توضیحات
مرکب خوانی نوبت عاشقی بیات ترک، سه گاه، نوا محمدرضا شجریان نی محمد موسوی و کمانچه.mp4
از هرچه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
شاهد که در میان نبود شمع گو مباد
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است
کاش آن به خشم رفته ی ما آشتی کنان
باز آمدی که دیده ی مشتاق بر در است
سعدی خیال بیهده بستی امید وصل
هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است
زنهار از این امید درازت که در دلست
هیهات از این خیال محالت که در سر است
دیده از دیدار خوبان بر گرفتن مشکل است
هر که ما را این نصیحت میکند بی حاصل است
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی بر دل است
بامدادان روی اون دیدن صباحی مقبل است
زهر نزدیک خردمندان اگرچه قاتل است
چون زدست دوست میگیری شفای عاجل است
من قدم بیرون نمیارم نهاد از کوی دوست
دوستان معذور داریدم که پایم در گل است
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی بیند ز معنی غافل است
ساربان آهسته ران کارام جان در محمل است
اشتران رابار برپشت است و ما را بردل است
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزل است
رنگ آخر از محمدرضا شجریان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.