توضیحات
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 45
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 45
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 42
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 42
مرا ببوس مجید وفادار نیما فریدونی سه تار
مرا ببوس مجید وفادار نیما فریدونی سه تار
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 43
کلاس درس نیما فریدونی آموزش سه تار ضبط شده توسط ملیحه نوروزی 43
مرا ببوس نام تصنیف محبوبی در میانه قرن ۲۰ میلادی در ایران است؛ که با صدای «حسن گلنراقی»، شعری از «حیدر رقابی» و آهنگی از «مجید وفادار» اجرا شد.
این تصنیف در آواز اصفهان، همراه با ویلون «پرویز یاحقی» و پیانوی «مشیر همایون شهردار» از ترانههای ماندگار موسیقی ایرانی است.
شعر «مرا ببوس» در مجموعه شعری از «حیدر رقابی» به نام «آسمان اشک» در سال ۱۳۲۹ در «انتشارات امیرکبیر» به چاپ رسید. در سال ۱۳۳۵ در فیلمی بهنام اتهام با صدای خواننده نه چندان مشهوری به نام «پروانه» به اجرا درآمد که چندان مورد توجه قرار نگرفت. سپس در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، ترانهٔ «مرا ببوس» برای نخستین بار از رادیو ایران با نام مستعار خواننده پخش شد. اینبار این ترانه و آهنگ بسیار مورد استقبال قرار گرفت و سالها و نسلها ذهن و زبان مردم بهویژه جوانان را به زمزمهٔ مکرر خود واداشت.
ترانهٔ مرا ببوس
اثر حسن گلنراقی
آیا مشکلی با شنیدن این پرونده دارید؟ راهنمای رسانه را ببینید.
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد در رادیو ایران، برنامهای به نام «شما و رادیو»، به گویندگی «کمال مستجابالدعوه» پخش میشد. پیش از پخش ترانه، «مستجابالدعوه» اعلام کرد: «این تصنیف در یک محفل خصوصی ضبط شده، که بهدلیل جذابیت خاص آن به پخش آن مبادرت میورزیم.» امروزه میدانیم که منظور از «محفل خصوصی»، همان جلسهٔ ضبط این ترانه با صدای «گلنراقی» در استودیوی شماره ۸ رادیو تهران بوده، که شاید بدون آمادگی کامل نوازندگان و خواننده انجام شد.
«مرا ببوس» به عنوان ترانه قهرمانی، سرود آخرین ساعات پیش از اعدام، فریاد علیه کودتا و اختناق در تاریخ ایران ماندگار شدهاست. همین است که تا هر وقت اعدام و کودتا و اختناق هست، مرا ببوس هم هست. از این روست که هرگاه اختناق و زندان و شکنجه بال میگیرد دوباره زمزمه مرا ببوس شروع میشود، حتی از سوی جوانانی که نمیدانند ریشههای این ترانه به درخت تنومند مبارزات علیه اختناق و ظلم در ایران وصل است. در مقابل عبدالرحیم جعفری ادعا میکند که این شعر را حیدر رقابی برای دختری که دوست داشته سروده و سرایش آن ارتباطی با اعدام سرهنگی به نام سیامک ندارد.
باورهای مختلف
در مورد ساخت و سروده شدن این ترانه باورهای مختلفی وجود دارد به عنوان نمونه «پرویز خطیبی» نمایشنامهنویس، طنز پردار و برنامهساز معروف رادیو ایران، در مجموعه خاطرات خود از جمع هنرمندان که در کتابی با عنوان «خاطراتی از هنرمندان» به چاپ رسیده، دربارهٔ ضبط ترانهٔ «مرا ببوس» مینویسد:
«… یک روز که اعضای ارکستر بزرگ رادیو در استودیو شماره ۸ جمع شده بودند و انتظار روحالله خالقی را میکشیدند، حسن گلنراقی به دیدار پرویز یاحقی آمد. حسن فرزند یکی از تجار معتبر بازار بود که با اکثر هنرمندان دوستی و رفاقت داشت… او را به استودیو راهنمایی میکنند، در آنجا پرویز یاحقی با ویولن، و یکی از نوازندگان با پیانو مشغول نواختن آهنگ «مرا ببوس» بودند. پرویز که چشمش به گلنراقی میافتد، میگوید: به این آهنگ گوش بده! گلنراقی یکی دو بار به آهنگ گوش میدهد و آن را زیر لب زمزمه میکند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقی که پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه میاندازد و این قطعه را بیآنکه کسی متوجه شود، ضبط میکند.
گلنراقی به دنبال کار خودش میرود و مسئول ضبط، نوار ضبط شده را از طریق رئیس وقت رادیو برای معینیان، سرپرست انتشارات رادیو میفرستد. وقتی معینیان و سایر مسئولان به نوار گوش میدهند، تصمیم میگیرند که آن را پخش کنند و ماجرا را با پرویز یاحقی در میان میگذارند. پرویز میگوید، این کار برای گلنراقی گران تمام میشود، زیرا او از یک خانواده سرشناس مذهبی است، و پدرش با کارهای هنری به شدت مخالف است. قرار میشود گلنراقی را به اداره رادیو دعوت کنند و موضوع را با خودش در میان بگذارند. گلنراقی میآید و گفتههای پرویز یاحقی را تأیید میکند، ولی به علت اصرار دوستان قبول میکند نوار بدون ذکر نام، و با نام مستعار «خواننده ناشناس» پخش شود…»
این مطالب در «روزنامه شرق»، چاپ میشود، بیآنکه صحت و سقم این روایت که بیشتر به داستانهای سردستی پلیسی میماند را در همان تهران، از «پرویز یاحقی» جویا شود.
از چگونگی ضبط این ترانه، در کتاب خاطرات هنری «اسماعیل نواب صفا» ترانهسرای معاصر که با نام «قصهٔ شمع» انتشار یافته، روایت دیگری میخوانیم. او به نقل از «عباس فروتن» که در سال ۱۳۳۶، تنظیم برنامهٔ «شما و رادیو» را که روزهای جمعه از رادیو پخش میشد عهدهدار بود، مینویسد:
«… روزی آقای «مهدی سهیلی» که با آقای «گلنراقی» دوست بود، ایشان را نزد من آورد و اظهار داشت، آهنگ جالبی آقای «مجید وفادار» ساخته که شعر آن از آقای «حیدر رقابی» میباشد و آقای «گلنراقی» آن را بهخوبی اجرا میکند، وقتی آن را خواندند، متوجه شدم که کار تازه و بسیار جالبی است و برای پخش در برنامه «شما و رادیو» خیلی تناسب دارد. آقای «وفادار» حضور نداشت؛ ولی آقایان «مشیر همایون» و «پرویز یاحقی» حاضر بودند.
پس از تمرین، آقای «گلنراقی» همراه با پیانوی «مشیر همایون»، و ویولن «یاحقی» برای نخستین بار اجرا کرد و روز جمعه از رادیو پخش شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت…»
ترانهٔ «مرا ببوس» با صدای «گلنراقی»، ضبط و اجرائی دوباره نشد. هر چه بود و هست، همه از همان نسخهای است که در استودیوی شماره هشت رادیو ایران، در میدان ارک تهران ضبط شده.
در همان ایام، مردم گفتند و باور کردند که شعر این ترانهٔ غمگین و در عین حال شورانگیز را سرهنگ ژاندارمری «عزتالله سیامک»، از رهبران سازمان نظامی حزب توده ایران، پیش از اعدام در ۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳ در زندان و در وصف سرنوشت غمانگیز افسرانی که اعدام میشدند، سروده است.
عدهای نیز بر این تصور بودند که این ترانه را سرهنگ دوم توپخانه «محمدعلی مبشری» عضو دیگری از رهبری این سازمان، در وصف «سرهنگ سیامک» در آخرین دیدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است. گرچه بعدها «گلنراقی» خوانندهٔ این ترانه، در مصاحبهای با «ایرج طبیبی گیلانی» در مجلهٔ «روشنفکر»، در پی تکذیب این موضوع، برای اولین بار اعلام کرد که شاعر این ترانه دکتر «حیدر رقابی» از استادان رشتهٔ ادبیات دانشگاه تهران است، اما هنوز هم بسیاری از دوست داران این ترانه بر آن باور هستند.
در دانشنامه ایرانیکا آمده: هنگامی که رقابی پیش از خروج از کشور دوست خود وفادار را برای آخرین بار دید وفادار از او خواست شعری برای موسیقی که اخیراً ساخته بنویسد. رقابی شروع به نوشتن کرد و وعده داد قبل از خروج از کشور آن را به پایان برساند. پس از آن که واپسین شب را با دوست دختر خود به صبح رساند، از فرودگاه زنگ زد و شعری که سروده بود را برای وفادار دیکته کرد که سرشار از کلمات پرشور و پراحساس بودند.
متن ترانه
مرا ببوس، مرا ببوس
برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که میروم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته، گذشتهها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم پیمان با قایقرانها
گذشته از جان باید بگذشت از توفانها
به نیمه شبها دارم با یارم پیمانها
که بر فروزم آتشها در کوهستانها
شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن
دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو میمانم، تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن سازد یک امشب من
ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،
میان پرنیان غنوده بود.
در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.
بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی
روشنتر دارم… ها
مراببوس
این بوسه وداع
بوی خون میدهد
خواننده
نوشتار اصلی: حسن گلنراقی
«حسن گلنراقی» در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در کوچهٔ آبشار خیابان ری در تهران بهدنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه، به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. او کمکم در رشتهٔ عتیقهشناسی کارشناسی ارزنده شد و دست اندرکاران این رشته نظر او را قبول داشتند. حسن گلنراقی سالها در سرای بلورفروشهای بازار تهران کسب و کار مختصری و متوسطی داشت. در کار و کاسبی قانع و درستکار بود و تا آخر عمر مورد احترام بازرگانان و صنف بلور و چینی بود. او قدی بلند و مویی سفید داشت، و آرام و شمرده صحبت میکرد. حسن گلنراقی خوانندهای غیر حرفهای بود و با ترانه «مرا ببوس» نامش در فهرست خوانندگان ایران قرار گرفت. از او آهنگ دیگری به نام «ستاره مرد» هم باقیست که هرگز به محبوبیت ترانه «مرا ببوس» نرسید.
حسن گلنراقی در مهر ماه ۱۳۷۲ دیده از جهان فروبست. وقتی برای او در تهران مجلس یاد بود گرفتند، جمع روشنفکرانی که در مجلس ختم او شرکت کردند بیش از تجار و تیمچه داران بازار سنتی ایران بود که به حکومت رسیده بودند.
شاعر
نوشتار اصلی: حیدر رقابی
«حیدر رقابی» یا حیدر علی رقابی متخلص به «هاله» از فعالان سیاسی دهه ۱۳۳۰ ایران بود. پدرش باجناغ «حاج حسن شمشیری» از هوادارن «دکتر مصدق»، و «دخلدار» چلوکبابی او بود و مادرش با مادر «بیژن ترقی»، ترانهسرای معروف، دختر عمو بودهاست. او از نظر گرایش و بینش سیاسی، فردی ملیگرا و در عین حال فعال بهشمار میرفتهاست. حیدر رقابی در سال پایان دهه ۱۳۶۰ چشم بر جهان فروبست.
در خواندن تعریفی که «بیژن ترقی» از «حیدر رقابی» دارد، نوع فعالیت سیاسی او را بیشتر به شکل «به هم ریختن بساط مخالفین»، و «به دفعات مکرر، مجروح و راهی بیمارستان شدن» میبینیم.
پیشینه
نوشتار اصلی: خاطره پروانه
آهنگ ترانهٔ «مرا ببوس» برای موسیقی متن فیلم «اتهام» ساخته «شاپور یاسمی» که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۵ روی پرده رفت، ساخته شد. این ترانه در یکی از صحنههای فیلم با صدای «پروانه»، و با لبخوانی «ژاله علو» خوانده شد. جدا از قصه سطحی فیلم، آهنگ و شعر «مرا ببوس» که در صحنهٔ وداع مادری با دختر خود اجرا میشود، به دلها مینشیند.
در آن فیلم «ژاله علو» نقش زنی را داشت که شوهر سابقش را به سزای خیانتی که به او کرده به قتل رسانده، و حالا پس از ماجراهای بعدی عاقبت خود را به پلیس معرفی کردهاست. در صحنهای که زن با دختر کوچک خود وداع میکند و به سوی زندان و مجازات روانه میشود، این ترانه را میخواند. «ژاله علو» بازیگر نقش زن در این فیلم، میگوید: «خانم پروانه خواننده ترکزبانی بود که آن روزها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد، و در فیلم «اتهام» که من به اتفاق «ناصر ملک مطیعی» در آن ایفای نقش میکردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دختر کوچکم این ترانه را در متن فیلم لبخوانی میکردم…»
«پروانه»، خوانندهای بود از آذربایجان که صدایی گرم و مطبوع داشت. آهنگ معروف افغانی «آن بام بلند که میبینی بام من است» را او سر زبانها انداخت و برای مدتی جزو نامداران آواز آن زمان بود. «مجید وفادار» بهترین آهنگهایش را در اختیار پروانه گذاشت. از جمله شعر و آهنگ «مرا ببوس» که هیچکس آن را جدی نگرفت و توفیقی نیافت. آنچه که «پروانه» روی آهنگ «مجید وفادار»، خوانده، در واقع یک بند، و در اصل همان شعر «مرا ببوس» چاپ شده در کتاب «آسمان اشک» سروده «حیدر رقابی» است.
مجید وفادار میگوید: «… در این دوره من گهگاهی برای فیلمها هم، آهنگ میساختم. یادم میآید یکی از این فیلمها «اتهام» نام داشت. تهیهکنندگان فیلم از من یک آهنگ نو خواستند و من برای این فیلم، آهنگی ساختم که بعدها بهنام «مرا ببوس» معروف شد … به یاد میآورم روزهایی را که این آهنگ سر زبانها افتاده بود و داستانهایی را که برای آن ساخته بودند … این آهنگ شاید نقطه عطف موسیقی جاز ایران بود…
جستارهای وابسته
حسن گلنراقی
حیدر رقابی
مجید وفادار
اتهام
پانویس
Hosayni Dehkordi، Morteza. «MARĀ BEBUS». Encyclopædia Iranica. بازبینیشده در 06/06/2016.
«مرا ببوس، مرا ببوس». سازمان چریکهای فدایی خلق ایران. بازبینیشده در 2017-03-19.
جعفری، عبدالرحیم، در جستجوی صبح، انتشارات روزبهان، سال ۱۳۸۳. ص. ۳۷۲
پرویز خطیبی، صفحهٔ ۷۷
قصهٔ شمع، صفحهٔ ۱۰۵
پرویز خطیبی، صفحهٔ ۷۶
مجید وفادار، «تهران مصور» شماره ۱۴۱۸
منابع
با چراغ ترانه درکوچه باغ خاطره
خاطراتی از هنرمندان، پرویز خطیبی، به کوشش فیروزه خطیبی
قصهٔ شمع، خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا
مجید وفادار، هفتهنامه «تهران مصور» شماره ۱۴۱۸، ۱۱ آذر ماه ۱۳۴۹
پیوند به بیرون
عزیز معتضدی. «از میان خاطرهها؛ راز یک بوسه شصت ساله». وبگاه بیبیسی فارسی، ۱۲ شهریور ۱۳۸۹. بازبینیشده در 29/9/2010.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.