توضیحات
نت چشم بیسرمه علیاکبر شیدا شور سل
شنیدم ماهی و هم شاهی میان دلبران بت صاحبدلان
گفتم که غمخوارم شوی در روز جدایی شمع شب تارم شوی ترسم که نپایی
چشم بی سرمه سیاهش نگرید روی ناشسته چو ماهش نگرید
گفتم که غمخوارم شوی در روز جدایی شمع شب تارم شوی ترسم که نپایی
نه دلم بردی و نه غمم خوردی دلم آزردی بخدا
نا دیدن رویت می کشدم آن سنبل مویت می کشدم
هرچه کنی بکن ، نکن ترک من ای نگار من هرچــه زنــی بزن ، نزن طعنــه به روزگـــــــار من
هرچه دهـی بده ، نده زلف به باد ای صنم هرچه شوی بشو ، نشو تشنه به خون زار من
چشم بی سرمه
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.