلبل روي دسته تار بنشیند…تا اینکه یک شبی مهمانی بود در باغ صاحب جم بودیم، بنده سازي می زدم. باغ باصفایی بود. دیدم بلبل روي دسته ساز من نیامد ولی خیلی نزدیک روي یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمی کردم تا این که این پیشامد براي خود من پیش آمد. البته بلبل روي دسته تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. روي یک شاخه نشسته بود. آنهایی که داشتند گوش می کردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه می شود و من تنها ساز زدم بلبل هم جواب می داد مثل سوال و جواب آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش من دیدم

مردم حرف هایی می زدند که من باور نمی کردم. دیدم به خودم دارند می گویند: آن شب فلان جا در باغ صاحب جم شما ساز زدي بلبل روي دسته سازت نشسته بود. گفتم آقا )اینطور( نیست، گفتند که باید افتخار کنی….گفتم خدا شاهد است روي دسته ساز من نیامد، گفتند آمده، تو نمی خواهی بگویی! خلاصه هر چه از بچگی می گفتم که یک چنین چیزي نمی شود، باور نمی کردند… فقط این را می گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می آید. از ساز نرم، بلبل خیلی خوشش می آید.« “مرتضی نی داوود” در سال 1279 و به روایتی دیگر 1280 خورشیدي در یک خانواده ي هنردوست یهودي در خانواده اي اهل موسیقی ، در تهران به دنیا آمد. پدرش ” بالا خان” با تار و تنبک آشنایی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصیل دروس همگانی پرداخت، ولی ده یازده ساله بود که پدر با دریافت ذوق و علاقه به موسیقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه “آقا حسینقلی” سپرد. “مرتضی خان” دو سال نزد “آقا حسینقلی” و سه سال نزد برجسته ترین شاگرد او، “درویش خان”، ردیف موسیقی سنتی و شیوه تار نوازي را آموخت و آن چنان پیش رفت که در کلاس “درویش خان” توانست »تبرزین طلایی«، یعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد. “مرتضی خان” هنوز بیست سالی بیش نداشت که خود کلاسی براي آموزش تار و ردیف موسیقی بنیاد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام “درویش خان” توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نیز بر عهده بگیرد. در همین سال هاست که “مرتضی خان” بزرگ ترین کشف موسیقی خود را نیز آشکار می کند. او در یک محفل خصوصی، با صداي گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترین صداي زنانه در عرصه موسیقی سنتی تبدیل می گردد: قمرالملوك وزیري. “مرتضی خان” آموزش موسیقیِ او را بر عهده می گیرد و پس از آن که به شهرت می رسد همکار جدایی ناپذیر او باقی می ماند. بیشتر آنچه “قمر” از تصنیف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شیرین و پر صلابت “مرتضی نی داوود” همراه بوده است. “نی داوود” از سال 1319، سال بنیاد رادیو ایران، به این سازمان پیوست و در برنامه هاي مختلف موسیقی آن به همکاري و همنوازي با هنرمندان برجسته اي چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازي، حبیب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.

او طی ده سال همکاري تنگاتنگ با رادیو، براي خوانندگان معروفی چون “قمرالملوك وزیري”، “ملوك ضرابی”، “روح انگیز”، “ادیب خوانساري”، “جواد بدیع زاده” و “غلامحسین بنان” تصنیف ساخته یا پا به پاي آوازشان تار نواخته است. بسیار گفته شده است که “مرتضی خان” عشقی پنهانی به

“قمر” داشته است و گواه این مدعا را مصاحبه ي “مرتضی خان” درباره شور و شوقش از نخستین آشنایی با “قمر” نوجوان و شنیدن قدرت آواز او و سپس تدریس و تشویق و حمایت وي و همچنین همراهی و همکاري هنري سالیانش با “قمر” دانسته اند. در نخستین ملاقات، “نی داوود” جوان که در یک مجلس عروسی براي گذران زندگی خود تار می زده، با دختر نوجوانی روبرور می شود که بی پروا از اندرونی به جمع مردان آمده و میخواهد همراه با نوازندگان آواز بخواند. ” … تا حالا چنین سبکی را نشنیده بودم. صدایش زنگ مخصوصی داشت … باور کنید پاهایم سست شده بود. تازه بعد از آنکه بیت اول غزل را تمام کرد، متوجه شدم از ردیف عقب افتادهام… بقیه ساز زنها هم مثل من، گیج و مبهوت شده بودند… تار را روي زانوهایم جابجا کردم و آنرا محکم در بغل فشردم. هر گوشهاي را که مایه میگرفتم، میخواند … گفتم: اگر تا صبح هم بخوانی میزنم! و در دلم اضافه کردم: تا پایان عمر برایت میزنم! … بعد از آنکه از “قمر” جدا شدم، تمام شب را به یاد او بودم. دیگر دلم نمی آمد براي کسی تار بزنم… دو ماه به همین روال گذشت. بعدازظهر یکی از روزها، توي حیاط قالیچه انداخته بودم و در سینه کش آفتاب با ساز ور میرفتم که یک مرتبه در حیاط باز شد. دیدم قمر مقابلم ایستاده است، بند دلم پاره شد. هنوز دنبال کلمات می گشتم که گفت: آمده ام موسیقی یاد بگیرم …”

منابع:

1-رادیو زمانه، گفتگو با دکتر آلن)خسرو( شائولی، نویسنده کتاب “موسیقیدانان یهودي در ایران”)قرن نوزدهم و بیستم(، انتشارات لرمتن، پاریس، 1387.

2-وبسایت موسسه فرهنگی-هنري ماهور، 2008.

3-نصیري فر، حبیب االله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، جلد اول، انتشارات سنایی، تهران، فروردین 1383. )این مجموعه کتاب 5 جلدي می باشد که در جلد اول و چهارم آن به مرتضی نی داود نیز پرداخته است.(

4-خوشنام، محمود، یادي از استاد مرتضی نی داود خالق آهنگ مرغ سحر، BBC فارسی، 22 ژوئیه سال 2005.

5-نی داود، پرویز، تقلاي ماهیان در تور، تهران، 1354. 6-پایاب، ژان، یهودیان و موسیقی اصیل ایرانی، وبسایت انجمن کلیمیان تهران، آذرماه 1388. 7-مبصري، بهروز، مرغ سحر موسیقی ایران)مصاحبه با مرتضی نی داود(، وبسایت انجمن کلیمیان

تهران. 8-مرتضی نی داود، ویکی پدیا فارسی و انگلیسی.