نت اسیر بلا حبیب‌الله بدیعی

نت اسیر بلا حبیب‌الله بدیعی رحیم معینی کرمانشاهی مرضیه
آوانگاری احمد جباریان
دستگاه همایون
اسیر بلا
هجر جانان برای من بهانه شد
سوز جانم نوای عاشقانه شد به زندگانی
اشک و آهم بودی ماهم
که دلنشین ترانه شد چرا ندانی
من از دیار وفایم کنون اسیر بلایم
ندانم از غم دوران چه هستم و بکجایم
دمی به حال خود گذارم
زبان جان بگشودم که با تمام وجودم
برای جمع بیدلان به سوز دل کنم بیان
هر آنچه را به سینه دارم
آگه اگر از غم من شده ای کجا رفتی
دیدی چو اسیر غمت شده ام چرا رفتی
شاید وفای خود را سزای من ندیدی
دامن ز دستم ای جان دگر چرا کشیدی
من مست وفای خویشم
سرگرم نوای خویشم
خود شمع سرای خویشم
دلی خروشان دارم غم تو بر جان دارم