نت صبرم عطا کن علی تجویدی بیژن ترقی حمیرا
این نت در دستگاه سهگاه مایه لاکرن و فاسری تهیه شدهاست.
متن آهنگ بیا که چشمم روز و شب به راهه روزم مثل دو چشم تو سیاهه
بیا که چشمم روز و شب به راهه روزم مثل دو چشم تو سیاهه
این دل که بی پناهه مجنون یک نگاهه چشم و دلم ز عشق تا سیر اشک و آهه
نشکنی این دل مرا دل شکنی گناهه بی تو دو چشم من به ره مونده خدا گواهه
دل از غم عشقت پریشون شده از من دل آواره مجنون شده
از بس بلا دیده دل بینوا از عشق و دلداری پشیمون شده
نشکنی این دل مرا دل شکنی گناهه بی تو دو چشم من به ره مونده خدا گواهه
بهار اومد عمر زمستون سر اومد توی چمن گلهای خندون در اومد
باز چشم من به راهه باز دل در اشتباهه باز چشم من به راهه
باز دل در اشتباهه بیا که چشمم روز و شب به راهه
روزم مثل دو چشم تو سیاهه این دل که بی پناهه،مجنون یک نگاهه
چشم و دلم ز عشقت،اسیر اشک و آهه نشکنی این دل مرا دل شکنی گناهه
بی تو دو چشم من به ره مونده خدا گواهه
دانلود آهنگ بیا که چشمم روز و شب به راهه روزم مثل دو چشم تو سیاهه
نت مادر محمد شیرخدایی بیژن ترقی دلکش
این آوانگاری توسط احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان تهیه شدهاست.
آواز بیات اصفهان
کنون که بگذشته بگذشته های من
آمد بسر شام بی انتهای من
تا بیده از گردون ستاره ای روشن در این سرای من
خوشم که طی شد این بلای انتظار من دمی که در کنار من
ستاره سهیلم امشب
کنون که بشکفته گلی به باغ آرزو
چو بلبلان بپای اونشسته ام ترانه بر لب
شام محنت بدون او سحر شده سحر شده
روز عشرت فرارسد که شام من بسر شده
شادم من بسی رنج بی کسی آزارد مرا
کی دگر ای خدا آمد روزگار شادیها
چون این غنچه ام شکوفا شد خانه ام بهشت دنیا شد
دلم خانه صفا شد
زبان چو بگشاید بخاطرم آید که نغمه خواند
چو میکند خنده امید آینده به دل نشاند
نت گردباد پرویز یاحقی بیژن ترقی دلکش
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام دادهاست.
آواز بیات اصفهان
گردبادم گردبادم
از غم بیداد هستی سر به صحراها نهادم گردبادم
گذرم ز نشان ز بلای زمان به دشت بی نشان گریزم
من بی سر و پا به دیار فنا به پای ناتوان گریزم
بروم به کحا به دیار فنا مگر از این جهان گریزم
گذرم به دمی که مگر قدمی من از غم جهان گریزم
به خود می پیچم ندارم سامان به کوه و صحرا منم سرگردان
اگر شود از این جهان به سوی آسمان گریزم
آه در این جهان که را بجویم
غم نهان که را بگویم غبار دل کجا بشویم
آه رهی روم که برنگردم
خبر ز شور و شر نگردم ز درد خود خبرنگردم
چو شعله ای ز سر برآید دودم که همچو بخت خود غبار آلودم
منم اسیر و خانه بر دوش
غبار ره چو بوده زاد راهم عیان نگشته راه من از چاهم
روم که تا شوم فراموش
نت کلبه من پرویز یاحقی بیژن ترقی دلکش
احمد جباریان نوازنده تار ساکن آلمان این آوانگاری را انجام دادهاست.
دستگاه همایون
به سرآیم آمد ناگه آنکه کشیده زمن دامن
آنکه رمیده چو بخت از من
چو بهاران آمد تا این کلبه من کند او گلشن
دیده من بشود روشن
آشفته شدم ناگه صد بوسه زدم بر ره
تا که ز در آن مه زیبا آمد
بعد از غم مهجوری تنهایی و رنجوری
همنفسی همچو مسیحا آمد
همچو پری آن زیبا آن گوهر بیهمتا
خنده به لب بر سر پیمان آمد
آن غنچه امیدم بشکفته شده دیدم
در بر من چون گل خندان آمد
عمری بر سر پیمان بنشستم در دل خار جفایش بشکستم
نشدم ز پی دگران نگذشت غم من به زبان
ویران بود این کاشانه گلشن شد این ویرانه
گفتمش این ویرانه من لطف وصفا دادی
گرمی و شادابی تو بر این کلبه ما دادی
بر همه دلداران مه من درس وفا دادی
به جهان ز غمت چه کشیدم تا که وفای تو دیدم
میخندد بر رویم امیدم