توضیحات
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم خراسانی شور ر نیما فریدونی سهتار
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم خراسانی شور ر نیما فریدونی سهتار
متن آهنگ سیما بینا بیا تا قدر یکدیگر بدانیم (که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم)
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم چه آمد بر سر اقوام و خویشان
که گردید جمعشان اینطور پریشان چرا فامیلها ازهم جدایند چرا دوستان رفیقان بی وفایند
چرا خواهر زخواهر میگریزند برادر با برادر در ستیزند چرا دختر ز مادر ننگ دارد
پدر با بچه هایش جنگ دارد چرا مهر و محبت کیمیا شد همه دوستی رفاقت ها ریا شد
نبینیم خنده ای بر روی لبها نه روز آرامشی داریم نه شبها نه پولدار را ز پولش لذتی هست
نه نادار را بجایی عزتی هست نه آسایش نه آرامش نه راحت همه مشتاق یک آن استراحت
نبینی یک نفر را که کسل نیست پر است دلها و جای درد و دل نیست همه درگیر نوعی اضطرابند
چو نفرین گشته دائم در عذابند بخود آیید عزیزان راه کج شد از این رو زندگانی ها فلج شد
چو مردم را عوض شد زندگانی شده این زندگانی زنده مانی همه چیز هست و روز خوش نبینیم
مدام سر در گریبان می نشینیـم به ظاهر خانه ها ما کاخ شاه است درونش یک جهان اندوه و آه اســت
در و دیوارها کاشی و سنگ است ولی هر خانه یک میدان جنگ است تمام خیر و برکت ها برافتاد
طبیعت با شما مردم درافتاد چرا اینگونه شد از من کنید گوش شده مهر و محبت ها فراموش
دگر از بذل بخشش ها خبر نیست ز انصاف و مروت ها خبر نیست شده نایاب صفا و مهربانی
تعارف ها شده سرد و زبانی عموجان خاله جان دیگر نگوییم برای مرگ هم در آرزوییم
یکی حج میرود سالی دوسه بار کنارش خواهرش نادار و ناچار یکی با سود و پول های نزولی
رود مکه به امید قبولی یکی از کربلا و شام گوید برای فخر براقوام گوید
یکی نازد به ماشین و به باغش یک باد تکبر بردماغش یکی انگاراز بینی فیل است
زبس خود خودخواه و مغرور و بخیل است یکی وقتی به ماشینش سوار است
فقط مثل بتی از زهر مار اسـت چنان در غبغبش باد غرور است
که گوئی از نژادسلم و تور است تمام کارها گشته ریایی
نجابت شد عوض با بی حیایی بزرگترها ندارند احترامی
به محتاجان ندارند اعتنایی همه چسبیده جیب و کار خود را
به فکرند تا ببندند بار خود را کسی را با کسی کاری نباشد
اگر باری بود یاری نباشد فقط دنبال نفع و کار خویشند
به فکر گرمی بازار خویشند نه در فکر حلال ونه حرامند
همه دارند نعمت زوالند برای پول درآرند چشم هــم را
به هر گندی نمایند پرشکم را زبس حرص و طمع درسینه دارند
مدام با هم چو دشمن کینه دارند شرف را مثل کالا میفروشند
برادرها برادر را بدوشند هنوز بابا نمرده سر دماغ است
سر میراث دعوا داغ داغ است چنین مردم هرگز خیری نبیننـد
اگر قارون شوند باز هم همینند خلاصه دوستان دانید چه کاریم؟
همگی بر خر شیطان سواریم بیا تا تا راه دیگر پیش گیریم
سراغ از اصل و ذات خویش گیریم بیا تا قدر همدیگر بدانیم
غرور وکینه را را ازخود رانیم بیا تا دست یکدیگر بگیریم
ضمانت نیست تا فردا نمیریم فردا یک راز است نگرانش نباش
دیروز یک خاطره بود حسرتش را نخور اما امروز یک هدیه است قدرش را بدان
دانلود آهنگ سیما بینا بیا تا قدر یکدیگر بدانیم (که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.